مسیر جاری :
آنک از جنت فردوس يکي ميآيد
آنک از جنت فردوس يکي ميآيد شاعر : سعدي اختري ميگذرد يا ملکي ميآيد آنک از جنت فردوس يکي ميآيد بر دل ريش عزيزان نمکي ميآيد هر شکرپاره که در ميرسد از عالم غيب نفسي...
تو را سريست که با ما فرو نميآيد
تو را سريست که با ما فرو نميآيد شاعر : سعدي مرا دلي که صبوري از او نميآيد تو را سريست که با ما فرو نميآيد که آب ديده به رويش فرو نميآيد کدام ديده به روي تو باز شد...
آن نه عشقست که از دل به دهان ميآيد
آن نه عشقست که از دل به دهان ميآيد شاعر : سعدي وان نه عاشق که ز معشوق به جان ميآيد آن نه عشقست که از دل به دهان ميآيد آن که از دست ملامت به فغان ميآيد گو برو در پس...
که برگذشت که بوي عبير ميآيد
که برگذشت که بوي عبير ميآيد شاعر : سعدي که ميرود که چنين دلپذير ميآيد که برگذشت که بوي عبير ميآيد مگر ز مصر به کنعان بشير ميآيد نشان يوسف گم کرده ميدهد يعقوب ...
نه چندان آرزومندم که وصفش در بيان آيد
نه چندان آرزومندم که وصفش در بيان آيد شاعر : سعدي و گر صد نامه بنويسم حکايت بيش از آن آيد نه چندان آرزومندم که وصفش در بيان آيد الا اي جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آيد...
اگر آن عهدشکن با سر ميثاق آيد
اگر آن عهدشکن با سر ميثاق آيد شاعر : سعدي جان رفتست که با قالب مشتاق آيد اگر آن عهدشکن با سر ميثاق آيد گر چو صبحيش نظر بر همه آفاق آيد همه شبهاي جهان روز کند طلعت او...
کارواني شکر از مصر به شيراز آيد
کارواني شکر از مصر به شيراز آيد شاعر : سعدي اگر آن يار سفرکرده ما بازآيد کارواني شکر از مصر به شيراز آيد پيشت آيم چو کبوتر که به پرواز آيد گو تو بازآي که گر خون منت درخوردست...
به کوي لاله رخان هر که عشقباز آيد
به کوي لاله رخان هر که عشقباز آيد شاعر : سعدي اميد نيست که ديگر به عقل بازآيد به کوي لاله رخان هر که عشقباز آيد قضا هميبردش تا به چنگ باز آيد کبوتري که دگر آشيان نخواهد...
سرمست اگر درآيي عالم به هم برآيد
سرمست اگر درآيي عالم به هم برآيد شاعر : سعدي خاک وجود ما را گرد از عدم برآيد سرمست اگر درآيي عالم به هم برآيد خلوت نشين جان را آه از حرم برآيد گر پرتوي ز رويت در کنج...
مرا چو آرزوي روي آن نگار آيد
مرا چو آرزوي روي آن نگار آيد شاعر : سعدي چو بلبلم هوس نالههاي زار آيد مرا چو آرزوي روي آن نگار آيد مرا سرشک چو ياقوت در کنار آيد ميان انجمن از لعل او چو آرم ياد ز...