اومانيسم در سينما

اصطلاح «اومانيسم» را در فارسي با واژه هايي مانند انسان گرايي، انسان داري، مکتب اصالت انسان و انسان دوستي معادل قرار مي دهند. اومانيسم درمعناي رايج آن، نگرش يا فلسفه اي است که با نهادن انسان در مرکز تأملات
چهارشنبه، 29 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اومانيسم در سينما
 اومانيسم در سينما

 

نويسنده: امين جواد خندقي




 
اصطلاح «اومانيسم»(1) را در فارسي با واژه هايي مانند انسان گرايي، انسان داري، مکتب اصالت انسان و انسان دوستي معادل قرار مي دهند. اومانيسم درمعناي رايج آن، نگرش يا فلسفه اي است که با نهادن انسان در مرکز تأملات خود، اصالت را به رشد و شکوفايي انسان ميدهد. اين مفهوم را به دشواري مي توان به مکتب خاص و مستقل مانند بقيه ي مکاتب فلسفي به شمار آورد؛ بلکه اومانيس نگرشي پر نفوذ است که از رنسانس به اين سو در بسياري از نظريه هاي فلسفي، ديني، اخلاقي، ادبي- هنري و نيز در ديدگاه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي غرب، ريشه دوانده است. در مجموعه، از قرن چهاردهم ميلادي تاکنون، اومانيسم در معناي عام خود، مؤلفه هاي ذيل را مد نظر داشته است.(2) مسلماً شدت و ضعف و چگونگي بعضي از اين عناصر درنحله هاي مختلف اومانيستي و انديشه هاي افراد گوناگوني، متفاوت است:
1. محوريت انسان و پاي بندي به خواست ها و علايق انساني.
2. اعتقاد به عقل، شک گرايي و روش عملي در مقام ابزاري مناسب براي کشف حقيقت و ساختن جامعه ي انساني.
3. بر شمردن عقل و اختيار با عنوان ابعاد بنيادي وجودي انسان.
4. اعتقاد به بنا نهادن اخلاق و جامعه بر مبناي خود مختاري و برابري اخلاقي.
5. اعتقاد به جامعه ي باز و تکثرگرا.
6. تأکيد بر دموکراسي، به عنوان بهترين تضمين کننده ي حقوق انساني در برابر اقتدار فرمان روايان و سلطه جويي حاکمان.
7. التزام به اصل جدايي نهادهاي ديني از دولت.
8. پرورش هنر مذاکره و گفت وگو، به عنوان ابزار حل تفاوت و تقابل فهم هاي مختلف.
9. اعتقاد به اين مطلب که تبيين جهان بر پايه ي واقعيات ماوراي طبيعي و توجه به يک جهان غير دنيوي براي حل معضلات بشري، تلاشي است براي ضعيف و بي ارزش کردن عقل انساني، جهان، موجودي خود پيدايش و انسان نيز بخشي از همين جهان طبيعت است که بر اساس يک فرآيندِ تحوليِ مداوم پديد آمده است.
10. اعتقاد به اين که تمام ايدئولوژي ها و سنت ها اعم از ديني، سياسي يا اجتماعي، بايد به دست انسان ارزش گذاري شود؛ نه اين که صرفاً بر اساس ايمان پذيرفته شود.
11. جست وجوي دائم براي يافتن حقيقت ملموس و عيني با درک و اعتراف به اين که شناخت و تجربه ي جديد، پيوسته ادراک هاي ناقص ما را از آن حقيقت عيني تغيير مي دهد.
12. اعتقاد به اين که اومانيسم، جانشين و بديلي واقع بينانه و معقول براي الهيات نااميد کننده و عقايد زيان آور است؛ زيرا با اعتقاد به اومانيسم، خوش بيني، اميد، حقيقت طلبي، تساهل و بردباري، عشق، ترحم و دلسوزي و زيبايي حاکم مي شود و عقل گرايي به جاي بدبيني، يأس، جزميت، گناه، خشم و نفرت، تعصبات، ايمان کورکورانه و غير عقلاني مي نشيند.
در اين ميان، عناصر و مؤلفه هايي چون « بي همتايي فرد انساني »، « خرد » و « روش علمي » هسته ي مرکزي و کانوني اومانيسم را تشکيل مي دهد.
نگرش اومانيستي بر اساس مؤلفه هاي ياد شده، درمضمون بسياري از فيلم ها نيز ديده مي شود و داستان فيلم به آن مي پردازد. دسته ي اول از فيلم هاي مرتبط با اين موضوع، داستاني را به تصوير مي کشند که شخصيت هاي داستاني با مشکل و اتفاقي رو به رو مي شوند. اين اتفاق به گونه اي رقم مي خورد که ممکن است در نگاه اول، راه حل هاي فراواني براي آن درنظر مخاطب يافت شود؛ اما شخصيت اصلي درنهايت به راهي متوسل مي شود که مرکز آن نگرش « انسان محوري » است. به اين توضيح که راه حل او الهي نيست؛ همان گونه که در مؤلفه هاي اين نگرش آمد، نگرش هاي اومانيستي در نقاط فراواني مقابل خداباوري و دين باوري قرار ميگيرد و فيلم هاي اين دسته، اين جنبه از اومانيسم را مد نظر دارند.
« آرون » در فيلم « صدو وبيست و هفت ساعت »(3) براي فرار از زندگي پيشرفته، آخر هفته ها را در بيرون از شهر به کوه نوردي مي پردازد. او دراتفاقي ناگهاني دردل کوه، زير سنگي غلطان، گير مي کند، تلاش هاي او براي رهايي بي فايده است. پس از گذشت ساعت ها او ازهمه چيز کمک مي طلبد؛ حتي کلاغي که بر بالاي کوه پروازمي کند؛ اما در اين ميان هيچ گاه چيزي به عنوان دين و توکل در ذهن او نمي آيد. راه حل مشکل در نهايت، خود اوست که با شجاعت، دست خود را از آرنج مي برد و رها مي شود.
« چارلي » در ابتداي فيلم « اقتباس »(4) از مشکلات و راه حل برون رفت از آن ها صحبت مي کند. در اين ميان تنها راه حل ممکن مقابل نااميدي او، اموري است که فقط با نگرش انسان گرايانه هم خواني دارد. او راه حل خود را در ارتباط جنسي، رسيدن به کار مناسب و خواسته هاي ديگر انساني مي يابد.
فيلم « مورد عجيب بنجامين باتن »(5) داستان تولد نوزادي است که پير متولد مي شود و زندگي وارونه دارد. در اين زندگي پر ماجرا و عجيب و غريب، همه چيز بر اساس انسان ونگرش او ارزش گذاري مي شود.
فيلم « باشگاه کتاب جين آستن »(6) گونه هاي متفاوتي از زنان غربي را در کنار يکديگر نشان مي دهد. هر کدام از اين زنان، نماد گروه و نگرشي از جامعه ي معاصر غربي اند که با مشکلاتي دست و پنجه نرم مي کنند. مهم ترين مسئله در ميان اين زنان، چگونگي عشق ورزيدن و رسيدن به سبک زندگي دل خواه است. اين گروه به پيشنهاد يکي از افراد، خواندن رمان هاي « جين آستن » را براي تشکيل جمع شان و يافتن راه حل براي مشکلات زندگي شروع مي کنند و در ميان، شخصيت هاي رمان ها خود را بهتر مي شناسند. جين آستين نويسنده اي انگليسي است که آثارش، بر ادبيات غربي بسيار تأثير گذاشته است. شناخت او از زندگي زنان و مهارتش در گوشه و کنايه ها، او را به يکي از مشهورترين رمان نويسان عصر خودش تبديل کرده است.
مهم ترين نکته در شيوه ي کشف و به کار بستن راه حل ها د ر اين داستان، آن است که خواست انساني، اصلي ترين دليل محسوب مي شود و در ميان آنان کسي وجود دارد که بر همين اساس هم جنس گرا است.
خاطرات انساني در فيلم « درخشش ابدي يک ذهن بي آلايش »(7) مهم ترين عامل براي رشد يا رکود در زندگي انسان ها به شمار مي رود. ياد آوري يا فراموشي اين خاطرات در واقعيت و آينده ي افراد تأثير مهمي دارد. تعبير ديگري که مضمون فيلم را روشن مي سازد اين است که گذشته انساني، آينده ي انساني را مي سازد؛ يعني فقط داشته هاي انسان است که آينده ساز يا آينده سوز است و اين بدان معنا است که هر انساني، محور زندگي خودش است.
تمام آن چه شخصيت اصلي در انيميشن « ابري با احتمال بارش کوفته قلقلي »(8) را مقابل تمسخرها و اشتباهات مقاوم مي کند، اعتماد به نفس اوست که در نهايت سبب اختراعي بزرگ براي تمام مردم مي شود. اعتماد به نفس سبب بي نيازي مطلق او از ساير امور مي شود. در فيلم « در جست و جوي خوشبختي »(9) اعتماد به نفس و تلاش شخصيت اصلي است که باعث موفقيت او مي شود. اين فرد به خدا اعتقاد دارد؛ ولي گويا چنين اعتقادي در زندگي روزمره بي تأثير است و براي حل مشکلات فراوان و موفقيت، فقط نيازمند اعتماد به خودش است.
در فيلم « برخورد تايتان ها »(10) پادشاهي که براي مقابله باالهه ها مجسه ي « زئوس » را مي شکند، اين دوره را « عصر بشريت » مي نامد. ارزش انسان ها از الهه ها در اين فيلم بالاتر است و اين مطلب به گونه هاي مختلف در فيلم مطرح مي شود. براي نمونه، الهه ها به عبادت انسان ها نياز دارند و يک انسان به جنگ الهه ي پليد مي رود و پيروز مي شود، در بخشي از فيلم نيز « زئوس » به « پرسيوس » پيشنهاد مي دهد تا الهه باشد؛ ولي او نمي پذيرد وانسان بودن را برتر مي داند. پس از نپذيرفتن، « زئوس » به او توصيه مي کند از الهه ها بهتر باشد، « هيديس » الهه اي شر است و پادشاهي اش بي ارزش شمرده مي شود؛ چرا که دنياي مردگان را در اختيار دارد؛ جايي که انسان، ديگر حيات مادي ندارد.
مهم ترين دليلِ بودن در فيلمِ « همه چيز در باره ي عشق » (11) که تنها راه نجات بخش نيز هست، عشق مادي انسان ها به يکديگر است. در جامعه و دوره اي که انسانيت به کلي از بين رفته و هم زمان بلاياي مختلف طبيعي نيز نازل شده است، تنها زوجي زندگي را درک کرده و خوشبخت اند که پس از طلاق تا آخرين لحظه ي مرگ عاشق يکديگرند.
شخصيت هاي اصلي در فيلم « مرا به خاطر بسپار »(12) همگي به نوعي، دچار مشکلات روحي اند و زندگي نابساماني را پشت سر گذاشته اند. پسر جوان در اين خانواده که با مرگ برادر بزرگ ترش و طلاق پدر و مادر رو به رو شده نيز چنين مشکلاتي دارد؛ ولي در نهايت، او است که تمام شخصيت هاي ديگر را از مشکل رهايي مي بخشد. تنها منبع الهام او دفترچه ي خاطرات برادرش است که خودکشي کرده و بخشي از سخنان « گاندي » که مي گويد هرانساني بايد کاري کند.
داستان فيلم « مشت ناگهاني »(13) دختري يتيم را به تصوير مي کشد که ناپدري اش بعد از مرگ مادرش، وي را به بيمارستان رواني فرستاده است. دختر با چند فرد ديگر در آن جا دوست مي شود و نقشه ي فرار مي کشند و درنهايت فقط يکي از آنان مي تواند فرار کند. در ابتداي فيلم صحبت هايي از فرشته ي نگهبان براي انسان ها مي شود. فرشته اي که به هر شکلي ظاهر مي شود و از انسان ها محافظت مي کند؛ اما طي داستان همچنان اين سؤال باقي است که آيا نگهباني براي انسان وجود دارد يا خير؟ در پايان داستان اين سؤال دوباره مطرح مي شود و در پاسخ آن ميگويد که تنها محافظ، خود انسان است. پس بايد براي آن مبارزه کند؛ همان کاري که شخصيت هاي داستان براي فرار از بيمارستان رواني انجام مي دهند.
فيلم « دفترچه يادداشت »(14) به مخاطب مي گويد تنها راه زندگي ايده آل، فکر کردن و عمل کردن به آن چيزهايي است که انسان مي خواهد و در نظر گرفتن هر امر ديگري نياز نيست؛ بلکه فقط باعث مي شود انسان از زندگي ايده آلش دور شود. همين ايده سبب حل شدن مشکلات شخصيت هاي اصلي داستان و رسيدن به زندگي مشترک شان مي شود. فيلم تنها امر مهم را براي تصميم گيري در زندگي، خواست فرد مي داند.
شخصيت اصلي در فيلم « تو جک را نمي شناسي »(15) دکتري است که براي بيماران در حال مرگ، خودکشي پزشکي انجام مي دهد. او به خدا اعتقاد ندارد و خداي خود را « سباستين باخ » موسيقي دان آلماني مي داند. اين کار او باعث اعتراضات مردمي و قانوني، به ويژه از سوي افراد مذهبي شده است؛ ولي او و طرفدارانش اين کار را ادامه مي دهند. ومهم ترين دليل براي درستي آن را تصميم و خواست افراد بيمار مي دانند و معتقدند هيچ امر ديگري در اين ميان اهميتي ندارد.
پيش از بيان نمونه ها مطالبي در باره ي اومانيسم آمد. در ادامه براي کامل شدن بحث، نکاتي در باره ي اين نگرش خواهد آمد.(16)
اومانيسم چنان که اشاره شد معناي عام و متداولي نيز دارد که از همان معناي خاص، سرچشه مي گيرد. اومانيسم دراين معناي عام، ديگر به معناي يک جنبش نيست؛ بلکه عبارت است از يک شيوه فکري و حالتي روحي که شخصيت انسان و شکوفايي کامل او را بر همه چيز مقدم مي شمارد و نيز عمل موافق با اين حالت و شيوه فکر؛ به عبارت ديگر، اومانيسم طبق تعريفي که اومانيست ها ارائه مي دهند يعني انديشيدن و عمل کردن با آگاهي و تأکيد بر حيثيت انساني و کوشيدن براي دست يابي به انسانيت اصيل. در واقع، اين معناي از اومانيسم است که يکي از مباني و زير ساخت هاي دنياي جديد به شمار مي آيد و در بسياري از فلسفه ها و افکار و مکاتب پس از رنسانس تا به امروز وجود داشته است.
با توجه به سير تاريخي و نيز عرصه ي فعاليت و تأثيرگذاري اومانيسم، مي توان انواع مختلفي براي آن بر شمرد:

1. اومانيسم ادبي؛(17)

دل بستگي و تعلق خاطر به ادبيات و علوم انساني يا فرهنگ ادبي.

2. اومانيسم رنسانسي:(18)

تکيه بر برنامه ي آموزشي که در اواخر قرون وسطي و پس از آن، همراه با احياي نوشته هاي کلاسيک، گسترش يافت. دراين زمان، دوباره اعتماد به انسان براي تعيين صدق با کذب امور، پديد مي آيد.

3. اومانيسم فلسفي: (19)

مجموعه اي از مفاهيم و نگرش در باره ي ماهيت، ويژگي ها، توانايي ها، تعليم و تربيت و ارزش هاي اشخاص انساني. دو نوع اومانيسم مسيحي و اومانيسم جديد، در ذيل اين نوع اومانيسم گنجانده مي شود.

4. اومانيسم مسيحي:(20)

فلسفه اي که از خود شکوفايي انسان در چارچوب اصول مسيحي جانب داري مي کند.

5. اومانيسم جديد:(21)

اين نوع اومانيسم به نام هاي اومانيسم ناتوراليستي، اومانيسم علمي، اومانيسم اخلاقي و اومانيسم دموکراتيک نيز ناميده مي شود. در تعريف آن گفته اند: فلسفه اي که هر گونه موجود مافوق طبيعي را طرد مي کند و به طور عمده، بر عقل و علم، دموکراسي و رحم و عطوفت انساني تکيه مي کند. اومانيسم جديد منشأ دوگانه دارد. هم منشأ ديني و هم منشأ دنيوي. البته، از دين دراين معنا، معنايي گسترده تر از دين هاي رسمي و الهي منظور مي شود؛ از اين رو مي توان گفت که دو نوع ديگر اومانيسم يعني اومانيسم ديني و سکولار، ذيل اومانيسم جديد قرار مي گيرند.

6. اومانيسم دنيوي گرا:(22)

اين نوع اومانيسم، محصول عقل گرايي عصر روشن گري در قرن هجدهم و نيز آزاد انديشي قرن نوزدهم است. اين نوع اومانيسم، هر گونه تلاش ماوراي طبيعي را براي حل معضلات بشري و تبيين واقعيت هاي هستي، طرد و نفي مي کند.

7. اومانيسم ديني؛(23)

بسياري از افراد توحيد گرا و کل گراي مسيحي و همه گروه هايي که فرهنگ وابسته به اخلاق را ترويج مي کنند، خود را اومانيست ديني مي نامند. اومانيسم ديني، ديدگاه هاي مشترکي با اومانيسم سکولار دارد. تنها تمايز عمده ي آن ها درتعريف دين و وظيفه ي دين است . اومانيسم ديني، دين را چيزي نمي داند جز بر آورده کننده ي نيازهاي فردي و اجتماعي انسان هايي که از يک جهان بيني فلسفي برخوردارند.
در ادامه، بيان چند نکته لازم است: نخست اين که اکثر تحولات دنياي جديد و شکوفايي ها و ترقي ها را در زمينه هاي علمي، صنعتي، رفاهي، حقوقي و نيز پيدايي ساز و کارها و نظام هاي سياسي مدرن و...را مي توان به نحوي در کارنامه ي تفکرات اومانيستي نوشت؛ اما بايد توجه داشت که ايرادهاي بسياري بر نگرش اومانيستي در توجه بي حد و حصر و افراطي به شأن و منزلت انساني وارد مي شود که نتيجه ي آن غرور واهي انسان به خويش و ناديده انگاشتن کاستي ها و محدوديتهاي خود و عقل انساني خواهد بود. همين نينديشيدن در اين محدوديت ها و کاستي ها بوده است که فرد و جامعه انساني پيشرفته را دچار آسيب ها و بحران هاي جدي کرده است.
نکته دوم اين که در اديان آسماني، به ويژه دين اسلام، انسان علاوه داشتن جايگاه ممتازِ کرامت انساني، جانشيني خدا و مسخره شمردن آسمان وزمين براي او، در عرصه هستي، رها نشده است تا غير مسئولانه تنها به خود بينديشد و هر چيزي را که در برابر منافع خود تشخيص داد، ناحق تلقي کند.
نکته ي بسيار مهم اين است که جهان بيني اسلامي، شأن انسان را محبوس و منحصر در امور دنيوي نمي داند. در اين انديشه، پايگاه و شأن بشر در ارتباط با مبدأ و مقصد معنا مي شود. بنابراين، دين اسلام، به يک معنا نگرش انسان گرايي راتا آن جا مي پذيرد که به نفي ارزش هاي انساني، اخلاقي و الهي نينجامد. و بر کسب ارزش هاي انساني و شکوفايي استعدادهاي زميني و آسماني او تأکيد مي کند؛ اما هيچ گاه، انسان را خالق ارزش ها نمي داند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Humanism.
2. ر. ک: بيات، عبدالرسول، فرهنگ واژه ها، صص 38- 54.
3. 127 Hours.
4. Adaptation.
5. The Curious Case of Benjamin Button.
6. The Jane Austen Book Club.
7. Eternal Sunshine of the Spotless Mind.
8. Cloudy with a Chance of Meatballs
9. The Pursuit of Happyness.
10. Clash of the Titans.
11. lt"s All About Love
12. Remember Me.
13. Sucker Punch
14. The Notebook.
15. You Don"t Know Jack
16. ر. ک: بيات، عبدالرسول، فرهنگ واژه ها، صص 38- 54.
17. literary humanism.
18. renaissance humanism.
19.Philosophical humanism
20. christian Humanism.
21. modern Humanism.
22. secular humanism.
23. religious humanism.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد، (1391)،دين در سينما گزاره هاي اعتقادي،قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.