مسیر جاری :
#اشعار فخرالدین عراقی در راسخون
#اشعار فخرالدین عراقی در مقالات
#اشعار فخرالدین عراقی در فیلم و صوت
#اشعار فخرالدین عراقی پرسش و پاسخ
#اشعار فخرالدین عراقی در مشاوره
#اشعار فخرالدین عراقی در خبر
#اشعار فخرالدین عراقی در سبک زندگی
#اشعار فخرالدین عراقی در مشاهیر
#اشعار فخرالدین عراقی در احادیث
#اشعار فخرالدین عراقی در ویژه نامه
به خرابات شدم دوش مرا بار نبود
به خرابات شدم دوش مرا بار نبود شاعر : فخرالدين عراقي ميزدم نعره و فرياد ز من کس نشنود به خرابات شدم دوش مرا بار نبود يا خود از هيچ کسي هيچ کسم در نگشود يا نبد هيچ کس...
هر که او دعوي مستي ميکند
هر که او دعوي مستي ميکند شاعر : فخرالدين عراقي آشکارا بتپرستي ميکند هر که او دعوي مستي ميکند هر نفس صدگونه هستي ميکند هستي آن را ميسزد کز نيستي لاجرم سر سوي...
باز دلم عيش و طرب ميکند
باز دلم عيش و طرب ميکند شاعر : فخرالدين عراقي هيچ ندانم چه سبب ميکند؟ باز دلم عيش و طرب ميکند کين همه شادي و طرب ميکند؟ از مي عشق تو مگر مست شد شيفته شد ، شور...
چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کند
چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کند شاعر : فخرالدين عراقي بسا که بر دلم از غمزه ترکتاز کند چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کند چو من نمانم حسن تو با که ناز کند؟ مرا مکش، که...
اگر شکسته دلانت هزار جان دارند
اگر شکسته دلانت هزار جان دارند شاعر : فخرالدين عراقي به خدمت تو کمر بسته بر ميان دارند اگر شکسته دلانت هزار جان دارند چه خوش دلند که مثل تو دلستان دارند شدند حلقه به...
نگارا، جسمت از جان آفريدند
نگارا، جسمت از جان آفريدند شاعر : فخرالدين عراقي ز کفر زلفت ايمان آفريدند نگارا، جسمت از جان آفريدند تو را خوبي دو چندان آفريدند جمال يوسف مصري شنيدي؟ بهشت جاودان...
نخستين باده کاندر جام کردند
نخستين باده کاندر جام کردند شاعر : فخرالدين عراقي ز چشم مست ساقي وام کردند نخستين باده کاندر جام کردند شراب بيخودي در جام کردند چو با خود يافتند اهل طرب را شراب عاشقانش...
اي دل، چو در خانهي خمار گشادند
اي دل، چو در خانهي خمار گشادند شاعر : فخرالدين عراقي مينوش، که از مي گره کار گشادند اي دل، چو در خانهي خمار گشادند در کعبه مرو، چون در خمار گشادند در خود منگر، نرگس...
در من نگرد يار دگربار که داند
در من نگرد يار دگربار که داند شاعر : فخرالدين عراقي زين پس دهدم بر در خود بار که داند؟ در من نگرد يار دگربار که داند يادآورد از من دگر آن يار که داند؟ از ياد خودم کرد...
اين درد مرا دوا که داند؟
اين درد مرا دوا که داند؟ شاعر : فخرالدين عراقي وين نامهي اندهم که خواند؟ اين درد مرا دوا که داند؟ جز رحمت تو کهام رهاند؟ جز لطف توام که دست گيرد؟ تا بر سر کوت جان...