من امروز شهيد مي شم
شب مصطفي را شير كردم تا پهلوي فرمانده گردان برود و براي هر دويمان مرخصي بگيرد. كساييان قبول كرد. قرار شد ساعت 6 صبح روز بعد به كرمانشاه برويم....
شنبه، 26 دی 1388
روایت شکنجه های ضد انقلاب (2)
فردايش به ستاد عمليات رفته و اعلام آمادگي كردم كه جز نيروهاي آزادكننده پادگان بانه باشم. خوشحال شدند و قبول كردند وسايل را برداشتم و به محل استقرار...
شنبه، 26 دی 1388
روایت شکنجه های ضد انقلاب (1)
از كنار شهدا عبور كرديم تا واحد بعدي بيايد و ترتيب جمع‌آوري آنها را بدهم و باز هم مستحكم‌تر از پيش با چشماني گريان به پيشروي ادامه داديم و پس...
شنبه، 26 دی 1388
خاطراتي از سيد علي اكبر ابوترابي
*مرا مستقيماً به قرارگاه پشت خط منتقل كردند. پس از آن، يك سرهنگ دوم كه فرمانده تيپ بود، به اتفاق چند افسر عراقي، سؤالاتي از من كردند. به خيال...
شنبه، 26 دی 1388
خاطره گويي شهيد سيروس مهدي پور (2)
آن چه خواهيد خواند بخش دوم خاطرات شفاهي شهيد "سيروس مهدي‌پور " مي باشد.پدر اين شهيد بزرگوار آقاي مهدي‌پور گفته است كه "هر وقت سيروس از جبهه برمي‌گشت،...
شنبه، 26 دی 1388
خاطره گويي شهيد سيروس مهدي پور (1)
آن چه خواهيد خواند براساس نوارهايي تدوين شده كه پدر شهيد "سيروس مهدي‌پور " تهيه كرده است. آقاي مهدي‌پور گفته است كه "هر وقت سيروس از جبهه برمي‌گشت،...
شنبه، 26 دی 1388
سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز
به مناسبت شهادت سرداران شهيد سپاه سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز تا ببينيم شهيد است كه باز آمد باز جوش ليلي است كه در دشت جنون سبز شده باغ...
شنبه، 26 دی 1388
رو به قبله ايستاد و « گرا» داد
طرح عملياتي كه ما براي كمين ريخته بوديم و آن همه وقت رويش صرف شده بود الان به كلي در هم ريخت و مي‌بايست طرح عملياتي جديد را در همان لحظات بينديشيم....
شنبه، 26 دی 1388
شهدا اين قدر ها هم نازنين نبودند
تلاش کردند تا به قول خودشان ، ارزش هاي دفاع مقدس را تبيين کنند ؛ « نشستيم » و دل سپرديم . تلاش کردند تا به قول خودشان دستاوردهاي دفاع مقدس را...
سه‌شنبه، 22 دی 1388
عنوان : گوش برها
پيرمرد کارش بهياري و رسيدگي به دوا و درمان روستاهاي اطراف دهلران بود ؛ اما مردم ، عبد الرضا داور را « دکتر » صدا مي کردند . آن روز با همکارانش...
سه‌شنبه، 22 دی 1388
نوآوري و شکوفايي؛ انتظار حکيمانه و الهام بخش
طرح مسئله ي «نوآوري و شکوفايي» از سوي رهبر فرزانه انقلاب در سال جاري ، با توجه به حساسيت زمان، انتظاري است حکيمانه که بايستي بيش از پيش در عرصه...
سه‌شنبه، 22 دی 1388
یاد مرگ
هر روزي كه خورشيد در پس كوه ها پنهان مي شود گويي كه ما از دنيا رفته ايم ، وليكن روز ديگر با طلوعش حيات را در خود احساس مي كنيم . همگي در كام...
يکشنبه، 13 دی 1388
خاطرات دفاع مقدس از زبان استاد عابدینی (2)
رزمنده‏ها قصد ده روز مي‏كردند و روزه مي‏گرفتند. روزه در آن مكان به دلیل شرايط سخت و طاقت فرسا كار بسيار سخت و شكننده‏اي بود، اما شرايط هيچ وقت...
يکشنبه، 13 دی 1388
خاطرات دفاع مقدس از زبان استاد عابدینی (3)
هنگامي كه نبرد به نقطة اوج خود رسيده بود و در سنگري پشت خاكريز دراز كشيده بوديم، دوستان گفتند: عمامه‏ات را بردار و كلاه‏خود بگذار. نمي‏پذيرفتم؛...
يکشنبه، 13 دی 1388
خاطرات دفاع مقدس از زبان استاد عابدینی (1)
8 سال دفاع مقدس در سرزمین ایران خاطرات تلخ و شیرین بسیاری از خود به جای گذاشت. ثبت این خاطرات برای نسل آینده می تواند چراغ پر فروغی باشد تا از...
يکشنبه، 13 دی 1388
هرگز حديث حاضر و غايب شنيده اي!
هر روز، قبل از غروب در کوچه هاي خاکي بيست - سي تا بچه بودند و يه دونه توپ. قيل و قال بچه ها کلافه کننده بود و تنها قدرت نامرئي شب بود که مي توانست...
شنبه، 12 دی 1388
بوسه ي سرد
بمب خنده بود، تازه اومده بوده جبهه، يه جوري برخورد مي کردي از قبل جنگ حضور داشته! بعضي وقت ها که بچه هاي قديمي گردان دور هم جمع مي شدند و خاطره...
شنبه، 12 دی 1388
لوله ی آفتابه
«گروهبان خمیس» همه را جمع کرد تو محوطه ی خالی پشت آسایشگاه . چند لایه سیم خاردار به بلندی دو متر بیشتر،روی هم ردیف شده بود که فاصله ی بین سیم...
شنبه، 12 دی 1388
عبور از خط آتش
حجت الاسلام هادی صادقی،رئیس مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیماست. نمی دانم برای چه کاری سر از دفتر نشریه درآورد و گیر بروبچه های سمج امتداد افتاد...
شنبه، 12 دی 1388
دیدار بر فراز قله سوم
ساعت نه و سی دقیقه صبح شنبه شانزدهم تیر، بالاخره پس از پیگیری های فراوان توانستم با سرهنگ پاسدار «جعفر کاوه»فرمانده سپاه کامیاران ملاقات کنم....
شنبه، 12 دی 1388