اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته شاعر : فخرالدين عراقي عکس نورت تابشي بر کن فکان انداخته اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته بر بساط لامکان شکل مکان انداخته نقشبند فطرتت نقش...

اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته شاعر : فخرالدين عراقي گوي در ميدان وحدت کامران انداخته اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته سايه‌ي چتر جلالت جاودان انداخته رايت مهر جمالت...

قبله‌ي روي صوفيان بارگه صفاي او شاعر : فخرالدين عراقي سرمه‌ي چشم قدسيان خاک در سراي او قبله‌ي روي صوفيان بارگه صفاي او يافته نور انبيا روشني از ضياي او گوهر بحر اجتبا،...

هنوز باغ جهان را نبود نام و نشان شاعر : فخرالدين عراقي که مست بودم از آن مي که جام اوست جهان هنوز باغ جهان را نبود نام و نشان در آن نفس که ز جان جهان نبود نشان به کام...

مي بياور ساقيا، تا خويشتن را کم زنيم شاعر : فخرالدين عراقي کار خود چون زلف خوبان در هم و برهم زنيم مي بياور ساقيا، تا خويشتن را کم زنيم فارغ آييم از خود و هر دو جهان را...

آن کاملي که رتبتش از غايت کمال شاعر : فخرالدين عراقي گويد: منم که عين کمال است منظرم آن کاملي که رتبتش از غايت کمال ظاهر تراست هر نفس انفاس اظهرم نورم که از ظهور من اشيا...

بر سر خود چو پاي ننهادم شاعر : فخرالدين عراقي کي چنان جاي در شمار آيم؟ بر سر خود چو پاي ننهادم خود تو انگار لحظه‌اي رفتم من يکي گوشه گرد آحادم که گذارد مرا به صدر...

حبذا صفه‌ي بهشت مثال شاعر : فخرالدين عراقي برترين آسمانش صف نعال حبذا صفه‌ي بهشت مثال روضه‌ي انس و بارگاه وصال مجلس نور و جلوه‌گاه سرور سقف مرفوع او سپهر جلال بيت...

حبذا صفه‌ي سراي کمال شاعر : فخرالدين عراقي خوشتر از روي دلبران به جمال حبذا صفه‌ي سراي کمال خجل از ذوق او نعيم وصال طيره از زلف او رياض بهشت هشتمين بوستان صف نعال...

راه باريک است و شب تاريک و مرکب لنگ و پير شاعر : فخرالدين عراقي اي سعادت رخ نماي و اي عنايت دست گير راه باريک است و شب تاريک و مرکب لنگ و پير ز آن سراي راحت‌آباد قدم جويم...