چکیده
موضوع سرمایه و انباشتن آن در جامعهی بشری از جمله مشکلات ویرانگر در همهی اعصار بوده است. امروزه به واسطهی ابزارهای جدید، محاسبههای رایانهای، ماشینی شدن ابزارهای تولید و مصرف، دامنهی تخریب و تأثیرگذاری این بیماری بزرگ اجتماعی، بسیار عمیقتر شده است. از رهاوردهای شوم آن میتوان به جنگها و نابسامانیهای گسترده در ابعاد اجتماعی که از طریق انباشتن سرمایه و ایجاد نظام سرمایهداری است، اشاره کرد. در این نوشتار که به روش توصیفی - تحلیلی سامان یافته، سعی شده تا نظام سرمایهداری و تکاثرگرایی که از جهت مفهومی، مصداقی و کاربرد قرآنی، همان فزونطلبی، برتریجویی و پیشی گرفتن از دیگران در اندوختن مال است، در سیرهی قولی و فعلی امام رضا (علیهالسلام)، با معیارها و ملاکهای تکاثر به طور عام و تکاثرگرایی و آثار مادی و معنوی آن بررسی شود. واکاوی سیره و روایتهای رضوی نشان میدهد اصالت دادن به مالکیت انسان، انحصار و احتکار و بینش غلط در کسب مال، از مهمترین معیار و ملاکهای تکاثر در آموزههای دینی است. از سوی دیگر، رباخواری، کمفروشی، استثمار و تجملگرایی، از آثار مادی و ترک کارهای خیر و گرایش به سودجویی، بیمسئولیتی و فراموش کردن آخرت نیز در شمار آثار معنوی تکاثر بر زندگی شمرده میشود.مقدمه
نظام سرمایهداری از طریق تکاثر توانسته زمام امور جامعه را برعهده گیرد و جایگاه اجتماعی خود را با زر و زور در میان اقشار مردم در دورههای زندگی بشری ارتقاء بخشد و حاکم بلامنازع مردم در این میان شود. در چنین نظامی، انسان، آزادی لازم و شایستهای در حیات مادی، معنوی و اعتقادی خود ندارد. عملکرد او فقط در چارچوبهایی ظاهر میشود که نظریه پردازان انسانگرا از قبل برای وی مقرّر کردهاند. این بدان معناست که انسان در نظام جدید بشری، به شیوهی نو در اسارت و یوغ نظام فکری، فرهنگی، عاطفی و مذهبی به سر میبرد. انسان در چنین نظامی، مسخ و از درون تهی میشود. این ضربهی سهمگین و جبرانناپذیر بر پیکرهی مقدس انسان الهی، بخشی از رهاورد نظام سرمایهداری جدید به شکل تکاثر است و برای نجات، راهی جز شناخت درست این پدیده و منشأ آن در بُعد انسانشناسی با توجه به معیارهای اصیل الهی در قرآن و روایتها وجود ندارد. از اینرو به بخشی از تعالیم امام رضا (علیهالسلام) - به عنوان مفسّر وحی - اشاره شده است.موضوعشناسی
موضوع سرمایه و ثروت، قلمروی زیادی دارد، یکی از آنها در جهانبینی توحیدی، تکاثر بوده که از مظاهر حیات مادی شمرده شده و تأثیر بسزایی بر سرنوشت انسان گذاشته است.1. سرمایه و ثروت در اسلام
در جهانبینی انسانی اسلام، اینکه فرد فقط به بُعد مادی بیندیشد و تمام سعی خود را به جمعآوری ثروت (تکاثر) معطوف دارد، مقبول نیست و بارها نسبت به کسانی که همهی همت خود را به زندگی مادی گره زدهاند، هشدار داده شده است. «أَفَرَأیْتَ الَّذِی كَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَ مَالاً وَوَلَداً؛ ای رسول، دیدی حال آن کس را که به آیات ما کافر شد و گفت: من البته مال و فرزند بسیار خواهم داشت» (مریم / 77).آیات و روایتها، چنین اندیشههای غلطی را مایهی اسارت و اختناق مادی بشر دانسته و توصیه میکنند فریب آن را نخورند، چون نتیجهی قهری کثرتطلبی و تکاثر بیحد و مرز، باعث تباهی شده، انسان را کم کم به کام هلاکت کشانده و در زمرهی زیانمندترین مردم در معاملهها و نومیدترین آنها در تلاش و سعی قرار میدهد (شریف رضی، 1414 ق: 552). قرآن تصویر چنین نمونههایی - مانند فرعون، قارون و ابوجهل - را که مصداق بارز این رفتارهاست بیان میدارد. «یَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالاً لُبَداً؛ میگوید: مال بسیاری تلف کردم» (بلد / 6؛ زخرف / 52؛ قصص / 78). البته در صورتی که ثروت در خدمت اهداف و انگیزههای الهی قرار گیرد، در آموزههای دین مورد تمجید و ستایش قرار گرفته (مفضل بن عمر، 1379: 52) و آن را موجب تقرب به خدا (سبأ / 37)، شاخصی برای جهاد در راه خدا (نساء / 95) و فضل خدا (جمعه / 10) شمرده است. همچنین نبودن یا کمبود ثروت را برای چنین اهدافی مایهی سقوط فرد و جامعه دانسته و آن را «موت الاکبر» میداند (قمی، 1414 ق، ج 2: 715) و دوست نداشتن آن، به منزلهی شایستگی نداشتن فرد تلقی میشود، امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
لَا خَیْرَ فِی مَنْ لَا یُحِبُ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ یَکُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یَقْضِی بِهِ دَیْنَهُ وَ یَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ؛ در کار کسی که مال را دوست ندارد، برای اینکه به وسیلهی آن، آبروی خود را حفظ کند، بدهیهای خود را بپردازد و نیز صلهی رحم انجام دهد، خیر و شایستگی وجود ندارد (کلینی، 1350، ج 5: 72).
مفهومشناسی تکاثر
کلمهی تکاثر از ریشهی «کثره» نقیص «قله» ثلاثی مزید و از باب تفاعل است (ابن فارس 1404 ق، ج 5: 160)، بدین معنا که شخصی به دیگری فخر بفروشد که مال و فرزند بیشتری دارم (طباطبایی، 1390، ج 29: 288). واژهی «تکاثر» و «مکاثره» مترادف هستند و به معنای رقابت و پیشی گرفتن از دیگران در ثروتاندوزی است (راغب اصفهانی، 1412 ق: 703).با توجه به این معانی، در واقع تکاثر از طریق مالاندوزی، دشمنی خدا را برمیانگیزد و به وسیلهی آن بر دوستداران خدا فخر میفروشد (فخر رازی، 1423 ق، ج 15: 134).
خاستگاه و منشأ تکاثرطلبی، قوهی شهوانی و تعلقهای دنیوی است (مصطفوی، 1430 ق، ج 10: 29). گرایش به آن، این صفت را در وجود آدمی متجلی کرده و او را در جهت مالاندوزی و افزونطلبی سوق میدهد. از دیگر عوامل عمدهی بروز این حس (قوهی شهوانی)، جهل و نادانی نسبت به پاداشها و کیفرهای الهی و بیایمانی به معاد و (مکارم شیرازی و همکاران، 1366، ج 27: 281) ناآگاهی نسبت به ضعفها و ناتوانیهای فردی یا نگرشهای سیستمی سرمایهداری است (صدر، 1350: 302).
