بر هرچه که دل نهاده باشيم شاعر : عطار در مشرکي اوفتاده باشيم بر هرچه که دل نهاده باشيم حالي ز دو خر پياده باشيم گر بر کامي سوار گرديم داد نفسي نداده باشيم صد عمر اگر به سر باستيم غم نيست که مست باده باشيم مستي و غرور سخت کاري است کين باد ز سر نهاده باشيم زان پيش که سر نماند آن به بيني که ز مرد زاده باشيم هرگه که ز زاد و بوم رستيم در پيش خود ايستاده باشيم چون سايه در آفتاب روشن از هستي خويش ساده باشيم آن به که درين قفس چو عطار...