اي صدف لعل تو حقه‌ي در يتيم

اي صدف لعل تو حقه‌ي در يتيم شاعر : عطار عارض تو بي قلم خط زده بر لوح سيم اي صدف لعل تو حقه‌ي در يتيم عقل ميان بسته چست بر سر کويت مقيم روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام چشمه‌ي چشمم بماند غرقه‌ي در يتيم در يتيم توام تا که درآمد به چشم زانکه سر زلف توست بر صفت جيم و ميم زين سر زلفت که هست مملکت جم توراست جيم در افتد به ميم، ميم درافتد به جيم چون سر زلف تو را باد پريشان کند چند زني بيش ازين طبل به زير گليم تيره گليم توام رشته‌ي صبرم متاب...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي صدف لعل تو حقه‌ي در يتيم
اي صدف لعل تو حقه‌ي در يتيم
اي صدف لعل تو حقه‌ي در يتيم

شاعر : عطار

عارض تو بي قلم خط زده بر لوح سيماي صدف لعل تو حقه‌ي در يتيم
عقل ميان بسته چست بر سر کويت مقيمروح دهن مانده باز در سر زلفت مدام
چشمه‌ي چشمم بماند غرقه‌ي در يتيمدر يتيم توام تا که درآمد به چشم
زانکه سر زلف توست بر صفت جيم و ميمزين سر زلفت که هست مملکت جم توراست
جيم در افتد به ميم، ميم درافتد به جيمچون سر زلف تو را باد پريشان کند
چند زني بيش ازين طبل به زير گليمتيره گليم توام رشته‌ي صبرم متاب
تا دل عطار ماند چون لب تو از دو نيمبرد لب لعل تو از بر عطار دل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط