نویسنده: بهروز حاجیمحمدی
كافكا در «همسایهام» مجدداً به مشكلات موجود در محیط كار میپردازد. راوی این حكایت، برخلاف پوسیدون (1) (خدای دریا در اسطورههای یونانی) كه دستیارانش كمك چندانی به او نمیكنند و گاهی خودش نیز برای حساب پس دادن باید نزد سرپرستش (ژوپیتر) برود، رئیسی ندارد. البته خود همین شرایط نیز مشكلاتی را با ماهیت متفاوت ایجاد میكند. موفقیت اقدامات او به خودش بستگی دارد و همین امر به فشار روحی و بدگمانی مفرط او منجر می شود.
راوی اول شخص داستان، كه شخصیت اصلی است، تصور میكند كه همسایه جوان و رقیب تجاری او در مجاورت دفتر كارش علیه او فعالیت میكند. «منِ» راوی، تنها هدف رقیبش را همین میداند. از یك نظر، ما به عنوان خواننده، جز پذیرش نظر راوی و تأیید دیدگاه او چارهای نداریم؛ اما در سطحی دیگر، رفتار و دیدگاه نامعقول او را به كژپنداری و بدبینی تعبیر میكنیم. این «من» در مقام یك تجارت پیشهی مستقل و منفرد، در قبال عمل و بیعملیِ خود ملزم و مسئول است. او خود در آغاز بند دوم داستان به بیعملی و تعلل خود در یكی از كارهایش اشاره دارد: «در آغاز سال، جوانی محوطه خالی بغل دست مرا قاپید كه من از سرِ حماقت آن قدر در اجاره كردنش دست دست كردم تا دیگر دیر شد.» (مجموعه داستانها، ص 497) درواقع اشتباه راوی باعث میشود تا همسایه او كه بعد مشخص میشود فردی است به نام هاراس، دفتری در سمت راست او باز كند و آرامشش را برهم بزند. راوی پس از آنكه هاراس محوطه خالی را اشغال میكند به اشتباه خود پی میبرد. در این داستان، شخصیت هاراس در هالهای از ابهام قرار دارد. خواننده از شخصیت حرفهای او اطلاعی ندارد. تابلویی با عنوان دفتر هاراس هیچ نوع اطلاعات روشنی در اختیار راوی قرار نمیدهد. اما او پس از مدتی پی میبرد هر دو آنان شغل مشابهی دارند. راوی از این لحظه به بعد نتیجه میگیرد كه هاراس در كار او تجسس میكند؛ در حالی كه از نظر خواننده متن، مسئله صورت دیگری دارد: آنكه تجسس میكند راوی است، نه رقیب تجاری او. راوی به ندرت هاراس را میبیند، اما یقین دارد كه او از پشت دیوار به مكالمههای تلفنی وی گوش میدهد و در نتیجه، پیش از آنكه وی گوشی را بگذارد، دست به كار شده و معاملات تجاری راوی را برهم میزند. راوی از ساختمان دفتر كارش نیز ناراضی است: «تیغههای نكبتی، مرد شرافتمند و توانا را لو میدهند ولی آدم نادرست را پنهان میكنند.» وجود دیوار از یك سو باعث جدایی است و از سویی دیگر هویت واقعی شخصیتها را پنهان میكند. دیوار و تلفن به ابزار تجسس بدل میشوند. این احتمال هست كه رفتار همسایه راوی، رفتاری اخلاقی نباشد و استراق سمع كند. اما نكتهی اصلی، اشتباه خود راوی است و همین اشتباه نیز سرچشمه اوهام كژپندارانه اوست. به علاوه شاید خطای واقعی، ضعف خود او در مقام یك تاجر است: «خودم را عادت دادهام كه از نام بردن مشتریهایم هنگام حرف زدن با آنها در پای تلفن خودداری كنم... گاهی، گوشی تلفن بیخ گوشم، بیم زده دور تلفن بیشكیب جست و خیز میكنم، و با این همه از افشای راز چاره ندارم.»
سوءظن مالیخولیایی، صفت بارز شخصیت اصلی این داستان است. راوی معتقد است كه همسایهاش هاراس آدمی «نادرست» است و از پشت دیوار حائل و مشترك، به گفتگوهای تجاری او گوش میدهد و بر ضد او كار میكند. اما نكتهی مهم این است كه هیچ مصداق عینی از نادرستیِ هاراس ارائه نمی شود. شخصیت اصلی صرفاً تصاویر گذرایی از هاراس ارائه میدهد و آنگاه تفسیر و برداشت غلط خود را بر آن تحمیل میكند. «همسایهام» در عین فقدان هرگونه رویداد داستانی، شاهكاری در مورد حدس و سوءظن است.
پینوشتها:
1.Poseidon
منبع مقاله :حاجیمحمدی، بهروز، (1393)، شخصیتهای اصلی در آثار كافكا، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول