0
مسیر جاری :
ناخورده شراب مي‌خروشيم فخرالدین عراقی

ناخورده شراب مي‌خروشيم

ناخورده شراب مي‌خروشيم شاعر : فخرالدين عراقي بنگر چه کنيم؟ اگر بنوشيم ناخورده شراب مي‌خروشيم پس بيهده ما چه مي‌خروشيم؟ از بي‌خبري خبر نداريم کز خامي خويشتن بجوشيم...
گر چه دل خون کني از خاک درت نگريزيم فخرالدین عراقی

گر چه دل خون کني از خاک درت نگريزيم

گر چه دل خون کني از خاک درت نگريزيم شاعر : فخرالدين عراقي جز تو فريادرسي کو که درو آويزيم؟ گر چه دل خون کني از خاک درت نگريزيم نظري کن که خوشي از سر و جان برخيزيم گذري...
گر ز شمعت چراغي افروزيم فخرالدین عراقی

گر ز شمعت چراغي افروزيم

گر ز شمعت چراغي افروزيم شاعر : فخرالدين عراقي خرمن خويش را بدان سوزيم گر ز شمعت چراغي افروزيم آتشي، کز درون برافروزيم در غمت دود آن به عرش رسد زانکه ما بي‌رخت سيه...
من که هر لحظه زار مي‌گريم فخرالدین عراقی

من که هر لحظه زار مي‌گريم

من که هر لحظه زار مي‌گريم شاعر : فخرالدين عراقي از غم روزگار مي‌گريم من که هر لحظه زار مي‌گريم کرد از من کنار، مي‌گريم دلبري بود در کنار مرا وز فراق نگار مي‌گريم ...
ما، کانده تو نياز داريم فخرالدین عراقی

ما، کانده تو نياز داريم

ما، کانده تو نياز داريم شاعر : فخرالدين عراقي دست از تو چگونه باز داريم؟ ما، کانده تو نياز داريم کز سوز غم تو ساز داريم شادان به غم تو چون نباشيم؟ چون لطف تو چاره...
گر چه ز جهان جوي نداريم فخرالدین عراقی

گر چه ز جهان جوي نداريم

گر چه ز جهان جوي نداريم شاعر : فخرالدين عراقي هم سر به جهان فرو نياريم گر چه ز جهان جوي نداريم عالم همه حبه‌اي شماريم زان جا که حساب همت ماست ما شيفته‌ي يکي نگاريم...
افسوس! که باز از در تو دور بمانديم فخرالدین عراقی

افسوس! که باز از در تو دور بمانديم

افسوس! که باز از در تو دور بمانديم شاعر : فخرالدين عراقي هيهات! که از وصل تو مهجور بمانديم افسوس! که باز از در تو دور بمانديم کز روي تو، اي دوست، چنين دور بمانديم گشتيم...
ما دگرباره توبه بشکستيم فخرالدین عراقی

ما دگرباره توبه بشکستيم

ما دگرباره توبه بشکستيم شاعر : فخرالدين عراقي وز غم نام و ننگ وارستيم ما دگرباره توبه بشکستيم کمر عاشقانه بر بستيم خرقه‌ي صوفيانه بدريديم نفسي عاشقانه بنشستيم در...
ما چو قدر وصلت، اي جان و جهان، نشناختيم فخرالدین عراقی

ما چو قدر وصلت، اي جان و جهان، نشناختيم

ما چو قدر وصلت، اي جان و جهان، نشناختيم شاعر : فخرالدين عراقي لاجرم در بوته‌ي هجران تو بگداختيم ما چو قدر وصلت، اي جان و جهان، نشناختيم سوز دل را مرهم از مژگان ديده ساختيم...
من آن قلاش و رند بي‌نوايم فخرالدین عراقی

من آن قلاش و رند بي‌نوايم

من آن قلاش و رند بي‌نوايم شاعر : فخرالدين عراقي که در رندي مغان را پيشوايم من آن قلاش و رند بي‌نوايم حريف پاکباز کم دغايم گداي درد نوش مي پرستم نه مرد زرق و سالوس...