ملا احمد نراقی نیز میگوید: «وقف از احکام قدیمهای است که شرایع سابق، بر آن جریان داشته و وضع کنیسهها و کلیساها و مساجد بر اساس آن بوده است.» (2)
شافعی در رساله الام میگوید: «تا آنجا که من پیبردهام اهل جاهلیت خانه و زمینی را برای خدا حبس نکردهاند و حبس تنها به دست مسلمین صورت گرفته است.» (3)
این گفته شافعی با آنچه از امام خمینی و ملا احمد نراقی ـ قدس سرهما ـ ذکر شد سازگاری ندارد و قرائن و شواهد تاریخی نیز آن را تایید نمیکند.
از میـان ملل قدیـم، اقوام آریایی؛ خاصه ایرانیان که از زمانهای بسیار قدیم به پیروی از آیین و کیش خود به کارهای نیک و آبادانی و دستگیری از درماندگان و بینوایان توجه بسیار داشتند به یقین دارای موقوفات و نذورات بسیاری برای نگهداری معابد آتشکدههای خود بودهاند،
پارهای از این موقوفات در نزد زرتشتیان برخی از شهرستانهای ایران مثل یزد و کرمان باقی و دایر است. از روی قرائن میتوان حدس زد که آتشکده معروف «آذر گشسب» در بلخ، موقوفات و نذور بسیار داشته است. (4)
هنگام فتح شوش در بقعه دانیال نبی (ع) سندی به دست آمد که به موجب آن گنجی برای پرداخت وامهای بدون ربح اختصاص یافته بود و خلیفه دستور داد که این گنج به بیتالمال منتقل شده و طبق دستور مندرج در سند عمل شود. (5)
نخستین مکان مقدس شناخته شده در میان عربهای پیش از اسلام «کعبه مشرفه» است. کعبه در روزگاران قدیم به دست ابراهیم (ع) بنا شده بود تا پناهگاه مردم باشد، سپس معبد عموم عرب شد و قبایل مختلف هر سال به سوی آن رهسپار میشدند. این مکان بعدها مرکز پرستش بتها شد و اعراب بدین وسیله به خدا تقرب می جستند.
وقف در میان مردم بین النهرین
مردم بابل با انواعی از تصرفات مالی شبیه به وقف آشنا بودند؛ مثلاً پادشاه زمینی را از املاک خودش در اختیار یکی از کارکنان خود میگذاشت تا از درآمد آن بهره گیرد، بدون آنکه مالک زمین شود و یا بتواند آن را به دیگری منتقل نماید. همین حق به ورثه منتفع نیز به حکم قانون و به ترتیبی که قانون تعیین میکرد منتقل میگردید.(6)وقف در میان مصریان قدیم
مردم مصر قدیم با فکر وقف اجمالاً آشنا بودند. آنان املاکی را به خدایان، معبدها و مقبرهها اختصاص میدادند تا درآمد آنها به مصرف تعمیرات و نوسازی این مکانها و اقامه مراسم و هزینه کاهنان (رهبران دینی) و خادمان برسد و این گام به قصد تقرب به خدایان برداشته میشد.در موزه مصر الواحی وجود دارد که حاکی از این مطلب است. در یکی از قدیمیترین آنها ـ لوحه شماره 72 ـ (راهنمای ماسبیرو) نقوشی وجود دارد که حکایت از وقف املاک برای برخی از کاهنان در خانواده چهارم (سلسله چهارم فراعنه مصر) میکند.
همچنین تاریخ نشان میدهد که «رامسس دوم» املاک فراوانی را به معبد «اپیدوس» بخشید و مراسم ویژهای به منظور تملیک آن املاک برپا کرد. این مراسم در حضور تعداد کثیری از مردم انجام شد تا مردم در این امر خیر از وی پیروی نمایند.(7)
مردم مصر قدیم حتی با بهترین شکل وقف اولادی آشنا بودند. بدین ترتیب که اعیان املاکی را حبس میکردند و درآمد آنها را به خانواده و یا اولاد واقف اختصاص میدادند. این حق بعد از آنها به اولاد واقف میرسید که میتوانستند از عواید این املاک برخوردار شوند، ولی حق انتقال اعیان را به دیگران نداشتند.
مصریان قدیم با نظام تولیت نیز آشنا بودند و اداره اموال موقوفه را به پسر بزرگتر از هر طبقه واگذار میکردند و در اسناد وقف به صراحت از نقل موقوفه منع میشد.
به تازگـی سندی از شخصـی به نام «منی» از خانواده پنجم فراعنه کشف شده است که نشان میدهد این شخص «مـؤسّسـهای» به نفع فرزندانـش در قالـب «هبه» بـه وجود آورده و در آن بـه پسر بزرگترش دستـور داده که از عوایـد آن مؤسّسـه بـه بـرادرانش بدهد. و امـوال این مؤسسه قابل نقل به احدی نیست و اداره آن همیشه با پسر بزرگتر از طبقات موقوف علیهم است.(8)
وقف در میان رومیان قدیم
رومیان با نظام مؤسسات کنیسه و مؤسسات خیریه آشنا بودند. این مؤسسات به اداره فقیران و ناتوانان میپرداخت و اموالی به این مؤسسات اختصاص مییافت تا به مصرف فقرا و ناتوانان برسد.(9)رومیان عقیده داشتند که فروش و رهن اشیاء مقدس ـ اشیائی که بنابر سنن مذهبی و مقررات کاهنان به خدا اختصاص مییافت، مانند معابد، نذور، هدایا و امثال اینها ـ ممنوع است و کسی حق ندارد آنها را تملّک نماید؛ زیرا به خدا تعلق دارند و چیزی که به خدا تعلق دارد قابل تملک نیست.
در نوشته یوستنیان (قانون مدوّن یوستینیانوس، امپراتور روم شرقی) چنین آمده است: «اشیاء مقدس، اشیاء مذهبی و اشیاء حرام، مملوک احدی نمیشوند؛ زیرا مملوک خدا، مملوک انسان نمیشود».(10)
همچنین رومیان عقیده داشتند که اگر مکان مقدسی خراب شود زمین آن مقدس باقی میماند و کاهنان باید مقدس بودن آن را طی مراسمی اعلام کنند؛ اما انسانها نمیتوانند زمینی از زمینهای خود را شخصا مقدس اعلام نمایند.
آری اینان میتوانند زمین مفروزی را از املاک خود با دفن کردن مردهای در آن به صورت مکان دینی درآورند، و اگر زمین مشاع باشد یکی از مالکان نمیتواند بدون رضایت دیگری مردهای در آن دفن کند.
البته پس از آنکه زمین مشاعی به صورت مدفن در آمد هر یک از شرکا میتواند بدون جلب موافقت شرکای دیگر در آن، مرده دفن کند.
از این مطالب به دست میآید که نظام وقف در میان رومیان کاملاً مشابه نظام وقف در میان مسلمانان بوده است و تنها در بهکارگیری ابزار و وسایل با هم اختلاف داشتهاند.(11)
وقف در میان آلمانیها
آلمانیها نظام مالی ویژهای دارند که با اصل فکر وقف و شکل آن شباهت نزدیکی دارد، بدین ترتیب که مالک، مال خودش را برای مدت معینی و یا تا انقراض نسل خانوادهای به یک خانواده اختصاص میدهد.گاهی تمام افراد خانواده در نظر گرفته میشوند و گاهی بعضی از آنان، و گاهی در درجه اول پسران و در درجه دوم دختران منظور میشوند.
آلمانیها در بیان ترتیب طبقات مستحقان روشهای مختلفی دارند و به طور کلی، اصل در وقف این است که فروخته و بخشیده نمیشود و به ورثه منتقل نمیشود و مستحق «موقوفعلیه»
بهرهای بجز از درآمد آن ندارد و انتقال این حق به ورثه منتفع، جدا از مقررات ارث، احکام ویژهای دارد. از این ویژگیها متوجه میشویم که این نظام مالی همان وقف اولادی است.(12)
در حقوق آلمان و سوئیس چون شخصیت حقوقی اموالی را که اختصاص به هدفی معین یافته است پذیرفتهاند وقف مال به طور مستقیم امکان دارد. (13)
وقف در میان فرانسویها
در قانون کشور فرانسه نوعی از تصرفات مالی وجود دارد که شبیه به وقف اولادی است. قانون اجازه داده است که پدر، مالی را به فرزندش ببخشد و یا به نفع او وصیت کند.تا در حال حیات از آن منتفع شود و بعد از مرگ به اولاد یا برادرش منتقل شود. قانون فرانسه از این عمل حقوقی تحت عنوان «هبه منتقله» نام میبرد و احکام ویژهای برای آن مقرر میدارد.
علاوه بر «وقف اولادی» به وقف خیری و مصارف آن نیز در قانون فرانسه تصریح شده و این نوع وقف را چنین تعریف کرده است: «اختصاص دادن مال معینی از دارایی و سرمایه برای همیشه به عمل خیر اعم از آنیکه عام باشد یا خاص.»
اهداف چنین وقفی عبارت است از:
الف ـ انجام عمل مخصوصی مانند مراسم دعا یا شرابخواری برای آرامش روح متوفا و یا ایجاد کرسی ویژهای در معبد برای متوفا و خانوادهاش تا ثواب این اعمال به شخص متوفا برسد.
ب ـ انجام عملی برای اهداف عمومی؛ مانند احداث بیمارستان، نوانخانه یا مدرسه.
این وقفهای عام به دو صورت تحقق مییابد:
1 ـ گاهی وقف، با انشای واقف محقق نمیشود؛ بلکه یک شخصیت حقوقی نظیر دولت یا مدیر یک مؤسسه عامالمنفعه مانند بیمارستان باید با اجازه قانون آن را تنفیذ نماید؛ مثلاً اگر مبلغی پول به بیمارستانی اختصاص یابد، یا از عواید ملک موقوفهای کرسی ویژهای در مدرسهای ایجاد گردد،
اگر مدیر مدرسه و یا بیمارستان، عمل واقف را مجاز بدانند، وقف محقق میشود وگرنه باطل میگردد.
البته در این صورت ورثه واقف میتوانند علیه مدیر مدرسه و یا بیمارستان طرح دعوا نمایند که چرا مانع تحقق وقف میشوند و آنان نیز میتوانند درخواست الغای وقف و تعویض آن را مطرح کنند.
2 ـ گاهی مالک میتواند مؤسسه خیریهای را به وجود بیاورد و آن را شخصا اداره کند و از مقامات مربوطه نظیر اداره ثبت اشخاص حقوقی، تقاضا کند که «شخصیت حقوقی» برای آن قائل شوند. این نوع مؤسسات پس از احراز شخصیت حقوقی میتوانند بخششهای دیگران را بپذیرند.(14)
در حقوق فرانسه چون مالکیّت از مفاهیم وابسته به شخص است و جمع اموال نمیتواند شخصیت حقوقی به وجود آورد،
برای تحقق هدفهای خیر مالک یا باید مال را به شخصیتهای حقوقی موجود و یا ابتدائا با اجازه از دولت، بنیادی را با شخصیت حقوقی به وجود آورد و آنگاه مال مورد نظر را به این شخصیت هبه زیرا وقف مستقیم امکان ندارد.(15)
وقف در حقوق انگلوساکسون
نظام انگلوساکسون امروزه نوعی از تصرفات مالی را میشناسد که به «تراست» معروف است و خلاصه تعریف آن چنین است: مالی را در اختیار شخص معینی گذاشتن تا عوائد آن را صرف احتیاجات شخص دیگر کند.شخص صاحب اختیار را «امین» یا «وصی» و شخص دوم را «مستفید» یا «مستحق» مینامند. رابطه شخص امین یا وصی با مال مورد امانت در ارتباط با مستحق یا مستفید «تراست» نامیده میشود
در اینجا، امین نه مالک مال است و نه میتواند آن را تملیک نماید، حتی امین و یا وصی نمیتواند از آن مال استفاده نماید، به نحوی که مالکیت عین از مالکیت منافع جدا میشود.
هدف از نهاد حقوقی «تراست» عبارت است از:
1ـ حمایت از بیوهزنان و کودکان. مالک مالی را به امین میسپارد تا آن را حفظ کند و به ثمر برساند و عواید آن را به همسر مالک متوفا و یا فرزندانش و یا مصارف دیگر برساند. این نوع رابطه به اختلاف موارد «تراست سفیه» یا «تراست کامل» نامیده میشود.
2 ـ انجام دادن کارهای عامالمنفعه. از طریق نهاد حقوقی «تراست» کارهای عامالمنفعه فراوانی را میتوان انجام داد که اعتبار مالی آن از محل صدقات افراد و گروههای خاص تأمین میشود. چهبسا افرادی که شخصا نمیتوانند خدمتی را انجام دهند،
یا وقت کافی و آگاهی لازم را برای این کار ندارند، مالی را به امین یا هیأت امنائی تملیک میکنند تا در جهت مقصود از آن استفاده شود. این نوع تراست «تراست خیری» نامیده میشود.
در این نوع تراست، وصی یا امین میتواند «شخص حقوقی» نیز باشد، که اگر چنین باشد بهتر است؛ زیرا از امکانات بیشتری برخوردار خواهد بود و آفاتی نظیر بیماری، مسافرت و مرگ و امثال اینها نیز به آن لطمهای نمیزند.
تعیین شخص مستفید در تراست لازم نیست و تعیین آن به اوصاف و یا طبقات هم کافی است؛ مانند اولاد و مؤسس و یا اولاد اولادش و یا فقرا و یا دانشجویان فلان دانشکده و یا احیای شعائر دینی و یا انفاق به یتیمان، چنان که اختیار تعیین مستفید را میتوان به امین محول کرد و بهره هر یک از مستحقان را محدود نمود.
«تراست خیری» میتواند مدتدار و غیرمدتدار باشد؛ ولی تراست غیرخیری ـ اعم از سفیه یا کامل ـ همیشه موقت است. به علاوه تنفیذ تراست خیری از طریق دادستان کل کشور قابل مطالبه است؛
ولی در تراست غیرخیری تنها دعوی مستحقان آن پذیرفته میشود. در تراست خیری اگر جهت آن منقطع شود، عوایدش در امور نزدیک به غرض اصلی هزینه میشود و اگر این عمل متعذر باشد، حکومت میتواند آن را در جهت خیر دیگری هزینه نماید.
انحلال تراست
نهاد حقوقی تراست با حلول وقت معین و یا رجوع مؤسس ـ اگر چنین حقی را برای خودش در نظر گرفته باشد ـ و تصمیم تمام استفادهکنندگان ـ به شرط آنکه چنین تصمیمی با هدف اصلی تراست منافات نداشته باشد ـ منحل میشود و از بین میرود.
نظام یا نهاد حقوقی تراست در آمریکا و انگلستان در مقابل نهاد حقوقی موسسه ـ نظام وقفی مخصوص کلیسا و امثال آن ـ به وجود آمده و این دو نهاد حقوقی از جهاتی با هم فرق دارند:
1 ـ نهاد موسسه نظام وقفی مخصوص معابد و امثال آن است.
2 ـ دارایی موسسه به تملّک مدیر آن درنمیآید؛ ولی دارایی تراست ظاهرا به تملک امین درمیآید تا عواید آن را به استفادهکنندگان برساند.
3 ـ موسسه شخصیت حقوقی مستقلی جدا از شخصیت مؤسس و مدیران موسسه احراز میکند؛ ولی تراست شخصیت قانونی مستقلی احراز نمیکند و امین که مالک دارایی تراست به شمار میرود، (16) در برابر مردم مسؤول است.
تاریخ وقف در اسلام
در کتاب مغازی واقدی آمده است: نخستین صدقه موقوفه در اسلام، زمینهای «مخیریق» است، که مخیریق آنها را با وصیت در اختیار پیامبر (ص) گذاشت و پیامبر (ص) آنها را وقف کرد. (17)مخیریق مردی یهودی بود که در جنگ احد مسلمان شد و در جنگ نیز شرکت کرد و به شهادت رسید. زمینهای وی از هفت قطعه باغ تشکیل شده بود.
تا سال هفتم هجری کارگران پیامبر (ص) باغها را اداره میکردند؛ اما در همان سال آن حضرت باغها را وقف کردند و سنّت حسنه اسلامی وقف را تشریع نمودند.
این باغها وقف خاص؛ یعنی وقف بر اولاد و وقف بر بنیهاشم بود.
امیرالمؤمنین علی (ع) در مدت چندین سالی که از کارهای سیاسی کنار گذاشته شده بودند قهرا در اجتماعات حضور کمتری داشتند و تنها در مواقع ضروری برای حفظ کیان اسلام در اجتماعات شرکت کرده با رأی قطعی علم محیط خود، اسلام و مسلمین را یاری میکردند.
و از مشکلات نجات میدادند؛ لذا در این مدت فراغت به امور کشاورزی و درختکاری و حفر قنوات و چشمهها در اطراف مدینه مشغول شدند و بدین وسیله املاک زیاد و باغها و مزارع فراوانی درست کردند،
حضرت، غلات باغها را در راه خدا به صورت زکات و صدقه واجب یا مستحب انفاق میکردند و در آخر عمر همه باغها و مزارع را وقف فرمودند.
این باغها برای حجّاج خانه خدا و برای فقرا و خویشاوندان وقف شدند. از آن حضرت نقل شده است: «خود را با رسول خدا (ص) دیدم که از گرسنگی سنگ بر شکم میبستم، در حالی که اکنون صدقه مال من سالیانه به چهل هزار دینار میرسد.» (18)
از جمله موقوفات حضرت علی (ع) صد چشمه آب بود که حضرتش در «ینبع» درآوردند و برای حاجیان خانه خدا وقف فرمودند. ابنشهر آشوب، موقوفههای دیگری نیز از آن حضرت ذکر کرده است.(19)
ـ در وسائل الشیعه به وقفنامهای اشاره شده که به امام جعفرصادق (ع) منتسب است.(20)
ـ روایاتی در بحار الانوار نیز حاکی از آن است که امام جعفرصادق (ع) موقوفههایی داشتهاند.(21)
مشروعیت وقف
فقهای اسلام برای اثبات جواز وقف و مشروعیت آن به طور کلی، با دو گروه از ادلّه عامه و خاصه استدلال کردهاند:
ادله عامه
آیات قرآنی
1 ـ آیه 91 سوره آلعمران «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبّون»
2 ـ آیه 20 سوره المزّمل «و ما تقدّموا لأنفسکم من خیر تجدوه عنداللّه هو خیرا و اعظم اجرا».
3 ـ آیه 177 سوره بقره «لیس البرّ ان تولّوا وجوهکم قِبل المشرق والمغرب»... تا آنجا که میفرماید:
«و آتی المال علی حبّه ذوی القربی والیتامی والمساکین و ابن السبیل والسائلین و فی الرقاب»
احادیث
در احادیث نیز به طور عموم بر صدقات ترغیب شده است:1 ـ در وسائل الشیعه روایتی است بدین مضمون: «... عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال: لیس یتبع الرجل بعدموته من الاجرالاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها فی حیاته فهی تجری بعد موته و سنّة هدی سنّها فهی یعمل بها بعد موته او ولد صالح یدعوا له»(23)
«آدمی پس از مرگش ثوابی نمیبرد مگر از سه خصلت؛ صدقهای که در زمان حیاتش جاری کرده باشد و بعد از مرگش همچنان در جریان باشد، سنت نیکویی که بنا نهاده و پس از مرگش طبق آن عمل شود و فرزند نیکویی که برایش دعا کند.»
2 ـ روایت مسلم: «قال رسولاللّه اذا مات ابنآدم انقطع عمله الاّمن ثلاث؛ ولد صالح یدعوا له و علم ینتفع به بعد موته و صدقة جاریة».(24)
3 ـ همچنین از علی (ع) روایت شده است که فرمودند:
«صدقه و حبس دو ذخیره هستند، پس آنها را برای روزگار خودش حفظ کنید.»(25)
از این روایات دانسته میشود که صدقه اجر زیادی دارد و ثواب آن پس از مرگ هم به متصدّق میرسد. لازم است ذکر کنیم که علما صدقه جاریه را همان وقف میدانند.
ادله خاصه
ادله خاصّه عمل رسول خدا (ص) و ائمّه اطهار علیهمالسّلام است. همانگونه که گذشت رسول خدا (ص) نخست خود در سال هفتم هجرت باغ یا باغهای خویش را که ملک خصوصی آن حضرت بود وقف کردند .و این سنّت حسنه را امضا نمودند. این باغها وقف خاص؛ یعنی وقف بر اولاد و وقف بر بنیهاشم بودند.
مقارنه و تطبیق
علمای اهل سنت نیز ادله عام و خاص وقف را ذکر نمودهاند. در الموطأ ابنمالک آمده است که ابوطلحه یکی از افراد انصاری مدینه بوده و بیش از همه درخت خرما داشت، وی ملکی به نام «بیرحاء» داشت که آن را از همه اموالش بیشتر دوست میداشت.بیرحاء روبهروی مسجد بود و رسول خدا (ص) گاهی وارد آن میشدند و از آب پاکیزه آن میخوردند. انس میگوید همین که آیه شریفه «لَن تَنالوُا البِرَّ حَتّی تُنفِقوُا ممّا تُحِبّوُنَ»(26)
نازل شد ابوطلحه نزد رسول خدا (ص) رفت و گفت: «ای رسول خدا، خداوند تبارک و تعالی میگوید: شما حقیقت نیکی را نمیچشید مگر از آنچه دوست دارید در راه خدا انفاق نمایید و دوستداشتنیترین اموال من «بیرحاء» است،
پس این مال را در راه خدا صدقه قرار دادم و نیکی و ذخیره آن را از خدا امید دارم. پس ای رسول خدا آن را هر گونه که خواهی قرار ده.» سپس میگوید رسول خدا (ص) فرمودند: «بهبه، این مال، مال پرمنفعتی است.
این مال، مال پرباری است، آنچه گفتی شنیدم، به نظر من آن را به خویشاوندانت صدقه کن» پس ابوطلحه آن را میان خویشاوندان و پسر عموهایش تقسیم کرد. (27)
«شربینی» از فقهای شافعیه نیز در خصوص مشروعیت وقف معتقد است که اصل در وقف، قول خدای متعال در آیه شریفه: «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون» و روایت مسلم است، چون در روایت مسلم به جای وقف «صدقه جاریه» آمده است،
وی در نحوه دلالت خیر بر وقف میگوید: «علما صدقه جاریه را تنها بر وقف حمل میکنند؛ زیرا رافعی گفته است که غیر از وقف از صدقات، جاریه نیستند؛ بلکه در غیر وقف، متصدقعلیه به طور کامل اعیان و منافع آن را صاحب میشود»(28)
روایت دیگری نیز در خصوص وقف عمر بن الخطاب و تقریر رسول خدا (ص) در سنن ابیداوود ذکر شده است. (29) این روایت با اختلاف مختصری در دیگر کتب حدیث اهل سنت نیز آمده است.(30)
روایت دیگری نیز از اهل سنت نقل شده که مضمون آن چنین است: «... قال عمر بن الخطاب یا رسولاللّه انالماته سهم التی بخیبر لم اصب مالاً قطّ هو احب الیّ منها وقد اردت ان اتصدّق بها فقال النبیّ (ص): احبس اصلها و سبّل ثمرتها». (31)
در صحیح بخاری نیز روایتی ذکر شده که بر اساس آن بنینجار املاک خودشان را وقف رسول خدا (ص) کردند و رسول خدا آنجا را به مسجد تبدیل فرمودند.(32)
علیرغم آنچه ذکر شد گروهی از اهل سنت وقف را جایز نمیدانند. علامه حلی در کتاب تذکرة الفقهاء پس از ذکر دلایل امامیه و اهل سنت در جواز و مشروعیت وقف میگوید:
«صحابه رسول خدا (ص) همه بر وقف از لحاظ قول و عمل اتفاق داشتند؛ منجمله جابر گفته است: کسی از اصحاب رسول خدا نبود که قادر بر وقف باشد، مگر اینکه مالی را در راه خدا وقف کرده بود...
اما «شریح قاضی» قائل به وقف نبود و معتقد بود وقف از واجبات الهی نیست؛ اما این رأی متعلق به مذهب اهل کوفه است و خلاف اجماع صحابه میباشد» (33)
امام شافعی در رساله الام در خصوص مشروعیت وقف گوید: «بعضی از مردم در مورد صدقات محرمات «موقوفات» با ما مخالفت کردهاند و گفتهاند هر کس صدقه محرمهای کند صدقهاش باطل است
و متصدق، در زمان حیات و وارثان او در زمان ممات، مالک مال موقوف هستند؛ چه موقوف علیهم قبض کرده باشند مال موقوف را و چه قبض نکرده باشند. اینان به روایت رسول خدا (ص) که حبس را به طور مطلق گفته استناد میکنند (34)،
در حالی که در دوران جاهلیت نوعی حبس خاص مرسوم بود و آن بدینگونه بود که در موقع جفتگیری شتران عهد میکردند که کسی حق سوار شدن بر شتری که حاصل میشود را ندارد و این مطلب به نوعی شبیه عتق بود، پس رسول خدا (ص) با این روایت آن را منسوخ اعلام کردند.
البته پیامبر نوع خاصی از حبس را که در آن عصر مرسوم بود نسخ کردند؛ نه مطلق حبس را. محتمل است رسول خدا (ص) بر اساس آیه 103 سوره مائده «ما جعلاللّه من بحیرة و لا سائبة ولا وصیلة ولا حام» این نوع مخصوص از حبس را باطل دانسته باشند.» (35)
پی نوشت:
1- «کتابالبیع» ج3 ص81.
2- مستندالشیعه کتابالوقف چاپ سنگی.
3- رساله الام، ج2، ص275.
4- تاریخچه وقف در اسلام، دکتر علیاکبر شهابی، ص2.
5- ابوسعید احمدبن سلمان، مقدمهای بر فرهنگ وقف، ص11.
6- تاریخ قانون، دکتر هاشم حافظ، به نقل از احکام وقف در شریعت اسلام، ج1، ص39.
7- تاریخ قانون، مصرقدیم، دکتر شفیق شحاته، ص90 به بعد، به نقل از احکام وقف در شریعت اسلام، ج1، ص39.
8- احکام وقف در شریعت اسلام، ج1، ص40.
9- بینالشریعه الاسلامیه و القانونالرومانی، دکتر صوفی حسن ابوطالب، ص150 به نقل از احکام وقف در شریعت اسلام، ج1، ص40.
10- مدّونة جستنیان فی الفقه الرومانی، ترجمه عبدالعزیز فهمی، ص57 به نقل از احکام وقف در شریعت اسلام، ج1، ص40.
11- احکام وقف در شریعت اسلام، ج2، ص41.
12- الوقف منالناحیه الفقهیه والتطبیقیه، محمد سلام مذکور، ص7 والوقف فیالشریعة والقانون زهدی یکن، ص184 به نقل از احکام وقف در شریعت اسلام، ج1، صص42 ـ41.
13- دکتر ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی، مشارکتها، صلح، عطایا، ص453.
14- المقارناتالتشریعیه، سید عبداله علیحسین، ج4 صص305ـ304 به نقل از احکام وقف در شریعت اسلام، ج1، صص43ـ42.
15- دکتر ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی، مشارکتها، صلح، عطایا، ص453.
16- احکام وقف در شریعت اسلام،ج1، صفحات 43 الی 45.
17- واقدی، المغازی ج1، صص262ـ263، تاریخ طبری، ج3، ص1039.
18- بحارالانوار، ج41، ص43.
19- مناقب، ابنشهر آشوب، ج2، ص123.
20- وسائلالشیعه، 13، ص314.
21- بحارالانوار، ج48، ص281.
22- کنزالعرفان، ج2، ص113.
23- وسائلالشیعه، ج13، ص292.
24- سنن دارمی، ج2، ص427.
25- مستدرک الوسائل، ج2، ص511.
26- آلعمران، آیه 92.
27- ابنمالک، الموطأ، ج2 کتابالصدقه، صص996 و 995.
28- مغنیالمحتاج، ج2، ص376، کشفالغمّه عن جمیعالامّه، ج2، ص44، سنن دارمی، مقدمه، ص46.
29- مغنیالمحتاج، ج2، ص376، کشفالغمّه عن جمیعالامّه، ج2، ص44، سنن دارمی، مقدمه، ص46.
30- صحیح مسلم ج3، کتابالوصیه، باب وقف، ص1255، سنن ابنماجه، ج2، ص801، حدیث 2396.
31- سنن ابنماجه، ج2 ص801، حدیث 2397.
32- صحیح بخاری، ج3، ص197.
33- تذکرهالفقهاء، ج2، ص445.
34- روایت این است: «...لاحبس عن فرائض اللّه» (بیهقی، السننالکبری، ج6، ص162.).
35- الام، شافعی، ج4، ص52.
میراث جاویدان
نویسنده: رضا شیروانی شیری
* این مقاله در تایخ 1402/5/19 بروز رسانی شده است.