مراقبت‌های بعد از زایمان

ارامنه‌ی اصفهان اگر زائو پسر زایید، بلافاصله به او نمی‌گویند، چون ممکن است از خوشحالی، جفت بچه‌اش بالا بپرد یا این نگرانی باعث شود شکم‌های بعدی هم پسر بزاید (قوکاسیان، خوشه، ش 16).
سه‌شنبه، 23 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مراقبت‌های بعد از زایمان
مراقبت‌های بعد از زایمان

 

نویسنده: محمد سعید جانب اللهی




 

پیشگیری از شوک‌های آسیب پذیر

ارامنه‌ی اصفهان اگر زائو پسر زایید، بلافاصله به او نمی‌گویند، چون ممکن است از خوشحالی، جفت بچه‌اش بالا بپرد یا این نگرانی باعث شود شکم‌های بعدی هم پسر بزاید (قوکاسیان، خوشه، ش 16).

پیشگیری از داغ دیدن (بچه میری)

در میبد اگر زنی مرتب بچه‌اش می‌مرد، برای ماندگاری بچه به شیوه‌های زیر عمل می‌کردند:

1. در غسالخانه پا از سر بچه‌ی مرده‌ای که مشغول شستن آن هستند بردارد، دیگر داغ نمی‌بیند.
2. یک مرغ جفت بچه‌ی قبلی کنند، یعنی بعد از زاییدن مرغی را می‌‍کشند و می‌برند در قبرستان دفن می‌کنند.
3. در مهرجرد (میبد) بچه را به مسجد می‌بردند و پشت در نگه می‌داشتند سپس در را روی او فشار می‌دادند تا به گریه افتاده سپس از او می‌خواستند که بگوید جفت می‌خواهم، یا خود می‌گیرم (یعنی می‌پذیرم) (جانب اللهی، 1390: 397). یا جارو بر سر او می‌کوبیدند، تا به گریه بیفتد و بگوید جفت می‌خواهم (جانب اللهی، 1385: 223).
4. در میبد اگر ترس از دست دادن بچه داشته باشند ( به سبب مرگ مکرر اطفال پیش از او) بچه را به یک کولی به مبلغ کمی پول و یک جارو و یک کبریت می‌فروشند و او کودک را از یقه‌ی خود به زیر پیراهن برده و از دامن پیراهن بیرون می‌آورد، یعنی که من او را زاییده‌ام، سپس مادر حقیقی را به دایگی بچه می‌طلبد مادر جارو و کبریت را در جایی رو به قبله آویزان می‌کند و پول را هم نگه می‌دارد تا شب عروسی پسرش با جارو حجله‌ی او را جارو می‌کند و با پولش شمع عروسی می‌خرد و با کبریت مزبور چراغ حجله را روشن می‌کند (جانب اللهی، 1390: 419؛ نیز قس. گذر درمانی).

در خراسان طفل جدید را در همان ساعت تولد به عقد پیرزن یا پیرمرد بسیار فرتوتی در می‌آورند و عقیده دارند به محض آنکه پیرزن یا پیرمرد بمیرند، دیگر خطری بچه را تهدید نمی‌کند (شکورزاده: 157).
در قطرم (1) (بافق) اگر زنی یک یا چند بچه داشت و بچه‌های بعدی او پس از تولد می‌مردند بر این باور بودند که بچه‌ی قبلی جفت خود نمی‌گیرد، برای اینکه او را وادار به قبول جفت کنند، سه راه حل داشت که انجام یکی از آن‌ها هم کفایت می کرد:
الف- کله‌ی گوسفندی را می‌پختند و به بچه می‌دادند بخورد از هر جا که شروع به خوردن می‎‌کرد، همان جای سرش را داغ می‌کردند و معتقد بودند جفت خود می‌گیرد.
ب-بچه را از سوراخ مستراح عبور می‌دادند (در قدیم چون مستراح‌ها را با چوب می‌ساختند، سوراخ بزرگی به بیرون داشت که یک بچه می‌توانست از آن عبور کند).
ج- او را لای دو در مسجد می‌گذاشتند و به اصطلاح ترکوش (2) می‌کردند، یعنی با در به بدنش فشار وارد می‌آوردند، تا به گریه بیفتد و بگوید جفت قبول می‌کنم (جانب اللهی، 1384: 126).
ارامنه‌ی اصفهان یک غربال در دست می‌گیرند و به در خانه‌ی دوست و آشنا برده و از هفت خانه، هفت رنگ پارچه می‌گیرند و به تن نوزاد می‌کنند، تا خطر مرگ از کودک مرتفع شود یا نوزاد را به بهای ارزان به زنی که دارای اولاد متعددی است می‌فروشند آنگاه او را فرزند خوانده‌ی خود می کنند (قوکاسیان خوشه 16؛ نیز - گذر درمانی).

پیشگیری از آل زدگی زائو

بزرگ ترین خطری که زائو و نوزادش را در ده روز اول زایمان و تا قبل از به حمام رفتن تهدید می‌کند آل است (آل: - موجودات وهمی ادبیات شفاهی) که برای پیشگیری از آسیب رساندن آن به اقدامات زیر دست می‌زنند:

استفاده از ابزار وسایل ترساننده

مردم بر این باورند که آل فقط با تنها ماندن زائو می‌تواند به او آسیب برساند و آل از آهن، نام خدا، نمک، پیاز و سیر و بسیاری چیزهای دیگر می‌ترسد، لذا برای ترساندن آل به راه کارهایی به شرح زیر می‌پردازند:
در میبد یک چاقو زیر سر زائو و یک قرآن بالای سرش می‌گذارند (تحقیقات میدانی مؤلف).
به باور مردم طالب آباد، آل ابتدا به پشت بام آمده و مهره‌هایی را به نخ بسته جلو در اتاق زائوی تنها می‌آمیزد، نظر زائو به مهره‌ها جلب می‌شود و به آن نگاه می‌کند که چشمش به قیافه‌ی بد ترکیب آل می‌افتد و از ترس غش می‌کند. آنگاه آل پایین آمده و جگر زن زائو را بیرون آورده با خود می‎برد، اما اگر زائو با قیچی که در نزد خود دارد بند مهره‌ها را ببرد، آل از غصه می‌میرد (صفی نژاد: 430).
در ممسنی جلوی در اتاق دل و قلوه‌ی گوسفندی را آویزان می‌کنند و کنار آن کارد و نمک و پیاز و لنگه‌ی گیوه‌ای می‌آویزند (فقیری: 136).
در راور کرمان به محض اینکه زن وضع حمل کرد، اگر دختر بود یک تیر و اگر پسر بود دو تیر خالی می‌کنند و از شب اول تا هفت یا ده شب در خانه‌ی زائو مجلس شب زنده داری دائر است و جوانان محل جمع می‌شوند و با خوردن آجیل و بازی‌های مختلف سرگرم می‌شوند تا زائو از خطر آل در امان باشد (یاسایی: 30).
در تهران سه تا پنج پیاز و یک سیخ آهنی بالای سر زائو می‌گذاشتند و گاهی کنار سیخ پیاز، شمشیر یا خنجر و قداره می‌گذاشتند، زائو که می‌خواست کنار آب برود باید سیخ را هم با خود ببرد (کتیرایی: 50).
همچنین در اتاق زائو دهن گرگ می‌گذاشتند، تا اگر آدم دعایی و غشی یا کسی زردی همراه خود دارد، وارد اتاق زائو شد، از نهیب گرگ خطر به زائو نرسد (کتیرایی: 50-51).
در اصفهان:

1. سه تا پنج پیاز را به سیخ کشیده گوشه‌ی اتاق می‌گذارند و روز دهم سیخ پیاز را به همراه زائو به حمام می‌برند و روی پله‌ی حمام زیر پایش می‌گذارند تا له کند سپس آن را در آب جاری می‌اندازند.
2. تفنگ، شمشیر و تیغ زیر بالین زائو می‌گذارند.
3. آوردن سگ به حیاط مانع ورود آل به خانه می‌شود.

مراقبت حضوری

1. زائو را تا موقع حمام زایمان در اتاق تنها نمی‌گذارند.
2. قرآن خواندن و حضور زن مؤمنه در اتاق زائو مانع ورود آل خواهد شد (جانب اللهی و آذرمهر: 24).
3. برای در امان بودن زائو از آل زدگی تا شش روز اول او را تنها نمی‌گذارند. جُل قرمز رنگی روی نوزاد می‌اندازند و او را روی غربال گذاشته و تفنگ، قرآن و چاقویی بالای سر زائو و نوزادش آویزان می‌کنند و زنگوله‌ای به گهواره و به سر در خانه می‌آویزند و مرتب تکان می‌دهند تا آل بترسد و نزدیک نشود.
4. زائو در دوره‌ی نقاهت نباید نزدیک خاکستر برود یا زیر درخت بایستد یا نزدیک آب برود زیرا این گونه جاها محل سکونت از مابهتران مخصوصاً آل است.
5. تا چهل روز باید مراقب زائو بود چرا که غیر از آل سایر اجنه هم مانند بختک درصدد آسیب رساندن به مادر و فرزند هستند.

مهر کردن

در کوهمره بچه را پس از تولد برای اینکه جن به او آسیب نزند مهر می‌کنند، به این ترتیب که با تیغ کار نکرده پیشانی و دو گونه و سینه‎ی او را به صورت ضربدر تیغ می‌کشند (موسوی: 36).
در دشتستان نیز در محل زایمان با نیل علامت ضربدر به دیوار می‌کشند و برای جلوگیری از جن زدگی نوزاد کف دست و پای او را نیز نیل می‎مالند (منصوری زاده و شمس الدینی: 199).
در ممسنی برای آنکه آل زن زائو را نزند، طنابی سیاه را که از موی بز تهیه شده دور تا دور اتاق می‌گردانند. به پیشانی نوزاد علامتی سیاه می‌گذارند، به این نیت که نوزاد و زائو مهر شده و آسیب نبینند (فقیری: 136).
در تهران گاهی دور رختخواب زائو ریسمان پشمی سیاه می‌گذاشتند و دوازده فتیله پنبه‌ای که یک طرفش سفید و طرف دیگرش با پشت دیگ سیاه شده بود، دور تا دور اتاق می‌چسباندند و نمی‌گذاشتند زائو بیش از یکی دو ساعت بخوابد (کتیرایی: 50-51) و خط سیاهی دور رختخواب او و نوزادش می‌کشند.
در اصفهان نیز یازده فتیله پنبه‌ای که یک طرف آن سفید و طرف دیگرش با ته دیگ سیاه شده باشد دور تا دور اتاق زائو می‌چسبانند تا آل بترسد و وارد اتاق نشود یا طناب پشمی سیاه دور رختخواب زائو می‌کشند (جانب اللهی و آذرمهر: 24).

مراقبت‌های ویژه از نوزاد

پیشگیری از آل زدگی کودک

در طالب آباد اگر زائو را به حمام ببرند و لنگ خیس او را چلانده آب آن را برای بچه ببرند، یا در بیرون حمام آب لنگ خیس را روی سر بچه بریزند دیگر تنها ماندن بچه خطری ندارد (صفی نژاد: 427).
در مشکین شهر پارچه‌ای را آتش می‌زدند و با آن پیشانی و پشت سر بچه‎های دو یا سه ساله را برای پیشگیری از آفات و بلیات همیشه داغ می‌کنند. وقتی بچه‌ای را در یک محل داغ می‌کنند، زن‎های دیگر دسته جمعی بچه‎هایشان را می‌آورند بیرون و از جلوی بچه‌ی داغ شده رد می‌کنند و هر بچه‌ای که در خانه بماند دچار اسهال شده می‎میرد (ساعدی، 1354: 133).

ششه

مراد از ششه ششمین شب تولد نوزاد است که در اکثر نقاط ایران بر این باورند اگر بچه این شب را به سلامت بگذارند دیگر خطری او را تهدید نمی‌کند. لذا برای دور کردن هر نوع خطری در هر منطقه مراسم خاصی از جمله حصارکشی یا مهر کردن برای کودک انجام می‌دهند که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1. در مشکین شهر برای نوزاد معمولاً «ششه دعاسی» تهیه می‌کنند. روی کاغذی به طول یک وجب و به عرض یک بند انگشت می‌نویسند: «الله و محمّدُنا حافظاً» و آن را به شانه‌ی بچه می‌بندند تا از خطرات ششه در امان باشد (ساعدی، 1354: 133).
2. در تهران شب شش را شب خیر زائو می‌دانستند و معتقد بودند که از شب‌های دیگر خطرناک‌تر است، در این شب قابله زائو را مهر می‌کرد، برای این کار یک تکه پنبه می‌گرفت آن را لوله و دراز می‌کرد، وسطش را هم بندند می‌کرد، جاهایی را که بند بند کرده بود به پشت دیگ میراثی می‌کشید تا سیاه شود آنگاه پنبه‌ی بند بند سیاه و دراز را بالای سر زائو توی تاقچه آویزان می‌کرد و یا اینکه آن را تکه تکه می‎کرد و دور تا دور اتاق می‌کوبید، بعد خال اسپند به میان ابروها یکی به کف دست چپ و راست، به پستان چپ و راست، به کف پای چپ و راست زائو می‌گذاشت. اگر زائو پسر زاییده بود، بزکش به تفصیل و اگر دختر زاییده بود به اختصار بود، بعد یک یا دو نخ خام (نخ تاب نداده) آبی و سفید بر می‌داشت آن‌ها را به هم تاب می‌داد و به مچ دست راست زائو می‌بست و به سراغ نوزاد می‌رفت. برای نوزاد پسر ابرو و خال نمی‌گذاشت، تا در بزرگی زندانی نشود، اما چشم نوزاد پسر و دختر را با همان میل و سیاهی که به چشم زائو کشیده بود، سیاه می‌کرد تا خواب زائو به چشم نوزاد برود و زیاد بخوابد، آنگاه نوزاد را روی غربالی که دمر کرده بودند می‌گذاشت زیرا معتقد بودند، که اگر در شب شش نوزاد را روی زمین بگذارند، آل زده خواهد شد و از همین رو گاه به جای آنکه نوزاد را روی غربال بگذارند، بغل می‎‌کردند تا شش از شب بگذرد، پس از این یک نعلبکی برنج و ماش و ارزن حاضر می‌کردند و قابله آن‌ها را در چهار گوشه‌ی تشک زائو و چهار کنج اتاق می‌پاشید، سپس یک شمشیر یا کارد به دست می‌گرفت و دور اتاق راه می افتاد و نوک شمشیر یا کارد را به چهار دیوار اتاق آشنا می‌کرد و چند بار می‌گفت حصار می‌کشم و حاضران می‌پرسیدند، برای کی؟ و او جواب می‌داد، برای مریم و بچه‌اش، بعد شمشیر را کنار رختخواب زائو می‌گذاشت. گاهی دو پیرزن هر یک سیخی بزرگ دست می‌گرفتند و همان طور که زائو و نوزادش در رختخواب خوابیده بودند، با آن سیخ‌ها دور رختخواب را خط می‌کشیدند، یکی از پیرزن‌ها می‌گفت: «حصار می‌کشم، حصار می‌کشم». آن یکی می‌گفت: «چه حصاری می کشی»؟ اولی جواب می‌داد: «حصار مریم و عیسی، حصار خدیجه کبری و فاطمه زهرا، حصار حوا» و بالاخره نام نوزاد و مادرش را می‌گقت و بعد آن دو سیخ را توی آتش داغ می‌کردند و به آب می‌انداختند و آب آهن گداخته را به زائو می‌خوراندند و این آب را «حصار آب » می‌گفتند (کتیرایی: 72-73).
3. در طالب آباد حاضرین در اتاق زائو تا شب ششم زایمان که شب خیر است می‌توانند آزادانه نزد زائو آمد و شد کنند، ولی زنانی که در آن زمان در اتاق نبوده‌اند حق ورود به اتاق زائو ندارند، مگر اینکه قبل از ورود آنان بچه را از اتاق بیرون ببرند و بعد از ورود آنان بازگردانند. در شب ششم برای زائو اسفند زیادی دود کرده و با سوخته‌های آن دور هر دو مچ دست زائو را با خطی سیاه کرده و بر پیشانی او نیز خال می‌گذارند تا از آل گرفتگی مصون بماند. همچنین با زغال یا گچ دور تا دور اتاق زائو را سه دور خط می‌کشند، در حال حاضر کشیدن بین او و یکی از حاضرین پرسش و پاسخی به این مضمون صورت می‌گیرد: پرسنده: «چه می‌کنی؟» جواب: «خط می‌ کشم.» «برای کی؟ برای مریم با بچه‌اش» و او می‌گوید: «بکش که مبارک باشد»(صفی نژاد: 426-427).

دفع شر از نوزاد

1. در بختیاری برای دفع شر از نوزاد یک لنگه‌ی گیوه‌ی کهنه با یک سر پیاز و قدری خاکستر که قبلاً نم داده و آماده کرده‌اند، به نخ می‌کشند و به سر در حیاط منزل آویزان می‌کنند (ممبینی: خوشه، ش 6).
2. بین ارامنه اصفهان رسم است که اگر زائو بمیرد، نوزادش را قنداق کرده در حین تشییع به روی جنازه‌ی وی قرار می‌دهند و معتقدند که درد و بلای کودک را به دل خواهد برد (قوکاسیان، خوشه، 16).
3. زنی از ارامنه‌ی اصفهان اگر از خانه‎‌ی زائویی به خانه‌ی زائوی دیگری برود، یک تکه نان همراه خود می‌برد و به اگر به خانه‌ی دوم برود، همین عمل را باید تکرار کند (همان جا).
4. ناپرهیزی: در میبد برای اینکه بچه ناپرهیزی برندارد (یعنی جن زده نشود) استخوان مار (3) یا صدف (که در گویش محلی به آن . . . کلاغ می‌گویند) و «چشم من نکو» به لباس یا کلاه بچه می‌دوزند (تحقیقات میدانی مؤلف).

چله بری

در بین ارامنه‌ی اصفهان وقتی دو زن تازه زا به هم رسیدند، بچه‌ی یکدیگر را شیر می‌دهند که چله‌ی آن‌ها بریده شود (قوکاسیان، خوشه، 16).
در تهران:

1. زنی که ششک زده بود، یعنی بچه‌اش در شب شش مرده بود و زاییده‌ای که چله‌اش تمام نشده بود، نمی‌بایست وارد اتاق زائو شوند.
2. نوزاد تا وقتی چله‌اش تمام نشده قرآن زیر سرش می‌گذاشتند که دچار بی وقتی نشود.
3. برای رفع خطر از زائو و نوزادش قاب قرآن پولاد همراه آنان می‌کردند.
4. به اتاق زائو گوشت نپخته نمی‎آوردند، زیرا چله‌ی گوشت به بچه می افتاد و حالش به هم می‌‌خورد (کتیرایی: 51).

حلقه‌ی هفت محمدی

در یزد برای زنده ماندن بچه نذر می‌کنند وقتی که بچه به دنیا آمد، چه پسر یا دختر باشد، حلقه‌ی هفت محمدی به گوشش کنند برای این کار از هفت نفر که نامشان محمد است، پول می‌گیرند و به بازار می‌روند و یک حلقه نقره‌ای به اسم حلقه هفت محمدی می‌خرند و وقتی بچه به دنیا آمد گوشش را سوراخ می‌کنند و حلقه را به گوشش می‌آویزند، این حلقه را زنی باید به گوش بچه کند که داغ اولاد ندیده باشد و بچه تا آخر عمر نباید از گوش بیرون بیاورد (قمشاهی: 67).

حلقه‌ ی یاسین

نیم متر پارچه‌ی سفید تهیه می‌کنند و آن را پیش ملایی که حلقه‎ی یاسین می‌نویسد می‌برند، ملا در وسط پارچه مقداری را به شکل دایره بیرون می‌آورد، به طوری که بچه بتواند، از آن دایره بیرون برود، بعد اطراف آن سوره‌ی یاسین و دعاهای دیگری که به هیچ کس نمی‌گوید با خطی که نشود خواند می‌نویسد. بعد از آنکه طفل از مادر متولد شد و او را شستند، بدون آنکه او را خشک کنند از این دایره بیرون می‌آورند، بعد پارچه را تا می‌کنند و در پارچه‌ی سبز رنگی می‌دوزند و آن را همراه طفل می‌کنند، که بچه سالم بماند (همان جا).

چهل تیغ

در تهران روز چهلم نوزاد چهل و به روایتی چهل و یک تیغ به نوزاد می‌زدند زیرا می‌پنداشتند که نوزاد تا چهار ماه و ده روز خونش پاک نیست چون در رحم مادر خون حیض خورده است و همین ناپاکی پدید آورنده‌ی بیماری‌های گوناگون مانند زرده زخم، قی و . . . خواهد شد. برای تیغ زدن، مادر نوزاد را بغل می‌کرد و رو به قبله نگاه می‌داشت و دلاک یا یکی از خویشان نوزاد که دست به تبغ زدنش خوب بود، نخست همه‌ی بندهای نوزاد و پس از آن میان دو کتف و توی چهاربندش را تیغ می زد، آنگاه مقعد نوزاد را باز می‌کرد و دو سه تیغ توی آن می‌زد که کرمک نشود، پس از تیغ زدن صبر زرد کوبیده‌ی نرم را روی جاهایی که تیغ زده بود می‌پاشید و روی آن تکه کهنه‌ای می‌گذاشت (کتیرایی: 87).

پیشگیری از چشم زخم

در بافق برای پیشگیری از چشم زخم، مهره‌ی چشم (4) به لباس یا موی کودک می‌آویزند و مقداری اسپند، نمک و زاج در پارچه‎ای بسته به لباس او می‌دوزند (جانب اللهی، 1384: 124).
در میبد نیز بر این باورند، باید به هر وسیله‎ای که هست، نظر شور چشم را به چیز دیگری منحرف کرد، یا از جلب توجه او پیشگیری کرد، برای این مقصود دست به اقدامات زیر می‌زنند:

1. اگر پسر زیبارو باشد، لباس دخترانه به او می‎پوشانند.
2. لباس را پس بارون (5)(وارونه) به تنش می‌کنند.
3. لباس چل تیکه به تن بچه می‌کنند.
4. چن چین (پارچه‌ای که به اسم افراد مشکوک با قیچی سوراخ کرده‌اند) به کلاه یا لباس بچه می‌دوزند.
5. بعضی اشکال یا اشیا مثل . . . کفتر و کلاغ و کفتار (نوعی صدف که به نام آلت تناسلی پرنده یا حیوان ماده است) به کلاه یا لباسش می‌دوختند.
6. مهره‌ی چشم به لباس یا موی کودک می‌آویزند و مقداری اسپند، نمک و زاج در پارچه‌ای بسته به لباس او می‌دوزند.
7. پوست ختنه بچه را با شاخ آهو به کلاه بچه می‌دوزند، اگر شاخ آهو نداشتند می‌توانند آن را لای دو دکمه گذاشته به کلاه بچه بدوزند.
8. گردونه‌ی چرخ ریسی به گردن بچه می‌انداختند.
9. دود کردن اسفند: اسقند را در منقل کوچکی پر از آتش می‌ریزند و دور سر بچه می‌چرخانند. همراه با ریختن اسفند در آتش یکی از اوراد زیر را باید بخوانند «اسفند صد و سی دونه (اسفند میون خونه)- چشم خود و بیگونه- بترکه جا ترکه- صل علی آل رسول - بترکه چشم حسود». یا می‌خوانند:

«گویم و نگویم، شناسم و نشناسم، هر که گف ما مزنه، هر که گفت ما مکنه، بترکه چش شنبه زاییده، یکشنبه زاییده، دوشنبه زاییده، سه شنبه زاییده، چهارشنبه زاییده، پنجشنبه زاییده»(جمعه را نمی‌گویند چون روز تولد فاطمه زهراست)(تحقیقات میدانی مؤلف).
در ایرانشهر مقداری اسفند را با تعویذی که ملا می‌دهد، می‌سوزانند، و روی پیشانی نوزاد می‌کشند (جانب اللهی، 1381: 261).
در میر جاوه مهره‌ی مشکی رنگی که خال‌های سفید دارد، به نام چم ترک (6) به کلاه پسر یا دختر می‌دوزند. تعویذی نیز دارد (همان: 249).
در طالب آباد از همان روزهای اول به قنداق بچه مهره‌های رنگارنگ چندی به نام نظرقربانی آویزان می‌کنند تا طفل از چشم زخم افراد و نظر خوردن مصون باشد و علت رنگارنگ بودن مهره‌ها را در این می‌دانند که افراد به هر رنگ و دارای هر لباسی که باشند، نظرشان در کودک مؤثر نیفتد، تعداد مهره‌ها باید هفت عدد باشد و هر یک با رنگ خاصی و با نام‌های زیر:

1. مهره‌ی فهمه: که مهمترین مهره‌هاست و برای پیشگیری از حمله به طفل همراه او می‌کنند، اهمیت این مهره به قدری است، که هنگام ولادت قسمتی از این مهره را سابیده به بچه می‌مالند.
2. مهره‌ی آل: که برای پیشگیری از آل زدگی مادر و اینکه شب ششم ولادت حالش به هم نخورد، همراه کودک می‌کنند.
3. مهره‌ی زردی: برای پرهیز از ابتلا به زردی است.
4. مهره‎ی خفه: برای جلوگیری از خفه شدن بچه است.
5. مهره‎ی پیچ: برای پیچ نخوردن بچه است.
6. مهره‎ی آب حیات: برای زنده ماندن طفل است.
7. مهره‌ی نیلی: برای معمولی بودن رنگ طفل است.

علاوه بر این‌ها آهن ربا و الماس و طلا نیز باید همراه زائو یا بچه اش باشد (صفی نژاد: 429-430).
در مشکین شهر وقتی بچه‌ای به دنیا آمد تا چهل روز مواظبند که غریبه‌ای سرزده وارد خانه‎ی زائو نشود و موقع آمدن مهمان، اول بچه را از اتاق بیرون می‎‌برند تا زخم چشم نبیند. اگر بچه را بیرون نبرند و مریض بشود، تنها علاجش این است که او را از زیر قنداق تفنگ رد بکنند (ساعدی 1354: 133).

پیشگیری از چشم درد

در احمد آباد (هشتگرد) برای پیشگیری از ابتلا به چشم درد در افراد زیر پانزده سال به اصطلاح گوش ونجن (7) می‌کردند، یعنی پشت گوش را اول با مالش دادن سحر می‌کردند، بعد تیغ می‌زدند (جانب اللهی، 1372، ب: 27).

پی‌نوشت‌ها:

1. qotrom.
2. tarakus.
3. که برای دسترسی به آن باید ماری را کشته، لاشه‌ی آن را در کوزه دفن کنند، و بعد از چند ماه آن را از زیر خاک بیرون آورده استخوان‌هایش را جدا کنند.
4. گوسفند کوهی یک گودی زیر چشم دارد که اشک در آن جمع می‌شود و به صورت مهره در می‌آید که پس از شکار آن این مهره را در می‌آورند.
5. pasbarun.
6. camtarak.
7. gusvanjan.

منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (1390)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.