مسیر جاری :
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
کسی که در کوی معشوق، گوشه ی خلوت را برگزیده و از دنیا و هرچه در آن است دل بریده و فقط به یار فکر می کند، چه نیازی به گردش و تماشا دارد؟ وقتی کوی معشوق هست، چه حاجتی به رفتن به صحرا و گشت و گذار در آن
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
از آن هنگام که خدا تو را چنین زیبا و دلفریب ساخت و خط ابروی زیبای تو را آفرید، امید من به توجه دلربایانه ی توست که به آن، هم امید دارم و هم ندارم؛ آری خداوند، گشایش کار مرا به ناز و اشاره های آن وابسته...
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
آن شب قدری که می گویند:عزیز و جلیل القدر است و انسان به مراد خود می رسد، همین شبی است که ما عاشقان در محضر معشوق خود هستیم و از الطاف بیکران او بهره مندیم؛ خدایا!این خوشبختی ما نتیجه ی تأثیر کدام ستاره...
زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
ای معشوق!هزاران دل در خم یک تار موی تو گرفتارند و رشته ی محبت توست که دل های عاشقان بی شماری را به دام انداخته است.آری آنها که به تار موی این محبوب ازل و ابد آویخته اند، گریزی و گزیری از این عشق ندارند...
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
ای یار!ما آنچنان از خیال تو مستیم که به شراب توجهی نداریم.آری ما با یاد تو مستیم و احتیاجی به شراب نداریم؛ به خم بگویید که به فکر خود باشد و به دنبال کار خودش برود؛ آری ما مستی خود را از خیال یار می گیریم...
به جان خواجه و حقّ قدیم و عهد دُرست
سوگند به جان تو ای بزرگ و سرور من و هم چنین سوگند به حق دوستی دیرینه و عهد و میثاقی که هنوز پابرجاست، هر روز -هنگام دعای سحرگاهی -به یاد تو هستم و برای بخت و اقبال تو دعا می کنم.
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
من معشوق خود را -در حالی که جام شرابی در دست دارد -تصور می کنم که پای در محفل رندان و آزادگان می گذارد و همه ی عاشقان از دیدن چشمان زیبا و خمارآلود او مست می شوند.
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
معشوق من، دیشب بر من تجلی کرد و به بالین من آمد در حالی که زلف هایش را پریشان کرده بود و از گرمی می عرق نموده بود؛ مست بود و خنده بر لب داشت؛ گریبان پیرهنش باز مانده بود و زغل عاشقانه می خواند و تنگ شرابی
شکفته شد گل حمر او گشت بلبل مست
ای صوفیان ریاکار که اگر شرایط مساعد باشد، مخفیانه به باده نوشی هم می نشینید، بهار آمد و گل شکفته شد و بلبل از عشق گل مست و عاشق شده است؛ بشتابید به سوی باده نوشی و شادی و مستی؛ زیرا زمان باده نوشی و شاد...
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
ای زاهد که همیشه مرا نصیحت می کنی!از من که مست جمال معشوق هستم، انتظار نداشته باش که از این راه خود برگردم و توبه کنم و به آن پای بند باشم؛ زیرا این عشق و مستی من سابقه ای ازلی دارد و من از همان روز نخست