سينما و نگاه منفي به دين

در گروهي از فيلم ها شخصيت هاي داستاني، به خدا و دين اعتقاد دارند؛ اما با اين حال به هر کاري دست مي زنند. گويا دين فقط بازيچه اي براي آن ها است و در زندگي آنان تأثيري جز آمدن بر زبان ندارد.
دوشنبه، 20 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سينما و نگاه منفي به دين
سينما و نگاه منفي به دين

 

نويسنده: جواد امين خندقي




 

1- دين تأثير مثبتي در کنش انسان ندارد

در گروهي از فيلم ها شخصيت هاي داستاني، به خدا و دين اعتقاد دارند؛ اما با اين حال به هر کاري دست مي زنند. گويا دين فقط بازيچه اي براي آن ها است و در زندگي آنان تأثيري جز آمدن بر زبان ندارد.
در فيلم « قطارِ سه و ده دقيقه به يوما »(1) دزدي حرفه اي به نام « بن ويد » در دوران غرب وحشي با بي رحمي تمام به افراد مختلف و کاروان يورش مي برد آنان را غارت مي کند و انسان ها را مي کشد. اين فرد، اوج ددمنشي را به نمايش مي گذارد و در همان حال به گفته ي خودش از کودکي با انجيل و دين ارتباط داشته است و بارها بخش هايي از انجيل را مي خواند و گاهي تفسير مي کند. انس او با انجيل هيچ تأثيري در رفتارش ندارد و تسليم کردن خودش به فرد جايزه بگير در انتهاي فيلم نيز فقط به علت حفظ شرافت آن مرد برابر خانواده اش است. گويا انجيل با عنوان کتاب ديني، فقط الفاظي خالي از معنا است که جز براي حفظ کردن و خواندن به کار ديگري نمي آيد.
قاتلي رواني در فيلم « هفت »(2) که مجموعه اي از رفتارهاي ناهنجار و کمبودهاي شخصيتي را به همراه دارد، قتل هاي زنجيره اي مختلفي را رقم مي زند و مايه ي الهامش هفت گناه کبيره در مسيحيت است. زماني که خودش را به پليس معرفي مي کند تا بازي نيمه تمامش را تمام کند، دليل کارهايش را مجازات انسان ها به دليل گسترش فساد در جامعه ي پيشرفته مي داند و در هر قتل، فردي را که مصداق بارزي براي آن گناه است مجازات مي کند. او خود را مجازات گري مي داند که وظيفه دارد براي اصلاح جامعه اقدام کند. اين نکته قابل توجه است که کشتن انسان ها اگر چه فردي مجرم باشد در حيطه ي اختيارات ديگر انسان ها نيست و همين قتل، گناهي نابخشودني است. اين نوع از مجازات براساس نگرشي جايز است که جهاني را وراي ماده تصور نمي کند؛ چرا که عرصه ي جزا جهاني ديگر است.
در مجموعه فيلم هاي « سريع و خشمگين »(3) که پنج قسمت از آن تاکنون اکران شده، سر دسته ي دزدان و تبه کاران که همگي رانندگاني حرفه اي هستند. فردي است که در خانواده ي مذهبي بزرگ شده و هميشه صليبي به گردن دارد، ولي هيچ گاه اثري از دين در رفتار و افکار او ديده نمي شود.
گروهي سارق در فيلم « گرفتن پلهام 321»(4) با نقشه اي پيچيده و گروگان گرفتن مردم در قطار شهري در پي به دست آوردن پول اند. رهبر اين گروه، فردي کاتوليک و معتقد است. او در بخشي از فيلم با کنترل کننده ي ايستگاه بحث ديني مي کند و در باره ي رشوه خواري اش اعتراف مي گيرد؛ ولي دين داري او مانعي براي کشتار انسان ها، سرقت و ايجاد هرج و مرج در شهر نمي شود.
نکته ي مهم در باره ي فيلم هاي اين دسته، آن است که دين در اين نگرش، هيچ تأثيري ندارد؛ دينِ بي آزاري که فقط براي رفتن به کليسا و خواندن انجيل به کار مي آيد و در نهايت، اعترافي است که دين جز براي عبادت و توبه به کاري نمي آيد. اين فيلم ها را مي توان انتقادي بر جامعه و دين داري پيشرفته کنوني نيز دانست. که انسان ها دين دارند؛ اما در پشت آن اعتقادي وجود ندارد و اگر هم اعتقادي هست به آن اندازه نيست که در رفتار آنان نمود يابد. چنين دين داشتني، بود و نبود يکساني دارد و هيچ ثمره اي در دنيا و آخرت نخواهد داشت.

2- دين، عامل مشکلات است.

گروهي از فيلم ها فراتر از دسته هاي قبلي مي روند. اين گروه، دين را نه تنها بي تأثير و بدون کاربرد بلکه آن را عامل بدبختي و مشکلات براي انسان ها مي دانند. در اين گروه، شخصيت هايي که دين دار باشند، دچار مشکلاتي مي شوند که مربوط به دين مي شود.
شخصيت « جک جردن » در فيلم « بيست و يک گرم »(5) زنداني سابقه داري است که به حضرت مسيح (عليه السلام) ايمان مي آورد. او مي کوشد گذشته را جبران کند و حتي، مبلغ مسيحيت مي شود. بعد از اين تحول ماشين وانتي در يک قرعه کشي با عنوان جايزه به او مي رسد و جک آن را از جانب حضرت مسيح (عليه السلام) مي داند.
در اتفاقي تصادفي، روزي که او د ر خانه اش جشن گرفته است، همين وانت سبب مرگ يک مرد و دو دخترش مي شود. جردن اين اتفاق را هم به حضرت مسيح (عليه السلام) نسبت مي دهد. او از محل تصادف فرار مي کند و پس از آن به عقايد سابق خودش باز مي گردد. جالب اين که در زمان تصادف، او فردي مذهبي است که مي خواهد جوانان ديگر را نيز هدايت کند؛ ولي از محل تصادف فرار مي کند و خانواده را به بيمارستان نمي رساند؛ ولي پس از بازگشت به بي اعتقادي، خودش را تسليم مي کند و فردي که قصد کشتن او را دارد به بيمارستان مي رساند. اين فرد از هر جهتي در دوران بي ديني، فردي شايسته تر است.
روستايي که محور داستان فيلم « روبان سفيد »(6) است، مردمي با نگرش ديني دارد و مراسم هاي مذهبي مسيحي در کليسا از اصلي ترين برنامه هاي آنان به شمار مي رود. با اين حال، بدترين آسيب ها و بزه هاي اجتماعي و شخصيتي را مي توان در سطح خانواده و روستاي آنان ديد. خانواده ي کشيش در اين ميان بيش ترين مشکلات را دارند.
در برخي فيلم ها از همين دسته انسان هاي مؤمن، افرادي نابهنجار بوده و عامل مشکلات جامعه اند. فيلم « آگورا »(7) تقابل ميان بت پرستان و مسيحيان را در دوران گذشته نشان مي دهد. در فيلم، افراد بت پرست، انسان هايي محترم، با شخصيت و علم مدار، و مسيحيان، افرادي با ظاهر نامناسب، ضد علم و وحشي اند. يکي از کارهاي مسيحيان در فيلم، آن است که کتاب خانه ي بزرگ را به محل نگه داري حيوانات تبديل مي کنند و دانشمند زن جواني را که موفق به کشف مدار شده است، سنگسار مي کنند. در فيلم، برده اي مشاهده مي شود که ابتدا بت پرست است. وي در اين دوران فردي نيکو و اهل علم است؛ ولي پس از کنار گذاشتن بت پرستي هم زمان از انسانيت و اخلاق نيکو جدا مي شود و «صورت فلکي» را که خودش ساخته با عنوان مبارزه با علم مي شکند.
در فيلم « ويريديانا »(8) دختري که قصد دارد راهبه شود، شبيه افراد مازوخيست (9) نشان داده مي شود و خود را شکنجه و آزار مي دهد. همين تصميم باعث نابودي او نيز مي شود و قبل از ورود به صومعه به وي حمله شده و اموالش بعد از تجاوز به سرقت مي رود.
فيلم هاي ياد شده با انتقال گرايشي ضد دين، داستان هايي را به تصوير مي کشند که دين را امري منفور نشان دهند. ديني که تمام اتفاقات ناگوار درپي آن رخ مي دهد. بي ديني و يا بي توجهي به دين، راه حلي است که چنين فيلم هايي به مخاطبان پيشنهاد مي دهند.

3. افراد مذهبي نامتعارف

شماري از فيلم ها شخصيت هاي مذهبي داستان را به گونه اي نشان مي دهند که نامتعارف، عجيب و حتي احمق جلوه مي کنند. يکي از شخصيت هاي مکمل در فيلم « غرور و تعصب »(10) کشيشي است که در جوار خانواده اي ثروت مند زندگي و کليسا را اداره مي کند. او ابله ترين و کودن ترين فرد داستان است که همواره کارهاي عجيب و شگرفي از او سر مي زند و ديگران او را مسخره مي کنند. اين فرد تنها کشيش و مبلغ دين مسيحيت است که در فيلم مي بينيم.
در انيميشن « فيلم سيمپسون ها »(11) خانواده اي مذهبي در همسايگي شخصيت هاي اصلي زندگي مي کنند که همگي افرادي ناهنجار هستند و کارهاي عجيب انجام مي دهند و ديگران، او را مسخره مي کنند.
در فيلم « پياده روي به يادماندني » دختر کشيش، که فردي با ايمان و اخلاق محور است، به علت نوع رفتار و ظاهر عجيبش از طرف هم کلاسانش اذيت و مسخره مي شود. اين فرد؛ ساده لوح، کهنه پوش و غير اجتماعي است.
با نگرش غير ديني، دين امري نامتعارف است و پيروانش را به زندگي نامتعارف فرا مي خواند. در صورتي که اين فيلم ها گونه اي اغراق آميز و دروغ درباره ي مؤمنان است. ممکن است افرادي در جامعه به دليل خصوصيات خانوادگي، نحوه ي زندگي و هر دليل ديگر، کارهاي نامتعارف انجام دهند يا نامتعارف زندگي کنند؛ ولي به يقين نمي توان ملازمه اي ميان اين رفتار و ناهنجاري و دين يافت.
نمونه هاي مقابل آن از انديشندان و متفکران بزرگ در تاريخ، آن قدر زياد است که نيازي به مثال و مصداق نيست. مي توان مضمون اين فيلم ها را در ادامه ي ترويج زندگي سکولار(12) و منهاي دين تفسير کرد که کوشش در اين باره نوعي تخريب همگاني در جوامع پيشرفته است.

پي‌نوشت‌ها:

1. 3:10 to Yuma
2. Se7en.
3. Fast & Furious.
4. 1 2 3The Taking of Pelham.
5. 21 Grams.
6. The White Ribbon.
7. Agora.
8. Viridiana.
9. Masochist.
10. Pride & Prejudice.
11. The Simpsons Movie.
12. Secularism.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد، (1391)،دين در سينما گزاره هاي اعتقادي،قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط