0
مسیر جاری :
روز شد، اي حکيم،از آن منزل اوحدی مراغه ای

روز شد، اي حکيم،از آن منزل

روز شد، اي حکيم،از آن منزل شاعر : اوحدي مراغه اي خبري ده که چون گذشت اين دل روز شد، اي حکيم،از آن منزل سر اين هجر و اين بعاد چه بود؟ خود ازين آمدن مراد چه بود؟ وز...
دوش کردم به خرمي عزمي اوحدی مراغه ای

دوش کردم به خرمي عزمي

دوش کردم به خرمي عزمي شاعر : اوحدي مراغه اي که بدين جام نو کنم بزمي دوش کردم به خرمي عزمي رخ به صحرا نهاد و من در پي دل چو در خانه مست شد زين مي جام پر کرد و مي به...
نامه‌ي اولياست اين نامه اوحدی مراغه ای

نامه‌ي اولياست اين نامه

نامه‌ي اولياست اين نامه شاعر : اوحدي مراغه اي مبر اين را به شهر هنگامه نامه‌ي اولياست اين نامه ره دوزخ پديد و راه بهشت اندرين نامه بديع سرشت اندرين چند بيت کردم ياد...
علم بالست مرغ جانت را اوحدی مراغه ای

علم بالست مرغ جانت را

علم بالست مرغ جانت را شاعر : اوحدي مراغه اي بر سپهر او برد روانت را علم بالست مرغ جانت را سر بي‌علم بدگمان باشد علم دل را به جاي جان باشد مرد نادان ز مردمي دورست ...
اي پژوهنده‌ي حقايق کن اوحدی مراغه ای

اي پژوهنده‌ي حقايق کن

اي پژوهنده‌ي حقايق کن شاعر : اوحدي مراغه اي نفسي رخ درين دقايق کن اي پژوهنده‌ي حقايق کن پيش من کج نشين و راست بگوي هر چه پرسم ترا بهانه مجوي چيست؟ با خود يکي نگويي...
مطرب، آخر تو نيز شادم کن اوحدی مراغه ای

مطرب، آخر تو نيز شادم کن

مطرب، آخر تو نيز شادم کن شاعر : اوحدي مراغه اي زان فراموش عهد يادم کن مطرب، آخر تو نيز شادم کن آن پريچهره ياد باد از ما گر چه هرگز نکرد ياد از ما تا بنوشيم يک دو جام...
ساقي ار صاف نيست، زان دردي اوحدی مراغه ای

ساقي ار صاف نيست، زان دردي

ساقي ار صاف نيست، زان دردي شاعر : اوحدي مراغه اي قدحي ده، که خواب من بردي ساقي ار صاف نيست، زان دردي جام دردم بده، که نوش کنم نيست صافي، مهل که جوش کنم درد دردي به...
اي دل، از حکم زيجهاي کهن اوحدی مراغه ای

اي دل، از حکم زيجهاي کهن

اي دل، از حکم زيجهاي کهن شاعر : اوحدي مراغه اي طالع وقت را نگاهي کن اي دل، از حکم زيجهاي کهن راز اين طفل نورسيده ببين به نمودار راست، بي تخمين کوکبش در هبوط يا شرفست؟...
چون مزاج جهان بدانستم اوحدی مراغه ای

چون مزاج جهان بدانستم

چون مزاج جهان بدانستم شاعر : اوحدي مراغه اي نشدم غره، تا توانستم چون مزاج جهان بدانستم راستي را شگرف کاري بود کار من گوشه و کناري بود زهره را خود ببين چها گفتي؟ ...
اي در علم و خانه‌ي دستور اوحدی مراغه ای

اي در علم و خانه‌ي دستور

اي در علم و خانه‌ي دستور شاعر : اوحدي مراغه اي چشم بد باد از آستان تو دور اي در علم و خانه‌ي دستور همدم خطه‌ي بقا فرشت رفته بر خط استوار عرشت زير بارت زمين جگر خسته...