فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني علاوه بر داستان، محتواي خود را در قالب تصاوير به نمايش مي گذارند و به مخاطب انتقال مي دهند. موضوعات مختلف و فراواني در حوزه هاي گوناگون دست مايه ي اين آثار است. مسائل مرتبط با حوزه ي دين يکي از اين موضوعات است که در فيلم ها ديده مي شود.
چندين موضوع اصلي را مي توان براي بحث درباره سينما و دين در نظر داشت که حاصل آن ها دو نوشتار جداگانه است. نوشتار حاضر بحث هاي مربوط به « هنر ديني » و « سينماي ديني » را در خود دارد و در بخش دسته بندي و تحليل فيلم ها به حوزه هاي مرتبط با فقه و اخلاق مي پردازد.
اما در نوشتار ديگر (2) بحث هاي پيرامون مسائل کلي دين، دين اسلام خواهد آمد و در بخش دسته بندي و تحليل فيلم ها بخش سوم علوم مرتبط با حوزه ي دين يعني مسائل اعتقادي مي آيد.
بسياري از فيلم ها حوزه هاي رفتاري انسان را نشانه گرفته اند و به صورت ناخودآگاه در شکل گيري رفتارها و کنش هاي انساني نقش دارند. بسياري از ارزش ها و ضد ارزش ها در قالب سينمايي دگرگون مي شوند و باعث « تحول معاني » در ذهن مخاطبان مي شود. ارزش هاي رفتاري و اخلاقي که مدت ها است در متون ديني و در کلام انديشمندان حوزه ي دين بيان شده، در فيلم ها رنگ مي بازد و باعث مي شود کنش هاي مخاطباني که در حوزه ي دين ضعيف هستند دگرگون شود.
موضوعات مختلفي را مي توان در اين حوزه قرار داد که نگاه حداکثري يا حداقلي ميزان گسترش موضوعات را مشخص مي سازد. وجود انسان متشکل از سه لايه ي بينش، گرايش و رفتار است که با هم ارتباطي تنگاتنگ دارند، به طوري که بينش هاي انسان، گرايش ساز و گرايش هاي او رفتارساز است و البته رفتار انسان نيز تأثيرات مستقيمي بر گرايش و بينش او دارد.
بر همين اساس مسائل دين به سه بخش تقسيم شده اند و هر قسمت با يکي از لايه هاي ياد شده مطابقت دارند. منشأ تقسيم بندي دين لايه هاي وجودي انسان است. و چه بسا بتوان منشأ اين سه لايه وجودي انسان را ترکيب او از روح و جسم دانست و واسطه ي ميان اين دو که همان نفس است. هر کدام از بينش، گرايش و رفتار در مباحث دين، مقابل کلام يا اعتقادات، اخلاق و فقه يا احکام قرار مي گيرند.
« سينماي ديني » از موضوعاتي است که در سال هاي پس از انقلاب به بعد همواره مورد مناقشه و بحث در کشور بوده است. اين سينما در حوزه ي بين الملل سابقه ي بيشتري دارد و در حوزه هاي نظري نيز کارهاي بيشتري صورت گرفته است.
در مدتي که اين موضوع به عنوان بحث جاري محافل هنري سينمايي قرار گرفته، ذهن بسياري از انديشمندان حوزه ي سينما و دين را به خود مشغول کرده است و نظريات فراواني در اين باب مطرح شده است. اين نظريات در يک نگاه کلي دو ويژگي دارند.
نخستين ويژگي تنوع آن ها است به گونه اي که عدم وحدت و هماهنگي آن ها، همانندي در بحث هاي نظري ديگر مرتبط با حوزه ي سينما ندارد. در ميان اين نظريات به ندرت مي توان دو نظريه موافق و مشابه رسيد و شايد بتوان گفت به تعداد افرادي که در اين حوزه بحث کرده اند، تعريف از سينماي ديني وجود دارد. نکته ي ديگر درباره ي اين تعاريف، آن است که مرزبندي مشخصي ندارند و نسبت به طيف هاي مختلف متفاوت هستند. اين طيف ها از جايي که سينماي ديني را جمع نقيضين مي دانند و اساس آن را غيرممکن مي خوانند شروع شده و تا جايي که تمامي سينما را سينماي ديني مي داند، گسترش مي يابد. البته طيف هاي متعادل تري نيز در ميان اين دو وجود دارند که سعي در تعيين شاخصه هاي اين سينما دارند.
ويژگي دوم اين نظريات مربوط به روش تدوين آن ها است. تعاريف ارائه شده در پيشينه ي نظري سينماي ديني بيش تر با روشي فلسفي تدوين شده اند. افراد در اين روش، بيش تر از دريچه ي ذهن خود با اين موضوع برخورد کرده، سعي کرده اند براساس اصول موضوعي خاصي به اثبات نظريه ي خود بپردازند. البته گاهي هم اين تعاريف به يک ديدگاه، تجربه يا سليقه ي شخصي تنزل يافته است.
براي آن که بتوانيم به تعريفي مناسب در حوزه ي سينماي ديني برسيم ابتدا بايد چند مقدمه مطرح شود تا در نهايت به نگرش صحيح دست يابيم. دسته بندي ابعاد دين (3) مي تواند در فهم بهتر ما از چگونگي تجلي و حضور دين در سينما کمک کند:
1. باورها و اعتقادات:
بنيان دين بر مسائل اعتقادي بنا شده است. باورها و اعتقادات شامل مسائل مرتبط با هست هاي دين است.2. نمادها و نشانه ها:
نماد، چيزي است که به جاي يک « باور » مي نشيند و آن را بيان مي کند. نمادها دلالت کننده هايي قراردادي هستند و معاني را که در پس خود پنهان داشته اند، آشکار مي سازند. هر نمادي طبق وضع خود مي تواند بر معناي خاصي دلالت کند که از ظاهر آن نماد حتي معنايي شبيه به آن فهم نشود. نماد در هر اجتماع، معاني خاصي دارد و براي درک نماد هر جامعه بايد به آن فرهنگ مراجعه کرد. گاهي ممکن است نمادي واحد در دو فرهنگ دو معناي مقابل يکديگر داشته باشد. هر نماد ديني که هر کدام به معنايي دلالت مي کند، باوري ديني را در پس خود متجلي مي سازد.3. تجربه ي ديني:
اين بُعد از دين بيش تر به مسائل دروني افراد مربوط مي شود که شامل جنبه هاي احساسي، عاطفي، شهودي و روحاني مؤمنان مي شود. هر مؤمن، درک خاصي از دين و تجربه هاي منحصر به فرد خود و نيز دريافتي خاص از حقيقت دين دارد. البته مراد از اين نکته، آن نيست که فقط يک امر رواني و فردي محض، تجربه ي ديني محسوب مي شود؛ بلکه امور شهودي و تجربه هاي روحاني و معنوي که عموماً فرا عقلي اند نيز در اين دسته جاي مي گيرند.
4. مناسک و شعائر:
کليه ي اعمال و رفتارهاي فردي و جمعي ديني که به صورت يک آيين برگزار مي شود، جزئي از اين دسته به شمار مي آيد.5. بُعد هنجاري رفتاري دين:
اين بُعد شامل کليه ي دستورها و احکام شرعي دين، اخلاق و کليه ي هنجارهايي است که پيشوايان ديني توصيه کرده اند. اين بخش، تجلي باورهاي ديني است که زندگيِ يک مؤمن تحت اين بُعد، شکل و جهت داده مي شود.6. بُعد نهادي دين:
اين بُعد به سازمان هاي اجتماعي ديني همچون مسجد در اسلام اشاره دارد.هر کدام از اين ابعاد مي تواند در سينما و در قالب تصوير، تجلي و نمود داشته باشد. اکنون بايد ديد حضور کدام بخش از اين ابعاد، سينماي ديني را تشکيل مي دهد.
يک. تعريف هنر ديني
« هنر ديني » به گونه هاي مختلفي تعريف شده است. مهم ترين نکته براي دسته بندي تعاريف « هنر ديني » نگاه آرمان گرايانه يا واقع گرايانه به دين و هنر است؛ به تعبير ديگر از مجموعه تعاريفي که دين يا هنر را آن گونه که بايد باشد يا آن گونه که هست تعريف کرده اند، تعاريف مختلفي پديد آمده است.برخي هنر و دين را به معناي آرماني آن در نظر داشته و با همين لحاظ هنر و دين را از يک مشرب مي دانند که آن حقيقت است؛
« زيرا دين تلاش انسان است تا خود را از خاک به خدا برساند و هنر تلاش انساني است که از وطن مألوف تبعيد گرديده و مهجور از خانه مانده است و اکنون به زندان خاک رنگ سرزمين مألوف و مأنوس را مي زند». (4)
با اين تعريف، منشأ هنر و دين يکسان دارند و تقسيم بندي هنر به ديني و غير ديني کاري بيهوده است.
دسته ي ديگري از تعاريف، دين را به معناي آرماني و هنر را به مفهوم واقع گرايانه تفسير کرده اند. دين در اين ديدگاه، امري مقدس و متعالي است که اگر در هنر ( محصول و توليد انساني که زيباست و بهره مندي از خلاقيت ) متجلي شود، هنر ديني پديد مي آيد و هنر غير ديني در صورتي است که عاري از انديشه ي الهي باشد. (5)
در همين دسته برخي بر اين عقيده اند هر اثر هنري که مخاطب را به انديشه، مراقبه، تأمل، استعلا و فرارفتن از مسائل عادي دنيوي فراخواند، اثر ديني به شمار مي رود و داشتن يا نداشتن تم مذهبي و دينداري يا بي ديني سازنده ديني، نقشي در اين موضوع ندارد. (6) در همين باره نظري وجود دارد که مکمل اين مطلب است، به اين توضيح که صرفاً تأثير و جلوه ديني هنر، آن را ديني نمي سازد؛ بلکه بايد صورت هنر هم ديني باشد.
بورکهارت در اين باره مي نويسد:
« پس آثار هنري ذاتاً غيرديني اي هستند که مضمون مقدسي دارند، اما برعکس هيچ اثر مقدسي نيست که صورت غير ديني داشته باشد؛ زيرا ميان صورت و روح ( معنا ) مشابهت و تماثل دقيق خدشه ناپذيري هست. بينشي روحاني ضرورتاً به زبان صوري خاصي بيان مي شود؛ اگر اين زبان نباشد، به نحوي که هنر به اصطلاح ( يا شبه ) مقدس، صورت هاي مورد نياز خود را از هر قسم هنر غير ديني اخذ کند، معلوم مي شود که بينش روحاني از امور، وجود ندارد ». (7)
دسته ي سوم تعاريف هنر ديني مربوط به تعاريفي مي شود که ديدگاه واقع گرايانه به دين و نگاه آرمان گرايانه به هنر دارد. از اين منظر، هنر ديني، حاصل خلاقيت و انکشاف هنري هنرمند است که به دليل اعتقادات و سنت هاي ديني هنرمند و جامعه ي او، به تبع در پديد آمدن اثر هنري رنگي از دين و سنت هاي ديني هنرمند را مي پذيرد. بنابراين يک اثر هنري به مفهوم آرمان گرايانه به انکشاف و شهود حقيقت مي رسد، هر چند در سطوح پايين تر تخيل و عينيت اثر، به مناسک، آداب و عقايد ديني رنگ آميزي شده باشد. (8)
چهارمين دسته از تعاريف، نگاهي واقع گرايانه به هنر و دين دارد. بر اين مبنا هنر ديني حاصل آثار زيبايي شناختي است که هنرمند دين دار مي آفريند و هنري که از منشأ هنرمند نجوشيده و فقط در فرم رنگ ديني دارد، هنر ديني نيست؛ بلکه تقليد و تقلبي با ظاهر ديني است. (9)
در تعاريفي که دين و هنر به مفهوم آرماني خود در نظر گرفته مي شود، معمولاً از دين جوهره ي آن که وحدت ذات الهي است، گرفته مي شود و هنر تجلي يافته ي غيب در جان هنرمند است که در قالب اثرش ظهور يافته است. اين نوع تعاريف هنر حقيقي را گره خورده با ذات دين مي داند؛ چرا که حقيقت، جداي از دين نيست.
اگر نگاه به هنر از حالت آرمان گرايانه با واقع گرايانه تغيير يابد،هنر هم چون ديگر توليدات انساني است. توليدات انساني دو شاخه ي صنعت و هنر دارد که در صنعت فايده مندي و در هنر احساس زيباشناختي مدنظر قرار مي گيرد. اکنون در توليدات هنري انساني دين تجلي پيدا کند و به هر نحو تأثير ديني در افراد داشته باشد، هنري ديني محسوب مي شود. طبق اين ديدگاه مي توان هنر ديني سفارشي نيز داشت؛ يعني با تعريف موضوع و محتواي برگرفته از دين اثري هنري را سفارش داد و حاصل هنر ديني محسوب مي شود.
رويکرد سوم که هنر آرمان و دين تحقق يافته در جوامع گوناگون معتقد است که تجلي در جان هنرمند در مراتب پايين است که رنگ سنت ها و معتقدات ديني جامعه را مي گيرد. آثار هنري نابي که صرفاً رنگ و بويي از ظواهر يک دين خاص دارند، در اين زمره قرار مي گيرند.
ديدگاه چهارم که نگاهي واقع گرايانه به هنر و دين دارد، دين دار بودن هنرمند را مهم ترين عامل پديد آمدن هنر ديني مي داند که حاصل توليد انساني زيباشناختي در جامعه است.
دو. تعريف سينماي ديني
مبتني بر تلقيات از هنر ديني و به تبع آن سينماي ديني، تعاريف سينماي ديني را مي توان در سه گروه دسته بندي کرد:الف. تعاريف مخاطب محور:
اين گروه از تعاريف بر تأثير و تجربه اي که مخاطب سينما از فيلم دريافت مي کند، تأکيد دارند و آن را ملاک تحقق سينماي ديني مي دانند. بر اين اساس يک فيلم ابزاري ديني محسوب مي شود که کارکردهاي ديني را ايفا مي کند؛ يعني سينما نيز مانند دين، انسان ها را هدايت مي کند و منش صحيح در زندگي و تعاملات با خود، ديگران و طبيعت را بيان مي دارد. همانند تعريفي که سينماي ديني را اين گونه بيان مي دارد:« سينماي ديني سينمايي است که بشر را از غفلت برهاند و او را به خود و به هستيِ خود و در نهايت هستي بخش متوجه کند. سينماي ديني، سينمايي است که هر چند براي يک لحظه ي کوتاه، تلنگري بر دل و ذهن مخاطب بزند و او را متوجه حالِ خود کند». (10)
ب. تعاريف مؤلف محور:
اين گروه تأکيد و تمرکز خود را بر نيت، انگيزه و دين داري سازنده ي اثر قرار مي دهند. براساس اين نگرش، هنرمندي که بهره ي کافي از دقايق ديني نبرده است، نمي تواند در آن حوزه فيلم بسازد و اگر بسازد تلاشي بيهوده است که به فيلم ديني منجر نخواهد شد. بنابراين هر فيلم ديني هنرمند دين داري مطابق با سطح مضمون آن مي خواهد.در همين باره رجحان مي نويسد:
« سينماگر ديني، بايد عالم به مقاصد شريعت باشد و براي تحقق اين هدف صرف تدين به دين ( جداي از تخصص ديني ) به همان ميزان کفايت مي کند که تماشاچي بودن فيلم براي دست يابي به تکنيک سينما و هنر نمايشي. پس تحصيل اين مهم را راهي دراز در پيش است؛ چرا که اين سيمرغ را آرزوي وصال در دل هزاران، اگر باشد! جز سي مرغ را ميسر نخواهد شد ». (11)
ج. تعاريف متن محور:
بسياري از تعاريف با برشماري تعدادي از خصوصيات، مضامين و مفاهيم به کار گرفته شده در محتواي فيلم، سينماي ديني را تعريف کرده اند. هاسنبرگ تعريف مناسب تر « فيلم مذهبي » را براساس توصيف و دسته بندي عناصر موجود در متن پي مي گيرد که صريحاً به نهادها، مراسم، تجارب و عقايد مذهبي اشاره مي کند. (12) وي پنج سطح براي اشارات مذهبي در فيلم ها بيان مي دارد: (13)1. شخصيت ( نمايندگان نهادهاي مذهبي، نقاب هاي شخصيتي تعريف شده براساس عقايد مذهبي )؛
2. طرح (شخصيت هاي فوق الذکر عناصر کنش را ايجاد مي کنند؛ طرح با اشاراتي - يا با قياس - به ساختارهاي متون مذهبي، داستان هاي رستگاري، سرگذشت قديسان و غيره شکل مي گيرد )؛
3. مضمون ( تِم ) ( مثل گناه، رحمت، رستگاري و رنج )؛
4. زمينه ( کنيسه، کليسا، دير، صومعه، خانه ي کشيش و امثال آن )؛
5. ساختارهاي شنيداري - ديداري ( اشاراتي به شمايل نگاري مذهبي، موسيقي مقدس و غيره )؛
براي بررسي و جمع بندي ميان سه تعريف ابتدا از تعريف اول يعني تعاريف مخاطب محور آغاز مي کنيم. اشکال اساسي تعريفي که براي صدق يا عدم صدق سينماي ديني بر مخاطب تکيه مي کند اين است که هر مخاطبي داراي برخي روحيات، اعتقادات، ويژگي هاي محيطي و... است که همه ي اين امور در فهم، درک و واکنش او نسبت به يک فيلم دخيل هستند. فرض بگيريم فيلمي با موضوعات شهادت يکي از امامان (عليهم السلام) ساخته شود. براساس محبت و عشقي که مخاطب ايراني و شيعي به ايشان دارد به سهولت منقلب مي شود و تأثير مي پذيرد. همين فيلم ممکن است زمينه ي يک تصميم يا کنش ديني پس از آن باشد. اين فيلم براساس اين نگرش، مصداق روشني از فيلم ديني است. اگر همين فيلم را براي مخاطب وهابي پخش کنيم. آيا واکنش او ذره اي به مخاطب اول شبيه است؟ احتمال ضعيفي است که اگر سکانس هاي آسيب ديدن و شهيد شدن را ببيند کمي متأثر شود؛ اما اين واکنش کجا و واکنش يک مخاطب شيعه در ايران. همان گونه که در اين مثال ساده، روشن شد، براساس اين نگرش، سينماي ديني، امري نسبي است که در دو مخاطب، دو عنوان متضاد خواهد يافت.
درباره ي نگرش سوم و نگاه متن محور نيز اشکالاتي ديده مي شود. کارگرداني که قصد ساخت فيلمي ديني دارد و موضوعات اصلي همه ديني هستند. براساس اين نگرش فيلم، ديني محسوب مي شود. اکنون توجه داشته باشيم که براي فهم کامل بسياري از موضوعات کلامي و فلسفي مرتبط با حوزه ي دين نياز به دانستن مقدمات فراواني است. شاهد اين امر گذراندن دوره هاي مختلف حوزوي و دانشگاهي در برخي زمينه ها است. چگونه ممکن است فردي درباره يک موضوع دقيق ديني فيلم بسازد؛ ولي تخصص کافي درباره آن نداشته باشد.
شايد در اينجا گفته شود، سازنده يا سازندگان مي توانند از کارشناسان و متخصصان در اين عرصه استفاده کنند؛ ولي بسيار روشن است که در نهايت آنچه به عنوان خروجي اصلي توليد مي شود، سايه ي سنگين نگاه و نگرش سازنده را با خود دارد و همين امر است که به عنوان ويژگي اساسي « هنر مدرن » (14) آن را متفاوت ساخته است؛ يعني همان گونه که در هنر مدرن همچون نقاشي، مجسمه سازي يا رمان مدرن، هنرمند، اثر خود را با رجوع به درون خود و با ماهيتي سوبژکتيو (15) مي سازد، سينماي هنري نيز همين گونه است و کارگردان در جايگاه هنرمند مدرن قرار دارد.
ديدگاه سوم صحيح ترين نگرش است و در پي آن اثري ديني خلق مي شود. البته بايد سازنده اي که در بحث دين تخصص دارد، از جهت فرم و تکنيک هم متخصص باشد؛ چرا که در غير اين صورت هم معجوني ناهمگون پديد مي آيد؛ زيرا هر فيلم به عنوان يک اثر هنري، مجموعه اي از فرم و محتوا با هم است و هر بخش به تنهايي نمي تواند نشان گر تمام اثر باشد. ضعف در هر بخش باعث عاري شدن اثر از آن مي شود و حاصل اين ترکيب نامناسب، « سينمايي غير ديني » يا « غير سينمايي ديني » است. پس تنها در صورتي مي توان به سينماي ديني دست يافت که متخصصي در دين و تکنيک سينمايي عهده دار آن شود.
ممکن است اشکالي در زمينه ي اين نگرش مطرح شود که نگرش ديني کارگردان مسلمان با کارگردان مسيحي متفاوت است، پس چگونه آثار اين دو نفر با حفظ شرط نگرش سوم ديني خوانده مي شود؟
جواب روشن است، همه ي پيامبران در طول تاريخ به يک مکتب دعوت مي کرده اند که « دين » ناميده مي شود. تفاوت شرايع آسماني در مسائل فرعي و شاخه اي بوده که به حسب مقتضيات زمان، خصوصيات محيط، ويژگي هاي مردمي و تفاوت در سطح تعليمات، متفاوت مي شده است. اين مطلب تکامل دين است و نه اختلاف اديان. (16)
سه. موافقان و مخالفان سينماي ديني
پس از مرور و بررسي تعاريف سينماي ديني، نگاهي مختصر به نظريات مخالفان و موافقان داخلي نسبت به تحقق و چيستي سينماي ديني خواهيم داشت.الف. مخالفان
بسياري از افراد از زمان شروع کوشش براي توليد فيلم هاي ديني و رسيدن به سينماي ديني، سعي کرده اند کارهاي صورت پذيرفته در اين حوزه را کتمان کنند و اين امر را از اساس باطل بدانند و به سخره بگيرند. علامه زاده در کتاب خود با لحني تندخويانه و غرض ورزانه تمام بحث هاي مطرح شده درباره اين موضوع را در محافل مختلف هنري، پرگويي مي داند و مي نويسد:« فيلم آن سوي مه، اگر براي بهشتي و يارانش بد و يمن بود، براي سينماي ايران که درگير کابوس سينماي اسلامي بوده، مفري شد براي نفس کشيدن... پس از شکست تدوين نظريه ي سينماي اسلامي و شکست مفتضحانه تر ارايه ي فيلم هايي به عنوان الگوي اين سينما، چه در بخش فرهنگي بنياد مستضعفان و چه در حوزه ي هنري و چه بنياد فارابي، در اين زمينه به وفور پرگويي شد ». (17)
فردي ديگر موضوع سينماي ديني را با اسلامي کردن ديگر علوم و مسائل روز مقايسه مي کند و اساس اين موضوع را تلاشي بيهوده مي داند:
« از نظر فن سينمايي، سينماي ديني وجود ندارد. اگر هم در جامعه ي ما مطرح شده به تبع آن است که در کشورمان يک انقلاب اسلامي واقع شده و طبيعي است که به دنبال هر چيزي يک کلمه ي اسلامي بگذارند، بگوييد انجمن اسلامي، مجلس شوراي اسلامي ». (18)
همچنين رئيسيان در اين باره مي نويسد:
« اصلاً ترکيب سينماي ديني ترکيب نامناسبي است؛ زيرا سينماي ديني نه معقول است و نه محقق؛ و ما براي پذيرفتن آن بايد همه ي مدارهاي سينمايي را به دو دسته ي ديني و غير ديني تقسيم کنيم که اين تقسيم بندي، خود مشکلاتي به بار خواهد آورد ». (19)
البته در ادامه، سينماي ديگري را به عنوان جايگزين معرفي مي کند و آن را « سينماي تحت تأثير تفکر ديني » مي نامد. (20)
ب. موافقان
در اين بخش سه نگرش را مي توان دسته بندي کرد:1. نگاه غير ديني
اين ديدگاه، آزادي بي چون و چرا را امر الزامي سينما مي داند و در پي آن سينماي ديني را صرفاً در گرو تأثير بر مخاطب تعريف مي کند. بر اين مبنا حتي يک فيلم سرشار از صحنه هاي جنسي هم اگر تأثير معنوي (!) داشته باشد، سينماي ديني محسوب مي شود. براساس همين نگرش فريد مي گويد:« اين وجه روابط جنسي وجوه ديگري هم غير از لذت جنسي دارند. حالا ممکن است ما روي تصاوير که نگاه مي کنيم مشکل داشته باشيم؛ ولي همين که توانسته تأثير معنوي خوبي بگذارد و يک رابطه ي انساني را با زاويه ي تازه تري مطرح کند و بيشتر متوجه يک وجهي از روابط انساني بکند. اين تأثير ديني است ». (21)
نکته ي بسيار شگفت انگيز در اين گفتار، آن است که بروز مشکل بر روي مخاطب صحنه هاي جنسي امکان دارد؛ ولي تأثير ديني و معنوي آن، امري قطعي محسوب شده است.
جالب تر اين که همين فرد در جاي ديگري مسائل جنسي را جزء ممکن سينماي ديني مي خواند و اين امر را به نوع نگرش به مسائل جنسي وابسته مي داند:
« جاهايي حتي با سکس هم مي توان صاحب سينماي ديني بود، بستگي دارد که چطور به اين مقوله ( سکس ) نگاه شود ». (22)
برخي در اين گروه، فيلم هايي را ديني مي دانند که در مرزبندي هاي سياسي - اسلامي توليد شود و هر فيلمي حتي اگر نگرش ضد ديني داشته باشد، به شرطي که در کشور اسلامي توليد شود، ديني مي شود؛ مثلاً گفته اند:
« تنها مفهوم ماحصل سينماي ديني، اين است که فيلمي تحت لواي حکومت اسلامي ساخته شود؛ حتي اگر سازنده ي آن کافر باشد، در زمره ي سينماي ديني جاي خواهد گرفت ». (23)
بايسته هاي توليد يک فيلم ديني، وراي مرزبندي هاي سياسي است. اين گروه، تحقق سينماي ديني را پذيرفته اند؛ اما به دليل ضعف هاي محتوايي و نگرش ناصحيح غير ديني نتيجه اي به عنوان فيلم ديني را در پيش روي خود نخواهند داشت.
2. نگاه حد وسط
نظريه ي حد وسط که بسياري از نظريه هاي کارشناسان سينمايي را شامل مي شود، نگرشي است که از تعريف جامع درباره سينماي ديني امتناع کرده و فقط به بخشي از آن اکتفا شده است. به تعبير ديگر اين نگرش مبتني بر کلي نگري در زمينه ي سينماي ديني است و چارچوب مشخصي ندارد و گاهي دو نظر متضاد با يکديگر بيان مي شود.براي نمونه در تعريفي از سينماي ديني فقط عدالت خواهي لازمه ي اصلي فيلم ديني خوانده شده (24) و برخي ديگر سينماي مبتني بر عدالت خواهي نادرست دانسته و آن را به سينماي غير ديني نسبت داده اند (25)
در نظر برخي از اين گروه، فيلم ديني آن چيزي است که به مسائل دنيا مي پردازد و سينماي ديني، سينماي خاکي و زميني است (26) و برخي ديگر سينماي انساني را با تفسير به نمايش دادن ترس انسان ها از ديکتاتوري، جنگ، ماشينيسم و ديگر بلايا، سينماي ديني خوانده اند. (27) علاوه بر نگرش ها و تعريف هاي ياد شده، تعاريف ديگري نيز در اين دسته وجود دارد که بسياري از آن ها در تضاد با يکديگرند و يکديگر را نفي مي کنند. (28)
در مجموع بايد گفت نگرش اين دسته، قابل جمع بندي و تعيين حدود نيست و نمي توان اصولي خاص را از مجموع آن ها به دست آورد. عمده ي اين تعريفات و توصيفات براساس سهل پسندي و شانه خالي کردن از ارائه ي تعريفي جامع به وجود آمده اند.
3. نگاه مذهبي
اين نگرش درباره ي سينماي ديني، خود را منتسب به دين مي داند و نگرش خود را برگرفته از تعاليم انبياء مي داند. انديشمندان اين حوزه سعي مي کنند اشکالات و نقاط مبهم هماهنگي سينما و دين را يافته و آن ها را تطبيق دهند تا بتوانند سينما را به خدمت دين درآورند.شورجه با تأکيد بر وجه اجتماعي دين، در اين باره مي گويد:
« صد در صد سينماي ديني قابل تصوير است؛ چرا که سينما را جدا از مناسبات اجتماعي نمي دانم... سينماي ديني، سينمايي است که واجد تمامي ويژگي هاي ارزشي که دين به ما توصيه مي کند، باشد. از خدامحوري و انسان دوستي گرفته تا کوچک ترين مسائل مبتلا به انسان در جامعه ». (29)
هم چنين الگوي عده اي از صاحب نظران در اين زمينه، بنيان گذار انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (قدس سره) است. بحراني با همين نگرش با تفسير سخن امام (قدس سره)، والاترين هنر را در قرآن به عنوان الگويي ابدي و تکرار نشدني بيان مي دارد و مي گويد:
« بنده تابع همان سينمايي هستم که حضرت امام (قدس سره) تعريف کرده اند و از جمله ي معروفشان درباره ي هنر مي توان آن را فهميد که هنر، دميدن روح تعهد در کالبد جامعه است. اين سينما الگوي چنين تعريفي است و در اين منظر، سينما بايد بتواند ارزش هاي ديني را که توسط انبياء بر انسان عرضه شده به تصوير بکشد. از طرفي هنر ديني به صورت ايده آل در قرآن کريم اجرا و ارائه شده است و بي شک بايد گفت هيچ هنرمندي نيست که بتواند آن قدرت ( قرآن ) را دو مرتبه خلق کند ». (30)
گروهي از اين دسته، تحقق سينماي ديني را در گرو شناخت سينماگر از دين و سينما مي دانند که شرح اين نگرش در تعاريف مؤلف محور آمد. شهيد بزرگوار سيد مرتضي آويني يکي از مهم ترين نظريه پردازان در اين زمينه است. او درباره تحقق سينماي ديني عقيده دارد که چنين سينمايي وجود ندارد؛ (31) ولي تحقق آن را محال نمي داند. به عقيده ي او سينما يکي از محصولات تکنولوژيک غرب است که نمي توان آن را وراي تفکر و تمدن غرب معنا کرد. غرب داراي وحدت و کليت است و غفلت از اين معنا بدون ترديد، غفلت از حقيقت تاريخ و کيفيت تحقق تاريخي اشيا و وقايع است. او سينما را محصول و زاييده ي تکنولوژي مي داند و بر همين اساس معتقد است که زماني مي توان به سينماي ديني رسيد که از سلطه ي تکنولوژي خارج شود. (32)
به هر ترتيب آنچه در نگاه مذهبي مهم است، منطبق شدن سينما با معيارهاي اسلامي است و نه برعکس و اين نگرش، اصالت را به دين مي دهد تا ابزار پيچيده اي همچون سينما را به خدمت گيرد.
پينوشتها:
1. ر.ک: امين خندقي، جواد، آخرالزمان و آينده گرايي سينمايي، صص 59-78.
2. ر.ک: امين خندقي، جواد، دين و سينما، گزاره هاي اعتقادي، صص 21-44.
3. ر.ک: نوعي، سيد محمد، سينماي ديني از تئوري تا عمل، صص 10-12.
4. ياري، منوچهر، نمايش و سينماي ديني، بيناب، شماره ي 7، صص 217 و 218.
5. آيت اللهي، حبيب الله، هنر ديني از زبان صاحب نظران، بيناب، شماره ي 7، ص 17.
6. حسيني، مهدي، همان، ص 52.
7. بورکهارت، تيتوس، هنر مقدس ( اصول و روش ها )، ص 7.
8. ر.ک: بخشي، حامد، سينماي ديني از تئوري تا عمل، ص 40.
9. بلخاري قهي، حسن، هنر ديني از زبان صاحب نظران، بيناب، شماره ي 7، ص 39.
10. اسفندياري، عبدالله، سينما در حوزه ي معارف ديني، بيناب، شماره ي 7، ص 121.
11. رجحان، سعيد، سينما از نگاه انديشه، ج 2، ص 223.
12. هاسنبرگ، پيتر، نشانه هاي معنوي در سينما، ص 154.
13. همان، ص 155.
14. Modern Art
15. Subjective
16. ر.ک: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار استاد شهيد مطهري (رحمه الله)، ج 2، صص 179-181.
17. علامه زاده، رضا، سراب سينماي اسلامي ايران، صص 70 و 71.
18. اميري، نوشابه، سينما، دين، ايران، ص 101.
19. رئيسيان، عليرضا، سينما از نگاه انديشه، ج 2، ص 36.
20. همان.
21. فريد، مهرداد، سينما، دين، ايران، ص 159.
22. همو، سالاد عرفان و فلسفه با سس گوجه فرهنگي، روزنامه ي سلام، شماره ي 1242 ( 74/6/26 ).
23. افخمي، بهروز، سينما، دين، ايران، ص 67.
24. ارجمند، داريوش، سينما، دين، ايران، ص 33.
25. الماسي، جهانگير، همان، ص 92.
26. احمدي، محمدحسن، همان، ص 13.
27. سماک ايماني، محمدرضا، سينما از نگاه انديشه، ج 2، ص 91.
28. ر.ک: کشاني، علي اصغر، سينماي ديني پس از پيروزي انقلاب اسلامي، صص 127-133.
29. شورجه، جمال، روزنامه ي ابرار، شماره ي 3927 ( 81/4/2).
30. بحراني، شهريار، همان.
31. آويني، سيد مرتضي، مرتضي و ما، ص 131.
32. همان، ص 133.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول