نویسنده: دکتر محمدرضا شهیدی پاک (1)
نمونه: هند
ورود اسلام و تشیع و فرهنگ و تمدن ایرانی
اسلام دولتی به طور رسمی و با نیروی نظامی ابتدا در هند به سال 92ه- / 711 م که محمدبن قاسم ثقفی فرمانده اموی ایالت سند را گشود وارد شد و سه قرن پایگاه اسلام در هند دره سند بود ( باسورث، ص 574 ) اما؛ ابتدای ورود مردمی اسلام به شبه قاره هند به شیعیان و ایرانیانی باز میگردد که از ترس و خشونت و سفاکی امویان و عباسیان به آسیای دور وجزایر اقیانوس هند و دریای چین و شبه قاره میگریختند، بازمیگردد، در این بین نقش اصلی با شیعیان است. زمینه این خط صدور ایرانی شیعی اسلامی به هند، چین و آسیای دور وجود خط سیر باستانی، راه دریایی ایرانی هندی چینی ابریشم در مسیر این مهاجران است که در عهد ساسانی به اوج فعالیت خود رسیده بود این راه مهاجرتهای مذهبی دیگری نیز پیش از این بوده است و جزایر بسیاری در این مسیر مختص عناصر ایرانی و شیعی بوده است از جمله جزیره عاشوراء، که نامهای خاص شیعی دارد این نقاط از نیمه قرن سوم مناطق نفوذ امپراطوری فاطمی بود. (shahidiipak, 2008)آغاز واقعی ورود اسلام به هند، از راه تشیع و ایران است؛ ایرانیانی که از اولیاء، فقهاء، ادبا و سیاستمداران در ایالات مختلف هند، بوسیله زبان فارسی که زبان سیاست و ادب بود، پناه گرفتند و مراتب ترقی و گسترش و توسعه فرهنگ ایرانی و اسلامی را در سایه حمایت قدرتهای هندی در شمال و جنوب هند فراهم ساختند. پیدایش دول اسلامی در خاک هندوستان بمنزله تحلیل عناصر نژادی ترک، هندی و مغول در فرهنگ و تمدن ایرانی است.
ابتدا غزنویان ( 366 ه-582 ه-/977 م/1186 م ) در شمال غربی هند، شکوه فرهنگ ایرانی را متجلی ساختند. غوریان (401 ه - / 612 ه - ) با برانداختن سلطه دنیوی غزنویان از شمال هند، سیاست آنها در گسترش فرهنگ ایرانی را توسعه بخشیدند، در عهد غزنوی و غوری هم چنان فرهنگ هندی و ایرانی و اسلامی در کنار یکدیگر وجود دارد، روی سکه عزالدین محمد در هند ( از سکههای غوری ) اقرار به الله و روی دیگر آن الههی هندوست. وضعیت سکهها در نقاط مختلف سرزمینهای مفتوحه گویای فرهنگ و تمدن آن مناطق است از جمله در نمونههای نظیر آن در ایران و شامات که یک روی سکهها اسلامی عربی و روی دیگر تمثال شاهان ایران و روم است؛ در هند وجه اهمیت غوریان در این است که در عصر غوریان اسلام در شمال هند تثبیت شد. ( با سورث، 575 ) و بنیاد سلطنتهای مختلف اسلامی گذاشته شد، مقتدرترین امیر غوری معروف به چهلگان مبانی فرهنگ ایرانی و اسلامی را با اقداماتی گسترش داد، او از سوی خلیفه عباسی مستنصر خلعت سلطانی گرفت و عامل انتشار را اسلام در هند بود. قطب الدین ایبک ( د 607 ه - ) نخستین سلطان مسلمان در دهلی است.
نخستین دولتهای کوچک ایرانی در هند
رنگ ایرانی فرهنگ هندی، اسلامی با ورود مهاجران ایرانی که از حملات مغول به هند میگریختند، افزایش یافت و در سال (689 ه-/ 1290 م ) که سلاطین خلجی روی کار آمدند؛ قوم خلج اسلام را در شرق هند و بنگاله منتشر ساختند و خطر مغولان جغتایی را از هند دفع کردند، سلطان علاءالدین محمد خلجی که خود را اسکندر ثانی مینامید و درصدد ایجاد امپراطوری بزرگی بود، و خود را ناصر امیرالمؤمنین میخواند، دکن را نیز تصرف نمود؛ جانشینان آنها سلسله تغلقیان در 720 ه - روی کار آمدند و نقش مهمی در توسعه فرهنگ اسلامی در شبه قاره ایفا نمودند و سرانجام در 748 ه - / 1347؛ دکن را به سلسله بهمنیان واگذار نمودند، با سقوط بهمنیان وحدت سیاسی مسلمانان در جغرافیای شمال و شرق هند از دست رفت و دورهای جدید از ملوک الطوایف در هند آغاز شد، از جمله سلسله اسلامی خضرخان در نزدیک دهلی حدود چهل سال حکومت کرد، سپس سلسله لودی در 855 ه-/ 1451 م جانشین آنها شد، بهلول از سلاطین این دولت توانست وحدت را به منطقه شمال و شرق هند بازگرداند، اما با پیشروی مغولان در هند، آخرین امیر لودی در 932 ه-/ 1526 م به دست امیر مغولی، بابر، شکست خورد و نخستین سلسله مغول در هند تأسیس شد.با این وجود، تغییرات گسترده قدرت سیاسی؛ مانع از گسترش فرهنگ ایرانی نبود، غلبه کامل اسلام در بیهار و بنگاله تا خلیج بنگال و تا ایالت آسام در شرقیترین نقطه هند استمرار پیدا کرد؛ الیاس شاهیان با اتحاد همه امرای این مناطق فرهنگ ایرانی اسلامی را توسعه دادند و سرانجام در سال 984 هـ / 1576 م این منطقه بخشی از امپراطوری اسلامی مغول هند در زمان بزرگترین حاکم گورکانی اکبرشاه شد.
کشمیر ( سال 735 هـ / 1335 م ) به وسیله، شاه میرسواتی، وارد جرگه فرهنگ اسلامی ایرانی شد و استمرار مهاجران ایرانی از جمله فِرَق متصوفه ایرانی از نواحی مرکزی ایران قم، همدان ( فرشته، ص 40 )، بیهق، سولغان سرانجام زمینه حکومت شیعی، چک (968 ه - / 996 ه - ) را فراهم ساختند. از جمله موفقیت میرشمس الدین (932 ه - ) عراقی متولد در تبلیغ تشیع و گسترش فرهنگ اسلام ایرانی که منجر به رسمیت شناختن مذهب شیعه امامیه به عنوان مذهب رسمی کشمیر شد. ( هالیستر، 61). در غرب هند سلاطین ایالت گجرات (973 ه - 991 ه - ) و در شرق مرکزی هند شمالی، سلاطین شرقی جونپور (796 ه - /888 ه - ) مروجان واقعی فرهنگ ایرانی حکومت کردند، جونپور محلی در شرق استان اوتارپرادش از مراکز اصلی فرهنگ ایرانی بود. در دربار این سلسله فرهنگ و تمدن اسلامی رواج فوق العاده پیدا کرد.
به علت نفوذ در استمرار فرهنگ ایرانی در شهر جونپور بین بنگاله و دهلی پایتخت سلسله سلاطین شرقی؛ از آن به عنوان « شیراز شرق » یاد میکردند. ( باسورث، 596 ) در ایام این سلسله مکتب بسیار ظریف هندی - ایرانی - اسلامی خاصی در معماری اسلامی در شهر جونپور پدید آمد و نویسندگان و شعرای ایرانی بسیاری در دربار این سلسله جمع شدند در هند مرکزی سلاطین مالوا (804 ه - و 969 ه - / 1402 م - 1562 م )
حکام مالوا روابط گستردهای با جهان اسلام برقرار کردند و خلیفه عباسی مصر مستنجد سلطنت او را به رسمیت شناخت ( باسورث، 600 ) در منتهی الیه جنوب دکن سلاطین مَعبر یا ما دو را ( 734 ه - 779 ه - ) سلسله اسلامی مستقلی بنا شد؛ ابن بطوطه در 743 ه - / 1342 م با شاهزاده خانمی از طبقه حاکم معبر ازدواج نمود ( باسورث، 602؛ ابن بطوطه، ص 484 ).
دکن و پیدایش نخستین دولت بزرگ اسلامی
در دکن شمالی سلاطین بهمنی (748 ه - / 932 ه - / 1347 م - 1528 م ) با ناتوان شدن دهلی در کنترل دکن، به وسیلهی حسن کانگو در گلبرگه اعلام استقلال کردند ( تتوی، ج8، ص 5611 ) در عهد حکامی که اسلام و فرهنگ ایرانی را گسترش دادند، سبک خاص معماری ایرانی - اسلامی در دکن پدید آمد و گروه انبوهی از نژاد عرب، ترک، ایرانی در دستگاه اداری سلسله بهمنیان دکن خدمت میکردند پس از سقوط بهمنیان؛ دکن بین پنج دولت که نقش بسیار زیادی در استمرار گسترش فرهنگ ایرانی و تشیع امامی تا چند دهه پس از بهمنیان داشتند، تقسیم شد ( مصاحب، 885 ). بریدشاهبان در دکن مرکزی در شهر بیدر به وسیله قاسم برید ترک تأسیس شد و در 1028 هـ/ 1619 م حکومت عادلشاهیان جای آنها را گرفت و در بیجاپور در مرز شمالی استان کارناتاکا، به وسیله یوسف خان عادلشاهی ایرانی تبار تأسیس شد. وجه اهمیت سلسله عادلشاهی ورود نخستین بارقه تشیع به وسیلهی آنها به هندوستان است وجه و دیگر اهمیت آنها تبار ایرانی عادلشاهیان است که به ناحیه مرکزی ایران، قم و ساوه میرسد. وابستگی مطلق آنها به دولت صفوی از دیگر وجوه اهمیت آنها است. باسورث نسبت آنها با عثمانیها و وابستگی آنها به عثمانیان را تکذیب کرده است ( باسورث، 613 ) هالیستر بر پیوند آنها با متصوفه بزرگ عصر صفوی و ارتباط با دربار صفوی برای انتشار فرهنگ ایرانی و تشیع تصریح نموده است ( هالیستر، ص 128، 127 ) حکومت عادلشاهیان در 1097 هـ 1686 م به امپراطوری اسلامی مغول در عهد اورنگ زیب پیوست، سلسله عادلشاهی نقش بسیاری در توسعه فرهنگ ایرانی داشت از جمله بنای آرامگاه مقبره ابراهیم دوم که گنبد آن با گنبد سن پیتر در رم قابل مقایسه است ( هالیستر 130 ).نظام شاهیان احمدنگر از سلسلههای وابسته جانشین بهمنیان دکن در شرق بمبئی بودند که خود را متعهد به ارتباط با دربار صفوی و رواج فرهنگ ایران و تشیع در دکن میدانستند و تشیع مذهب رسمی دولت آنها بود و در 1044 ه - 1633 م ضمیمه امپراطوری اسلامی مغول هند گورکانیان شدند. قطب شاهیان گلکنده از تبار ایرانی از دیگر سلسلههای وابسته به بهمنیان دکن و جانشین آنها پس از سقوط بودند که به وسیله سلطان قلی ترکمن از طایفه قراقوینلو که در اسدآباد همدان به دنیا آمد و به دکن مهاجرت کرد؛ در 917 ه - در حیدرآباد تأسیس شد و مذهب شیعه امامی را مذهب رسمی دولت خود ساخت او خود را وابسته شاه عباس صفوی میدانست و به نام شاه ایران خطبه نماز جمعه میخواند، قطب شاهیان و عادلشاهیان با ثروت هنگفتی که داشتند بناهای بسیاری از جمله « عاشورا خانه » و باغهایی به سبک معماری ایرانی ساختند و نقش اساسی در توسعه ادبیات فارسی و ایرانی سازی هند جنوبی ایفا کردند. ( با سورث، 613 ) پایتخت قطب شاهیان قدرتمندترین مرکز توسعه ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی بود.
امپراطوری اسلامی تیموریان و اوج گسترش فرهنگ ایرانی در هند
دولت مغول هند (932 ه - /1274 ه - / 1525م / 1851) ( گورکانیان، تیموریان هند، بابریان ) به وسیله همایون جانشین بابر بنیان گزار این سلسله، نزد شاه طهماسب متعهد به گسترش تشیع و فرهنگ ایرانی در هند شد. پسر او اکبر که از مادری ایرانی متولد شد، ایرانیان بیشماری را دربار خود جمع کرد، گورکانیان روابط بسیار دوستانه با صفویه داشتند در دربار آنها عناصر ایرانی، ترک در کنار هم کار میکردند و حکمرانان شیعی دکن با آنها همکاری میکردند، شاهان گورکانی خود به زبان فارسی سخن میگفتند، همایون با دو زبان فارسی و ترکی شعر میسرود، از جمله رباعی نادعلی:مایین ز جان بندهی اولاد علی *** هستیم شاد با یاد علی
چون سر ولایت از علی ظاهر شد *** کردیم همیشه ورد خود نادعلی
فارسی زبان رسمی دولت گورکانی بود و بزرگانی از علماء و شعرای شیعهی ایرانی در دربار آنها مسئولیتهای مهم به عهده داشتند از جمله در عصر اکبرشاه که ملک الشعرای بهار دربار او را دربار ثانی بلکه دربار اصلی ایران دانسته است ( تئوری، مقدمه، ص1 ) در عصر گورکانی آثار ماندگاری در ادب فارسی خلق شده، از جمله کتاب تاریخ الفی به دستور اکبر شاه به وسیله هفت تن از علمای ایرانی شیعه تدوین شد. در عصر شاه جهان اثر ایرانی تاج محل بنا شد.
آخرین دولتهای اسلامی هند
پادشاهی شیعی اَوَده، در شمال هند در لکنهو تأسیس شد که خود را متعهد به رواج فرهنگ ایرانی میدانست. نشان رسمی این دولت شیعی نقش ماهی بود که خسروپرویز شاه ساسانی در قرن ششم میلادی برگزیده بود. ( هالیستر، 173 ) تأسیس دهها امامزاده از جمله امامزاده آصف الدوله در 1198 ه - / 1784 م از مشخصات فرهنگی این حکومت ایرانی شیعی است. در روی سکههای آنها نقش ماهی حک شده بود ( هالیستر، 183 ) پس از سقوط گورکانیان دولتهای کوچکی بر فراز میراث آن تأسیس شد که سنن و فرهنگ شیعی را در هند استمرار بخشیدند؛ از جمله این دولتها؛ نوّاب وزیران بنگال (1116 ه - / 1178 ه - ) است. این حکومت شیعی از دل امپراطوری گورکانی هند برآمد ( باسورث، 629 ) و نواب وزیران. اَوَده ( 1134 ه - / 1722 ه - ) در ناحیهی مرکزی استان اوتارپرادرش که شهرهای اصلی آن لکهنو و کانپور است که بوسیله سعادت خان ایرانی از خراسان تأسیس شد؛ اَوَده و پایتخت دولت اَوَده، لکهنو محل شکوفایی فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی و مذهب شیعه و معماری هند و اسلامی بود و شهر لکهنو این موقعیت را همچنان حفظ کرد و مهمترین مرکز شیعه هند شد. ( باسورث، 632 )، دیگر حکومت وابسته گورکانیان که پس از سقوط گورکانیان درحیدرآباد استقلال یافت، دولت نظامهای حیدرآباد 1137 ه - 1367 ه - است. بزرگترین حاکم و مؤسس این دولت چین قلیچ خان در 1132 ه -، حکمران دکن شد و از امپراطوری اسلامی گورکانی هند لقب آصف جاه گرفت.بدین سان هزار سال حضور اسلام و تشیع که حاکی از ریشههای باستانی پیوند ایرانی - هندی است در دورهی اسلامی در قالب دولتهای ایرانی شیعی وجود خود را نشان داد و در عصر صفوی سراسر هندوستان زیر نفوذ این امپراطوری بزرگ ایرانی قرار گرفت که یادآور روابط ایران و هند در عصر امپراطوریهای ایرانی هخامنشی، اشکانی و ساسانی است، تئوری مورخ معاصر صفوی به این حقیقت اشاره کرده است: « همچنین تمام سواد اعظم هندوستان را از ابتدای آفرینش تا امروز کسی در ضبط در نیاورده بود و جمع زمین داران هندوستان که به واسطه اعتماد کوه و جنگل اطاعت هیچ یک از سلاطین هندوستان نکرده بود به طوع و رغبت در سلک دولت خواهان درآمده... و جمیع ممالک هند... » ( تتوی، 5905 ).
مکتب هنری ایرانی، هندی - اسلامی در نمونه ماندگار تاج محل
هنر اسلامی شگفت انگیزترین پدیده بین المللی قرون وسطی است که مظاهر دین اسلام را به بهترین شکل در سراسر جهان ماندگار ساخت. هنر اسلامی حاصل ( همجوشی فرهنگی ) بین ملل مختلف است سهم مکتب هنری هند - اسلام که در هندوستان به ویژه در عهد بهمنیان دکن و دول شیعی ایرانی جانشین آنها به ویژه در دکن ثلاثه عادلشاهیان، قطب شاهیان، نظام شاهیان و سپس امپراطوری گورکانیان هند شکل گرفت در پهنه وسیع هنری اسلامی چه مقدار است؟ هنر اسلامی هنری خالص نیست بلکه بر فراز دستاوردهای هنرهای بومی هندوستان، ایران، بیزانس، مصر، مغرب و اندلس و سیسیل بنا شده است. به طور نمونه در عرصه هنرهای معماری اسلامی، ملل گوناگون، آیینه تبلیغ اسلام بودهاند، منارههای مکعبی سبک مغربی، منارههای استوانهای سبک ایرانی و هندی به یک اندازه وظایف خود را در اسلامی ساختن فضای شهرها ایفا کردهاند. خدمات هنرهای بومی ملل به شعائر اسلامی بیش از هر نقطه در امپراطوری اسلامی در ایران و هندوستان محقق گردیده است. به طور نمونه این امر در طرد تندیس نگاری در بسیاری از معابد و مقابر اسلامی از جمله در تاج محل خود را نشان داده است.در تزئینات اسلامی خوشنویسی نماد اصیل و خالص هنر اسلامی است. این تزئینات به وسیله خوشنویسان ایرانی به اوج تکامل خود رسید. از جمله خط ثلث برای تزئین بناهای اسلامی به وجود آمد. این عالیترین هنر اسلامی در خدمت معماری اسلامی در هند قرار گرفت و به صورت سنتی تکامل یافت و سه سبک خط خوشنویسی « بهاری » ( سفادی، ص 32 )، « ثلث هندی »، و « نسخ تزئینی هندی » محصول تعالی هنر و معماری اسلامی در هند عهد گورکانی است که بزرگترین حامی هنر اسلامی به ویژه خوشنویسی بودند.
عمدهترین مرحله تکامل خوشنویسی ایلامی خود را در انبوه کتیبههای تزئینی قرآنی تاج محل متجلی گردید، حجم آیات قرآنی در کتیبههای تاج محل آن را در اوج کارکرد بناهای مذهبی ایران مانند حرم امام رضا (علیه السَّلام) و حرم حضرت معصومه (علیه السَّلام) قرار داده است. آیات قرآنی بیش از هر چیز توجه بینندگان محقق از جمله خاورشناسان را به خود جلب کرده است. آنها تحقیقات مستقلی راجع به آیات قرآنی کتیبههای تاج محل که عمدهترین عنصر تزئینی تاج محل است عرضه نمودهاند. یکی از خاورشناسان که تحقیقات مفصلی پیرامون تاج محل انجام داده است مینویسد؛ حجم خوشنویسی آیات قرآنی در کتیبههای تاج محل نسبت به سایر معابد و مساجد و مقابر عصر اسلامی هندوستان در عهد مغول چشمگیرتر است. آیاتی از پانزده سورهی قرآن بیش از بیست و دو مفهوم اسلامی را بزرگترین شاهکار هنر معماری جهان در کتیبههای تزئینی خود منعکس ساخته است و تاج محل را به عنوان مناره بلند تبلیغ قرآن مطرح نموده است. و این جایگاهی بس عظیم و بینظیر برای تاج محل در هنر اسلامی است. در حقیقت این سازه برین هنری به بهترین شکلی بیان هنری تصویر قرآن از بهشت موعود و معاد و بسیاری از مفاهیم اسلامی است، در کتیبه در واژه ورودی تاج محل که معرف این بنای با شکوه تاریخی است، آمده است:
Thus the four canals after which the chahar bagh is named clearly symbolize the four rivers of paradise mentioned in the Quran. Perhaps, like some writers, one should see in the raised ornamental pool at the intersection of the canals the image of the celestial reservoir of abundance (al-kawthar) from which flow, and toward which converge, the four celestial rivers seen by the prophet Muhammad during his miraculous ascent to Paradise (al-mi’raj). In point of fact, the symbolic and allegorical nature of Taj Mahal garden is not surprising, if one remembers the funereal nature of the monument it enshrines. The passage from the Qu’an inscribed in black marble letters on the southern façade of the Main Gate gives unequivocal credence to the comparison with the Garden of Paradise, where the appeased souls of the dead find their ultimate refuge:
But O thou soul at peace,
Return thou unto thy Lord, well-pleased, and well-pleasing unto him.
Enter thou among my servants,
And enter thou My Paradise.
The Qu’ran, Surah 89.
کاربرد آیات سوره 67 سوره ملک در کتیبههای تاج محل مورد توجه بسیاری از شرق شناسان در قضاوت راجع به سازه اسلامی تاج محل قرار گرفته است، در نخستین نگاه نزدیک از روبرو به تاج محل، کتیبههایی که پیامهای آسمانی وحی قرآن را به همراه دارند به چشم میخورد. این واقعیت خارجی تاج محل حاکی از حقیقت وجودی مروارید هندوستان در ارائه وحی قرآنی در زیباترین سازه هنر ایرانی - هندی است و گویا کتیبههای قرآنی آن برگهایی از نسخه خطی قرآنی است که در کنار رود جمنا به بهترین شکل تجلی پیدا کرده است.
قوس شکسته ایرانی و تحول در ترکیب و ماهیت منارههای اسلامی در تاج محل
عنصر قوس از عناصر کالبدی معماری اسلامی است که در هنر بومی ملل مختلف مسلمان اشکال مختلفی از آن به کار گرفته شده است. اما این عنصر در عین تنوع گسترده و حفظ اصالتهای بومی، همواره به عنوان عنصری از هنرهای اسلامی معرفی شده است و به عنوان شیوهای خاص از تولید و آفرینش آثار مستقل هنر اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. هنر اسلامی به طور یکسان از قوسهای کولیدار مغربی - اندلسی، قوسهای « پاتو دور تمام نعل اسبی »، در مصر و قوسهای ایرانی شکسته در آثار اسلامی ایران و هندوستان، به ویژه در تاج محل استفاده کرده است. از ویژگی بارز معماری مکتب هند - اسلام به کارگیری گسترده قوسهای شکسته ایرانی است.مناره که از عناصر کالبدی معماری اسلامی است دورهی از تکامل خود را در مکتب هند اسلامی طی کرد. منارههای اطراف مقابر تدفینی در هندوستان در ادامه سبک منارههای ایرانی رایج در ماوراءالنهر مانند مقبره امیر اسماعیل سامانی ( د 294 ه ) و مقبرهی تیمور در سمرقند و منارههای سر در ورودی مدرسه « خلیف نیازکول » در بخارا و مدارس و مقابر « خیوه » از جمله مناره کلان در « خیوه » است ( مانزو، ص 40 ).
منارههای استوانهای ایرانی تحولات خود را در طول تاریخ در شهرهای ایران مرکزی و در ماوراءالنهر تا هندوستان پشت سر گذاشته است و سرانجام انواعی بدیع و بینظیر از منارهها از حیث فرم و ترکیب مناره در عهد گورکانی و به ویژه در تاج محل به وجود آمد، به طوری که وجود چهار مناره در چهار گوشه صفه عمارت از خصوصیات مکتب هند - اسلامی در عهد گورکانی است و تأثیرات روانی شگفتی برای فضای عمارت مزار ایجاد میکند. به پیروی از سبکی صفوی، در تاج محل منارههای اصلی محدوده مجموعه تدفینی را تعریف میکنند با ردیفهایی از منارههای بسیار لاغر که در نمای مقبره ترکیب شدهاند و خط بام را به زحمت میشکنند تکمیل شدهاند ( براند به کارگیری منارههای لاغر در مزارهای هند را به تزئین کیک با شمع تشبیه کرده است. (ر ه ک: براند، ص 163 ). ترکیب منارههای لاغر در منارههای اصلی مزار نیز در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم که قدیمیترین باغ - مزار ایرانی است با به کارگیری بیست و دو مناره بسیار کوچک لاغر صورت گرفته است و این مرحلهای از تحول در به کارگیری منارهها در بناهای اسلامی است، که تغییر نهایی ماهیت مناره اسلامی و کارایی آن در مزارهای هندی عهد گورکانی صورت گرفت.
ریشههای ایرانی تاج محل و توسعه معماری صفوی در هند
در نوشتههای محققان معاصر هنوز جای بسیاری برای نزاع در خصوص میزان تأثیر سازه تاج محل از غرب مسیحی و ایران اسلامی وجود دارد. براند کوشیده است که سازه تاج محل را تقلیدی از معابد مسیحی قرون وسطی به نام « مارتیریم » معرفی کند. او مینویسد: « در شرق دور در حوزهی نفوذ مغولان هند شمالی نوعی بنا بر تارک تاج محل قرار دارد که کارفرمایان را به عنوان کوشک تفریحی در زمان حیاتشان و به عنوان قبری پس از مرگشان به کار میآمد. این بیان اخیر درباره موازنه بین خانه و قبر انتخاب « مارتیریم » را به وسیله مسلمانان روشن میسازد ( براند، ص 267 ). میلوبیچ، کخ و دیگران نیز مطالبی در خصوص نفوذ معماری ایتالیایی و فرانسوی در تاج محل گفتهاند، اما ریشههای ایرانی در محیط پیدایش تاج محل در هنگام پیدایش یعنی معاصر روح تکامل هنر معماری اسلامی عهد صفوی، به حدی است که از تاج محل فقط میتوان به عنوان اثری ایرانی نام برد. از حیث ریشهها به گسترش معماری عصر هخامنشی در هند و تداوم آن در عصر پارتی و ساسانی باید اشاره کرد که مورد توجه بسیاری از محققان از جمله خاورشناسان بزرگ متخصص در تاریخ معماری ایران پروفسور پوپ را به خود جلب کرده است. او در مورد تداوم هنر معماری هخامنشی مینویسد: « در معماری هخامنشی موفقیتهای اساسی معماری سومر، بابل، آشور به کار گرفته شد ولی نقشه و اجرا اساساً ایرانی است. با فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی بر اثر حمله اسکندر معماری هخامنشی که از هدف رهبری و پشتیبانی سخاوتمندانه محروم مانده بود به نظر میرسید که باید به صورت امری کهنه درآید و با ورود سبکهای هلنیستی و شیوههای ناآشنا با سنتهای ساختمان ایرانی ناتوان شد و نهادهای جمعی برای ساختن بناهای بزرگ متروک ماند ولی با این که برای مدت کوتاهی ایران به صورت کشوری مستقل نتوانست باقی بماند اگر حیات سیاسی آن مضمحل شد نیروی زندگی، مفاهیم و فنون والای آن از میان نرفت. هند که از هزاره سوم از رشد شهرنشینی چشمگیر برخوردار شده بود تحریکات خلاق و مهارتهایی را که از فلات ایران میآمد مشتاقانه پذیرا شد ( پوپ 43 ). نخستین محصول ایرانی نزدیک سقوط تخت جمشید، بنای شهر هندی « پاتالی پوترا » که بر اساس کاخ آپادانا ساخته شد، بناها در باغ بزرگ با درختان و چشمهها قرار داشت که یادآور پردیسهای ایرانی بود، به ویژه این امر در خور توجه است که ستون این بناهای هندی همه گرایش ایرانی را نشان میدهند.نشانههای سبکهای ایرانی در هند در دوران پادشاهی آشوکا ( 277-264ق م ) متنوعتر و فراوانتر است، معماری این دوره الهام گرفته از هخامنشیان تا حدی با سلیقهها و عادات صنعتگران بومی تعدیل شد. ( پوپ، ص 43 و 45 ). در طی چند قرن در سبکهای هندی مستحیل گردید در جریان هند به صورتی جدی غنی شده است و سنت بزرگ هخامنشی به ریشههای جدید پیوند خورد به دنبال این وحدت ایرانی - هندی در دورهی هخامنشی، سنتهای بومی هند، هیچگاه سنن یونانی و سایر سنن معماری ملل دیگر را نپذیرفت. ( شیپمان، ص 125 ) و تنها با مفاهیم هنر معماری ایرانی به پیشرفت خود ادامه داد، پدیده تحول و تکامل هنر ایرانی در آثار هندی در عصر اشکانی به وسیلهی تحول هنر پارتی در هند استمرار یافت.
استمرار ویژگیهای هنر باستانی ایران در تاج محل
مهمترین ویژگی هنر پارتی روبه رو نگری ( مقابل نگری )، نازک کاریها و تزئین دیوارها با روح مذهبی و مقید بودن به خطوط مستقیم و مورب در معابدی است که در کنار رودها بنا شدهاند. ( رجبی، ج4، ص 251 ). این ویژگیها به ویژه روبه رو نگری بیش از هر اثر اسلامی در سازه اسلامی تاریخ محل هند هویدا شده است. هنر ساسانی که بسیاری از ویژگیهای آن در عصر اسلامی امتداد پیدا کرد هنر پارتی از اصل مقابل نگری جبهه نمایی تبعیت میکند. ( تاریخ ایران، کمبریج، ج3، ص 35 و 39 ) این که چرا ریشههای هنر هند به تداوم هنر ایران باستان در هندوستان باز میگردد، مورد توجه برخی محققان از جمله گوستا و لوبن فرانسوی قرار گرفته است. او در طرح مسألهای استدلال میکند چرا هنر اسلامی در هندوستان تنها از هنر ایرانی متأثر شده است و تأثیرات یونان، بیزانس و سایر ملل را نپذیرفته است و تداوم پیدا نکرده است؟ و تنها تأثیر ایرانی باقی مانده است. در پاسخ مینویسد: زیرا روحیات ملت ایران و هند به هم نزدیکتر و پیشینه عمارات هند مانند تمام ابنیه شرق قبر از هر چیز دینی است. ( گوستاو لوبن، ص 133 ) و این روح ملل است که سرنوشت آنها را تعیین میکند و عناصر مدنیت آنها را همرنگ خود مینماید، سبب این که هندوستان سرمشق فنون خود را به سهولت از ایران هخامنشی اتخاذ کرد و صنایع یونان نتوانست تأثیری در آن بنماید این است که فنون ایرانی به طرز فکر و روحیات آنها نزدیکتر است، بارها سلاطین هند سعی کردند صنایع و هنر یونان را به هند بیاورند ولی نتوانستند و با رفتن اشخاص از بین رفت زیرا تباین و تغایر شدیدی میان صنایع و هنر مزبور و ساختمان فکری ملت هند موجود بود. حتی در دوره اسلامی نیز ابتدا ایران از فنون اسلامی متأثر شد و بعد از این که دارای یک فن ممزوج از سلیقهی عرب و ایران پدید آمد آن را به هندوستان انتقال داد و فنون ایران مسلمان سرمشق صنایع هندوستان واقع شد، هندیها در ذوق و سلیقه در قدیم از فن یونانی و در عصر حاضر از فنون اروپایی اجتناب دارند. براند، نیز تا حدی متعرض این مطلب شده است که منشاء مقابر اسلامی و نهادهای تدفینی اسلامی متأثر از مقابر پیش از تاریخ « تپهها یا پشتههای اروپایی » و یا « استوویای هندوان » و یا « اهرام مصر » یا « کاتاکوم یهودی » یا « زیرزمین اتروریایی » نیست! ( براند، 267 ) او ریشه این مقابر اسلامی را به نوعی آرامگاه در شرق اسلامی به ویژه در آناتولی و ماوراءالنهر و شمال ایران بازگردانده است که برج آرامگاهی نام داشت و با دقت در جزئیات، نسخهای از یک چادر یادبود ترکمان شرق دور بود که در سیر تکاملی و دگرگونی به عناصر ذاتی خود در معماری به شکل آرامگاههای ایرانی، برج آرامگاهی، و چهارگوش گنبدپوش رسیده است. این آرامگاهها سرانجام در عصر صفوی که مقابر و نهادهای تدفینی جای خود را به مقابر اولیاء و مقدسین دادند الگوی نهایی خود را پیدا کرد. عرصه این گونه مقابر معمولاً خیلی بزرگ و مشتمل بر بناهای فرعی، حیاطهای مجاور یکدیگر و باغهای گسترده بود. نظیر آنها در « چاربکر » در بخارا یا مزار اردبیل است. ( براند، 294 ) علاقمندی مکتب هند و مسلمان به استمرار هنر ایرانی در تقلید کامل تاج محل از شاهکارهای عصر صفوی به ویژه عصر شاه عباس اول که شهر اصفهان را با محوریت بنای چهارباغ به عنوان پایتخت برگزید، مشاهده میشود. شاهکارهای عصر صفوی حاصل قرنها تجربه هنر معماری ایرانی را یکجا در خود جمع نموده است، این سازههای ایرانی عصر صفوی از سوی حکمرانان مسلمان هند که از سده سیزده میلادی رو به مقبره سازی آوردند، مورد تقلید کامل قرار گرفت. ( علام، ص 272 ) و باغ - مزارهای بزرگی از جمله تاج محل که انحراف از هنر ارتدکس صفوی در آن بسیار اندک است. ( بورکهارت، 184، 100 ) اصل سلسله مراتب، اصل تقارن و تناسب که ویژگی و ابتکار خاص هنر ایرانی است، این اصول که ارکان اصلی خلق هر اثر برین هنری است، ( هوار، ص 101 ) همواره حضور مستمری در معماری ایرانی داشته است از باغهای هخامنشی که دارای طرحهای مستطیل شکلی بود ( پوپ، ص 246 ) با خیابانهای درختکاری متقارن مانند نمونه قبر کوروش و « مقابر زنان » در نزدیکی آن در دشت مرغاب ( معروف به مقبره مادر سلیمان ) تا شاهکارهای معماری عصر صفوی، تناسب، استحکام، شوق و خلاقیت و لذت و قدرت میراث معماری ایرانی بود که همه عناصر تکاملی خود در طول تاریخ را در تاریخ را در تاج محل به عنوان یک حقیقت جامع معنوی به نمایش گذاشت.و تاج محل درخشش وجود مطلق از میان پوشش جهان، حسی بود که تناسب مستقیمی با زیبایی پیدا کرد و سمبلی ماندگار از هنر اشراقی - ایرانی به جا گذاشت که وظیفهی آن القای وحدت وجود از طریق کاربرد هنری اصول تناسب، تقارن و تعادل بود.
پینوشت:
1- عضو هیأت دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز.
منابع تحقیق:- باسورث، کلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی جدید ( راهنمای گاه شماری و تبارشناسی ): انتشارات باز، تهران 1381.
- براند، روبرت، معماری اسلامی، ترجمه شیرازی، تهران، نشر روزنه، 1380.
- بلر، شیلا، هنر و معماری اسلامی، ترجمه آژند، تهران، 1381، نشر سمت.
- بورکهارت، معماری اسلامی، ترجمه رجب نیا، تهران، 1365.
- پوپ، معماری ایران، ترجمه صدری، نشر فرهنگان، 1373، تهران.
- تاریخ ایران کمبریج، ج3، تهران، 1373، نشر امیرکبیر، مترجم انوشه.
- تتوی، احمد، تاریخ الفی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1383.
- رجبی، پرویز، هزارههای گمشده، ج4، نشر توس، 1381.
- سفادی، یاسین حمید، خوشنویسی اسلامی، ترجمه شایستهفر، نشر مطالعات اسلامی، 1381.
- علام، نعمت اسماعیل، هنرهای خاورمیانه در دوران اسلامی، ترجمه تفضیلی، نشر آستان قدس، تهران، 1382 ش.
- فرشته، محمد قاسم هندوشاه، تاریخ فرشته، چاپ سنگی.
- کالج مالکوم، اشکانیان، ترجمه رجب نیا، تهران، نشر دنیا، 1380 ش.
- کخ، ابا، معماری هند دوره گورکانیان، ترجمه سلطان زاده، تهران، 1373.
- گوستاو لوبن، تطور ملل، ترجمه علی دشتی، نشر اساطیر، تهران، 1377.
- مانزو ژال پال، ترجمه گلپایگانی، هنر در آسیای مرکزی، نشر آستان قدس رضوی، 1380.
- مصاحب، غلامحسین، دایره المعارف فارسی، امیرکبیر، تهران، 1381.
- هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمه فریدنی، نشر دانشگاهی، تهران، 1373.
- هوار، کلمان، ایران و تمدن ایرانی، ترجمهی حسن انوشه، نشر امیرکبیر، تهران، 1384.
- هوگ، سبک شناسی معماری اسلامی، ترجمه ورجاوند نشر انقلاب اسلامی تهران 1375.
- Shahidipak, Maritime communicational & Islamic committee, Causes of cultural – civilazational inter racation among China, Persian, Arab, and Greek, along Maritime silk rute in the Middele age, China, Quanzhou, Fujaian province, 2008
- EI.
- ابن بطوطه، رحله، دارالکتب العلمیه بیروت 2002.
منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 148، صص24-29.