امام على(علیه السلام)در آينه قرآن کریم
سپيده سخن
با نگاهى هرچند اندك به آثار طلايى اقوام گوناگون، چهرههاى چشمگيرى را مىيابيم كه در صحنههاى پر فراز و نشيب علمى، الگويى معرفت آفرين به شمار مىرفتهاند و يا در عرصههاى مبارزه و حماسه، نمونهاى درس آموز بودهاند، و يا در ميدان جهاد با نفس و معبرهاى دشوار اخلاقى، معلمى پارسا محسوب شده، به گونهاى كه در زهد و بىميلى به زينتهاى فريباى زندگى، شهره شهرهاى بسيارى بودهاند. و يا بر كرسى سخنورى، خطيبى فن آور و شهير دانسته شدهاند.
اما در اين ميان، كمتر كسى را مىيابيم كه در صراط زندگى، الگويى بىهمتا، در عرصه دانايى و بينش، استادى يگانه، بر توسن سخن، شهسوارى خوش كلام، در سنگلاخهاى مبارزه و جهاد، پيشوايانى اسطوره گونه و فرماندهى تمام عيار، در رهيابى به قلههاى ترس و معنويت و دستيابى به بلنداى رهايى از بندها و اسارتهاى هواها و هوسها، پيشگامى پيراسته و رهبرى وارسته، در محيط خانواده شوهرى سختكوش و پدرى دلسوز و در سجاده عبادت، عابدى تسليم و انسانى سليم محسوب شود، كه گويى در كتاب شخصيت او، هزار صحيفه دلربا ديده مىشود كه هيچيك با ديگرى يكسان نبوده و قابل جمع - از نظر ظاهرى - و يا برترى نباشد.
بىگمان عظمتبيكران چنين انسانى، توان رهيابى به ژرفاى وجود او را، از همه مىربايد و سخنان افراد معمولى و عادى را بيهوده و كمارزش مىنماياند از اينرو شيفتگان شخصيت او بايد وى را در آينه كلام پروردگارى يابند كه خود پرورانده اوست، يا در صحيفهاى جويند كه انسانهاى همسان او نگاشتهاند و يا بر ساحل باور و در كنار انديشههاى شيرين چنين شخصى از شخصيتخدا گونه او، قطرههايى در كام عطشناك خود ريزند تا نمى از اقيانوس ارزشها و ويژگيهاى وى نصيب خود سازند.
قرآن را كه مىگشاييم، دهها و حتى صدها آيه روشنگر و الگو بخش مىيابيم كه نشان از رادمردى جاودانه دارد، والا گوهرى كه افزون بر مقام عصمت كه ارزش بس گرانبهاست فضايل كيميا گون او در آينه آيات به خوبى بيان شده است و اكنون كه چهارده قرن از زمان حيات وى مىگذرد، گويى او، انسان امروز جامعه ماست و يكايك ويژگيهاى وى، به مثال آفتاب عالمتاب، تمامى افراد را از ظلمتهاى زندگانى رهايى مىبخشد.
امام على(علیه السلام) انسانى هزار بعدى كه صدها سال است، نظم و نثر، تفسير و فقه، كلام و حقوق، رياضيات و ادبيات و ... همه و همه از ريزش عظمت او روزى خوارند.
امام على بن ابيطالب(علیهما السلام) است كه تنها خداى او ياراى بيان صفات او را دارد و يا رسول حق كه سفير خداوندى است توان يادآورى ويژگيهاى وزير و پسر عم خود را داراست.
اينك كه در ماه رمضان نسيم روحبخش سخنان خداوندى، رواق وجودمان را با عطرخود، معنويتى ديگر مىبخشد، برخى از آيات قرآن كريم را درباره اميرمؤمنان على(علیه السلام) با نگاه دل مىبينيم و سيماى على را در آينه قرآن نظاره مىكنيم.
(1)
«و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد» (1)
بعضى از مردم [با ايمان و فداكار همچون على(علیه السلام) در ليلة المبيت، به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)] جان خود را در برابر خشنودى خدا مىفروشند و خداوند نسبتبه بندگان مهربان است.
تفسير آيه در كلام اهل سنت
در اين هنگام خداوند به «جبرئيل» و «ميكائيل» وحى فرستاد كه من بين شما برادرى ايجاد كردم و عمر يكى از شما را طولانىتر قرار دادم، كدام يك از شما حاضر است ايثار به نفس كند و زندگى ديگرى را برخود ترجيح دهد. هيچيك حاضر نشدند. به آنان وحى كرد اكنون، على(علیه السلام) در بستر پيامبر خوابيده است و آماده فداى جان خويش است. به زمين رويد و حافظ و نگاهبان او باشيد.
هنگامى كه جبرئيل بالاى سر و ميكائيل پائين پاى على نشسته بودند، جبرئيل مىگفت:«بهبه! آفرين بر تو اى على! خداوند به واسطه تو بر فرشتگان افتخار مىكند».
ناگاه آيه «و من الناس ...» نازل شد و در آن صفات على(علیه السلام) بيانگرديد. (2)
ابنابى الحديد معتزلى از اهل سنت كه درباره تفسير اين آيه بر اين باورست، حماسه على(علیه السلام) در ليلة المبيت - شب خوابيدن به جاى رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)- مورد تاييد همگان است و غير از كسانى كه مسلمان نيستند و افراد سبك مغز، آن را انكار نمىكنند. (3)
(2)
«و اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر ان الله برى من المشركين و رسوله فان تبتم فهو خير لكم و ان توليتم فاعلموا انكم غير معجزى الله و بشر الذين كفروا بعذاب اليم.» (4)
و اين اعلامى است از ناحيه خدا و پيامبرش به «عموم» مردم در روز حج اكبر«روز عيد قربان» كه خداوند و پيامبر او از مشركان بيزارند، با اين حال اگر توبه كنيد به نفع شماست و اگر سرپيچى نماييد، بدانيد شما نمىتوانيد خدا را ناتوان سازيد «و از قلمرو و قدرتش خارج شويد» و كافران را به مجازات دردناك بشارت ده.
تفسير آيه در كلام اهل سنت
(3)
«ان الذين اجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون و اذا مروا بهم يتغامزون» (5)
بدكاران «در دنيا» پيوسته به مؤمنان مىخنديدند و هنگامى كه از كنار آنها مىگذشتند، آنان را با اشارات مورد سخريه و استهزا قرار مىدادند.
تفسير آيه در كلام سنت
روزى على(علیه السلام) و جمعى از مؤمنان از كنار جمعى از كفار مكه گذشتند، آنها به حضرت و مؤمنان خنديدند و آنها را استهزا نمودند، اين آيات نازل شد و سرنوشت مسخره كنندگان را در قيامت روشن ساخت. (7)
(4)
«فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم، فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين» (8)
هرگاه بعد از علم و دانش كه «درباره مسيح» به تو رسيده «باز» كسانى بر تو به ستيز برخيزند به آنها بگو: بيائيد ما فرزندان خود را دعوت مىكنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مىكنيم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت مىكنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله مىكنيم و لعنتخدا را بر دروغگويان قرار مىدهيم.
مباهله به معناى رها كردن و قيد و بند را از چيزى برداشتن يعنى بنده را به حال خود گذاشتن و عاقبت كار او را به دستخدا سپردن.
تفسير آيه در كلام اهل سنت
(5)
«سال سائل بعذاب واقع، للكافرين ليس له دافع من الله ذى المعارج» (10)
تقاضاكنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد! اين عذاب مخصوص كافران است و هيچ كس نمىتواند آن را دفع كند. از سوى خداوند ذى المعارج - صاحب فرشتگانى كه بر آسمانها صعود مىكننده - است.
تفسير آيه در كلام اهل سنت
چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، امام على(علیه السلام) را در روز غدير خم به خلافت منصوب نمود و درباره او فرمودند: هر كه من مولا و ولى او هستم، على مولا و ولى اوست، چيزى نگذشت كه اين سخن در تمامى شهرها منتشر شد. نعمان بن حارث فهرى خدمت پيامبر آمد و گفت: تو ما را دستور دادى، شهادت به يگانگى خدا و رسالتخود از سوى او دادى، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادى، ما همه اينها را پذيرفتيم، اما با اينها راضى نشدى تا اينكه اين جوان - اشاره به على(علیه السلام) - را به جانشينى خود منصوب كردى و گفتى:
من كنت مولاه فعلى مولاه
آيا اين سخن از ناحيه خودت استيا از سوى خدا؟
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست، اين از ناحيه خدا است.
نعمان روى برگرداند و در حالى كه مىگفت: خداوندا! گر اين سخن حق است و از ناحيه توست، سنگى از آسمان بر ما بباران!
اينجا بود كه ناگهان سنگى بر سرش فرود آمد و او را هلاك كرد. ناگاه آيه «سال سائل بعذاب واقع، للكافرين ليس له دافع» نازل شد.
(6)
«اهدنا الصراط المستقيم» (12)
ما را به راه راست هدايت فرما.
تفسير آيه در كلام صاحب نظران
در سخن ديگرى از امام صادق(علیه السلام)، صراط مستقيم، راه به سوى معرفتخدا تفسير شده كه دو صراط است، يكى صراط در دنيا و ديگرى صراط در آخرت، صراط در دنيا امام واجب الاطاعه است، كسى كه او را شناخته و از وى پيروى كنند و در آخرت صراطى است كه پل دوزخ است و كسانى كه در دنيا امام واجب الاطاعه را نشاسند، بر اين صراط لغزيده و در آتش دوزخ هلاك خواهند شد. (14)
(7)
«الذين ينفقون اموالهم باليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف عليهم و لا هم يحزنون» (15)
كسانى كه اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشكار انفاق مىكنند، پاداششان نزد پروردگار آنان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگين مىشوند.
تفسير آيه در كلام اهل تسنن
داستانى كه شان نزول و علت نازل شدن آيه را در آن بيان كردهاند آن است كه: امام اميرالمؤمنين(علیه السلام) در حالى كه تنها چهار درهم داشت، يك درهم در روز، يك درهم در شب، سومين آن را مخفيانه و درهم آخر را آشكارا در راه خدا انفاق نمود.
اما حكم كلى و معيارى كه در تمامى عصرها و نسلها درس آموزى آن براى دينباوران آن ضرورى مىنمايد، آن است كه انفاق كنندگان بايد از نظر پنهان يا پيدا بودن عمل خويش، جنبههاى اخلاقى و اجتماعى و يا شخصيت انسانهايى را كه بدانها كمك مىكنند، مراعات نمايند، آنجا كه حفظ آبروى افراد لازم است، از انفاق آشكار دورى كنند و زمانى كه تعظيم شعائر مذهبى، تشويق ديگران به عمل شايسته و الهى مطرح است، يا هتك احترام مسلمانى نمىشود، در نگاه ديگران كمك كنند. اما در هنگام انفاق و پس از آن از فقر و تنگدستى بيمى نداشته باشند و به وعدههاى خداوند ايمان داشته، به او توكل كنند تا بدين سان، رضايتخداوند را كسب و آثار اخروى را جلب نمايند، (17) همانند امام متقيان و پيشواى خداجويان على(علیه السلام).
(8)
«لنجعلها لكم تذكرة و تعيها اذن و اعيه» (18)
تا آن - نزول عذاب بر ستمكاران و مستكبران - را وسيله تذكرى براى شما قرار دهيم و گوشهاى شنوا آن را نگهدارى مىكنند.
تفسير آيه در كلام اهل تسنن و تشيع
حديث از آنجا آغاز مىشود كه پيامبر اكرم(ص) - هنگام نزول آيه «و تعيها اذن واعيه»
و گوشهاى شنوا آن را نگهدارى مىكنند. فرمود:
«من از خداوند درخواست كردم گوشهاى على را از اين گوشهاى شنوا و نگه دارنده حقايق قرار دهد»
به دنبال سخن پيامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، على(علیه السلام) فرمودند:
«من هيچ سخن بعد از آن از رسول خدا نشنيدم كه آن را فراموش كنم. تا به هميشه آن را به خاطر داشتم» (20)
(9)
«ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا... و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا، انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء و لا شكورا» (21)
نيكان از جامى مىنوشند كه با عطر خوشى آميخته است... «آنان» غذاى - خود را و با اينكه به آن علاقه و نياز دارند به مسكين و يتيم و اسير مىدهند - و مىگويند - ما شما را براى خدا طعام مىدهيم و هيچ پاداش و تشكرى از شما نمىخواهيم.
تفسير آيه در كلام اهل تسنن و تشيع
رمضان، ماه غروب خورشید هدایت علی بن ابی طالب است. به این مناسبت مقاله حاضر که برگزیدهای از کتاب« نفائح العلام فی سوانح الایام» تالیف علیاکبر مروج الاسلام خراسانی است و«گاه شماری» از آخرین روزهای زندگی امیرمؤمنان را بیان میکند، که تقدیم میشود.
شانزدهم رمضان(یا 17) 40 ه ق/توضیح درباره اصحاب رس
شانزدهم رمضان سال 40 ه ق /خبر شهادت به ام کلثوم:
نوزدهم رمضان ملاقات با رسول خدا
نوزدهم رمضان سال 40 ه ق/ضربتخوردن حضرت
نوزدهم رمضان 40 ه ق/ حضور پزشک
آنگاه سجده کرد و فرمود:«خدایا گواه باش در روز قیامت در حضور همه پیامبرانت گواهی دهی که هرگز از غیر تو پیروی نکردم و با پیامبرت هم مخالفت ننمودم».
نوزدهم رمضان 40 ه ق/ملاقات اصبغ بن نباته
گفتم: فدایتشوم، میدانم که به بهشت میروید، من به حال خود و جدایی از شما گریه میکنم. (1)
بیستم رمضان سال 40 ه ق/ سؤال صعصعة بن صوحان از حضرت
فرمود: اگر شخصی از خود تعریف کند، زشت است، لکن خداوند به آدم فرمود: ای آدم! تو و همسرت در بهشتبمانید و هرچه میخواهید از نعمتهای بهشتی بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید، زیرا از ظالمین خواهید بود. ولی برای من خداوند عالم بیشتر چیزهای دنیا را مباح کرد، با این حال من آنها را ترک کردم.
صعصعه پرسید: نوح با فضیلتتر استیا شما؟ و پاسخ شنید: نوح بر قدم خود نفرین کرد و من بر ظالم خود نفرین نکردم. پسر نوح کافر بود، پسرانم سید جوانان بهشت هستند.
صعصعه اینبار از موسی سؤال کرد. حضرت فرمود: خداوند موسی را به سوی فرعون فرستاد و او گفت: «انی اخاف ان یقتلون» میترسم مرا بکشند و خداوند فرمود:« لا تخف انی لا یخاف لدی المرسلون» نترس... و نیز گفت: «رب انی قتلت نفسا فاخاف ان یقتلون.» اما پیامبر مرا فرستاد که در موسم حجسوره برائت را تبلیغ کنم و با اینکه بسیاری از بزرگان قریش را کشته بودم، رفتم و آیات الهی را خواندم...
صعصعه پرسید، شما با فضلیتتر هستید یا عیسی؟ فرمود: مریم، مادر عیسی در «بیت المقدس» بود، چون هنگام ولادت فرزندش عیسی شد، شنید که گویندهای میگوید:« اخرجی فان هذه بیت العبادة لا بیت الولادة.» ای مریم از بیت المقدس بیرون شو زیرا اینجا خانه عبادت است، نه مکان ولادت. اما مادر من« فاطمه بنت اسد» هنگام وضع حمل در حرم خدا بود، دیوار خانه کعبه معظمه شکافته شد و فریادی بلند گردید که: ای فاطمه داخل خانه بیا. مادرم به خانه داخل شد و من در وسط« بیت الله» متولد شدم و این فضیلت را هیچ شخصی نداشته و نخواهد داشت.
شب 20 رمضان سال چهل ه ق/ آثار زهر
شب 20 رمضان 40 ه ق/وصیتحضرت
«اوصیکما بتقوی الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما و لا تاسفا علی شیء منها زوی عنکما و قولا بالحق و اعملا للاجر و کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا. اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم فانی سمعت جدکما رسول الله(ص) یقول: صلاح ذات البین افضل من عامة الصلوة و الصیام...»
شما دو نفر را به تقوای الهی و طلب نکردن دنیا، هر چند شما را طلب کند، وصیت میکنم. بر آنچه از دنیا که از شما دریغ شود تاسف نخورید. سخن حق بگویید و برای پاداش عمل انجام دهید. دشمن ظالم و یار مظلوم باشید، شما و هر آن که نوشتهام به او برسد را به تقوای الهی، نظم در امور و اصلاح بین مردم وصیت میکنم. از رسول خدا( جد شما) شنیدم که فرمود: اصلاح بین دو نفر بهتر از یک سال نماز و روزه است...
صبح روز 20 رمضان 40 ه ق/عیادت مردم کوفه و سؤال حجر بن عدی
« ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی و خففوا سؤالکم لمصیبة امامکم...»
ای مردم! سؤال کنید قبل از اینکه مرا نیابید، اما پرسشهایتان را به خاطر آسیبی که بر امامتان رسیده استسبک کنید. با این سخن ناله از جمعیتبرخاست.«حجر بن عدی طائی» برخاست و این اشعار را خواند:
فیا اسفی علی المولی التقی ابو الاطهار حیدرة الزکی قتله کافر رجس زنیم لعین فاسق نغل شقی فیلعن ربنا من حاد عنکم و یبرء منکم لعنا و بی لانکم بیوم المحشر ذخری و انتم عترة الهادی النبی.
وقتی اشعارش را خواند، حضرت از او پرسید: وقتی از تو بخواهند که از من بیزاری بجویی، چه خواهی کرد؟
حجر گفت: به خدا قسم ای امیر مؤمنان اگر مرا با شمشیر ریز ریز کنند و در آتش بسوزانند، از شما تیری نمیجویم.
حضرت دربارهاش دعا کرد و فرمود: «وفقت لکل خیر یا حجر جزاک الله خیرا عن اهل بیت نبیک.»
ای حجر! به هر چیزی موفق شوی. خداوند از طرف اهل بیتیپامبرت به تو پاداش خیر دهد.
شب 21 رمضان/ عیادت حبیب از امیر مؤمنان
من هنوز از بستر حضرت دور نشده بودم که روح مقدسش به ارواح انبیاء و اوصیا پیوست.
ثلث اول شب 21 رمضان 40 ه ق/شهادت امیر مؤمنان
بر پیشانیاش عرق ظاهر میشد و با دست آنها را کنار زد، و فرمود: رسول خدا فرمود: وقتی بنده مومن وفاتش نزدیک میشود، مانند مروارید عرق میکند و نالهاش آرام میشود. آن گاه تکتک فرزندان را صدا زد و به خدا سپرد...
حضرت ساعتی بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، فرمود: این پیامبر است و عمویم حمزه و برادرم جعفر و اصحاب پیامبرند، که میگویند: زود باش که ما به تو مشتاقیم. همه شما را به خدا میسپارم. خدا همه را به راه حق بدارد و از شر دشمنان حفظ کند. آن گاه به ملائکه سلام داد پیشانیش عرقی کرد و مشغول ذکر خدا شد رو به قبله کرد، چشمهایش را بر هم گذاشت و دستها و پاهایش را به جانب قبله دراز کرد آن گاه، به وحدانیتخدا و رسالت پیامبر خدا شهادت داد و به سوی رضوان پر کشید.
طلوع فجر 21 رمضان 40 ه ق/ دفن علی(علیه السلام)
وقتی زمین را کندند، قبر و سنگ و خشتی یافتند، نوشتهای دیدند که با خط «سریانی» بر آن نوشته بود. این قبری است که نوح پیغمبر هفتصد سال پیش از طوفان برای وصی محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) حفر کرده است. زمانی که خواستند پیکر پاک امیر مؤمنان را داخل قبر بگذارند، ندایی برخاست: « انزلوه الی التربة الطاهرة فقد اشتاق الحبیب الی الحبیب...» فرود آورد و منزل دهید او را به خاک پاک که دوست مشتاق دوست است.
با جمعى از ياران به عيادتشان رفتند و به على(علیه السلام) فرمودند:
اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مىكردى.
على و فاطمه و فضه - خادم آنان - نذر كردند - اگرآندو شفا يابند، سه روز روزه بگيرند(طبق برخى از روايات حسن و حسين(علیه السلام) - نيز گفتند ما هم نذر مىكنيم روزه بگيريم) چيزى نگذشت كه هر دو شفا يافتند، در حالى كه از نظر مواد غذايى، دستخالى بودند، على سه من جو قرض نمود و فاطمه(س) يك سوم آن را آرد كرد و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت:
السلام عليكم يا اهل بيت محمد سلام بر شما اى خاندان محمد!
مستمندى از مستمندان مسلمان هستم، غذايى به من دهيد، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت كند.
آنان همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند. روز دوم همچنان روزه گرفتند و موقع افطار يتيمى نداى كمك سر داد و باز آنان غذاى خود را به او دادند. و در سومين روز روزه، اسيرى از غذاى آنان طلب نمود و باز آنان با آب افطار نمودند.
صبح فردا على دستحسن و حسين را گرفته، خدمت رسول الله آمدند و هنگامى كه حضرت عزيزان خود را نظاره مىنمود، ديد از شدت گرسنگى مىلرزند! فرمود: اين حالى را كه در شما مىبينم براى من بسيار گران است. سپس برخاست و با آنان به خانه فاطمه وارد شدند، ديد دختر عزيزش در محراب عبادت ايستاده است، در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبيده و چشمانش به گودى نشسته است.
اندوه وجود پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را فرا گرفت و در حالى كه غبار غم بر قلب مبارك حضرت نشسته بود، جبرئيل نازل شد و گفت:
«اى محمد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت مىگويد، سپس سوره هل اتى - و هجده آيه مربوط به ايثار حضرت على حسن و حسين(علیه السلام) را نازل نمود.» (24)
(10)
«اجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله واليوم الاخر و جاهد فى سبيل الله لايستوون عند الله، و الله لايهدى القوم الظالمين.» (25)
آيا سيراب كردن حجاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند «عمل» كسى قرار داديد كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و در راه او جهاد كرده است. «اين هر دو» هرگز نزد خدا مساوى نيستند و خداوند گروه ظالمان را هدايت نمىكند.
تفسير آيه در كلام اهل تسنن
شيبه گفت: من تعمير كننده مسجد الحرام و كليددار خانه كعبه هستم. على(علیه السلام) گفت: با اين كه از شما حيا مىكنم، بايد بگويم كه با اين سن كم افتخارى دارم كه شما نداريد. آندو پرسيدند كدام افتخار؟!
حضرت فرمودند: من با شمشير جهاد كردم تا شما ايمان به خدا و پيامبر - درود خداوند بر او خاندان وى باد - آورديد.
عباس خشمناك برخاست و دامن كشان نزد رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت.(و به عنوان شكايت) گفت: آيا نمىبينى، على با من چگونه سخن مىگويد؟
پيامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، امام على(علیه السلام) را خواستند و از چگونگى ماجرا پرسش كردند. ناگاه جبرئيل نازل شده و گفت: اى محمد! پروردگار به تو سلام مىفرستد و مىگويد اين آيات را بر آنها بخوان: «اجعلتم سقاية الحاج و ...» (26)
اميد آن كه نسيمى روحبخش از بوستان معرفت قرآن، نهال وجودمان را رايحه علوى بخشيده باشد و به زودى در كنار تربت پاك آن امام زمزمه كنيم.
اى آفتاب آينهدار جمال تو مشك سياه مجمرهگردان خال تو (27)
پي نوشت :
1- سوره بقره /207.
2- تفسير نمونه، آيت الله العظمی مكارم(حفظه الله) و جمعى از نويسندگان، ج 2، ص46; الغدير، ج 2، ص44.
3- شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ج3، ص 270; احياء العلوم، غزالى، ج3، ص 238; نزهة المجالس، صفورى، ج2، ص209; تذكرة الخواص، سبط ابن جوزى حنفى، ص 21; مسند، احمد حنبل، ج1، ص 348; تاريخ طبرى، ج2، ص99 - 101; سيره ابن هشام، ج 2، ص291; تاريخ يعقوبى، ج2، ص29.
4- توبه /3.
5- مسند احمد حنبل: ج1، ص 231(طبع مصر); همان، ج3، ص212; همان، ج1، ص 150; خصايص نسائى، ص 28.
6- مطففين /29 و 30.
7- تفسير فخر رازى، قرطبى، روح المعانى و كشاف، ذيل آيه29 و 30 از سوره مطففين.
8- آل عمران / 61.
9- صحيح مسلم، ج7، ص 120; مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 185; تفسير طبرى، ج3، ص 192; مستدرك حاكم نيشابورى، ج3، ص 150; دلائل النبوة، حافظ ابونعيم اصفهانى، ص297; روح المعانى، آلوسى، ج3، ص167; كشاف، زمخشرى، ج1، ص193; فصول المهمه ابن صباغ، ص 108; الجامع لاحكام القرآن، علامه قرطبى، ج3، ص 104.
10- معارج / 1 و3.
11- تفسير نمونه، ج 25، ص7.
12- فاتحه / 5.
13- تفسير الميزان(ترجمه)،ج1، ص49; تفسير البرهان، علامه بحرانى، ج1، ص 50.
14- همان.
15- بقره / 274.
16- نگاه كنيد به تفسير نورالثقلين، ج1، ص 290 و 291.
17- تفسير نمونه، ج 2، ص267.
18- الحاقه / 12.
19- تفسير قرطبى، ج1، ص6743; مجمع البيان، روح البيان، روح المعانى، الميزان و تفسير ابوالفتوح رازى، ذيل آيه 12 سوره معارج.
20- مناقب ابن مغازلى شاخصى، ص 265.
21- انسان / 5 و 8 و9.
22- الغدير، ج3، ص107 تا 111; احقاق الحق، ج3، ص157 تا 171.
23- تفسير نمونه، ج 25، ص 345.
24- تفسير احسن الحديث، ج12، ص 274; الجديد، ج7، ص283; حجة التفاسير، ج7، ص139; الكاشف، ج4، ص 670; كشف الاسرار، ج 10، ص319.
25- توبه /19.
26- تفسير طبرى، فخررازى و آثار اصحاب النزول واحدى; تفسير خازن بغدادى; معالم التنزيل بغوى; مناقب ابن مغازلى و جامع الاصول ابن اثير، براى توضيح بيشتر درباره اين حديث و مشخصات مدارك آن به احقاق الحق مرحوم شوشترى، ج3، ص 122 تا127 مراجعه كنيد(تفسير نمونه، ج7، ص 322.)
27- ديوان خواجه حافظ شيرازى، غزل شماره 400.