بررسی ظرفیت های گردشگری تخت فولاد اصفهان (1)

از تکایای تاریخی موجود در تخت فولاد اصفهان، تکیه مادر شاهزاده می باشد. این تکیه که در طول تاریخ خود به نام های مختلفی همچون تکیه مادر شاهزاده، تکیه شیخ محمد تقی رازی و تکیه حاج صادق تخت فولادی نامیده شده...
سه‌شنبه، 5 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی ظرفیت های گردشگری تخت فولاد اصفهان (1)
بررسی ظرفیت های گردشگری تخت فولاد اصفهان

 

نويسندگان:سید مصطفی طباطبایی (1)
سمانه حجار پور خلج (2)
منبع:راسخون




 
مطالعه موردی تکیه مادر شاهزاده

چکیده :

از تکایای تاریخی موجود در تخت فولاد اصفهان، تکیه مادر شاهزاده می باشد. این تکیه که در طول تاریخ خود به نام های مختلفی همچون تکیه مادر شاهزاده، تکیه شیخ محمد تقی رازی و تکیه حاج صادق تخت فولادی نامیده شده هم به دلیل ویژگی های معماری و هنری که از دوران صفوی و قاجار به جای مانده و هم به دلیل وجود مقبره عرفا ،علما و شعرا مانند حاج صادق تخت فولادی، شیخ محمد تقی، مسکین اصفهانی، فتح الله جلالی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
در این مقاله با استفاده از منابه کتابخانه ای و میدانی به بررسی جاذبه های گردشگری این تکیه پرداخته شده است.
کلید واژه: اصفهان، تخت فولاد، تکیه ماددر شاهزاده، مزار، مقبره

مقدمه:

تخت فولاد اصفهان در طول تاریخ خود مدفن مشاهیر مختلف علمی فرهنگی سیاسی بوده که در دوران مختلف در این مکان مقدس آرمیده اند. این مکان مانند همه قبرستان های قدیمی به صورت تکیه تکیه بوده و هر خاندانی در تکیه مخصوص به خود دفن می شده است.
تکایای موجود در تخت فولاد گویای این مطلب است که قدمت اکثر تکایا به دوران صفوی بر می گردد هر چند برخی از آنان در دوران قاجاری تجدید شده و مدفونین آن دوره را در خود جای داده است. از بین این تکایا که در دوران مختلف تاریخی مورد توجه بوده و امروز نیز به دلیل علما و مشاهیر مدفون در آن، زیارتگاه مردم اصفهان اصفهان به شمار می رود، تکیه مادر شاهزاده می باشد.

وجه تسميه‏ى تكيه مادر شاهزاده

شاهزاده سيف‏الدوله سلطان محمّدميرزا يكى از پسران فتحعلى شاه از همسرى به نام طاووس خانم بود. وى در سال 1240ق. به جاى ميرزا عبداللّه‏خان امين‏الدوله پسر حاج محمّدحسين‏خان صدر اصفهانى حاكم اصفهان شد و تا وفات پدرش فتحعلى‏شاه در عمارت هفت دست اصفهان يعنى 1250 قمرى به اين منصب استقرار داشت و سپس خسروخان گرجى جانشين او گرديد.
در سال 1246ق. دايه شاهزاده به نام مريم‏خاتون گرجى درگذشت. وى عالم بزرگ زمان علا‏مه شيخ محمّدتقى رازى را وصى خود قرار داد و بنا بر وصيت خود در اين مكان به خاك سپرده شد.( قاسمی : 1385: 19)
دو سال پس از این تاریخ شیخ محمد تقی رازی وفات یافت و بنا بر وصیت خودش در کنار قبر مریم بیگم مدفون شد و پس از وی بقعه ای بر سر مزار آنان ساخته شد و پس از این زمان نام این تکیه را علاوه بر تکیه مادر شاهزاده تکیه شیخ محمد تقی رازی نیز می گفتند.
امروزه این تکیه در بین مردم اصفهان به تکیه حاج صادق تخت فولادی که از عرفای قرن سیزدهم بوده مشهور است و مردم بیشتر برای زیارت قبر این عارف نامی به این مکان می روند

ویژگی های معماری تکیه :

