قهرمان گرايي در سينما

انسان فطرتاً به موجودي برتر گرايش دارد و همواره گرايش به اسطوره ها و قهرمان ها را مي توان در تاريخ بشر مشاهده کرد. قهرمان سازي در فيلم ها به دو صورت ديده مي شود. نخست، قهرمان هايي خيالي است که ساخته ي ذهن
چهارشنبه، 29 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قهرمان گرايي در سينما
 قهرمان گرايي در سينما

 

مؤلف: جواد امين خندقي




 
انسان فطرتاً به موجودي برتر گرايش دارد و همواره گرايش به اسطوره ها و قهرمان ها را مي توان در تاريخ بشر مشاهده کرد. قهرمان سازي در فيلم ها به دو صورت ديده مي شود. نخست، قهرمان هايي خيالي است که ساخته ي ذهن نويسندگان است. انسان هايي با قدرت هاي مافوق بشري که در موقعيت هاي ويژه به کمک انسان ها مي آيند. گروه دوم قهرمان ها، انسان هاي معمولي اند که جامعه به دليل توانايي هايشان به آن ها توجه مي کند و در وقايع، عامل نجات انسان ها يا حل مشکلات بزرگ مي شوند.
ابتدا به نمونه هاي ابر قهرماني در فيلم ها مي پردازيم. در سه گانه ي « مرد عنکبوتي » (1) جواني بي دست و پاکه هميشه ديگران، او را به مسخره مي کنند به واسطه ي نيش يک عنکبوت، دچار تغيير ژنتيکي مي شود. سپس او به انساني داراي قابليت هاي عنکبوت تبديل مي شود. اين فرد ابتدا از نيرو براي پيشبرد اهداف شخصي بهره مي گيرد؛ ولي به تدريج تبديل به قهرمان شهر مي شود و با مجرمان مبارزه مي کند. او زماني داراي چنين قدرت هايي است که خود را باور داشته باشد و انگيزه اش را از دست ندهد. در برخي از بخش هاي اين مجموعه فيلم، مرد عنکبوتي به راه هاي خلاف کشيده مي شود و در پي گرفتن انتقام به هر کاري دست مي زند.
انسان ها در مجموعه فيلم هاي « افراد ايکس » (2) که پنج قسمت از آن تاکنون اکران شده، به دو صورت ديده مي شوند: انسان هاي معمولي و انسان هايي که به صورت ارثي، داراي جهش ژنتيکي و قدرت هاي مافوق بشري هستند. فردي از اين انسان هاي جهش يافته براي کنترل اين افراد و جهت دهي به زندگي آنان، سازماني مخفي تشکيل مي دهد تا علاوه بر سازماندهي و حمايت اين افراد، از آنان براي حل مشکلات و تهديدهاي عليه مردم استفاده کند. اين انسان ها با آن که از جانب انسان هاي معمولي طرد مي شوند؛ ولي با تمام توان به دنبال نجات مردم و برطرف کردن تهديدها هستند. البته گروهي از اين انسان هاي جهش يافته، با اين رويکرد موافق نيستند و با نقشه هاي گوناگون، دنبال تسلط بر جهان و انسان ها هستند.
در فيلم « نگهبانان » (3) گروهي از انسان ها که قدرت هاي فيزيکي طبيعي يا فراطبيعي دارند، در حوادث گوناگون و جنگ ها به کمک انسان ها مي آيند و سعي دارند مشکلات داخلي و خارجي را براي کشور امريکا برطرف سازند و حتي باعث پيروزي ارتش امريکا در جنگ ويتنام مي شوند. اين قهرمان ها که پس از مدتي از جامعه طرد مي شوند، شخصيت هاي مناسب فردي و اجتماعي ندارد. در ميان آنان انسان هاي خشونت گرا، منحرف جنسي، هم جنس گرا، بيمار رواني و ديگر خصيصه هاي نادرست ديده مي شود. با وجود اين، اين افراد مهم ترين وقايع جامعه را کنترل مي کنند و مانع به نابودي انسان ها مي شوند.
قهرمان شهر در فيلم « شبح » (4) پليسي است که در يک عمليات شهري کشته مي شود؛ ولي يک پزشک دوباره وي را به حيات بازمي گرداند. اين کار باعث مي شود تا از وي انساني جاودان بسازد طوري که صدمه هاي جسمي به او لطمه ي خاصي نمي زند. اين فرد به طور غيررسمي با اداره ي پليس همکاري مي کند و در ماجراهاي مختلف به آنان ياري مي رساند. وي از جهت شخصيت فردي منفي است و به نگاه منحرف به زنان مشهور است و در بسياري از ماجراها دنبال انتقام شخصي است و نه اجراي قانون.
شخصيت اصلي در فيلم « هنکاک » (5) مردي است با قدرت و قابليت هاي ويژه به گونه اي که به هيچ وجه صدمه نمي بيند و مي تواند پرواز کند. اين فرد شخصيت بسيار نامتعارفي دارد، دائماً مست است و در هر ماجرا خرابي هاي فراواني بر جاي مي گذارد.
گروه دوم قهرمان ها در فيلم هاي مرتبط با اين موضوع انسان هاي معمولي هستند؛ اما با کمک گرفتن از تکنولوژي و ابزار پيشرفته، خود را به ابرقهرمان هاي خيالي نزديک کرده اند. مجموعه فيلم هاي « بتمن » (6) داستان جامعه اي را روايت مي کند که مملو از فساد و جرم است. شخصيت اصلي داستان در يک حادثه ي خياباني، والدينش را از دست مي دهد و اراذل خياباني آن ها را به قتل مي رسانند. اين فرد ابتدا براي گرفتن انتقام از افراد خياباني تحت تعاليم استادي ويژه قرار مي گيرد؛ ولي پس از گذشت زمان متوجه مي شود جامعه نيز به وي نياز دارد. او با استفاده از ثروت و جايگاهش تجهيزات ويژه با لباسي خفاش مانند تهيه مي کند و در هر قسمت از فيلم با ماجرايي تروريستي رو به رو مي شود.
در دو فيلم « مرد آهني » (7) فردي دانشمند، موفق مي شود به انرژي جديدي دست يابد و با استفاده از آن تجهيزات جديد نظامي بسازد. مهم ترين دستاورد اين فرد، يک لباس آهني است که از دانشمند با پوشيدن آن تبديل به ماشين کشتار مي شود و در اتفاقات و جنگ ها براي کشور امريکا مبارزه مي کند.
شخصيت اصلي در فيلم « زنبور سبز » (8) فردي عياش و بي مسئوليت است. وي پس از مرگ پدرش تجهيزات جنگي پيشرفته اي مي سازد تا با جريان هاي فاسد اجتماعي و تبهکاري مبارزه کند. هدف اوليه ي او از اين کار، جذابيت و هيجان اين موضوع است و وي سعي مي کند از طريق روزنامه اي که به او ارث رسيده، خود را به عنوان بزرگ ترين تبهکار مطرح کند.
گونه اي ديگر از قهرمان هاي سينمايي، مأموران مخفي مربوط به سازمان هاي جاسوسي و امنيتي غربي است. اين مأموران معمولاً با استفاده از امکانات فوق پيشرفته ي جاسوسي، عمليات هاي گوناگوني را در سراسر جهان اداره مي کنند و يک تنه، مقابل تروريست ها مقاومت مي کنند. مجموعه فيلم ها با محوريت « جيمز باند » (9) ( که تاکنون بيست و چهار عنوان سينمايي از آن اکران شده ) مأمور مخفي انگليسي را نشان مي دهد که براي مبارزه با تروريست ها در جاي جاي جهان مأموريت ها را با موفقت انجام مي دهد. او در اين مأموريت ها به تنهايي بر خيل زيادي از تروريست ها پيروز مي شود. همين الگو در مجموعه چهار قسمتي « مأموريت: غير ممکن » (10) نيز ديده مي شود. تفاوت اين مجموعه با فيلم هاي ياد شده در امريکايي بودن مأمور مخفي است.
جمعي از اراذل و اوباش در فيلم « تيم اِي » (11) به عنوان رنجرهاي امريکايي در سخت ترين شرايط و عمليات ها براي ارتش امريکا مأموريت انجام مي دهند. اين افراد در ابتداي داستان با يک خيانت رو به رو مي شوند و به زندان مي افتند؛ ولي از آنجا فرار مي کنند و براي بازپس گيري کليشه هاي چاپ دلار به طور غير رسمي و بدون پشتيباني ارتش موفق به انجام آن مي شوند. هر کدام از افراد اين گروه به نوعي دچار مشکلات اخلاقي يا شخصيتي هستند. مشابه الگوي همين فيلم را در « يکبار مصرف ها » (12) نيز مي بينيم. در اين فيلم، گروهي از مزدوران امريکايي، گروهي غير رسمي تشکيل داده، براي افراد بلندپايه ي کشوري و نظامي عمليات انجام مي دهند. معمولاً هدف اصلي آنان از اين مأموريت ها به دست آوردن پول است که گاهي با انگيزه هاي ديگر شخصي نيز همراه مي شود.
دسته ي ديگري از قهرمان ها در فيلم ها را انسان هاي خلافکار تشکيل مي دهند. اين افراد در سير داستان به نوعي در ماجراي خاصي قرار مي گيرند و به اجبار يا براساس انتخاب، وارد آن مي شوند و سعي در حل و فصل آن دارند. فيلم « سياهِ سياه » (13) و دو فيلم و انيميشن « وقايع نگاري رديک » (14) نمونه اي روشن براي اين دسته از قهرمان ها به شمار مي رود. قهرمان و منجي جهان در اين فيلم ها يک آدم کش و مزدور حرفه اي است که معمولاً به دليل انگيزه هاي شخصي وارد ماجرا مي شود و درگيري او با انسان هاي شرور و متجاوز به نجات انسان ها منجر مي شود.
ارتشي سابق در سه گانه ي « حامل » (15) راننده تبهکاران و خلافکاران مي شود. او در هر ماجرا چيزي را براي اين افراد حمل مي کند و به طور اتفاقي در جريان يک واقعه تروريستي قرار مي گيرد سپس مجبور مي شود انسان ها را از خطر نجات دهد و مقابل جريان تروريستي و تبهکاري بايستد.
فيلم « بونراکو » (16) برشي از زمان آينده را به تصوير مي کشد که به علت جنگ هاي فراوان، انسان ها تصميم مي گيرند تمام سلاح هاي سرد و گرم را جمع کنند و جهان بين چندين ديکتاتور تقسيم مي شود. قهرمان هاي داستان فيلم که در نهايت موفق مي شوند ديکتاتور و دارو دسته اش را شکست دهند هر دو براي انتقام و انگيزه ي شخصي به مقابله ي او مي آيند. يکي از آن دو يک قمارباز حرفه اي امريکايي است که تخصصش سرعت در دعوا است و ديگري يک سامورايي که براي بازپس گيري مدال خانوادگي آمده است. راهنماي اين دو فرد يک مشروب فروش است که اين دو را با يکديگر همراه و به آن ها در تحقق اين هدف کمک مي کند.
دسته ي آخرِ قهرمان ها انسان هاي معمولي هستند که با تصميم خود يا به صورت اتفاقي در ماجرايي قرار مي گيرند و سعي مي کنند مقابل مشکل ايستادگي کنند. قهرمان اصلي در مجموعه فيلم ها و انيميشن « رابين هود » (17) سرباز فراري از جنگ هاي صليبي است که پس از آشنا شدن با اهالي يک روستا تصميم مي گيرد مقابل ظلم هاي پادشاه و حکومت وقت قيام کند. وي براي رسيدن به اين هدف، گروهي در جنگل تشکيل مي دهد و با دزدي اموال پادشاه و کمک به افراد نيازمند در اين راه گام برمي دارد.
جواني در فيلم « راننده ي تاکسي » (18) که يک راننده ي تاکسي است، خود را در جامعه اي پر از جرم و فساد مي بيند و بارها درباره ي اين مشکلات فکر مي کند. او براي حل اين مسائل در شهر تصميم مي گيرد قدمي بردارد و به همين دليل قصد دارد سناتوري را ترور کند ولي موفق نمي شود. او در سير داستان با دختر نوجواني آشنا مي شود که با عنوان فاحشه از وي سوء استفاده مي شود. راننده تاکسي، او را نجات مي دهد و افراد تبهکار را مي کشد و در نهايت، قهرمان ملي مي شود. اين فرد مشکلات شخصيتي دارد و نمي تواند ارتباط مناسبي با ديگران برقرار کند و همچنين فردي خشونت طلب است.
مجموعه فيلم ها و انيميشن « شر موجود » (19) زماني از آينده را به تصوير مي کشد که ويروسي ناشناخته انسان ها را به موجودات آدم خوار تبديل مي کند. در طي داستان فيلم مشخص مي شود شرکتي در ايجاد و گسترش اين ويروس نقش داشته است. مهم ترين فرد مبارز با اين شرکت، زن جواني است که تحت آزمايش هاي ژنتيکي داراي توانايي هاي فوق العاده ي فيزيکي شده است و براي انتقام و نابودي عامل اين ويروس تلاش مي کند.
مواجهه مخاطب با شخصيت قهرمان هاي سينمايي، دو جهت دارد: جهت نخست آن است که انسان با فطرت کمال دوستي خود، اين قهرمان را تحسين مي کند. جهت دوم را بايد در تابعيت مخاطب و مطابق کردن رفتارش با عملکرد قهرمان به عنوان الگو جست و جو کرد. مخاطب پس از آن که با شخصيت قهرمان فيلم ارتباط برقرار مي کند و او را ايده آل مي يابد، جهت نخست ارتباط شکل مي گيرد که به الگوگيري مخاطب از شخصيت داستاني، نيز مي شود.
براي روشن شدن مطلب بالا بايد توجه داشت که يکي از امتيازات و اختصاصات نوع بشر، کمال جويي او است. حيوانات و نيز بسياري از موجودات، گرچه به سوي کمال لايق خويش حرکت مي کنند؛ ولي در جستجوي کمال بودن، ويژه ي مقام انسان است؛ زيرا چنين امري ناشي از درکي خاص و نيز اختيار است که براي همه ي موجودات ميسر نيست.
نقش « الگو » در هر يک از علوم و فنون و کمالات انساني، اين است که جوينده ي آن مي فهمد، وصول به اين هدف، همچنان که براي او ميسر شد، براي من نيز ممکن است. هم چنين الگو، فرد را از ترديد و سرگرداني در انتخاب مناسب ترين و نزديکترين راه وصول، نجات مي دهد.
ريشه ي گرايش و تابعيت انسان از قهرمان فيلم در کاستي هاي شخصيتي افراد ديده مي شود. يک شخص بر اثر شکست ها و ناکامي هاي روحي، در خود احساس نقص و عقب ماندگي مي کند و براي جبران و پاسخ گويي به اين احساس، به طور ناخودآگاه، فردي ديگر را که در جامعه از اعتبار و شخصيت قابل احترامي برخوردار است، در ذهن خود مجسم و رفتار و منش او را در عمل تقليد مي کند. اين حالت اگر به صورت افراطي درآيد، براي سلامت و تعادل رواني شخص مضر است؛ زيرا در اين صورت، به تدريج، حالت از خودبيگانگي و خودفراموشي به انسان دست داده و او را از داشتن زندگي و مشي طبيعي و خردمندانه دور مي سازد. اين امر اگر به گونه ي معتدل و به دور از حالت هاي افراطي انجام گيرد و شخص با استفاده از آن، صفات و اخلاق خوب الگوي خود را در خويش پياده سازد، آثار مفيد و سودمندي خواهد داشت. اين موضوع در روان شناسي از « مکانيسم هاي رواني » براي جبران نيازمندي هاي برآورده نشده روحي شمرده شده است و از آن به عنوان « همانند سازي » ياد مي شود. (20)
اهميت الگوگيري از قهرمان هاي سينمايي، زماني روشن تر مي شود که خصوصيات شخصيتي، اخلاقي و رفتاري آن ها را در نظر بگيريم، همان گونه که در نمونه هاي ياد شده آمد، قهرمان هاي سينمايي به دور از مفاهيم ديني و ارزشي هستند؛ بلکه در اين نگرش، اصالت با نتيجه و عمل آن ها است؛ يعني مهم ترين شاخصه براي سنجش نيکويي يا نادرستي آنان نتيجه ي ظاهري کنش هايشان است. اگر قهرمان فيلم موفق مي شود بر ماجرا و مشکلي پيروز شود، همين امر سبب ارزش روش او نيز مي شود. حال در اين مبنا تفاوتي ندارد که اين روش مبناي عقلاني و ديني دارد يا خير. براي نمونه يک فرد مي تواند منحط و منحرف باشد؛ ولي جامعه ي انساني را از خطر فيزيک نجات دهد. حال در ارتباط ميان مخاطب و اين شخصيت داستاني، مخاطب عام به صورت ناخودآگاه، قهرمان را به علت نتيجه ي کارش تحسين کرده، در صورت هم ذات پنداري با او و يافتن موقعيت مشابه با شخصيت وي، از اين الگو تبعيت مي کند.
در نگرش قرآني، الگويي شايسته ي تبعيت است که مؤلفه هاي ذيل را دارا باشد:

1. توحيدگرايي و اميد به خدا و روز جزا:

اين مفهوم از مجموع الگو دانستن حضرت ابراهيم (عليه السلام) براي انسان ها (21) و برشمردن ويژگي ايشان در اعتقاد راسخ به خدا (22) برداشت مي شود.

2. برخورداري از علم:

آيه اي از قرآن بيان مي فرمايد که حضرت ابراهيم (عليه السلام) خطاب به عمويشان، افزوني علم را دليل لزوم تبعيت مي شمارد. (23)

3. حق گرايي:

قرآن درباره حضرت ابراهيم (عليه السلام) به عنوان اسوه، وي را پيشواي مطيع خدا و حق گرا معرفي مي کند. (24)

4. شکرگزاري:

آياتي از قرآن حضرت ابراهيم (عليه السلام) را به عنوان اسوه، فردي شکرگزار مي خواند. (25)

5. بردباري:

همچنين حضرت ابراهيم (عليه السلام) بردبار معرفي مي شود. (26)

6. بيان شجاعانه:

قرآن، حضرت ابراهيم (عليه السلام) را در دعوت مردم به سوي خدا و نشان دادن گمراهي شان، فردي شجاع و با صراحت معرفي مي کند. (27)

8. برائت جستن از شرک و کفر:

خداي متعال در قرآن درباره الگو بودن حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد:
« قطعاً براي شما در پيروي از ابراهيم و کساني که با اويند سرمشقي نيکوست. هنگامي که به قومشان گفتند: ما از شما و آن چه به جاي خدا بندگي مي کنيد، بري هستيم و ميان ما و شما مادام که به خداي يگانه ايمان نياوره ايد، همواره دشمني و کينه برقرار خواهد بود ». (28)
با اين بيان مشخص شد که ميان الگوي ديني و قرآني و قهرمان هاي سينمايي چه فاصله اي در خصوصيات و کردار است و به طور قطع دل بستن به هر الگو و پيروي از آن، انسان را در جايگاه مشابه او قرار خواهد داد.

پي‌نوشت‌ها:

1. Spider - Man
2. X-Men
3. Watchmen
4. The Spirit
5. Hancock
6. Batamn
7. Iron Man
8. The Green Hornet
9. James Bond
10. Mission: Impossible
11. The A - Team
12. The Expendables
13. Pitch Black
14. The Chronicles of Riddick
15. The Transporter
16. Bunraku
17. Robin Hood
18. Taxi Driver
19. Resident Evil
20. ر.ک: نوري، مهدي، رشد و تکامل شخصيت رفتار بهنجار و نابهنجار، صص 49-53.
21. ممتحنه، آيه 4.
22. انعام، آيه 79.
23. مريم، آيه 43.
24. نحل، آيه 120.
25. همان، آيات 120 و 121.
26. هود، آيه 75.
27. انبياء، آيه 52؛ صافات، آيات 86 و 87.
28. ممتحنه، آيه 4.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.