امام خمینی و بازگشت به خویشتن

ما الان در همه چیز به گمان همه یک نحو وابستگی داریم. که بالاتر از هشت ماه ، وابستگی افکار است. افکار جوان‏های ما، پیرمرد‏های ما، تحصیلکرده‏‏های ما، روشنفکر‏های ما، بسیاری از این افکار؛ وابسته به غرب است، وابسته به
دوشنبه، 7 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
امام خمینی و بازگشت به خویشتن
 امام خمینی و بازگشت به خویشتن

 

گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

موانع

وابستگی فکری و فرهنگی، سرمنشأ همه وابستگی‏‏ها

ما الان در همه چیز به گمان همه یک نحو وابستگی داریم. که بالاتر از هشت ماه ، وابستگی افکار است. افکار جوان‏های ما، پیرمرد‏های ما، تحصیلکرده‏‏های ما، روشنفکر‏های ما، بسیاری از این افکار؛ وابسته به غرب است، وابسته به امریکاست. و لهذا حتی آن‏‏هایی که سوء نیت ندارند و خیال می‏کنند می‏خواهند خدمت بکنند به مملکت خودشان، از باب اینکه راه را درست نمی‏دانند و باورشان آمده است که ما باید همه چیز را از غرب بگیریم، این وابستگی را دارند. و این وابستگی سرمنشأ همه وابستگی‏هاست که ما داریم. اگر ما وابستگی فرهنگی را داشته باشیم، دنبالش وابستگی اقتصادی هم هست؛ وابستگی اجتماعی هم هست؛ سیاسی هم هست. همه این‏ها هست.(1)

از خود بیگانه ساختن ملت

یک راه دیگر هم قضیه تبلیغات دامنه داری برای ترقیاتی که در غرب هست، که جوان‏های ما را غربزده کنند؛ اعتماد به کشور خودشان را از آن‏‏ها بگیرند؛ این‏ها دیگر اتکال به خودشان نداشته باشند؛ هر صحبتی که می‏شود، صحبت از غرب پیش بیاید، خیابان‏ها را به اسم آن‏‏ها اسم گذاری کنند، میدان‏ها را به اسم آن‏‏ها اسم گذاری کنند، مراکز علم را با اسم آن‏‏ها چه بکنند. جوری تربیت کنند این ملت را که خودش را ببازد و خودش را از دست بدهد؛ به جای آن یک آدم غربی بنشیند. یک آدم اسلامی‏ شرقی که باید متکی به خودش باشد، متکی به مکتب خودش باشد، این را شستشو کنند، شستشوی مغزی به اصطلاح بکنند. و به جای آدم شرقی، یک آدم غربزده درست بکنند که هر چه صحبت بکند، از آن‏‏ها باشد.(2)

توطئه برای اغفال ملت‏های جهان سوم

ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و اداره کشور خودش را خودش بکند، لازم است که اول بیدار بشود. در سیر الی الله هم اهل معرفت گفته‏اند که یقظه بیداری اول منزل است.(3) در طول تاریخ، در این سده‏‏های آخر، کوشش شده است که ملت‏های جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصیت خودشان نباشد. و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیر بدانند. این قضیه از سال‏های بسیار طولانی بوده است، و هی دائماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام رسیده بود. من یک قصه شنیدم که مال شاید صد سال پیش از این باشد. صد و بیشتر از صد سال از شیخ ما مرحوم آیت الله حائری (4) رحمه (ره) نقل شد که من بچه بودم فرموده بودند من بچه بودم در یزد، و تازه این لامپ‏ها را لامپا‏هایی که آن وقت‏ها بود آورده بودند و یک جلسه‏ای درست کرده بودند. مردم جمع شده بودند آنجا و این لامپ‏ها را گذاشته بودند. یک پله‏‏هایی درست کرده بودند و این لامپ‏ها را گذاشته بودند آنجا؛ آن بالا مردم تازه می‏دیدند او را، چراغشان قبلاً چراغ‏های غیر از آن ترتیب بوده، و یک نفر فرنگی هم آنجا بود. این هر چند دقیقه یا چند وقت یک دفعه از این پله‏‏ها می‏رفت بالا و آن ماشه لامپ‏ها را حرکت می‏داد. این یک قدری نورش می‏رفت بالا، مردم صلوات می‏فرستادند. بعد می‏آمد پایین یک قدری می‏ماند و مردم مشغول تماشا بودند، دوباره می‏رفت بالا آن را می‏کشید پایین، مردم باز تظاهر می‏کردند. این از آن وقت‏ها مطرح بوده است که ما حتی نمی‏توانیم پیچ یک چراغ را بالا ببریم. این باید فرنگی این کار را بکند. باید از خارج فرنگی‏ها بیایند و دستشان را این طور کنند تا این ماشه چراغ، فتیله را بالا ببرد و بعد هم اینطور کنند تا پایین بیاورد. کم کم در همه طبقات این انگیزه رشد کرد. من عکس مجسمه آتاتورک (5) را در ترکیه آن وقت که تبعید بودم به آنجا دیدم که مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بالا کرده بود. و آنجا به من گفتند که این علامت این است که ما هرچه باید انجام بدهیم باید از غرب باشد. باصطلاح، آتاتورک یک مرد مثلاً روشنی، یک مرد کذایی بوده و در کشور ما هم بعضی از روشنفکر‏ها (6) به اصطلاح گفته بودند که ما باید از سر تا قدم اروپایی و انگلیسی باشیم تا بتوانیم ادامه حیات بدهیم. ما تا نفهمیم که خودمان هم یک شخصیتی داریم، مسلمان‏ها هم یک گروهی هستند و شخصیتی دارند و می‏توانند خودشان هم کار انجام بدهند، تا نخواهیم یک کاری را، نمی‏توانیم و تا بیدار نشویم، نمی‏خواهیم.
ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند که ما هیچ یک از امور صنعتی را قادر بر تحققش نیستیم. ملت ما فقط لولهنگ (7) می‏تواند بسازد. کار دیگر از او نمی‏آید. باور کرده بود این ملت بیچاره روی تبلیغاتی که قدرت‏های پیشرفته و بزرگی کرده بودند. و تبلیغات داخلى که وابستگان به آن قدرت ده بودند به اینکه ما باید همه چیزمان از خارج باشد. و ما باورمان آمده بود یا بسیاری از ما، که غرب یک نژاد برتر است. همان طور که هیتلر این معنا را از قراری که شنیدم می‏گفته است که آلمان یک نژاد برتر است، و بعضی از نویسنده‏‏های ما نوشته بودند که عمله‏ای که در آلمان هست و بیلش را دستش گرفته و لب خیابان ایستاده که برود کار بکند، آن آدم چشم آبی را عقیده بسیاری هست به اینکه برای اداره مملکت مثلاً امثال ما از اشخاصی که در این مملکت هستند بهتر و بالاتر می‏تواند عمل بکند. این طرز فکر، ما را آن طور عقب نشانده بود که اعتقادمان این بود که اصلاً از ما کاری ساخته نیست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود مستشار لازم دارد. از امریکا یا از اروپا باید مستشارانی بیایند تا ارتش ما را بتوانند سر و سامان بدهند. ما راجع به صنایع اصلاً نباید صحبتش را بکنیم. ما یک ملت لولهنگ ساز هستیم. ما نسبت به صنایع اصلاً نباید صحبت بکنیم. این صنایع دربست به عهده اروپایی‏ها و امریکایی‏هاست.(8)

آفت غربزدگی

اگر ما یک همچو [استقلال فکری] پیدا بکنیم، و از این تمدن مفسد و فاسد پشت بکنیم به آن، خودمان کم کم خودکفا خواهیم شد. آنچه که ما را نمی‏گذارد به اینکه در هر قشری که داریم خودکفا باشیم، بستگی، وابستگی است که ما به آن‏‏ها داریم. وقتی بنا شد که قبله یک ملتی غرب شد، رو به آنجا می‏ایستد و حرف می‏زند. آتاتورک (9) عکسش را، عکسش را من در آن وقت که در ترکیه بودم، من مجسمه را دیدم که مجسمه‏اش این بود، دستش را اینطور دراز کرده بود. گفتند آن‏‏هایی که آنجا بودند، که دستش را طرف غرب دراز کرده است و می‏گوید که همه چیز از آنجا باید باشد. و یکی از به اصطلاح دانشمندان ما که در زمان سابق بود و بعد هم فوت شد، او در ایران گفته بود که ما تا همه چیزمان انگلیسی نشود نمی‏توانیم درست کنیم خودمان را.(10) یک همچو مغز‏هایی که همه چیز را از آنجا می‏دانند. و مع الأسف دامن زدند تمام تحقق تبلیغاتی که بوده است در عرض این سال‏های طولانی، دامن زدند به اینکه به ما باور بدهند به ما و تحمیل کنند به ما که خودمان آدم نیستیم. تحمیل کردند به ما، تا یکی دلش درد می‏گیرد برود اروپا، یکی می‏خواهد چند تا کلمه چیزی یاد بگیرد برو اروپا، شما اگر این‏هایی که رفتند اروپا و تحصیل به خیال خودشان کردند بیاورید با آن کسی که صحیح در اینجا تحصیل کرده باشد، البته اینجا هم تحصیل صحیحی برای ما درست نکردند، اگر مقایسه کنید می‏بینید که اینکه رفته اروپا، رفته تفریح بکند، رفته کاغذ بگیرد بیاید اینجا، تحمیل مردم بشود، اجازه بگیرد؛ اجازه تحمیل به مردم این دیپلمی ‏را که به جوان‏های ما می‏دهند خیلی آسانتر و زودتر است از آنکه به خودشان می‏دهند. برای اینکه خودشان می‏خواهند دانشمند بشوند، ما را می‏خواهند نگذارند. ما را همچو کردند که هرچه هست از آنجاست و خودتان هیچ چیز نیستید.(11)

غربزدگی بدتر از زلزله زدگی

آقا، امروز مملکت ما غربزده است که از زلزله زده بدتر است! امروز بعضی از اشخاصی در این مملکت می‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. اغفال می‏کنند بعض مقامات را، می‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا کند... الآن ما زلزله زده هستیم؛ غربزده هستیم. همه باید دست به هم بدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم، باقی‏اش هم برویم. مابین راه هستیم. باز گردنه‏‏ها داریم که دزد‏ها توی آن گردنه هستند. ما یک گردنه را از آن گذشتیم؛ یا دو گردنه را، باز دزد‏ها توای آن گردنه‏‏های دیگر هستند؛ در کمین نشسته‏اند با هر صورت. ما باید همه، همه، دست به هم بدهیم از این گردنه‏‏ها بگذریم. بعد که گذشتیم از گردنه‏‏ها و رسیدیم به منزل، بنشینیم بگوییم حالا اشکالاتمان چیست. الان وقت اشکال تراشی نیست. الان وقت جلو رفتن است. من از همه می‏خواهم، من التماس می‏کنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را می‏بوسم، اسلام را می‏خواهند ببرند.(12)

آدم بودن را به کفش و کلاه و ... می‏دانستد

ما را جوری بار آورده بودند که یا باید فرنگی مآب باشیم یا هیچی. یک نفر جوان، یک نفر خانم اگر سرتاپایش فرنگی مآب است، این معلوم می‏شود خیلی عالی مقام است و چنانچه مثل سایر مسلمان‏هاست، این خیلی عقب افتاده است. عقب افتادگی و جلو رفتن را به این می‏دانستند که فرنگی مآب باشد؛ یعنی، فرض کنید فرم لباسش چه جور باشد. فرم کفشش چه جور باشد، یا مثلاً هرچه که از خارج می‏آید صرف بکند. مصرفی بار آوردند ما را، برای همین جهت، ما را مصرفی بار آورد‏ه‏اند. امثال «تقی زاده» (13) که در این ایران یک وقتی قدرت داشته‏اند، تقی زاده گفته بود که ما باید سرتاپامان انگلیسی باشد یا فرنگی باشد و باید اینطور باشیم تا اینکه آدم بشویم. آدم بودن را به کلاه و کفش و لباس و بزک و امثال ذلک می‏دانستند. و آن چیزی که تعلیمات انبیاء بود که انسان را با تقوا، قدرت تقوا، قدرت انسانیت، با علم، با عمل، آن‏‏ها را اینطور می‏دانستند. میزان انسانیت را تقوا و علم می‏دانستند. این‏ها به جوری کرده بودند که بین ما‏ها اینطور بین خودشان اینجور نیست بین ما‏ها اینطور جلوه داده بودند که آدم اگر بخواهد پیشرفته باشد، حرف وقتی می‏زند به حرف خود مادری‏اش نزند، وقتی صحبت می‏کند در هر چند کلمه، دو سه تا کلمه انگلیسی هم باشد، دو سه تا کلمه فرض کنید که اروپایی هم باشد. تمام این‏ها چیز‏هایی بود که به ما تزریق کرده بودند، خائن‏های داخلی زیادتر و الهام هم می‏گرفتند از آن خائن‏های خارجی و ما را اینطوری داشتند بزرگ می‏کردند. اگر یک مدت دیگری این ایران خدای نخواسته به دست این رژیم فاسد باقی مانده بود، اما دیگر هیچ باید باشیم، از بین تمام رفته باشیم.
خداوند به ما منت گذاشت که اسلام را و ایران را به ما برگرداند و ما خودمان ان شاءالله، الان کار خودمان را انجام می‏دهیم و باید بدانیم که باید فکرمان این باشد که ما خودمان می‏خواهیم کار بکنیم. اصلاً فکر اینطور باید برگردد که مملکت، مملکت خودمان است، خودمان هم باید آبادش کنیم. کشاورز باید همین فکر را داشته باشد، آن‏‏هایی که در کارخانه‏‏ها عمل می‏کنند باید همین فکر را داشته باشند، آن‏‏هایی که در موارد صنعتی و این‏ها کار می‏کنند باید فکرشان این باشد که کشور مال خودمان است، وقتی مال خودمان است، معنا ندارد که یکی دیگر بیاید ادار‏ه‏اش کند، باید خودمان ادار‏ه‏اش کنیم. آن جور نباشد که سر هر کارخانه‏ای باید کسان دیگری بیایند و بیایند که نگذارند اینجا پیشرفت کند. آمدن، برای این بود که کار‏ها را آن‏‏ها تکفل کنند، پادویی را به این‏ها بدهند. شما، ایرانی‏ها بیش از اینکه پادو باشند، بیش از اینکه در یک اداره پادو باشند، در یک جایی که صنعت است کاری به آن نداشته باشند، این‏ها برای این جهت می‏آمدند اینجا و حالا بحمدالله گور خودشان را گم کردند و رفتند و شما خودتان هستید و خودتان و پشتیبان شما خداست.(14)

خودباوری و استقلال

خود شناسی و بازگشت به خویشتن

هیچ ملتی نمی‌تواند استقلال پیدا بکند الاً اینکه خودش، خودش را بفهمد. مادامی‏ که ملت‏ها خودشان را گم کردند و دیگران را به جای خودشان نشاندند، استقلال نمی‌توانند پیدا کنند. کمال تأسف است که کشور ما که حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی ‏دارد، این فرهنگ را، این حقوق را نادیده گرفته است و دنبال غرب رفته است. همچو غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان می‌کنند غیر از غرب هیچ خبری در هیچ جا نیست. و این وابستگی فکری، وابستگی عقلی، وابستگی مغزی به خارج منشأ اکثر بدبختی‏های ملت‏هاست و ملت ماست.
در هر امری که پیش می‌آید، از باب اینکه مغز‏های آن‏‏هایی که در رأس کار‏ها واقع بودند، به طوری بار آمده بوده است که از خودشان بکلی منصرف و قبله‏شان غرب شده بود. یکی از روشنفکر‏هاشان، به اصطلاح متفکرینشان (15) گفته بود که ما تا همه چیزمان را انگلیسی نکنیم نمی‌توانیم یک رشدی بکنیم. یک همچو مغز‏هایی در رأس کار‏ها واقع شد، و از آن طرف هم تبلیغات دامنه داری که غربی‏ها و غربزدگان شروع کردند و شاید حالا هم باز باشد، اسباب این شد که مغز‏های ما غربی شد، قبله ما غرب شد، و تا بیاید این غربزدگی و اجنبی زدگی از این قلب‏ها و از این مغز‏ها زدوده بشود، وقت طولانی لازم است.(16)

بازگشت به خویشتن، در گرو استقلال فکری

ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم ما چی بودیم، ما در تاریخ چه بودیم، چه هستیم، چه داریم، تا این‏ها را نفهمیم، استقلال نمی‌توانیم پیدا کنیم. تا فکر شما مستقل نباشد، کشور شما مستقل نمی‌شود. بروید دنبال اینکه فکرتان را مستقل کنید. دانشگاه‏ها بروند دنبال اینکه جوان‏های ما را مستقل بجا بیاورند، تربیت کنند که بفهمند خودشان یک فرهنگ دارند؛ یک فرهنگ بزرگ دارند. بفهمند فرهنگ از اینجا صادر شده است به خارج بفهمند که ما هم یک چیزی در عالم هستیم؛ و ما خودمان می‌خواهیم خودمان را اداره کنیم، باید اینطور تربیت بشود حالا، باید تصفیه بشود از این مغز‏های پوسیده‏ای که عاشق امریکا هستند و عاشق غرب هستند، باید تصفیه بشود از این موجودات. باید ادارات ما تصفیه بشود از آن خائن‏هایی که الان هم نفع رژیم سابق یا کم عمل می‌کنند، یا عمل نمی‌کنند، یا ضدش را عمل می‌کنند. تصفیه می‌خواهد این مملکت، و البته تصفیه وقت می‌خواهد، باید بشود، اما یکدفعه نمی‌شود.(17)

ضرورت بیداری شرق از خواب غفلت

شرق باید بیدار بشود از این خوابی که او را کردند. از این غفلتی که آن‏‏ها ایجاد کردند در ما باید بیدار بشویم. اگر بیدار نشویم، ثانیاً هم ما طعمه آن‏‏ها خواهیم بود. باید دانشگاه‏ها بیدار بشوند. باید از همین دبستان تا آن آخر دانشگاه، از این افکار غربزده تهی بشوند. و شرق روی پای خودش بایستد. اگر شرق روی پای خودش نایستد، باز وابسته باشد [هیچ چیز اصلاح نمی‌شود و خطر] وابسته فکری عمده است که خیال کند همه چیزش از اوست، تا یکی مریض می‌شود به اطبا اینجا رجوع نمی‌کند؛ فوراً باید برود امریکا یا باید برود انگلستان. نمی‌شود اینجا! با اینکه یک دسته از اطبا که آمدند اینجا، من گفتم که دانشگاه‏های ما چه کردند تا حالا که حالا وقتی که یک کسی مریضی می‌شود باید بروند آنجا؟! می‌گفتند ما می‌توانیم معالجه کنیم، لکن مردم این جور شدند. این افکار افکاری است که مملکت ما را به تباهی دارد می‌کشد که همه چیز ما باید از آنجا بیاید و همه چیز ما باید وابسته به آنجا باشد. حالا چون اتومبیل ما از آنجاست و برق ما هم نمی‌دانم چه و زهرمار ما از آنجاست، پس باید فرهنگ ما هم از آنجا باشد! پس باید همه چیز ما از آنجا باشد. آقا، بدانید که این‏ها برای ما هیچ صلاحی نمی‌خواهند. این‏ها کوشش می‌کنند که ما از حیوانات پست تر باشیم! این‏ها کوشش می‌کنند که ما یا اشخاصی بار بیاییم غربزده و برای آن‏‏ها کار بکنیم. و اگر نه، بمانیم در این حال عقب افتادگی، و ببرند آن‏‏ها همه چیز ما را، شرق باید بیدار بشود! باید حساب خودش را از غرب جدا کند، تا آن قدر که می‌تواند. اگر می‌توانست باید تا آخر جدا کند. حالا که نمی‌شود، تا آن قدر که می‌تواند باید جدا کند، لااقل فرهنگش را نجات بدهد.(18)

لزوم بیداری جهان سوم از خواب غفلت

ما تا بیدار نشویم از این خواب و تا توجه به این نکنیم که ما هم انسان هستیم، و ما هم شخصیت داریم و ما هم ملت‏های بزرگ هستیم، اما هم، مسلمین هم یک میلیارد تقریباً جمعیت با همه‏ی وسایل دارند، تا
این معنا را ما باورمان نیاید، نمی‌رویم دنبال کار، یک جمعیتی اگر نشستند و دستشان را دراز کردند پیش یک جمعیت‏های دیگر که بده به ما، تمام همشان این بود که هر چه می‌خواهد از خارج بیایند و بدهند به شما و ذخایر شما را از اینجا ببرند در ازای آن چیزی که می‌دهند، این ملت اگر یک میلیون سال هم زندگی بکند همان حال اول است، تنبل بار می‌آید، بی‏اراده بار می‏آید. این تبلیغات دامنه‏داری که کردند و حالا هم باز می‌کنند به گوش شما نباید برود. شما باید بیدار بشوید و از این خوابی که بیشتر از چند صد سال به ما تزریق کردند و ما را خواب کردند. اول قدم این است که ما بیدار بشویم. بفهمیم که ما هم از جنس بشر هستیم و ممالک دیگر و رژیم‏های دیگر و نژاد‏های دیگر برتر نیستند از ما، منت‏ها آن‏‏ها با تبلیغاتشان ما را جوری کردند که همیشه دستمان طرف غرب یا طرف شرق دراز باشد و هرچه می‌خواهیم از آنجا برای ما بیاید. اگر ما بیدار بشویم که ما هم موجودی هستیم مثل سایر موجودات و ما هم انسانی هستیم مثل سایر انسان‏ها و نژاد ما هم نژادی هست مثل سایر نژاد‏ها، اگر این معنا را ما توجه به آن بکنیم و بفهمیم که ما باید خودمان برای خودمان وسایل زندگی را فراهم کنیم... باید کار‏های خودمان را انجام بدهیم. مدتی می‌گذرد و ما خودمان صنعتگر خواهیم شد. آن‏‏هایی که این صنعت‏های بزرگ را درست کردند، آن‏‏ها هم انسان‏های یک سر و دو گوشی هستند که مثل سایر انسان‏هایند منت‏ها قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند. قبل از اینکه ما بیدار بشویم آن‏‏ها بیدار شدند. و هم خودشان را صرف این کردند که با ایادی خودشان مستقیماً یا به غیرمستقیم ما را غافل کنند. ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به اینکه شما نمی‌توانید. حتی تزریق کنند که شما نمی‌توانید حکومت کنید. شما نمی‌توانید یک حکومت صحیح داشته باشید. شما نمی‌توانید یک نظام صحیح داشته باشید. شما نمی‌توانید یک صنعتی داشته باشید. اگر ما از این خواب بیدار نشویم، هر چه فریاد بزنیم فایده ندارد. شعار‏ها فایده ندارد. آن شعاری فایده دارد که از روی علم باشد و توجه البته در یک انقلابی و در یک نهضتی اولش شعار‏هاست که این نهضت را به پیش می‌برد. و اگر آن شعار‏ها نباشد، انقلاب نمی‌تواند پیش ببرد، لکن بعد از اینکه انقلاب پیروز شد باید عمل کرد.(19)

استقلال فرهنگی، تن‏ها راه نجات شرق

شما اگر بخواهید از همه وابستگی‏ها خارج بشوید، این باید این وابستگی مغزی را، قلبی را کنار بگذارید. گمان نکنید که هرچه آن‏‏ها دارند خوب است. اگر یکی فرض کنید که یک پیشرفتی داشته باشد در صنعت، این دلیل این نیست که پیشرفت دارد در فرهنگ. و این اشتبا‏هات مال همین جا‏هاست که آن که مثلاً فرض کنید فلان طیاره را درست می‌کند به خورد ما اینطور می‌دهند که همه چیزش اینطوری است، و حال آنکه نیست اینطور فرهنگشان مثل فرهنگ ما نیست. علم حقوقشان مثل ما نیست. علومشان مثل ما نیست. علم فلسفه‏شان مثل ما نیست. طب هم از شرق اخذ کرد‏ه‏اند. کتب شرقی در دانشگاه‏های آنجا تا آن اواخر، شاید حالا هم باشد تدریس می‌شده اما باید اگر بخواهیم از این بیچارگی بیرون برویم، باید این وابستگی مغزی را کنار بگذاریم.(20)

فرهنگ اسلامی‏ شرق، مترقی‏ترین فرهنگ

شرق یک فرهنگ اسلامی‏ دارد که بلندترین فرهنگ، مترقیترین فرهنگ است. با این فرهنگ اسلامی ‏باید تمام احتیاجاتش را اصلاح کند، و دستش را پیش غرب دراز نکند، پیش این غرب و از غرب یک چیزی بخواهد، خودش باید درست بکند. سابق اینطور بوده است که کتب طبی شرق در اروپا رفته است، و اروپا را طبیب کرده و آن طبیب‏های بزرگ را درست کرده کتب شرق بوده است؛ کتاب
شیخ الرئیس (21) بوده، کتب رازی (22) بوده است؛ و این‏ها کار کردند حالا چه شده است که ما حالا باید بعد از اینکه تمدن از شرق طرف غرب رفته، شرق تمدن را صادر کرده به غرب، حالا ما به واسطه یک کار‏های ناشایسته‏ای باید عقب افتاده باشیم و دستمان را طرف غرب دراز کنیم.
باید شرق سر جای خودش بایستد و خودش را بیابد. تبلیغات زیاد، اسباب این شده است که شرق خودش را گم کرده، ما خودمان را گم کردیم. هر چیز را صحبت می‌شود، می‌گوید باید شما ببینید. اسمائی که در اینجا متعارف بود، می‌گذاشتند، داروخانه باید اسمش اروپایی باشد؛ خیابان هم باید اسم یکی از اروپایی‏ها یا امریکایی‏ها تویش باشد. هر جا می‏رفتی باید این باشد. اجناسی هم که درست می‌کردند، خود ایران جنس می‌بافت، بعد آن کنارش باید خط انگلیسی باشد، یا خط لاتین باشد، تا بگویند از انگلستان آمده است این! گم کردیم ما خودمان را، باید پیدا کنیم خودمان را، باید از همه این خیابان‏ها، از همه این داروخانه‏‏ها، از همه این مؤسسات، این اسماء نحس خارجی‏ها زدوده بشود. چیز‏هایی که مربوط به رژیم خارج است، طاغوتی است، تمام این‏ها باید زدوده بشود. تا اینکه کم کم افکار متوجه خودمان بشود که ما خودمان دارا هستیم؛ و فرهنگ دارد شرق؛ فرهنگ غنی دارد. کسی که فرهنگ غنی دارد چرا برود سراغ دیگران و از دیگران بخواهد فرهنگ را بگیرد؟ و دیگران هم به ما فرهنگ نمی‌دهند. نافرهنگی می‏دهند! دیگران به ما نخواهند یک مطلبی که به درد ما بخورد به ما بدهند. آن‏‏ها چیز‏هایی که به درد خودشان نمی‌خورد به ما می‌دهند. شواهد زیاد است در اینکه هر چه به درد خودشان نمی‌خورده است اینجا فرستادند، در صورتی که آن چیز‏ها ممکن است تباه کند ما را.(23)

ر‏هایی از وابستگی فرهنگی

آنچه که بعد از انقلاب بر شما معلمین و بر همه قشر‏هایی که سمت تعلیم و تربیت را دارند وظیفه است، و لازم اینکه این مغز‏هایی که در طول پنجاه و چند سال حکومت جانرانه و سلطه اجانب باید بگوییم غربزده شدند نجات بدهید. اگر بخواهید ملت شما نجات پیدا بکند، نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاه‏ها باید طرح بشود. مادامی ‏که ما پیوستگی مغزی داریم به خارج و اجانب، هیچیک از این گرفتاری‏هایی که شمردید نمی‌توانیم از زیرش فرار کنیم. رأس همه اصلاحات، اصلاح «فرهنگ» است، و نجات جوان‏های ما از این وابستگی به غرب. غرب بسیار چیز‏های مفیدی دارد که برای خودش نگه داشته؛ و یک قدری از آن‏ها را صادر کرده است با بسیاری از جنایت‏ها به ممالک شرق.(24)

زندگی شرافتمندانه مسلمین

ممالک شرق، ممالک اسلامی، تا اسلام را نیابند، نمی‌توانند زندگی شرافتمندانه بکنند. مسلمین باید اسلام را پیدا کنند. اسلام از دستشان فرار کرده بود. ما الان اسلام را نمی‌دانیم چیست. این قادر به مغز ما خوانده است این غرب و این جنایتکار‏ها، که اسلام را ما گمش کردیم. تا اسلام را پیدا نکنید نمی‌توانید اصلاح بشوید. از آن مرکز، که کعبه معظمه است و مرکز اجتماع مسلمین است در هر سال، گرفته تا آخر بلاد مسلمین، اسلام گم است پیششان، نمی‌دانند چیست. و لهذا مسلمین جمع می‏شوند در مکه معظمه، در یک محلی که خدای تبارک و تعالی آن محل را قرار داده برای اجتماع مسلمین، اجتماع معنوی مسلمین جمع می‌شوند و نمی‌دانند چه می‌کنند؛ استفاده اسلامی‏ از آن نمی‌کنند. یک همچو مرکز سیاسی را متبدلش کردند به یک اموری که اصلاً غفلت از همه مسائل مسلمین [است.] باید اسلام را پیدایش کنند. مسلمین اگر حج را پیدا کنند، اگر آن سیاستی که در حج به کار رفته است از طرف اسلام، همان را پیدا کنند، کافی است برای اینکه استقلال خودشان را پیدا کنند، ولی مع الأسف ما گم کردیم اسلام را. آن اسلامی ‏که الان دست ماست که بکلی از سیاست جدایش کردند؛ سرش را بریدند. آن چیزی که اصل مطلب است از آن بریدند و جدا کردند، و مابقیش را دست ما دادند. همان ما را به این روز نشانده است که ما نمی‌شناسیم سر اسلام را، ما نمی‌شناسیم. ما تا پیدا نکنیم اسلام را، تا همه مسلمین پیدا نکنند اسلام را، نمی‌توانند به مجد خودشان برسند. مجد اسلام آن بود که در صدر اسلام بود. آن بود که با یک جمعیت کم دو تا امپراتوری (25) را از بین برد، آن مجد اسلام بود، نه برای کشورگشایی؛ برای آدمسازی. این خیال است، اشتباه است که خیال می‌کنند کشورگشایی می‌کند اسلام. اسلام کشورگشایی نمی‌کند. اسلام می‌خواهد همه کشور‏ها آدم بشوند. اسلام دنبال این می‌رود که آن‏‏هایی که آدم نیستند آدمشان کند. در یک جنگی وقتی که اسیر کرده بودند یک عده‏ای را به حسب تاریخ هست این‏ها را بسته بودند داشتند می‌آوردند. رسول اکرم گفت: ببین! من باید با زنجیر این‏ها را به بهشت ببرم.(26) اسلام برای اصلاح جامعه است. اگر شمشیر کشیده، شمشیر را برای این کشیده است که مفسده‏‏هایی که نمی‌گذارند این جامعه‏‏ها اصلاح بشود از بین ببرد، تا سایرین اصلاح بشوند.(27)

ما خودمان آدم هستیم

عمده این است که ما ذهن این جوان‏ها و حتی پیر‏ها و روشنفکرنما‏ها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و اینطور نیست که در همه چیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم و حتی اخلاق و زبانمان را نیز از آن‏‏ها یاد بگیریم. در حالی که عده‏ای زبان خودشان را کنار گذاشته و ارزش را به چند کلمه انگلیسی در کتابی می‌دانند، با اینکه با زبان خودشان همان مطلب را می‌شود فهماند. اگر در کتابی چند کلمه خارجی نباشد، آن کتاب را بدون ارزش می‌دانند. آن‏‏ها می‌خواستند که تمام وجود ما در اختیارشان باشد که هر طوری می‌خواهند عمل کنند. و شما تابلو‏ها را دیده بودید که اکثراً از دوا فروشی گرفته تا کتاب فروشی و غیره دارای اسم‏‏های خارجی بودند، و این همه به خاطر این بود که ما فرهنگ خودمان را فراموش کنیم. و عده‏ای هم به نام «فرهنگ ایران باستان» از اسلام فرار می‌کردند، که چندی پیش عده‏ای از این‏ها که در خارج اجتماع کرده بودند یکی از حرف‏هایشان این بود: «تعجب است که ما باید روزانه هفده مرتبه رو به کعبه عرب‏ها دولا راست بشویم و نماز بخوانیم، و اگر ما از عرب‏ها فرهنگ ایران را بگیریم جز شتر چیزی نمی‌ماند» در صورتی که اروپائی‏ها و دانشمندان اروپا هم قائل به این مطلب‏اند که تمدن اسلام مقدم بر سایر تمدن‏هاست. و در سابق به هر یک از ایرانیان از کودکی تزریق می‌شد که باید همه چیز از اروپا گرفته شود و ارزش‏های انسانی به هر چه بیشتر فرنگی شدن است و باید از سر تا پا فرنگی شویم. و این آقایان نمی‌نشینند و مقایسه کنند که در تمام مسائل بین فرهنگ اسلام و فرهنگ‏های دیگر چه تفاوت‏‏هایی است. و آیا به صرف اینکه اسلام از عرب آمده ما باید با آن مخالفت کنیم، و آیا این همان نژادپرستی نیست که اروپایی‏ها می‌خواهند به وسیله آن ما را به استعمار بکشند و بین طوایف عرب و عجم و ترک جدایی بیندازند؟
بنابراین، مدت‏ها باید زحمت بکشیم و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزش‏های اسلامی ‏هستیم و اگر امروز کمبود نیروی انسانی هست به خاطر همین است که افکار به آن طرز تفکر عادت کرده بود. لذا ساختن تئاتری که مطابق با اخلاق انسانی اسلامی‏ باشد زحمت دارد و سینما هم اگر بخواهد چنین باشد نیازمند به صرف مدت‏‏ها وقت است. و هرگز در متن سینما و تئاتر نوشته نشده است که باید مرکز فساد باشند و هنر آن‏‏ها هم که عبارت بود از چیز‏های مبتذل، جز این نبود که افراد و جوانان ما را در دانشگاه‏ها و خارج و داخل طوری تربیت کنند که همه را منحرف سازد.(28)

نژاد آریا چیزی کم ندارد

بدانید که نژاد آریا نژاد اریا و عرب از نژاد اروپا و آمریکا و شوروی کم ندارد
و اگر خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در دراز مدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد و آنچه انسان‏های شبیه به اینان به آن رسید‏ه‏اند شما هم خواهید رسید به شرط اتکال به خداوند تعالی و اتکا به نفس، و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختی‏ها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب.(29)

مغز‏های شما کوچکتر از مغز‏های دیگران نیست

من امیدوارم که اشخاصی که تفکر دارند، مغز صنعتی دارند، این‏ها هم کار‏ها را راه بیندازند و صنعت درست کنند خودشان. شما بدانید که اگر خودتان به فکر بیفتید، [می‏توانید] نگذاشتند شما‏ها به فکر بیفتید، هی آمدند به شما دادند، شما هم تنبل شدید. خودتان به فکر بیفتید که برای خودتان انجام بدهید. کار‏های خودتان را می‌توانید انجام بدهید. گمان نکنید که ما حتماً باید همه چیزمان را از دیگران بگیریم. نه، شما به فکر این باشید که همه چیزتان را خودتان درست کنید. این ژاپن بود که در سال‏های قبل محتاج بود و خودش به فکر افتاد و خودش کار‏های خودش را درست کرد و الان صادر می‌کند به امریکا هم. آن هندوستان بود که در آن زمان، آنقدر احتیاج داشت، حالا الان دارد خودش احتیاجات خودش را رفع می‌کند. مغز‏های شما کوچکتر از مغز‏های دیگران نیست. شما خودتان به فکر باشید. توجه کنید که کار خودتان را خودتان انجام بدهید.(30)

ما می‌توانیم

شما چنانچه باورتان آمده باشد که نمی‌توانید صنعت درست بکنید و نمی‌توانید صنایع بزرگ و کوچک را و چیز‏هایی که احتیاج به غرب بوده است خودتان آن‏‏ها را درست بکنید، تا این باور هست، نمی‌توانید که انجام بدهید. اول باید خودتان را درست کنید؛ اول باید باوارتان بیاید که ما هم انسانیم، ما هم قدرت تفکر داریم، ما هم قدرت صنعت داریم. این قدرت در همه افراد بشر بقوه هست. اگر این باور برای شما پیدا شد [موفق خواهید بود]. با این تجربه‏ای که در این دو سال شما‏ها کردید، دیدید که آن حرف‏هایی که گفته می‌شده است تبلیغات بوده است و مسائل آن طور نبوده است. این تبلیغات بوده است که در مقابل قدرت‏های بزرگ نمی‌شود نفس کشید و باید تسلیم قدرت‏های بزرگ شد.
شما در این مدتی که انقلاب کردید و قیام کردید خودتان باورتان آمد و به دولت‏های مستضعف و ملت‏های مستضعف هم باوراندید که می‌شود در مقابل امریکای جهانخوار و شوروی جهانخوار ایستادگی کرد. شما دو سال است که قیام مردانه کردید و در مقابل آن‏‏ها ایستادید و همه آن‏‏ها را دستشان را از کشور خودتان قطع کردید و دیدید که یک مطلبی است امکان دارد و شما خودتان می‌توانید در عین حالی که قدرت نظامیتان مثل آن‏‏ها نیست و قدرت صنعتیتان مثل آن‏‏ها نیست، لکن می‌توانید ایستادگی کنید. و یک ملت وقتی که یک مطلب را باور کرد که می‌تواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساسی، باور این دو مطلب است؛ باور ضعف و سستی و ناتوانی و باور قدرت و قوه و توانایی. اگر ملت این باور را داشته باشد که ما می‌توانیم در مقابل قدرت‏های بزرگ بایستیم، این باور اسباب این می‌شود که توانایی پیدا می‌کنند و در مقابل قدرت‏های بزرگ ایستادگی می‌کنند.(31)

پیش به سوی خود شناسی، خودکفایی و استقلال همه جانبه

وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال، با همه ابعادش به پیش، و بی‏تردید دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی ‏به روح تعاون ادامه دهید.
و این جانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق می‌بینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.(32)

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام، ج 10، ص 357.
2- همان، ج 9، ص 80-81.
3- قائل این مطلب، خواجه عبدالله انصاری است. متن منازل السائرین «چاپ شده با شرح تلمسانی»، (باب الیقظه، ص 53).
4- مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی یکی از بزرگترین مراجع تقلید شیعیان و بنیانگذار حوزه علمیه قم وی مهمترین استاد امام خمینی در فقه و اصول بود‏ه‏اند و در سال 1355 ه. ق. در گذشته‏اند.
5- نخستین رئیس جمهوری ترکیه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، او تبلیغ امور مذهبی را در کشورش ممنوع کرد و از دخالت روحانیون در سیاست جلوگیری نمود و فردی کاملاً غرب گرا و طرفدار غرب بود و جامعه ترکیه را به سوی جامعه‏ای لائیک سوق داد.
6- سید حسن تقی زاده.
7- نوعی آفتابه.
8- صحیفه امام، ج 13، ص 531-533.
9- مصطفی کمال پاشا «1299-1357 ه. ق» ملقب به «آتاتورک» «پدر ترک» در جنگ اول جهانی فرمانده قوای دفاعی «داردانل» بود. آتاتورک به تحریک انگلیس از اطاعت دولت عثمانی سرپیچید و سلطنت مشروطه عثمانی را به رژیم جمهوری تبدیل کرد و کشور عثمانی را «ترکیه» نامید. او از سال 1302شمسی تا پایان عمر در مقام ریاست جمهوری باقی ماند. وی در مدت ریاست جمهوری خود به ترویج تمدن غرب پرداخت. جدایی دین از سیاست، کشف حجاب، خلع لباس روحانی، تبدیل خط ملی به لاتین، بستن مدارس دینی و مساجد از جمله اقدامات او در راه توطئه اسلام زدایی بود.
10- سید حسن تقی زاده.
11- صحیفه امام، ج 12، ص 19-20.
12- همان، ج 8، ص 176.
13- از رجال سیاسی معروف از دوران مشروطیت تا محمد رضا پهلوی، وی از رجال فراماسونری و نیز طرفدار انگلستان بوده است.
14- صحیفه امام، ج16، ص 84-85.
15- سید حسن تقی زاده، از منادیان غرب زدگی در ایران، که آخرین سمت او ریاست مجلس سنا بود..
16- صحیفه امام، ج 12، ص 4-5.
17- همان، ج 10، ص 392.
18- همان، ص 361-362.
19- همان، ج 13، ص 533-534.
20- همان، ج 12، ص 6.
21- کتاب «قانون» در طب، اثر ابوعلی سینا.
22- کتاب «الحاوی» در طب و داروسازی، اثر محمد بن زکریای رازی دانشمند و طبیب معروف ایرانی است. رازی، کاشف الکل نیز بود.
23- صحیفه امام، ج 10، ص 385-386.
24- همان، ص 356.
25- ایران و روم .
27- مسند احمد، ج5، ص 249.
27- صحیفه امام، ج 10، ص 448-449.
28- همان، ج 18، ص 216-217.
29- همان، ج 21، ص 417.
30- همان، ج 13، ص 336.
31- همان، ج 14، ص 307-308.
32- همان، ج21، ص450.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.