مفهوم مردمسالاری دینی چیست؟
نويسنده:علیرضا محمدی
منبع: مجله پرسمان
منبع: مجله پرسمان
واژه «مردمسالاری دینی»، اصطلاح تازهای در گفتمان سیاسی دنیاست كه - بر خلاف واژههایی چون جمهوری اسلامی، پارلمان اسلامی و ... كه همگی تركیبهایی از یك مفهوم غربی به علاوه یك قید اسلامی هستند - در بستر مبانی سیاسی اسلام و متأثر از آموزههای نبوی و علوی روییده و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزه سیاست و اداره امور جامعه و پرهیز از الگوهای حكومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب، نظام اسلامی را از الگوهای سكولار غربی تمییز دهد. برای این منظور، در حكومت اسلامی، روش نوینی مورد توجه قرار گرفته كه نه استبدادی و نه لیبرالی است. مقام معظم رهبری از این روش حكومتی، به «مردمسالاری دینی» تعبیر نمودهاند،1 و در توضیح آن میفرماید:
«این مردمسالاری (دینی) به ریشههای دمكراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد؛ این یك چیز دیگر است. اولاً مردمسالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست كه ما دمكراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق كنیم تا بتوانیم یك مجموعه كاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردمسالاری هم متعلق به دین است. مردمسالاری هم دو سر دارد... یك سر آن عبارت است از این كه تشكیل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب میكنند؛ دولت را انتخاب میكنند... این همان چیزی است كه غرب ادعای آن را میكند و البته در غرب این ادعا واقعیت هم ندارد.... این حرف، متكی به نظرات و حرفها و دقتها و مثال آوردنهای خود برجستگان ادبیات غربی است .... انتخاب مردم یكی از دو بخش مردمسالاری دینی است. مردم بایستی انتخاب كنند، بخواهند، بشناسند و تصمیم بگیرند تا تكلیف شرعی درباره آنها منجز بشود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تكلیفی نخواهند داشت.
سر دیگر قضیه مردمسالاری (دینی) این است كه حالا بعد از آن كه من و شما را انتخاب كردند، ما در قبال آنها وظایف جدی و حقیقیداریم...».2
وی در جای دیگر میفرماید: «مردمسالاری دینی ... یك حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است؛ چرا كه اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل كند، بدون مردم نمیشود؛ ضمن آن كه تحقق حكومت مردمسالاری واقعی هم بدون دین امكان پذیر نیست...».3
به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردمسالاری دینی، میتوان چنین بیان نمود:
مردمسالاری دینی، ناظر به مدلی از حكومت است كه بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم و در چارچوب مقررات الهی استوار است و در راستای حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی، ایفای نقش میكند.4 این مدل، بر دو پایه استوار است:
1. از سویی ریشه در آموزههای وحیانی دارد.
2. این آموزهها را از رهگذر خواست و اراده مردم دنبال میكند.
از این رو در نظام مردمسالاری دینی، نظام سیاسی بر دو ركن الهی و انسانی استوار است و این نظام با در نظر داشتن اصول اعتقادی اسلام، رابطه مردم و حكومت را تبیین میكند.
اصول مردمسالاری دینی عبارتند از:
1. فضیلت محوری. 2. هدایت محوری. 3. حاكمیت الهی. 4. ایمان دینی. 5. انتخاب مردمی. 6. آرمان گرایی. 7. تكلیف محوری. 8. شایسته سالاری. 9. قانون محوری. 10. رضایتمندی.5
وجوه اشتراك و افتراق مردمسالاری دینی با مردمسالاری غیردینی عبارتند از:
الف) وجوه اشتراك:
1. ذی حق دانستن مردم و حرمت نهادن به ملت.
2. زمینه سازی برای مشاركت مردمی در تمام مراحل تصمیمگیری سیاسی و اجتماعی.
3. تعیین انتخابات، به عنوان طریق قانونی اعمال مردمسالاری.
4. الزام به رأی اكثریت در امور اجرایی.
5. احترام به آزادیهای فردی و جمعی.
6. توسعه همه جانبه و رشد و شكوفایی خلاقیتها در پرتو تضارب آرا و تعامل افكار.
ب) وجوه افتراق:
1. در مردمسالاری سكولار، حاكمیت ملی به طور مطلق پذیرفته میشود؛ ولی در مردمسالاری دینی با پذیرش حاكمیت مطلق خداوند، حاكمیت ملی نسبی خواهد بود.
2. مردمسالاری سكولار، رأی اكثریت را به صورت مطلق ملاك عمل قرار میدهد؛ اما در مردمسالاری دینی در بعد قانونگذاری، رأی اكثریت در چارچوب شریعت پذیرفته میشود.
3. در مردمسالاری سكولار، حاكمیت اولاً و بالذات از آن مردم است، ولی در مردمسالاری دینی، حاكمیت اولا و بالذات از آن خداست و حاكمیت مردم در طول حاكمیت خداوند است و نه در عرض آن.
4. در مردمسالاری سكولار، دین صرفاً امری شخصی و مربوط به حوزه فردی است؛ اما در مردمسالاری دینی، دین، حوزه فردی و اجتماعی مردم را در بر میگیرد.
5. مردمسالاری سكولار با مردمسالاری دینی در ارائه تعریف از بشر و حقوق آن در پارهای از موارد دیگر با هم اختلاف دارند.6
نكته آخر این كه سه بحران در طرح نظریه مردمسالاری دینی موءثر بودهاند:
1. بن بست تئوریك اندیشه سیاسی غربی. 2. بن بست دمكراسی در مقام عمل. 3. بحران معنویت و دین.7
در هر صورت، «امروزه مردمسالاری دینی در نظام جمهوری اسلامی، حرف نو و جدیدی است كه توجه بسیاری از ملتها، شخصیتها و روشنفكران عالم را به سوی خود جلب كرده است».8 این مردمسالاری، برخاسته از دین است و ریشههای عمیق مذهبی دارد.
«این مردمسالاری (دینی) به ریشههای دمكراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد؛ این یك چیز دیگر است. اولاً مردمسالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست كه ما دمكراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق كنیم تا بتوانیم یك مجموعه كاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردمسالاری هم متعلق به دین است. مردمسالاری هم دو سر دارد... یك سر آن عبارت است از این كه تشكیل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب میكنند؛ دولت را انتخاب میكنند... این همان چیزی است كه غرب ادعای آن را میكند و البته در غرب این ادعا واقعیت هم ندارد.... این حرف، متكی به نظرات و حرفها و دقتها و مثال آوردنهای خود برجستگان ادبیات غربی است .... انتخاب مردم یكی از دو بخش مردمسالاری دینی است. مردم بایستی انتخاب كنند، بخواهند، بشناسند و تصمیم بگیرند تا تكلیف شرعی درباره آنها منجز بشود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تكلیفی نخواهند داشت.
سر دیگر قضیه مردمسالاری (دینی) این است كه حالا بعد از آن كه من و شما را انتخاب كردند، ما در قبال آنها وظایف جدی و حقیقیداریم...».2
وی در جای دیگر میفرماید: «مردمسالاری دینی ... یك حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است؛ چرا كه اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل كند، بدون مردم نمیشود؛ ضمن آن كه تحقق حكومت مردمسالاری واقعی هم بدون دین امكان پذیر نیست...».3
به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردمسالاری دینی، میتوان چنین بیان نمود:
مردمسالاری دینی، ناظر به مدلی از حكومت است كه بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم و در چارچوب مقررات الهی استوار است و در راستای حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی، ایفای نقش میكند.4 این مدل، بر دو پایه استوار است:
1. از سویی ریشه در آموزههای وحیانی دارد.
2. این آموزهها را از رهگذر خواست و اراده مردم دنبال میكند.
از این رو در نظام مردمسالاری دینی، نظام سیاسی بر دو ركن الهی و انسانی استوار است و این نظام با در نظر داشتن اصول اعتقادی اسلام، رابطه مردم و حكومت را تبیین میكند.
اصول مردمسالاری دینی عبارتند از:
1. فضیلت محوری. 2. هدایت محوری. 3. حاكمیت الهی. 4. ایمان دینی. 5. انتخاب مردمی. 6. آرمان گرایی. 7. تكلیف محوری. 8. شایسته سالاری. 9. قانون محوری. 10. رضایتمندی.5
وجوه اشتراك و افتراق مردمسالاری دینی با مردمسالاری غیردینی عبارتند از:
الف) وجوه اشتراك:
1. ذی حق دانستن مردم و حرمت نهادن به ملت.
2. زمینه سازی برای مشاركت مردمی در تمام مراحل تصمیمگیری سیاسی و اجتماعی.
3. تعیین انتخابات، به عنوان طریق قانونی اعمال مردمسالاری.
4. الزام به رأی اكثریت در امور اجرایی.
5. احترام به آزادیهای فردی و جمعی.
6. توسعه همه جانبه و رشد و شكوفایی خلاقیتها در پرتو تضارب آرا و تعامل افكار.
ب) وجوه افتراق:
1. در مردمسالاری سكولار، حاكمیت ملی به طور مطلق پذیرفته میشود؛ ولی در مردمسالاری دینی با پذیرش حاكمیت مطلق خداوند، حاكمیت ملی نسبی خواهد بود.
2. مردمسالاری سكولار، رأی اكثریت را به صورت مطلق ملاك عمل قرار میدهد؛ اما در مردمسالاری دینی در بعد قانونگذاری، رأی اكثریت در چارچوب شریعت پذیرفته میشود.
3. در مردمسالاری سكولار، حاكمیت اولاً و بالذات از آن مردم است، ولی در مردمسالاری دینی، حاكمیت اولا و بالذات از آن خداست و حاكمیت مردم در طول حاكمیت خداوند است و نه در عرض آن.
4. در مردمسالاری سكولار، دین صرفاً امری شخصی و مربوط به حوزه فردی است؛ اما در مردمسالاری دینی، دین، حوزه فردی و اجتماعی مردم را در بر میگیرد.
5. مردمسالاری سكولار با مردمسالاری دینی در ارائه تعریف از بشر و حقوق آن در پارهای از موارد دیگر با هم اختلاف دارند.6
نكته آخر این كه سه بحران در طرح نظریه مردمسالاری دینی موءثر بودهاند:
1. بن بست تئوریك اندیشه سیاسی غربی. 2. بن بست دمكراسی در مقام عمل. 3. بحران معنویت و دین.7
در هر صورت، «امروزه مردمسالاری دینی در نظام جمهوری اسلامی، حرف نو و جدیدی است كه توجه بسیاری از ملتها، شخصیتها و روشنفكران عالم را به سوی خود جلب كرده است».8 این مردمسالاری، برخاسته از دین است و ریشههای عمیق مذهبی دارد.
پی نوشت
1.سید علی فیاضی، مردمسالاری دینی، كتاب نقد،شماره 21-20، ص 43.
2. مقام معظم رهبری در دیدار با كارگزاران نظام، 12 آذر 1379 ش.
3. مقام معظم رهبری در دیدار با شورای عمومی دفتر تحكیم وحدت، 13/10/1379ش.
4. محمد جواد نوروزی و نظریه مردمسالاری دینی در قیاس با دموكراسی غربی، چكیده مقالات همایش مردمسالاری دینی، مؤسسه امام خمینی، ص 69.
5. محسن مهاجر نیا، مردمسالاری دینی در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، ص 65.
6. حسین جوان آراسته، مردمسالاری دینی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص 17.
7. محمد جواد نوروزی، همان، ص 69.
8. مقام معظم رهبری، روزنامه كیهان، 29 آبان 1379ش.