نویسنده: فرانسواز شوای
برگردان: محسن حبیبی
برگردان: محسن حبیبی
ویکتور کونسیدران Victor Considérant (1808-1893) پلی تکنیسین و مهندس ارتش، در سال 1831، به منظور وقف زندگی خویش به اندیشههای فوریه و نشر آنها، از مشاغل خود کناره گرفت. او به هنگام مرگ فوریه ریاست جنبش فالانستری و مدیریت ارگان آن - فالانژ - را بر عهده میگیرد.
در آثار بیشمارش:
- سرنوشت اجتماعی (1834-1838) La destinée Sociale.
- بیانیه مکتب هم پیوندی (1841) Manifeste de l"Ecole Sociétaire.
- ارائه نظام فالانستری فوریه (1845)
Exposition du systéme Phalanstérien de Fourier.
- اصل سوسیالیسم (1847)
Principe du socialisme.
نظریههای فوریه به شکلی روشنتر و تحلیلیتر از کتابهای خود بنیانگذار بیان شدهاند.
این مسأله بویژه در مورد آنچه در تشکیلات استقرار انسانی را شامل میشود واقعیتر میگردد، استقراری که کونسیدران توصیف فالانستر در سال 1840 را بدان اختصاص میدهد کونسیدران خود نیز به تجربیات فالانستری دست یازید، تجربیاتی که همه با شکست رو به رو شدند. مشهورترین این تجربیات مهاجرنشین رئونیون بود که به هنگام تبعیدش به ایالات متحده، پس از شرکت در شورش 1849، آن را بنیان نهاد.
از هرج و مرج به نظم
1- امروز
معماری، تاریخ را مینویسد.آیا تمایل دارید تمدنی را که در آن زندگی میکنیم بشناسید و دریابید؟ از برج ناقوس دهکده و یا از برجهای بلند نوتردام بالا بروید.
قبل از هر چیز نمایشی از هرج و مرج است که چشمتان را متأثر خواهد کرد:
دیوارها هستند که از هم میگذرند، به هم بر میخورند، با هم در میآمیزند، و به هزار شکل غریب با هم در تصادمند، پشت بامها با همه نوع شیب که از یکدیگر بالا میروند و با هم در ستیزند، [نماهایی با] پیشانیهای عریان، سرد و دود گرفته و گشوده شده با تک و توک بازشوهای مشبک. محوطههایی که در هم آمیختهاند، ساختمانهایی از همه دوران و از هر گونه، که چهره همدیگر را پوشانیده و هر یک دیگری را از هوا، دید و نور محروم میکنند. این ستیزی بینظم است، یک آمیختگی معماری دهشتناک.
برای کسی که انگارهای از نظم و هماهنگی دارد، برای کسی که به هرج و مرج اجتماعی و تبلور کالبدی آن میاندیشد، شهرهای بزرگ، بخصوص پاریس نمایشهای محزونی هستند، [کالبدی] با نوعی وفاداری زشت؛ این تورم بیشکل، این درهم و برهمی خانههای پوشانیده شده از خرپاها، مجهز به تزیینات فلزی، با نمادهای زنگ خورده و با دودکشهای متعددشان چه خوب ناهماهنگی اجتماعی و قطعه قطعه شدن ناشی از این هرج و مرج و معماری را ترسیم میکنند.
ببینید که انسان در پایتخت جهان متمدن چه سان سکنی یافته است!
سرریز جمعیتی
در این پاریس یک میلیون مرد و زن و بچههای بخت برگشتهای وجود دارند که در حلقه تنگی از خانهها، بر روی هم چیده شدهاند، خانههایی که به هم برخورد کرده، از هم گذشته، از هم بالا میروند و شش طبقه خویش را در هم میفشرند؛ و اینکه ششصد هزار از این ساکنان در حیاطهای تاریک، عمیق، لزج، در زیر زمینهای نمناک، در اتاقهای زیر شیروانی بیدفاع در مقابل باران، باد و موش و حشرات بدون هوا و نور زندگی میکنند؛ و از پایین تا بالا، از زیر زمین تا سقف همگی متعفن، لجنزار و فقیر و خراب هستند.انسان سکنی نیافته است
در شهرهای ما ویرانههای بیقواره، سیاه، زشت و متعفن در پیرامون بناهای یادوارهای گسترده شدهاند. بناهایی که تمدن، اینجا و آنجا پی افکنده است، بسان آن چه در باغی بد نگهداری شده میبینیم، حلزونها با بزاق آلوده بر ساقه درخت یاسی پرگل میخزند.ترویج تجمل و فقر، این مکمل نقاشی است.
تمدن، کاخهای کمی دارد و هزاران بیغوله، همان طور که برای تودهها پوششی پشمینه دارد و برای عزیزان اندکش جامهای ابریشمین و زربافت. «تمدن» در جوار جامه گلدوزی شده از یک سو، لباس زمخت کارگرانش را، از دیگر سو، عرضه میدارد و زخمهای فقرایش را. اگر با مخارجی گزاف اپرایی با شکوه میسازد و بدان میپردازد، آنجا که آهنگهای دلفریب گوش صاحبان ثروت را نوازش میکند، درمیانه خیابانها و میدانهای عمومی، آوای فقر کوران و مرثیه اندوهگین گدایانش را به گوش میرساند، و بعد، اینجا و آنجا، تمدن چیزی جز خلق خودخواهی و بیاخلاقی نمیداند چه، فقر و ثروت هر یک بیاخلاقی و خودخواهی خویش را دارا هستند.
آه، نه، نه، در روستاهایمان و در پایتختهای بزرگمان، انسان سکنی نیافته است: چه، من آن کهنه فروش فانوس به دستی که شب را به غنیمت میبرد و زندگیاش را در انبوه زبالههایی میجوید که با چوبدستی به هم میزند نیز انسان مینامم، هم او و هم برادران تهیدست بیشمارش را و هم صاحبان سرمایه و کاخها را و من مسکن انسان را، خانهای مینامم سالم، راحت، پاکیزه، قشنگ و از هر نظر مطلوب.
2- فردا: فالانستر
روابط اشتراکی شرایط کاملاً متفاوتی از شرایط زندگی را به معماری تحمیل میکند. مسأله، دیگر ساختن کوخ کارگری، خانهی بورژوایی، کاخ دلالان یا مارکیها نیست. مسأله قصری است که انسان میباید در آن سکنی گزیند. میباید این قصر را هنرمندانه، کامل و با مأل اندیشی ساخت؛ این قصر میباید آپارتمانهای مجلل و اتاقهای بیپیرایه را در خود داشته باشد، تا هر کس مطابق سلیقهها و دارائیش بتواند در آن مکان یابد؛ سپس میباید که در آنجا کارگاههایی را برای کلیه کارها، تالارهایی را برای هر عملکرد صنعتی و یا تفریحی توزیع کرد.و پیش از همه نگاهی سریع از دید یک پرنده بر مجموعه امکانات معماری اندازیم که از شرایط اصلی برنامه مشارکت ناشی شدهاند؛ اکنون بر فراز یک روستا فالانستری هستیم، نگاه کنیم:
دیگر همه چیز در هم و بر هم نیست؛ آشفتگی نفرتآور شهر و شهرکهای متمدن؛ ناهماهنگی مجموعه زیستی با تمامی عناصر زندگی متمدن، زندگی کشاورزی، زندگی صنعتی، همجواری نابهنجار و بی نظم سکونتگاه انسان وحیوان، کارخانهها، اصطبلها، آغلها، در هم آمیختگی اشیا، مردمان، حیوانات و ساختمانهای جوراجور دیگر وجود ندارد. فعل خلاقیت بر هرج و مرج غالب گشته و نظم برقرار شده است.
عناصر در هم و برهم و هرج و مرج، از هم گسسته و با دستور زبان بر حسب انواع و اقسام از نو چیده میشوند. با جداسازی و تشخیص نظم، تمامی آهنگ زندگی با همه فرّ و شکوهش در زندگی، اقتصاد و زیبایی میشکفد.
واحد مسکونی
دورنمایی را تماشا کنیم که در مقابل چشمانمان تحول مییابد، کاخی درخشان چونان جزیرهای مرمرین، شناور در اقیانوسی از سبزهزاران از دل باغها، گلزاران و چمنزاران سایهدار سر بر میآورد. این اقامتگاه شاهانهی مردمی دیگر گونه است.در جلو کاخ میدانگاهی وسیع گسترده شده است. این محوطه تشریفات است، میدان تجمع گروههای صنعتی، نقطه عزیمت و ورود گروههای فعال، مکان نمایشها و سرودهای جمعی، مکان دید و بازدیدها و تحرکات.
خیابان اصلی که با درختان پر شکوه چهار ردیفهاش، در دوردستان، حومه را از هم میشکافد، با انبوه بوتهها و گلهای حاشیهبندی شده و با در برگرفتن دو جناح پیش آمده، فالانستر بر روی محوطه تشریفات باز میشود، خیابانی که ساختمانهای صنعتی و بناهای روستایی گسترده شده در کنار کشتزارهای بزرگ را از هم جدا میکند.
در یک سو کاخ مردم و در مرکز مکان اصلی حرکت و جنبش، میدان بزرگ تحرکات و در دیگر سوی، شهر صنعتی، سیلوها، سرپناههای ماشینها و حیوانات، که در تسخیر زمین، انسان را یاری میرسانند.
شهر صنعتی
در نخستین ردیف شهر صنعتی، خطی از کارخانهها، کارگاههای بزرگ، مغازهها و انبارهای مواد ذخیره دیوارهایش را در مقابل فالانستر افراشته است. موتورها و ماشینها در آنجا نیرویشان را آزاد میکنند و مواد اولیه را با اندام فلزی خود، میسایند، نرم میکنند و دگرگون میسازند و برای فالانژ هزار عمل شگفتانگیز انجام میدهند. این زرادخانه خلاقیتهای فعال وزنده هوش انسانی است؛ مقصورهای که در آن تمامی موجودات صنعتی از طریق نیروی خلاقه انسان گرد هم آمده و به گونههای گیاهی و انواع حیوانی، این ماشینهای ابداعی نخستین خالق، اضافه شدهاند. جایی که تمامی عناصر رام شده، تمامی نیروها مهار شده، تمامی قدرتهای مرموز به خدمت گرفته شده، تمامی قدرتهای طبیعی مغلوب شده و تمامی خدایان المپ قدیمی سر به فرمان خدای زمین نهادهاند، خدمتگزارانی مطیع، به رأی او گردن مینهند، و حاکمیتش را اعلام میدارند.تأسیسات کشاورزی
ردیف ساختمانهای بزرگ صنعتی بر روی مرکز گشوده میشوند، بدان سبب که دید فالانستر را آزاد کرده و شناور شدن نگاه در تأسیسات صنعتی را ممکن سازند، نگاه با گریز از فراز سقفهای کوتاه این تأسیسات به دورنماهای سبز مزارع و افقهای دور دست گشوده میشود. در میانه پهنه گستردهای که این روزنه با شکوه در مقابل دیدگان میگشاید، قبل از هر چیز نگاه بر روی حیاط میانی گستردهای [جهت پرورش ماکیان] متوقف میشود، ترکیبی دلنشین از برکههای آب، از جویباران در حال گذار از روی ریگها، از پرچینهای کوتاه، محوطههای سبز کلاه فرنگیهای زیبا، از پارکهای سایهدار، از محوطههای محصور با خانههای جمع شده در کنار برج کبوتری بلند و باریک که بسان ستونی با شکوه در نقطه مرکزی مستحدثات کشاورزی قد برافراشته است. بامهای روستاگونه [کارخانه] شیردوشی، سردخانه و پنیرسازی. از چپ و راست [احجام] سنگین به صورت پراکنده دیده میشوند که به وسیله انبوه گیاهان محصور گشتهاند. در تمامی پیرامون، چشم، پارکهای شخم زدهای را مییابد با داربستهای درخشان، انبارهایی با گاریهای رنگ زده، مکانهایی برای خدمات روستایی، با رنگهای گوناگون و متباین در مجموعهها و گروهها، نگاه، تمامی این خدمات پشتیبانی کشاورزی را کشف میکند، که بسیار درخشانتر از زرادخانههایی است که با غروری بسیار از سوی ریختهگریهای نظامی انگلستان و فرانسه عرضه میشود.پارکها، انبارها، سرپوشیدهها و کارگاههای ذوب آهن زغال سنگ و محوطههای خدماتی هر یک به سهم خویش در میان اصطبلها و طویلههای شاهانهای محصور شدهاند که در آن نژادهای اسبها و گاوهایی که در فالانژ نگهداری میشوند، بنابر نوع، عناوین ارزشی و خونشان در گروههایی، دسته بندی و تقسیم شدهاند. هوا و آب که آگاهانه در دورن و بیرون ساماندهی و لولهکشی شدهاند، در این تودههای ساختمانی جریان مییابند، ساختمانهایی که درختان، ارتباطات ترکیبی و محوطههای خدماتی را قطع کردهاند. نور ساختمانها را در بر میگیرد و بدانها نفوذ میکند، این ساختمانهای با آب، هوا، نور، مورد مراقبتهای افتخاری و با علاقه گروههای دلسوز قرار میگیرند، گروههایی که مراقبت و نگهداری، پاکی، تمیزی، و زندگی در تمامی شکوفایی و شکوهش بدانها واگذار شده است.
این است مجموعه!
اکنون نحوه قرارگیری عمومی کاخ مسکونی فالانستر را به معنی دقیق کلمه از نزدیک بررسی کنیم:
ویژگیهای مسکن
شکل کلی طرح من (1) همانی است که از نقشه فوریه الهام میگیرد. این شکل تمامی شایستگیهای اشتراک، تمامی محاسن سادگی، سلامتی و ایمنی را به کمال دارا میباشد. گفتنی است که این شکل به هیچ وجه غیر قابل انعطاف نیست. پیکربندیهای زمین و هزار خواسته متفاوت، این شکل را گسترش بخشیده و دگرگون میسازد و نماها و جزئیات در هر فالانستر تنوعی بیپایان را عرضه میدارد.بانگاه به فالانستر در مقابل خویش کالبدی مرکزی را داریم که در میانه آن برج فرمان قد برافراشته است؛ دو جناحی که به گونهای عمودی بر مرکز سایه میافکنند، محوطه بزرگ تشریفات را شکل میبخشند، جائی که نمایشها و تحرکات صنعتی به اجرا در میآیند. سپس، در نوک جناحها به انتهای [شکل] نعل اسب میرسند، جاده بزرگی را ترسیم میکنند که محوطه تشریفات را محصور کرده و در طول، جبهه جانبی فالانستر گسترش مییابد. این جاده بین این دو ساختمان و ساختمانهای صنعتی و روستایی قرار گرفته است که در جلو واقع شدهاند.
کالبدهای ساختمان مضاعف ساخته شدهاند، فالانستر، برای اجتناب از گستردگی بیش از حد جبهه، دوری بسیار از مرکز و سرانجام برای تسهیل فعالیت ارتباطات و در برگرفتن آنها، بر روی خویش بسته شده است.
دسته بندی عملکردها
کارگاههای پر سر و صدا و مدارس پر هیاهو در انتهای یکی از بالها در آخرین حیاط قرار داده شدهاند؛ سر و صدا در این حیاط پر هیاهو جذب شده و باقی میماند بدین گونه از این هیاهوهای طاقتفرسا و با طبایع گوناگون، که به گونهای اتفاقی در تمامی محلات شهرهای متمدن پراکنده گشتهاند، اجتناب میشود؛ محلاتی که در آن سندان آهنگر، چکش حلبیساز، نیلبک، قرهنی و شیپور، همراه با وزوز ویلون و قیل و قال ماشینها علیه گوش عامه مردم متفقالقولاند؛ و تمامی این آهنگهای ناموزون، ناجور، شکننده، پاره کننده و کر کننده هستند که تقریباً در تمامی آپارتمانهای شهرهای بزرگ [به گوش رسیده] و در نهایت و از ورای همه چیز مانند پیانویی بیرحم، ناگریزناپذیر و سرکش، جهنم واقعی را شکل میدهند.در آخرین حد نوک بال دیگر، کاروانسراها و یا مسافرخانهی مخصوص خارجیان یافت میشود، هدف چنین ترتیبی اجتناب از تورم [عملکردها] در مرکز فعالیت است.
تالارهای بزرگ روابط عمومی به منظور تشریفات، بورس، پذیراییها، ضیافتها، رقصها، کنسرتها و غیره در مرکز قصر و در پیرامون برج فرمان استقرار مییابند. کارگاهها و آپارتمانها با ابعاد و قیمتهای متفاوت در تمامی جهات گسترش ساختمانها توزیع میگردند. کارگاههای عموماً وابسته به نحوی درخور، در طبقات همکف یافت میشوند. با وجود این بسیاری [از کارگاهها, چون کارگاههای خیاطی، گلدوزی و دیگر انواع، ظریفکاری میتوانند در طبقه اوّل قرار گیرند.
این مهم است که مرکز کاخ، مجللترین بخش آن باشد: بدین قرار، آپارتمانهای گرانقیمت، بسیار مجلل تزیین شده، شاهانه استقرار یافته و با باغ بزرگ زمستانی محصور شدهاند، باغی که در پشت برج فرمان قرار داشته و به وسیله حیاطهای مربع درونی کالبدهای مضاعف، بسته شده است. آپارتمانهای بیپیرایهتر در طول بالها و نوک بالها جای میگیرند.
علیه تمایز
در هر حال [دوره] هماهنگی بدون آنکه هدف خود را برابری قرار دهد، که مخالف تمامی نظم طبیعی و اجتماعی است، همیشه در پی آمیختگی طبقات و آمیزش نابرابریهاست. برای رسیدن به این هدف، در این نظم و ترتیب عام، سلسله اعمالی در نظر گرفته میشود که مانع [از جدایی شده] و [این هدف را] تا کوچکترین هستهی غیر قابل ملاحظه یک محله پیشبینی میکند،محلهای که در مرکز و پیرامون آن، مساکن بسیار ارزان جای داده شده و مساکن بسیار گرانقیمت نیز به دورترین نقاط برده میشوند. تنوع سلیقهها، ذوقها و خصیصهها سبب میگردد تا طبقات با درآمدهای متفاوت در تمامی بدنههای ساختمان فالانستر پراکنده شوند؛ یا در آنجا دیگر، محله «سن مارسو» در کنار مجله «سن ژرمن» دیده نمیشود.فضاهای سبز درونی
فضاهای بزرگ باقیمانده در بین بناها، حیاطهای درختکاری شدهای را میسازند، که به وسیله دریاچهها خنک شده و به خدمات مختلفی تخصیص داده میشوند. این حیاطها با حاشیهبندی باغچهها و سطح گلکاری شده درونی تزیین میگردند. مجسمههای بسیاری در آنجا هستند و با سفیدی مرمرین خود بر روی انبوه سبزهها بروشنی مشخص میگردند.در [حیاط] مربع مرکزی، باغ زمستانی گسترده میگردد، باغی با درختان سبز و صمغدار، به گونهای که در تمامی فصول بتوان آفرینشی دوباره برای چشمان داشت. در تمامی اطراف این باغ، یک یا دو طبقه فضای با ارزش قرار میگیرند، که میتوان آزمایش آنها را با ساماندهی رواقهای بزرگ و تالارهای استحمام تلفیق کرد. این مجللترین و غنیترین باغ در تمامی باغهای فالانژ است؛ این باغ، گردشگاههای زیبا، سایهدار و گرم را شکل میبخشد، جایی که پیران و بیماران از بستر برخاسته و از تنفس هوا و آفتاب لذت میبرند.
خیابان - رواق
تمامی اجزای ساختمان [دوره] هماهنگی، آپارتمانها و کارگاهها، و همه کالبدهای بناها به وسیله یک «خیابان - رواق» به یکدیگر بسته شدهاند، خیابان - رواقی که آنها را در برگرفته، به دور ساختمان گردش کرده و آن را کاملاً میبندد. این رواق محیطی مضاعف دارد، طبقه همکف به وسیله طاقهایی شکل میگیرد که به موازات ساختمان کشیده میشود، مثل بنای پاله رویال؛ بر روی این طاقها و بر فراز سقف رواق داخلی، رواق طبقه اوّل بنا میگردد. این رواق تا آخرین نقطه بنا بالا رفته و به وسیله پنجرههای بلند و باریک شکل میگیرد، درمواردی آپارتمانهای طبقات فوقانی بر روی پنجرههای این رواق باز میگردند، و در مواردی دیگر این رواق متوقف شده و برای طبقه بالایی به شکل مهتابی در میآید.گفتنش بیهوده است که، این رواقها دارای شیشه بوده، در تابستان تهویه آن را خنک کرده و در زمستان گرم میکند، و همیشه دارای هوایی بسیار مطبوع میباشند.
بیتردید خیابان - رواق یکی از اندامهای بسیار شاخص معماری [دوره] هم پیوندی است. خیابان - رواق یک فالانستر در دورهی عالی هارمونی لااقل به همان اندازه رواق لوور عریض و با شکوه میباشد. از این گالری برای مهمانیهای بزرگ و گردهماییهای فوقالعاده استفاده میشود. رواقها و تالارهای فالانستر زینت شده با گلها، بسان زیباترین گلخانهها، و تزیین شده با ارزندهترین محصولات صنعتی و هنری بر روی هنرمندان [دوره] هارمونی، نمایشگاههایی تحسینانگیز و دائمی را میگشایند. این رواق و تالارها به طور کلی از شیشه ساخته خواهند شد.
لازم است که این رواق باشکوه تمامی پیرامون بدنههای ساختمانها، باغهای درونی و حیاطهای فالانستر را دور زند، گاه در برون، گاه در درون کاخ و گاه برای شکل بخشیدن به یک ساختمان، مدوّر گنبدی و یک حیاط داخلی مملو از نور، گسترده میشود؛ [و این در حالی است که] از طریق حیاطها، راهروهایش را بر روی ستونها و یا [چون] پلهای معلق سبک، به بیرون میگستراند، بدان منظور که دو جبهه موازی ساختمان را گرد هم آورد و سرانجام به پلههای بزرگ و سفید ختم شده و در همه جا بر روی ارتباطات وسیع و با شکوه گسترده میشود.
این رواق که تمامی اجزای کلّ را به هم میبندد، و رابطهی بین مرکز و دوردستها را برقرار میکند، بستری است که در آن زندگی کالبد بزرگ فالانستر جریان مییابد، این شاهرگ اصلی است که خون را از قبل به تمامی رگها میرساند؛ این رواق در عین حال، نهاد و بیان معماری برترین همبستگی اجتماعی و هماهنگی شورانگیز فالانژ است. در این ساختمان بزرگ وحدت بخش که در آن هر قطعهای حال خاصی دارد، هر جزئی بیان تفکری خاص است، به ضرورتی پاسخ میگوید و خود را با مجموعه منطبق میسازد؛ قانون اساسی مشارکت و تفکر لایتجزای هماهنگی، باز تولید شده، کامل شده، خوانا شده و کالبد مییابد.
زمانی که در فالانستر سکنی گرفته میشود، جایی که جمعیتی 2000 نفری میتواند در آن به تمامی مناسبات مدنی و صنعتی خود بپردازد؛ بر سر کارهایش حاضر شود، پیرامونش را ببیند، از کارگاهها به آپارتمانها و از آپارتمانها به تالارهای رقص و نمایش گذر کند و فارغ از هرگونه بیاعتدالی و ناسازگاری هوا و تغییرات جوّی به کارها و تفریحات خود مشغول باشد؛ زمانی که بتوان دو روزی در این محیط شاهانه زیست، چه کسی میتواند شهرها و روستاهای دوره تمدن را با گل و لای و کثافتهایش تحمل کند؟ چه صرفهجویی! در مخارج، در ملالتها در ناراحتیها، در سرماخوردگیها و در امراض از هر گونهای، که تنها و تنها از طریق یک انتخاب معماری دوره هم پیوندی عاید میگردد.
برج
در نقطه مرکزی کاخ «برج فرمان» قد برافراشته و مسلط میگردد. در اینجاست که رصدگاهها، مجموعه ناقوسها، تلگراف، ساعت، کبوتران نامهبر و نگهبانی شب، گرد میآیند و همین جاست که پرچم فالانژ به اهتزاز در میآید. «برج فرمان» مرکز هدایت و حرکت عملیات صنعتی منطقه است، این برج تحرکات را، از طریق جایگاههایش، علائمش، دوربینهایش و بیسیمهایش، بسان یک فرمانده نظامی که برفراز تپهای بلند جای گرفته، هدایت میکند.معبد و تأتر در راست و چپ کاخ، در دو خمی که به وسیله خیز (پیشآمدگی) نوک بالها، ایجاد میشود، در بین بدنه فالانستر و باغهایی که مهتابیهایش فالانستر را محصور کرده و در قلب آنهاست که [روح] فالانستر پدیدار میگردد.
جامعه گرایی روزانه
بسان خورد و خوراک، برای مسکن - چه یک آپارتمان تجهیز شده، چه آپارتمانی که خود بتوان تجهیز کرد - نیز میتوان مشترک (آبونه) فالانژ شد. از این موانع، از این تشویشهای بیشمار اسباب و اثاثیه، ناشی شده از نظام ملالتبار خانگی خانواده، دیگر [خبری نیست]! به این ترتیب میتوان دقیقاً صاحب چیزی جز لباسها و کفشها نبود و دیگر البسه و نیازها را از طریق اشتراک (آبونمان) به دست آورد.زنجیرهی آشپزخانه مجهز اجاقهای بزرگ، ملزومات، ماشینهای جمع و جور، حوضچههایی با انشعابات لولهکشی، بوده، و با پیلهای انرژیزا آراسته شده است، این زنجیره هم در حیاطهای داخلی خدماتی و هم در مزارع گسترده میشود. مکانهای ورود [مواد] انبار و ذخیرهسازی و تالارهای خدماتی در نزدیکی آن قرار دارند.
میزها و پیشخوانها، که در این تالار زیرین قرار دارند، در ساعات غذا به وسیله ماشینها برداشته شده و به بالا حمل میگردند، این وسایل هر نوع خدماتی را در تالارهای غذاخوری ایجاد میکنند، تالارهایی، که در طبقه بالا قرار گرفته و در آن سطوحی با وسایل بالابر پیشبینی شده است، وسایلی که به عملیات بزرگ خدماتی، سرعت باشکوه تغییراتی را میبخشد که در یک اپرای جالب توجه دیده میشود. این ساز و کارهای ماهرانه، که [دوره] تمدن در اینجا و آنجا، برای سرگرمی و تفریحاتش به کار میگیرد، در [دوره] هارمونی (هماهنگی) صرفهجویی را در استفاده وسیع از خود مییابند، استفادهای که خوشایندی بیحد و حصر تمامی مردم را فراهم آورد.
گرمایش
حرارت ایجاد شده در زنجیره آشپزخانهها، برای گرم کردن گلخانهها، حمامها و غیره استفاده میشود. پس از آن تنها چند [دستگاه] گرم کننده لازم است تا حرارت در تمامی قسمتهای ساختمان، رواقها، کارگاهها، تالارها و آپارتمانها توزیع شود. این گرمایی که به گونه یک سویه فراهم آمده، از طریق شبکه لولههای ارتباطی به قسمتهای مختلف هدایت میشود، این شبکه مجهز به شیرهایی است که از طریق آن میتوان، در همهی مکانهای کاخ [دوره] اشتراکی، حرارت را به دلخواه تغییر داد و تثبیت کرد. یک شبکه لولهکشی داخلی و متمرکز مانند [دستگاههای] گرم کننده، در همان زمان آب گرم را به تمام زنجیرههایی میبرد که وجودشان در تمامی آپارتمانها لازم است. نظام مشابهی برای توزیع آب سرد نیز وجود دارد. براحتی فهمیده میشود که این مجموعه تمهیدات تا چه اندازه برای پاکیزگی عمومی لازم است، تا چه اندازه رفاه را به جریان میاندازند و تا چه اندازه تمیز کردن خدمات خانگی را تسهیل کرده، خدماتی که تاکنون کثیف و زشت و کریه مینماید. تمهیداتی که اغلب در خانههای مرفه [دوره] تمدن ذهنی و کمال یافته [دیده میشود].توزیع آب
همان تفکر وحدتبخش، در تصمیمگیری تمامی خدمات حاکم است. بدین روال، و با شیوهای مشابه است که در ناحیههای مرتفع، منابع مستقر در تپهها، آب باران را جمعآوری کرده و یا از طریق تلمبهها تغذیه میگردند، انشعابات لولههای مختلفی را سبب میگردند، آب با نیروی فشار ناشی از ارتفاع خود، که از گرمای تابستان نیز حفظ میگردد، در حیاطهای داخلی، تالارها، پلههای بزرگ و آب نماهای جهنده، آبشارهای کوچک با حوضچههای سفید و آب پخشکنها، در باغها و حیاطها جاری میگردد. لولههای متحرک برای خدمات روزانه آبرسانی به پیرامون فالانستر مورد استفاده قرار میگیرند؛ این لولهها برای شستوشوی بامها و نماها نیز استفاده شده و بخصوص هر گونه امکان آتش سوزی را از میان بر میدارند.روشنایی
روشنایی عمومی، درونی و بیرونی در فالانژ بر همان انگاره وحدتبخش تنظیم گشته است. کسی فراموش نمیکند که بسیاری از شهرهای بزرگ و مؤسسات عمومی با این شیوه روشن گشتهاند. - آئینههای محدب و یا مقعر بهترین استفاده را در این ساماندهی وحدتبخش نور خواهند داشت، ساماندهی که قدرت نور را با ترکیبی سزاوار با منابع مربوط به انکسار نور، همگرایی و واگرایی چندین برابر میکند.جمعبندی اقتصادی و فلسفی
از منطق و عقل به دور است که راه حل این مسأله پیشنهاد شود، مسأله عبارت است از یافت راه حلهای معماری بسیار مناسب برای نیازهای زندگی فردی یک اجتماع 1800 نفره، و بنابر خواستهای این شرایط، بر پا کردن گونهی مسکن این جمعیت. جمعیتی که در ارتباط با یک واحد بهرهبرداری ارضی بوده و اجتماعی روستایی را تشکیل میدهد، به عبارتی [ساختن] هستهی اولیه یک کندوی اجتماعی بزرگ.الگو - کرجی
پس چی! این دیوانگی و هذیانگویی است! و میگویند: این عجب شگفتآور و غیر قابل اجراست، حال آن که شما آن را در مقابل چشمانتان دارید و بر شماست که آنها را در نظر آورید! ساختمانهایی که هزار و هشتصد انسان را در جای داده و نه تنها بر روی زمین سخت و صخره بنا نشدهاند، بلکه با [سرعت] ده گره بر روی اقیانوس درحرکت بوده و ساکنانشان را از «تولون» به «کاپ» و از «کاپ» «به کاکوتا» و از «کاکوتا» به «برزیل» و «کانادا» میبرند! ساختمانهایی با 1800 نفر ساکن که بادهای دریاهای بزرگ و طوفانهای استوایی را حقیر میشمرند، کشتیهای شجاع و شایستهای در خط. ایمان من فراتر از مجموعه دکلها و سطوح بادبانها [است].از این رو، آیا سکنی دادن 1800 نفر انسان در میانه اقیانوس، در 600 مکان مختلف و ساختن قلعههای شناور، از سکنی دادن 1800 زارع خوب در پهنهی مزرعه یا زمینهای «بوس» (2) سهلتر بوده است؟
مسأله حقیقی
دانشگاه هر ساله برای یافتن موضوعات مسابقات برای شاگردان مدرسه معماری کاوش میکند و به مغزش خطور نمیکند که این موضوع را پیشنهاد نماید! با وجود این مفهوم بس بارور است، انگارهای بسیار بالاتر و فراتر از تمامی انگارههای معماری که تاکنون به تحقق پیوسته و یا تنها بیان گشتهاند.از سوی دیگر، این یک نقش اجتماعی بوده است که برای هنر موقعیت رشد اجتماعی را فراهم آورده است. سرانجام وقتی یک معمار با گذاشتن یک ربع دایره، یک ابزار زیر سقف (کیلویی) و [به کارگیری] تنظیمات، در پی این است که مسأله معماری این چنین مطرح شدهای را حلّ کند:
انسان با نیازهایش، سلیقههایش و تمایلات طبیعیاش شرایط نظام ساختمانی را تعیین میکند که با طبیعت او سازگارتر باشد:
این معمار از همان نخستین قدم با انتخاب زیر مواجه است:
الف- یا یک خانه منفرد برای هر خانواده
ب- یا یک بنای وحدت بخش برای تجمع خانوادههایی که یک اجتماع را میسازند. اقتصاد، آسایش، سهولت ارتباطات و خدمات و تفریحات از هر گونهای و تمامی توافقهای اجتماعی و هنری برای دومین نظام مبارزه میکنند.
از این پس، هنرمند با انتخاب ساماندهی معماری فضای [دوره] هم پیوندی در مسیر محاسبه مقدورات است؛ او با جست و جوی اصول طرح خویش، کم کم تمامی شرایط زندگی اشتراکی را کشف میکند، شرایطی که چیزی نیستند جز استنتاجات طبیعی و عملی نیازها، سلیقهها و امیال غریزی انسان. و این چنین است که با تأمل کردن در ساماندهی معماری فضایی که با طبیعت انسانی منطبقتر باشد، الزاماً به شکل اجتماعی که در انطباق بیشتری با همین طبیعت باشد، دست یافته شده است.
تمامی این مسائل منوط به یکدیگرند، نمیتوان بدون تعیین کردن همزمان راه حل دیگر مسائل، آنها را حل کرد.
سؤال کنید که آیا برای سکنی دادن جمعیتی که میباید به 1800 تا 2000 نفر افزایش یابد، ساختن یک بنای بزرگ وحدتبخش با صرفهتر و معقولتر است یا ساختن 350 تا 400 خانه کوچک منفرد [دوره] تمدن، سیصد و پنجاه ویرانه اخلاقی و فلسفی؟
دیوارهای محوطه مطلوب، در نظام تفکیکی، برای بستن خانهها، باغها و حیاطها را نیز اضافه کنید؛ بیندیشید که تنها چهار صد آشپزخانه، چهارصد غذاخوری، چهارصد اتاق زیر شیروانی، چهارصد زیرزمین، چهارصد طویله، و چهارصد کاهدان را صرفهجویی میکنید. کاهشی مشابه در انبوه فضاها و کارگاههایی که امروزه در سطح شهر پراکندهاند.
- صرف نظر از صرفهجویی در مکان، در بنا، صرفهجویی در دو یا سه هزار در، پنجره، درگاه، با چهارچوبهایشان، تختهکوبیهایشان و قفل و لولاهایشان را اضافه کنید؛ به نگهداری و مرمتی که هر یک از این خانهها در سال نیاز دارند، به بی دوامی این ساختمانهای تنگ و به دستکاریهای ناچیز که میباید بیوقفه در این ساختمانها کرد، فکر کنید.
خرج هر خانه را در تعداد آنها ضرب کنید، بیتردید متعجب خواهید شد!
Description du Phalanstere et consideration sociale sur l"architectonique, Librairie Societaire, Paeis; 2edition, 1848 (Pages 39-40,47-48,56-58,80,83-84,88-89).
پینوشتها:
1. کونیسدران دور نمایی از فالانستر را ترسیم کرده است.
2. بوس درکانادا و در جنوب سنلوران واقع است (م).
شوای؛ فرانسواز، (1392)، شهرسازی تخیلات و واقعیات، برگردان: سید محسن حبیبی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم