روش هاي تفسيري

روش تفسيري عبارت است از طريق و شيوه‌اي كه هر مفسر براي تفسير يك يا چند آيه انتخاب مي‌كند و غالباً بستگي دارد به ابزاري كه در تفسير بكار مي‌برد. تفسير تقسيمات گوناگوني دارد و از لحاظ روش تفسير (صرف‌نظر از صحيح يا خطا بودن تفسير) به چند قسم تقسيم مي‌شود : الف) تفسير كامل (تفسير اجتهادي). ب) تفسير ناقص كه شامل موارد زير مي‌شود: 1 . تفسير قرآن به قرآن.
يکشنبه، 12 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش هاي تفسيري
روش هاي تفسيري
روش هاي تفسيري
نويسنده:محمد علي رضایي اصفهاني
منبع:سايت انديشه قم
روش تفسيري عبارت است از طريق و شيوه‌اي كه هر مفسر براي تفسير يك يا چند آيه انتخاب مي‌كند و غالباً بستگي دارد به ابزاري كه در تفسير بكار مي‌برد. تفسير تقسيمات گوناگوني دارد و از لحاظ روش تفسير (صرف‌نظر از صحيح يا خطا بودن تفسير) به چند قسم تقسيم مي‌شود :
الف) تفسير كامل (تفسير اجتهادي).
ب) تفسير ناقص كه شامل موارد زير مي‌شود:

1 . تفسير قرآن به قرآن.
2 . تفسير قرآن به عقل.
3 . تفسير قرآن به روايات.
4 . تفسير قرآن به رأي.
5 . تفسير علمي.
6 . تفسير موضوعي.
7 . تفسير رمزي.
هركدام از اين روشها، مي‌تواند معتبر باشد و ما را به مقصود (تبيين مقصود آيات قرآن) برساند و نيز ممكن است خطاء و نامعتبر باشد، که در اين جا شيوه و شكل كار هر روش را مورد بررسي و نقد قرار مي‌دهيم.
علت پيدايش شيوه‌هاي مختلف در قرآن:
در زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مردم مستقيماً از منبع متصل به وحي الهي استفاده مي‌كردند و هر مشكلي را از ايشان سؤال مي‌كردند و تفسير از اين قاعده مستثني نبود و لذا بسياري از روايات اسلامي، تفسير آيات قرآن است كه از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ سئوال شده و ايشان مطلب آيه را توضيح داده‌اند.
در زمان ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ تا حدودي وضع بر همين منوال بود، خصوصاً براي شيعه كه قول آنها را حجت مي‌دانند و در مورد تفسير آيات هم از ايشان سؤال مي‌شد.
اما در زمانهاي بعد در قرون اوليه اسلام كم‌كم بحث‌هاي كلامي زياد شد و اين به علت فتح كشورهاي جديد و برخورد مسلمانان با فرقه‌هاي مختلف اوج گرفت و در زمان خلفای فلسفه يوناني به عربي منتقل شد و لذا درعهد عباسيان (اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم هجري قمري) بحث هاي عقلي و فلسفي رشد كرد و در هيمن زمان هم تصوف ظاهر شد و بعضي مردم به رياضت و مجاهده نفس و... روي آوردند و در اين ميان گروه سومي از مردم اهل حديث شدند كه بر تعبد محض به ظواهر ديني پايبند بودند. و به خاطر همين اختلاف آرا اختلاف روش هاي تفسيري هم به وجود آمد.
محدثين از روش تفسير با روايات سلف صالح و صحابه و... پيروي مي‌كردند و متكلمين و فلاسفه هم آيات را طبق مذهب مختار خودشان تفسير مي‌كردند و آيات مخالف را تأويل مي‌كردند و متصوفه به تأويل آيات روي آوردند.[1] و به همين ترتيب شيوه‌هاي تفسيري متعدد بوجود آمد.

1 . تفسير قرآن با قرآن:

هر چند تفسير الميزان علامه طباطبائي(رحمت الله علیه) به اين روش معروف تفسير شده و لكن قرآن با قرآن يك شيوه سابقه‌دار در بين مفسرين شيعه و اهل سنت است و حتي از زمان معصومين ـ عليهم السلام ـ رايج بوده است كه به نمونه‌هايي از آن اشاره خواهيم كرد.
لكن براي روشن شدن مفهوم تفسير قرآن با قرآن بهتر است در ابتدای كلام علامه طباطبائي(رحمت الله علیه) را نقل كنيم، ايشان مي‌فرمايد:
تشخيص مقاصد عاليه و فهم حقايق قرآن به دو صورت ممكن است:
الف) اين كه ما در ابتدای يك بحث‌هاي علمي يا فلسفي انجام دهيم تا نتيجه مطلوب و حق، در آن مسأله علمي يا فلسفي روشن شود و سپس آيات قرآن را بر آن مسأله علمي يا فلسفي حمل كنيم لكن اين طريق درمورد غير قرآن خوب است ولي در مورد قرآن صحيح نيست.
ب) ايمان كه قرآن را با قرآن تفسير كنيم ومعني هر آيه را با تفكر در همان آيه و آيات ديگر بدست آوريم و مصاديق آيه را معلوم كنيم و با استفاده از خصوصيات ذكر شده در آيات آنها را مشخص كنيم. چنان‌چه خداوند مي‌فرمايد:
نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء[2] (به درستي ما قرآن را بر تو فرو فرستاديم تا روشن گر هر چيزي باشد) و بعيد است كه قرآن روشن گر و مبين هر چيزي باشد. ولي مبين خودش نباشد.[3]
شواهد و دلايل تفسير قرآن با قرآن:
1 . در زمان ائمه ـ عليهم السلام ـ تمسك به آيات قرآن براي روشن شدن بعضي ديگر از آيات انجام مي‌شد چنان چه از امام باقر ـ عليه السّلام ـ سئوال شد كه چرا قصر نماز مسافر را واجب مي‌فرمایيد در حالي كه در آيه قرآن آمده است، قال الله تعالي: اذا ضربتم في الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة[4] (وقتي در زمين مسافرت كرديد اشكالي ندارد كه نماز را شكسته بجا آوريد) وكلمه لاجناح دلالت بر وجوب ندارد بلكه دلالت بر جواز دارد.
حضرت فرمودند اين مطلب به دليل آيه ديگر قرآن است كه لاجناح را به معني وجوب استعمال كرده است: قال تعالي: فمن حج البيت او اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما[5] (كسي كه حج يا عمره انجام داد اشكالي ندارد كه طواف انجام دهد) در حالي كه طواف واجب است.[6]
2 . شيوه مفسرين بزرگ شيعه و اهل سنت هم تفسير قرآن با قرآن بوده است.
علامه مجلسي(رحمت الله علیه) كه آيات قرآن را در بحارالانوار در اول هر فصل دسته‌بندي مي‌كند ظاهراً منظورش تفسير قرآن با قرآن بوده است، هم چنين در تفسير مجمع‌البيان و تفاسير اهل سنت گاهي از آيات براي تفسير يك آيه استفاده مي‌شده است.
پس اين يك طريق قديمي است و حتي ابن‌تيميه مي‌گويد:[7] اگركسي سؤال كند بهترين طريق تفسير چيست؟ (فالجواب: ان اصح الطرق في ذلك ان يفسر القرآن بالقرآن)ـ جواب اين است كه صحيح‌ترين روش تفسير قرآن با قرآن است.
3 . تكرار آيات در قرآن خود شاهد اين مطلب است كه طبعاً مي‌تواند بعضي آيات مفسر بعضي ديگر باشد.
4 . در روايت نبوي مرسل آمده است كه: القرآن يفسّر بعضه بعضاً (قرآن بعضي از قسمت هايش بعض ديگر را تفسير مي‌كند) اين جمله مشهور است لكن سند آن براي ما روشن نيست و لذا مرسل ناميده مي‌شود.
و از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه: ان كتاب الله ليُصدِّق بعضه بعضاً و لايكذب بعضه بعضاً[8](بدرستي كه قرآن بعضي از قسمت هايش بعض ديگر را تصديق مي‌نمايد ولي همديگر را تكذيب نمي‌كنند).
و باز از اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ نقل شد كه فرمودند: كتاب الله... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه و يشهد بعضه علي بعض (قرآن بعضي از قسمت هايش با بعض ديگر سخن مي‌گويد و بر هم ديگر شهادت مي‌دهند).[9]
تذكر: كسي تفسير قرآن با قرآن را غير جايز ندانسته است و لكن روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده كه از آن توهم مخالفت مي‌شود: عن ابي عبدالله قال قال ابي: ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض الّا كفر(امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند كه پدرم فرمود: هيچ كس بعضي از قرآن را به بعض ديگر نزد مگر آن كه كافر شد)[10]و در دارالمنثور و تفسير نعماني هم مضمون اين روايت آورده شده و مضموم شمرده شده است.
معاني ضرب‌القرآن بعضه ببعض:[11]
1 . علامه مجلسي(رحمت الله علیه) احتمال مي‌دهند كه منظور معني ظاهري ضرب باشد (كوبيدن قرآن به زمين يا به هم زدن قرآن كه نوعي استخفاف به قرآن باشد و آن حرام است) و كفر هم به معني گناه بزرگ باشد چنان‌چه در ترك صلوة آمده است.
2 . شيخ صدوق(رحمت الله علیه) مي‌فرمايد: منظور تفسير كردن آيه‌اي با تفسير آيه ديگر است(يعني آيات را جابجا تفسير كردن است).[12]
3 . فيض كاشاني مي‌فرمايد: شايد منظور تأويل بعض متشابهات قرآن به بعض معاني (بر طبق هواي نفس و بدون شنيدن از اهل آن يا هدايت و نوري از طرف خدا) باشد.[13]
4 . علامه طباطبايي(رحمت الله علیه) مي‌فرمايد: آن خلط بين آيات از حيث مقامات معاني آنهاست يعني اخلال به مقام آنها شود مثلاً محكم را متشابه فرض كنيم يا بالعكس شود.[14]
5 . شايد منظور روايت، تناقض‌گيري از قرآن باشد چون در زمان علي ـ عليه السّلام ـ و امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ كساني بودند كه زنديق بودند و آياتي را كه به ظاهر مخالف همديگر بود را جمع‌آوري مي‌كردند تا به قرآن اشكال كنند و در اين زمنيه روايت مفصلي در بحارالانوار وارد شده كه شايد روايت ضرب‌القرآن جواب اين افراد باشد.[15]
نتيجه: پس منظور از روايت ضرب‌القرآن تفسير قرآن به قرآن نيست بلكه يا تفسير به رأي يا تناقض‌گيري و يا خلط عمدي آيات ومعاني آنها مي‌باشد.

2 . تفسير قرآن با عقل:

استفاده و استمداد از قرائن عقلي كه مورد قبول همه خردمندان است در راه فهم قرآن، را تفسير به عقل گويند.[16]
و از افتخارات اسلام اين است كه بين تفسير به رأي و تفسير به عقل فرق مي‌گذارد و يكي را مذموم وديگري را ممدوح مي‌داند و لذا نفرمودند كه (من فسر القرآن بعقله... كذا...) هر كس قرآن را با عقل خود تفسير كند مجازات دارد.
چون عقل يكي از ابزارهاي تفسير قرآن است و تفسير قرآن نبايد مخالف حكم صريح عقل يا قرائن عقلي قطعي باشد بلكه عقل كمك‌كننده مفسر است براي مثال يك نمونه ذكر مي‌كنيم.
خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: يد الله فوق ايديهم.[17](دست خدا بالاي دست آنهاست) و يا در جاي ديگر خداوند را سميع و بصير معرفي مي‌كند.
و از طرفي عقل انسان درك مي‌كند و اثبات مي‌نمايد كه خداوند نمي‌تواند جسم باشد پس منظور ظاهر آيات (دست، چشم، گوش) نيست پس به كمك عقل اين آيات را اين‌گونه تفسير مي‌كنيم:
قدرت خداوند بالاتر از همه قدرت‌هاست و خداوند علم وسيع به‌ (مبصرات و مسموعات) ديدني‌ها و شنيدني‌ها دارد.

رابطه عقل و دين:

در اين مورد سه احتمال بلكه سه نوع حكم ديني در رابطه با عقل ممكن است تصور شود:
الف) احكام عقل‌پذير: يعني آيات و رواياتي كه دستورات (اوامر و نواهي) يا مطالبي دارد كه عقل سليم آن را مي‌پذيرد بلكه عقل هم خود به خود همان حكم را مي‌كند مثل دستورات بهداشتي اسلام و يا محكوم كردن ظلم و پذيرفتن عدالت كه مطابق حكم عقل است.

پی نوشتها:

[1] . در اين قسمت از تفسير الميزان جلد 1، ص 4، به بعد استفاده شده است.
[2] . سوره نحل، آيه 89.
[3] . تفسير الميزان، جلد اول، ص 11، با تخليص و تصرف مختصر.
[4] . سوره نساء، آيه 101.
[5] . سوره بقره، آيه 158.
[6] . وسايل الشيعه، جلد 5، ص 538، باب 22، از ابواب صلوة مسافر، حديت 2.
[7] . كتاب مقدمه في اصول التفسير، تأليف ابن تيميه، متوفي 728.
[8] . بحار الانوار، ج9، ص 127 نقل از توحيد صدوق طبع بيروت.
[9] . نهج‌البلاغه، خطبه 133.
[10] . كافي، ج 2، ص 632، بحارالانوار، ج 89، ص 39، طبع بيروت.
[11] . در اين قسمت سخنان آيت الله استادي دامت بركاته استفاده شد.
[12] . معاني الاخبار، به نقل از بحارالانوار، ج 89، ص 39.
[13] . وافي، ج5، ص 274، به نقل از آقاي استادي.
[14] . به نقل از آقاي استادي.
[15] . بحار‌الانوار، ج 90، ص 98-142، طبع بيروت.
[16] . اين بخش از كتاب ارزنده تفسير به رأي آيت الله استاد مكارم شيرازي، ص 38 به بعد استفاده شد.
[17] . سوره فتح، آيه 10.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط