درآمدی بر پروتکل‌های یهودی (3)

پروتکل‌های یهودی مدعی ناتمام ماندن

یک فیلسوف جوان یهودی میگوید: "یک دنیا تفاوت هست، بین آمریکایی یهودی و یهودی آمریکایی. یک یهودی آمریکایی تنها یک دوستار وابسته غیریهودی ست که بخاطر کاسه لیسی غیریهودیان، تا ابد باید تنبیه و مجازات شود."
سه‌شنبه، 5 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پروتکل‌های یهودی مدعی ناتمام ماندن
پروتکل‌های یهودی مدعی ناتمام ماندن

 

نویسنده: هنری فورد
برگردان محمود کریمی شرودانی
منبع:راسخون




 
درآمدی بر پروتکل‌های یهودی (3)
یک فیلسوف جوان یهودی میگوید: "یک دنیا تفاوت هست، بین آمریکایی یهودی و یهودی آمریکایی. یک یهودی آمریکایی تنها یک دوستار وابسته غیریهودی ست که بخاطر کاسه لیسی غیریهودیان، تا ابد باید تنبیه و مجازات شود."
"استیلای یهود" صفحه 91

"پروتکل های یهودی" مدعی ناتمام ماندن (ناکامی)

"با همه تزلزل در اقتدار کنونی، توان و قدرت ما از همیشه انکارناپذیرتر است، زیرا تا وقتی که به چنان توانی دست پیدا کند که هیچ چیره دستی توان نارو زدن به آن را نداشته باشد مخفی میماند." پروتکل یک.
"برای اهداف ما اجتناب ناپذیر است که، هرچند غیر ممکن به نظر میرسید، جنگها هیچ منفعت ارضی نداشته باشند. این حالت جنگ را تبدیل به موضعی اقتصادی میکند... مثل شرایط یک قضیه که هر دو طرفش تحت کنترل ماموران ما که دارای یک میلیون چشم و توجه اند، که هیچ حد و مرزی قادر به مختل کردن بینش آنها نیست، قرار گیرد. پس ماموران و گماشتگان بین المللی ما حقوق ملتها را در جهت محدود از بین خواهند برد و همانطور که حکومتها بر زیردستان خود حکم کیرانند، بر آنها حکمرانی خواهیم کرد. "پروتکل دوم
به عنوان یک کنجکاوی ادبیاتی، این مدارک که به آنها "پروتکل های بزرگترین دانشمندان صهیونیسم" گفته میشود از کششی که توسط دلیل تکمیل سخت و شدید برنامه جهانی که آنرا فاش کردند، استفاده میکنند. ولی این پروتکل ها در هر جهت از این دیدگاه که آثار ادبی اند دلسرد کننده اند. آنها مدعی دولتمردی اند و در بین خطوطشان سرنخی توسط آنچه که موقعیت آنها مصمم در آن است قرار داده اند. در کنار چیزیهایی که در صدد انجام آنند، چیزهایی را که انجام داده اند و درحال انجام آنند اعلام میدارند. در نگاه به جهان، اگر ممکن باشد که هم اوضاع بنا نهاده شده و هم گرایشات شدید به این پروتکل های ذکر شده را در نظر بگیریم، چیز عجیبی نخواهد بود اگر تنها تمایل به کنجکاوی ادبی راهی بسمت چیزی مثل زیرکی و هوشمندی بنماید و این شاید یک هشدار باشد.
یک سری نقل قولهای کلی برای توضیح پایه پیشرفتهای کنونی در تصریحات این مدارک داده خواهد شد و به منظور اینکه این نکته برای خوانندگان واضح شود، بر روی کلید واژه ها تاکید خواهد شد.
پروتکل نهم میگوید:
"در حقیقت هیچ مانعی در جلو ما نیست. مقام عالی (نخبه) ما- حکومت ما چنین اضافه هایی دارد- جایگاه قانونی ست که شاید با واژه پرانرزی و قدرتمند استبداد همراه باشد. وجدانا من میتوانم بگویم که در زمان حاضر، تنها ما قانونگذاریم. دادگاهها و علم حقوق را تنها ما بوجود میاویم. فقط ماییم که با اراده ای قوی قانون گذاری میکنیم زیرا در دستانمان بقایای گروه مقتدر پیشین را حمل و حفظ میکنیم و اکنون تحت استیلای ماست."

و این نیز از پروتکل هشتم آمده است:

"ما حکومتمان را با دنیایی از اقتصاددانان احاطه خواهیم کرد. این به این دلیل است که دانش اقتصاد مهمترین موضوع ساختارفکری یست که توسط یهودیان ساخته شده. ما میبایست در انبوهی از بانکداران، صاحب صنعتان، سرمایه داران و مخصوصا توسط میلیونرها احاطه شویم، در واقع، هرچیزی از تبدیل یک صورت به چندین حالت نتیجه خواهد داد."
اینها ادعاهای بزرگیست. ولی برای حقایق آنقدر قوی نیست که بتواند به توضیح و تبیین آنها منجر شود. بهرحال اینها وجود دارند ولی درآمدی به اداعاهای بیشتر که بیان شده و همچنین توسط این حقایق برابر شده است هم هست. سرتاسر پروتکل ها، مثل همین نقل قول از پروتکل هشتم، اهمیت و قدرت یهودیان در آموزه های اقتصاد سیاسی دارای ادعای برتری ست و حقیقت هم متضمن همین مطلب است. آنها سردمداران نویسندگی آن دسته هوسبازانی اند که توده مردم را پس از امکان ناپذیریهای اقتصادی رهبری و هدایت میکنند و نیز آنها سردستگان استادان اقتصاد سیاسی در دانشگاههای ما هستند، روئسای نویسندگان آن دسته کتابهای معروفی در این زمینه اند که کلاسهای آموزش محافظه کاری را برای وانومد کردن اینکه تئوری های اقتصادی قانونهای تجاری اند، برگزار میکنند. این ایده ی تئوری بودن، به عنوان ابزار از هم گسیختگی اجتماعی است که در مورد دانشگاه یهود و هم برای کمونیستان یهود مشترک است. وقتی تمام این مطالب در جزئیات نمایش داده شود، دیدگاه عمومی پیرو اهمیت علمی و عوامل اقتصادی افراطی ممکن است به تغییراتی تن در دهد.
همانگونه که از قول پروتکل نهم نقل قول شد، قدرت کنونی جهانی یهود امروزه عمل تاسیس یک فوق دولت را انجام میدهد. این کلمه مخصوص پروتکل هاست و شایسته هیچ کس و چیز دیگر نیست. هیچ ملتی نمیتواند همه آنچه میخواهد بدست آورد ولی قدرت جهانی یهود میتواند هرچه بخواهد به چنگ آورد حتی اگر خواستار چیزهایی فراتر از مساوی بودن غیر یهود باشد. پروتکل ها میگویند: "فقط ما قانون گذاریم" و تاثیرات یهود در قانون گذاری درجه بالاتری از همه داشته است ولی تنها متخصصین متوجه میشوند. در ده سال گذشته قانون یهود بین الملل یا قدرت گروه یهود بین الملل تا حدودی بر جهان چیره شده است. علاوه بر اینها، یهودیان به قدر کافی قدرتمند شده اند تا مانع تصویب قوانین مفید شوند، و هر کجا که قانونی در جایی بین کتابهای قانون از قلم افتاده باشد، اینقدر قدرت دارد که آنرا طوری تفسیر کند که برای آن هدف مطلوبش ناکارامد و بی مصرف نشان دهد. همینطور این میتواند توسط مجموعه اطلاعات فراوانی توضیح و تفسیر داده شود.
افزون بر این، روشی که این کار توسط آن انجام شده همه اش با تمام طول و تفسیرهایش در برنامه ای که پروتکل ها از اینکه اینطور به نظر آید دفاع میکنند، خلاصه میشود. ادامه این نقل قول: "ماییم که دادگاهها را ایجاد میکنیم"، و همین در پروتکل های دیگر با تعدادی از منابع به "قاضیان ما" میرسد. جلسه دادگاهی در ساختمان عمومی در شهر نیویورک هر هفته برگزار است و دادگاههای دیگر تنها بخاطر مزیت و استفاده از مردمی که سخنورانشان انکار میکنند که اینها "مردم جداگانه" هستند، در این ساختار، همه جا هستند. برنامه صهیونیست در حال حاضر در تعدادی از کشورهای کوچکتر اروپایی در حال اجراست تا شهروندیِ بیشتر را بخاطر یهودیانی که هم اکنون به عنوان همشهری به سرزمینهای ساکنان آنها میپیوندند، و اضافه بر این برای اینکه طبقاتی از خودمختاری ها تحت بسیاری از حکومتها که درخواست حفاظت دارند، رایزنی و صلاحدید شود. هرکجا گرایشات و اهداف یهودیان اجازه داده شده تا بدون بازداری کار کند، نتیجه "آمریکایی شدن" یا "انگلیسی منشی" نیست و نه هیچ شاخصه ملیتی دیگر هم ندارد ولی یک بازگشت قوی و قانونمند به عامل اصلی "یهودی شدن" دارد.
"کارگزاران" اشاره به اولین نقل قول دارد که در مقاله ی دیگر بدان توجه داده خواهد شد. به منظور از سرگیری و ادامه دادن ادعاهای پروتکل ها، این مورد را از پروتکل هفدهم میاوریم:
"ما از مدتها قبل مراقب بی اعتبار جلوه دادن روحانیت غیریهودی و بدین طریق تخریب فعالیت مذهبی مبلغین آنها بوده ایم، که در زمان حاضر شاید روند سرعت ما را نسبتا کند کند. تاثیر این روحانیون غیریهودی بر روی مردم روز به روز در حال کاهش است.
آزادی وجدان در همه جا مورد تمجید واقع شده است. در نتیجه زمانیکه دین مسیحیت به کلی تخریب شد و از بین رفت، این مورد تنها به صورت یک سوال درخواهد آمد. راه اندازی بقیه ادیان ساده تر خواهد بود (از تخریب آنها) ولی برای مطرح کردن و مورد بحث قرار دادن این موضوع کمی زود به نظر میرسید."
شاید اینکه روحانیون غیریهودی که در حال تحمل رنج و زحمت و کار کردن با خاخام ها به منظور موجب شدن برخی گونه های انجمن های دینی هستند، دارای اهمیت زیادی باشد. اینچنین انجمن هایی به منظور نیاز به استعداد مسیحیت به عنوان یک نیکخواه و اینکه تمامی پیامبران یهودی خطاکار بوده اند، میباشد و این شاخصه مسیحیت مانع وجود این بوده است تا آنجاییکه این انجمن کارایی داشت. به هر صورت اساس تنفر مذهبی نسبت به پروتکل ها تا اینجایی که بیان شد مخالف کلیسای کاتولیک در کل و منصب پاپ بالخصوص است.
یک پاراگراف عجیب در بین این پروتکل ها توحر منحصر بفرد یهود را در هنر توهین کردن ادعا دارد:
"مطبوعات هم عصر ما متاثر از قضایا و ناتوانیهای حکومتی و دینی غیریهودیان، همیشه عباراتی اینچنین موهون بکار میبرند تا رویکرد به توهین داشته باشد. توانایی در این کار برای گروه و فرقه ما بسیار خوش یمن است."

این خطوط هم از پروتکل پنجم است:

تحت تاثیر ما اعمال قانونهای غیریهودی به حداقل خود رسیده است. احترام به قانون توسط تفسیر آزادی که ما در این کرده خاکی معرفی کرده ایم، سست و بی بنیاد شده است. تصمیمات داداگاهی همان است که ما به آنها دیکته میکنیم، حتی در مواردی بسیار مهم که شامل مسائل اساسی یا موضوعات سیاسی ست، با مشاهده اینها در پرتو آنچه ما آنها را مهیا برای مدیران غیریهود ساخته ایم تا تمام کارگزاران به همراه کسانیکه ما به ظاهر هیچ نقطه مشترکی با آنها نداریم، همه نظریات روزنامه ها و دیگر ابزارهای رسیدن به اهداف.
"در جامعه غیریهود جایی که ما ناسازگاری یا اختلاف و مذهب اعتراض را نهادینه کرده ایم ***"
کلمه "مذهب اعتراض" گویا در معانی متعصبانه یا دینی کاربرد ندارد ولی برای نشان دادن حالتی از عیب جویی و بهانه گیری منفی هماهنگ نظریه عمومی به کار میرود.

این قطعه هم از پروتکل چهاردهم است:

"در کشورهایی که به آنها پیشرفته گفته میشود، ما نوعی بیشعوری، ادبیات پلید و منزجر کننده بوجود آوره ایم. برای مدت کوتاهی پس از ورود ما به قدرت بایستی این وجود را یاری کنیم تا اینکه خود را به صورت بزرگتر در آرام سازی تقابل بین قدرت ما و سخنرانیها و بیانات نوشتاری و گفتاری که منشئب از ماست مشاهده شود."
بحث در پروتکل دوازدهم کنترل مطبوعات-- موضوعی که باید آنرا بطور وسیعتری در مقاله ای جداگانه رشد و توسعه داد-- این مدعا مطرح میشود:
"در حال حاضر ما به مقداری که تمامی اخباری که در راستای بسیاری از سازمانهایی که توسط گروهی از همه بخشهای جهان اداره میشود، این دست یافته ایم. این سازمانها کاملا بر اساس نیات و مقاصد نهاد های خصوصی ما خواهد بود و تنها آنچه را که ما اجازه آنرا بدهیم منتشر خواهند کرد."

این مطلب نیز از پروتکل هفتم است که حاوی مطلب مشابهی ست:

"ما باید حکومت های غیر یهودی را مجبور به اتخاذ مقیاس هایی کنیم که آنچه حامل و آبستن نقشه ماست را ارتقاء و توسعه دهند، در حال حاضر رسیدن به این هدف پیروزی بوسیله به وجود آوردن طاقت و تحمل فشار نظرات عمومی به شوق و شور آمده که توسط خود ما برنامه ریزی و منسجم شده اند و همراه کمک و یاری که به اصطلاح به آن قدرت بزرگ (ابر قدرت) مطبوعات میگویند انجام میشود. با کمی استثنا و جداگری که ارزش قابل ملاحظه ای ندارند، این آرزو هم اینک در دستان ماست."

در ادامه پروتکل دوازدهم:

اگر ما هم اینک برای چیره شدن بر اذهان جامعه غیریهودیان برای این نکته که تقریبا تمامی امور جهان در راستای فیلمبرداریهای رنگی از صحنه هایی که ما پیش چشم آنها قرار میدهیم، برنامه ریزی کنیم و اگر اکنون هیچ دولتی که جداساز و مانع مخالفت ایجاد شده در دسترسی ما به آنچه که توسط حماقت غیریهودیان دولت سری نامیده میشود، وجود ندارد چطور خواهد بود وقتی که ما حاکمان بیاد ماندنی جهان در شخصیت و وجود قانون جهانی هستیم؟
ملت یهود تنها ملتی است که حاوی و مالک اسرار تمامی آنچه که باقی میماند است. هیچ ملتی از دیرباز حمایت از سری که مستقیما در مورد ملت دیگر باشد نمیکند. ولی با این حال هیچ ملتی همه اسرار دیگر ملتها را هم در بر ندارد. با این همه زیاده گویی نیست که بگوییم یهود بین الملل این دانش را دارد. البته بخشی از آن که مقدارش بسیار ناچیز است و دارایی آنها بر آن مالکیت مادی نیست به قدرت آنها اضافه میشود ولی حقیقتی که آنها دسترسی بدان دارند این است که آنها هرچه را که بخواهند هر موقع که بخواهند بدست میاورند که این نکته مهمی است—همانطور کاغذهای سری میتواند گواهی دهد اگر که توانایی حرف زدن داشتند و بسیاری متصدیان اوراق سری میتوانند بگویند اگر که مایل باشند. حقیقت مخفی دیپلماسی جهان این است که دستان پشت جهان که به اصطلاح نهانی و سری گفته میشوند برای تعدادی افراد که تنها از یک گروه خاص هستند مشهود است. سیمای دیپلماسی، آن فعالیت هایی که به راحتی در خاطر دولتمردان سالخوره نقش بسته است، آن کودتا ها و عهدنامه هایی که به نیکنامی صدا بلند کرده و مثل این نشان میدهند که واقعا دارای اهمیت اند—که غیرقابل مقایسه با دیپلماسی یهودی و منحصر به فرد بودن ساز و برگ او برای اطلاعات گیری دانش های مخفی هر گروه قانون گذاری است. ایالات متحده شامل تمامی این گزاره ها میباشد. شاید هیچ حکومتی در جهان نیست که اینقدر در سرویس هایش کامل باشد آنگونه که ما الآن هستیم و کنترل آنها را در طول پنج یا شش سال گذشته در دست داشته ایم.
پروتکل ها ملاحظه پراکندگی یهودیان را در نقاط دوردست روی کره زمین به عنوان یک بلاو مصیبت ندارند، ولی به عنوان یک سازماندهی مشیت الهی بوسیله برنامه جهانی میتواند قطعا کارایی بیشتر داشته باشد همانطور که در این پروتکل یازدهم میبینیم:
"خداوند به ما، مردم منتخب خود، به عنوان یک موهبت الهی پراکندگی عنایت کرده و این در نظر همه مردم یک ضعف برای ماست که در واقع تمام قدرت ماست. این پراکندگی هم اینک ما را در آستانه حکمرانی جهانی قرار داده است."
ادعاهای موفقیتی که در پروتکل نهم ارائه شده است برای گنجانده شدن در قالب کلماتی که واقع سازی ملموس آنها کار عظیمی است، بسیار بزرگ است ولی نکته اینجاست که جایی که کلام و واقعیت به هم برخورد کرده تطابق دارند.
"به منظور عدم تخریب نابهنگام نهادهای غیریهودی، ما قدرت مطلق خود را در آنها مخفی کردیم و حرارت و نشاط نظام آنها را دچار سایش کردیم. آنها در گذشته در حالت سختگیری و قانونمداری بودند ولی ما بجای اینها به آنها آزاداندیشی بدون نظم و مدیریت خودسرانه دادیم. ما به همراه علم حقوق، حق رای، مطبوعات، آزادی فردی و مهمتر از همه تحصیل و فرهنگ بنیاد موجودیت آزاد را زمینه سازی کردیم.
"ما جوانان غیریهودی را توسط معنای فرهیختگی در مبانی و تئوریهایی که آشکارا در مورد ما نادرست است، گمراه میکنیم و به غلط انداخته ایم، گیج و دلسرد کرده ایم ولی در مقابل، روح تازه ای دمیده ایم.
"مافوق قوانین موجود، بدون تغییر واقعی ولی با تحریف آنها بسمت تفاسیر متناقض، ما مخلوقی بهت آور در طریق پیامدها بوجود آورده ایم."
همه میدانند که علی رغم این حقیقت که محیط هرگز از تئوریهای آزادیخواهانه و اداعانامه های وحشیانه "حق و صحیح" پر نمیشود، یک خلاصه همیشگی از "آزادی فردی" بوده است. بجای اجتماعی شدن مردم تحت پوششی از عبارات سوسیالیستی تحت بردگی عجیبی برای دولت درمیایند. بهداشت عمومی یک دستاویز است. گونه های مختلف امنیت اجتماعی بهانه های دیگرند. بچه ها برای بازی این روزها خیلی آزادی ندارند مگر بازیهای ماهرانه که توسط دولت گمارده شده در بین آنها و با درایت کافی، یک بخش باور نکردنی از برنامه یهودیان برای یافتن مکان است. خیابانها به آن میزان که در گذشته آزادی داشتند ندارند، هرگونه قوانینی مانع از آزادی بی زیان مردم هستند. گرایشی پیوسته در جهت سیستمی کردن و اسلوب سازی، هر جنبه از گرایش و استعداد بر یک "اصل" معین شده عالمانه بنا شده است، شروع شده و با درایت کافی، وقتی کاوشگری راه خود را به سمت مرکز توانای این حرکات برای کنترل مهار زندگی مردم پیش میبرد، او در راس قدرت، یهودیان را میبیند. کودکان با گول خوردن از "مرکز اجتماعی" خانه به "مراکز" دیگر میروند. آنها در راه دور شدن رهبری میشوند (و ما در مورد کودکان غیریهودیان صحبت میکنیم—نه اینکه غیریهودیان مجاز به تنظیم زندگی کودکان یهودی باشند) تا از رهبران طبیعی و ذاتی خود در خانه دور شوند، کلیسا و مدرسه، به مراکز تیمارستانی شده یا زندانی و علمی ترفندهای جسته و گریخته زیر نظر آموزگاران تعلیم دیده که تمام تاثیرشان عمدا یا غیر عمد، رهبری کودکان مدرن به توجه به دولت است بجای توجه به محیط طبیعی و ذاتی آنها، به منظور رهبری. تمام این تنظیم کردن ها تا برنامه جهانی برای مقهور سازی غیریهودیان است و اگر اگر این برنامه جهانی یهودیان نیست جالب است که بدانیم چرا این اطلاعات اینقدر زیاد فرزندان غیریهودیان و رهبران انها را اغلب فرامیگیرد تا گونه یهودی.
آزادی طلبان یهودی محافظت شده ترین افراد در ایالات متحده اند. غیریهودیان شانس خود را با موضوعات اجتماعی امتحان میکنند ولی هر جامعه یهودی توسط محافظان مخصوصی محاصره شده که بازشناسی خاصی توسط ابزارهای دیگر بدست اورده اند—تهدیدات سیاسی و تجاری کوچکترین آنها نیست. هیچ غیریهودی عام پر انژی از وظیفه کنترل زندگی کودکان یهودی خوشش نمیاید. جامعه یهودی در هر شهری در حد خودش صلاحیت تام دارد تا انجا که این چنین فعالیت هایی را انجام دهد. مرموزترین تمامی مدارس محلی، مدارس یهودی اند که هیچ موقعیتی از آنها برای کارمندان شهرهای بزرگ معرف تام نیست. یهود تقریبا دلواپس تلاشهایش به شکل دادن فکر غیریهودیان است؛ او تاکید بر مجاز بودن در این مورد دارد که به غیریهود بگوید به چه فکر کنید، مخصوصا آن بخش که مربوط به یهودیان است، او مخالف موثر بودن افکار غیریهود هرچند در زمینه های نامحدودی رخ دهد به طریقی که فرجامش به تدبیر یهودیان منجر شود، نیست. نگرانی و اصرارورزی به صورتی خوشنام نسبت به همه کسانی که مراعات یهودیان را کرده اند، تنها بازتاب عقیده یهود است به اینکه او نژاد برتر و لایق مدیریت و ریاست بر اقشار و نژادهای پست تر است-- که وجود دارد به غیر از یکی که شامل تمام جهان غیریهودیست.
هر تاثیری که منجر به جدی نبودن و سستی در جوانان غیریهودیست، از منابع یهودی سردر میاورد. آیا جوانان دنیا حدس میزدند که "لباسهای ورزشی" که بسیار زیانبار بوده است اثری بر جوانان هر زمانی دارد که هر سخنور و روزنامه نگاری گمان میبرد که این بحث ارزش سخن گفتن و اشاره کردن دارد؟ این مدل لباسها از کارخانجات یهودی بیرون میاید، جایی که قطعا نه هنر و ظرافت و نه تاثیرات معنوی محور اصلی توجه و اعتنا نیست. نمایش فیلم یک پیشرفت جذاب از هنر و علم عکسبرداریست که با حرفه هنرپیشگی و نمایش میثاق جداناپذیری دارد، ولی چه کسی مسئول پیشرفت در تمام خطوطی ست که تهدیدی برای اذهان میلیونها نفر است را دارد-- تهدیدی بسیار جدی که هراسی از رؤیت شدن و نکوهش در هر جا و مکانی نداشته است؟ چه کسانی استادترین افراد در موزیک جاز در جهانند؟ چه کسی خانه های ارزان زیور آلات را رهبری و هدایت میکند، پایگاهی که پارکها، coney island (منطقه ای از بروکلین واقع در نیویورک که بخاطر پارک و ساحل زیبایش معروف است) ، مراکز هیجانهای قوی و سستی رانشان میدهد؟ آیا ممکن است که مرد یا زن جوان و خوشسیمایی در چشم اندازی کم ارزش بدست آورد و معنی و مفهوم و حس مسئولیت را از دست داد و به آنها برچسب ظاهری و باطنی از طرز لباسشان زد و نظرات و آرزوهای پرجنب و جوششان را از آنها جدا کرد و برچسبی مشابه به آنها زد: "ساخته شده، معرفی شده و استثمار شده توسط یهود."
بنابر این این چیزیست بسیار فجیع و روشن که وقایعی متعاقب این پاراگراف رخ میدهد:
"اینکه ما به غلط میاندازیم و گمراه میگنیم، و جوانان غیریهودی را توسط مفاهیمی چون تحصیلات در پایه و اصول و تئوریها فاسد میکنیم، تهمتی آشکارا به ماست بلکه ما فقط الهام بخش این وقایعیم."
"اصول و تئوریها" معنای بلند و باارزش یا حتی خصیصه های معقول ناچیز را هم ندارد. نوجوان یا جوانی که ساعتهای ظهر و شب خود را در پی فیلمها سپری میکند در حال گرفتن و اتخاذ "اصول و تئوریهای" خویش است دقیقا مثل جوان عاقلتری که از درجه بالاتری در جامعه برخوردار است و کسی ست که به "آزادیخواهی" یهودی گوش میدهد، "آزادی جنسی" و "کنترل جمعیت" را بیان میکند نیز در حال اتخاذ اصول خویش است. سستی و رخوتی که در این "اصول و تئوریها" موجود است، منبعث از خانه یا کلیسای غیریهود یا هر مسیر درآمدزایی که اساسا توسط غیریهودیان اداره میشود نیست بلکه از تئوریها، حرکات و تحرکات مسیرهای پول ساز که اکثرا توسط یهودیان اداره میشود است. این مسیر تهمت و سرزنش میتوانست مقداری عمیقتر نیز باشد ولی ترجیح داده شد که محدودتر بماند تا آنکه مورد توجه و مشاهده توسط چشمان نجیب در مکانهای مختلف باشد.
و اینکه "جوانان غیریهودی" قربانیان اصلی هستند و جوانان یهودی اینگونه نیستند، نیز قابل رؤیت است. زمانیکه درصد معینی از جوانان یهودی خودش توسط این سم و زهر آمیزگار پیروز و غالب است، این درصد در مقایسه با برآیند جوانان غیریهودی عدد ناچیزیست. این حقیقتی مهم است که یهودیان که این روال ناتوانی و سستی غیریهودیان را با منفعت زیاد گره میزنند قربانیان نه خودشان هستند و نه دخترها و پسرهایشان. جوان یهودی در مسیر سرافرازی و نظافت بیشتر هستند نسبت به تعداد انبوه جوانان غیریهود.
بسیاری پدارن و مادران، سلیم العقول ها، جوانان فاسد نشدهو هزاران نفر از معلمان و سخنوران در برابر تجمل موضع گرفته اند. بسیاری از کارشناسان امور مالی با در نظر گرفتن روشی که مردم دخل و خرج دارند، نسبت به تجمل گرایی اخطار داده اند.
بسیاری از اقتصاددانان مطلعند از اینکه صنایع غیرحیاتی مردم و موادی که برای برجاماندن صنایع حیاتی مورد نیاز است را نابود میکند، میدانند مردمی چیزهای کم بها میسازند که باید فولاد بسازند، عالم به اینند که مردمی چیزهای قشنگ بی مصرف میسازند که می بایست بر روی زمین کار کنند (کشاورزی کنند)، این مواد در کالاهایی مصرف میشود که تنها برای فروش ساخته میشود نه برای استفاده، و این مواد از صنعتی که زندگی مردم را حمایت و یاری میکند منحرف شده اند-- هر ناظر و مراقبی میداند که پافشاری احمقانه بر چیزهای غیرحیاتی تجملی صداهای مخالف زیادی را بر علیه خود بلند کرده است.
ولی بر مبنای این پروتکل ها، ما شروعی در پایانی غلط داشته ایم. این صحیح است که مردم این قبیل چیزهای بی فایده احمقانه را که مجلل و تجملی نامیده میشود میخرند ولی هیچگاه آنها را تدبیر و ابداع نمیکنند. خسته شدن از این تجملات یکی یکی در بین مردم بوجود میاید. ولی سلسله و زنجیره کشورهای متفاوت-- همیشه چیزی دیگر مورد اعتماد مردم است که در پیش چشمشان آنها را وسوسه میکند، راه رسیدن مردم را به قدر کافی کوتاه میکند تا به آنها این تصور را بدهد که این "مد" است؛ کلمات و تصاویر روزنامه ای؛ فیلمها؛ لباسها را به اندازه کافی به عرصه میاورند تا چیزهای جدید را با گونه ای از زور و جبر داخل در "مد" کنند که واقعا نتوانسته چیز با ارزش ضروری پیشنهاد داده باشد.
این از کجا آمده؟ کدام قدرتی وجود دارد که عمر دراز تجاربش و نیت و قصد آگاهانه اش او را توانا بر اتلاف عقول و سلایق مردم کرده است و آنها را مجبور به مصرف هر چه بیشتر پولشان در راه این هدف میکند؟ چرا این حمله و تشنج تجمل و زیاده روی در مسیری ست که ما به تازگی از آن گذشته ایم؟ چطور این رخداد اتفاق افتاد که قبل از اینکه تجمل و مصرف گرایی ظاهر شود، تمام مطالب و هوسها به سمت برانگیختگی و مشتعل شدن و آماده شدن آنها از قبل و نصب و اجیر شدن از قبل پیش رفت و آماده برای تاخت و تاز شدند که این هم مهیا و قابل پیش بینی بود؟
اگر مردم ایالات متحده مایل به متوقف کردن این روند به سمت بازشناسی اند، وقتی چیزهای بی مصرف و گران به آنها ارائه و پیشنهاد میشود -- اگر مایل به ردیابی اصل آن هستند، پیگیر دوره و سیر منافع عظیمی که از این راه بدست میاید هستند، به دنبال تمام حرکات و تحریکات برای اشباع کردن بازار با چیزهای تجملی و اسرافگری و بعد از آن ناامید کردن منابع مالی عمده غیریهودیان هستند، هم از نظر عقلی و هم از نظر اجتماعی- خلاصتا اگر برای آنها روشن تر شود که جاذبه امور مالی یهود تنها تسهیل گر پایه های بی بند و باری در نهاد بشر نیست بلکه در واقع آنها در کار و تلاشی حساب شده قرار داده شده اند تا شکست در اولین مرحله و همینطور در بقیه مراحل برای آنها رقم بخورد -- ممکن است این مورد بیش از هر چیز دیگری برای توقف این هدر دادنهای شش جزئی باشد— هدر دادن مواد، هدر دادن نیروی کار، هدر رفتن پول غیریهودیان، هدر دادن ذهن و هوش غیریهود، هدر رفتن استعداد یهود و بدتر از همه هدر دادن سودمندی واقعی اسرائیل برای جهان.
ما قائلیم که اجتماع غیریهود قربانی این روش تحریک در استفاده از تجملات بی فایده است. آیا تا کنون یهودی را دیده ای که قربانی شده باشد؟ ممکن است آنها لباسهایی قابل توجه به تن کنند ولی قیمت و مرغوبیت آن لباس با یکدیگر سازگار است. ممکن است آنها نسبتا الماسهای بزرگی (برای زینت) استفاده کنند ولی آنها واقعا الماسند. یهودی قربانی یهودی نمیشود. علاقه مفرط به تجمل دقیقا شبیه "coney island “ است که مردم به سمتش هجوم میاورند. یهود میداند که چه چیزی آنها را مجذوب میسازد و نیز بی ارزشی آنرا هم میداند.
و البته این مقدار زیادی برای از دست دان پول نیست که ارزش غصه خوردن داشته باشد و نیز تا کنون قساوت و ستمگری که بر روی نمونه های خوب روا داشته شده هم ارزش غصه خوردن دارد ولی حقیقتی که جماعت نادان غیریهودی با میل و رغبت در نت پخش میکنند، حتی با شادمانی، فرض و حدس تغییر مد به صورت حتمی الوقوع در نتیجه شور و حرارت و انگیزه، فرض الماس جدید در گوشواره های آنها به عنوان چیزی ضروری و چیزی طبیعی مانند مالیاتهاست. عمده مردم فکر میکنند کسانی در این مورد شراکت دارند، که در زمانی تنها قسمت آنها باید مصرف شود و دوباره هم برای تجمل جدید نیز در زمانیکه مد حاضر بیمزه و تکراری میشود مصرف و پرداخته شود. مردمی در این کشور هستند که دوسال پیش رو را میشناسند که مردم چه سبکسری و تجملگرایی خواهند داشت زیرا آنها هستند که حکم میکنند مردم چگونه باشند. این چیزها مخصوص تجارت و بازرگانی، دلسرد کردن جماعت غیریهود و در حاصل پوادار کردن اقلیت یهودی است.

به پروتکل ششم بنگرید که اطلاعات جسته گریخته در این باره دارد:

این نقل قولی است کوتاه از از متنی گسترده در مورد برنامه ایکه توسط رویکرد مردم که میتوانست از مسائل سیاسی به اقتصادی رو کند ساخته شده است، چگونه صنعت میتوانست ناامنی و بی انصافی را توسط ارائه سرمایه گذاری بر مدیریت خودش باعث شود و نهایتا چطور در برابر این شرایط میتوانستند ناآرامی و درماندگی را تلافی کنند. تجمل گرایی در حال تبدیل به یک صنعت است:
"برای ویران کردن اقتصاد غیریهود، به منظور انگیزه این معامله ما باید در بین غیریهودیان تشویق به درخواست تجملات آن هم به صورتی قوی داشته باشیم- تمام تجملات وسوسه انگیز."

و در پروتکل اول:

"قطعا ما نیمتوانیم به مردم خودمان اجازه دهیم تا درگیر تجملات شوند. مردم غیریهودی توسط این نوشیدنی الکلی (مست کننده) کتحیر و هاج و واج هستند***"
بر حسب اتفاق منافع مشروبات الکلی در مقدار بسیار بالا در توده یهودیان جریان دارد. تاریخ این مشروب ویسکی که در این کشور همه گیر شده است این را نشان میدهد. از نظر تاریخی، تمامی جنبش منع تولید نوشابه های الکلی میتواند به عنوان چالشی بین سرمایه یهود و غیریهود توصیف شود و در این مثال با تشکر از جماعت غیریهودی، یهودیان پیروز بودند.
تفریح و سرگرمی، قمار، موسیقی جاز، تخیلات و رمانهای گناه آمیز، نمایشهای فرعی، مدهای ارزان دوست داشتنی، طلاجات پر زرق و برق، و هر فعالیت دیگری که توسط دلیلی نامرئی بر فراز مردم در حال وجود است، و آنکه بسیاری از کالاهای بی مصرف را برای نرخ هایی که باید توسط اضافه سرمایه مردم پرداخت شود و نه بیش از آن، معاوضه کرده است – هر فعالیتی مثل این تحت حکمرانی یهودیان بوده است.
آنها ممکن نیست متوجه شرکتشان در دلسردسازی عمده مردم باشند. فقط شاید از "درآمد آسان" آگاهی یابند. گاهی آنها اذعان به شگفتی میکنند وقتی که حماقت و ساده لوحی غیریهود را با درآمد عاقلانه، ساختار عاقلانه و خمیرمایه عاقلانه یهودی خود مقایسه میکنند. ولی هر طور که باشد، بستر برنامه ای وجود دارد که توسط مردمی که با اندیشه و تامل از نظر مادی و معنوی وضع نابسامانی دارند، و همیشه خوشایند بوده است- و همینطور برنامه مشابهی هست که به اصطلاحاتی از معاملات روزانه تعبیر شده و در بیشتر مواقع شاید در همه موارد تحت کنترل تعدادی از یک گروه خاص است.
THE DEARBORN INDEPENDENT] چاپ 7 آگوست 1920[



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط