مسیر جاری :
زخم بر دل رسيد خاقاني
زخم بر دل رسيد خاقاني شاعر : خاقاني تا خود آسيب بر خرد چه رسد زخم بر دل رسيد خاقاني تا به بنياد کالبد چه رسد نقب محنت به گنج عمر رسيد بوئي اي مه نميرسد چه رسد ...
ولينعمتم کيست خاقان اعظم
ولينعمتم کيست خاقان اعظم شاعر : خاقاني کز انعام حق دعاگو شناسد ولينعمتم کيست خاقان اعظم من او را شناسم مرا او شناسد محمد خصال است و حسان او من ملک سر اين نکته نيکو...
مادرم کرد وقت نزع، دعا
مادرم کرد وقت نزع، دعا شاعر : خاقاني که تو را بانگ و نام سرمد باد مادرم کرد وقت نزع، دعا دولتت دولت محمد باد عمر تو عمر نوح باد ولي که جستن به اندازهي جهد باشد ...
شاخ دولت به نزد خاقاني
شاخ دولت به نزد خاقاني شاعر : خاقاني ميوه افشاندنش نميارزد شاخ دولت به نزد خاقاني به مگس راندنش نميارزد چرب و شيرين خوانچهي دنيا آفرين خواندنش نميارزد زر طلب...
برآمد هر شب افغان از دل طور
برآمد هر شب افغان از دل طور شاعر : خاقاني چو روز موسي عمران فروشد برآمد هر شب افغان از دل طور فر عز الدين بوعمران نماند منصب تدريس خون گويد از آنک کب و جاه موسي عمران...
از بدان نيک ترس خاقاني
از بدان نيک ترس خاقاني شاعر : خاقاني تا دل و دين تو تبه نکنند از بدان نيک ترس خاقاني تا پليدانت خاک ره نکنند با خدا اعتقاد پاکان دار تا خط عمر تو سيه نکنند بر تن...
شهر زوري گدا بود خاصه
شهر زوري گدا بود خاصه شاعر : خاقاني کش به بغداد پرورش کردند شهر زوري گدا بود خاصه که به شير سگش بپروردند به صفت چون خري بماند راست همه رنجي که باشدم شايد چون اميدم...
مدار ملک جهان بر مجاهد الدين است
مدار ملک جهان بر مجاهد الدين است شاعر : خاقاني که چرخ بارگه احتشام او زيبد مدار ملک جهان بر مجاهد الدين است که حصن شام و عرب از حسام او زيبد امير عادل سلطان دل و خليفه...
اي شاه بانوي ايران به هفت جد
اي شاه بانوي ايران به هفت جد شاعر : خاقاني اقليم چارم از تو چو فردوس هشتم است اي شاه بانوي ايران به هفت جد شروان شه از کمال سليمان دوم است بلقيس روزگار توئي کز جلال و...
هان اي زمانه دولت شاه اخستان نگر
هان اي زمانه دولت شاه اخستان نگر شاعر : خاقاني کافاق را ز روستم زال درگذشت هان اي زمانه دولت شاه اخستان نگر وز کرکس فلک ز پر و بال درگذشت آمد هماي رايت شاهنشهي پديد ...