عناصر کارکردگرايي پارسونز

پارسنز در کتاب اولش ساخت کنش اجتماعي ( 1937 )، درصدد ترکيب مفاهيم سودگرايي، اثبات گرايي، و ايدئاليسم بوده است. او هر يک از سه ديدگاه فوق را نقد کرده و درصدد ايجاد ديدگاهي ترکيبي، تحت عنوان نظريه ي کنش ارادي
چهارشنبه، 26 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عناصر کارکردگرايي پارسونز
 عناصر کارکردگرايي پارسونز

 

نويسنده: تقي آزاد ارمکي




 

عمده ترين عناصر و ويژگي هاي نظريه ي کارکردي پارسنز در زير بيان مي شود.

1- نظريه ي کنش ارادي

پارسنز در کتاب اولش ساخت کنش اجتماعي ( 1937 )، درصدد ترکيب مفاهيم سودگرايي، اثبات گرايي، و ايدئاليسم بوده است. او هر يک از سه ديدگاه فوق را نقد کرده و درصدد ايجاد ديدگاهي ترکيبي، تحت عنوان نظريه ي کنش ارادي برآمده است. نظريه ي کنش ارادي پارسنز شامل عوامل زير است:
الف- کنشگر. (1)
ب- هدف و غايت، زيرا کنشگر غايت جوست.
ج- کنشگر در دست يابي به غايت در مقابل ابزار بسياري قرار گرفته است.
د- کنشگر در مقابل شرايط متنوعي از قبيل شرايط زيستي و محيطي قرار دارد. که محدوديت هايي را براي او ايجاد مي کند.
هـ- رفتارکنشگر به واسطه ي ارزش ها، نرم ها، و ديگر باورها در انتخاب هدف و ابزار شکل داده مي شود. ( Ritzer, 1991 )
و- تصور ذهني کنشگر او را در انتخاب ابزار، جهت دست يابي به هدف هدايت مي کند.
از اين رو کنشگر در انتخاب ابزار جهت دست يابي به اهداف، متأثر از: الف- شرايط زيستي، ارثي و محيطي و ب- عقايد، باورها و نرم هاي جاري در جامعه است. زيرا کنشگر و عامل در خلأ زندگي بلکه در محيط طبيعي و اجتماعي درصدد کسب ابزار مناسب جهت دست يابي اهداف مورد نظرش زندگي مي کند.
مطلب فوق نشان دهنده ي اين نکته نيز هست که اهداف مطلوب کنشگر، متأثر از شرايط خارجي و محيطي و عقايد، باورها و ارزش هاي جاري در جامعه است. به عبارت ديگر، اهداف در هر جامعه اي متأثر از شرايط اجتماعي، فرهنگي و طبيعي ( محيطي ) تعريف مي شوند.
کنشگر از دو جهت متأثر از محيط و فرهنگ جامعه است. زيرا از يک سو به طور مستقيم، در آن محيط و فرهنگ زندگي مي کند و جامعه و محيط بر او اثر مستقيم دارند. از جهت ديگر به طور غيرمستقيم کنشگر به واسطه ي انتخاب اهداف که آنها نيز متأثر از شرايط محيطي و فرهنگي بوده اند، متأثر مي شود.
کنشگر در ديدگاه پارسنز، مطلقاً آزادي نيست بلکه آزادي او به واسطه ي شرايط محيطي و فرهنگي محدود تعريف مي مي شود. پارسنز در اين ديدگاه در بيان تحليل ساختي از کنش و شکل گيري جامعه متأثر بوده و جامعه را در سطح کلان مطرح ساخته است.

2- موقعيت فردي در سيستم اجتماعي

سيستم اجتماعي با دو عنصر تخصيص (2) و انسجام (3)، به جريان هاي تخصيص امکانات و پاداش ها مرتبط است. تخصيص با توليد و ابزار مرتبط است، در حالي که انسجام با اهداف همراه است و جريان انسجام، در جهت کنترل عناصر و ويژگي هاي يکپارچه کننده است. راه عمده ي انسجام، کنترل اجتماعي از طريق ابزار مبادله، چون پول، قدرت و پاداش است. ( Ibid, p.49 )
در توجه به اين سؤال که « فردگرايي و انتخاب کنشگران در تحليل کارکردي ساختي پارسنز چه جايي دارد؟ » پارسنز به تحليل سيستم اجتماعي به منزله ي نظام کنشي مي پردازد. او در اين تحليل به عناصري چون محيط، شرايط، هنجارها، نظام ارزشي و فرهنگي تأکيد دارد. از طرفي او به وجود کنشگراني با قدرت اختيار و تصميم گيري نيز باور دارد. همان طور که در بالا اشاره شد، پارسنز به وجود اهرم هاي مؤثري در کنترل فرد و ايجاد انسجام اجتماعي از قبيل مبادله، پول، قدرت و پاداش اشاره مي کند و به لحاظ اين که از طرفي فرد داراي رفتارهاي نهادي شده است، و از طرف ديگر انتخاب فردي وجود دارد و جامعه نيز در جريان استمرار و حركت مداوم مي باشد، سؤال فوق به صورت زيرنيز قابل طرح است: « آيا اين ويژگي ها نوعي دوگانگي بين فرد و جامعه ايجاد نمي کند؟ » در پاسخ مي توان گفت که از نظر پارسنز کليت سيستم در جهت کنترل فرد، جهت داده نشده است، بلکه انتخاب فردي در جريان تاريخي به آزادي تبديل مي شود. زيرا ارزش هاي جمعي به عنوان ظرف عمل، تعميم مي يابد و افراد در موقعيت ها تعريف مي گردند. دراين صورت فردگرايي، نهادي مي شود و افراد مجبور به مطابقت دادن خود با شرايط و ارائه ي پاسخ هاي مناسب به نظام ارزشي و هنجارها مي باشند. پارسنز در بدو امر، به نزديک سازي دو ديدگاه آزادي و اختيار مبتني بر عقل و اثر شرايط محيطي اجتماعي بر رفتار نظر دارد. او مانند ديگر جامعه شناسان هم چنان متوجه چگونگي رابطه ي فرد و جامعه بوده و در پي ايجاد تعادل بين جبرگرايي اجتماعي و آزادي فردي بوده است. در اين چالش، او در جهت دروني سازي ارزش ها و هنجارها به واسطه ي جامعه و فرد از طريق استفاده از امکانات جامعه بوده است. براي وضوح اين امر وي از نحوه ي اجتماعي شدن يک دانش آموز در مدرسه و تعيين هويت او با دروني کردن ارزش هاي ارائه شده به واسطه ي معلم و ديگر عوامل تربيتي، سخن گفته است.

3- انواع کارکرد

تالکوت پارسنز در کتاب سيستم اجتماعي در سال 1951 متمايل به تحليل کارکردي شد و چهار نوع کارکرد را در جامعه، در سطوح گوناگون مطرح کرد. از نظر او حيات هر سيستم بستگي به وجود چهار نوع کارکرد دارد که عبارت اند از: سازگاري (4)، دست يابي به هدف (5)، انسجام (6) و پايداري (7).
کارکردي که با محيط سازگاري دارد در حقيقت حکايت از تمايل هر سيستمي در سازش دادن نيازهايش با شرايط خارجي دارد. کارکرد دوم، بيان کننده ي اين است که هر سيستمي بايد اهداف اوليه اش را تعريف کند و عمل آن در جهت دست يابي به آنها باشد. انسجام و يگانگي بدين معني است که هر سيستمي ضمن اين که عناصر خود را نظم مي بخشد بايد روابط دروني بين آنها را نيز يکپارچه ساز د. آخرين کارکرد در دوباره سازي، روشن کردن و به دست آوردن حرکت افراد و الگوهاي فرهنگي عمل مي کند.

4- چهار نوع خرده سيستم

پارسنز چهار نوع خرده سيستم مرتبط با يکديگر را مطرح کرده است. اين خرده سيستم ها عبارت اند از: سيستم زيستي (8)، سيستم شخصيتي (9)، سسيستم اجتماعي (10) و سيستم فرهنگي (11).
هر يک از سيستم هاي چهارگانه فوق، در بردارنده ي يکي از کارکردهاي چهارگانه ي پيشين است. سيستم زيستي داراي کارکرد تطابق و سازگاري، سيستم شخصيتي داراي کارکرد تحقق و دست يابي به اهداف، سيستم اجتماعي داراي کارکرد يگانگي و سيستم فرهنگي داراي کارکرد و وضوح بخشي به اهداف و ارائه ي الگوهاي فرهنگي است.

5- سطوح تحليل

پارسنز مانند ديگر جامعه شناسان در پي بيان رابطه ي بين خرده سيستم هاي گوناگون بوده است. از نظر او خرده سيستم هاي چهارگانه در يک رابطه ي عمودي از بالا به پايين و از پايين به بالا با يکديگر در ارتباط مي باشند. ارتباط از بالا به پايين، بر کنترل اطلاعات مبتني هستند. سيستم هاي که در سطح بالاتري قرار دارند، بر ديگر سيستم ها تسلط دارند و بقيه را کنترل مي کنند. از طرف ديگر، رابطه ي از پايين به بالا براساس انرژي مي باشد. هر سيستمي که در پايين ترين سطح قرار دارد داراي انرژي بيشتري است و بالاترين سيستم داراي کمترين انرژي مي باشد. سيستم زيستي، بيشترين انرژي و کمترين اطلاعات و سيستم فرهنگي کمترين انرژي و بيشترين اطلاعات را دارند.

6- سيستم اجتماعي

پارسنز در کارهاي اوليه اش به بررسي ساخت کنش در سيستم اجتماعي توجه نشان داد. او تلاش کرد تا روشن سازد که چگونه کنش فردي و جمعي به پيدايش سيستم اجتماعي منجر مي شود، و در کارهاي بعدي، سيستم را به عنوان يک کل مورد نظر قرار داد. او در پي بيان اين نکته بود که چگونه سيستم عمل فردي را کنترل کند.
همان طورکه گفته شد پارسنز براي هر سيستم کارکرد خاص قائل است و براساس تفاوت در کارکردها انواع چهارگانه ي ساخت هاي اجتماعي را مطرح کرده است: الف) ساخت اقتصادي که کارکردش سازگار نمودن فرد از طريق شرايط متعدد اقتصادي از قبيل توليد، توزيع و نظام کار و بهره وري است، ب) ساخت سياسي که کارکردش تحقق اهداف در روند پيگيري و کسب منافع است، ج) ساخت فرهنگي است که از طريق مدرسه و خانواده در جهت بيان و انتقال فرهنگ و باورهاي جامعه به افراد عمل مي کند و د) ساخت اجتماعي که از طريق قوانين و عرف و عادات، به انسجام بين عناصر متعدد اجتماعي مي انجامد.
پارسنز معتقد است که تفکر جامعه شناختي اش در جريان زمان و ايجاد شرايط و تحولات جديد دچار تغيير و تحول شده است. او عوامل چندي را در تغيير تفکرش بازگو کرده است: 1- توجه جدي تر به کارهاي فرويد، 2- توجه به انسان شناسي اجتماعي و فرهنگي، 3- جهت گيري تجربي در نظريه ي کلان او، 4- کار و تحقيق با همکاراني چون فلورانس و کلوکهن و کلايد (12) درباره ي مشکلات فرهنگي و رابطه ي آن با جامعه، 5- کار با هنري موري وگوردن دبليو آلپورت (13) مرتبط با شخصيت و روان شناسي اجتماعي، 6- همکاري با روبرت مرتن و ساموئل در زمينه ي جامعه شناسي، 7- توجه به مطالعات مربوط به روابط اجتماعي و همکاري با استاداني چون تيلمن و شيلز (14) در دانشگاه هاروارد، ( Parsons, 1951 ) از آن جمله است که به تأليف کتاب ارزش ها و سيستم هاي کنش (15) انجاميد.
پارسنز علاقه مند به يافتن شواهد جديدي در نقادي ليبراليسم قرن نوزدهم است. او مدعي است پس از مراحل اوليه ي توسعه ي شخصيت، واقعيت اجتماعي ( شرايط از نظر پارسنز ) صرفاً به واسطه ي انتظارات اخلاقي ايجاد نمي شود، بلکه عوامل ديگر اجتماعي، شخصيتي و زيستي نيز در شکل گيري : مؤثرند. پارسنز نظريه ي « ابرمن » را براي دروني کردن نرم ها به کارگرفته است. او پس از توجه به نظريه ي ابرمن (16) به توسط فرويد، متوجه نرم ها گرديد. او از اين ديدگاه از دو جنبه تحت تأثير قرار گرفته است: 1- رابطه ي بين اجتماعي شدن و ارزش هاي فرهنگي و 2- رابطه ي بين اجتماعي شدن و موضوعات و وقايع اجتماعي
اين جهت گيري، پارسنز را به سوي توسعه ي مدل خرده سيستم هاي گوناگون، از قبيل خرده سيستم زيستي، اجتماعي و فرهنگي کشاند. ( منبع شماره ي 16 ، ص 39 )
پارسنز مدعي است که کتاب سيستم اجتماعي، در عين حال که جنبه ي تئوريک دارد، راهي به سوي مطالعات تجربي است. اين کتاب عده اي از دانشمندان علوم اجتماعي امريکايي و عده ي کمي از جامعه شناسان ديگر جوامع را در مطالعه ي مسائل اجتماعي ياري داده است.
پارسنز مدعي است که عنوان کتاب سيستم اجتماعي، از کارهاي سي جي هندرسن و خصوصاً کتاب جامعه شناسي عمومي، پاره تو، گرفته شده است. از نظر پارسنز توجه پاره تو در کتاب جامعه شناسي عمومي، تحليل کارکردي- ساختي معطوف بوده است. کتاب سيستم اجتماعي تلاشي در جهت ترکيب و تعميم طرح مفهومي براي تحليل ساختي و جريان هاي خرده سيستم هاي اجتماعي است.
پارسنز اشاره دارد که کتاب بهتر است بيان کننده ي نظريه ي عمومي جامعه شناسي تلقي گردد. چون به تفسير سيستم اجتماعي و نحوه نهادي کردن الگوهاي نظام هاي ارزشگذاري پرداخته است. ( p. VII، منبع شماره ي 20 )
کتاب سيستم اجتماعي، داراي چهار بخش است: بخش اول آن شامل طرح مفهومي است. بخش هاي بعدي در مورد کيفيت سيستم هاي فرهنگي همراه با مراجعه به نظام هاي ارزشي و سيستم اجتماعي و ديگر سيستم ها مي باشد.
تأکيد اساسي پارسنز در فصل اول کتاب سيستم اجتماعي، بر ساخت کنش، سيستم هاي کنش و ارتباطات اساسي سيستم هاي ارگانيکي، شخصيتي، فرهنگي و اجتماعي است. ( Ibid, p.VI )

پي‌نوشت‌ها:

1. Actor.
2. Allocation
3. Integration
4. Adaptation.
5. Goal Attainment.
6. Integration.
7. Latency.
8. Biological System.
9. Personality System.
10. Social System.
11. Cultural System.
12. Florence, Kluckhohn and, Clyde.
13. Henry A. Murray and Gorden W. Allport.
14. Tilman and Shils.
15. Valus, Motives and Systems of Action.
16. Superego.

منبع مقاله :
آزاد ارمکي، تقي؛ ( 1389 )، نظريه هاي جامعه شناسي، تهران: سروش ( انتشارات صدا و سيما )، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.