یدالله دادگر، تیمور رحمانی
در این بخش ضمن ارائهی تعریفی از تولید ناخالص ملی به برخی ملاحظات و دشواریهای آن و شیوههای محاسبه مربوطه پرداخته میشود. سپس به راههای محاسبه تولید ناخالص به طور کلی و در ایران اشاره میشود. این عنصر یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی هر کشور است. تولید ناخالص ملی معمولاً به صورت مجموعهای از ارزش کلیهی کالاها و خدمات نهایی تولیدشده در یک کشور (معمولاً در یک سال) توسط عوامل و نهادههای آن کشور تعریف میشود؛ مثلاً اگر توسط منابع یک کشور 300 کالا تولید شود، حاصل جمع مقدار آن 300 کالا ضرب در قیمت آنها تولید ناخالص ملی آن کشور خواهد شد. در ضمن میزان تولید در مقابل هر فرد را تولید سرانه یا درآمد سرانه مینامند. اگر کشوری 70 میلیون جمعیت و 210 میلیارد دلار تولید ناخالص داشته باشد، درآمد سرانه آن 3 هزار دلار خواهد بود. (1)
ملاحظات و دشواریهای تعریفی
برخی از ملاحظات مربوط به تعریف تولید ناخالص را باید در نظر داشت. یکی مسئلهی تمایز تولید ناخالص ملی با تولید ناخالص داخلی است. در صورتی که ارزش کلیهی کالاها و خدمات در داخل یک کشور بدون توجه به نقش عوامل داخلی و یا خارجی در تولید آنها، مورد نظر باشد با تولید ناخالص داخلی سروکار خواهیم داشت؛ زیرا ممکن است برخی از تولیدات حاصل تلاش عوامل غیرداخلی باشند؛ مثلاً تولید مهندسان ژاپنی در ایران در واقع مربوط به ملت ژاپن است و از این رو؛ باید در صورت امکان در تولید ناخالص ملی آن کشور ثبت گردد. برعکس خدمات دبیران آموزش و پرورش ایران در پاکستان و کویت باید جزء خدمات نهایی تولیدشده توسط ملت ایران ثبت گردد (در نتیجه در قالب تولید ناخالص ملی ایران گزارش شود).بنابراین، در صورتی که تولید ناخالص داخلی موجود باشد، میتوان با کسر سهم خارجیها از آن و افزودن سهم داخلیها در خارج از کشور، آن را به صورت تولید ناخالص ملی درآورد. تولید ناخالص ملی (2) (GNP) و تولید ناخالص داخلی (3) (GDP) از نظر تجزیه و تحلیلی بسیار مشابه و از نظر مقدار نیز بسیار نزدیک هستند. از این رو، در موارد زیادی به جای همدیگر به کار میروند. فرض کنید تولید ناخالص داخلی 12000 واحد پولی باشد، سهم عوامل داخلی در خارج، 3000 و سهم عوامل خارجی در داخل 2000 باشد، بدیهی است تولید ناخالص ملی 13000 خواهد شد. (4)
13000=3000+ 2000- 12000= تولید ناخالص ملی
از دیگر ملاحظات تولید ناخالص این است که باید تولید مورد نظر مربوط به همان سالی باشد که گزارش مربوط به آن انجام شده است. گاهی گزارش تولید نهایی مثلاً مربوط به مدارس ساخته شده آموزش و پرورش در سال 1390 اعلام میگردد و این در حالی است که بخش عمده آن در سالهای 1389 و قبل از آن انجام شده و تنها امور جزئی و افتتاح آن در سال 1390 بوده است. قهراً این گونه گزارشها میزان تولید را به طور غیرواقعی (بالا) نشان خواهد داد.
مشکل دیگر امکان احتساب مضاعف میباشد؛ به این معنا که برخی کالاها ماهیتاً به گونهای هستند که زمینه بیش از یک بار محاسبه شدن در تولید ناخالص را دارا هستند. مثلاً ممکن است گندم تولیدشده یک بار از سوی وزارت کشاورزی گزارش شود و بار دیگر همان گندم به صورت آرد و نان به وسیلهی شوراهای آرد و نان نیز به حساب آید. یک راه برای پرهیز از این مشکل آن است که سعی شود تنها کالاها و خدمات نهایی در محاسبه وارد شوند و یا این که ارزش اولین محصول تولیدی را با ارزش افزوده مراحل بعدی جمع شود. (5)
موضوع دیگر عدم احتساب تلاش زنان خانهدار و اموری است که افراد در منازل برای خود انجام میدهند. با وجودی که خدمات زنان خانهدار نوعی پشتوانه برای گسترش تولید محسوب میگردد و آنها در مواردی (مانند خیاطی، قالیبافی و امثال آن) مبادرت به تولید محصول مشخصی مینمایند؛ اما زحمات آنها معمولاً در محاسبات تولید ناخالص گنجانده نمیشود. همینطور خدمات مفیدی که خانوارها در منازل و برای خود انجام میدهند، در تولید ناخالص مقرر نمیگردد. البته سالها است که گروهی از اقتصاددانان برای حل و فصل این موضوع مطالعه میکنند و در مواردی موفق شدهاند، شاخصها و ضرایبی برای آن به دست آورند.
فعالیتهای اقتصادی زیرزمینی (مانند قاچاق مواد مخدر) و تولید کالاهای منع شده (مثل شراب در کشورهای اسلامی) با وجودی که بخش قابل توجهی از منابع اقتصادی را به خود اختصاص میدهند؛ اما در محاسبات تولید ناخالص قرار داده نمیشوند؛ به عنوان مثال فعالیت قاچاق و سایر فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی در ایران رقم بالایی از تولید را شامل میشود. (6) موضوع دیگر آن است که پدیدههایی مانند آلودگی محیط زیست و افزایش جرم و جنایت به صورت مثبت در تولید ناخالص وارد میشود، زیرا هزینههای مربوط به مبارزه با آنها در مخارج دولتی منظور میشود. این در حالی است که اینها عناصری منفی و مضر هستند. علاوه بر این، دشواریهای دیگری نیز همانند تأثیر مالیاتهای غیرمستقیم در قیمت کالاها و امثال آن نیز مطرح است که در باقی بخش فعلی اشاره خواهند شد.
روشهای محاسبه تولید ناخالص ملی
برای محاسبهی تولید ناخالص ملی (GNP) عمدتاً سه روش مورد استفاده واقع میشود: روش درآمدی، روش مخارج یا هزینه و روش تولید یا ارزش افزوده. منظور از محاسبهی تولید ناخالص ملی از روش درآمدی این است که جمع کل درآمدهای حاصل از فعالیتهای صاحبان عوامل شامل کارمزد یا بهره، اجاره، دستمزد و حقوق و سود محاسبه میشود.اما برخلاف ظاهر، موضوع مذکور خیلی ساده نیست، چون اولاً، بخشی از حقوق و دستمزد نیروی کار به خود او داده نشده، به صورت حقّ بیمه، بازنشستگی، مالیات و امثال آن کسر میشود؛ ثانیاً، در جامعه تمامی فعالیتها به صورت شرکت و بنگاه اداره نمیشود تا در چارچوب آن، سود و سایر درآمدها قابل تفکیک باشند. مثلاً برخی به صورت راننده و صاحب مغازه و امثال آن، کار را به شکل فردی انجام میدهند و جنبه بنگاهی ندارد. به درآمدهای حاصل از اینها درآمد مشاغل میگویند و ثالثاً، بنگاهها بخشی از درآمد خود را به صورت پرداخت انتقالی (مثل کمک به امور خیریه و امثال آن) هزینه کرده، آنها را به خانوارها (صاحبان عوامل تولید) برنمیگردانند.
در قالب روش هزینه و مخارج، تولید ناخالص ملی در واقع جمع کل خریدها و یا هزینههای انجام شدهی بخشهای خصوصی، دولتی و خارجی برای امور مصرفی، سرمایهای و امثال آن است. از این رو، میتوان GNP را از روش مذکور به این صورت نشان داد:
(13-9) GNP=C+I+G+NX
ضمناً میتوان محاسبهی تولید ناخالص ملی (یا درآمد ناخالص ملی) را از روش درآمدی به این صورت نوشت:
اشتباهات آماری+پرداختهای انتقالی بنگاهها+ خالص مالیات غیرمستقیم+ استهلاک+ سود شرکتها+ درآمد مشاغل+ بهره+ اجاره+ حقوق و دستمزد=GNP
با توجه به این که در عمل دو روش مذکور به نتیجهی یکسانی نمیرسند، از این رو، تفاوت آنها به صورت اشتباهات آماری در سمت روش درآمدی ظاهر میشود؛ به عنوان مثال GNP یک کشور بر مبنای دو روش فوق چنین است (میلیارد دلار):
4527=551- 428+ 925+ 713+ 3012= C+I+G+NX= GNP
مقدار تولید ناخالص ملی از روش درآمدی خواهد بود (میلیارد دلار):
اشتباهات آماری+پرداختهای انتقالی بنگاهها+ خالص مالیات غیرمستقیم+ استهلاک+ سود شرکتها+ درآمد مشاغل+ بهره+ اجاره+ حق بیمه+ حقوق و دستمزد=GNP
که طبق مثال عددی خواهیم داشت"
4527= (26-)+ 28+ 366+ 480+ 310+ 313+ 354+ 18+ 399+ 2285= GNP
همانطور که ملاحظه میشود در جمع دو روش به اندازه 26 میلیارد دلار اختلاف وجود دارد که در محاسبهی روش درآمدی ثبت شده است. (7)
در روش تولید، مقدار نهایی کالاها، در قیمت آنها ضرب شده، همه را با هم جمع میکنند تا GNP به دست آید. بنابراین، اگر قیمت کالای اول P_1 و مقدار آن Q_1 قیمت کالای دوم P_2 و مقدار آن Q_2 و به همین صورت قیمت هر واحد کالای Nام، Pn با مقدار Qn در اختیار باشد، میتوان تولید ناخالص (GNP) را به صورت زیر نوشت:
(14-9) GNP= P_1 Q_1+P_2 Q_2+⋯+PnQn
البته برای دقت بیشتر در محاسبات، معمولاً این روش به همراه و با کمک روش «ارزش افزوده» به کار میرود که اشاره خواهد شد. فرض محاسبه سه روش مذکور آن است که اگر در یک اقتصاد تولیداتی صورت گرفته به همان میزان نیز خرید وجود داشته و به همان میزان درآمد ایجاد میشود.
محاسبه سایر اجزا و مشتقات تولید ناخالص ملی
تولید خالص ملی، درآمد ملی، درآمد شخصی و درآمد قابل تصرف شخصی نیز از دیگر عناصر اقتصاد کلان هستند که بر اساس رقم مربوط به تولید ناخالص ملی قابل محاسبه میباشند. تولید خالص ملی از کسر کردن میزان استهلاک از تولید ناخالص ملی به دست میآید. اصولاً بیان کلمهی ناخالص به خاطر وجود استهلاک میباشد که پس از کسر آن به خالص تبدیل شود. (8)اگر استهلاک را با D و تولید خالص ملی را با NNP نشان دهیم، (9) خواهیم داشت:
(15- 9) NNP=GNP-D
مثلاً برای کشور مذکور داریم: NNP=4527-480=4047
درآمد ملی و یا تولید خالص ملی به قیمت عوامل (NI) از عناصر مهم دیگر در سطح کلان است که پس از کسر مالیات غیرمستقیم و افزودن پرداختهای انتقالی بنگاهها به تولید خالص به دست میآید. اگر Tf پرداخت انتقالی بنگاهها و Ti مالیات غیرمستقیم محسوب شود، میتوان نشان داد:
(16- 9) NI=NNP-Ti+Tf
که در قالب رقم مورد مثال خواهد بود:
NI=4047-338+28=3681
درآمد شخصی (PI) بیانگر کل درآمدی است که به خانوارها میرسد، لذا برخی اقلام از درآمد ملی کسر و برخی به آن افزوده میشود تا درآمد شخصی به دست آید:
بهرهی پرداختی مصرف کننده+پرداخت انتقالی دولت+ پرداخت انتقالی بنگاهها+ بهره پرداخت شده توسط دولت+بهرهی دریافت شده توسط دولت- حقّ بیمه- مالیات بر سود شرکتها- سود توزیع نشدهی شرکتها-PI=NI
در قالب مثال قبلی داریم:
3790= 92+ 192+ 521+ 28+ 110- 399- 134- 81- 3681= PI
و سرانجام، عنصر دیگر مرتبط با تولید ناخالص ملی، درآمد قابل تصرف شخصی (PDI) میباشد (10) که پس از کسر مالیات مستقیم (بر درآمد اشخاص) از درآمد شخصی به دست میآید. اگر Td را به عنوان مالیات مستقیم بر درآمد شخصی را درنظر بگیریم خواهیم داشت:
(17-9) PDI=PI-Td
که در قالب مثال مورد نظر خواهد بود: PDI=3790-570=3220
محاسبهی تولید ناخالص ملی از طریق ارزش افزوده:
ارزش افزوده عبارت است از: افزایش ارزش پولی کالا طی یک مرحله از تولید نسبت به مرحلهی دیگر (به دلیل افزایش فایدهمندی و بهبود کیفیت). از نظر محاسباتی ارزش افزوده عبارت است از: تفاوت بین ارزش محصول تولیدشده منهای ارزش موادّ اولیه و ارزش ملزومات و کالاهای نیمه ساخته که در تولید آن به کار رفته است؛ مثلاً اگر یک قنادی برای تهیهی یک کیلو کیک، 2000 واحد پولی شکر، 3000 واحد پولی آرد، 3500 واحد پولی تخم مرغ، 500 واحد پولی آب و 4000 واحد پولی سایر مواد هزینه کند و محصول تولیدی به ارزش 50000 واحد پولی به فروش برسد ارزش افزودهی یک کیلو از کالای فوق خواهد بود:37000= (4000+ 3500+ 500+ 3000+ 2000)- 50000= ارزش افزوده
ایجاد ارزش افزوده در واقع به جهت انجام خدماتی است که بنگاه روی کالا انجام میدهد و البته لزوماً به معنای تغییر شکل آن نمیباشد. گاهی همین که فروشنده کالا را از محل اولیهی تولید به مغازههای خرده فروشی آورده و در دسترس مشتری قرار میدهد، باعث نوعی ارزش افزوده میگردد. بدیهی است که در یک اقتصاد سالم میزان ارزش افزوده متناسب با کار انجام شده میباشد. ضمناً ارزش افزودهی مربوطه (37000) به صورت دستمزد و حقوق نیروی کار و بهره و اجاره و سود قنادی درمیآید. در نتیجه بازگشت این روش به همان روش درآمدی نیز خواهد بود.
دوری از احتساب مضاعف در روش ارزش افزوده:
اصولاً در محاسبهی تولید ناخالص ملی باید تنها ارزش کالاهای نهایی مورد نظر باشند، اما در عمل این امکان هست که برخی کالاها که چند مرحلهی تولیدی دارند و به صورتهای مختلفی قابل مصرف هستند، چند بار در تولید محاسبه شوند. این همان مشکل معروف احتساب مضاعف میباشد. در قالب روش ارزش افزوده چون میزان افزوده شده به ارزش کالا در تمام مراحل به طور مستقل در نظر گرفته میشود، دیگر مشکل احتساب مضاعف بروز نخواهد کرد؛ مثلاً برای تولید کفش، مقداری چرم لازم است که از پوست حیوانات به دست میآید. گاهی علاوه بر گزارش مقدار پوست و چرم به کار رفته در کفش، همان پوست و چرم به طور مستقل از طریق مؤسسهی دیگری (مثل کارخانه چرمسازی) نیز گزارش میشوند.فرض کنید ارزش کل میزان کفش 100/000 واحد پولی باشد. به این صورت که تولیدکننده مبلغ 50/000 واحد پولی پوست خریداری نموده، پس از انجام خدماتی به صورت چرم درآمده و ارزش کل چرم 70/000 گردیده است. حال فرض کنید ککه تولید یک کشور فرضی تنها کالاهای مذکور باشد. گزارش نشان میدهد که GNP مبلغ 220/000 گردیده؛ زیرا:
GNP=50/000+70/000+100/000=220/000
اما این آمار دقیق نیست؛ چون باید تنها ارزش نهایی کفش در تولید محاسبه شود و چرم و پوست مستقلاً گزارش نشوند. حال فرض کنید از راه ارزش افزوده اقدام کنیم. در جا هزینهی خرید پوست را با ارزش افزوده ناشی از خدمات بعدی جمع میکنیم. در نتیجه خواهیم داشت:
GNP=50/000+(70/000-50/000)+(100/000-70/000)=100/000
پرانتزها در واقع ارزشهای افزوده مراحل موردنظر را نشان میدهد. ملاحظه میشود که رقم نهایی (100/000) همان ارزش کل کفش تولید شده است. از این رو، با روش ارزش افزوده، مشکل احتساب مضاعف قابل حل خواهد شد.
پینوشتها:
1. درآمد سرانه علامت رفاه نیز محسوب میشود، لذا درآمد سرانه 55 هزار دلار ژاپن نسبت به درآمد سرانه 7 هزار دلار در ایران بیانگر بالا بودن رفاه ژاپنیها نسبت به ایرانیها است.
2. Gross National product
3. Gross Domestic product
4. محاسبهی دقیق تولید ناخالص داخلی و به خصوص ناخالص ملی دشوار است. در عمل گاهی بر اساس تجربیات سالهای گذشته و یا برآوردهای مستقل، درصد خاصی از تولید ناخالص را به سهم عوامل خارجی مرتبط دانسته، از تولید داخلی کسر میکنند.
5. فرض کنید 10/000 واحد پولی پوست تولید شده هنگام تبدیل به چرم به 15000 و هنگام تبدیل به کفش و کیف به 25000 افزایش یافته است. در این جا 10/000 اولیه بایستی با ارزش افزوده 15000 (بین پوست و چرم) و 10/000 (مابین چرم و کفش) اضافه شود 25000= 10/000+5000+10/000).
6. طبق آمار غیررسمی بین سال 1384 تا 1390 به طور متوسط سالانه نزدیک به هفده میلیارد دلار کالای قاچاق وارد کشور شده است. (رقم اعلام شده از سازمان بازرسی برای سال 90 حدود 30 میلیارد دلار است).
7. چون معمولاً فرض میشود که اشتباهات مربوط به روش درآمدی باشد و یا حداقل احتمال این موضوع بیشتر از موارد دیگر است.
8. علت کسر استهلاک این است که در طول دوره تولید یک سری ضایعات مربوط به فرسودگی دستگاهها و ابزار تولید وجود داردکه برای برگرداندن سیستم تولید به وضع اولیهی ابتدای سال، باید این ضایعات ملاحظه شده، هزینهی دستگاههای فرسوده شده تأمین گردد. این فلسفهی وجودی کسر کردن استهلاک است.
9. Net National product
10. personal Disposeable Income.
دادگر، یدالله، رحمانی، تیمور؛ (1391)، مبانی و اصول علم اقتصاد، مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیه قم)، چاپ سیزدهم.