این تکیه از منحصر به فرد ترین بقاع آرامگاهی دوران قاجار به شمار می رود هر چند سبك ساختمان تكيه، سبك دوره صفوى است و وجود سنگ قبرهايى از دوره صفوى در صحن تكيه، احتمال بناى اصل آن در دوره صفوى را تقويت مى‏كند. تكيه زمينى مربع‏شكل به ابعاد پنجاه در پنجاه متر است كه بالغ بر 2500 متر مربع وسعت دارد و به سبك چهار ايوانى است. كه از چهار طرف داراى چهار شاه‏نشين، و شاه‏نشين شرقى از همه بزرگ‏تر است.
از ضلع شمالی تکیه که قصد ورود به تکیه را داشته باشی ابتدا سر در ورودی بسیار زیبا از دوران قاجار قابل رؤیت است.
بر روى قوس سر درورودى كاشيكارى با طرح گره، ستاره و غيره و با استفاده از كاشى‏هاى رنگ لاجوردى،سفيد و زرد و فيروزه‏اى تزيين شده است. در پايين قوس سردر وردى، كتيبه‏ى گچى با خطوط نستعليق بدين شرح تزئين شده است: در سمت شرق، صراط على حق نمسكه. در سمت شمال: تلك الجنْ التى نورثها من عبادنا من كان تقيا، در سمت غرب: انا مدینه العلم و على بابها.
دو طرف قوس سر در، دو لچكى که بر آن چرخه خورشيد حک شده قرار دارد و روى اين قوس‏ها نيز با استفاده از كاشى‏هايى به رنگ سياه، سفيد و فيروزه‏اى و آجر نقوش گره چینی بسيار زيبايى ایجاد شده است.
در بالاى قوس‏هاى دو سمت قوس مركزى كتيبه كاشيكارى با خط بناي و معلقى به رنگ‏هاى آبى تيره، سبز، سفيد، سياه و آبى فيروزه‏اى وجود دارد که در مركز آن ها يك طرح مربع و چهار طرح ذوزنقه‏اى شكل به صورت چرخشى قرار گرفته است که در طرح مربعى مركز عبارت لا اله الا اللّه، محمّدٌ رسول اللّه با كاشى آبى تيره بر زمينه‏ى سفيد و در چهار ذوزنقه‏ى اطراف آن اسماى ائمه به شكل زيبايى نگاشته شده‏اند.در ورودی تکیه در سمت راست، سنگ آبه ای موجود است که در قدیم مورد استفاده بوده ولی امروزه از آن استفاده نمی شود.
صحن تکیه نیز مانند مساجد و تکایای دوران صفوی چهار ایوانه می باشد و هر چهار ايوان داراى تزيينات كاشيكارى است كه ايوان‏هاى جنوبى و غربى داراى تزيينات مشابه، و ايوان‏هاى شمالى و شرقى داراى ملحقاتى مى‏باشد.
از آثار کاشی کاری موجود باقیمانده بر روی دیوارهای تکیه به نظر می رسد که این دیوارها دارای تزيينات طاق نماهاى كوچك و بزرگ بوده و لچكى طرفين قوس‏ها با كاشى كارى آجر و كاشى آراسته بوده است. در حال حاضر بر روى ديوارهاى تكيه فقط كاشيكارى‏هاى فوقانى باقى مانده و قسمت بالايى اين ديوارها طرح گلچين معقلى با استفاده از كاشى‏هاى رنگى سبز و لاجوردى موجود است.
از ديگر آثار باقيمانده كاشيكارى ديوارها، كتيبه و طرح‏هاى گره كشى روى ديوارهاى جانبى ايوان‏هاست. در اين طرح‏هاى گره كشى از طرح گره شمسه هشت و دوازده و كاشى‏هاى فيروزه‏اى سياه و لاجوردى آجر استفاده شده است.در طبقه‏ى دوم در قسمت شرق اطاقى قرار داشته كه اكنون خراب شده است امّا در قسمت غربى تكيه اين اطاق‏ها هنوز پابرجاست.
در وسط صحن بقعه مرکزی تکیه به صورت هشت ضلعی موجود است که سقف مقرنس کاری آن بر روی هشت ستون سنگی مقرنس کاری شده استوار است.
تزیینات بیرونی بقعه شامل كاشيكارى‏هاى رنگى سفيد، زرد، آبى فيروزه‏اى و لاجوردى با طرح گره شمسه هشت و دوازده که در بالاى قوس‏ها بر روى اضلاع اصلى ایجاد شده و حاشيه‏ى اين قوس‏ها با طرحى متشكل از نقوش شش شل و چهار لنگه مزين شده است.
بر بالای قوس های فرعی بقعه نیز اسماء ائمه اطهار با خطوط معقلی و بنایی تزیین شده که در بالاى آن كتيبه مربعى كه از طرح گره شمسه هشت و پنج تشكيل شده موجود است و در وسط آن عباراتى از اسمأ اللّه و ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام به خط بنايى نوشته شده است.
تزیینات سقف داخل بقعه، مقرنس کاری بسیار زیبایی از دوران قاجار به شمار می رود که در نوع خود بی نظیر است و چون درحال نابودی بود در سال های اخیر مرمت شده است.
همچنین مقرنس های ستون های سنگی بقعه نیز که با ظرافت خاصی ایجاد شده از ویژگی های دیگر این بقعه به شمار می رود.

مشاهیر مدفون در داخل بقعه:

مریم بیگم: وی از شاهزاده خانم های قاجاری و دایه سیف الدوله محمد میرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار می باشد. وی از جمله زنان خیریه اصفهان به شمار می رود که بنا بر وصیت خودش پس از وفات در سال 1246ه.ق در این مکان دفن گردید (عقیلی :1389 : 137)
در زمان حکومت محمّد شاه قاجار و فرمانروایی معتمدالدوله منوچهرخان گرجى در اصفهان، در سال 1262ق. محمّدحسين ضيأ اصفهانى قطعه‏اى استادانه در مادّه تاريخ وفات مریم بیگم در نوزده بيت سرود و استاد مسلم خوشنويس قرن سیزدهم آقا محمّدباقر سمسورى به خط نستعليق آن را نوشت و استاد محمّدحسين حجّار اصفهانى آن را به طرزى بديع حجارى كرد.
(قاسمی : 1385: 19)به همین دلیل این سنگ مزار که از جنس مرمر سفید می باشد امروزه یکی از زیاترین و نفیس ترین سنگ قبرهای تخت فولاد به شمار می رود متن این سنگ مزار چنین است :

يا مريم ان اللّه اصطفيك وطهرك واصطيفك على نساء العالمين
به دوران محمّد شاه غازى‏كه درزير نگينش ملك عالم
شهنشاهى كه آمد پشت در پشت‏جهان بخش و جهان بان تا به آدم
فريدون‏فر منوچهر جم‏آيين‏كه آمد شاه را دستوراعظم
ظهير ملك و ملّت معتمد آن‏كه باشد زيب بخش مسند جم
خدا كيهان جهانگيرى كه عزمش‏بود در مملكت گيرى مسلّم
ز سهمش باز شد همراز تيهو ز سهمش يار شد با رنگ ضيغم
كَرَم اندر ضميرش هست مضمرسِتَم اندر زمانش هست مدغم
يكى از چاكران اوست قاآن يكى از بندگان اوست حاتم
به دورانش اساس ظلم، ويران‏در ايامش بناى عدل محكم
ز زر افشانى دستش تهى، كان‏ز گوهر بخشى طبعش خجل، يم
به شوكت از شه ايران مؤخّربه همّت از دگر شاهان مقدّم
ز يمن همّتش كار جهان راست‏به پيش درگهش پشت فلك خم
به كار خير، بانى هست دايم‏به امر نيك، ساعى هست هر دم
از آن رو خواست در گيتى نماندبه عهدش كارى اندر ملك مبهم
يكى از محرمان پاك طينت‏كه بر فتحعلى شه بود محرم
چو در ماه صفر رخت صفر بست‏به پا شد در صفر شور محرم
چو تاريخ وفاتش بى‏نشان بودبماندى بى نشان نامش به عالم
ز بعد از شانزده سال از وفاتش‏به حكم محكم خان معظّم
»ضيا« از بهر تاريخش رقم زد«بحوران همنشينى كرد مريم«
كتبه محمّد باقر 1246صنعه محمّد حسين 1262

شیخ محمد تقی رازی :

علامه محقق و فقیه و اصولی مدقق شیخ محمد تقی بن محمد رحیم بیک از محققین علمای امامیه است که در فقه و اصول صاحب آراء و افکار مشهور است و فقها و اصولیین بعد از پیوسته در پیرامون افکار و اقوال او به بحث و تحقیق پرداخته و از آن ها متأثر گردیده اند (کتابی :1375 : 95). وى يكى از دو پسر محمّد رحيم‏بيك فرزند محمّدقلى بيك، اهل ايوان كى از بلوك ورامين است. پدر محمّدقلى بيك، مهدى‏قلى بيك از امراى نادرشاه و مأمور تعمير صحن و تذهيب قبّه‏ى نجف اشرف و تذهيب گنبد كربلا از طرف نادرشاه بود. محمّد رحيم‏بيك از دختر اللّه‏وردى بيك حاكم كرمانشاه دو پسر آورد كه يكى علا‏مه شيخ محمّدتقى رازى، و ديگرى علا‏مه شيخ محمّدحسين حائرى صاحب كتاب «الفصول‏الغروىْ » در علم اصول است.(قاسمی :1385: 33)
شیخ محمد تقی در اوایل جوانی همراه پدرش به عتبات عالیات رفت و در کربلا از محضر پر برکت درس استاد وحید بهبهانی استفاده نمود و همچنین از مجلس استادان بزرگ علم و فضیلت مانند سید علی صاحب کتاب ریاض و سید محسن اعرجی استفاده برد و آن گاه به نجف اشرف مشرف گردید و از محضر علامه بحر العلوم استفاده نمود. وی پس از رحلت این استادش به حلقه درس شیخ جعفر کاشف الغطاء در آمد و از خواص ایشان شد (کتابی : 1375: 96)
در باب کیفیت ازدواج وی نیز داستانی مطرح ایت که مورد توجه مورخان قرار گرفته است. این داستان را اکثر مورخان از قول مرحوم الفت که از نوادگان وی می باشد در کتابی که در نسب نامه خاندان خود نگاشته بیان کرده اند. مرحوم الفت در این زمینه نوشته که : روزى شيخ جعفر در موقع درس از شاگرد فاضل خود شيخ محمّدتقى پرسيد: آيا عيال گرفته‏اى؟ جواب داد: نه. شيخ طلّاب را امر به انتظار نمود و به اتّفاق شاگرد فاضل خود به اندرون خانه رفت و فرمود: مى‏خواهم تو را به دامادى خود برگزينم; مرا دو دختر است، يكى صاحب علم و كمال و ديگرى داراى حسن و جمال; هر يك را كه مى‏خواهى اختيار كن. شيخ محمّد تقى دختر عالمه را انتخاب كرد. صيغه‏ى نكاح جارى شد و به مجلس درس باز گشتند.( کتابی : 1375: 96؛قاسمی : 1385 :34 هر دو به نقل از نسب نامه الفت)
شیخ محمد تقی رازی هشت سال پس از اردواجش، احتمالا در زمان حمله وهابیون به نجف اشرف به ایران بازگشت. وی ابتدا به مشهد مقدس جهت زیارت رفت و پس از آن راهی یزد شد و در آخر به اصفهان آمد (قاسمی:1391 :318) و ابتدا در محله احمد آباد ساکن بود و سپس در خانه ای در پشت مسجد شاه (مسجد امام امروزی) منزل کرد و درآن مکان خاندان خود را منزل داد (همایی: 1385: 103) و به همین دلیل به فرزندان و اعقاب وی علمای مسجد شاهی می گفتند. وی طاهرا در همین زمان نیز در اصفهان در مجلس درس شیخ احمد احسایی نیز حاضر می شده و از وی استفاده برده است (تنکابنی : بی تا : 117)
در آن زمان رياست دينى اصفهان بر عهده‏ى آيات عظام: سيّد محمّدباقر شفتى ، حاج محمّدابراهيم كلباسى و امام جمعه بود. چندى پس از ورود شيخ به اصفهان و تشكيل جلسه درس، شهرت و آوازه علم و فضيلت او سراسر ايران را فرا گرفت و طالبان علم از هر سو براى استفاده از محضر پربار او روى به اصفهان نهادند، و چنانكه نوشته‏اند: نزديك سيصد نفر در درس او شركت مى‏كردند.(صدر:ج5 :1429 :287)
فتحعلی شاه قاجار که آوازه علمی او را شنیده بود در سفرهایی که به اصفهان می آمد درخواست دیدار وی را داشت تا این که در سال 1247 هجری یکسال قبل از وفات شیخ محمد تقی، در اصفهان در همان کلبه فقیرانه و زاهدانه وی به دیدار ایشان رفت و برای این که وی را از زحمت فقر نجات دهد روستای شاه آباد درچه پیاز را که از خالصجات دولت بود به او بخشید اما شیخ هرکز از محصول این ملک نخورد (همایی: 1385: 104).
به گفته استاد همایی اولین ملک و مال دنیوی که نصیب خاندان مسجد شاهیان گردید همین مزرعه شاه آباد بود و بعدا روز به روز بر مال و مکنت این خانواده افزوده شده شد به گونه ای که این خاندان یکی از ثروتمند ترین خانواده های اصفهان شدند (همایی :همان).
شیخ محمد تقی علاوه بر فقاهت به سیر و سلوک نیز پرداخت و در این زمینه وی را مرید درویشی به نام « درویش کافی» از اهالی نجف آباد اصفهان می دانند و گفته اند که پنج شنبه و جمعه هر هفته در نجف آباد به دیدار وی می رفته است. و ظاهرا در این ارادت با مجتهد و عارف هم عصر خود ملا علی اکبر اژه ای هم صحبت بوده اند به گونه ای که در کتاب نشان از بی نشان ها از قول مرحوم نخودکی اصفهانی آمده است که « در این اواخر شاه کافی ظهورنمود که مثل شیخ محمد تقی صاحب حاشیه و ملا علی اکبر اژه ای حلقه اردت او را به گوش داشتند »( مقدادی : ج2: 1383: 106).
شیخ محمد تقی رازی در اصفهان مجالس درسی برگزار می نم.د که نزدیک سیصد نفر در آن شرکت می کردند. از جمله افرادی که در درس وی حضور داشته و از او استفاده برده اند می توان آیت ‏اللّه ملا احمد خوانسارى، آیت ‏اللّه العظمى حاج ملا حسينعلى تويسركانى، علا‏مه‏ى محقّق شيخ محمّدحسين اصفهانى حائرى ، آیت ‏اللّه العظمى ملا زين‏العابدين گلپايگانى، آیت ‏اللّه حاج ملا على قزوينى زنجانى، آیت ‏اللّه علا‏مه ميرزا محمّدباقر چهارسوقى ( صاحب روضات الجنات)، آیت ‏اللّه شيخ محمّد طهرانى ، آیت ‏اللّه شيخ محمّدتقى گلپايگانى، آیت ‏اللّه حاج ملا محمّدصادق قمى، آیت ‏اللّه سيّد محمّدحسن مجتهد موسوى،یت ‏اللّه علا‏مه مير سيّد حسن مدرّس مطلق را نام برد ( قاسمی : 1391: 321).
شیخ محمد تقی رازی علاوه بر حلقه تدریسی که در اصفهان دائر کرده بود، از کار تألیف باز نماند و چندین کتاب و رسال از خود به یادگار گذاشته است. از مهم ترین این کتاب ها می توان به « هدایه ‏المسترشدين» در شرح اصول «معالم الدين» اشاره کرد. این کتاب به اندازه ای مورد توجه علما قرار گرفت که وی را به شیخ محمد تقی صاحب حاشیه ملقب ساختند. آخوند گزی در رابطه با آن می نویسد : در ميان علما، حاشيه‏ى شيخ و حاشيه‏ى مطلق كه گويند، اين كتاب است. بس است در بلندى تحقيق و بلندى تبحّر ذهن و فكر او، كه مى‏توان گفت: اكثر تحقيقات اصوليه اين زمان‏ها در پيش علما مأخوذ از آن بزرگوار است» (گزی :1371: 45). از دیگر آثار وی می توان به تبصره الفقهاء ، تقریرات علامه سید مهدی بحر العلوم (صدر: ج5: 1429 : 289- 290) اشاره کرد.
شیخ محمد تقی رازی از نسیمه خاتون، دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء دارای یک پسر و دو دختر گردید. حاج شیخ محمد باقر نجفی، تنها پسر اوست که به نوشته میرزا حسن خان جابری انصاری در کتاب تاریخ نصف جهان و همه جهان : « آن بزرگوار بهار علم . عمل و در اعلای لوای شریعت به حدی شاعی بود که مزیدی متصور نبود. در ریاستش بر مسند شرع، قاطبه مردم به راحت گذراندند. قحطی 1288 ه.ق که آدم خوری باب گشت، املاک خود را فروخته و جان فقرا را خریده، با آن همه جلال قدر، اگر جزئی بدعتی از دولت امر می شد، به رفعش رهسپار دار الخلافه گردیده، سفر آخر که به عتبات مشرف آمد سال 1301 ه.ق به رحمت الهی نائل گردید.» (جابری انصاری : 1378: 98).
از پسران شیخ محمد باقر نجفی، آقا نور الله و آقا تقی نجفی در تاریخ سیاسی اصفهان و ایران و به خصوص در انقلاب مشروطه تأثیر به سزایی داشتند.
علا‏مه شیخ محمد تقی رازی پس از سال‏ها تلاش علمى و رياضت و مجاهده و تدريس و تأليف در روز جمعه 15 شوال 1248 وفات يافت. آیت ‏اللّه العظمى حاج محمّدابراهيم كلباسى بر او نماز گذارد و در محل فعلى به خاك سپرده شد.گفته شده که شاهزاده سیف الدوله که به وی ارادت بسیاری داشت جنازه وی را در مزار تخت فولاد و در کنار والده خود دفن نمود (جعفربان : 1374 : ج3 : 724)
سنگ مزار شیخ محمد تقی رازی نیز یکی دیگر از آثار هنری موجود در این تکیه می باشد. سنگ مزار وی، مرمر سفید یکپارچه است که منقش به قطعه‏ى هجده بيتى ماده تاريخ وفات او از ملا محمّدحسين ضيأ اصفهانى است كه به خط نستعليق خوش ضيأ نوشته شده و شاعر و كاتب هر دو يكى است. حجّارى اين سنگ هم از كارهاى برجسته استاد محمّدرضا بن محمّدعلى حجّاراصفهانى است. پدر و پسر هر دو از اساتيد نامى عهد خود بوده‏اند; سنگ لوح آقا محمّد بيدآبادى كار استاد محمّدعلى است(به تاريخ 1198) و حجارى سنگ لوح ثلث آخوند ملا مهدى قمبوانى (مدفون در نزديك قبر فاضل هندى) نيز كار پسرش استاد محمّدرضا(به سال 1250) است.(همایی: 1385: 106-107) از ویژگی های دیگر این سنگ مزار این است که بر خلاف دیگر قبور علمای موجود در تخت فولاد به جز مطلع آن که آیه قرآن است، بقیه سنگ مزار به زبان فارسی می باشد.

متن سنگ مزار وی چنین است:

الا ان اوليأاللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
آه كه دربزم دهر ساقى ايام ريخت‏زهر اجل از جفا فخر جهان را به جام
شيخ محمّدتقى آن كه به گاه سخن‏صيقل نطقش زدود زآينه دل ظلام
كاشف اسرار حق‏هادى راه هدى‏حامى شرع مبين وارث خير الانام
بود زتقوى او خانه عصيان خراب‏داشت ز افكار او دين پيمبر قوام
گوهر الفاظ او زينت گوش سخن‏رشحه اقلام او زيب بديع و كلام
بود زعلمش به ملك جهل چو عنقا نهان‏داشته از نظم او كشور دين انتظام
بود فروع واصول ناقص اگر پيش از اين‏علم فروع واصول فكرت او كرد تام
تا به ابد در جهان زنده بود نام اوگرچه به زير زمين خاك شد او را عظام
در دل سنگ از چه شد لعل درخشان نهان‏لعل درخشان برون آيد اگر از رخام
زان مه برج علوم تا كه بيابد نشان‏پويه بگردد زمين چرخ كند صبح و شام
در بر فضلش نگفت كس ز فلاطون سخن‏درگه درسش نبود هيچ ز ادريس نام
او به جنان شادمان باشد و اندر جهان‏دست به سر مى‏زنند از غم او خاص و عام
طاير روحش چو شد از قفس تن برى‏رفت برون و نمود جاى به دار السلام
خانه دين را خراب گر نه فلك خواستى‏بهر خرابى او از چه نمود اهتمام
اشك فشان از غمش ديده احباب و اوگشته به صحن جنان شاد دل اندر خرام
بس به عزايش فتاد غلغله اندر جهان‏كرد گمان آسمان كرده قيامت قيام
طاير روحش روان گشت به باغ جنان‏چون ز جنابش رسيد رايحه‏اى در مشام
از پى تاريخ او كلك ضيا زد رقم»راهنماى امم كرد بجنت مقام

« 1248 حرره محمّدحسين المتخلّص بضيأ بن محمّداسماعيل صنعه محمّدرضا ابن محمّد حجار 1258«
ملاّ محمّدصالح مازندرانى جويباره‏اى : وى فرزند ملا محمّدمحسن بن ملا عبدالفتاح بن ملا محمّدرضا فرزند علا‏مه محمّد بن عبدالفتاح تنكابنى(معروف به فاضل‏سراب، از علماى بزرگ صفوى) (همایی : 1385: 108) می باشد. جدش فاضل یراب در تکیه ای مخصوص به خود در تخت فولاد مدفون است.
اجداد ملا محمد صالح پس از مهاجرت از مازندران در محله جوباره اصفهان ساکن شدند که یه همین دلیل به جوباره ای مشهور شدند.
ملا محمد صالح تحصيلات خود را در اصفهان انجام داد و در علوم اسلامى مخصوصاً در علم اصول تبحرى به سزا يافت و به جرگه‏ى اساتيد و مدرّسين حوزه‏ى علميه‏ى اصفهان پيوست، سپس به كربلاى معلا مهاجرت كرد و در درس پربار محقّق نامدار آن حوزه، شريف‏العلماء مازندرانى شركت نمود و از شاگردان ممتاز و برجسته‏ى او گرديد.
پس از وفات شريف‏العلمأ شاگردان حوزه‏ى درس او كه عموماً از فضلا بودند و تعدادشان به هزار نفر مى‏رسيد به نجف اشرف عزيمت نمودند و در درس دو فقيه بزرگ و كم‏نظير عالم تشيع، آيات عظام: شيخ موسى كاشف‏الغطأ و برادرش شيخ على كاشف‏الغطأ شركت نمودند كه از جمله آنان صاحب عنوان است.(قاسمی : 1385: 79-80(
وی پس از آن که در نجف از محضر علما بهره برد به اصفهان مراجعت کرد و در این شهر به تدریس و بیان مسائل اسلام برای مردم اهتمام ورزید.
وی از علماء و ائمه جماعات و مراجع صالح فتوی و مرافعات و صاحب نوشته ها و سوال و جواب های شرعیه بوده و در مسجد شیرینی پزها (داخل بازار نزدیک مسجد جامع اصفهان) اقامه جماعت داشته و در تعمیر و احیاء مساجد سعی وافر داشت به گونه ای که جند مسجد در حوالی طوقچی و میدان عتیق به همت او مرمت و تعمیر گردید که از آن جمله مسجد معروف شیشه گری بوده است (همایی : 1385: 109)
ملا محمد صالح مازندرانی دامام آیت الله سید صدر الدین عاملی بوده و از وی یک پسر به نام حاج میرزا محمد مهدی جوباره ای به دنیا آمد.
ملا محمد صالح در اصفهان علاوه بر تربیت شاگردان و ارشاد مردم، در تألیف کتاب نیز اهتمام داشت . از وی آثاری چون كواشف الحجب عن مشكلات الكتب، العشرالكامل و زایلات مختلف فقهی به یادگار مانده است.
سرانجام اين فقيه بزرگ در شب غره محرّم 1285ه’.ق. وفات يافت و در بقعه‏ى مادرشاهزاده پشت مزار او مدفون گرديد.
ميرزا آقاجان پرتو در وفات او چنين سروده است:
حيف از مقتداى دين صالح‏كه يگانه بد از صلاح و سرشت
گفت «پرتو» براى تاريخش«صالحين را مقام باد بهشت« ( عقیلی :1389 : 128)
متن سنگ مزار وی چنین که از جنس مرمر سفید یکپارچه می باشد چنین است:
الا اَنّ اوليأ اللّه لاخوف عليهم و لا هم يحزنون
»بسم اللّه الرحمن الرحيم الحمد الدائم من كل احد لمن وحد ذاته بقل هواللّه احد و استعز فى عز جلاله بجبروت اللّه الصمد، تنزه عن مجانسْ مخلوقاته بفردانىْ لم يلد و لم يولد، و تميز عن الامثال و الاكفأ بسبوحىْ و لم يكن له كفوا احد.
والصلاْ والسلام على محمّد و آله الطاهرين الاخيار ما سطحت الارض على مأ جمد الا يا باك من جزع المصاب ليبكى فى الغد تحت التراب له ملك ينادى كل يوم لدوا للموت و ابنوا للخراب قد ارتحل من هذه الدنيا الدنىْ الفانىْ الى ذروْ الدرجات الرفيعْ الباقىْ عمدْ العلمأ الراشدين، زبدْ الفضلأ و المجتهدين، عون الاسلام و المسلمين، افقه الفقهأ العاملين، غياث الملْ و الدين، الذى سمّاه العلمأ بصالح المؤمنين، العالم الربانى و الفاضل الصمدانى، المؤيد بتأييدات السبحانى، ملا محمّد صالح المازندرانى طاب اللّه ثراه و جعل فى فراديس الجنان مثواه و مأواه، وقد وقعت هذه الواقعْ فى ليلْ غرْ شهر محرّم الحرام من شهور سنْ خمس و ثمانين و مأتين بعد الالف من الهجرْ النبوىْ.«
حاج ميرزا زين‏العابدين موسوى خوانسارى: متولد 8 ذی قعده 1190 هجری قمری در خوانسار، فرزند سید ابو القاسم جعفر بن سید حسین مجتهد از سادات جلیل القدر موسوسی اصفهان که نسبشان به حسن بن عبد الله بن موسی بن جعفر (ع) می رسد. وی سر سلسله خاندان علمی سادات موسوسی خوانساری است که پس از آنکه در حدود سال 1230 از منطقه خوانسار به محله چهار سوق اصفهان آمدند به چهارسوقی ملقب شدند. (همایی : 1381: 112)
پدرش: سيّد ابوالقاسم جعفر خوانسارى، معروف به آقاميرزا از معاصرين ميرزاى قمى و صاحب رياض بود و در علم و فضل و زهد و ورع و تقوا و ديانت مقامى شامخ داشت ولى از كثرت احتياط در دين و تحرز از هوا و هوس نفسانى، در تمام عمر از امامت و رياست فتوا و قضاوت كناره جسته و اوقات خود را در رفع نيازهاى درماندگان مصروف داشت. (قاسمی : 1385: 68)
حاج میرزا زین العابدین مدتی نزد پدر خود سید ابو القاسم خوانساری که صاحب تألیفات و مجاز از سید بحر العلوم بود درس خواند و در سن 20 سالگی به عتبات رفته و پس از مراجعت به اصفهان از محضر اساتیدی چون ملا علی نوری، حاج محمد ابراهیم کلباسی، ملا علی اکبر اژه ای صاحب زبده المعارف، به تحصیل پرداخت و از بزرگانی چون میر محمد حسین بن میر عبد الباقر خاتون آبادی، حاج سید محمد باقر شفتی حجه الأسلام اصفهانی، آقا سید صدر الدین عاملی، حاجی محمد ابراهیم کلباسی و شیخ حسین بحرانی اجازه روایت دریافت داشته است (کتابی : 1375: 129)
وی در علوم مختلف نیز تألیفاتی از خود به یادگار گذاشته که از آن جمله می توان به شرح بر اصول معالم که در ابتدای جوانی نوشته، شرح بر زبده شیخ بهایی، رساله در اجماع، رساله در تداخل اسباب، رساله در نیت، رساله در حقیقت مرجوح با مجاز راجح، رساله در نوادر احکام، رساله در قواعد احکام اشاره کرد. وی همچنین بر تءلیفات علما تعلیقات بسیاری نوشته که آن ها را نیز جزء تألیفات وی می توان به شمار آورد(همان)
سید زین العابدین خوانساری همچنین از لحاظ عرفانی از علمای طراز اول اصفهان به شمار می رفته است به گونه ای که آخوند گزی در رابطه با وی می نویسد: به تجربه رسيده بود كه نذر ايشان زود اثر مى‏بخشيده و در دعايى كه مى‏نوشته اثر تامى بوده است.(گزی : 1371 :46)
مرحوم حاج ميرزا زين‏العابدين داراى هشت پسر بوده كه به ترتيب تاريخ ولادت عبارتند از:
سيّد محمّدجواد خوانسارى(در زمان انتقال برادرانش به اصفهان، در قزوين مشغول به تحصيل بوده و نزد آیت ‏اللّه حاج ملا عبدالوهاب قزوينى كسب فيض نمود و سپس در خوانسار ساكن شد و در همانجا وفات نمود (،سيّد محمّد خوانساری (عالم فاضل مدفون در همین تکیه)، مير سيّد على خوانساری، آیت ‏اللّه العظمى سيّد محمّدباقر خوانسارى صاحب «روضات‏الجنات« (مدفون در تکیه صاحب روضات)،آیت ‏اللّه ميرزا محمّدصادق خوانسارى(مدفون در همین تکیه)، سيّد محمّدكاظم خوانسارى (مدفون در تکیه خوانساری)، آیت ‏اللّه العظمى ميرزا محمّدهاشم چهارسوقى صاحب «مبانى الاصول «و مير سيّد حسن مجتهد که در اوايل بلوغ به درجه‏ى اجتهاد رسيد ولى بيش از 19 سال از عمرش نگذشته بود كه ناكام و بلا عقب در سال 1273ق. از دنيا رفت و در قبرستان ستى فاطمه مدفون گرديد. هشتاد سال بعد هنگام احداث خيابان، جسد شريفش را كه هيچ‏گونه تغييرى در آن پيدا نشده بود مجدداً كفن نموده و در تكيه صاحب روضات دفن كردند.
اين عالم زاهد در سال 1275ق. در سنّى افزونتر از هشتاد سالگى در اصفهان وفات يافت و چون در محل دفنش اختلاف شد جسد شريفش سه روز بر زمين ماند و آخر به دستور فرزندش صاحب روضات در تخت فولاد اصفهان در اين تكيه با تجليل و تعظيم فراوان به خاك سپرده شد. (قاسمی : 1385: 77)
قبر مطهرش محل تبرّك و نذورات مردم است و همچون زمان حيات، حاجتمندان از او استمداد جسته و به واسطه او از خداوند متعال حل مشكلات خود را مى‏طلبند.

سنگ نوشته‏ى مزار

»هذا مرقد السيد الفاضل العلامْ المتبحر الزاهد، جامع المعقول و المنقول، حاوى الفروع و الاصول، صاحب المقامات و الكرامات، فخر السادات، كهف الحجاج و المعتمرين، الحاج ميرزا زين العابدين الموسوى الخوانسارى و هو ابن السيد ابى القاسم بن السيد حسين بن السيد ابى القاسم بن السيد حسين بن القاسم بن محبّ اللّه بن ابى القاسم ابن المهدى ابن زين العابدين ابن السيد صالح بن محمّد بن محمود ابن حسين ابن الحسن بن احمد بن ابراهيم بن عيسى بن الحسن بن يحيى بن ابراهيم بن حسن بن عبداللّه بن الامام موسى بن جعفر عليهما السلام فى يوم التاسع جمادى الاَّخر خمس و سبعين و مأتين بعد الالف. حرره العبد محمّد حسين الحسينى القائنى.«
ميرزا ابوالحسن سلطان‏الاطبأ : مرحوم همايى درباره‏ى او مى‏نويسد: «سلطان‏الاطبأ در عهد خود بسيار معروف و محترم بوده و از اجداد خاندان محترم ثقفى محله‏ى احمدآباد كه به خانواده طبيبان مشهورند به شمار مى‏رود و نسب آنان به ميرزا جلال‏الدين محمّد حكيم‏باشى عهد شاه‏سليمان و شاه‏سلطان‏حسين صفوى صاحب كتاب «دستور جلالى»، مدفون در بقعه مدرسه جلاليه احمدآباد (از ابنيه خيريه خود ميرزا جلال( مى‏پيوندد و از آن تاريخ تاكنون، پشت به پشت، اطباى نامدار ايران و حافظ و مروّج فنون طب قديم بوده‏اند. مرحوم سلطان الأطباء در عهد خود بسیار معروف و محترم بوده و اولین کسی است که بعد از شیخ محمد تقی در بقعه مادر شاهزاده دفن شد». (همایی :1381: 11)

سنگ مزار

سنگ‏نوشته مزار او به خط ثلث خوشنويس نامى «آقا زين‏العابدين اشرف‏الكتاب اصفهانى» است. در حاشيه‏ى اشعار ماده تاريخ او از ميرزا محمّدعلى مسكين اصفهانى شاعر مشهور است كه به خط نستعليق بسيار خوش بدون امضأ كتابت شده و استاد همايى احتمال داده است كه از خطوط خوشنويس نامى ميرزا عبدالرحيم افسر شاگرد آقا محمّدباقر سمسورى و يا از خود سمسورى مى‏باشد.
نوشته سنگ مزار وی چنین است :
»هوالحى الذى لايموت الحمد اللّه الذى توحد بالعز و البقأ و قهر عباده بالموت و الفنأ، و صلى اله محمّد و آله الاتقيأ، و بعد قد ارتحل من عالم الغرور و الفنأ الى دار السرور و البقأ العالم الكامل الباذل المحقق بدقائق الحكمْ افلاطون زمان و ارسطاطاليس الدوران المرحوم المغفور المبرور سلطان الاطبأ ميرزا ابوالحسن طبيب خلف الصدق جنت و رضوان آرامگاه ملك الاطبأ مرحوم مغفور ميرزا محمّد طبيب طاب ثراهما و جعل الحبه مثواهما، و كان تاريخه فى يوم الخميس خامس شهر رجب سنْ تسع و ستين و مائتين بعد الالف من الهجرْ النبوىْ فى 1269راقمه زين العابدين السلطانى.
از دار فنا موكب سلطان الاطبأدر خلد برين كوفت سراپرده جلال
عيساى زمان بود و سوى منظر عيسى‏خورشيد صفت زد علم دولت و آمال
در حكمت و دانش چو فلاطون شد و ناگه‏ساكن چو فلاطون شد اندر خم آجال
از چنگ اجل كرد رها شهرى و آخرشير اجلش برد سراسيمه به چنگال
خلقى به فسوس لب وى زنده شد امّادرمان نتوان كرد بر اين داروى قتّال
در سانحه‏ى سال وفاتش پى تاريخ‏زد دست خرد اين رقم نغز نكو فال
از خامه «مسكين» كه به اعلام مؤيد(سلطان بجنان برده سرا پرده اقبال(

پي‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
2. کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی




 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط