نویسنده: ابراهیم کروماه (1)
چکیده
جریانهای تکفیری در دنیای معاصر چالشها، تهدیدها و خطرات و خسارتهای فراوانی بر مسلمانان و جهان اسلام تحمیل کرده است. بنابراین بررسی روشهای مقابله با بحران تکفیر از مباحث مهم و ضروری است که باید به آن پرداخت.مقدمه
سپاس پروردگار جهانیان را، و سلام و درود خداوند بر انبیا و پیامبران او به خصوص خاتم مرسلین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت معصومش و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).در سراسر دنیای اسلام، تلاشهای فراوانی برای رفع معضل تکفیر از طریق برگزاری کنفرانسها و همایشها در تاریخ معاصر اسلام توسط علمای دینی صورت گرفته است که نتیجهی آن، عزم و اراده قابل قبول و همگانی برای اقدام علیه چالشهایی بود که تهدیدکنندهی ثبات داخلی، عزت و اتحاد امت اسلامی هستند. همچنین اقدام علیه چالشهایی که تضعیف کنندهی عظمت و نقش تاریخی و معنوی سازنده اسلام در تعامل با دیگر فرهنگها و سنتهای بشریاند.
در واقع علما و شخصیتهای تراز اول جهان اسلام طی سالها در گفتار و نوشتارهای مختلف، آشکارا این اصل را پذیرفتهاند که هرکس پیرو یکی از مکتبهای فقهی از قبیل: اثنی عشری، حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، اسماعیلی، زیدی، عابدی و زهیری باشد مسلمان محسوب میشود و به همین دلیل نمیتوان با آنها به عنوان یک ملحد و یا کافر رفتار کرد. علاوه بر این، جان، عزت و مال او مصون از تعرض میباشد.
در همین راستا، بدون هیچ ابهامی، اراده و تصمیم بر این است که در حوزهی درون مذهبی، تنها کسانی که صلاحیت مرتبط با مذهب فقهی خود را دارند اجازهی صدور فتوا را داشته باشند. و صریحاً اقدامات تندروها در ترویج خشونت و تکفیر علیه مسلمانان به طور اخص و علیه بشریت به صورت عام میشود، محکوم میکنند. حمایت از فعالیتهای تروریستی- علیه مسلمانان و یا غیرمسلمانان- نه تنها حرام بلکه توهین به روح وحدت اسلامی و تمامی مظاهر آن است. تاریخ نیز ثابت کرده است که دین، مؤثرترین و کارآمدترین ابزار برای اتحاد ملل است.
راههای مبارزه با تکفیر در جهان اسلام و پیامدهای آن
امروزه جهان اسلام از چالشهای عظیم سیاسی، اجتماعی اقتصادی، فرهنگی به ستوه آمده است؛ چالشهایی که نتیجه عملکرد جریانهای در حال رشد تکفیری در سراسر جهان است و وحدت، صلح، امنیت و پیشرفت را به خطر انداخته است. جریانهای تکفیری را مسلمانان تندرو به عنوان یک ایدئولوژی به وجود آوردهاند تکفیریها مسلمانان دیگر را تنها به دلیل این که تفسیر اشتباه و منحرف آنها را از اسلام- که در واقع کاملاً بر ضد اسلام واقعی است- نمیپذیرند، متهم به کفر میکند. این خط مشیهای ارائه شده توسط این ایدئولوژی، زمینه را برای ارتکاب جنایتهای بیشمار و فجایع بیرحمانهای علیه مسلمانان و بشریت فراهم آورده است.اگر از منظر عقل به این مسئله توجه کنیم و نظر رسمی اسلام را دربارهی کافر بررسی کنیم به روشنی درمییابیم که قرآن شریف به وضوح در آیات متعدد، مسلمانان را به تحمل و مدارا در برخورد با غیرمسلمانان دعوت میکند، نه این که حکم به طرد و تکفیر آنها بدهد. با این حال که نظر رسمی اسلام بر اساس نص و دستور صریح قرآن، تحمل کافران و غیرمسلمانان است پس چگونه میتوان با صرف نپذیرفتن برداشت مطرح شده یک فرقه، حکم به تکفیر مسلمانی داد.
ما باید در خاطر داشته باشیم که بر اساس آموزههای اسلام جنگ هم فقط علیه کسانی است که تجاوزگرند. جنگ در اسلام برای به ایمان وادار کردن مردم نیست، بلکه منحصر به دفاع از خود و مبارزه با ظلم است. تا آن جایی که مربوط به اسلام میشود این اختلافات نظری فقط باید در حوزه عقلانی و علمی مرتفع شود. اما به علت ضعف در درک و فهم خصوصیتهای طبیعی بشر، توافق بر سر یک مسئله، همیشه ساده نیست و اختلافنظر به وجود میآید، تکفیریها با نگاه جزمی خود به تکفیر و طردکردن دیگران و راههای خشونتآمیز به نام دین پناه بردهاند.
این دیدگاه آنان را نمیتوان در چارچوب اسلام تفسیر کرد، بلکه ابزاری برای آنها برای نیل به اهداف سیاسی است.
با به کارگرفتن روشهای اساسی باید جلوی موج تکفیریگری را در جهان اسلام گرفت. این مقابله میتواند با حمایت مؤثر خطر بیداری اسلامی و جریانهای مقاومت علیه جریانهای رو به رشد تکفیر انجام گیرد. ما همه به عنوان مسلمان باید تلاش کنیم که بیسوادی و جهل را از جامعه کاهش دهیم. بدین صورت میتوانیم فضای رقابتی برای درک حقایق و عطش برای دانایی در جامعه ایجاد کنیم تا همه منتظر بازگشت ارزشهای واقعی اسلام باشند و فضایی برای پیشرفت جریانهای جاهلانه تکفیری و ترویج فعالیتهای تفرقهآمیزشان در جوامع باقی نگذاریم.
در این موقعیت حساس، بایسته است که سیستمهای کاربردی آموزشی اسلامی که توسط ارگانهای متعهد و جامعهی بینالمللی اسلام حمایت میشوند به سرعت شکل بگیرند. این استراتژی در قلمرو سیاستها و برنامههای کلی منسجم در نهایت میتواند میزان بیسوادی و جهل را در جوامع اسلامی کاهش دهد. این جهل تبدیل به ابزاری برای تکفیریها شده تا با گمراه کردن دیگران، آنها را همراه خود کنند تا در مسیر منحرف ایدئولوژی خود با آنها همکاری نمایند.
علاوه بر استراتژی اول و برای تکمیل آن، باید عالمان دینی متعهد در مقیاس جهانی سازماندهی و متحد شوند. این علما باید به طور فعال به افشاگری درباره خطر تندروها و منطق بیپایه و اساس علمای تکفیری بپردازند؛ همان عالمانی که به ترویج نظریات تحریک آمیز، نفرت آفرین و توهینآمیز در پوشش دین میپردازند تا به برنامه و نقشه خود، که برای اسلام و سعادت مسلمانان بسیار مخرب است، برسند.
در راستای همین استراتژی باید یک مرکز با قدرت و بسیار بانفوذ، ایجاد شود تا به هماهنگی، سرپرستی و نظارت سیستمهای اجرایی بپردازد حقیقت و ارزشهای اصلی و بنیادی اسلام درباره جریانهای تکفیری در سراسر جهان برای مسلمانان توضیح داده شود.
یک راهبرد دیگر در مبارزه با تکفیر آن است که یک شبکه از رسانههای بینالمللی برای آموزش و ایجاد آگاهی در میان مسلمانان تأسیس شود تا مسلمانان در تشخیص حقیقت ایدئولوژی اسلام خالص از ایدئولوژی به ظاهر دینی تکفیریها سردرگم نشوند. اگر که امکان تشخیص حق از باطل برای مسلمانان فراهم باشد، انتخاب مسیر درست برای پیروی بسیار آسوده خواهد بود. مشکلی که جهان اسلام، امروزه دچار آن است در عدم توانایی از تشخیص اسلام حقیقی از اسلامهای جعلی میباشد و علت اصلی این ناتوانی، میزان بالای بیسوادی و جهل در بین مسلمانان در اکثر مناطق مسلماننشین است.
اهداف و انگیزههای حملههای انتحاری
امروزه نیاز مبرمی به مطالعه و معرفی دقیق حقیقت، اهداف و انگیزههای حملههای انتحاری هست؛ حملاتی که تکفیریها در این روزها و همچنین در گذشته انجام داده و میدهند. اما به هر حال، تمامی این فجایع در سراسر جهان اسلام بدون شک با حمایت و تأمین و تشویق امپریالیسم و صهیونیست و از کانال همپیمانان منطقه ایشان انجام میگیرند تا راه رسیدن به منافع و امیال آنان روانتر و سهلتر گردد. جریانهای تکفیری که ادعای طلایه دارای احیای اسلام را دارند تاکنون پرده از انگیزههای پنهان خود را که بر اساس یک طرح سیاسی مخفی به سود دشمنان اسلام میباشند، برداشتهاند. امروزه تاکنون هزاران مسلمان در عملیات تکفیریها آسیب دیده و رنج بردهاند.بیشک، همان طوری که در عراق، سوریه، لبنان و کشورهای مقاوم علیه امپریالسم و صهیونیسم و طرحهای توسعهطلبانه آنان مشاهده میشود، حملات انتحاری، بیشتر علیه شیعیان یا کسانی که با شیعیان رابطهی خوبی دارند میباشد. به همین دلیل، کشتن خود و تباهی از طریق خودکشی و انتحار را ابداع کردند تا مسلمانان را عاجز و درمانده کنند و زندگی را به کام آنان تلخ نمایند. در واقع برخلاف آنچه تظاهر میکنند، تکفیریها کمر به احیای اسلام نبستهاند؛ بلکه تبدیل به ابزاری مطیع و سرسپرده برای فرمانهای نظام سلطه شدهاند. علاوه بر این، مطلب این است که در درون طرح ظاهری آنها طرح تغییر شکل جهان اسلام از طریق ایجاد جنگهای وکالتی برای براندازی رژیمهایی که دلالان جهان میپندارند که با جمهوری اسلامی ایران رابطه دارند نهفته است. اصلیترین تهدید برای ایالات متحده و اسراییل جمهوری اسلامی ایران و نظام اسلامی است نه سوریه و عراق و لبنان.
به همین دلیل است که آنها گروههای تروریستی را تشویق کردهاند تا به منطقه نفوذ کنند و دست به آشوبهای گسترده بزنند؛ آشوبهایی که از خونبارترین جنگهایی است که منطقه به خود دیده است. هدف اصلی این جنگها که بخشی از سیاستهای استراتژیک نظام سلطه میباشد ضربه زدن به ایران اسلامی است. مرجع این حقیقت، گفتهی شخصی است به نام «سیما شاین»، یک مقام بلندمرتبه در وزارت امور استراتژیک اسرائیل، که در سخنرانی خود از دولت اسرائیل خواسته بود که برای ضربه زدن به ایران از تغییر رژیم در سوریه حمایت بیقید و شرط نماید، فرقی نمیکند چه کسی به جای «بشار اسد» بیاید.
تهدید و ترسی که سلطهگران با آن مواجهاند نظام مستقر اسلامی است که در نتیجهی انقلاب اسلامی ایران پدید آمد. این نظم و نظام، فضای روشنگری و بیداری در منطقه و به طور وسیعتر در جهان ایجاد کرده است. در این فضا، توطئههای نظامهای امپریالیست، استعمارگر و صیهونیست توسط روح تزلزلناپذیر نظم و نظام اسلامی برملا شد و اراده اسلامی یک آگاهی سراسری در منطقه به ارمغان آورد. حکومت اسلامی در ایران به عنوان منادی استقلال، عزت و آزادی برای جهان اسلام تلقی میشود. به همین علت، این امر طرح سلطه و استثمار منابع مسلمانان را برای دشمنان دشوار- اگر نگوییم غیرممکن- کرده است.
به همین دلیل و به سبب این که آنها منافع و آرزوهای خود را از دست ندهند متوسل به گسترش آتش جنگهای منطقهای از طریق برنامههای تغییر رژیم و به نام دموکراسی و حقوق بشر شدهاند تا بتوانند با نصب رژیمهای دست نشانده در این کشورها زمینه را برای حمله نظامی به ایران فراهم کنند تا با از بین بردن جمهوری اسلامی نظم و نظام اسلامی را از بین ببرند. امروزه نظام جهانی و حضور این ایدئولوژی در صحنه، بزرگترین تهدید و مانع بر سر راه منافع امپریالیسم و صهیونیسم در جهان اسلام است. برای این که آنها نقشه خود را عملی کنند به تشویق مخفیانه گروههای تکفیری پرداختهاند تا طرح سیاسی آنها را به نام دین اجرا کنند که این خود یک حقّه و فریب برای ضربه زدن به عظمت اسلام میباشد. بنابراین بسیار مهم است که بدانیم در اسلام، حکمی برای سلب جان، بیحرمتی به عزت و مصادره اموال بشر وجود ندارد. اسلام، حیات یک انسان را به طور شایستهای به ارزش حیات تمام بشریت به حساب میآورد و بنابراین کشتن یک انسان به منزلهی کشتن تمام بشریت درنظر گرفته میشود.
بنابر رهنمودهای اسلام، ضرر وارد کردن هر فرد علیه شخص خود، حرام است چه رسد به قتل نفس که هدیه خداوند است. به همین منوال، هیچ کس حق گرفتن جان دیگری را بر اساس حکم اسلام ندارد. صلح باید بر رفتار مسلمانان با دیگران حاکم باشد. این دستور خداوند است که در قرآن آمده است و در سنت پیامبر، ائمه اطهار به عنوان الگو برای ما به یادگار مانده است. این صلح باید در حوزه عبادات تا حوزه رفتارها و احساسات اجتماعی و سیاسی موجود باشد. در این خصوص، وسیله و هدف غایی باید بر اساس دستور رهنمونهای قدسی موجه و قابل قبول باشند.
جریانهای تکفیری و تمدن اسلامی
در جهان مدرن امروز، همه شاهد تهدید شدن اساسی تمدن اسلامی، آثار و میراث آن، توسط فعالیتهای تکفیری هستند. تمدن اسلامی به عنوان یک مفهوم کلی، متکی به مسائلی است که عبارتند از: وحی نازل شده بر پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، یک دین خالص که به منظور احیای اتحاد ازلی و اساسی که بشریت را به سوی تسلیم و صلح سوق میدهد، یا به عبارتی یکی شدن با ارادهی الهی. در مجموع تمدن اسلامی گفت و گو بین تمدنی بر اساس احترام و تفاهم متقابل، و برابری و عدالت بین مردم را که از نیازهای اولیه برای همزیستی صلحآمیز بینالمللی است، تقویت و تشویق میکند.تمدن اسلامی در تمامی مباحث، هر نوع تندروی را در تمامی جهات، که نمونههای آن در ایدئولوژی جریانهای تکفیری و حامیان آن ملموس است، محکوم میکند. رشد و پیشرفت معنوی و مادی مسلمانان و جهان اسلام فقط توسط ارزشهای به جا مانده اسلام- که اساس تمدن اسلامی هستند- تقویت میشوند. این تمدن وظیفه دارد انسان را به سوی تسلیم محض در برابر خالقش و صلح با همنوعانش سوق دهد. در این خصوص، اسلام در جوهر اصلی خود پایهها و ستونهایی را که انسان از طریق آنها و فهم خدادادیش از قابلیتهای بالقوه که توسط اراده الهی هدایت یافته است میتواند یک جهانبینی برای خود ایجاد کند تا با جهانبینی اسلامی تناقض نداشته باشد. بدین صورت میتواند حیاتی داشته باشد که در مسیر کمال و بهبود این دنیا و آخرت تلاش کند. به دلیل رشد و تقویت تفکر و روشنفکری بیطرفانه در اسلام است که تمدن اسلامی تعالی یافته و غرب از آن بهرهها برده است و این حقیقت اسلام را گهواره تمدنهای جهان به حساب میآید.
موقعیت زن در تفکر اسلامی و جریانهای تکفیری
تا آن جا که مربوط به تفکر اسلامی میشود جایگاه زن در جهان روشن است. در منظر ایدئولوژی اسلامی تأکید مداوم بر طبیعت بیطرف روح آدمی شده است. پس هر نوع تبعیض بیاساس جنسیتی باطل و عبث تلقی میشود. این دیدگاه بیطرفانه مطرح شدهی اسلام در مورد جایگاه زن است که خداوند به وسیله رسولش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بشریت وحی کرده تا همگی به طور کلی به سعادت نائل آیند.بر اساس ادبیات قرآن، انسان، محترم، خاص و منحصر به فرد است، و به همین دلیل، صرفنظر از جنسیت او هرگاه تحسین میشود به دلیل انسانیت خالص اوست و هرگاه سرزنش میشود به خاطر ضعف در طبیعت انسانی اوست. اندیشه اسلامی هیچ تفاوتی بین این دو جنس قائل نیست؛ همانطوری که قرآن بر این نظر صحه نهاده و موقعیت زن را مانند مرد عظیم و شریف میداند. اما متأسفانه در دیدگاه تکفیریها، زن در حد ابزاری برای مایه مسرت مردان بیارزش شده و از پرورش استعدادهای بالقوهی خدادادی خود و درک کامل انسانیت خود محروم مانده است. در اسلام به زنان فرصت و حق کاوش در اقیانوس قابلیتهایشان داده شده و میتوانند در خطوط مقدم عرصههای دینی، سیاسی اجتماعی، فرهنگی، نظامی، علمی، تکنولوژی و همچنین عرصه آکادمیک شرکت کنند. در تفکر اسلامی، زنان شرکت کنندگان در تمامی حوزههای انسانی با توجه به تواناییها و طبیعتشان هستند و آنها با آزادی اراده، مسئول سرنوشت خودشان هستند. اما تکفیریها از آنجایی که یک ایدئولوژی خرافی و متعصب است دایرهی نقش زنان را در جامعه بسیار محدود کردهاند.
حقوق بشر و جریانهای تکفیری
تاریخ معاصر به وضوح، نقض وقیحانهی حقوق بشر به خصوص حقوق مسلمانان را در سراسر دنیای اسلام شامل زنان، کودکان، و کهنسالان و غیرمسلمانان، توسط تکفیریها برملا کرده است. این نقض حقوق، تحت عنوان تلاش برای احیای کامل دین و در اصل برای دنبال کردن طرح خبیثانه سیاسی آنهاست.آن اندازه که بشر در اسلام تکریم و تعظیم شده است بر اساس هیچ یک از منشورهای کمیسیونهای جهانی یا ارگانها و مؤسسههای حقوق بشر یا در دیگر ادیان و نظامهای اعتقادی احترام نشده است. بر اساس رهنمونهای اسلام و اعتقادات انسانی، ضایع کردن حقوق ذاتی بشر، یعنی حیات، قابل قبول نیست و به همین دلیل، تجاوز به دین، دارایی، ذهن و فرزندان کسی در اسلام مجاز نیست. نمیتوان مردم را از خانهها یا سرزمینشان راند و محرومشان کرد؛ و یا آنها را از آزادی و عمل به دینشان محروم ساخت. برخلاف ارزشهای تثبیت شدهی اسلام که منطبق با اصول حقوق بشرند، (حقوق بشری که ضامن همزیستی و هماهنگ و صلحآمیز افراد جامعهاند)، جریان سرطانی تکفیری کمر به ضایع کردن این حقوق ذاتی و ارزشهای مسلمانان در کشورهایشان از قبیل فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، افغانستان بستهاند. البته این بدون درنظر داشتن حمایت مدعیان دروغین حقوق بشر از این نقضهای انجام شده توسط تکفیریها برای رسیدن به منافع و مطامع خود میباشد که نابود و متلاشی کردن جهان اسلام و عملی شدن طرحشان است، میباشد.
در موارد متعددی، حقوق زنان و کودکان مسلمان در فلسطین، عراق، سوریه، و لبنان توسط تکفیریها که صهیونیسم و امپریالیسم آن را تأمین مالی میکنند، پایمال شده است؛ بدون این که سازمان ملل، ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه بیانیهای در محکوم کردن اینها صادر کرده باشند و یا تحریمهایی برای کنترل این قتل عام اعمال کرده باشند. برعکس، آنها کمر به جمعآوری مخفیانه نیروهای مسلح از تکفیریها از طریق همپیمانان منطقهای ایشان برای ویرانی جهان اسلام بستهاند. آیا هیچ انسان متعهد و و منصف میتواند به داشتن چنین تصوری که اسلام دستورالعملهایی برای این خشونتها، قتل عامها و فجایع دارد، ادامه دهد؟ بدون شک تکفیر بدترین بیماری مزمنی است که دامنگیر جهان اسلام شده است.
مدل حکومتی در اندیشه اسلامی و جریانهای تکفیری
در مطالعه تطبیقی مدل حکومتی در اندیشه اسلامی و در مقابل در جریانهای تکفیری، میتوانیم به این نتیجه برسیم که تا آن جایی که مربوط به اسلام است؛ تکفیر یک ایدئولوژی منحرف است که اهتمام آشکاری به فساد در جهان دارد. مفهوم و تفکر تکفیری، مردم را به نام اسلام به سوی گمراهی میکشاند. علمای این تفکر ضاله، این پدیده را آغاز کردهاند و آن را به عنوان یک ایدئولوژی پرورش دادهاند که در درون آن افکار سیاسی به سمتی سوق داده شدهاند که ویژگیهای حکومت اسلامی در آن نادیده گرفته شده است. در عمل و واقعیت، تکفیریها نیز به نوعی انتخاب رهبر سیاسی و تشکیل حکومت باطبیعت خشن و غیرانسانی، اعتقاد دارند.خوارج، گروهی منحرف و آشوبگر از مسلمانان در زمان حکومت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بودند که شعار آنها «لا حکم الا لله» بود. و این که تمامی مسائل باید فقط با مراجعه به قرآن تصمیم گرفته شود. با پیروی از همین شعار، علمای تکفیری با استفاده کردن آیات قرآن خارج از سیاق آن معنای اصلی را تحریف میکنند و روح حقیقی حکومت در اندیشه اسلامی را منحرف مینمایند. جریانهای تکفیری به عنوان یک گروه منحرف، روح حقیقی و معنوی اسلام را ترک گفتهاند و تنها به انجام مناسک دینی اکتفا کردهاند. آنها از درک این نکته عاجزند که احکام اسلام تنها وقتی قابل انجام و معنادارند که همراه با قوهی معنوی باشند. همچنین نمیتوانند درک کنند که انسانیت دارای اولویت است و به همین دلیل، تفکر تکفیری، علیه هر کس که اسلام را طبق تعریف و تفسیر آنان نمیفهمد، روش خشونتباری، پیش گرفتهاند.
آنها از قانونهای حکومتی تبعیت نمیکنند و فقط قوانینی که بر اساس شعار جریان قدیمی خوارج تعریف و مطرح کردهاند را انجام میدهند.
در واقع اسلام تمام جنبههای زندگی انسان را دربرمیگیرد و مسلمانان از طریق تشکیل یک حکومت عادل میتوانند عدالت اجتماعی را تجربه کنند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که سیاست اسلامی با در نظر داشت تمامی جنبههای مادی و معنوی انسان هدف هدایت انسان به سمت کمال را دارد. این خود، نشانهی روشنی است که در دیدگاه اسلام، یک دولت بنا شده بر اساس ایدئولوژی اسلام حقیقی، فقط بر هنر رهبری و تسلط بر مردم تأکید نمیکند و در راه تقویت حقوق بشر و ارزشهای انسانی در قالب قوانین عالی الهی نیز پیش میرود.
در چنین حکومتی در اندیشه اسلامی جایی برای دیکتاتوری و خودکامگی وجود ندارد، بلکه دو مسئله اصلی مدنظر گرفته میشود: یکی مشروعیت الهی و دیگری بیعت عموم که در آن حقوق و منافع مردم رعایت میشود. اما در مقابل، در جریانهای تکفیری، حقوق و نظر مردم پایمال میشوند.
تکفیریها طبق تفسیر منحرف خود و تغییر معنای کلمات قرآن و برداشت از آیات خارج از سیاق آنها قوانین حکومتی وضع میکنند. ما میتوانیم اثبات کنیم که در جریان تکفیری، فقدان قانون حکومتی وجود دارد، چرا که نقض فرمانروایی و اقتدار اتفاق میافتد و از اسلام به عنوان ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به خود و از خشونت برای تقویت قوانینشان استفاده میکنند. در یک بررسی دقیق از مدل حکومت تکفیری میتوانیم نتیجه بگیریم که هدف نهایی این روش، فقط تخریب عظمت اسلام است.
موضع جریانهای تکفیری در برابر دستاوردهای علمی
دستآورد علمی و اکتشاف، از ضروریات زندگی انسان است. هیچ شکی در این حقیقت نیست که ظهور و پیشرفت تمدن عظیم اسلامی مدیون پیشرفتهای علمی و اکتشافی بوده که تا آن زمان صورت گرفته بوده است. بنابراین واضح میشود که دستآوردهای علمی و اکتشافات نتیجه علومی است که هدفشان پیشرفت، توسعه، آسایش و رفاه زندگی بشرند. از این منظر، این علوم هرگز از اسلام مستقل نبودهاند مگر این که از منظر خلوص و یا ناخالص، مشروع یا غیرمشروع بودن بررسی شوند. و یا با توجه به نیت و انگیزهای که این دستآوردها و اکتشافات انجام گرفتهاند بررسی شوند.بنابراین ما میتوانیم به این حقیقت پی ببریم که شناخت علمی که منجر به دستآوردهای علمی میشود خود را در اصول اسلامی اظهار داشته است؛ همانطوری که قرآن، سرچشمهی ابدی کمال و سعادت در زندگی است و همچنین محافظت انسانیت انسان و نگاهبان سعادت اوست. در این خصوص، جهان تنها وقتی میتواند مکانی بهتر برای زندگی باشد که به علم آموزی یک اهمیت ویژه داده شود همان طوری که در اسلام تأکید زیادی به شناخت علمی که فهم انسان را نسبت به هستی و خالق آن افزایش میدهد، شده است.
نگرش تکفیریها به دستآوردها و اکتشافات علمی، تنها منجر به رکود و عقبماندگی مسلمانان جهان و در نتیجه از دست دادن استقلال، عزت و روحیه تعیین سرنوشت میشود. امروزه مسلمانان- همانند گذشتگان- با توجه به قرآن و سنت نبوی به علم آموزی به عنوان یک امر مقدس مینگرند و علم آموزی در یک مسیر مشخص و جاافتاده میتواند انسان را به سوی ساحت دستاوردهای علمی و اکتشاف که باعث بهبود مادی معنوی انسان هستند راهنمایی کند. ایدئولوژی تکفیر به دلیل نگرش شخصی و ذهنگرایانه در جدا کردن خود از معنویت و حقیقت قرآن و اسلام و پرداختن به محض عبادات، دستاوردهای علمی را به فراموشی سپرده است. در نگرش و دیدگاه آنان هر امری از جنس علمآموزی و دستاوردهای علمی نامشروع و محکوم به بدعت میباشد.
فتواهای عجیب جریانهای تکفیری
جریان امروز تکفیر، ریشهی تاریخی در زمانهای دور یعنی جریان خوارج دارد که در زمان حکمرانی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ظاهر شدند. جریان تکفیری شباهت فوق العادهای به جریان خوارج دارد. هدف آنها ارتکاب فجایع وحشتناک علیه کسانی است که به نظر آنها دشمن هستند که معمولاً مسلمانان و خصوصاً شیعیان را دربرمیگیرد، چون به این اعتبار که آنان کافر و ملحندند. برای عملی کردن این فجایع و اعمال وحشیانه، آنها فتواهایی با ارجاع به آیات قرآن برای توجیه صادر میکنند.تکفیر، یک بیماری مزمن است که در سراسر جهان شیوع یافته است. بر جریان ایدئولوژیک، انتقادهای شدید و متعددی از جانب دنیای اسلام وارد شده است. ویژگی این جریان در این است که اصول اسلام را به دلیل تفسیر منحرف از آیات قرآن و بررسی مسائل خارج از سیاق و آمیختگی آن با اوهام و فرضهای خودش، منحرف میکنند. صدور فتوا توسط ملاهای تکفیری، تبدیل به منشأ اختلاف و آشوب در جهان اسلام شده است. این فتواها هیچ مشروعیت و توجیه اسلامی و انسانی ندارند.
اغلب فتواهای صادر شده توسط تکفیریها، عموماً کسانی را هدف قرار میدهند که بر اساس ایدئولوژی آنها دشمن و هدف قلمداد میشوند و بر همین اساس، اکثر انفجارهای دینی و اجتماعی در سراسر دنیا مسئولیتشان به تکفیریها میرسد.
از آنجا که تکفیریها بر اساس فقه خود، اعتقادی به اجتهاد ندارند مفتیهای تکفیری رو به برداشت و تفسیر با ارجاع به آیات خارج از سیاق میکنند تا اینکه یک نوع خاص از اسلام طبق خواستهی خود ایجاد کنند. ما همچنین باید در نظر داشته باشیم که در زمان تکفیریها و صدور فتواهای جنجالیشان جهان اسلام با مشکلات و ناملایمات سیاسی و اجتماعی فراوانی به نام اسلام مواجه شده است که تمامی این اقدامات به دلیل رسیدن به اهداف سیاسیشان طبق طرح قبلی است که با استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» میخواهند بین مسلمانان اختلاف ایجاد و آنها را ضعیف کنند و در نهایت جهان اسلام را متلاشی سازند. این استراتژی فقط به دلیل تأمین منافع و اهداف امپریالیسم و صهیونیسم به کار برده میشود. در چند سال اخیر این فتواها، شیعه و سنی را در سراسر جهان اسلام هدف قرار داده است، زیرا تکفیریها مسلمانان دیگر را متهم به کفر و الحاد میکنند و در نتیجه، تعداد زیادی را قتل عام و بسیاری را بیخانمان کردهاند. هیچ حکمی در اسلام وجود نداردکه به این فتواها مشروعیت بدهد و آنها را توجیه کند.
نتیجهگیری
جریانهای تکفیری در دنیای معاصر چالشها، تهدیدها و خطرات فراوانی بر مسلمانان و جهان اسلام، تحمیل کرده است. ساختارهای دینی و اجتماعی جوامع مسلمان در آستانه نابودی است. اگر مسلمانان بیدار نشوند و وظیفه و مسئولیت مربوط به خود را به درستی انجام ندهند جهان اسلام تحت سلطه امپریالیسم و صهیونیسم قرار خواهد گرفت. تمامی مشکلات امروز، توسط گروههای گمراه و منحرف که مورد حمایت برخی رژیمهای کشورهای مسلمان ایجاد شدهاند و این کشورها و گروهها در راستای اهداف امپریالیست و صیهونیسم کار میکنند. بنابراین، شعلههای مقاومت و بیداری اسلامی باید اساس مبارزه با بیماری مزمن تکفیر باشد.مسلمانان باید متوجه این حقیقت باشند که هدف نهایی اسلام این است که دین خدا تمام بشریت را دربر بگیرد و یک جامعه واحد بر اساس ایمان و اعتقاد واحد و نیز قانون واحدی که پیامبر اسلام آوردهاند تشکیل دهد. علاوه بر این، اسلام- آن چنان که تکفیریها ادعا میکنند- فقط یک سری عبادات و مناسک فردی محض نیست، بلکه تمامی جوانب زندگی بشری را دربرمیگیرد؛ از زندگی شخصی گرفته تا اجتماع. امروزه اصلاحگران کذایی دین، در واقع آسیب واقعی برای اسلام هستند، چون آنها اسلام را به عنوان یک دین خشونت، تفسیر و تبیین کردهاند و به جهانیان نشان دادهاند، و اعمال خشونت تنها ابزار برای رفع مشکلات جهان اسلام و ترویج دین معرفی شده است.
خداوند قادر به مؤمنان به وسیلهی دستورهای کامل و کارآمد از اصول اسلامی هشدار داده است که ما در این برهه خاص از زندگی آگاه باشیم. او میفرماید: «ای پیامبر از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر که خدا همواره دانای حکیم است و آنچه را که از جانب پروردگارت به سوی تو وحی میشود پیروی کن که خدا همواره به آنچه میکنید آگاه است و بر خدا توکل کن همین بس که خدا نگهبان [تو]ست. (2)
درود و رحمت خداوند بر محمد و خاندانش و خداوند در اراده قدسیش تعجیل در فرج امام عصر (علیه السلام) نماید تا عدالت، صلح و آرامش تمام زمین را فراگیرد و جایگزین طاغوت و فساد شود.
پینوشتها:
1. دبیر کل تشکل اسلامی توحید، جمهوری سیرالئون شرق آفریقا
2. احزاب، آیات 1-3.
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: انتشارات دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اوّل.