زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي

زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي شاعر : فخرالدين عراقي وصال تو هوس عاشقان شيدايي زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي به گاه جلوه‌گري ديده‌ي تماشايي عروس حسن تو را هيچ در نمي‌يابد به غير خود، نه همانا، که روي بنمايي بدين صفت که تويي بر جمال خود عاشق نهاني از همه عالم، ز بسکه پيدايي حجاب روي تو هم روي توست در همه حال ازين ميان همه در چشم من تو مي‌آيي بهر چه مي‌نگرم صورت تو مي‌بينم ازان سبب که تويي در دو ديده بينايي همه جهان به تو مي‌بينم و عجب نبود...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي
زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي
زهي! جمال تو رشک بتان يغمايي

شاعر : فخرالدين عراقي

وصال تو هوس عاشقان شيداييزهي! جمال تو رشک بتان يغمايي
به گاه جلوه‌گري ديده‌ي تماشاييعروس حسن تو را هيچ در نمي‌يابد
به غير خود، نه همانا، که روي بنماييبدين صفت که تويي بر جمال خود عاشق
نهاني از همه عالم، ز بسکه پيداييحجاب روي تو هم روي توست در همه حال
ازين ميان همه در چشم من تو مي‌آييبهر چه مي‌نگرم صورت تو مي‌بينم
ازان سبب که تويي در دو ديده بيناييهمه جهان به تو مي‌بينم و عجب نبود
جمال خود به لباس دگر بياراييز رشک تا نشناسد تو را کسي، هر دم
که هر نفس به دگر منزل و دگر جاييتو را چگونه توان يافت؟ در تو خود که رسد؟
تو خود مقيم ميان دلش هويداييعراقي از پي تو دربه در همي گردد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط