ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟

ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟ شاعر : فخرالدين عراقي چه باشد ار رخ خوبت بدين شکسته نمايي؟ ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟ ز هجر جان من اينک به لب رسيد کجايي؟ نگفتيم که: بيايم، چو جان تو به لب آيد؟ جدا مشو ز من اين دم، که نيست وقت جدايي منم کنون و يکي جان، بيا که بر تو فشانم مرا چه‌اي؟ و ندانم که با کس دگر آيي؟ گذشت عمر و نديدم جمال روي تو روزي چگونه روي تو بينم؟ که در زمانه نپايي کجا نشان تو جويم؟ که در جهانت نيابم دل ز غم برهاني،...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟
ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟
ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟

شاعر : فخرالدين عراقي

چه باشد ار رخ خوبت بدين شکسته نمايي؟ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟
ز هجر جان من اينک به لب رسيد کجايي؟نگفتيم که: بيايم، چو جان تو به لب آيد؟
جدا مشو ز من اين دم، که نيست وقت جداييمنم کنون و يکي جان، بيا که بر تو فشانم
مرا چه‌اي؟ و ندانم که با کس دگر آيي؟گذشت عمر و نديدم جمال روي تو روزي
چگونه روي تو بينم؟ که در زمانه نپاييکجا نشان تو جويم؟ که در جهانت نيابم
دل ز غم برهاني، مرا ز غم برهاييچه خوش بود که زماني نظر کني به دل من؟
کاميدوار به کوي تو آمدم به گداييمرا ز لطف خود، اي دوست، نااميد مگردان
بود که اين در بسته به لطف خود بگشايي؟فتاده‌ام چو عراقي، هميشه بر در وصلت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط