0
مسیر جاری :
آن دو لبخند سایر اشعار عاشورایی

آن دو لبخند

طبعم به ولای آن دو لبخند شد نغمه سرای آن دو لبخند مانده است هنوز بر لب طف تأثیر صفای آن دو لبخند
آرام مثل آه سایر اشعار عاشورایی

آرام مثل آه

خون می‌چکید داغ ز بالای آفتاب آیینه مات گرم تماشای آفتاب بشنو حدیث سرخ شکفتن به فصل تیغ تفسیر سبز عشق، تمنای آفتاب
آخرین صدا سایر اشعار عاشورایی

آخرین صدا

…و روز فاجعه گلوی کوچک تو روشن از تلاوت خورشید اجازه داد صدای تازه‌ای از شرق چراغ روشن فریاد را
آخرین دیدار سایر اشعار عاشورایی

آخرین دیدار

آسمان کربلا آن روز آتش بار بود آن زمین سوخته دریایی از اسرار بود کوچه‌های آسمان پر بود از عطش آب هم چشم انتظار لحظه ایثار بود
آتش سایر اشعار عاشورایی

آتش

تو دیدی چشم تر آتش بگیرد عزیزت پشت در آتش بگیرد تو دیدی پیش چشم باغبانی درختی از کمر آتش بگیرد
آتش نی سایر اشعار عاشورایی

آتش نی

روح طوفان زده! آیینه دل دریایی«نیست مانند تو در دیر مغان شیدایی» خطبه‌ات شور دگر داد به خون شهدا دست عباسی، هر چند از او گشته جدا
آتش گرفت سایر اشعار عاشورایی

آتش گرفت

پرده‌های ابرها در آسمان آتش گرفت لحظه‌ها، در لحظه‌های بی امان آتش گرفت احتراق جاده‌ها را، کاروان فریاد کرد کاروان در کاروان در کاروان آتش گرفت ناگهان در ناگهان در حیطه توفان سرخ
 آب سایر اشعار عاشورایی

آب

آب هستم، آب هستم، آب پاک جاریم از آسمان، تا قلب خاک گاه ابر و گاه باران می‌شوم گاه از یک چشمه جوشان می‌شوم گاه از یک کوه می‌آیم فرود
آب هم هرم عطش خیز تو را باور کرد سایر اشعار عاشورایی

آب هم هرم عطش خیز تو را باور کرد

آب هم هرم عطش خیز تو را باور کرد وقتی از خشکی لب‌هات لبش را تر کرد آن چنان آه کشیدی تو درآیینه‌ی خون که غریو نفست گوش فلک را کر کرد
آب هر چند که مهریه دلتنگی‌هاست سایر اشعار عاشورایی

آب هر چند که مهریه دلتنگی‌هاست

آب هر چند که مهریه دلتنگی‌هاست آب یک عمر خجالت زده‌ی روی شماست آب آتش شد و بر مجمره‌ی جان افتاد نیمه شب، خستگی شهر به دوش‌اش پیداست