0
مسیر جاری :
پلاک آشنا ؛ شهید عبدالحسین برونسی عبدالحسین برونسی

پلاک آشنا ؛ شهید عبدالحسین برونسی

- مادر شهید: در مقطع تحصیلی ابتدایی با این که همزمان با تحصیل کار هم می کرد، نمره هایش همیشه خوب بود. یک روز گفت «از فردا اجازه بدین مدرسه نرم... اون مدرسه دیگه نجس شده!»
معلم انگليسي در كلاس طنز سایر شهدا

معلم انگليسي در كلاس طنز

در يكي از دسته‌هاي گروهان «ذوالفقار» از گردان «يازهرا(س)» لشكر «14 امام حسين(ع)» آرپي‌جي‌زن بودم و شهيد بزرگوار، «محّمد تورجي‌زاده» مرد عمل، مداح اهل‌بيت(ع)، فدايي حضرت زهرا(س)، فرمانده گروهان ما بود. چند...
صدايي از صدوده شهيد جامانده سایر شهدا

صدايي از صدوده شهيد جامانده

من که قبلاً براي انجام اين کار اعلام آمادگي کرده بودم بي درنگ پذيرفتم. احساس عجيب و غريبي داشتم براي همين هم ضمن نگارش وصيت‌نامه‌ام به خانواده گفتم که احتمال عدم بازگشت من وجود دارد و پس از آن هم از حاج...
خوش آمدي قهرمان سایر شهدا

خوش آمدي قهرمان

دايي جواد پلك هم نمي‌زد، همين‌طور سيخ به پشتي تكيه داده بود و چشمش روي عكس احمد كه بالاي تاقچه در بين تنها و شعارها گم شده بود،‌ خيره مانده بود. سيد آقا جان، پدر بزرگ احمد هم روي تشكجة نمدي كه كمي بالاتر...
چشمه‌اي شهادتم را عقب انداخت سایر شهدا

چشمه‌اي شهادتم را عقب انداخت

حاج قاسم رفته بود پيش مادر علي آقا، که مادر، شما براي علي آقا دعا کرديد و شهيد شد، براي شهادت من هم دعا کنيد... و تا علي آقا نرفته بود به خواب مادر، و نخواسته بود از او، دعا نکرده بود براي حاجي.
تپه‌اي با 18 پيكر بي سر سایر شهدا

تپه‌اي با 18 پيكر بي سر

اسفند ماه 1363 قرار شد در ايام نوروز، تعدادي از دانشآموزان ممتاز بسيجي را در قالب اردوي بازديد از مناطق جنگي به كردستان ببريم. يكي از پايگاههاي پشتيبانيكننده جنگ در كردستان، سپاه اصفهان بود و قاعدتاً كارها...
پيروزي بزرگ در گذر از پنجره‌‌اي كوچك سایر شهدا

پيروزي بزرگ در گذر از پنجره‌‌اي كوچك

امير «جوادي» هم‌رزم شهداي گران‌قدري هم‌چون شهيدان «صياد شيرازي، نامجو، آبشناسان، مهدي باكري، علي هاشمي و...» بوده است. وي فرمان‌دهي تيپ سوم زرهي شهيد قهرمان، فرمان‌دهي تيپ چهل كماندويي سراب،‌ فرمان‌دهي...
او مرا صدا كرد سایر شهدا

او مرا صدا كرد

صبح يک روز گرم تابستاني، زير سايه چادري در هفت تپه، مآمن «لشکر خط شکن 25 کربلا» لابه‌لاي تپه ماهورها، تک و تنها نشسته بودم، «نورالله ملاح» را ديدم که از دور، در طراز نرم و ملايم نور، با لبخندي از جنس سرور،...
پيکري بر آسمان سایر شهدا

پيکري بر آسمان

• سال 1341 محله نوخواجو نوزادي را در آغوش گرفت که نامش را عباس نهادند. • الله اکبر، تکبيره الاحرام و اين صداي کودکي عباس بود که مأذنه هاي مسجد محله نوخواجو شنيده مي شد. • از همان کودکي مقيد به انجام...
سقوط آزاد از تخت عذاب سایر شهدا

سقوط آزاد از تخت عذاب

پس از آموزش‌هاي روزانه، عرق ريختن در ميدان فوتبال و واليبال، بعضي‏ها هم سرکشي‌ها به قسمت‌هاي مختلف لشکر و ديد و باز ديد از دوستان، بچه‌ها سينه‌خيز و کشان کشان، خودشان را به آسايشگاه مي‌رساندند. داخل آسايشگاه...