امام علي(علیه السلام)و ايرانيان
اشاره:
بيترديد موضوع آشنايي ايرانيان با حضرت علي(ع) براي هر شيعهاي از اهميت و جاذبة بسياري برخوردار است. حوادث تاريخ ايران و اسلام در دهههاي دوم، سوم و چهارم از سدة نخست هجري، بسترهاي مناسبي را براي آشنايي ايرانيان با آن بزرگ مرد تاريخ بشر فراهم ساخت.
ديدار «الابناء» با علي(علیه السلام)
حضور علي(ع) در يمن در سال دهم هجري، اين امكان را در اختيار الابناء ايراني نژاد قرار داد تا از نزديك با سيرة انساندوستانه، كريمانه و بزرگوارانهاش آشنا شده، از همانجا دوستي و محبت او را در دلهاي خويش جاي دهند. الابناء پس از آشنايي با علي(ع) اسلام آورده، فيروز را از جانب خود به مدينه فرستادند و مراتب ايمان و وفاداري خود را به پيامبر(ص) عرضه داشتند.2
فتوحات اسلامي پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)
يكي ماجراي سقيفه و ديگر، پديدة فتوحات. بزرگترين اشتباه و انحرافي كه در سقيفه [صفر سال 11 ق.] انجام گرفت، تغافل، تجاهل و به فراموشي سپردن واقعة غدير بود. غدير به اهليّت و صلاحيّت علي(ع) براي جانشيني رسول خدا(ص) اشعار داشت. اما حوادث سقيفه به گونهاي ديگر رقم خورد و با انتخاب ابوبكر به خلافت، به واقع زاوية انحرافي آغاز شد، كه در سال 61 ق. با كشتار فرزندان رسول خدا(ص)، به نقطة اوج خود رسيد. اما حادثة مهم ديگر كه در مبحث ما ميگنجد، آغاز فتوحات در دوران خلافت ابوبكر بود. هدف فتوحات، گسترش اسلام و از ميان بردن سدها و موانع سياسي موجود جهان آن روزگار بود كه نميگذاشتند پيام اسلام به امتهاي ديگر برسد. انديشه و طرح فتوحات، اساساً سه خاستگاه مهم داشت:
نخست؛ جوهر اسلام كه ديني بود متمم و مكمل اديان ديگر و طبعاً آييني جهاني؛ كه همة ابناي بشر را مورد خطاب خود قرار ميداد.
دوم؛ سيرة عملي پيامبر در جهت معرفي اسلام به خارج از مرزهاي شبهجزيرة عربستان كه نمونة بارز آن دعوت خسرو ايران، قيصر روم و مقوقس مصر به پذيرش اين آيين بود.
سوم؛ ارضاي حسّ جاهطلبي و زياده خواهي برخي از اميران و خليفگان، و برطرف كردن مشكلات اقتصادي كه از سرزمين خشك عربستان ناشي شده بود.
اينها عواملي بودند كه ذهن، انديشه و همت عرب را كه تا پيش از اسلام به مناقشات خونين قبيلهاي در حوزههاي محدود، معطوف بود، به تسخير سرزمينهاي دور و نزديك متوجه ساخت.3
فتح ايران و پيدايش طبقة موالي
نخستين پيروزي قاطع در برابر ايرانيان در اوايل خلافت عمر در سال 16 ق. در قادسيه صورت پذيرفت.4 علي(ع) نيز، از آغاز طراحي اين عمليات بزرگ در مدينه، در جريان قرار گرفته بود. به گفتة طبري و بر اساس خطبة 145 نهجالبلاغه، آن حضرت پيشنهادهاي سودمندي را نيز در اين باره به خليفة دوم عرضه كرد. با فتح ايران بسياري از خاندانهاي ايراني در جوار اعراب و يا حتي در درون بافت و ساختار جامعة اعراب، تحت عنوان «موالي» جاي گرفتند. اينان از آن پس به عنوان طبقهاي نوظهور در جامعة اسلامي جايگاه خاصي را به خود اختصاص دادند. رابطة موالي با اعراب فاتح، الزاماً رابطه ارباب و رعيت و خواجه و برده نبود؛ بلكه در بيشتر موارد خاندانهاي ايراني با خاندانهاي عرب پيمان ولاء و دوستي (موالي موالاة) داشتند تا آنكه اين امر مكانيسم روابط اجتماعي خود را در قالبي استوار و مناسب انتظام بخشيد.5
با وجود اين، خاندانهاي ايراني از روح تعرّب و عصبيت عربي، كه هنوز از جامعة اسلامي رخت بر نبسته بود، رنج ميبردند. اين روحيه كه حتي دستگاه خلافت نيز از آن بيبهره نبود، گاه عرصه را بر موالي ايراني تنگ و دشوار ميساخت. شايد بتوان ترور خليفة دوم توسط ابولؤلؤ (فيروز ايراني)6 را به سال 23 ق. واكنش در برابر اين فشارها تلقي كرد.
علي(علیه السلام)خونخواه هرمزان ايراني
اي فاسق اگر روزي بر تو دست يابم، تو را به خونخواهي هرمزان خواهم كشت.
عبيدالله تا پايان عمر از علي(ع) برحذر بود. او در جنگهاي جمل و صفين در مقابل آن حضرت قرار گرفت و سرانجام در يكي از نبردهاي جنگ صفين كشته شد.
دفاع علي(علیه السلام)از حمراء
حمراء، به معني سرخ رويان يا سپيدرويان نامي بود كه به اعتبار رنگ روشن پوست ايرانيان به آنان ميدادند.
در نظام مالي كه عمر و سپس عثمان اعمال ميكردند، معمولاً حقوق و عطاياي موالي ايراني پايينتر از اعراب بود. از اين رو وقتي كه ايرانيان در دوران خلافت علي(ع) از حقوق و عطايايي برخوردار شدند، جمعي از سران و اشراف كوفه از جمله اشعثبن قيس كندي، در برابر آن حضرت زبان به اعتراض گشودند كه از چه روي ما را مغلوب اين سرخرويان ساختهاي؟8
عدالت علي(ع) سخت مورد توجه ايرانيان قرار گرفت؛ زيرا پيش از اين، شاهد بودند كه چگونه خليفگان و خاصه عاملان و كارگزاران ايشان در بصره و كوفه، پاي از جادة عدل و داد بيرون نهاده، حقوق آنان را تضييع مينمايند. موالي كه از حدود سالهاي شانزده ق. به بعد، رفته رفته در بصره و كوفه سكنا گزيدند، از نزديك با اعمال ننگين اميران فاسق و ظالمي چون سعيد بن عاص، مغيرة بن شعبه، وليد بن عقبه و عبدالله بن عامر آشنا بودند و هر گاه از ظلم و جور ايشان به خليفة دوم و سوم شكايت ميكردند، راه به جايي نميبردند. اما در همان حال به چشم خود شاهد بودند كه علي(ع) با آنكه هنوز به خلافت نرسيده بود، با جرأت و جسارت تمام، فرزندش حسن را به اجراي حدّ شرعي در مورد وليد بن عقبة شرابخوار فرمان ميدهد و عبيدالله بن عمر را به قصاص خون به ناحق ريختة هرمزان تهديد ميكند و در ميان موج مخالفت اشراف و بزرگان سركش قريش كه خود را تافتة جدا بافته ميدانستند، حقوق موالي ايراني را استيفا مينمايد.
اين مشاهدات كافي بود تا قلب هر انساني را به شوق و جذبه و كشش وادارد. ايرانيان در وجود علي(ع) روح بزرگي را يافتند كه فراتر از علايق نژادي و زباني و قومي، به موضوع انسانيت و عدالت ميانديشيد. از همين رو در جريان جنگهاي جمل و صفين از آن حضرت دفاع كرده، در ركابش به جنگ با ناكثين و قاسطين پرداختند.
جنگ جمل و حمايت ايرانيان از حضرت علي(علیه السلام)
با تسخير بصره توسط جمليات، زطها و سيابجه در كوفه به سپاه علي(ع) پيوستند و تا پيروزي كامل در برابر ناكثين، در ركاب حضرتش نبرد كردند. آن حضرت كه نظارهگر فداكاريهاي بيشائبه و خالصانة ايرانيان حاضر در سپاهش بود، همواره در چهرة آنان مردماني نجيب و آزاده را مشاهده ميكرد كه ميتواند از ياري جدّي ايشان در راه بسط عدالت و دفع بيداد و ريشهكن كردن فتنة ريشهدار منافقان و بنياميه، بهرهمند گردد. از اين رو، با ارسال نامههايي به عاملان خود در همدان و آذربايجان، نيروهاي ايراني را براي مقابله با معاويه در جنگ صفين، به ياري خود طلبيد.10
هداياي ايرانيان به علي(علیه السلام)
وقتي ايرانيان هداياي خود را نزد حضرت آوردند، براي آنكه خاطر آنان مكدر نشود، هدايا را پذيرفتند اما دستور دادند، مقابل قيمت آن هدايا، از ميزان خراج آنان كسر گردد. همچنين، هنگامي كه آن حضرت به عزم صفين از شهر انبار ميگذشتند، دهقانان (معرب دهبان به معناي بزرگ ده است كه معمولاً از طبقات مرفّه و طراز اوّل جامعه محسوب ميشدند)، به همراه ديگر مردم به دنبال علي(ع) راه افتاده دوان دوان ايشان را مشايعت ميكردند. علي(ع) آنان را از اين كار منع فرمودند. آنگاه دهقانان پيشكشيهاي خود را اهدا كردند. آن حضرت هدايا را تنها بدان شرط قبول نمودند كه قيمت آنها را حساب كرده، به ايشان بپردازند.12
در همين زمان ابوزيد انصاري را به نحوة اخذ خراج و جزيه از ايرانيان رهنمون ساختند.13 دستورهاي صريح و آشكار آن حضرت در اين باره را بايد به واقع پايهگذاري نظامي نوين، عادلانه و كارآمد در نظام اخذ ماليات بر افراد (خراج، براي مسلمانان و اهل جزيه و جزية ويژة غير مسلمانان) به حساب آورد.
اين نظام عادلانه كه از جانب علي(ع) اعمال گرديد، توجه عميقتر ايرانيان را به شخصيت عدالتجوي انسانياش بيش از پيش جلب نمود و طبعاً به دنبال آن عشق و محبتي را كه در اعماق روح و جان ايراني ريشه داشت، شعلهور كرد. عشقي كه در طول قرون متمادي، هرگز خاموش نگشت و ولاي اهل بيت را در اين سرزمين به صورت بخشي اساسي و تفكيكناپذير از فرهنگ ايرانيان، درآورد.
آري اينها نمونههايي بود از نخستين آشناييهاي مردم ايران با علي(ع) كه بيترديد بايد در موضوع گرايش و محبت ايرانيان نسبت به علي(ع) و خاندان پاكش و در پس تسري و رواج تشيع در ايران، بدانها توجه كافي و وافي مبذول داشت.
پي نوشت :
1. يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 200. فياض، علياكبر، تاريخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، 1367ش، ص 27.
2. فياض، همان، ص 123.
3. دربارة فتوحات ر.ك: فتوح البلدان بلاذري، الفتوح ابن اعثم كوفي، الاخبار الطول دينوري و تاريخ طبري.
4. بلاذري، احمد بن يحيي. فتوح البلدان، ترجمه دكتر محمد توكل، تهران، انتشارات نقره، چاپ نخست، 1367 ش، ص 365.
5. راجع به موالي و انواع ولاء و رفتار هر يك از خلفا با موالي، ر.ك: الموالي و نظام الولاء، دكتر محمود مقدم، ترجمه و تحقيق محسن حيدرنيا، پاياننامة كارشناسي ارشد دانشكدة الهيات دانشگاه تهران، 1372 ش.
6. يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، ترجمة محمد ابراهيم آيتي، انتشارات علمي و فرهنگي، چ 6، 1371 ش، ج 2، ص 51.
7. محمدي ملايري، دكتر محمد، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساساني به عصر اسلامي، ج 3، دل ايرانشهر، بخش دوم، تهران، انتشارات توس، چ 1، 1379 ش، ص 242.
8. دربارة اسواران، زط، سيابجه، و موالي ر. ك: دكتر ملايري، ج 3،
ص 211 به بعد و ج 2، ص 422 و نيز، لسان العرب، ابن منظور، ذيل واژهي حمراء و الموالي و نظام الولاء، دكتر مقداد.
9. دكتر محمدي، ج 3، ص 211 و 212، به نقل از تاريخ طبري.
10. ابن اعثم كوفي، محمد بن علي، الفتوح، ترجمة كهن فارسي، محمد بن احمد مستوفي هروري، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، چ 1، 1372، صص 454 ـ 456.
11. دربارة ايرانيان ساكن كوفه و بصره، ر.ك: فتوح البلدان، بلاذري، ترجمة دكتر توكل، صفحات 65، 1366 ش، ص 198 ـ 199.
13. دكتر محمدي، ج 3، ص 274، به نقل از فتوح البلدان بلاذري.