نويسنده: امين جواد خندقي
مبلغ هر جريان و نگرش مي تواند نماينده اي براي نمود خارجي و عملي آن باشد؛ به تعبير ديگر، محبت تبليغ ديني در جذب افراد و اشتباه او در دفع آنان، تأثير عميقي دارد؛ چرا که عمل اين فرد، کارکرد قوي تري در مقايسه با زبان او دارد. گروهي از فيلم ها مبلغان ديني را افرادي خشن، بي رحم و سنگ دل نشان مي دهد.
کشيش مسيحي در فيلم « آفرينش »(1) براي آموختن آموزه هاي ديني به فرزندان « داروين »(2) که شخصيت اصلي فيلم است، با آن ها به تندي برخورد مي کند و در بخشي از فيلم، کودکان را به زانويي برهنه روي سنگ نمکِ تيز و برنده ي کنار ساحل مي نشاند که باعث ايجاد زخم هاي دردناک مي شود. او بارها کودکان را تنبيه مي کند و اين گونه اعمال خود را تربيت ديني مي داند.
در فيلم « بيست و يک گرم » برخورد افرادي که مبلغ دين محسوب مي شوند بسيار قابل تأمل است. اين امر مي تواند نقدي بر بخشي از تبليغ دين در جوامع باشد؛ اما در اين فيلم، اين مشکل همه گير است. « جک جردن » که بعد از آزادي از زندان مبلغي براي مسيحيت است، سر ميز نهار هنگامي که پسرش دختر کوچک ترش را اذيت مي کند و روي دست او مي زند، دختر را وادار مي کند دست ديگرش را بياورد و به پسر دستور مي دهد دوباره بزند. بعد از آن هم خودش پسر را کتک مي زند. البته منشأ اين نگاه را مي توان در آموزه هاي مسيحي دنبال کرد. در يکي از تعالي مسيحيت آمده است:
« اگر کسي به صورت شما سيلي زد، سمت ديگر را بگردانيد تا سيلي بزند ».(3)
شهيد مطهري (رحمه الله) اين جمله را تبليغ ضعف در اخلاق مي داند و آن را به عنوان يک ايراد نقد مي کند و در ادامه، نظر اسلام را مبني بر دعوت به قدرت و توانايي که از آن رحم هم بر مي خيزد، تبيين مي کند. (4)
د ر همين فيلم، جايي ديگر جردن در برخورد با پسر جوان بزه کاري رفتاري مشابه دارد. جالب است که کشيش کليسا هم همين گونه با وي برخورد مي کند. پس ازدرگير شدن جردن با مشکل تصادف که به بي ديني او منجر مي شود، کشيش، آن جوان را حرام زاده خطاب مي کند و برخورد ناشايستي با وي دارد. گويا در اين فيلم هر فردي نماينده ي دين مي شود، اخلاق اجتماعي خود را به کلي از دست مي دهد.
زن هاي کشيش در فيلم « پسران دسامبر » که مسئول مراقبت از يتيمان در مدرسه ي مذهبي اند. معمولاً با بچه ها تند برخورد مي کنند. اين رفتار به گونه اي است که برخي يتيمان به فکر فرار از اين مکان اند. زماني که براي شخصيت هاي اصلي فيلم که خود را پسران دسامبر مي نامند، فرصت سفر و خارج شدن از اين مکان فراهم مي شود، استقبال مي کند و براي دور بودن از آن جا به سفر مي روند.
شخصيت اصلي در فيلم « نُه »(5) يک کارگردان سينما است. او در دوران آشفتگي هاي ذهني اش به سر مي برد و توان ساخت فيلم جديد را ندارد. زماني که خاطرات گذشته اش را مرور مي کند. کودکي اش را به خاطر مي آورد که به دليل اشتباهاتش به نام خدا، کشيش وي را تنبيه بدني کرده است. او اکنون ميانه ي خوبي با دين و کليسا ندارد و اتفاقات گذشته در اين نگرش تأثير زيادي داشته است.
پدر سليمان و گروهش در فيلم « گردش شنل قرمزي »(6) که نماينده هاي کليسا و مبلغان دين محسوب مي شوند، گروهي خشن و بي رحم اند. در جريان مبارزه و به دام انداختن مرد گرگ نما، پدر سليمان بارها به مردم روستا ظلم مي کند و افراد بي گناه را بدون دليل شکنجه مي دهد و مي کشد. او به آساني به اشخاص تهمت سحر مي زند و آن ها را تحقير مي کند. در بخشي از داستان فيلم، پدر سليمان از شخصيت اصلي داستان يعني شنل قرمزي با عنوان طعمه براي دستگيري مرد گرگ نما استفاده مي کند.
در فيلم « روبان سفيد » کشيش روستا به عنوان يک پدر بسيار تندخو است و برخورد نامناسبي با فرزندانش دارد؛ از جمله براي تنبيه دو فرزندش روباني سفيد به بازوي آن ها مي بندد تا در ميان ديگران شناخته شوند. اين روبان، نشانه ي گناه و اشتباه آنان است و تا زماني که اصلاح شوند بر بازويشان مي ماند. نوع برخورد او و تنبيه هاي مکرر بدني باعث مي شود اين فرزندان روحيه اي خشونت آميز پيدا کنند و تمايل آنان به کارهاي خلاف بيش تر شود.
دو رويکرد را مي توان در آثار ياد شده دنبال کرد: نخست اين که در تمامي اين آثار، نتيجه ي تبليغ اشتباه، نشان داده مي شود؛ يعني اگر فردي که نماينده و مبلغ دين است از روش هاي نادرست براي هدفش استفاده کند، اثري معکوس خواهد گذاشت و به جاي اين که افراد به دين گرايش يابند، از دين سر خورده و دور مي شوند. بنابراين تبيلغ و موعظه در صورتي نتيجه ي مطلوب را خواهد داشت که اصول آن رعايت شود و روش هاي به کار رفته دچار مشکل نباشد.
دوم اين که نگاهي منفي به کليسا و فعاليت کشيشان وجود دارد که در قرون وسطا و دوران ظلم هاي کليسا به مردم، ريشه دارد. اين فيلم ها نقدي به روش هاي نامعقول کليسا و افراد وابسته به آن درتبليغ دين دارد. هم چنين غير واقع نگري و خرافات مربوط به مسيحيت نقطه ي ديگري است که چنين فيلم هايي آن را اشاره و نقد مي کنند.
در دين اسلام، بزرگان ديني شرايط فراواني براي تبليغ بيان کرده اند که مهم ترين آن ها عبارت است از:
1. فرد تبليغ کننده، خود عالم باشد و فرد جاهل نمي تواند معروف را درک و پس از آن تبليغ کند.
2. هدف و مقصود اصلي او رضاي خدا و گرامي داشتن دين باشد.
3. بايد شفقت و مهرباني داشته باشد و در برخورد با مخاطبش نهايت مهرباني را به کار بندد.
4. صبور و بردبار باشد تا اگر امري رخ داد بتواند خود را کنترل کند و نتيجه ي مطلوب بگيرد.
5. بايد آن چه را به ديگران مي گويد، اول خودش عمل کرده باشد تا سخنانش با بهتر بپذيرند؛ زيرا مخاطب پس از شنيدن سخن او به عملش مي نگرد و در اين جا است که متحير مي شود؛ چرا که گفتار و کردار او را متناقض مي يابد. (7)
امين خندقي، جواد، (1391)،دين در سينما گزاره هاي اعتقادي،قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول
کشيش مسيحي در فيلم « آفرينش »(1) براي آموختن آموزه هاي ديني به فرزندان « داروين »(2) که شخصيت اصلي فيلم است، با آن ها به تندي برخورد مي کند و در بخشي از فيلم، کودکان را به زانويي برهنه روي سنگ نمکِ تيز و برنده ي کنار ساحل مي نشاند که باعث ايجاد زخم هاي دردناک مي شود. او بارها کودکان را تنبيه مي کند و اين گونه اعمال خود را تربيت ديني مي داند.
در فيلم « بيست و يک گرم » برخورد افرادي که مبلغ دين محسوب مي شوند بسيار قابل تأمل است. اين امر مي تواند نقدي بر بخشي از تبليغ دين در جوامع باشد؛ اما در اين فيلم، اين مشکل همه گير است. « جک جردن » که بعد از آزادي از زندان مبلغي براي مسيحيت است، سر ميز نهار هنگامي که پسرش دختر کوچک ترش را اذيت مي کند و روي دست او مي زند، دختر را وادار مي کند دست ديگرش را بياورد و به پسر دستور مي دهد دوباره بزند. بعد از آن هم خودش پسر را کتک مي زند. البته منشأ اين نگاه را مي توان در آموزه هاي مسيحي دنبال کرد. در يکي از تعالي مسيحيت آمده است:
« اگر کسي به صورت شما سيلي زد، سمت ديگر را بگردانيد تا سيلي بزند ».(3)
شهيد مطهري (رحمه الله) اين جمله را تبليغ ضعف در اخلاق مي داند و آن را به عنوان يک ايراد نقد مي کند و در ادامه، نظر اسلام را مبني بر دعوت به قدرت و توانايي که از آن رحم هم بر مي خيزد، تبيين مي کند. (4)
د ر همين فيلم، جايي ديگر جردن در برخورد با پسر جوان بزه کاري رفتاري مشابه دارد. جالب است که کشيش کليسا هم همين گونه با وي برخورد مي کند. پس ازدرگير شدن جردن با مشکل تصادف که به بي ديني او منجر مي شود، کشيش، آن جوان را حرام زاده خطاب مي کند و برخورد ناشايستي با وي دارد. گويا در اين فيلم هر فردي نماينده ي دين مي شود، اخلاق اجتماعي خود را به کلي از دست مي دهد.
زن هاي کشيش در فيلم « پسران دسامبر » که مسئول مراقبت از يتيمان در مدرسه ي مذهبي اند. معمولاً با بچه ها تند برخورد مي کنند. اين رفتار به گونه اي است که برخي يتيمان به فکر فرار از اين مکان اند. زماني که براي شخصيت هاي اصلي فيلم که خود را پسران دسامبر مي نامند، فرصت سفر و خارج شدن از اين مکان فراهم مي شود، استقبال مي کند و براي دور بودن از آن جا به سفر مي روند.
شخصيت اصلي در فيلم « نُه »(5) يک کارگردان سينما است. او در دوران آشفتگي هاي ذهني اش به سر مي برد و توان ساخت فيلم جديد را ندارد. زماني که خاطرات گذشته اش را مرور مي کند. کودکي اش را به خاطر مي آورد که به دليل اشتباهاتش به نام خدا، کشيش وي را تنبيه بدني کرده است. او اکنون ميانه ي خوبي با دين و کليسا ندارد و اتفاقات گذشته در اين نگرش تأثير زيادي داشته است.
پدر سليمان و گروهش در فيلم « گردش شنل قرمزي »(6) که نماينده هاي کليسا و مبلغان دين محسوب مي شوند، گروهي خشن و بي رحم اند. در جريان مبارزه و به دام انداختن مرد گرگ نما، پدر سليمان بارها به مردم روستا ظلم مي کند و افراد بي گناه را بدون دليل شکنجه مي دهد و مي کشد. او به آساني به اشخاص تهمت سحر مي زند و آن ها را تحقير مي کند. در بخشي از داستان فيلم، پدر سليمان از شخصيت اصلي داستان يعني شنل قرمزي با عنوان طعمه براي دستگيري مرد گرگ نما استفاده مي کند.
در فيلم « روبان سفيد » کشيش روستا به عنوان يک پدر بسيار تندخو است و برخورد نامناسبي با فرزندانش دارد؛ از جمله براي تنبيه دو فرزندش روباني سفيد به بازوي آن ها مي بندد تا در ميان ديگران شناخته شوند. اين روبان، نشانه ي گناه و اشتباه آنان است و تا زماني که اصلاح شوند بر بازويشان مي ماند. نوع برخورد او و تنبيه هاي مکرر بدني باعث مي شود اين فرزندان روحيه اي خشونت آميز پيدا کنند و تمايل آنان به کارهاي خلاف بيش تر شود.
دو رويکرد را مي توان در آثار ياد شده دنبال کرد: نخست اين که در تمامي اين آثار، نتيجه ي تبليغ اشتباه، نشان داده مي شود؛ يعني اگر فردي که نماينده و مبلغ دين است از روش هاي نادرست براي هدفش استفاده کند، اثري معکوس خواهد گذاشت و به جاي اين که افراد به دين گرايش يابند، از دين سر خورده و دور مي شوند. بنابراين تبيلغ و موعظه در صورتي نتيجه ي مطلوب را خواهد داشت که اصول آن رعايت شود و روش هاي به کار رفته دچار مشکل نباشد.
دوم اين که نگاهي منفي به کليسا و فعاليت کشيشان وجود دارد که در قرون وسطا و دوران ظلم هاي کليسا به مردم، ريشه دارد. اين فيلم ها نقدي به روش هاي نامعقول کليسا و افراد وابسته به آن درتبليغ دين دارد. هم چنين غير واقع نگري و خرافات مربوط به مسيحيت نقطه ي ديگري است که چنين فيلم هايي آن را اشاره و نقد مي کنند.
در دين اسلام، بزرگان ديني شرايط فراواني براي تبليغ بيان کرده اند که مهم ترين آن ها عبارت است از:
1. فرد تبليغ کننده، خود عالم باشد و فرد جاهل نمي تواند معروف را درک و پس از آن تبليغ کند.
2. هدف و مقصود اصلي او رضاي خدا و گرامي داشتن دين باشد.
3. بايد شفقت و مهرباني داشته باشد و در برخورد با مخاطبش نهايت مهرباني را به کار بندد.
4. صبور و بردبار باشد تا اگر امري رخ داد بتواند خود را کنترل کند و نتيجه ي مطلوب بگيرد.
5. بايد آن چه را به ديگران مي گويد، اول خودش عمل کرده باشد تا سخنانش با بهتر بپذيرند؛ زيرا مخاطب پس از شنيدن سخن او به عملش مي نگرد و در اين جا است که متحير مي شود؛ چرا که گفتار و کردار او را متناقض مي يابد. (7)
پينوشتها:
1. Creation.
2. Charles Darwin.
3. انجيل برنابا، فصل هجدهم، بند 19، ص 154.
4. ر. ک: مطهري، مرتضي، انسان کامل، ص 151.
5. Nine.
6. Red Riding Hood
7. ر.ک: اوزجندي، ابومنصور، اين برگ هاي پير (مرتع الصالحين و زاد السالکين)، صص220 و 221.
امين خندقي، جواد، (1391)،دين در سينما گزاره هاي اعتقادي،قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول