آشنایی با دامغان
نويسنده:آرش نورآقایی
استان سمنان از لحاظ سایتهای تاریخی و طبیعی و همچنین تعداد پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده در جایگاه بسیار خوبی قرار دارد .
اما استفاده بهینه از این همه ظرفیت گردشگری ناچیز است و جای سؤال دارد.
فکر نمیکردم که در دامغان این همه جاذبه تاریخی وجود داشته باشد. این سخن بسیاری از گردشگرانی است که با تور به استان سمنان و شهر دامغان سفر میکنند. یکی از ویژگیهای سفرهای گروهی در قالب تور، این است که گردشگران نسبت به مقصدی که به آن سفر میکنند اطلاعات خوبی کسب میکنند. این اطلاعات شامل سایتهای تاریخی و طبیعی، مردمشناسی، سبک زندگی، فولکلور و آداب و رسوم است.
دامغان یکی از شهرهایی است که جاذبههای فراوانی در آن وجود دارد و با این حال ما اگر خیلی به آن ارادت داشته باشیم، تنها پستههایش را میستاییم. مسجد تاریخانه، دیوار قدیمی شهر، تپه حصار، برج پیر علمدار، مسجد جامع، برج مهماندوست، برج چهلدختران و سایت تفریحی چشمهعلی از معروفترین این جاذبهها هستند.
بهنظر میرسد نام قدیمی این شهر دهمغان بوده و به مرور زمان به دامغان تبدیل شده است. مغان(مغها) همان روحانیون دوران مادها تا دوران ساسانیها هستند که همواره در حکومت دستی داشته و منشا اثر بودهاند.
مغها که یکی از شش طایفه مادها (بودیان، بوسیان، پارتاکنیان، اریزانتانیان، استروخاتیان، مغها) بودند به انجام کارهای فوقالعاده شهرت داشتند، تا جایی که کلمه Magic انگلیسی و معجزه عربی از کلمه مغ (Magh) ریشه گرفتهاند.
بنا بهنظر برخی از محققان، مکان شهری که به نام شهر صد دروازه (هکاتوم پلیس در روایات یونانی) معروف است، در همین حوالی شهر دامغان حدس زده میشود. شهری که از اولین شهرهای ساختار یافته در ایران آن روزگار محسوب میشد و به شکل دایرهای بنا شده بود.
دامغان، زمانی شهری بود که هم در مسیر جاده ابریشم قرار داشت و هم جزء خراسان بزرگ محسوب میشد. شهری که از جنوب به دشت بیگیاه کویر و از شمال به سمت پوششهای متنوع گیاهی جنگلهای هیرکانی راه دارد.شهری که روزگاری پارتیان جنگجو در آن میزیستند و آوازه نامشان و دلاوریشان چنان بلند بود که لغت پارتیزان به وجود آمد و جنگهای پارتیزانی، از نحوه جنگیدن (جنگ و گریز) آنها به شیوهای ویژه در جنگهای چریکی تبدیل شد.
دامغان، امروز در مسیر جادهای است که از پایتخت به سوی مقصد شیعیان میرود و بنابراین هنوز هم میتواند در زمره یکی از شهرهای مهم اقتصادی و گردشگری باشد. شهری که روزگاری در نزدیکی آن، کاروانسراها بنا شده بود، امروز نیز میتواند نوستالژیای ایجاد کند که بازدیدکنندگانش پرشمار باشند.
با این همه، و صد افسوس که کسی ویژگیهای این شهر را نمیشناسد و مسئولانش هم گویی دغدغهای برای جذب گردشگر به این شهر ندارند.
این شهر تنها یک هتل (مهمانسرای ایرانگردی و جهانگردی) دارد که میتواند تا حدی آبروی گردشگری را حفظ کند. مهمانسرایی که تمام تختهایش با یک اتوبوس پر میشود.
به سایتهای تاریخی دامغان که میروی، اولین چیزی که نظرت را جلب میکند، مهجور بودن این سایتهاست.
مسجد تاریخانه که از قدیمیترین مساجد ایران محسوب میشود، با سادگی تمام قرنهاست که در گوشهای از شهر آرام و باوقار ایستاده است. اما سالهاست که تلی از خاک روبهروی درب و محوطه مسجد تاریخانه قرار دارد و کفش و شلوار گردشگران را میآلاید و کسی نیست که حتی بپرسد چرا چنین است و البته کسی هم پیدا نیست که جوابی بدهد. تازه این در حالی است که شانس داشته باشیم و کسی باشد که در را به رویمان باز کند.
اگر روز جمعه به دامغان بروید درب هیچ سایت تاریخی به روی شما باز نیست. آیا مسئولان گردشگری نمیدانند که مشتری سایتهای تاریخی روزهای تعطیل به سراغشان میروند؟
به دیوار قدیمی شهر که نظر میکنی، میبینی که سوداگران بر رویش با اسپری تبلیغشان را نوشتهاند. و یا اگر شانس بیاوری و کسی باشد که درب برج پیر علمدار را برایت باز کند، تا میخواهی زبان به تمجید از زیبایی کتیبهها و سبک معماری بگشایی، متوجه میشوی که درون برج، هر جا که نظر کنی، با ذغال یادگاری نوشتهاند و به ساختمان آسیب رساندهاند. اینجاست که لب فرو میبندی و سر به پایین میافکنی.
کسی به فکر مرمت نیست؛ نه مرمت، نه حفاظت، نه آموزش، نه آگاهی.
به چشمهعلی دامغان که بروی، حتی در روز تعطیل(غیر از تابستان و ایام نوروز) کسی نیست که یک بطری آب یا یک لیوان چای بفروشد و حداقل نیاز گردشگران را تامین کند. مسئولی هم نیست که به فکر باشد که گزندی به این منطقه گردشگری نرسد.درب ساختمانی که به نام مکان حفاظت از محوطه مزین شده، همیشه بسته است.
آب پاک چشمه علی، تنها بعد از ۲۰متر جاری شدن توسط بطریها و زبالهها آلوده میشود و سالهاست که ارگانی کف استخر را لایروبی نکرده است. از درختان حفاظت نمیشود و گاهی مردم یادشان میرود که آتشی که روشن میکنند باید خاموش شود تا چنارها و تبریزیها باز هم بتوانند زینت بخش سایت چشمهعلی باشند.
خلاصه کلام اینکه گویی نهادی به نام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دامغان، ذیحیات نیست و یادگاری نویسان و معتادان و ناآگاهان بیش از گردشگران از سایتهای تاریخی بازدید میکنند و به ما میگویند که در چه تاریخی آنجا بودهاند.
نکته آخر اینکه دامغان، شهری است آرام، مهجور و فراموش شده در مسیری که روزگاری از ابتدا تا انتهایش پر از بانگ کاروانیان بود و رونقش حسرت را به دل شهرهای دیگر باقی میگذاشت.
اما استفاده بهینه از این همه ظرفیت گردشگری ناچیز است و جای سؤال دارد.
فکر نمیکردم که در دامغان این همه جاذبه تاریخی وجود داشته باشد. این سخن بسیاری از گردشگرانی است که با تور به استان سمنان و شهر دامغان سفر میکنند. یکی از ویژگیهای سفرهای گروهی در قالب تور، این است که گردشگران نسبت به مقصدی که به آن سفر میکنند اطلاعات خوبی کسب میکنند. این اطلاعات شامل سایتهای تاریخی و طبیعی، مردمشناسی، سبک زندگی، فولکلور و آداب و رسوم است.
دامغان یکی از شهرهایی است که جاذبههای فراوانی در آن وجود دارد و با این حال ما اگر خیلی به آن ارادت داشته باشیم، تنها پستههایش را میستاییم. مسجد تاریخانه، دیوار قدیمی شهر، تپه حصار، برج پیر علمدار، مسجد جامع، برج مهماندوست، برج چهلدختران و سایت تفریحی چشمهعلی از معروفترین این جاذبهها هستند.
بهنظر میرسد نام قدیمی این شهر دهمغان بوده و به مرور زمان به دامغان تبدیل شده است. مغان(مغها) همان روحانیون دوران مادها تا دوران ساسانیها هستند که همواره در حکومت دستی داشته و منشا اثر بودهاند.
مغها که یکی از شش طایفه مادها (بودیان، بوسیان، پارتاکنیان، اریزانتانیان، استروخاتیان، مغها) بودند به انجام کارهای فوقالعاده شهرت داشتند، تا جایی که کلمه Magic انگلیسی و معجزه عربی از کلمه مغ (Magh) ریشه گرفتهاند.
بنا بهنظر برخی از محققان، مکان شهری که به نام شهر صد دروازه (هکاتوم پلیس در روایات یونانی) معروف است، در همین حوالی شهر دامغان حدس زده میشود. شهری که از اولین شهرهای ساختار یافته در ایران آن روزگار محسوب میشد و به شکل دایرهای بنا شده بود.
دامغان، زمانی شهری بود که هم در مسیر جاده ابریشم قرار داشت و هم جزء خراسان بزرگ محسوب میشد. شهری که از جنوب به دشت بیگیاه کویر و از شمال به سمت پوششهای متنوع گیاهی جنگلهای هیرکانی راه دارد.شهری که روزگاری پارتیان جنگجو در آن میزیستند و آوازه نامشان و دلاوریشان چنان بلند بود که لغت پارتیزان به وجود آمد و جنگهای پارتیزانی، از نحوه جنگیدن (جنگ و گریز) آنها به شیوهای ویژه در جنگهای چریکی تبدیل شد.
دامغان، امروز در مسیر جادهای است که از پایتخت به سوی مقصد شیعیان میرود و بنابراین هنوز هم میتواند در زمره یکی از شهرهای مهم اقتصادی و گردشگری باشد. شهری که روزگاری در نزدیکی آن، کاروانسراها بنا شده بود، امروز نیز میتواند نوستالژیای ایجاد کند که بازدیدکنندگانش پرشمار باشند.
با این همه، و صد افسوس که کسی ویژگیهای این شهر را نمیشناسد و مسئولانش هم گویی دغدغهای برای جذب گردشگر به این شهر ندارند.
این شهر تنها یک هتل (مهمانسرای ایرانگردی و جهانگردی) دارد که میتواند تا حدی آبروی گردشگری را حفظ کند. مهمانسرایی که تمام تختهایش با یک اتوبوس پر میشود.
به سایتهای تاریخی دامغان که میروی، اولین چیزی که نظرت را جلب میکند، مهجور بودن این سایتهاست.
مسجد تاریخانه که از قدیمیترین مساجد ایران محسوب میشود، با سادگی تمام قرنهاست که در گوشهای از شهر آرام و باوقار ایستاده است. اما سالهاست که تلی از خاک روبهروی درب و محوطه مسجد تاریخانه قرار دارد و کفش و شلوار گردشگران را میآلاید و کسی نیست که حتی بپرسد چرا چنین است و البته کسی هم پیدا نیست که جوابی بدهد. تازه این در حالی است که شانس داشته باشیم و کسی باشد که در را به رویمان باز کند.
اگر روز جمعه به دامغان بروید درب هیچ سایت تاریخی به روی شما باز نیست. آیا مسئولان گردشگری نمیدانند که مشتری سایتهای تاریخی روزهای تعطیل به سراغشان میروند؟
به دیوار قدیمی شهر که نظر میکنی، میبینی که سوداگران بر رویش با اسپری تبلیغشان را نوشتهاند. و یا اگر شانس بیاوری و کسی باشد که درب برج پیر علمدار را برایت باز کند، تا میخواهی زبان به تمجید از زیبایی کتیبهها و سبک معماری بگشایی، متوجه میشوی که درون برج، هر جا که نظر کنی، با ذغال یادگاری نوشتهاند و به ساختمان آسیب رساندهاند. اینجاست که لب فرو میبندی و سر به پایین میافکنی.
کسی به فکر مرمت نیست؛ نه مرمت، نه حفاظت، نه آموزش، نه آگاهی.
به چشمهعلی دامغان که بروی، حتی در روز تعطیل(غیر از تابستان و ایام نوروز) کسی نیست که یک بطری آب یا یک لیوان چای بفروشد و حداقل نیاز گردشگران را تامین کند. مسئولی هم نیست که به فکر باشد که گزندی به این منطقه گردشگری نرسد.درب ساختمانی که به نام مکان حفاظت از محوطه مزین شده، همیشه بسته است.
آب پاک چشمه علی، تنها بعد از ۲۰متر جاری شدن توسط بطریها و زبالهها آلوده میشود و سالهاست که ارگانی کف استخر را لایروبی نکرده است. از درختان حفاظت نمیشود و گاهی مردم یادشان میرود که آتشی که روشن میکنند باید خاموش شود تا چنارها و تبریزیها باز هم بتوانند زینت بخش سایت چشمهعلی باشند.
خلاصه کلام اینکه گویی نهادی به نام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دامغان، ذیحیات نیست و یادگاری نویسان و معتادان و ناآگاهان بیش از گردشگران از سایتهای تاریخی بازدید میکنند و به ما میگویند که در چه تاریخی آنجا بودهاند.
نکته آخر اینکه دامغان، شهری است آرام، مهجور و فراموش شده در مسیری که روزگاری از ابتدا تا انتهایش پر از بانگ کاروانیان بود و رونقش حسرت را به دل شهرهای دیگر باقی میگذاشت.