جلوه‌هاى هنر دينى در اسلام

سخن گفتن از همه اديانى كه بشر از روزگاران اوليه تا امروز به آن ها گراييده و در پرتو حضور آن ها، زيست معنوى داشته است، آسان نيست. معناى كلى و عمومى « تعبد (Devotion)و «پرستش (worship) كه جوهر مقوم دين و دين پذيرى است ، در همه روزگاران پيش از اين وجود داشته است ؛ اما آن چه از زمانه تاريخ مند شدن حيات بشرى در بعد اجتماعى و مذهبى برجاى مانده است
چهارشنبه، 1 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جلوه‌هاى هنر دينى در اسلام
جلوه‌هاى هنر دينى در اسلام
جلوه‌هاى هنر دينى در اسلام

نويسنده: محمدرضا تقى دخت
سخن گفتن از همه اديانى كه بشر از روزگاران اوليه تا امروز به آن ها گراييده و در پرتو حضور آن ها، زيست معنوى داشته است، آسان نيست.
معناى كلى و عمومى « تعبد (Devotion)و «پرستش (worship) كه جوهر مقوم دين و دين پذيرى است ، در همه روزگاران پيش از اين وجود داشته است ؛ اما آن چه از زمانه تاريخ مند شدن حيات بشرى در بعد اجتماعى و مذهبى برجاى مانده است ، تا امروز، چندين دين و شريعت است كه به نسبتى كه ما در آن هستيم (حوزه هنر ديني) باز بايد از اين تعداد نيز، تعدادى را حذف نمود؛ چرا كه هر شريعت يا آيينى ، به صرف داشتن آموزه هاى دينى ، آثار هنرى نداشته است تا آن آموزه ها را در آنها منعكس كند و اگر بر اين سخن ، ظن بى گمانى و بى اطلاعى را نيز بيافزايم ، بايد گفت اگر سيستم و نظام هنر دينى خاصى هم داشته است ، به روزگار ما نرسيده و ما از آن بى اطلاعيم ؛ اين سخن شايد به قضاوت عادلانه نزديك تر باشد.
آن چه در ميان آموزه هاى مختلف تمامى اديان به چشم مى خورد، تشابه و (گاه) تضاد آموزه هاى معنوى آن هاست.
اما آن چه در مجموعه ميراث هنرى يك آيين مورد بررسى قرار مى گيرد، اگر چه گاه در بعضى آيين ها به عنوان (متغير) متفاوت مى كند، در سياهه كلى آن ، وجهى مشترك است.
تجلى مفاهيمى كه از اين پس برمى شمريم در آثار هنرى اين آيين ها، به صورت (اصل ) وجود دارد و اگرچه شايد در هر آيين ، ظاهرى متفاوت داشته باشد، بنايى است كه معانى رمزها (Symbols) را به اشاره در اختيار متعبدان به اين آيين ها قرار مى دهد.
به يقين مى توان گفت كه هيچ آيينى تاكنون بر خاك شكل نگرفته است ، كه اصل «پرستش » را به عنوان اولين اصل موضوعه خود برنگزيده باشد. در واقع ، اصل پرستش ، مبناى شكل يافتن همه آيين ها(الهى و غير الهي) بوده است.
آيين هاى غير الهى (بت پرستى ، ماده پرستى و...) نيز، اگرچه وقتى با قالب ها و معيارهاى سنجشى آيين هايى كه خداوند را به عنوان خالق و منظم جهان (آسمان و زمين) مى دانند سنجيده مى شوند، بوى شرك يا كفر مى گيرند، اما در نفس خود، نوعى «پرستش جاهلانه خداوند»هستند؛ يعنى تلقى «اثر» به جاى « موثر».
به همان يقينى كه گفتيم هيچ آيين بدون پرستشى وجود نداشته و ندارد و در واقع هيچ آيينى (مذهبي) نيست كه تعريف نسبت ميان «خلق» و«خالق» را به عنوان اولى بر خود فرض نداند، به همان يقين مى توان گفت هيچ آيينى نيست كه در آن «عبادتگاه» يا «معبد» به عنوان «خلوتگاه خالق و مخلوق = عابد و معبود» وجود نداشته باشد.
مفهوم «حرم» كه تا امروز استعمال هاى فراوانى از آن صورت گرفته است ، شايد لفظى قابل اطلاق برعبادتگاه هاى همه اديان و مذاهب باشد.
پيروان هر آيينى ، بلافاصله بعد از پذيرفتن آن آيين ، به مفهوم «عبادت» و «پرستش» پى مى برند و اين مفهوم در «حرم » يا معبد تجلى پيدا مى كند.
به اين قرينه ، معابد در واقع اولين مكان هايى هستند كه روح مذهبى هر آيين كه عبارت باشد از حضور رمزى خداوند در زمين در آنها تجلى پيدا مى كند. در ساختن «خانه خداي» نيز هر آيينى براساس آموزه هاى خاص خود و فلسفه خود عمل مى كند. اما بيش ترين تجلى اين آموزه ها، در معمارى معابد مقدس (حرم ها) ظهور مى يابد. هنر ساختن معابد، شايد اولى ترين هنر دينى باشد؛ دليل اين ترديد نيز تقدم رتبى «سرودهاى روحانى » بر ساخت معابد است.
«سرودهاى روحاني» كه در هر آيينى صورت متفاوت دارند، چون آموزش دهنده مفاهيم اصلى آن آيين هستند، به نوعى تقدم دارند. اما از سوى ديگر، چون رمز ساختن معبد، ايجاد مكانى براى «خلوت» با خداوند است و در اين خلوت است كه انسان مورد خطاب واقع مى شود و مى شنود و مى گويد، تقدم «معبد» يا «حرم» جلوه مى نمايد. به هر روى ساختن معبد يا حرم ، در همه آيين ها، اصولى مشترك دارد كه برخى از آنها به اين قرار است:

اصل داشتن محراب

محراب در واقع جاى تجلى و حضور رمزى خداوند و ساكن كردن آن وجود نامتناهى در زمين است. در آيين مسيحيت ، ساختمان هاى كليسا در معابد مسيحى قديم اين مسئله بيش تر به چشم مى خورده است، منطقه بازى دارد كه جايگاه حضور رمزى خداوند در تمثال يا پيكره «مسيح مقدس» يا «باكره مقدس به همواره فرزند او» است.
در اين منطقه باز، كه معمولا نقش محراب مساجد را در سنت اسلامى دارد، زواياى منعطف هندسى با بلنداى قابل توجه وجود دارند كه بر هر يك نيز نقشى رمزگون از «صليب مقدس» ،توجه داشته باشيم كه هندسه كلى معابد مسيحى نيز تقريبا در اساس آن ، «صليب گون» يا پيكره هاى مقدس مذهبى وجود دارد.
روبه روى اين منطقه باز، جايگاه نيايش «پدر مقدس» يا «روحانى آيين مسيح» است و «سرود خوانان مذهبى » نيز تقريبا بر آستان همين منطقه مى ايستند. در واقع محراب در سنت مسيحى و ساير سنت هاى دينى ، خلوتگاه پاك و خالص خداوند است و جايى كه براى خداوند در نظر گرفته مى شود. در سنت بودايى و هندى نيز شكل ديگرى از محراب وجود دارد.
حرم هندى يا بودايى ، در واقع غير از اين كه محل خلوت با خداست ، نوعى مركزيت نيز دارد؛ يعنى در آموزه هاى هندى و بودايى ، معبد مركز جهان معنوى نيز محسوب مى شود (اصلى كه در سنت اسلامى در بناى كعبه مقدس تجلى يافته است) و نيايشگران در آن عمارت (كه شكلى ضرورتا محدود به يك مربع كه از تربيع يك دايره كه سمبول جهان است ،به دست آمده دارد) به نيايش پروردگار مى پردازند و «تاملات» خويش را در آن خلوتگاه انجام مى دهند. حرم در سنت اسلامى در قالب «مسجد» ظهور يافته است.
مساجد اسلامى كه به ادعاى برخى ، در معمارى وامدار شكل اصلى كليساها و معابد قديمى زرتشتيان است ، محرابى متفاوت دارد.
محراب در سنت اسلامى (و به نحو كم رنگ تر در سنت مسيحي) محل تجلى نور خداوند است و حضور رمزى او در قالب كلماتى كه هم خوانده مى شود و هم گاه بر ديواره هاى محراب نگاشته مى شود.
افزون بر اين شكل محراب در مساجد اسلامى ، در واقع نوعى «در» و «ورودگاه» به عالم ديگر است و جايگاه حضور «امام » يا «پيشوا» و خواندن و گفتن آموزه هاى مقدس (در سنت مسيحى ، جايگاه خواندن سرود مقدس).
محراب در سنت اسلامى و در اصل معمارى بنا بسيار مهم است و نشانه اى از آموزه هاى مقدس دينى (با اندكى مشابهت در آيين مسيحي).
شكل اصلى محراب كه شكل «در» است و «ورودگاه»، عمقى دارد و بلندايى «مقصوره » مانند، كه در راس آن به يك نقطه تلاقى مى رسد.
اين نقطه تلاقى ، يعنى منتهااليه بالايى محراب ، محل ساطع شدن رمزى نور خداوند است. در اطراف آن ، در عمق و بيرونه محراب ، كلمات مقدس با خطوط خاص نوشته مى شوند. در سنت اسلامى ، برخلاف سنت هند و بودايى و مسيحى ، تصوير يا پيكره اى مثالى از خداوند يا متعلقات معنوى او در مسجد وجود ندارد.
دليل آن هم اين است كه اسلام قايل به اين اصل است كه هيچ تصوير يا پيكره اى نمى تواند «وحدانيت» و «احديت » را حتى در نازلترين وجه آن بازتاباند و حضور خداوند تنها در كلمات مقدسى كه از خود او به ما رسيده است ، مى تواند تجلى يابد.
در واقع هنر خوشنويسى و تذهيب در سنت اسلامى و در كار ساخت محراب معابد و حتى خود معابد، قرينه هنر «شمايل نگاري» در سنت مسيحى است. اصل ديگرى كه در ساخت محراب در سنت اسلامى (و با اندكى تامل در ساخت مسجد) مورد توجه قرار گرفته است ، مسئله «عمق» در محراب است كه باعث انعكاس صوت مى شود.
عده اى معتقدند اين اصل نيز در سنت مسيحى وجود دارد، اما بعيد به نظر مى رسد «عمق » تا اين اندازه و با اين مفهوم مورد توجه مسيحيان بوده باشد؛ همان طور كه در ساخت محراب مسيحى ، مقصوره يا نيمدايره عمقى بالاى محراب نيز كه نشانه اى رمزى از «طاق آسمان » است ، مورد توجه و تامل چندانى نبوده است.
انعكاس صوت كه اثر وضعى عمق در محراب است و محصول هنر معمارى اسلامى ، رمزى است از خطاب خداوند به انسان و در واقع خوانده شدن از سوى او وبازگشت صدا و بازخوانى آن. رنگ ها نيز او وجوه فارق و متفاوت ساخت محرابها هستند.
در سنت هاى مسيحى و هندى ، تركيب رنگ ها از يكى دورنگ سفيد، خاكسترى و رنگ هايى از همين طيف ها جلوتر نمى رود. به ندرت مى توان محراب هايى را در سنت مسيحى يافت كه رنگ هاى الوان در آن ها به كار رفته باشد.
رنگ سفيد و نوع سنگ ها و پيكره هاى معمولا تراشيده شده ، در واقع حكايت كننده ازهاله مقدس و نورانى است كه برگرد محراب گسترده شده و «حرم» را در خويش گرفته است. در سنت اسلامى و هندى اما رنگ هاى ديگرى نيز در ساخت محراب به كار مى رود.

مثلا رنگ آبى كه رمزى است حكايت گر از آسمان.

.. يا زرد (اصفر) كه رنگى است حاكى از تلالو نور مقدس يا نور خورشيد. به هر روى محراب در سنت هاى مذهبى يادشده ، جلوه اى است از تجلى رمزگونه خدا و نشانه اى از آن چه آموزه هاى مقدس در معمارى هر آيين وارد ساخته اند تا اصل پرستش به عنوان يك اصل پشتوانه براى هنر مذهبى هنرمندان آن آيين درآيد.

اصل داشتن شبستان و ورودگاه

در هيچ يك از آيين هاى مختلفى كه تا امروزه بشر آن ها را به تجربه دريافته و درك كرده است ، ورود به حرم و خروج از محدوده «تجربه بى واسطه روحاني»، بى مقدمه و موخره فرض نشده است.
كمتر آيينى مى توان يافت كه در آن ، انسان پرستنده به ساحت حرم پاى گذارد بى آن كه قبل از ورود، واجد آمادگى هاى روحى و جسمى شود.
بر اساس مفروضه هاى معنوى بيش تر آيين ها، براى ورود به حرم و واقع شدن در «محدوده روحانى بى واسطه»، ابتدا بايد در محيطى بينابين قرار گرفت. جهان بيرون حرم و محدوده آن، جهانى است كه تا حدود زيادى خالى از محرك ها و انگيزه سازى هاى معنوى است و مكان اصلى حرم نيز، جهان خالص پرستش و جايگاه مورد خطاب واقع شدن است ؛ يعنى جهان ناب روحاني.
به همان سان كه نمى توان شيشه را از ظرف آب سردى به يك باره خارج كرد و در ظرف آب گرم فرو برد، نمى توان توقع داشت ورود از جهان «بيگانه با معنويت» يا خالى از جواهر معنوى و روحانى، به جهان ناب روحانيت و محيط خالص پرستش (توجه كنيد : مكان رمزى حضور خدا در طبيعت) نيز بى مقدماتى ممكن باشد.
اين مقدمات بايد در محيط و جايگاهى بينابين و واسطى محقق شوند، تا پرستنده بتواند در حرم اصلى مورد خطاب واقع شود.
مكان وسط منظورشده در بيش تر حرم ها (تقريبا متعلق به همه آيين ها)، «شبستان » يا «محل ورود» است ؛ با شكل هاى مختلف و گاه متفاوت آن. نفس وجود شبستان در پيرامون حرم ، آن گونه كه گفتيم ، غير از خصوصيت آماده سازى روحانى براى ورود به حرم ، واجد رمزى ديگر نيز هست.
پرستنده اى كه در حرم امن مورد خطاب واقع شده است و كيفيت روحانى براى او حاصل شده است ، خروج بى واسطه اش از حرم و واردشدن به محيط طبيعى بيرون نيز، ممكن است خالى از مخاطراتى براى او نباشد.
او همان گونه كه بايد (و لزوما اين گونه مى شود) قبل از ورود خود را آماده سازد و با تامل و مشاهده مولفه هاى روحانى ، براى ورود تمهيد مقدمه كند، براى خروج نيز بايد مقدماتى را به انجام رساند و يا حداقل در معرض آن ها قرار گيرد.
او نمى تواند بى واسطه به بيرون حرم پا گذارد، چرا كه خطر از دست رفتن كيفيات روحانى حاصله ، براى او زياد مى شود و ممكن است به سان همان شيشه در معرض هواى نابرابر بشكند.
در واقع اصل داشتن محل ورود و شبستان براى ورود و خروج مرتبه اى و غير يكباره «به حرم » و «از حرم » است تا از نفسانيت پيش از ورود كاسته شود و روحانيت حاصله از حضور در حرم نيز كه محصول عبادت و پرستش و مكالمه با وجود مقدس ازلى است (به زبان آيين هاى مختلف ) به اندازه بيش ترى در جاى پرستنده نهادينه شود.
در آيين ساخت حرم ، شكل شبستان ها و ورودى ها بسته به مقتضيات و اصول آيين ها و اديان مختلف ، متفاوت است. در معابد مسيحى (كليسا) محل ورود يا شبستان ، بيشتر شكل ، جزيى ار اصل بنا را دارد.
گاه در كليساهاى قرون گذشته ، راهروهاى ورودى ،سردرها، محيطهايى ، شبيه پاگرد يا راهرو يا دالان مانند، ديده مى شد، كه با تصوير و شمايل هاى نگاشته شده از مسيح و باكره مقدس و تصاوير مشابه ديگر، آذين يافته بود و در واقع نوعى حضور روحانى و فضاى متفاوت با بيرون را ايجاد كرده بود.
از آن گذشته در كليسا فاصله بين محل ورود تا مقابل جايگاه پدر مقدس ، (در شكل صليب گون كليسا، خط افقى جاى كوبش دستها بر صليب) خود فاصله اى شبستان گونه به شمار مى رود، در واقع مكانى براى ايجاد آمادگى روحانى و قرار گرفتن در حريم حرم.
افزون بر اين ، در كليساهاى مسيحى قرون جديد، استفاده از پيكره هاى تراشيده در ورودى ها و اصل مكان حرم نيز انگيزه اى ديگر براى حضور قلب بيش تر به شمار مى رود و در واقع قرار گرفتن در حرم و محيط امن گفتگو، از پس گذشتن از برابر تصاوير، شمايل ها و پيكره هاى مقدس به همراه استماع طنين غير هميشگى موسيقى و سرودهاى مقدس صورت مى گيرد.
آن چه در ساخت معابد هندو و بودايى در مورد شبستان صادق است ، در واقع محيطهاى گاه سرسبز و آزادى است ، كه با پيكره هاى تراشيده از سنگ ، تطهيرگاه ها و (معمولا) پله هايى كه به معبد منتهى مى شوند. در واقع در سنت هاى هندو و بودايى معابد (حرم ها) فاقد دريچه هايى هستند كه به بيرون راه يافته باشند.
درهاى كوچك تنها منفذ موجود در آنها است ، و شبستان يا محل ورود، به طور عموم فضاى نسبتا باز و آزادى ، است كه در اطراف معبد وجود دارد و محل عبور و گذر از جهان بيرون به محيط اصلى حرم يا معبد است.
اسلام به عنوان آيين خاتم ، در مساله شبستان و محل ورود نمونه كامل ترى از آن چه گذشت را به دست مى دهد. محققان هنر مقدس معمارى اسلامى ، در آن چه تاكنون درباره مساجد نگاشته اند، همواره به تقسيم بندى فضا و محيط، در ساخت مساجد اسلامى توجه خاصى نشان داده اند.
در ساخت مساجد اسلامى عنوان حرم ، جايگاه مقدسى است كه پيش تر به آن اشاره شد. اما شبستان در بناهاى اصلى مساجد (مثل مساجد جامع در كشورهاى مختلف و شهرها و حتى گاه در روستاها) مقدمه اى ضرورى در ساخت مساجد به شمار مى رود.
شبستان يا محل ورود در سنت اسلامى ساخت مساجد، خلوت گاه اوليه مومن براى واقع شدن در حريم اصلى حرم است. اين ورودى ها كه گاه بر اساس وسعت مساجد تا چند شبستان ازدياد پيدا مى كنند، مكانهاى «خرم» و «خنك» معنوى هستند و در واقع محل ورود به جهانى برتر از جهان بيرون است.
حتى در معمارى مساجد شرق جهان اسلام (مثل الجزاير و مراكش) كه پيچيدگى معمارى آن ها نسبت به غرب جهان اسلام زيادتر است ، شبستان ها عظيم تر و باشكوه تر به چشم مى آيند.
در اين شبستان ها از تصاوير، شمايل هاى مقدس و پيكره هاى تراشيده از سنگ يا چوب خبرى نيست ؛ چرا كه احديت در عين انضمام با تمام هستى ، بر اساس ديدگاه نظرى اسلام، امرى است مجرد و منتزع از ماده ، كه پرداختن آن در صورت يك شمايل يا پيكره مقدس ، از كمال آن مى كاهد در عوض از ابتداى ورود و سهل است كه از ابتداى نظر كردن به مساجد اسلامى ، كلمات خداوند كه نمونه و رمز حضور كلامى خداوند در زمين هستند و براساس ديدگاه اسلامى اين تنها نوع حضور و ظهور خداوند (غير از ديدگاه هاى متفرقه در اين زمينه) در زمين مى باشد، به چشم مى آيند كه نوعى آميزش روحانى با اسليمى ها و طرح هاى ديگر پيدا كرده اند و در زمينه كاشى هاى صيقل خورده يا سنگ هاى رنگارنگ (معمولا با تركيبى از رنگ هاى فيروزه اي: نشانه آسمان ، سبز: نشانه طبيعت و سفيد: علامت نور الهى ) نقش شده اند.
اگر در مسيحيت و بوديسم و هندو، اصل تصوير وجودى خدا به واسطه شمايل نگارى و پيكره سازى از مسيح و بودا و باكره مقدس ، تجلى مى يابد، در اسلام تصوير وجودى خدا، در كلام مقدس او و بازآفرينى انتزاعى و معنوى اين كلام شكل پيدا مى كند.
و بدين سان مسلمان با درك حضور در شبستان پيرامون حرم و راز ونياز براى ورود به حرم و يا خروج از محدوده حضور و تكلم بى واسطه آماده مى شود و از نفس خود مى كاهد و براى مبارزه بر نفس آماده مى شود.

معرفی پایگاههای اینترنتی


کاغذ ديواري مذهبي



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط