نفوذ بهائیان در دستگاه اداری
در دوران سلطنت قاجار، از بدو تأسیس تا وقوع کودتای انگلیس 1299 تنها به یک وزیر بهائی در حکومت ایران بر میخوریم که پس از برکناری از وزارت و صرفاً به انگیزه سیاسی بهائی شده و آن میرزا مهدی خان کاشی وزیر همایون فرزند فرخ خان امین الدوله است. ابوطالب فرخ خان امین الدوله، از دولتمردان مشهور عصر قاجار، از درباریان مهم ناصرالدین شاه است. (1) وی در جریان اختلاف میان ایران و انگلیس بر سر افغانستان مأموریت یافت در رأس هیئتی به اروپا رود و غائله را از طریق مذاکرات دیپلماتیک با انگلیس خاتمه دهد. وی در این سفر به پاریس رفت و به لژ گراندواریان پاریس پیوست. (2) سپس عهدنامهای با انگلیسیها امضاء کرد و بر جدایی هرات از ایران مهر تأئید زد. (3) وزیر همایون فرزند چنین پدری بود.از وقایع مهم زندگی وزیر همایون این بود که برای دست یابی به پستهای بالاتر و یا دست کم حفظ مقام پیشین در مهره چینیهای سیاسی جدید، به بهائیت گروید. (4)
وزیر همایون در سال 1319 ق، وزیر پست شد و از سال 1321 تا 1324 ق، حاکم زنجان بود. وی به اعتبار موقعیت ممتاز پدرش (فرخ خان امین الدوله) نزد ناصرالدین شاه و نیز سوابق طولانی خدمت او و برادران و بستگان نزدیکش در دربار قاجار، عنصری داعیه دار، جاه طلب و بلند پرواز بود و برای دستیابی به مدارج بالای قدرت، در دسته بندیهای سیاسی پایتخت حضور مییافت. (5)
در جریان نهضت مشروطه در گرفتن امضای قانون اساسی مشروطه از مظفرالدین شاه شرکت فعّال داشت و در بحبوحهی مشروط در کنار محمد علی شاه قرار گرفتن و وی را تحریک به تعطیل مجلس شورا کرد که چنان که از طرف محمد علی شاه در دوران استبداد صغیر به حکومت یزد و اراک رسید. (6)
اسماعیل رائین در کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران از دستگیری اعضای انجمن سری که وزیر همایون نیز جزء آنها بوده است، خبر میدهد. (7)
وزیر همایون در سال 1321 ق، از سوی مظفرالدین شاه و وزیر اعظم وی (عین الدوله) به حکومت زنجان منصوب شد و تا سال 1324 ق، بر آن شهر حکومت کرد. در این دوران به انگیزه سیاسی، با فقید متنفذ شهر حجت الاسلام ملاقربانعلی زنجانی، در افتاد که البته این درگیریها به شکست وی و پیروزیهای حجت الاسلام انجامید. (8)
از دیگر افراد بهائی که در دوران قاجار در دستگاه قاجار فعّالیت داشت، علیقلی خان نبیل الدوله است. وی در سال 1295 ش، در کاشان به دنیا آمد. پدرش، میرزا عبدالرحیم خان کلانتر معاون کنت منت فورت، رئیس نظمیه تهران بود که به نوشته علیقلی خان با باب در خلال سفر تبعید وی از اصفهان به آذربایجان در کاشان دیدار داشت.
به گفته رائین نبیل ابتدا در خدمت سفارت انگلیس کار میکرد سپس به شغل آزاد و خرید و فروش تمبر پرداخت. این سالها مصادف با زمانی بود که بهائیان از طرف دستگاه حکومتی تحت فشار قرار گرفته بودند و او که بهائی سرشناسی بود، ایران را ترک گفته عازم آمریکا شد. (9)
البته کلام رائین در مورد این که خروج نبیل از ایران به علت فشار دستگاه حکومت به بهائیان بوده خالی از تمساح نیست. نبیل الدوله چنان که خود نیز اشاره دارد با حکام و امیران در پیوند بود و از دوستی و پشتیبانی آنان بهره داشته است و عامل اصلی خروج وی از ایران مخالفت علما با فعالیتهای تبلیغیش به نفع بهائیت میباشد.
نبیل الدوله در اوایل سال 1941 م، از نیویورک به شوقی افندی عریضهای نوشت و در پایان آن چنین امضا کرد: «خدمتگزار فروتن و وفادار شما علیقلی نبیل الدوله» او در این عریضه به تفصیل از سوابق دیرین خود در تبلیغ مسلک بهائیت در ایران (بین فرزندان حکام و امرای قاجار) سخن گفت که به نوشته وی منجر به قیام علما بر ضد او و خروج اجباریاش از ایران شد. (10)
تقی زاده که پس از تکفیر سیاسی توسط آخوند خراسانی (پیشوای انقلاب مشروطیت) و اخراج از ایران در مشروطه دوم، مدتی میهمان نبیل الدوله بوده مینویسد:
«داستان شارژدافر [کاردار] شدن علیقلی خان هم بامزه است. او خدمت رسمی نداشت. خواسته بود به یک طوری خود را وارد خدمت کند. یک وزیر مختاری ما در آنجا داشتیم که گویا مفخم الدوله بود. او زن نداشت. چون معاشرت و آمد و رفت داشت برای پذیراییهای سفارت این علیقلی خان را آورده بود که کمک کند، بدون اینکه رسمی باشد. علیقلی خان زن آمریکایی داشت. گفته بود زن او هم بیاید آنجا تا هفتهای یک دو بار که مردم میآمدند و میرفتند برای پذیرایی کمک کند. یواش یواش خودش در آنجا جا کرد. نایب یا منشی سفارت شد. وقتی وزیر مختار به ایران رفت، چون کس دیگری نبود، خودش را به جای سفیر جا زد و اسمش شارژدافر شد.» (11)
وزیر مختار ایران در سال 1323 ق، به بعد مرتضی خان ممتازالملک (پورممتاز) بود. وی پس از انحلال خونین مجلس اول توسط محمد علی شاه قاجار در سال 1326 ق، به رجال ایران مهاجر اروپا و معترض به شاه قاجار میپیوندد که غیبت وی از سفارت ایران و بروز هرج و مرج در ایران، فرصتی حیاتی برای علیقلی خان نبیل الدوله پیش میآورد که در سفارتخانه ایران در آمریکا چنگ اندازد.
نبیل الدوله که در طول اقامت در آمریکا، توانست با برخی رجال سیاسی و متنفذ آن کشور، به ویژه برخی از صاحبان کمپانیهای نفتی ایران، باب ارتباط و دوستی را گشوده از پشتیبانی آنها بهره مند گردد و به اتکاء همین امر، در پست سیاسی خویش جا خوش کند. (12)
تقی زاده در مورد فعّالیتهای نبیل الدوله در این زمان در آمریکا چنین اظهار میکند که:
«علیقلی خان بستگی به بهائیها داشت، جانشین سفیر که شد. یواش یواش هم آن کار مبلغی بهائیگری را میکرد و هم شارژدافریص [کارداری] دولت علیه ایران را، من شنیدم یا خودش میگفت، هفتهای دو تا راپورت رسمی مفصّل از اوضاع مینوشت یکی گزارش کارهای امت و تبلیغات خودشان بود و دیگری راجع به اتباع ایران....» (13)
زمانی که میرزا مهدی خان قراگزلو امیر تومان (برادر ناصر الملک نائب السلطنه) به عنوان وزیر مختار جدید ایران در واشگنتن، در شعبان 1340 ق، به این سمت منصوب و به آمریکا آمد، نبیل الدوله به جای رعایت سلسله مراتب اداری و اطاعت از مافوق، با وزیر مختار درگیر شد به مرور غائله تا آنجا بالا گرفت که هر دو، رجب 1336 (اردیبهشت 1297) از سمتهای خویش عزل شدند. (14)
این درگیریها میان کنسول و سفیر، باعث تردید و تزلزل وزارت امور خارجه آمریکا در تصمیم گیریهای خویش راجع به امور ایران شد و همچنین به یأس وزارت خارجه کشورمان از سفارت واشنگتن دامن زد به طوری که دولت ایران اظهار داشت که:
«وزارت خارجه از سفارت واشنگتن مأیوس شده است...» (15)
انتقال مواریث باستانی ایران به آمریکا ظاهرا مأموریت دیگر نبیل الدوله بوده است. تقی زاده به عنوان یکی از شگردهای نبیل الدوله در سفارت آمریکا میگوید:
«علیقلی خان به این و آن مینوشت عتیقه جات را به اینجا بیاورند چون من شارژدافر هستم بی گمرک مرخص میکنم! و از این طریق هم افراد را به آمریکا جذب میکرد هم تجارت میکرد». (16)
از دیگر اقدامات نبیل الدوله هدایت شرکتهای آمریکا به سرمایه گذاری در ایران بود و به تعبیر روشنتر برای نخستین بار او بود که پای کمپانیهای نفتی آمریکایی را به ایران باز کرد. (17)
وی در سال 1329 ق، به سراغ کمپانی نفت آمریکایی، استاندارد اوایل نیوجرسی، رفت و دربارهی استخراج منابع نفت ایران با مدیر آن گفتگو کرد. او در همان ایام رسماً از دولت ایران خواست که اطلاعات کاملی درباره معادن ایران در اختیار وی بگذارند و نیز اجازه دهند، نماینده کمپانی برای بررسی وضعیت معادن، راهی ایران شود. (18) البته دولت ایران، از این پیشنهاد استقبال نکرد و حتی نبیل الدوله را از تعقیب ماجرا بر حذر داشت. (19)
در مورد نبیل الدوله، اسدالله مازندرانی در کتاب ظهور الحق مینویسد:
«هنگامی که حضرت عبدالبهاء آقا میرزا ابوالفضل گلپایگانی را مأمور آمریکا مینمود وی را به عکا طلبید (1318ق) و با میرزا به عنوان مترجم فرستادند و در ایام اقامت در بلاد آمریکا به جز خدمت ترجمه خطابات و درس و مکالمات میرزا در ترجمه کتاب ایقان مساعدت کرد و بعد از عودت به ایران باری دیگر در سال 1328ق، کاردار سفارت ایران در واشنگتن شد و محصلی چند ایرانی به آمریکا برد و در آنجا با خانمی بهائیه آمریکایی وصلت نمود و متدرجاً، ظاهر او معناً ترقیات کرد و در ارتباط ایران در سفارت استانبول گشت. ایامی پیشکار مختار ولیعهدی احمدشاه قاجار در ایران گردید و بالاخره با عائله مراجعت به آمریکا نمود و به تجارت قالی و دیگر صنایع ایرانی پرداخت و هم در بلاد آن کشور سفر نمود.» (20)
خان ملک ساسانی (کاردار سفارت ایران در استانبول) در مورد نبیل الدوله، مینویسد:
«زمانی که نبیل الدوله با استفاده از فضای آشفته حکومت صد روزه کودتای سیاه (سید ضیاء- رضاخان)، حکم کارداری سفارت ایران در پایتخت خلافت عثمانی را گرفته و وارد استانبول شد، دولت عثمانی به دلیل انحراف مذهبی نبیل الدوله، شدیداً به انتصاب وی به این پست حساس، اعتراض کرد.» (21)
نبیل الدوله خود در نامهای به تقی زاده به ناکامی خویش در مأموریت اسلامبول تصریح دارد:
«از حالات مخلص خواسته باشید، مختصر مثل این است که چون در مأموریت اسلامبول ابداً اسباب کار فراهم نبود و مسئولیت فوق العاده با نداشتن آدم و اجزای کافی و فقدان بودجه، خیلی صعب بود...» (22)
در آن زمان که دولتهای استعماری غرب به ویژه انگلیس و آمریکا با تمام توان سعی در فروپاشی قدرت اسلامی عثمانی بودند چرا و به چه علت، نبیل الدوله آن همه اصرار در اشغال منصب کارداری سفارت ایران در خلافت عثمانی داشت؟
پاسخ این سؤال را میتوان در پیوند سران بهائیت و روابطشان در جریان جنگ عثمانی با دول متفقین (انگلیس، آمریکا و روس) جستجو کرد. زمانی که پیشوای بهائیان عباس افندی، به پاداش حسن خدمت به امپراطوری انگلیس در جنگ جهانی اول، از ژنرال آلنبی (فرمانده قشون بریتانیا در جنگ عثمانی) مدل افتخار! و لقب سر دریافت میکند، مقتضی است که مرید وی نبیل الدوله نیز به دستور او به عنوان کاردار سفارت ایران در پایتخت عثمانی تحمیل شود تا انجام مأموریتهای استعماری تکمیل شود.
نبیل الدوله در مأموریت بعدی خود به قفقاز تفلیس نیز با عدم حمایت سفیر ایران در مسکو (علیقلی خان مشاور الممالک انصار) روبرو شد. وی در نامهای به تقی زاده نوشت:
«دولت [ایران] دائما نظارت در امور کلّ قفقازیه را از بنده میخواهد و از همه نقاط به بنده رجوع میکنند، و از طرف دیگر با عدم مساعدت با بنده که از سفارت کبری تا حال مشهور بوده، در امور اساسی اینجا ممکن نیست پیشرفت پیدا کرد.» (23)
مسئله دیگری که نبیل الدوله در مدت کارداری سفارت ایران در آمریکا نقشی مؤثر در آن داشت، انتخاب مورگان شوستر آمریکایی بود.
در دوران سلطنت مظفرالدین شاه، به سبب حوادث گوناگون ظرف مدت کوتاهی خزانه تهی شد که از جمله این حوادث میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بی نظمی رو به افزایش، بذل و بخششهای بی حصر و حد، مخارج رفت و آمدهای شاه به اروپا، طمع و حرض و چپاول و مسابقه غارت درباریان و همین طور باقیمانده مستشاران روسی در قزاقخانه، فرانسویان در قوای نظامی، بلژیکیها در گمرکات و پست، ایتالیائیها در ژاندارمری و پلیس خوب جنوب انگلیس از خزانه دولت ایران مقرری میگرفتند. کار را به آنجا رسانیدند که پس از مدت کوتاهی خزانه تهی شد. (24)
وجود این اوضاع نابسامان اقتصادی باعث شد که استخدام مورگان شوستر و همکارانش به عنوان چاره آخر جهت سر و سامان دادن اوضاع مالی ایران تشخیص داده شد. (25)
در آن زمان حسینقلی خان نواب (پیشوای حزب دمکرات ایران وزیر امور خارجه) از علیقلی خان نبیل الدوله، کاردار ایران در واشنگتن خواست که فردی را به جهت اداره امور مالیه ایران استخدام کند که نبیل الدوله بعد از مشورت با مقامات وزارت خارجه آمریکا مورگان شوستر را استخدام کرد و به ایران اعزام نمود. (26)
البته آمدن شوستر به ایران حاصل تکاپوهایی بود که از سالها پیش بهائیان جهت تشدید پیوند میان ایران و آمریکا انجام میدادند. (27)
اسماعیل رائین، در مقدمه کتاب اختناق در ایران نوشته مورگان شوستر مینویسد:
«قبل از ورود شوستر به تهران علیقلی خان نبیل الدوله که از رؤسای بهائیان ایران بود و با عبدالبهاء همکاری صمیمانه داشت و در آن وقت کاردار سفارت ایران در واشنگتن بود، به محفل بهائیان ایران نامهای نوشت و از آنها تقاضا کرد تا در روز ورود شوستر به تهران استقبال شایانی از وی به عمل آوردند. بهائیان پس از اینکه از حرکت میسیون شوستر از بادکوبه مطلع میشوند، دو نفر از افراد انگلیسی دان خود را به بندر پهلوی (بندر انزلی فعلی) میفرستند و هنگام ورود شوستر به ایران از طرف محفل تهران بهائیان به او خیر مقدم میگویند. این دو نفر از آنجا تا تهران همراه وی بوده اند، روز ورود او را به محفل تهران اطّلاع میدهند و دو روز قبل از ورود وی به تهران، قریب صد نفر از بهائیان به قریه مهرآباد میروند و با مفروش کردن قسمتی از راه و تهیه وسایل پذیرایی مقدم مورگان شوستر و خانواده او را تبریک میگویند...» (28)
هنگام ورود شوستر به تهران هیچ یک از مأمورن دولت به استقبالش نرفتند ولی در عوض بهائیان از او استقبال کردند و همین امر سبب شد که سفارتخانههای روس و انگلیس و سایر مخالفان ایرانی او شهرت بدهند که شوستر بهائی است. در صورتی که او بعد از ورود به ایران فهمید که قضیه از چه قرار بوده است و بهائی چیست؟
شوستر وقتی به عنوان خزانه دار کل در امور مالی وارد کار شد با مطالعه قوانین و اختیارات موجود متوجه شد که چیزی بالاتر از یک حسابدار ساده نیست و با تکّیه بر این اختیارات نمیتواند به نیات خود برسد. در آن زمان شوستر و دیگر مستشاران آمریکایی توانستند با بازی گرفتن احساسات مردم، حمایت افکار عمومی را بدست آورند و از دولت تقاضای اختیارات بیشتری را کنند. آنان خود را عامل نجات بخش ایران از دو همسایه استعمارگرشان نشان میدادند و این باعث شد که دولت و مجلس اختیارات بیشتری را به شوستر بدهند. (29)
شوستر تصمیم میگیرد ژاندارمری مخصوص خزانه در ایران به وجود آورد و پیشنهاد فرماندهی آن هم به ماژور استوکس که از نظامیان انگلیسی بود، داد. این عمل مورگان، باعث اعتراض دولت روسیه شد به طوری که انتخاب استوکس را توسط مورگان به دستور مستقیم انگلیسیها میدانستند و مانع استخدام استوکس شدند.
روسها زمانی که بین شوستر و برنارد بلژیکی بر سر امور مالی اختلاف افتاد از فرصت استفاده کردند و دولت ایران را تحت فشار قرار دادند تا هیئت آمریکایی را از ایران اخراج کند و به پیشنهاد انگلیس سرپرستی امور مالی ایران به طور مشترک و به صورت توافقی به روس و انگلیس رسید. (30)
مشرق الاذکار عشق آباد
دولت روس تزاری چون ملاحظه کرد که بهائیان در ایران و عراق و ترکیه محیط ترقی ندارند و از اینکه بتوانند در یکی از این کشورها تمرکز پیدا کنند و منطقهای را به خود اختصاص دهند و رسمیت خود را اعلان نمایند، مأیوس شد و از آن همه آشوبها و ترورها و توطئهها هم نتیجهای نگرفتهاند. ناچار شده آنها را زیر بال خود کشیده و بدین منظور زمینهای عشق آباد را در اختیار آنان گذاشت و از هیچ مساعدتی هم دریغ نکرد تا اینکه مهاجرت بهائیان آغاز شد و از نقاط مختلف ایران به عشق آباد آمدند. (31)یکی از دلایل رفتن بهائیان به عشق آباد را میتوان سوء ظن شدید ناصرالدین شاه نسبت به بابیان دانست که باعث شد غالب بهائیها در عشق آباد متمرکز شده و به فعّالیتهای تبلیغاتی خود بپردازند. (32)
صبحی (مبلّغ بهائی که از بهائیت برگشته) در مورد عشق آباد مینویسد:
«عشق آباد بعد از حیفا و عکا در نظر اهل بهاء از مهمترین نقاط دنیاست. زیرا اولین مشرق الاذکار (معبد بهائی) را در آنجا ساخته و بهائیان عشق آباد نمونهی کاملی برای اهل عالم توانند بود. بهائیان عشق آباد بیشتر یزد و روستائیان آذربایجانی و معدودی هم از اهل سایر نقاط ایران و قفقاز بودند که به وسیلهی دادوستدگری بازار تجارت، ثروتی اندوخته و از فقر به غنا رسیده ریاست روحانی آن جمع را شیخ محمد علی قائی داشت.» (33)
بدلیل تکاپوی بهائیان در عشق آباد و همین طور درج خبر درخواست «تبعیت سیاسی» توسط برخی از بهائیان از دولت روسیه، ناصرالدین شاه به شدت عصبانی و از عکس العمل تند علما و ملت ایران بسیار نگران شد. در دستورالعملی از امین السلطان خواست به وزیر مختار روسیه نامهای بنویسد و در مورد فعّالیت بهائیها به او تذکر دهد و مطالبی را که بهائیان مقیم قفقاز و عشق آباد در روزنامههای باکو چاپ کردند به وزیر مختار بدهد و از او بپرسد که این جماعت را که دشمن دین و ملت ایران هستند چرا در عشق آباد جمع کردهاند؟ همین طور از میرزا محمود خان علاءالملک (وزیر مختار ایران در دربار تزار) بخواهد که در این مورد با مقامات روسیه صحبت کند.
علاءالملک پس از صحبت با زیناوف (مقام برجسته وزارت خارجه روسیه) به امین السلطان مینویسد:
«لکن عمده چیزی که به این جانب گفت و مقصود عرض آن میباشد، این است که میگفت ما منتظریم از اعلی حضرت همایونی (ناصرالدین شاه) چه برهان دوستی به دولت روش بروز خواهد کرد...» (34)
پاسخ علاءالملک به امین السلطان این حدس را تقویت میکند که حمایت روسها از بهائیان خالی از نوعی گروکشی سیاسی برای وادار ساختن دولت ایران به انجام خواستههای استعماری روسها نبوده است.
جرج ناتانیل کرزن (نویسنده و سیاستمدار مشهور انگلیس) عشق آباد را به عنوان، پایتخت نظامی و اداری روسها در شمال ایران معرفی کرده که به خاطر همین جاده عشق آباد- قوچان- مشهد برای روسها بسیار پر اهمیّت بود. (35)
پس میتوان گفت که یکی از جمله دلایل حمایت دولت روس از بهائیان به خاطر استراتژی منطقه میبوده است.
پس از سلطه بالشویکها بر عشق آباد، دولت شوروی در 1929 م، اعضای محفل بهائیت را به همراه جمعی از رجال آنها، دستگیر و سپس به ایران تبعید کرد. همچنین کتابهای مختلفی را علیه بهائیت چاپ و منتشر ساخت و نیز مدارس دخترانه و پسرانه بهائی را تصرف و از محوطه مشرق الاذکار به جای دیگر منتقل نمود.
تا سال 1937 وضع بدین منوال ادامه داشت و از آن تاریخ به بعد، فشار شوروی برای اخراج بهائیان شدت گرفت و از تمدید جواز اقامت آنان خوددرای شد. تا جایی که پس از یک سال اکثر بهائیان ایرانی تبار از شوروی اخراج شدند. (36)
آنچه که باعث در افتادن اتحاد جماهیر شوروی با بهائیان شد، پیوند اعضای بهائی با سفارت انگلیس و سازمان اینتلیجنت سرویس بریتانیا بود. خان ملک ساسانی (مورّخ و سفیر ایران در جنگ جهانی اول) در این باره مینویسد:
«بعد از جنگ بین المللی که حکومت شوروی شبکه جاسوسی برای انگلیس کشف کرده و قریب یک صد نفر از وجود بهائیان آنجا را معدوم ساختند.» (37)
منابع بهائی نیز حاکی است که بهائیان از دیدگاه دولت شوروی، به جاسوسی برای انگلیس متهم بودهاند. اسدالله مازندرانی از سران بهائیت، اتهام بهائیان در بگیر و ببند سالهای 1936-1938 روسیه را جاسوسی میداند. (38)
در تاریخ 1948 م، ساختمان مشرق الاذکار عشق آباد همراه با خانههای اطراف آن، بلکه شهر عشق آباد، بر اثر وقوع زلزلهای سخت، کاملاً ویران شد. در آن زلزله مهیب، از عمارت بزرگ مشرق الاذکار، تنها تالار مرکزی و گنبد آن باقی ماند که آنها نیز گرفتار بارانهای شدید سالهای بعد گردید. (39)
ادامه دارد...
پینوشتها:
1. علی ابوالحسنی، سلطنت علم و دولت فقر، ص 328.
2. علی ابوالحسنی، سلطنت علم و دولت فقر، ص 320.
3. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج4، صص 172-373.
4. علی ابوالحسنی، همان، ص 340.
5. همان، ص 396.
6. نظام السلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، ج5، ص 456.
7. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج3، ص 303.
8. یادداشتهای ملک المتکلمین، تعلیقات عبدالحسین نوایی، ص 50، به نقل از سید محمد مدنی، واکاوی پرونده وزیر همایون، مجله ایام، شماره 29، 6 شهریور 1386.
9. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج3، ص 464.
10. آهنگ بدیع، سال بیستم، ش 6.5، 1344، صص 197-198.
11- سید حسن تقی زاده، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، صص 172-173.
12- سید علی موجانی، بررسی مناسبات ایران و آمریکا، صص 85-59.
13- سید حسن تقی زاده، زندگی طوفانی، ص 177.
14- سید علی موجانی، همان، صص 30-31.
15- همان، ص 30.
16- سیدحسن تقی زاده، زندگی طوفانی، ص 172.
17- سیدعلی موجانی، بررسی مناسبات ایران و آمریکا، ص 155.
18- سیدعلی موجانی، بررسی مناسبات ایران و آمریکا، صص 70-71. نیوجرسی (واقع در نزدیکی نیویورک) مرکز مهم تصفیه نفت استاندارد آمریکا بود.
19- همان، ص 100.
20- اسدالله مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج8، قسمت اول، ص 490.
21- خان ملک ساسانی، یادبودهای سفارت استانبول، صص 295-296.
22- ایرج افشار، نامههای مشروطیت و مهاجرت از رجال سیاسی و بزرگان محلی به سیدحسن تقی زاده، ص 489.
23- همان.
24- اسکندر دلدم، حاجی واشنگتن، ص 119.
25- همان، ص 121
26- حسین آبادیان، ایران در دو دهه واپسین حکومت پهلوی، ص 16.
27- سیدعلی موجانی، بررسی مناسبات ایران و آمریکا، ص 76.
28- مورگان شوشتر، اختناق در ایران، ابوالحسن موسوی شوستری، ص 11.
29- اسکندر ولدم، حاجی واشنگتن، صص 122-123.
30-اسکندر ولدم، حاجی واشنگتن، صص 129-130.
31- ثریا شهسواری، اسناد فعالیت بهائیان در دوره محمدرضا پهلوی، ص45.
32- آیت الله سیدعبدالکریم موسوی، جمال ابهی، صص 160-161.
33- فضلالله مهتدی، خاطرات زندگی صبحی تاریخ بابی گری و بهائی گری، ص 20.
34- ابراهیم صفائی، گزارشهای سیاسی علاء الملک،ص 37.
35-جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه ایران، غ وحید مازندرانی، ص 83.
36- محمدرضا اشراقی، عشق آباد روسیه، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س13، ش49، بهار88، ص 332.
37- خان ملک ساسانی، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، ص 102.
38- اسدالله مازندرانی، ظهور الحق، ج8، قسمت 2، صص 1043-1042.
39- اسدالله مازندرانی، ظهور الحق، ج8، قسمت 2، ص 995.
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول