مدخل
ارائه تعريف دقيقي از هويت خانوادگي، کاري نسبتاً دشوار است. ولي در يک عبارت مي توان گفت که منظور از اين نوع هويت، تعيين نسبت ميان جوان و خانواده اوست و اينکه چه پيوندهايي ميان آنها موجود است؟در بحث هويت، خانواده ي جوان از دو جنبه براي او حائز اهميت است، ابتدا بعد مرجعيّت و سنديّت خانواده است، به اين معنا که رفتار کلامي و عملي والدين، علي رغم سنين حساس جواني، براي فرزند از نوعي اعتبار برخوردار است (1) و چنانچه در رفتار ظاهري چنين واقعيتي را بروز ندهد ولي در باطنش به آن اذعان و باور دارد. لذا هر نوع ارتباط والدين با فرزند جوان، از اهميتي در خور توجه برخوردار است. جنبه ي دوم فزوني و کثرت ارتباطهاي جوان و والدين در درون نهاد خانواده است، که به نوبه خود مي تواند هم آنها را به يکديگر نزديکتر و يا در مواردي دورتر نمايد.
شيوه هاي تکوين هويت خانوادگي
برخي از راه کارها در جهت ايجاد و يا تقويت هويت خانوادگي عبارتند از:1- مقبوليّت ( پذيرش )
يکي از پرسشهايي که فرزندان سعي مي کنند پاسخ آن را از لابلاي رفتارهاي کلامي و عملي والدين بيابند، اين است که والدينم تا چه اندازه مرا پذيرفته اند؟ درحقيقت ميزان پذيرش فرزند از سوي والدين با احساس تعلق به خانواده، نسبتي مستقيم دارد. يعني همانقدر مي تواند خود را به اين جمع، وابسته احساس نمايد که آنها عملاً او را پذيرفته باشند. چنانچه والدين، بدون توجه به عواملي نظير:- جنسيّت ( دختر يا پسر بودن )
- استعداد و هوش ( باهوش يا نرمال بودن )
- وضعيت چهره و ظاهر ( زيبا يا نازيبا بودن )
- تحرک و پويايي اجتماعي ( مردم داري يا مردم گريزي )
- رتبه و ترتيب تولد ( فرزند اول يا ... بودن )
فرزندشان را بپذيرند و مستقل از ويژگي هاي مذکور او را « همان گونه که هست » ، قبول داشته باشند. (2)
در حقيقت بر هويت خانوادگي او مهر تأييد نهاده اند و اين امر، بايد از اوان کودکي فرزند، مورد توجه والدين قرار گيرد. بر اين اساس، چنانچه صرفاً با تکيه بر يکي از عوامل ياد شده، فرزندي در مقايسه با ساير فرزندان، از توجه و مراقبت کمتري برخوردار شود، بايد انتظار داشت که در روند شکل گيري هويّتش، اختلالي به وجود آيد.
2- تکريم منزلت
منزلت را مي توان همچون جايگاه خاصي تلقي نمود که فرد براي تداوم زندگي بدان نيازمند است. مضمون کلامي از حضرت امام حسن مجتبي چنين است که فرمودند:« هر کس را در جايگاه خود قرار دهيد. » (3)
و در کلامي گهربار از حضرت علي (عليه السلام) آمده است که فرمودند: « عامل سقوط دولتها چهار چيز است:
- فرونهادن اصول ( مسايل اساسي )
- پرداختن به فروع ( امور کم اهميت و تشريفاتي )
- پيش انداختن اراذل ( فرومايگان )
- و کنار گذاشتن افاضل ( پرمايگان و آگاهان ) . (4)
در اين مبحث، منظور از تکريم منزلت، به طور دقيق شامل پرداختن به دو امر مي باشد، يکي اينکه والدين شرايط و موقعيتي را براي نوجوان و جوان، فراهم آوردند که او احساس کند در اين محيط، داراي شأن و مقامي در خور توجه است. و ديگر اينکه يقين حاصل کند که به مرزهاي شخصيت و منزلتش، تعدي نمي شود و از سوي ديگران، مورد احترام واقع مي گردد. لازمه تحقق اين امور، رعايت چند پيشنهاد ذيل است:
- اختصاص دادن اتاقي و يا بخشي از اتاق به جوان
- رعايت « خلوت شخصي » وي در حدودي که مورد نياز است
- اظهار جملاتي در مواقع مقتضي مبني بر ارزشمندي وجود فرزند ( نظير اين عبارت که برخي والدين آگاهانه و مدبّرانه خطاب به فرزند مي گويند: از اينکه فرزندي همچون شما داريم، خوشوقتيم )
- پاسخ مطلوب به نيازهاي فرزندان، موجب مي شود که هيچ يک از آنان در آرزوي تصاحب موقعيت يا رتبه ي فرزند ديگر نباشد بلکه پيوسته ترجيح بدهد که خودش باشد نه ديگري.
3- تبادل عاطفي
از عوامل مهم و تعيين کننده اي که به شکل گيري هويت خانوادگي، ياري مي رساند، تبادل عاطفي متوازن است. همان گونه که والدين براي تنظيم دريافتها و مخارج خود، از برنامه اقتصادي خاصي پيروي مي کنند و طرح باثباتي در اين زمينه دارند، در خصوص مناسبات عاطفي والدين و جوانان نيز بايد طرحهاي مطمئن و متعادلي تنظيم نمود و اين خو، موجب به جريان افتادن انگيزه ها و کششهاي عاطفي ميان آنهاست و نيازهاي احساسي و هيجاني طرفين را تأمين مي کند. از رهگذر چنين تبادلاتي، احساس امنيت، اطمينان و اعتماد برمي خيزد و روح سرشار از تکاپو و تمناي جوان را سيراب مي کند که نتيجه ي طبيعي آن، احساس تعلق به خانواده بوده و علاوه بر آن روح خوشبيني ومثبت نگري را در نوجوان و جوان پرورش مي دهد.از اشتباهات رايج و شايع برخي والدين، اين است که ضرورت تبادل عاطفي را صرفاً در دوران کودکي و حداکثر نوجواني، قابل قبول مي دانند و دوره ي جواني را بي نياز از اين مقوله تلقي مي کنند. در حالي که آدمي در همه مراحل زندگي ،حتي تا لحظه مرگ، چشم انتظار محبت و لطف ديگران است. تنها نکته اي که قابل ذکر است، تغيير و تبدّل جلوه محبت است، يعني عواطف به شکل متفاوتي در هر دوره از زندگي، ظاهر مي شوند. از جمله در سالهاي جواني و در نظرگرفتن فرصتهايي براي استقلال نسبي او، تجلي مي يابد. در مقابل والديني که ناآگاهانه، فرزندان جوان خود را از هر تجربه جديدي با انگيزه دلسوزي بازداشته و مرتباً آنها را دلسرد و بي جرأت مي کنند و علاوه بر اينکه با درخواست اينکه آنها را تنها نگذارند، حتي انگيزه ي يک مسافرت کوتاه را از او مي گيرند و در موارد مهم و تعيين کننده اي همچون ازدواج نيز، با دلسوزيهاي بيجاي خويش او را از اقدام براي تشکيل زندگي باز مي دارند. نتيجه چنين رويدادي، « ظهور بيگانگي عاطفي » به جاي « يگانگي عاطفي » است. (5)
4- مشورت
هر عاملي که بتواند پيوند موجود ميان والدين و جوانان را تقويت نموده و احساس تعلق به خانواده را در فرزندان بارور نمايد، به همان نسبت به تکوين و تکامل هويت، ياري مي رساند. مشورت، عامل ديگري است که در اينجا مورد بحث واقع مي شود:مسائلي که روياروي ما قرار دارند، متنوع و بي شمارند و فرصت عمر و به ويژه جواني، کوتاه و محدود است، از اين روي براي تدبير زندگي و غلبه بر مشکلات ناشي از آنها، جز اين چاره اي نيست که عقل و خرد ديگران را در کارها و امور زندگيمان، شرکت دهيم و بر توشه دانش و تجربه خويش بيفزاييم.
به فرموده ي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم): « هيچ پشتيباني، محکمتر از مشورت در زندگي وجود ندارد. » (6) هر مشورتي، افزايشي به نيروي عقل و تدبير آدمي، محسوب مي شود.
نسل جوان در مسايل مختلفي مي توانند از مشورت با ديگران بهره گيرند، موضوعاتي نظير تحصيل، انتخاب رشته، ازدواج، شغل، انتخاب دوست و اوقات فراغت، مي تواند، زمينه مشورت قرار گيرند.
مشورت در زندگي نسل جوان، دو جنبه ي متمايز ولي مکمل يکديگر دارد، يکي اينکه جوانان از مشاوره ي بزرگترها ( نظير والدين ) بهره جويند و ديگر اينکه خود را در موقعيتي قرار دهند تا ديگران نيز متقابلاً با آنها مشورت نمايند. در مورد اول، بزرگترها با جلب اعتماد جوانان، آنها را به مشاوره در زندگي، ترغيب مي نمايند و در مورد دوم اين جوانان هستند که با احراز و ابراز صلاحيت و لياقت، شرايطي را به وجود مي آورند که ديگران آنها را مورد مشاوره قرار دهند. (7)
آثار مشورت
مشورت با نوجوانان و جوانان منجر به آثار و پيامدهايي در شخصيت آنها مي شود که از جمله آنها مي توان به اين موارد اشاره نمود.- مشورت، موجب ورزيدگي نيروي عقلاني و تدبير زندگي مي شود، زيرا هر پرسشي، فرصتي است براي انديشيدن و حل مسأله اي که در برابر آن قرار گرفته اند. (8)
- مشورت، احساس مسئوليت فرد را در مواجهه با زندگي رشد مي دهد وحس قدرشناسي از مواهب و موقعيتهاي موجود را افزايش مي دهد.
- مشورت، اساس مقبوليت را در فرد تعالي و تکامل مي بخشد، زيرا زماني که ديگران ما را مي پذيرند و از مشاوره با ما بهره مي جويند، در اين صورت باب تفاهم ميان نسل جوان و نسل بالغ گشوده مي شود.
نکته قابل توجهي که برخي از جوانان، در آن مورد، احساس نگراني مي کنند، اين است که آيا مشاوره با ديگران آزادي انتخاب آنها را محدود مي کند يا خير؟
واقعيت امر، آن است که مشاوره « امکان انتخاب » را افزايش مي دهد و نتيجه چنين انتخابي، زندگي خردمندانه و آگاهانه اي است که در حقيقت دستيابي بدان، خود يک آرمان تربيتي محسوب مي شود.
ويژگي هاي مشاور
به منظور اينکه نسل جوان بتوانند مشاور خوبي براي ديگران باشند، ضروري است ويژگي هاي زيرا را احراز نمايند:- رازدار و محرم اسرار ديگران باشند.
- خيرخواه و مشفق ديگران و اطرافيان باشند.
- ظاهر و باطن آنها يکي باشد، ( يعني آنچه در قلبشان مي گذرد با آنچه بر زبانشان جاري مي شود، يکي باشد )
- از درايت و تدبير زندگي برخوردار باشند.
- و از ويژگيهاي ديگري نظير جرأت اقدام، سخاوت و شجاعت لازم نيز سرشار باشند. (9)
5- درک و تفاهم
از مهمترين انتظارات جوانان، دستيابي به تفاهم با خانواده به ويژه والدين است. در حقيقت مي توان آن را يکي از آرزوهاي والدين نيز تلقي نمود. درک و تفاهم به دليل تأثيري که در پيوندهاي ميان اعضاي خانواده و متعاقباً بهبود منزلت و جايگاه نسل جوان دارد، بر مسأله « هويت خانوادگي » اثرگذار بوده و آن را شفافتر و کاملتر مي کند. براي دستيابي به افق درک و تفاهم، رعايت مواردي، ضروري است که ذيلاً به آنها اشاره مي کنيم:- درک کردن و درک شدن، مکمل يکديگرند و دو جنبه از يک حقيقت را تشکيل مي دهند، جواني که بخواهد ديگران و را درک کنند، بايد خود را در موقعيتي قرار دهد که درک شود. نتيجه اي که به دست مي آيد اين است که نبايد فقط منتظر ماند تا ديگران، جوان را درک کنند، بلکه او نيز به سهم خود بايد مبادرت به کارها و فعاليتهايي بنمايد تا موقعيّت مناسب براي درک شدن را بيابد. (10)
- شناخت انتظارات، گام دوم در مسير تفاهم با والدين است. شناخت توقعات منطقي والدين و تأمين به موقع آنها، راه را بر دوستيها و صميميّتها، هموار مي کند. لازمه چنين امري، اين است که والدين نيز، ميان انتظارات منطقي و غير منطقي خويش تفکيک کنند.
- اعتماد و اطمينان برپايه پل عاطفي بنا مي شود، از عواطف عميق و مؤثر مي توان به اعتماد دست يافت و لازمه چنين ارتباطي، خارج شدن از دايره ي خودمحوري و خودبيني است تا فراتر از توجه به خويشتن، بتواند به ديگران و اطرافيان نزديک شود و ارتباطي برپايه عواطف سالم و رشيد بنا کند و به اعتماد منتهي شود.
- رعايت اصول ارتباط حسنه جوان و خانواده در آرامش زندگي، نقشي بنيادين داشته و هرگونه تشنج را از فضاي ارتباطي خانواده دور مي کند.
جوانان مي توانند، اين پرسشهاي مهم و تعيين کننده را در فرصتي که خلوت شخصي دارند، از خود مطرح کنند، يقيناً پاسخهاي منصفانه و دقيق به آنها، « هويت خانوادگي » آنان را شفافتر خواهد نمود:
- چگونه مي توانم عواطف خود را به خانواده اثبات کنم؟
- با چه روشي مي توانم عواطف خود را به خانواده نثار کنم؟
- سهم من در مسرّت و نشاط زندگي خانوادگي چيست؟
- آيا اين سهم قابل افزايش و تعالي است؟
لازم به ذکر است که فرزندان جوان به ويژه فرزند ارشد، مسئوليتي سنگين تر در قبال آرامش خانواده بر عهده دارند.
ارشديت، يک امتياز نيست، بلکه يک مسئوليت است، آنان در آرامش نسبي خانواده بيش از ساير فرزندان، نقش دارند و ايفاي چنين نقشي جز با پذيرش داوطلبانه مسئوليتها ممکن و مقدور نمي باشد و شايد از گامهاي مهم دستيابي به روابط خانوادگي مثبت و سازنده، اين نکته باشد که قبل از طرح انتظارات خود از خانواده، در فکر وانديشه ابتدا اين پرسش را مطرح کنيم که خانواده از « من » چه انتظاراتي دارد و من چگونه مي توانم در قبال آنها، پاسخگوي فعّال و موفقي به حساب آيم؟ و در زماني که خانواده دچار مشکلي جدي شود، من چه نقشي در حل مسأله ي موجود خواهم داشت؟ مطمئناً بررسي چنين سؤالاتي راه را بر تفاهمي عميق در روابط موجود جوان و خانواده هموار خواهد نمود.
پينوشتها:
1- Meyerson, Adolescence, The crisis of Adjustment P. 284
2- Gruse, Joane, Social Development, Hugh Lytton PP. 47-48
3- مشکيني، علي، نصايح، ص 160
4- شرح غررالحکم، ج6، ص 450
5- شرفي، محمدرضا، دنياي نوجوان، ص 115
6- « لامُظاهرة اوثقُ من المشاوره »، ( نهج الفصاحه موضوعي، 602 )
7- شرفي، محمدرضا، مشکلات تربيتي را چگونه حل کنيم؟ ص 23
8- موسيه، هـ. ، پرورش ذهن، چگونه روحهاي محکم و زنده بسازيم، ترجمه احمد آرام، ص 39
9- شرفي، محمدرضا، پاسخ به مشکلات نسل جوان، ص 148
10- Foote, Identity and Interpersonal Competence P. 28
شرفي، محمدرضا؛ (1379)، جوان و بحران هويت، تهران: انتشارات سروش، چاپ ششم