0
مسیر جاری :
تا بر قرار حسني دل بي‌قرار باشد فخرالدین عراقی

تا بر قرار حسني دل بي‌قرار باشد

تا بر قرار حسني دل بي‌قرار باشد شاعر : فخرالدين عراقي تا روي تو نبينم جان سوکوار باشد تا بر قرار حسني دل بي‌قرار باشد تا بوي تو نيابد دل بي‌قرار باشد تا پيش تو نميرد...
آن را که چو تو نگار باشد فخرالدین عراقی

آن را که چو تو نگار باشد

آن را که چو تو نگار باشد شاعر : فخرالدين عراقي با خويشتنش چه کار باشد؟ آن را که چو تو نگار باشد ياري چو تو در کنار باشد ناخوش نبود کسي که او را دل خسته و جان فگار...
اگر يکبار زلف يار از رخسار برخيزد فخرالدین عراقی

اگر يکبار زلف يار از رخسار برخيزد

اگر يکبار زلف يار از رخسار برخيزد شاعر : فخرالدين عراقي هزاران آه مشتاقان ز هر سو زار برخيزد اگر يکبار زلف يار از رخسار برخيزد وگر زلفش برآشوبد ز جان زنهار برخيزد وگر...
چنين که غمزه‌ي تو خون خلق مي‌ريزد فخرالدین عراقی

چنين که غمزه‌ي تو خون خلق مي‌ريزد

چنين که غمزه‌ي تو خون خلق مي‌ريزد شاعر : فخرالدين عراقي عجب نباشد اگر رستخيز انگيزد چنين که غمزه‌ي تو خون خلق مي‌ريزد که در ميانه يکي گرد برنمي‌خيزد فتور غمزه‌ي تو صدهزار...
بتم از غمزه و ابرو، همه تير و کمان سازد فخرالدین عراقی

بتم از غمزه و ابرو، همه تير و کمان سازد

بتم از غمزه و ابرو، همه تير و کمان سازد شاعر : فخرالدين عراقي به غمزه خون دل ريزد به ابرو کار جان سازد بتم از غمزه و ابرو، همه تير و کمان سازد چرا مژگان کند ناوک چرا ابرو...
بدين زبان صفت حسن يار نتوان کرد فخرالدین عراقی

بدين زبان صفت حسن يار نتوان کرد

بدين زبان صفت حسن يار نتوان کرد شاعر : فخرالدين عراقي به طعمه‌ي پشه عنقا شکار نتوان کرد بدين زبان صفت حسن يار نتوان کرد به جست و جو طلب وصل يار نتوان کرد به گفتگو سخن...
از در يار گذر نتوان کرد فخرالدین عراقی

از در يار گذر نتوان کرد

از در يار گذر نتوان کرد شاعر : فخرالدين عراقي رخ سوي يار دگر نتوان کرد از در يار گذر نتوان کرد بر سر کوش گذر نتوان کرد ناگذشته ز سر هر دو جهان صبر ازين بيش مگر نتوان...
من رنجور را يک دم نپرسد يار چتوان کرد؟ فخرالدین عراقی

من رنجور را يک دم نپرسد يار چتوان کرد؟

من رنجور را يک دم نپرسد يار چتوان کرد؟ شاعر : فخرالدين عراقي نگويد: چون شد آخر آن دل بيمار چتوان کرد؟ من رنجور را يک دم نپرسد يار چتوان کرد؟ چنين است، اي مسلمانان مرا غمخوار...
روي ننمود يار چتوان کرد؟ فخرالدین عراقی

روي ننمود يار چتوان کرد؟

روي ننمود يار چتوان کرد؟ شاعر : فخرالدين عراقي چيست تدبير کار چتوان کرد؟ روي ننمود يار چتوان کرد؟ چون نگيرد قرار چتوان کرد؟ در دو چشم پر آب نقش نگار عکس روي نگار چتوان...
روي ننمود يار چتوان کرد فخرالدین عراقی

روي ننمود يار چتوان کرد

روي ننمود يار چتوان کرد شاعر : فخرالدين عراقي نيست تدبير کار، چتوان کرد؟ روي ننمود يار چتوان کرد نپذيرفت يار، چتوان کرد؟ بر درش هر چه داشتم بردم نيست جز خارخار، چتوان...