سپاس
از حقایق عالم می‌شود به ما الهام می‌رسید به انسانها از پیمبران، پیغام آفریدگارم گفت رمز و راز بسیاری او به بندگان آموخت
دوشنبه، 6 اسفند 1397
عطر نیایش
پروانه سبز دعایم پرزد زروی موج دریا از باغ لب هایم جدا شد پرواز کرد رفت بالا یک چشمه از پروانه‌ها بود آنجا کنار ماه و خورشید
دوشنبه، 6 اسفند 1397
روزها
صبح یک روز اردیبهشتی توی یک باغ بر درختی تنومند روی یک شاخه‌ی نرم و نازک پیش یک برگ
دوشنبه، 6 اسفند 1397
سکوت
رود شعر تازه‌ای سرود روی خاک، شعر تازه را نوشت خاک شد بهشت!
يکشنبه، 5 اسفند 1397
باغ تماشا
هفت آسمان می‌شد پریشانت وقتی که می‌خندید لب‌هایت در قاب این دنیا نمی‌گنجید زیبایی لبخند گیرایت
يکشنبه، 5 اسفند 1397
بی‌تو
بی‌تو باز، شهر پر از دود شد گریه‌ها، اشک‌ها، جوی شد، رود شد کودکی زخم شده سینه‌اش خرد شد، چشمه آیینه‌اش
يکشنبه، 5 اسفند 1397
وقت آشتی
من، قهر تو، قهر تا ابد الدهر، قهر خنده و بازی تمام والسلام!
يکشنبه، 5 اسفند 1397
بی‌تاب‌تر از موج
روشن‌تر از ماه و ستاره هفت آسمان را دیده بودی مثل پرستوهای عاشق پرواز را فهمیده بودی
يکشنبه، 5 اسفند 1397
چاه و ابر
ابر ولگردی میان آسمان پرسه می‌زد صبح‌دم پرادعا چاه آبی را میان دشت دید با تمسخر گفتش: ای ناآشنا خانه عفریت هستی یا پری
يکشنبه، 5 اسفند 1397
شرم فرات
زمین کربلا می‌لرزد انگار هنوز از هیبت دست علمدار شده هر قطره از آب فراتش زشرم کام گل‌ها داغ و تبدار
يکشنبه، 5 اسفند 1397
پرستش
می‌دهدخدا فرمان بندگان من باشید روی صفحه‌ی هستی نور و روشنی پاشید
يکشنبه، 5 اسفند 1397
بابای مدرسه
یک سال پیش، آه وقتی که می‌شکفت، گل‌های مدرسه چشم انتظار بود از پشت پنجره، بابای مدرسه
يکشنبه، 5 اسفند 1397
کبوترانه
تو از تبار آب‌ها نه، آب از تبار توست و آب بعد سال‌ها هنوز بی‌قرار توست
يکشنبه، 5 اسفند 1397
طلایه‌دار انتظار
هنوز آسمان تو پر از غبار ماتم است پر از نوای اشک و آه پر از نجابت غم است
يکشنبه، 5 اسفند 1397
اشتباه
اشتباه آمدی جای تو زمین نبود سرنوشت تلخ تو آه این‌چنین نبود
يکشنبه، 5 اسفند 1397
دستخط
انگار دستی توی قلبم یک جمله‌ی زیبا نوشته با خط سبز و صاف و روشن این آدم از اهل بهشته
يکشنبه، 5 اسفند 1397
طلوع کن!
بهانه‌ها گلایه‌ها سکوت‌ها و سایه‌ها نگاه‌ها و اخم‌ها غرورها و زخم‌ها
يکشنبه، 5 اسفند 1397
گهواره‌ی خورشید
ایران قشنگ ما غرق گل و ریحان است هر شهر و دِهَش پر از بوی خوش قرآن است
يکشنبه، 5 اسفند 1397
هفتاد و دو شعر خونین
دیشب برایت سرودم هفتاد ودو شعر غمگین از نیزه و زخم و خنجر خونین، خونین، خونین
يکشنبه، 5 اسفند 1397
خواب
خسته‌ام ولی خواب توی چشم من نمی‌رود تا هزار هم شمرده‌ام صد دفعه دروغکی چشم را به هم فشرده‌ام نمی‌شود!
يکشنبه، 5 اسفند 1397