1. کاربردهای قرآنی
واژهی تکاثر دو بار در قرآن کریم آمده است. در یک سوره (همزه / 1) بدون متعلق آمده و در دیگری (حدید / 20) با متعلق آن که اولاد و اموال ذکر شده است (صافی، 1418 ق، ج 27: 153). البته از نگاه قرآن، دامنه و گسترهی آن مربوط به مصادیقی (هلالی، 1405 ق، ج 2: 953) است که منجر به دوری از خداوند متعال میشود (نور / 37) و به دنبال آن سرکشی و طغیان فرد (علق / 7) سرلوحهی زندگی قرار گرفته و همیشه با نگاه کوتهبین خود، مال و اولاد را پشتوانهی خود میداند (سباء / 34). از این رو، لحن کلام چنین تفکری، بزرگداشت خود و نادیده گرفتن مقام و شأن خدا خواهد بود (کهف / 34)، در حالی که اینها در پیشگاه خداوند در روز حساب برای صاحب چنین تفکری منفعت ندارد (شعراء / 88).ملاک و معیارهای تکاثر
کسب ثروت از راه و روشهای غیرمعمول، مغایر آموزههای دینی و در حقیقت به عنوان یک ضد ارزش قلمداد شده است (مصباح الشریعة منسوب به جعفر بن محمد (علیهالسلام)، 1360: 38). تعلق انسان به اشیاء که باعث برهم زدن توازن ثروت در جوامع انسانی شده (مطهری، بیتا، ج 2: 107)، از عمدهترین عوامل انحطاط جامعهی انسانی است. باید دانست که دلیل این امر ریشه در جهانبینی نادرست بشر دارد، چون جهانبینی و نگرش افراد، ماهیت زندگی انسانی را شکل میدهد و همین امر نادرست، بر هدف، معنا و سبک زندگی تأثیر میگذارد.لذا ملاک و معیارهای غلط، حاکمیت ارزشهای نظام سرمایهداری و مالاندوزی، میتواند زمینههای منجر به پیامدهای خطرناک را به وجود آورد.
1. اصالت دادن به مالکیت انسان
در جهانبینیهای غیر الهی که مبنای آن بر اصالت نفع فرد (اصالت نفع) قرار دارد (ایروانی، 1391: 56)، همواره مالکیت به عنوان پدیدهای اثرگذار در طول تاریخ، خود را نشان داده است و توانسته منشأ بسیاری از فسادها و بیدادگریها در عرصهی اجتماعی باشد. دلیل اصلی این نقش محوری در مالکیت، به انسانِ کاملاً نیازمند برمیگردد، چون انسان، همیشه درصدد رفع نیازهای خود برآمده و به دنبال تأمین آرامش جسمی، مادی، روحی و روانی خود است.تأمین نیازهای انسانی نیازمند داشتن مال و تواناییهای دیگر است و همین امر باعث بروز مالکیت در زندگی انسان میشود. گرچه مالکیت، رابطه و پیوندی است میان شخص و چیزی که آن را به نحوی به دست آورده (سبحانی، 1391: 47)، اما این امر میتواند حس فزونطلبی را در انسان ایجاد کند و اکتفا نکردن به نیازهای کنونی و در نظر گرفتن آینده نیز میتواند مزید بر علت این حس که همان تکاثر است، باشد. انباشتن ثروت و گردآوری کالاها از همین معبر رخ میدهد و باعث بر هم زدن تمام مقدّرات جوامع انسانی میشود.
امام رضا (علیهالسلام) در ذیل آیهی «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى...» (انفال / 41) فرمودند:
فَتَطَوَّلَ عَلَیْنَا بِذَلِکَ امْتِنَاناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً إِذَا کَانَ الْمَالِکُ لِلنُّفُوسِ وَ الأمْوالِ وَ سَائِرِ الأشْیَاءِ الْمَلِکَ الْحَقیِقِیَّ وَکانَ مَا فِی أیْدِی النَّاسِ عَوَارِیَ وَ أَنَّهُمْ مَالِکُونَ مَجَازاً لَا حَقیِقَةً لَهُ؛ و از آن جهت چنین کرد تا با رحمت خود بر ما منت گذارد، زیرا مالک جانها، مالها و چیزهای دیگر خود اوست که مالک حقیقی دارد و آنچه در دست مردم است عنوان عاریه دارد، مردمان به مجاز مالکند نه به حقیقت و آنچه مردم به دست میآورند (از راه کسب و کار، بازرگانی، صنعت و...) همه، در حقیقت غنیمت است (یعنی مالک خمس آن نیستند و باید بپردازند) (الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیهالسلام)، 1406 ق: 439).
در این بیان، حضرت، مالکیت حقیقی را ویژهی خداوند میدانند، یعنی در حقیقت ایشان مالکیت برای غیر خدا را امری اعتباری دانسته و آن را برای خداوند مطلق میدانند.
«وَلِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ؛ و آنچه در آسمانها و زمین است همه ملک خداست) (نجم / 31) و مالکیت دیگران محدود و نسبی، یعنی این مفهوم مالکیت، عینیتی در خارج ندارد و فقط اعتباری جعل شده است تا رابطهی مالک و مملوک که در خارج از فضای ذهن انسان عینیت دارد، شکل گرفته و باعث رونق و ادامهی تصرف و بهرهمندی شود. به عنوان مثال:
"جوانی که به دریا میرود، به صید ماهی میپردازد و ماهی بزرگی را صید کرده و آن را به بازار فروش حمل میکند، روی آن قیمت معینی میگذارد و برای فروش و هبه، خود را از تمام افراد، صالحتر میداند، در حقیقت تصور مالک و مملوک را ترسیم میکند و این چیزی غیر از رابطهی اعتباری که همان مالکیت باشد، نشان داده نمیشود (سبحانی، 1391: 47)."
حضرت رضا (علیهالسلام) فرمودند: «وَ أَنَّهُمْ مَالِکُونَ مَجَازاً لَا حَقِیقَةً لَهُ وَ کُلُّ مَا أفَادَهُ النَّاسُ فَهُوَ غَنِیمَةٌ؛ مردمان، مالک مجازی (عاریتی) هستند که مالکیت آنان حقیقتی ندارد و همهی آنها را از راه سود به دست میآورند، در حقیقت غنیمت است» (نوری، 1407 ق، ج 1: 552).
انسانها به طور تکوینی و تشریعی، مجاز به استفاده از تمام مواهب الهی هستند، ولی اجازه، جنبهی وکالتی و امانتداری دارد و فقط میتوانند در نقش وکیل تصرف کرده و از آن بهره ببرند. امام رضا (علیهالسلام) در ذیل تفسیر آیهی غنیمت فرمودهاند:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ و ای مؤمنان بدانید که هر چه غنیمت و فایده برید، خمس آن خاص خدا، رسول و خویشان او، یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان است، اگر به خدا و به آنچه بر بندهی خود در روز فرقان، روزی که دو سپاه روبرو شدند نازل کردهایم، ایمان آوردهاید و خدا بر هر چیز تواناست (انفال / 41).
چون خداوند متعال مالک حقیقی است و آنچه در اختیار انسان است از سفرهی گستردهی نعمتهای الهی برداشته شده، پس در حقیقت، انسان غنیمتبردار این خوان است، اموال او همه در حکم غنائم است و دیگران در آن سهیم هستند. پس در هر چیزی که مردم بهره میبرند، چه کم و چه زیاد باشد (بحرانی، 1415 ق، ج 2: 690)، «... وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ...» (حدید / 7) باید بخشی از آن را انفاق کنید.
2. انحصار و احتکار
یکی از راههای افزایش بیرویهی ثروت، پدیدهی زشت احتکار و انحصار است. اقبال عدهای به این عمل، میتواند کمبود کاذبی پدید آورد، نرخهای اجناس و مایحتاج مردم را به طور ساختگی بالا برد و باعث افزایش ثروت آنان شود. کاربرد این معیار که بیشتر در جوامع با اقتصاد باز و آزاد جاری است، تمام جریان مؤلفههای اقتصادی را به سوی غایت معینی که سود بیشتر و انباشتن ثروت است، سوق میدهد. گرچه اسلام نیز، اصل را بر آزادی اقتصادی گذاشته است، ولی این آزادی تحت قیود و ارزشهای مورد نظر مکتب اسلام است و نه آزادی مطلق، که فضای هرج و مرج را در پیش روی فرصتطلبان قرار میدهد. دستور اکید خداوند در آیهی هفتم سورهی حشر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که ثروت به دست آمده از جنگ را بین صحابهی مهاجر و انصار خود تقسیم کند تا ثروت فقط در دست ثروتمندان قرار نگیرد.امام رضا (علیهالسلام) دربارهی انحصارطلبی فرمودهاند: «... وَ البَرَاءَةُ مِنْ أهْلِ الاِسْتِثَارِ؛ برائت از انحصارطلبان در اموال، از اسلام و ایمان است» (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 126؛ عطاردی، 1351، ج 2: 502).
استئثار (انحصارطلبی) از آثار شوم سرمایهداری و شیوههای نظام اشرافی و تکاثری است. استئثار در لغت به این معناست که انسان مال و متاع یا چیزی را که مورد میل و رغبت و نیاز دیگران است، ویژهی خویش سازد (فراهیدی، 1410 ق، ج 8: 238) و با خودکامگی و استبداد، دست دیگران را از آن کوتاه کند (طریحی، 1375، ج 3: 199).
امام رضا (علیهالسلام) در فرازی از نامهی خود به مأمون فرمودهاند: دوستی اولیای خدا واجب است و دشمنی با دشمنان خدا و بیزاری از ایشان و از پیشوایان واجب است... و بیزاری از انحصارطلبان (لازم است) (ابن شعبه حرانی، 1404 ق: 422؛ حکیمی، 1376: 343). حضرت علی (علیهالسلام) به مالک اشتر فرمودند: مبادا در آنچه که با مردم مساوی هستی، امتیازی خواهی (شریف رضی، 1414 ق: 444). دلیل برائت جستن از چنین افرادی، بیشتر به آثار و تبعات آن دلالت دارد. روحیهی تکاثر و افزودن ثروت و انباشتن آن، علاوه بر اینکه بسیاری از مردم را از نیازهای اولیهی خود محروم میسازد، تبعات شومی مانند رشوهخواری که در این آیه بیان شده است: «وَتَرَى كَثِیراً مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا یَعْمَلُونَ؛ بسیاری از آنان را میبینی که در گناه و تعدّی و خوردن مال حرام، شتاب میکنند! چه زشت است کاری که انجام میدادند!» (مائده / 62) و نیز رفع حاجت کسی مشروط به هدیه را نیز به دنبال دارد، زیرا امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «الرَّجُلُ الَّذِی یَقْضِی لِأخیهِ الْحَاجَةَ - ثُمَّ یَقْبَلُ هَدِیَّتَهُ؛ مردی که حاجت برادر خویش را برآورده میکند و سپس هدیهی او را میپذیرد» (1406 ق: 82).
بشری که غالباً با تحصیل و دستیابی به ثروت، رفاه بیشتر مییابد، خود به خود به اسارت دنیا درآمده و به همان اندازه از خدا غافل میشود، به طوری که در حالت معمول باید با افزونی نعمت، شکرگزار خداوند بود، اما متأسفانه در اینگونه افراد، روحیهی عیاشی و خوشگذرانی اوج میگیرد تا آنجا که از موارد مشروع و مجاز الهی تجاز میکند، یعنی با برخورداری از رفاه و راحتی بیشتر، سر به طغیان میگذارد (شوری / 27) و ادامه، به تعبیر قرآن کریم، این وضعیت منجر به مخالفتهای زیادی با فرامین الهی میشود (سباء / 34) و در نهایت، آثار فساد این روش، دامن جامعه را میگیرد و حتی کسانی که در حاشیهی این نوع سبک زندگی هستند به عذاب الهی دچار میشوند (اسراء / 16) (2).
این نتیجهی حتمی که محصول نظام سرمایهداری است، باعث پدید آمدن جامعهی طبقاتی و گردش ثروت در دست توانگران و استئثار (انحصارطلبی) اموال عمومی به طبقهای خاص میشود و در مجموعه آموزشهای رضوی مردود است. عبدالله بن صلت گوید، مردی از اهل بلخ گفت: در سفر خراسان با امام رضا (علیهالسلام) بودم، روزی سفرهای انداختند و غلامان سیاه و غیر سیاه را بر سفره گرد آوردند. گفتم: کاش برای اینها سفرهای جدا میانداختید: فرمودند: خاموش! خدای همه یکی است، مادر یکی، پدر یکی و پاداش هر کس بسته به کردار اوست (کلینی، 1382 ق، ج 2: 48/2).
3. بینش غلط در کسب مال
از جمله عواملی که منجر به تکاثر و انباشتن سرمایه میشود، نوع نگرش و شناخت فرد نسبت به زندگی فعلی و آیندهی اوست. وقتی انسان به هر بهانهای، خود را از نظام منسجم و منظم مکتب الهی رها کند، در حقیقت سرنوشت خود را در اختیار نظامی افسارگسیخته و حریص قرار داده است. از این رو، در این مسیر به هر روشی برای رسیدن به هدف که کسب سرمایه است، چنگ میزند.امام رضا (علیهالسلام) فرمودند:
... وَ حُرْمَةُ السَّرقَةِ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسادِ الأمْوَالِ و قَتْلِ الأنْفُسِ لَوْ کَانَتْ مُبَاحَةً و لِمَا یَأتِی فِی التَّغَاصُبِ مِنَ الْقَتْلِ وَ التَّنازُعِ و التَّحَاسُدِ؛ سرقت تحریم شد چون مایهی فساد اموال و کشتن مردمان است و به این علت که دستدرازی و غضب (اموال دیگران) موجب کشتار، درگیری و حسدورزی است و اینها، مردم را به رها کردن داد و ستد و کسب مال از غیر راه صنعت و کار فرا میخواند (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 97/2).
در این حدیث شریف که ذکر شد، فساد مالی، تجاوز و قتل روشن است. زیرا با سرقت و غصب، جریان مال در جامعه دچار هرج و مرج میشود و امنیت کافی برای کارهای اقتصادی باقی نمیماند. در حقیقت، حرام دانستن چنین درآمدهایی در شریعت که از طریق قمار، غناء، مجالس لهو و لعب و... به دست میآید، همگی برای تأمین امنیت اجتماعی و اقتصادی جوامع انسانی است که از این رهگذر، میتوان به ایجاد روابط عادلانه و مدیریت عاقلانه رسید و از پایمال کردن حقوق مردم جلوگیری کرد.
امام رضا (علیهالسلام) فرمودهاند: «... وَ إِذَا فَعَلَ النَّاسُ هَذِهِ الأشْیَاءَ وَ ارْتَکَبَ کُلُّ إنْسَانٍ مَا یَشْتَهِی وَ یَهْوَاهُ مِنْ غَیْرِ مُرَاقَبَةٍ لِأحَدٍ کانَ فِی ذلکَ فَسَادُ الخَلْقِ أجْمَعینَ...» (همان: 99)، زمانی که مردم به کارهای ممنوع دست زدند، هر کس هرچه دلش خواست کرد، بدون اینکه کسی نظارت کند، مردم همگی به فساد و تباهی دچار میشوند (حکیمی، 1376: 48). این حدیث میگوید آزادی مطلق در فعالیتهای اقتصادی مانند به دست آوردن پول، فروش کالا به هر قیمت و رفتارهایی که با عقاید، باورها و احکام الهی منطبق نیست، ممنوع است (نساء / 29) (3).
تکاثرگرایی و تأثیر آن بر زندگی در بیان امام رضا (علیهالسلام)
یکی از امتیازهای هر نظام اقتصادی، توانایی آن در تعدیل ثروت و مؤلفههای اقتصادی است. نظام اقتصادی که زندگی بشر را شکل میدهد، به مثابه ارگانیسمی دارای حیات، فعالیت میکند. گاه و بیگاه این پیکر نیز مانند بدن انسان در معرض نوسانها و حوادث ناگهانی و مختلف قرار میگیرد. اهمیت و ارزش یک نظام، زمانی روشن میشود که بتواند در مقابل تمام شوکهای مادی و معنوی، مقاومت کند و خود را با شرایط و مقتضیات پیش آمده، تطبیق دهد. از این رو طبق باور برگرفته از قرآن و مجموعه آموزههای معصومان (علیهمالسلام)، بهترین نظام اقتصادی که میتواند در حوزههای مختلف برای جامعهی بشری تعدیل و اعتدال ایجاد کند، نظام اقتصادی اسلام است. در این بخش به یکی از پدیدههای جاری، یعنی تکاثر و تأثیر آن از بُعد مادی و معنوی بر زندگی از منظر امام رضا (علیهالسلام) پرداخته میشود.1. آثار مادی تکاثر بر زندگی
توجه به مادیت و افزونطلبی، به طور غریزی در انسان وجود دارد (4) (عادیات / 8). این ویژگی در طول تاریخ توانسته است افراد زیادی را سرگرم خود کند و آنان را از هدف متعالی دور سازد. قرآن کریم در این باره به شعار بنیاسرائیل اشاره دارد آنجا که میفرماید:وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا...؛ و نیز به خاطر بیاورید زمانی را که گفتید: ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین میرویاند، از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد (بقره / 61).
وقتی آنان قدر نعمتهای الهی، از جمله نعمت رهبری حضرت موسی (علیهالسلام) را ندانستند، تنوعطلبی و تکاثرطلبی را پیشهی خود ساختند و شعار «لَنْ نَصْبِرَ» را سردادند، خطاب آمد: به شهر درآیید، آنچه میخواهید (از تنوع و تکثر رزق) در آنجاست (بقره / 61). اما پیامد آن، خواری و ذلت در حیات مادی خواهد بود (همان). چنین روحیهای دربارهی تمام کسانی که هدف و محور زندگی خود را در مسیر غیر الهی قرار دادند، منطبق است. مانند سرمایهداری که از طریق ربا دنبال فزونی مال خویش است و خداوند فرمود: «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِیمٍ؛ خداوند، ربا را نابود میکند و صدقات را افزایش میدهد! و خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنهکاری را دوست نمیدارد» (بقره / 276).
رباخواری
روحیهی تکاثر، انباشتن ثروت و دامن زدن به آن، باعث میشود که فرد برای رسیدن به این هدف سرمایهی خود را از راههای مختلف به کار گیرد. اسلام در حالی که از احتکار، گنج کردن پول و راکد گذاردن آن جلوگیری میکند، بهرهکشی به وسیلهی پول از طریق رباخواری را نیز ممنوع کرده است (نساء / 161). نکوهش رباخواری و توصیه به پرداخت حقوق واجب، از جمله زکات (روم / 39)، وعدهی عذاب به یهودیان کافر به خاطر کردار رباخواری (آل عمران / 130) و اعلام جنگ با خدا و رسولش (بقره / 278) همه نشان از پیامدهای زشت این عمل دارد.امام رضا (علیهالسلام) در خصوص علت تحریم ربا فرمودند:
وَ عِلَّةُ تَحْریمِ الرِّبَا إِنَّمَا نَهَی اللهُ عَنْهُ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسَادِ الْأَمْوَالِ لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا اشْتَرَی الدِّرْهَمَ بِالدِّرْهَمَیْنِ كَانَ ثَمَنُ الدِّرْهَمِ دِرْهَماً وَ ثَمَنُ الْآخَرِ بَاطِلًا فَبَیْعُ الرِّبَا وَكْسٌ عَلَی كُلِّ حَالٍ عَلَی الْمُشْتَرِی وَ عَلَی الْبَائِعِ فَحَرَّمَ اللَّهُ تَبارکَ و تعالَی الرِّبَا لِعِلَّةِ فَسَادِ الأمْوَالِ کَمَا حَظَرَ عَلَی السَّفِیهِ أنْ یُدْفَعَ مَالُهُ إلَیْهِ لِمَا یُتَحَوَّفُ عَلَیْهِ مِنْ إفْسَادِهِ حَتَّی یُؤنسَ مِنْهُ رُشْدُهُ فَلِهَذِهِ الْعِلَّةِ حَرَّمَ اللهُ الرِّبَا؛ علت حرام بودن ربا؛ خدای بزرگ بدان جهت ربا را نهی کرده که مایهی تباهی اموال است، چه اگر آدمی یک درهم را به دو درهم بخرد، بهای درهم یک درهم است و درهم دوم ناحق است، پس فروختن و خریدن به ربا به هر حال مایهی زیان خریدار و فروشنده است. این است که خداوند متعال، ربا را از جهت فسادی که در اموال پدید میآورد حرام کرده است، به همانگونه که دادن مال شخص سفیه را به دست او حرام کرده است، چه در اینجا نیز بیم فاسد شدن مال میرود، تا زمانی که به رشد برسد چنین است و علت تحریم ربا در تأخیر پرداخت بدهی نیز، از بین رفتن معروف و نیکی است و تلف شدن اموال و تمایل مردمان به ربح (بهره) و ترک وام دادن و به کار نیکو پرداختن. اینها همه سبب فساد است و ظلم و نابودی اموال مردمان (ابن بابویه، 1378 ق، ج 2: 94-93).
ایشان در این روایت بر پیامد فساد در اقتصاد ربوی تکیه میکنند. چون به ظاهر در جریان ربوی، مال رباخوار فاسد و نابود نمیشود، بلکه رشد میکند، اما از طرفی دیگر شیوع فساد مالی و نابودی در کل اقتصاد جامعه و اموال تودههای مردم جریان مییابد. اموال باید مانند خون به طور متعادل در تمام اندام اجتماعی جریان یابد، چیزی که این جریان را به هم میزند و باعث میشود در برخی از اندام اجتماع، متراکم و بخشی از اعضاء را با کمخونی روبرو کند، نظام ربوی است.
امام رضا (علیهالسلام) در فرازی دیگر، از عقبهی نظام ربوی پرده برداشته و میفرمایند:
وَ عِلَّةُ تَحْرِیمِ الرِّبَا بِالنَّسِیَئَةِ لِعِلَّةِ ذَهَابِ الْمَعْرُوفِ وَ تَلَفِ الْأمْوَالِ وَ رَغْبَةِ النَّاسِ فِی الرِّبْحِ وَ تَرْکِهِمُ الْقَرْضَ وَ صَنَائِعَ الْمَعْرُوفِ وَ لِمَا فِی ذَلِکَ مِنَ الْفَسَادِ وَ الظُّلْمِ وَ فَنَاءِ الأمْوَالِ...؛ علت تحریم ربا در نسیه (معاملههای غیر نقدی)، نابودی و تباهی اموال است... (ابن بابویه، 1385، ج 2: 483/2).
روایت بیان شده، به یک واقعیت حتمی اجتماعی اشاره دارد که سرمایهدار با روحیهی تکاثرگرایی خود میتواند همچون مکندهی قوی، خون کل جامعه را بمکد و رفته رفته به نابودی بکشاند، بخش عظیمی از بدنهی جامعه را تباه کند و جریان حقیقی یک زندگی را که باید همراه با نشاط، پیشرفت و تعالی باشد، منحط سازد.
کمفروشی و استثمار
از دیگر مشخصات روحیهی افراد افزونطلب، کم بها دادن به دسترنج مردم است. به طور مثال در مقابل زحمت فراوانی که کارگران برای استخراج مواد اولیه از دل طبیعت و مزارع متحمل میشوند، عدهای ارزش واقعی کار آنها را پرداخت نمیکنند و به تعبیر قرآن کریمِ اعمال «بخس» میکنند (هود / 85؛ اعراف / 85).مرحوم طبرسی ذیل آیهی «وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» میگوید: «غرض آیه این است که حق مردم را کم مکنید و ایشان را از حقوقشان محروم مسازید» (1378، ج 1: جزء 7 و ج 8: 804).
امام رضا (علیهالسلام) فرمودند:
اجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ وَهِیَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ و شُرْبُ الْخَمْرِ و عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارُ مَنَ الزَّحْفِ وَ أکْلُ مَالِ الْیَتامی ظُلْماً و أکْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللهِ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَةٍ بِهِ وَ أکْلُ الرِّبَا وَ السُّحْتِ بَعْئَ الْبَیِّنَةِ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْبَخْسُ فِی الْمیزَانِ وَ الْمِکْیَالِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ الزِّنا وَ اللِّوَاطُ وَ الشَّهَادَاتُ الزُّورُ و الْیَأسُ مِنْ رَوحِ اللهِ وَ الأمْنُ مِنْ مَکْرِ الله؛ از گناهان کبیره مانند آدمکشی، کاستن پیمانه و خیانت پرهیز کنید... (ابن شعبه حرانی، 1416 ق: 422).
سرمایهداران از این رهگذر به اموال فراوانی دست مییابند و همواره از رشد تصاعدی سرمایه برخوردار و در مقابل، تودهها و اقشار جامعه روز به روز ناتوانتر میشوند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
وَمَنْ ظَلَمَ أجیِراً أجْرَهُ أحْبَطَ اللهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ - وَ رِیحُهَا یُوجَدُ مِنْ مَسیِرَةِ خَمْسمِاِئَةِ عَامٍ؛ هر کس به کارگری ظلم کند، خداوند اعمال او را تباه میسازد و نسیم بهشت را بر او تحریم میکند، حال آنکه نسیم بهشت از مساحت 500 سال راه به مشام میرسد (حرعاملی، 1409 ق، ج 19: 107).
استثمار و بهرهکشی از فرد، در حقیقت نوعی خوار شمردن اوست. نتیجهی این نوع رفتار علاوه بر پیامدهای روانی، میتواند برای قشر عظیمی از جامعه، محرومیت شدید اقتصادی را به دنبال داشته باشد.
تجملگرایی
تجملگرایی و رفاهطلبی افسارگسیخته میتواند نتیجهی ثروتهای بادآوردهای باشد که فرد از طریق تبانی، امتیازهای انحصاری و پرداخت نکردن حقوق شرعی و قانونی به دست آورده است. این امر میتواند افراد برخوردار از درآمدهای زیاد را به زندگی اشرافی و تجملگونه سوق و در مسیر ولخرجی و اسرافکاری قرار دهد. اینگونه ولخرجیها موجب میشود که بخشی عظیمی از امکانات جامعه در اختیار آنها قرار گیرد و عدهی زیادی بیبهره و گرفتار فقر و نداری شوند. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «إنَّ السَّرَفَ یُورِثُ الْفَقْر» (همان، ج 17: 46)، البته اسلام با تحریم اسراف و تجمیع ثروت و تشویق به انفاق، از بروز تضادها و اختلاف ثروتها جلوگیری میکند. اساساً این تحریمها، چنانچه ذکر شد به منزلهی استفاده نکردن از نعمتهای الهی نیست. وقتی نعمتها با رعایت شرایط و ضوابط آن مانند حلال بودن منبع درآمد، اسراف نکردن و ادای حقوق دیگران به دست آید، استفاده از آنها از نظر شرع پسندیده و مطلوب است. ابی طیفور پزشک گفت:سَألَنِی أبُوالْحَسَنِ (علیهالسلام) أیَّ شَیْءٍ تَرْکَبُ قُلْتُ حِمَاراً فَقَالَ بِکَمِ ابْتَعْتَهُ قُلْتُ بِثَلاثَةَ عَشَرَ دِیَناراً فَقَالَ إنَّ هَذا هُوَ السَّرَفُ أنْ تَشْتَرِیَ حِمَاراً بِثَلاثَةَ عَشَرَ دِیَناراً وَ تَدَعَ بِرْذُوْنَا؛ امام رضا (علیهالسلام) از من سؤال کردند: سوار چه مرکبی میشوی؟ گفتم: الاغ. گفتند: چند خریدی؟ گفتم: 13 دینار. گفتند: این خود اسراف است که خری به 13 دینار بخری و اسب نخری (مجلسی، 1404 ق، ج 1: 230/22).
خداوند متعال در قرآن کریم با تعابیر مختلفی، بهرهبرداری از همهی مواهب و امکانات طبیعی را توصیه کرده است (نحل / 80). این بیانات در صورتی راهگشاست که در جامعه، تعادل و توازن در امور مالی جاری شد.
از منظر دیگر، امام رضا (علیهالسلام) برای جلوگیری از محرومیت عدهای از مردم، افراد بهرهمند و برخوردار از ثروت را به ادارهی امور آنان امر میکنند: «عِلَّةُ الزَّکَاةِ مِنْ أجْلِ قُوتِ الْفُقَراءِ وَ تَحْصِینِ أمْوَالِ الأغْنِیَاء لِأنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالیَ کَلَّفَ أهْلَ الصِّحَّةِ الْقِیَامَ بِشَأنِ أهْلِ الزَّمَانَةِ وَ الْبَلوی» (ابن بابویه، 1378 ق، ج 1: 89/2). خدا، توانمندان را مکلف کرده است که امور زندگی بیماران زمینگیر و تیرهبختان را سامان دهند. نادیده گرفتن این بیانات میتواند ضربههای جبرانناپذیری بر پیکرهی جامعهی اسلامی وارد کند. مسئلهی تورم به عنوان یکی از مشکلات نظامهای اقتصادی جهان امروز، رهاورد جریان تکاثری و رشد ناموزون نظام سرمایهداری است که منجر به بر هم زدن تعادل در جامعه میشود.
امام سجاد (علیهالسلام) در توصیف مردمان چنین روزگاری میفرمایند:
"مردمان در روزگار ما بر شش طبقهاند: شیر، گرگ، روبه، سگ، خوک و گوسفند. شیرصفتان، پادشاهان دنیایند که هر یک دوست دارد (بر همه) چیره باشد و کسی بر او چیره نشود. گرگصفتان، بازرگانان هستند که هر وقت، کالایی بخواهند) بخرند، آن را نکوهش و هرگاه خواستند، بفروشند، ستایش میکنند. روباهصفتان، کسانی هستند که از راه دینشان نان میخورند و آنچه بر زبان توصیف میکنند در دلهایشان نیست. سگصفتان، کسانی هستند که با گفتار خود بر مردم زوزه میکشند و مردم از شر زبانشان متنفرند. خوکصفتان، نامردان و امثال آنانند که بر هر کار زشت و پلیدی فراخوانده شوند، پاسخ میگویند. گوسفندصفتان، کسانی هستند که پشمهایشان را میچینند، گوشتهایشان را میخورند و استخوانهایشان را میشکنند. گوسفند در میان شیر، گرگ، روباه، سگ و خوک چه بکند؟ (مجلسی، 1374، 2: ج 225/67)."
2. آثار معنوی تکاثر بر زندگی
تکاثر و ترس از انفاق به عنوان پدیدهی شوم نظام سرمایهداری، ریشه در خوی و شیوهی تفکر و نگرش فرد دارد (اسراء / 100) (5). از این رو برای شناخت ماهیت این پدیده و پی بردن به آثار آن بر زندگی انسان، باید قبل از طرح هر موضوعی به خود انسان بازگشت. معیار تمایز بنیادین بین بینش مکتب اسلام با مکاتب دیگر، این است که تمایل به غذا، گرایش جنسی، حب مال و جاه، تجملخواهی، تکاثرگرایی و... همگی قبل از تولد فرد، فعالیت خود را در رحم مادر با نیروی جذب غذا آغاز و پس از آمیختگی با مجموعهی نظام فرهنگی و تربیتی در جامعه رخنمایی میکنند. در مکتب اسلام برای تشخیص آثار و پیامدهای موضوعاتی همچون تکاثر باید به انگیزهی درونی فرد، اندیشهها و روحیهی او رجوع کرد و با پی بردن به آن معایب، به تهذیب و تربیت پرداخت.ترک کارهای خیر و گرایش به سودجویی
در نظام سرمایهداری، رفتار افراد بر محور سود و رشد ثروت متمرکز میشود. کسانی که به روحیهی تکاثرگرایی آلوده شدهاند، در مسائل زندگی تمام همّ و غم خود را متوجه زیاد شدن ثروت میکنند. امام رضا (علیهالسلام) یکی از دلایل تحریم ربا در نسیه را، از دست رفتن نیکوکاری، گرایش مردم به سودخواهی و رها کردن کارهای نیک میدانند (عطاردی، 1351، ج 2: 306).افراد با چنین روحیهای، هر کار خیری را به منزلهی ضرر میدانند. کار خیر که امری معروف است در نزد آنان، به امری نامطلوب تبدیل میشود و امر ناپسندی را که بیتوجهی به بیبضاعتها و... است، امری پسندیده میدانند، یعنی منکر در نزد آنان امری معروف است.
یَسیِروُنَ فِی الشَّهَوَاتِ الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أنْکَروُا مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إلَی أنْفُسِهِمْ؛ و در شهوات سیر مینمایند. معروف در میان آنان چیزی است که خود معروف دانند و منکر نزدشان همان است که خود منکر میدانند. پناهگاهشان در مشکلات، خودشان هستند (شریفرضی، 1414 ق: 121).
به طور قطع، وقتی در جامعهای، اصالت با ثروت و کسب سود بیشتر شد، بسیاری از فضائل منحصر به فرد انسان که در سایهی شخصیت فطری او جریان دارد، منسوخ میشود. تمایل به امر خیر و دوری از خودخواهی و افزونطلبی، همه بر محور شخصیت انسانی و فطری بشر است. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: بیتردید پایداری مسلمانان و اسلام در این است که اموال نزد کسانی باشد که حق را در اموال بشناسند. به معروف در آن عمل کنند و بیگمان نابودی اسلام و مسلمانان هنگامی است که سرمایهها در دست کسانی قرار گیرد که نه حق را در آن بشناسند و نه به معروف و نیکی تن دهند (حرعاملی، 1409 ق، ج 11: 521).
از این رو اموالی که دیگران از آن بهره نبرند، برای مؤمن، شایسته نیست و بهتر است که نباشد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نابود باد طلا، نابود باد نقره (تا سه مرتبه). موضوع بر اصحاب ایشان گران آمد، عمر پرسید: چگونه مالی داشته باشیم؟ فرمودند: زبان ذکرگو، دل سپاسگزار و همسری مؤمن که شما را یاری کند تا دینتان را حفظ کنید (حویزی عروسی، 1415 ق، ج 2: 213).
لذا پایداری اسلام، به جریان درست اموال در جامعه بستگی دارد و درستی آن، زمانی است که مردم آن را در راه احیای معروف به کار گیرند. این امر میسّر نمیشود، مگر اینکه، انسان خود را با مهارت دین مزین کند که در سراسر قرآن به آن اشاره شده است (نک: رعد / 24-19).
احساس بیمسئولیتی
در نظامی که روحیهی تکاثرگرایی و رفاهزدگی مرسوم شود، فرایض و تعهدها از جمله تعهدهای اجتماعی، کمکم از جامعه رخت بر میبندند و حسن مسئولیت در قبال دیگران کمرنگ میشود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جامعه را در برابر یکدیگر مسئول میدانند (پاینده، بیتا: 457). چون مشکلات مردم و کارهای آنها توسط یکدیگر اصلاح میشود، «وَ اعْلَمْ أنَّ الرَّعِیَّةَ طَبَقَاتٌ لَا یَصْلُحُ بَعْضُهَا إلَّا بِبَعْض؛ آگاه باش که مردم مملکت، گروههای مختلف هستند که هر گروه جز توسط گروه دیگر اصلاح نمیشود» (شریف رضی، 1414 ق: 431).تا زمانی که روحیهی مسئولیتپذیری و حس همکاری در بین مردم نباشد، کمک به دیگران امکانپذیر نخواهد بود. امام رضا (علیهالسلام) کمک به زیردستان و نیازمندان را وظیفهی افراد توانمند میدانند.
اصل تعهد و احساس مسئولیت در قبال خود و دیگران، امری مفروض در مکتب اسلام است. انسان بیتفاوت، در مکتب اسلام جایگاهی ندارد. امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: با کمکرسانی مادی (بیبضاعتها را) در امور معنوی نیز مدد رسانید (مجلسی، 1374، 2: 96/6).
متأسفانه یکی از مواردی که موجب میشود، افراد تکاثرگرا در قبال جامعه بیتفاوت شوند، ارزشگذاری آنان با ثروتشان است، در حالی که اساس این ارزشگذاری ریشه در دوران جاهلیت بشر دارد. این رویه میتواند باعث بالا بردن شخصیت کاذبی برای آنان شود و در مقابل شخصیت افرادی که از مواهب دنیا بهرهمند نیستند، تحقیر شود. مکتب اسلام با یک برنامهی تربیتی همه جانبه، کوشیده است تا معیار بودن ثروت را از بین ببرد. از این رو «وَ مَنْ أتَی غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دینِه؛ و هرکه ثروتمندی را به خاطر ثروتش فروتنی کند دو سوم دینش از دست رفته است» (شریف رضی، 1414 ق: 5/228 و 8). بنابراین اسلام، احترام برای ثروتمند به دلیل ثروتش را محکوم میکند. در مقابل، تحقیر فقرا به خاطر فقرشان را ممنوع میسازد (مجلسی، 1374، 2، ج 75: 142) و همنشینی با ثروتمندان را مایهی مردگی دل میداند (کلینی، 1383، 3، ج 6: 500).
امام رضا (علیهالسلام) منشأ بیتوجهی به مردم را در همین روحیهی تکاثرگرایی میدانند و میفرمایند:
لَا یَجْتَمِعُ الْمَالُ إلَّا بِخِصَالٍ خَمْسِ بِبُخْلٍ شدیدِ و أمَلٍ طَویلِ وَ حِرْصِ غَالِبٍ وَ قَطیِعَةِ الرَّحِمِ وَ إیثَارِ الدُّنْیَا عَلَی الآخِرَةِ؛ مال دنیا جمع نشود مگر در سایهی پنج خصلت: بخل زیاد، آرزوهای دراز، آزمندی چیره بر انسان، ترک صلهی رحم و ترجیح دنیا بر آخرت (حرعاملی، 1409 ق، ج 17: 34).
این پنج مورد که حضرت اشاره فرمودند، همگی به خصلت مالدوستی و گرایش به تجمل و تکاثرگرایی برمیگردد. لذا لازم است در برخورد با چنین افرادی، از آنان فاصله گرفت تا با خوشباوری کاذب، بر جان و مال مردم سیطره نیابند. امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: از اسلام خالص این است که از کسانی که اموال را منحصر به خود میکنند، بیزاری جست (قمی مشهدی، 1368، ج 8: 175).
فراموش کردن آخرت
از جمله آثار زیانبار تکثرگرایی و رفاهطلبی، هدف قرار گرفتن دنیا و زندگی آن، در مقابل آخرت است. آنچه در مسیر حرکت مادی این عالم با روح تعالیم ادیان الهی سازگار نیست، پدیدههای ناهمگون نظام سرمایهداری است. وقتی سرمایه که میتواند وسیلهی رفع نیازهای بشر شود، در دست عدهای دنیادوست قرار گیرد، نعمتهای زیادی در بین مردم رخت برمیبندد.قرآن کریم در آیهی هفتم سورهی یونس، از چنین افرادی که به زندگی دل خوش کردهاند، با سرگرم شدن به آن رضایت دادهاند و از یاد خدا غافل شدهاند، با نکوهش و ملامت یاد میکند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به ابن مسعود فرمودند: ابن مسعود، پس از من مردمی میآیند که غذاهای خوب و رنگارنگ میخورند... خانهها میسازند، کاخها برافراشته میدارند و مساجد را تزیین میکنند. [ایشان] جز به دنیا نمیاندیشند، در آغوش دنیا منزل میگزینند و بدان تکیه میزنند. شرافت و ارزش آنان به پول بسته است و تنها برای شکمشان میکوشند، اهدافشان خوردن است. اینان بدترین بدترینان هستند، فتنهها و حوادث ویرانگر از آنان سرچشمه میگیرد و به آنان نیز باز میگردد (طبرسی، 1389، ج 2: دفتر اول / 431).
مصادیقی که حضرت فرمودند، همگی در حب و علاقه به دنیا ریشه دارد. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: بدان که هر فتنه و حادثهای خاستگاه آن حب دنیاست (کلینی، 1383، 3: 404/4). عشق به دنیا و ادامهی آن، فرد را به جمعآوری مال تشویق میکند. این ثروت میتواند دامنه و گسترهی آرزوهای فرد را قوی کند (تمیمی آمدی، 1382: 47). به طور قطع هر کس دل به آرزوهای دراز دنیا بندد، عملکردش بد شود (شریف رضی، 1414 ق، ج 36: 475) و در نهایت به حالت مغرورانه قیامت را هم تکذیب کند (کهف / 35).
نتیجهگیری
1. تکاثر، افزونخواهی و برتری جستن بر دیگران، یکی از بزرگترین عوامل سقوط و غفلت آدمی از یاد خدا و بیتوجهی به دین، سرپیچی از اوامر و پرهیز نکردن از نواهی الهی است. ارمغان چنین تفکری، برخورداری اندک و فناپذیری از مواهب دنیوی و پیامدهای مادی و معنوی گستردهای به دنبال خواهد داشت.2. کالبدشکافی مفهومی و کاربردهای قرآنی و آثار مادی و معنوی از بررسی مجموع آیات و روایتها و آموزههای معصومان (علیهمالسلام) به ویژه در سیرهی رضوی دربارهی تکاثر نشان داد که باید به شدت از پرداختن به چنین حس ویرانگری برحذر بود. البته از طرفی دیگر در صورتی که این حس در مسیر صحیح خود، با کنترل و هدایت برگرفته از آموزههای دینی قرار گیرد، برای آدمی عاقبت خوبی را در دنیا و آخرت رقم خواهد زد.
3. مهمترین ملاک و معیارهای تکاثر در آموزههای دینی عبارتاند از: اصالت دادن به مالکیت انسان، انحصار و احتکار و بینش غلط در کسب مال.
4. بررسیها در سیره و روایتهای رضوی نشان میدهد رباخواری، کمفروشی و استثمار و تجملگرایی، از مهمترین آثار مادی تکاثر بر زندگی است. از سوی دیگر ترک کارهای خیر و گرایش به سودجویی، احساس بیمسئولیتی و فراموش کردن آخرت نیز مهمترین آثار معنوی تکاثر بر زندگی است.
پینوشتها
1. استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده تربیت مدرس قرآن کریم مشهد 2. «وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً؛ و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین آنجا (و ثروتمندان مست شهوت) بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدت درهم میکوبیم» (إسراء / 16).
3. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَیْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِیماً؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است» (نساء / 29).
4. «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ؛ و او علاقهی شدید به مال دارد!» (عادیات / 8).
5. «قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْیَةَ الِأَنفَاقِ وَكَانَ الْإِنسَانُ قَتُوراً؛ بگو: اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید، در آن صورت، (به خاطر تنگنظری) امساک میکردید، مبادا انفاق، مایهی تنگدستی شما شود و انسان تنگ نظر است!» (إسراء / 100).
قرآن کریم.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1378 ق). عیون أخبارالرضا (علیهالسلام). مصحح سید مهدی حسینی لاجوردی، چاپ اول، تهران: جهان.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1385). علل الشرائع. چاپ اول، بینا: کتابفروشی داوری.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1416 ق). تحف العقول عن آل الرسول. الطبعه الرابعه، قم: الاسلامی.
ابن فارس، احمد بن فارس، (1404 ق). معجم مقاییس اللغه. محقق عبدالسلام محمد هارون، بیجا: مکتب الاعلام الاسلامی.
الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیهالسلام)، (1406 ق). چاپ اول، مشهد: آل البیت (علیهمالسلام).
ایروانی، جواد، (1391). آشنایی با اقتصاد اسلامی. چاپ اول، مشهد: انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
بحرانی حسینی، سید هاشم، (1415 ق). البرهان فی تفسیر القرآن. الطبعه الاولی، قم: البعثه.
پاینده، ابوالقاسم، (بیتا). نهج الفصاحه. گردآورنده و مترجم ابوالقاسم پاینده، بیجا: جاویدان.
تمیمی آمدی، عبدالواحد، (1382). غررالحکم و دررالکلم. مترجم. محمدعلی انصاری، چاپ دوم، قم: امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف).
حرعاملی، محمد بن حسن، (1409 ق). تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة. مصحح مؤسسة آل البیت (علیهمالسلام)، چاپ اول، قم: آل البیت (علیهمالسلام).
حکیمی، محمد، (1376). معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی. چاپ دوم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
حویزی عروسی، علی بن جمعه، (1415 ق). تفسیر نور الثقلین. الطبعه الرابعه، قم: اسماعیلیان.
راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، (1412 ق). مفردات الفاظ القرآن. محقق صفوان عدنان داودی، الطبعه الاولی، بیروت: الدار الثاقبه.
سبحانی، جعفر، (1391). سیمای اقتصاد اسلامی. چاپ سوم، قم: امام صادق (علیهالسلام).
شریف رضی، محمد بن حسین، (1414 ق). نهجالبلاغه. مصحح صبحی صالح، چاپ اول، قم: هجرت.
صافی، محمود بن عبدالرحیم، (1418 ق). الجدول فی اعراب القرآن. چاپ چهارم، بیروت: دارالرشید مؤسسة الإیمان.
صدر، سید محمدباقر، (1350). اقتصاد ما. ترجمه محمدکاظم موسوی، چاپ اول، بیجا: اسلامی.
طباطبایی، محمدحسین، (1390). تفسیر المیزان. مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، چاپ سی و یکم، قم: اسلامی.
طبرسی، حسن بن فضل، (1389). مکارم الاخلاق. تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، چاپ چهارم، قم: نوید اسلام.
طبرسی، فضل بن حسن، (1378). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. مترجم علی کرمی، تهران: فراهانی.
طریحی، فخرالدین، (1375). مجمع البحرین. به کوشش سید احمد حسینی، تهران: کتابفروشی مرتضوی.
عطاردی، عزیزالله، (1351). مسند الامام الرضا (علیهالسلام). بیجا: الصدوق.
علی بن موسی، امام هشتم (علیهالسلام)، (1406 ق). صحیفة الإمام الرضا (علیهالسلام). مصحح محمدمهدی نجف، مشهد: کنگرهی جهانی امام رضا (علیهالسلام)، چاپ اول.
فخر رازی، محمد، (1423 ق). مفاتیح الغیب. بیروت: دارالفکر.
فراهیدی، خلیل بن احمد، (1410 ق). کتاب العین. قم: هجرت.
قمی، عباس، (1414 ق). سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار. چاپ اول، قم: اسوه.
قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، (1368). کنز الدقائق و بحر الغرائب. مصحح حسین درگاهی، چاپ اول، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
کلینی، محمد بن یعقوب، (1350). الفروع من الکافی. تصحیح علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
کلینی، محمد بن یعقوب، (1383). اصول کافی. مترجم محمدباقر کمرهای، چاپ ششم، تهران: اسوه.
کلینی، محمد بن یعقوب، (1382 ق). الروضة من الکافی (گلستان آل محمد). مترجم محمدباقر کمرهای، چاپ اول، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
مجلسی، محمدباقر، (1374). بحارالأنوار الجامعة لدُرر اخبار الائمة الاطهار. چاپ سوم، تهران: المکتبه السلامیه.
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، (1404 ق). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. مصحح سید هاشم رسول محلاتی، چاپ دوم، تهران: دارالکتب الإسلامیة.
مصباح الشریعة، (منسوب به جعفر بن محمد (علیهالسلام))، (1360). مترجم حسن مصطفوی، چاپ اول، تهران: انجمن اسلامی حکمت و فلسفهی ایران.
مصطفوی، حسن، (1430 ق). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. چاپ سوم، بیروت، لندن و قاهره: دارالکتب العلمیة - مرکز نشر آثار علامه مصطفوی.
مطهری، مرتضی، (بیتا). مجموعه آثار. بیجا: بینا.
مفضل بن عمر، (1379). توحید مفضل. مترجم محمدباقر مجلسی، مصحح ناصر باقری بیدهندی و محمد حسین طباطبایی، چاپ اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، (1366). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
نوری، حسین بن محمدتقی، (1407 ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. الطبعه الاولی، قم: آل البیت (علیهمالسلام).
هلالی، سلیم بن قیس، (1405 ق). اسرار آل محمد. مصحح محمد انصاری زنجانی خوئینی، چاپ اول، قم: الهادی.
منبع مقاله :
فصلنامه علمی - پژوهشی فرهنگ رضوی، سال دوم، شماره هشتم، زمستان 1393