مسیر جاری :
#اشعار فخرالدین عراقی در راسخون
#اشعار فخرالدین عراقی در مقالات
#اشعار فخرالدین عراقی در فیلم و صوت
#اشعار فخرالدین عراقی پرسش و پاسخ
#اشعار فخرالدین عراقی در مشاوره
#اشعار فخرالدین عراقی در خبر
#اشعار فخرالدین عراقی در سبک زندگی
#اشعار فخرالدین عراقی در مشاهیر
#اشعار فخرالدین عراقی در احادیث
#اشعار فخرالدین عراقی در ویژه نامه
زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي
زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي شاعر : فخرالدين عراقي وصال تو هوس عاشقان شيدايي زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي به گاه جلوهگري ديدهي تماشايي عروس حسن تو را هيچ در نمييابد...
ز دو ديده خون فشانم، ز غمت شب جدايي
ز دو ديده خون فشانم، ز غمت شب جدايي شاعر : فخرالدين عراقي چه کنم؟ که هست اينها گل خير آشنايي ز دو ديده خون فشانم، ز غمت شب جدايي که رقيب در نيايد به بهانهي گدايي همه...
ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟
ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟ شاعر : فخرالدين عراقي چه باشد ار رخ خوبت بدين شکسته نمايي؟ ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟ ز هجر جان من اينک به لب رسيد کجايي؟ ...
دلي دارم، چه دل؟ محنت سرايي
دلي دارم، چه دل؟ محنت سرايي شاعر : فخرالدين عراقي که در وي خوشدلي را نيست جايي دلي دارم، چه دل؟ محنت سرايي که در عالم نيابد دلربايي دل مسکين چرا غمگين نباشد؟ چه تاب...
در کوي تو لوليي، گدايي
در کوي تو لوليي، گدايي شاعر : فخرالدين عراقي آمد به اميد مرحبايي در کوي تو لوليي، گدايي با آنکه نرفته بود جايي بر خاک درت گداي مسکين محروم چراست بينوايي؟ از دولت...
از فراغت شديم سودايي
از فراغت شديم سودايي شاعر : فخرالدين عراقي چه توان کرد؟ يار مينشنوي از فراغت شديم سودايي جان را به چهره شاد کني؟ هيچ باشد که يار ما آيي؟ بي تومان جان و دل نميبايد...
پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمايي
پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمايي شاعر : فخرالدين عراقي که دراز و دور ديدم ره زهد و پارسايي پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمايي که نماند بيش ما را سر زهد و پارسايي پسرا،...
بيا، که بيتو به جان آمدم ز تنهايي
بيا، که بيتو به جان آمدم ز تنهايي شاعر : فخرالدين عراقي نمانده صبر و مرا بيش ازين شکيبايي بيا، که بيتو به جان آمدم ز تنهايي بيا، که چشم مرا بيتو نيست بينايي بيا، که...
بود آيا که خرامان ز درم بازآيي؟
بود آيا که خرامان ز درم بازآيي؟ شاعر : فخرالدين عراقي گره از کار فروبستهي ما بگشايي؟ بود آيا که خرامان ز درم بازآيي؟ گذري کن: که خيالي شدم از تنهايي نظري کن، که به جان...
اي ربوده دلم به رعنايي
اي ربوده دلم به رعنايي شاعر : فخرالدين عراقي اين چه لطف است و آن چه زيبايي؟ اي ربوده دلم به رعنايي سر بر آرد دلم به شيدايي بيم آن است کز غم عشقت گر تو برقع ز روي بگشايي...