چگونه در باستان شناسي موفق شويد بي آنکه واقعاً تلاش کنيد
نويسنده:رويستون رابرتس
مترجم: محي الدين غفراني
مترجم: محي الدين غفراني
مري ليکي، باستان شناس، همسر باستان شناس و مادر باستان شناس، گفته بود: «در باستان شناسي تقريباً هيچ گاه آنچه را که قصد پيدا کردنش را داريد، نمي يابيد.» واقعاً هم بسياري از اکتشافات مشهور باستان شناختي به دست کساني صورت گرفته اند که هيچ قصد يافتن اشياي تاريخي را نداشته اند – يعني بر اثر بخت آنها را کشف کرده اند. اين اکتشافات اطلاعاتي را در باره ي تمدنهايي باستاني همچون امپراتوري روم (در هرکولانئوم و پمپئي) و نخستين امپراتوري چين در اختيار گذارده اند؛ مطالبي در باره ي فرهنگهاي ماقبل تاريخ روشن کرده اند که در نقاشيهاي غارهاي لاسکائو و آئورينياک در فرانسه و کشتيهاي عصر برنز که در اعماق درياي مديترانه يافت شدند، نمايان است؛ مسايلي درباره ي انسانهاي باستاني و ماقبل تاريخ مثل انسان تولدند در دانمارک، انسان نئاندرتال در آلمان، و کودک تائونگ در افريقاي جنوبي حل کرده اند؛ و اطلاعاتي درباره ي تاريخ و اسناد مذهبي روشن کرده اند که طومارهاي بحرالميت نمونه اي از آنهاست.
در حال حاضر سه چهارم مساحت پمپئي از جمله دو تئاتر و مجلس شهر از زير خاک خارج و پاکسازي شده است. بقيه ي شهر هنوز در زير خانه ها و باغچه هاي دهکده ي ايتاليايي فعلي مدفون است. هنوز هم گهگاه دودي از آتشفشان خاموش مجاور بر مي خيزد؛ آخرين آتشفشاني عمده ي آن در سال 1944 اتفاق افتاد.
بر روي بزرگترين گودال، موزه ي سرپوشيده اي ساخته شده است. در آنجا بازديدکنندگان از پشت نرده هايي در زير پاي خود جنگجويان 2200 سال پيش را مي بينند که با آرايش نظامي بر زمين گودال که 6 متر پايين تر از سطح زمين است صف کشيده اند.
مدتي پس از آنکه اين ارتش سفالين براي نخستين بار به نمايش گذاشته شد، بسياري از سربازان و اسبان به دليل در فروريختن سقف آسيب ديدند، اما تعمير و بازسازي مجسمه هنوز هم ادامه دارد.
احتمالا بعضيها تصور مي کردند که وقتي جمجمه ي تائونگ به دست دارت افتاد، به فرد نامناسبي داده شده است. هر چه باشد دارت جوان بد(31 ساله)، تجربه ي زيادي نداشت و کمي در زمينه هاي علمي تند مي رفت. اما بعدها معلوم شد که او بهترين کسي بود که مي توانست يافته اي تصادفي را به کشف علمي مهمي تبديل کند. او بصيرت، يا حتي بگوييم پيش آگاهي لازم براي شناختن اين نوجوان باستاني به عنوان آن چيزي که برخي «حلقه ي گمشده» ميان اجداد حيوان و انسان مي دانستند، دارا بود. دارت بر اساس زاويه ي حمل سر، که از شکل قاعده ي جمجمه استنتاج مي شد، ادعا کرد که کودک تائونگ بر دو پا راه مي رفت. اين عقايد و عقايد ديگر دارت، غوغايي از اختلافات را برانگيخت – حتي عده اي به اينکه اين فسيل باستاني در افريقا کشف شده باشد شک داشتند، چون تصور نمي شد افريقا جايگاه کهنترين اجداد انسان باشد. اما پژوهشهايي که گروهي از باستان شناسان ممتاز (خانواده ي ليکي، دونالد ژوهانسن و ديگران) بعدها انجام دادند، اکثر ادعاهي دارت را تأييد کرد.
بررسيها نشان داد اين مرد که انسان ليندو ناميده شد، از سلتها بوده که به طبقه ي حاکم موسوم به دروئيدها تعلق داشته است. ظاهراً او نيز مانند انسان تولدند حدود 2200 سال پيش در نتيجه ي باختن يک مسابقه ي مخوف بخت آزمايي در يک مراسم مذهبي قرباني شده است. چهره اش حالتي آرام داشت، که نشان مي داد با رضايت خاطر به سوي مرگ رفته و به اعدام بي رحمانه اي که از غرق کردن، بريدن گلو، خرد کردن ناي با تسمه ي چرمي و کوبيدن چماق بر سرش تشکيل مي شد، تن داده است.
در پي تحليل شيميايي محتويات معده و روده هايش کيک نيمه هضم شده و بسيار سوخته اي يافت شد. دکتر آن راس، باستان شناس متخصص تاريخ سلتها، نتيجه گرفت ک اين کيک سوخته «بليت بخت آزمايي» با زنده اي بوده که انسان ليندو با انتخاب آن، سرنوشت خود را به عنوان قرباني خدايان دروئيده ها تعيين کرد. به نظر راس اين کيک سوخته قسمتي از يک کيک آرد جو بود که در مراسم دروئيد به کار مي رفت و در آن قسمتي از اين کيک نازک و پهن را مي سوزاندند. آنگاه کاهنان کيک را به قطعاتي تقسيم مي کردند، آنها را در کيسه اي چرمي مي گذاشتند و کيسه را در جمع خود مي گرداندند. هر نفر قطعه اي بر مي داشت و مرد بخت برگشته اي که قطعه سوخته را انتخاب مي کرد قرباني مي شد. باستان شناسان اشاره کرده اند که يافتن اين سلتي در انگلستان در تاريخ باستاني اروپا حايز اهميت بسيار است. آنان عقيده دارند که سلتها احتمالاً بيش از آنچه تصور مي شد بر اروپا حاکميت داشتند و اينکه در سده هاي دوم و سوم قبل از ميلاد سلتها بر اسکانديناوي حکمراني مي کردند، نه آلمانيها.
ديرين شناسي از دانشگاه تکزاس به نام ارنست لاندليوس، که پس از کشف استخوانها با بريگز کار مي کرد گفت که يافتن اين مجموعه چيز عجيبي بود: «به ندرت اتفاق مي افتد که اين همه قطعه از اين جانور در چنين اوضاعي کشف شود، به نحوي که بتوان منشأ آن را تعيين کرد. معمولاً استخوانهاي ماستودون ضمن لايروبي بستر نهرها به دست مي آيند، چون احتمالاً پس از شسته شدن در جريان رودخانه از آنجا سر در مي آورند». باستان شناسان احتمال مي دادند که اين محل بستر برکه اي در کنار جلگه ي رودکالورادو، که از ميان آوستين عبور مي کند باشد. تاريخگذاري لايه هاي زير و روي محل کشف استخوانها با کربن پرتوزا نشان داد که قدمت آنها در حدود 15000 سال است.
منبع : سرگذشت اكتشافات تصادفي در علم
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
حفاريهايي که نتايجي نامنتظره به بار آوردند
هرکولانئوم و پمپئي.
در حال حاضر سه چهارم مساحت پمپئي از جمله دو تئاتر و مجلس شهر از زير خاک خارج و پاکسازي شده است. بقيه ي شهر هنوز در زير خانه ها و باغچه هاي دهکده ي ايتاليايي فعلي مدفون است. هنوز هم گهگاه دودي از آتشفشان خاموش مجاور بر مي خيزد؛ آخرين آتشفشاني عمده ي آن در سال 1944 اتفاق افتاد.
معبد کين در چين.
بر روي بزرگترين گودال، موزه ي سرپوشيده اي ساخته شده است. در آنجا بازديدکنندگان از پشت نرده هايي در زير پاي خود جنگجويان 2200 سال پيش را مي بينند که با آرايش نظامي بر زمين گودال که 6 متر پايين تر از سطح زمين است صف کشيده اند.
مدتي پس از آنکه اين ارتش سفالين براي نخستين بار به نمايش گذاشته شد، بسياري از سربازان و اسبان به دليل در فروريختن سقف آسيب ديدند، اما تعمير و بازسازي مجسمه هنوز هم ادامه دارد.
کودک تائونگ.
در سال 1924، کارگراني در غار تائونگ در نزديکي ژوهانسبورگ افريقاي جنوبي براي استخراج آهک مشغول حفاري بودند، که ناگهان يکي از آنها در ميان سنگها چيزي بديد که به قالبي از يک مغز کوچک شباهت داشت. آن را به دفتر معدن برد و از آنجا پيغامي براي پروفسور ريموند دارت، رئيس بخش کالبدشناسي دانشگاه ويتواترسند، فرستاده شد. چندي نگذشت که دارت، در مجله ي انگليسي نيچر کشف جمجمه تقريباً کامل کودکي را که از محيط آهکي غار تائونگ جدا کرده بود، اعلام کرد. اين کودک نمايانگر کهنترين نياي انسان بود که تا آن هنگام شناخته شده بود – و بيش از يک ميليون سال قدمت داشت (تصوير خيره کننده اي از جمجمه ي کودک تائونگ بر جلد شماره ي نوامبر 1985 مجله نشنال جيو گرفيک نقش بسته است).احتمالا بعضيها تصور مي کردند که وقتي جمجمه ي تائونگ به دست دارت افتاد، به فرد نامناسبي داده شده است. هر چه باشد دارت جوان بد(31 ساله)، تجربه ي زيادي نداشت و کمي در زمينه هاي علمي تند مي رفت. اما بعدها معلوم شد که او بهترين کسي بود که مي توانست يافته اي تصادفي را به کشف علمي مهمي تبديل کند. او بصيرت، يا حتي بگوييم پيش آگاهي لازم براي شناختن اين نوجوان باستاني به عنوان آن چيزي که برخي «حلقه ي گمشده» ميان اجداد حيوان و انسان مي دانستند، دارا بود. دارت بر اساس زاويه ي حمل سر، که از شکل قاعده ي جمجمه استنتاج مي شد، ادعا کرد که کودک تائونگ بر دو پا راه مي رفت. اين عقايد و عقايد ديگر دارت، غوغايي از اختلافات را برانگيخت – حتي عده اي به اينکه اين فسيل باستاني در افريقا کشف شده باشد شک داشتند، چون تصور نمي شد افريقا جايگاه کهنترين اجداد انسان باشد. اما پژوهشهايي که گروهي از باستان شناسان ممتاز (خانواده ي ليکي، دونالد ژوهانسن و ديگران) بعدها انجام دادند، اکثر ادعاهي دارت را تأييد کرد.
انسان نئاندرتال.
انسان تولوند.
انسان ليندو.
بررسيها نشان داد اين مرد که انسان ليندو ناميده شد، از سلتها بوده که به طبقه ي حاکم موسوم به دروئيدها تعلق داشته است. ظاهراً او نيز مانند انسان تولدند حدود 2200 سال پيش در نتيجه ي باختن يک مسابقه ي مخوف بخت آزمايي در يک مراسم مذهبي قرباني شده است. چهره اش حالتي آرام داشت، که نشان مي داد با رضايت خاطر به سوي مرگ رفته و به اعدام بي رحمانه اي که از غرق کردن، بريدن گلو، خرد کردن ناي با تسمه ي چرمي و کوبيدن چماق بر سرش تشکيل مي شد، تن داده است.
در پي تحليل شيميايي محتويات معده و روده هايش کيک نيمه هضم شده و بسيار سوخته اي يافت شد. دکتر آن راس، باستان شناس متخصص تاريخ سلتها، نتيجه گرفت ک اين کيک سوخته «بليت بخت آزمايي» با زنده اي بوده که انسان ليندو با انتخاب آن، سرنوشت خود را به عنوان قرباني خدايان دروئيده ها تعيين کرد. به نظر راس اين کيک سوخته قسمتي از يک کيک آرد جو بود که در مراسم دروئيد به کار مي رفت و در آن قسمتي از اين کيک نازک و پهن را مي سوزاندند. آنگاه کاهنان کيک را به قطعاتي تقسيم مي کردند، آنها را در کيسه اي چرمي مي گذاشتند و کيسه را در جمع خود مي گرداندند. هر نفر قطعه اي بر مي داشت و مرد بخت برگشته اي که قطعه سوخته را انتخاب مي کرد قرباني مي شد. باستان شناسان اشاره کرده اند که يافتن اين سلتي در انگلستان در تاريخ باستاني اروپا حايز اهميت بسيار است. آنان عقيده دارند که سلتها احتمالاً بيش از آنچه تصور مي شد بر اروپا حاکميت داشتند و اينکه در سده هاي دوم و سوم قبل از ميلاد سلتها بر اسکانديناوي حکمراني مي کردند، نه آلمانيها.
صفحه ي آزتک مکزيکوسيتي.
ماموتها در بَلک هيلز.
ماستودونها در آوستين.
در ژانويه ي سال 1985، کارگري که در حين حفاري پي ساختمان دفتري 22 طبقه اي در آوستين تگزاس مشغول کار با يک کج بي بود، عاج نسبتاً سالمي از زير خاک بيرون آورد. آلتون بريگز، باستان شناسي که کارفرما او را براي حضور در محل حفاري استخدا کرده بود (کار عجيبي نبود، چون اشياي باستان شناختي غالباً در ضمن حفاريها يافت مي شوند) عاج را متعلق به يک ماستودون، از جانوران ماقبل تاريخ شبيه ماموت که با فيل قرابت دارد دانست. فسيلهاي ماستودون از فسيلهاي ماموتها نادرترند؛ د رمقابل بيش از 3000 ماموتي که از زير خاک بيرن کشيده اند، تنها چند صد ماستودون يافت شده اند. عاج سه ماستودون و نيز يک دنده، قسمتي از آرواره ي فوقاني چپ با دو دندان درشت سالم، چند استخوان مهره اي، يک استخوان ران، و يک استخوان پا يافت شد. يکي از دو دندان که آسيا بدو، آن قدر خوب مانده بود که پس از شستن برق مي زد.ديرين شناسي از دانشگاه تکزاس به نام ارنست لاندليوس، که پس از کشف استخوانها با بريگز کار مي کرد گفت که يافتن اين مجموعه چيز عجيبي بود: «به ندرت اتفاق مي افتد که اين همه قطعه از اين جانور در چنين اوضاعي کشف شود، به نحوي که بتوان منشأ آن را تعيين کرد. معمولاً استخوانهاي ماستودون ضمن لايروبي بستر نهرها به دست مي آيند، چون احتمالاً پس از شسته شدن در جريان رودخانه از آنجا سر در مي آورند». باستان شناسان احتمال مي دادند که اين محل بستر برکه اي در کنار جلگه ي رودکالورادو، که از ميان آوستين عبور مي کند باشد. تاريخگذاري لايه هاي زير و روي محل کشف استخوانها با کربن پرتوزا نشان داد که قدمت آنها در حدود 15000 سال است.
مجسمه ي ملکه اي در اخميم.
در سال 1982 ضمن يک سفر علمي مجسمه ي زيباي محبوبترين همسر فرعون، رامسس دوم (که از 1304 تا 1237 قبل از ميلاد حکمراني مي کرد) را در اخميم، شهري بر کرانه ي نيل در مصر عليا ديدم. کارگران تازه آن را ضمن حفاري پي ساختمان جديدي کشف کرده بودند. اين مجسمه 32 قرن در خرابه هاي معبد ناشناخته اي مدفون مانده بود، اما با اين حال سرخي لبان و رنگ آبي سايه چشمانش هنوز بر سح صاف مرمر آن ديده مي شد!منبع : سرگذشت اكتشافات تصادفي در علم
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله