نگاهی به شعر شهید بلخی

ابوالحسن شهید بن حسین جهودانکی بلخی شاعر استاد و دانشمند و حکیم معروف عهد خود بوده است. گویا شغل کتاب فروشی داشت. ابوسلیمان منطقی در صون الحکمه‌ی خود نام او را آورده و کتاب تفضیل لذات النفس علی اللذات البدن
يکشنبه، 14 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به شعر شهید بلخی
 نگاهی به شعر شهید بلخی

 

نویسنده: دکتر سیدمحمد ترابی




 

ابوالحسن شهید بن حسین جهودانکی بلخی شاعر استاد و دانشمند و حکیم معروف عهد خود بوده است. گویا شغل کتاب فروشی داشت. ابوسلیمان منطقی در صون الحکمه‌ی خود نام او را آورده و کتاب تفضیل لذات النفس علی اللذات البدن را بدو نسبت داده و خلاصه‌ی نظر شهید را درباره موضوع لذت و تقسیم آن به لذات جسمانی و لذات نفسانی بیان کرده است. شهید در کتاب خود لذات جسمانی را فزونی جوی و ناپایدار و لذت های نفسانی را مقرون به فضیلت روحانی و پایدار شمرده است. ابن ندیم در الفهرست به او تألیف‌هایی را نسبت داده و برای او و محمدبن زکریای رازی مناظرات مکتوب و ردیه‌هایی را بر یکدیگر قائل شده است. ممکن است نظریه شهید درباره لذت نیز در حقیقت اظهار مخالفتی با رازی باشد که لذت را عبارت از «بازگشت جسم به حالت طبیعی» خود می‌دانست. شهید در خط نیز استاد بود چنان که فرخی در مدح ممدوح خود گفته است:

خط نویسد که بنشناسند از خط شهید ** شعر گوید که بنشناسند از شعر جریر

رودکی نیز او را بزرگ شمرده و در حساب خرد و دانش از هزاران تن بیش‌تر پنداشته و در مرثیه او گفته است:

از شمار دو چشم یک تن کم *** وز شمار خرد هزاران بیش

شهید در نزد ادیبان و عالمان زمان خود از افاضل عهد محسوب‌ می‌شد و شاعری یکی از چند فضیلت او بود. وی نصربن احمد سامانی و ابوعبدالله محمد بن احمد جیهانی وزیر را مدح کرده است. وفاتش به سال 325 هـ اتفاق افتاد. شعرش فصیح و لطیف است خاصه غزل‌های دلاویز دارد. از نمونه اشعار اوست:

اگر غم را چو آتش دود بودی *** جهان تاریک بودی جاودانه
در این گیتی سراسر گر بگردی *** خردمندی نیابی شادمانه
دانش و خواسته است نرگس و گل *** که به یک جای نشکفند به هم
هرکه را دانش است، خواسته نیست*** و آن که را خواسته است دانش کم
مرا به جان تو سوگند و صعب سوگندی *** که هرگز از تو نگردم نه بشنوم پندی
دهند پندم و من هیچ پند نپذیرم *** که پند سود ندارد به جای سوگندی
شنیده‌ام که بهشت آن کسی تواند یافت *** که آرزو برساند به آرزومندی
هزار کبک ندارد دل یکی شاهین *** هزار بنده ندارد دل خداوندی
تو را اگر ملک چینیان بدیدی روی *** نماز بردی و دنیار بر پراگندی
تو را اگر ملک هندوان بدیدی موی *** سجود کردی و بتخانه‌هاش برکندی
به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم *** به آتش حسراتم فگند خواهندی
تو را سلامت باد ای گل بهار و بهشت *** که سوی قبله رویت نماز خوانندی
منبع مقاله :
ترابی، سیّدمحمد؛ (1392)، نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران (جلد اول) (از روزگار پیش از اسلام تا پایان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.