کتاب جامعه امام على (علیه السلام)

از احاديث بسيار چنين برمى‏آيد كه امام على بن ابى‏طالب (ع) چندين كتاب داشته كه حاوى مجموعه احكام و معارف دين اسلام بوده است . در اينجا به بررسى پيرامون يكى از اين كتب كه در طى احاديثى تحت عنوان «جامعه» مطرح شده است ، اكتفا مى نمائيم . اين كتاب به املاء رسول خدا (ص) و خط حضرت على (ع) تدوين شده است، و ظاهراً مقصود از «كتاب على (ع)» درپاره‏اى روايات ديگر نيز همين كتاب مى‏باشد.
سه‌شنبه، 1 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کتاب جامعه امام على (علیه السلام)
کتاب جامعه امام على (علیه السلام)
کتاب جامعه امام على (علیه السلام)

نويسنده: علامه عسكرى(رحمت الله علیه)
از احاديث بسيار چنين برمى‏آيد كه امام على بن ابى‏طالب (ع) چندين كتاب داشته كه حاوى مجموعه احكام و معارف دين اسلام بوده است . در اينجا به بررسى پيرامون يكى از اين كتب كه در طى احاديثى تحت عنوان «جامعه» مطرح شده است ، اكتفا مى نمائيم . اين كتاب به املاء رسول خدا (ص) و خط حضرت على (ع) تدوين شده است، و ظاهراً مقصود از «كتاب على (ع)» درپاره‏اى روايات ديگر نيز همين كتاب مى‏باشد.
در كتاب اصول كافى، بصائر الدرجات از قول ابوبصير 1 روايتى نقل شده است كه ما آن را عيناً از «كافى» 2 نقل مى كنيم .
ابوبصير گفته است :
خدمت امام جعفر صادق (ع) رسيدم و گفتم :
فدايت شوم، سؤالى دارم؛ آيا اينجا كسى هست كه سخنان مرا بشنود؟
امام (ع) پرده‏اى را كه بين آن اتاق و اتاق مجاور آويخته شده بود كنارى زد و در آنجا سركشيد و سپس به من فرمود: «اى ابو محمد! هر چه مى خواهى بپرس.»
گفتم : فدايت شوم، شيعيان تو طى احاديثى مدعيند كه رسول خدا (ص) بابى از علم به روى على (ع) گشوده است كه از آن هزار باب ديگر گشوده مى‏شود.
تا آنجا كه امام (ع) در پاسخ وى مى فرمايد: «اى ابو محمد، ما جامعه داريم و آنها چه مى دانند كه جامعه چيست.» پرسيدم:
فداى تو گردم، جامعه چيست ؟ امام (ع) فرمود:
«صحيفه‏اى است به درازاى هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا (ص) و املاى آن حضرت كه همه مطالب آن يك به يك از دو لب مبارك ايشان بيرون آمده و على (ع) آن را به خط خود نوشته است .
درآن صحيفه از هر حلال و حرامى ، و از هر آنچه كه مردم به آن نياز داشته و دارند، سخن رفته است، حتى ديه يك خراش سطحى بر پوست بدن .»
آنگاه دست خود را به شانه‏ام زد و فرمود:
«اجازه مى دهى اى ابومحمد؟»
جواب دادم: فداى تو گردم، تمام وجود من در اختيار تو است، هر چه خواهى انجام بده. پس آن حضرت با دست خود فشارى بر شانه‏ام وارد كرد و فرمود:
«حتى ديه اين را !» و اين مطلب را قدرى غضب آلود فرمود.
من گفتم : به خدا سوگند كه اين خود علم است و ...
سخن پيرامون «جامعه» و كتاب امام على (ع) در روايات متعددى آمده است، و در اينجا ما به ذكر همين يك روايت بسنده مى‏كنيم.
حال به اين سخن مى پردازيم كه امامان بعد از اميرالمؤمنين على (ع) كتابهاى امام بويژه جامعه را چگونه پس از سپرى شدن ايام خويش به امام پس از خود به وديعت مى‏سپردند.

كتابهاى امام على (ع) در دست ائمه اهل البيت (ع)

شيخ كلينى در كتاب اصول كافى از قول سليم بن قيس 3 چنين آورده است :
من شاهد وصيت اميرالمؤمنين (ع) به فرزندش حسن (ع) بودم. آن حضرت پس از انجام وصيت ، حسين (ع) و محمد حنفيه و همه پسرها و بزرگان شيعيانش و خانواده‏اش را بر آن گواه گرفت. و آنگاه كتاب و سلاح خود را به فرزندش حسن (ع) تحويل داد و گفت:
پسرم، رسول خدا به من امر فرموده است كه تو را وصى خود گردانم و كتابها و اسلحه‏ام را به تو تحويل دهم، همانطور كه رسول خدا (ص) مرا وصى خود قرار داد و كتابها و اسلحه‏اش را به من سپرد.
و نيز فرمان داده است تا به تو دستور دهم كه چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت حسين (ع) تحويل دهى.
سپس اميرالمؤمنين (ع) روى به جانب حسين (ع) كرد و به او فرمود: و رسول خدا (ص) تو را نيز فرمان داده است كه آنها را بدين پسر خويش (على بن الحسين (ع)) تحويل دهى.
سپس دست على بن الحسين (ع) را گرفت و فرمود: و رسول خدا (ص) تو را نيز فرمان داده است تا آنها را به پسرت محمد تحويل دهى و از جانب رسول خدا (ص) و من به او سلام برسان 4.
و باز در كتاب كافى و بصائر الدرجات چنين آمده است :
حمران 5 مى گويد: از ابوجعفر، امام باقر (ع) در مورد صحيفه مهر و موم شده‏اى كه نزد «ام سلمه» به وديعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن مى گفتند سؤال نمودم . امام باقر (ع) فرمود:
رسول خدا را چون اجل فرا رسيد، على (ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود (از مواريث امامت) به ارث برد.
(اين علوم و معارف و سلاح رسول خدا (ص) همچنان نزد اميرالمؤمنين (ع) بود ) تا اينكه به حسن (ع) و پس از او به حسين (ع) رسيد. در اين موقع چون ما از غلبه دشمنان بيم داشتيم، اين بود كه آنها را (جدم حسين (ع)) نزد «ام سلمه» به امانت سپرد و بعد از آن على بن الحسين (ع) آنها را از ام سلمه باز ستاند.
من گفتم: بسيار خوب (بنابراين) سپس به پدرت رسيد، و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسيده است .
امام باقر (ع) پاسخ داد : آرى ، همينطور است . 6
و نيز از عمربن ابان 7 روايت شده است 8 كه گفت : از حضرت امام جعفر صادق در مورد صحيفه سر به مهرى كه نزد «ام المؤمنين ام سلمه» به امامت نهاده شده بود، و مردم از آن سخن مى گفتند جويا شدم. امام در پاسخ فرمود:
هنگاميكه رسول خدا (ص) درگذشت ، على (ع) دانش و سلاح و هر آنچه را نزد آن حضرت بود (از مواريث امامت) از او به ارث برد و همچنان نزدش بود تا اينكه به فرزندش حسن (ع) ، و بعد از او به حسين (ع) رسيد.
(در اينجا من صبر نكرده به دنبال سخنان امام ) عرض كردم: بعد از امام حسين (ع) آنها به على بن الحسين (ع) ، و از او به فرزندش (امام باقر «ع» ) رسيد و از او هم به شما منتقل شده است ؟
امام صادق (ع) فرمود: آرى همينطور است .
در كتاب غيبت شيخ طوسى ، و مناقب ابن شهر آشوب ، و بحارالانوار مجلسى، از قول فضيل 9 چنين آمده است : ابوجعفر، امام محمد باقر (ع) به من فرمود:
در همان هنگام كه حسين (ع) عازم حركت به سوى عراق بود، وصيت‏نامه پيغمبر (ص) و كتابها و ديگر اشياء آن حضرت را به امانت نزد «ام سلمه» گذاشت و به او فرمود: وقتى كه پسر بزرگترم به تو مراجعه كرد، آنچه را كه به تو امانت سپرده‏ام به او تسليم كن.
پس از اينكه حسين (ع) به شهادت رسيد، على بن الحسين نزد ام سلمه رفت، و آن بانو هم تمامى اشيائى را كه حسين (ع) به امانت نزدش نهاده بود ، به امام سجاد (ع) تحويل داد.10
و نيز در كتاب كافى، و اعلام الورى ، و مناقب ابن شهر آشوب ، و بحارالانوار مجلسى، از ابوبكر حضرمى 11 روايت شده است - لفظ از كافى است - كه امام صادق (ع) فرمود:
حسين (ع) در آن هنگام كه به سوى عراق عزيمت مى فرمود، كتابها و وصيت‏نامه را نزد «ام سلمه» به امانت نهاد.
(اينها همچنان نزد آن بانو بود) تا اينكه على بن الحسين (ع) بازگشت و (ام سلمه) همه آنها را به وى تحويل داد. 12
و البته اينها بغير از آن وصيتى است كه امام در كربلا به همراه آنچه كه امامى از امام ديگر به ميراث مى برد به امانت به دخترش فاطمه سپرد و او بعدها به على بن الحسين (ع) تحويل داد؛ زيرا در آن ايام، امام سجاد (ع) به سختى بيمار بود.

مواريث امامت و امام محمد باقر (ع)

در كافى، و اعلام الورى ، و بصائر الدرجات ، و بحارالانوار ، از قول عيسى بن عبدالله 13 از پدرش ازجدش چنين آمده است :
در بستر مرگ امام سجاد على بن الحسين (ع) به فرزندانش كه پيرامون او گرد آمده بودند، نظرى افكند، و سپس چشم به فرزندش محمد بن على (امام باقر «ع») انداخت و به او فرمود: «محمد ! اين صندوق را بگير و به خانه خود ببر.»
سپس امام به سخن خود ادامه داده فرمود:
«در اين صندوق به هيچ عنوان دينار و درهمى وجود ندارد، بلكه آكنده از علوم است .» 14
و نيز در بصائر الدرجات و بحارالانوار ، از همين عيسى بن عبدالله بن عمر روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود:
پيش از آنكه على بن الحسين (ع) بدرود حيات گويد سبد يا صندوق را حاضر كرده به فرزندش فرمود : محمد! اين صندوق را ببر. او نيز صندوق را توسط چهار نفر حمل نمود و برد.
چون امام سجاد درگذشت ، عموهايم براى گرفتن سهم خود از محتويات آن صندوق به پدرم مراجعه كرده گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز!
امام باقر در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم كه شما را نصيبى در آن نيست . اگر شما را بهره‏اى در آن مى‏بود آن را (پدرم) به من تحويل نمى داد.
(سپس امام صادق (ع) اضافه كرده مى فرمايد: )
در آن صندوق سلاح رسول خدا (ص) و كتابهاى او قرار داشت . 15

مواريث امامت و امام صادق (ع)

در بصائر الدرجات از قول زراره 16 آمده است كه امام صادق (ع) فرمود:
هنوز امام باقر (ع) حيات داشت كه آن مواريث و كتابها به من منتقل شد.17

امام موسى بن جعفر (ع)

در كتاب غيبت نعمانى، و بحارالانوار مجلسى از قول حماد صائغ آمده است كه گفت :
در آن مجلسى كه مفضل بن عمر مسائلى را از ابو عبدالله امام صادق (ع) مى پرسيد حاضر بودم ...
در اين هنگام ابوالحسن موسى (ع) (امام كاظم (ع) ) وارد شد. امام صادق (ع) رو به مفضل كرده پرسيد:
«دوست دارى كه مالك كتاب على (بعد از من) را ببينى؟»
مفضل پاسخ داد: چه از اين بالاتر و بهتر!
امام اشاره به امام كاظم كرده فرمود: «اين وارث و مالك كتاب على است.» 18
امام رضا (ع)
در كافى و ارشاد مفيد و غيبت شيخ طوسى و بحارالانوار از امام كاظم (ع) روايت مى‏كنند كه فرمود:
فرزندم على بزرگترين فرزند من ، و نيكترين آنان در نظر من، ومحبوبترينشان براى من مى باشد او در كنار من به كتاب جفر نگاه مى كند؛ و هيچكس جز پيغمبر يا وصى پيغمبر بدان نظر نكرده است .19

امامان مكتب اهل البيت به «جامعه» مراجعه مى‏كنند

نخستين امامى كه به كتاب اميرالمؤمنين (ع) اشاره كرده و از آن سخن گفته است، امام على بن الحسين زين العابدين (ع) مى‏باشد. اين مطلب در كتابهاى كافى، من لايحضره الفقيه، تهذيب، معانى الاخبار، و وسائل آمده است، و ما آن را ازكتاب كافى نقل مى‏كنيم.
از ابان بن تغلب 20 روايت شده كه گفت:
از على بن الحسين (ع) در مورد كسى سؤال شد كه درباره مقدارى از مال خود وصيت كرده است.(يعنى به طور مبهم وصيت كرده است كه قدرى از مال مرا به فلان مصرف برسانيد، ولى مقدار آن را مشخص نكرده و عبارتى مانند «شى ء من مالي» به كار برده است.)
آن حضرت در پاسخ فرمود:
«شى‏ء» در كتاب على (ع) يك ششم محسوب مى‏شود.21 و نيز در كتابهاى خصال، و عقاب الاعمال، و وسائل الشيعه، از امام باقر (ع) روايت شده است كه فرمود:
در كتاب على (ع) آمده است:
سه خصلت است كه دارنده آن نمى‏ميرد مگر اينكه و بال و زيان آنها در ايام حيات خود ببيند. آنها عبارتنداز:
سركشى، بريدن از بستگان وخويشاوندان و سوگند دروغ...22
امام صادق (ع) نيز در مورد اثبات اول ماه را رؤيت هلال به كتاب اميرالمؤمنين (ع) اشاره فرموده است. 23
بجز مواردى كه ذكر شد، ما خود سى و نه مورد ديگر از روايت‏هائى كه در آنها دو امام بزرگوار، امام باقر و امام صادق (ع) از كتاب اميرالمؤمنين على (ع) سخن گفته‏اند به دست آورده‏ايم .24
گذشته از اينها مواردى نيز بوده است كه همين دو امام بزرگوار عين كتاب اميرالمؤمنين را بيرون آورده متن آنرإ؛ّّ براى برخى از اصحاب خود چون زراره، محمد بن مسلم 25، عمربن اذينه 26، ابو بصير، و ابن بكير 27، و عبدالملك بن اعين 28 و معتب 29 خوانده‏اند. 30
و نيز گاهى ديده شده است كه امام باقر و امام صادق (ع) كتاب اميرالمؤمنين را در برابر پيروان مكتب خلفا گشوده و مطالبى ازآن را به ايشان نشان داده‏اند. حديث زير مبين همين مطلب است .
نجاشى روايت كرده است كه: عذافر صيرفى 31 به همراه حكم بن عتيبه 32 به خدمت امام باقر (ع) رسيدند. حَكم آغاز سخن كرد و مسائلى را مطرح ساخت و امام با اينكه ديدار حكم را خوش نداشت، او را پاسخ مى‏داد تا اينكه در مسأله‏اى بينشان اختلاف نظر افتاد (و حَكم پاسخ امام را نپذيرفت). در اين هنگام امام باقر روى به فزند خود كرده فرمود: «پسرم برخيز و آن كتاب على (ع) را بياور.»
فرزند امام فرمان برد و كتابى بزرگ كه طوماروار روى هم پيچيده شده بود پيش روى آن حضرت نهاد. امام آن راگشود و به جستجوى مسأله مورد بحث پرداخت تا آن را بيافت و سپس فرمود:
«اين املاء رسول خدا (ص) و خط على (ع)است.»
سپس روى به حكم كرده و فرمود:
«اى ابواحمد، تو و سلمه 33 و ابوالمقدام 34به هر طرف كه مى‏خواهيد،به شرق و به غرب برويد، كه به خدا سوگند علمى از اين مطمئن‏تر كه نزد ما خانواده است و جبرئيل بر ما فرود آورده، نزد هيچكس ديگر نخواهيد يافت.» 35
دوازده امام اهل البيت (ع) گاه مى‏شد كه حكم مسأله‏اى را از كتاب امام على بن ابى طالب (ع) مى‏گفتند و به كتاب امام تصريح مى‏كردند و گاه نيز همان حكم را بدون اينكه نامى از كتاب امام (ع) ببرند بيان مى‏داشتند كه ما اين مطلب را در كتاب «معالم المدرستين» 36 شرح داده‏ايم.
از همين روست كه تمامى احاديث ائمه اهل البيت (ع) را سندى واحد است، و احاديث آنها با هم از يك ريشه برخاسته، و از يگانگى كامل با هم برخوردارند.
هشام بن سالم 37 حمادبن عثمان 38 و ديگران روايت كرده‏اند كه ابو عبدالله امام صادق (ع) فرمود:
حديث من، حديث پدرم مى‏باشد؛ و حديث پدرم، حديث جدم. و حديث جدم، همان حديث حسين است. و حديث حسين، حديث حسن است؛ و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين ،و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا؛ و حديث رسول خدا، سخن خداى عزوجل مى‏باشد.39
و از همين جهت بود كه امام باقر (ع) در پاسخ جابربن عبدالله - كه از حضرتش خواسته است: هر وقت برايم حديثى بيان مى‏فرمائيد، اسناد آن را هم برايم بگوئيد - فرمود:
پدرم، از جدم از رسول خدا از جبرئيل، از جانب خداى عزوجل برايم چنين حديث كرد. و هر حديثى كه من براى تو مى‏گويم، به همين اسناد است. 40
و از همين روى بود كه ابو عبدالله امام صادق (ع) به «حفص بن بخترى» 41 فرمود:
آنچه از من شنيده‏اى مى‏توانى آن را از جانب پدرم روايت كنى. و آنچه را كه از من شنيده‏اى مجازى تا از جانب رسول خدا روايت كنى. 42
و شاعر در همين زمينه چه نيكو سروده است كه:
فوال أناساً قولهم و حديثهم
روى جدنا عن جبرئيل عن البارى
يعنى: پس دوستى و پيروى كسانى را پيشه كن كه گفتار و حديث آنان چنين است: جد ما، از جبرئيل، از خداوند متعال روايت كرده است .
تا اينجا مشخص ساختيم كه ائمه اهل البيت (ع) عملاً چگونه امت اسلامى را آگاه مى‏ساختند كه ايشان وارثان پيغمبر در علوم و معارف اسلامى هستند و اين علوم را على (ع) به خط خود و املاء رسول خدا (ص) در كتابى ويژه مدون ساخته است .

پي نوشت :

1- دو نفر به ابوبصير معروف مى‏باشند كه يكى از آنها يحيى پسر ابوالقاسم، مكنى به «ابومحمد» و از جمله اصحاب حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) بوده و مطلقاً به او «ابوبصير» مى‏گفتند. در اينجا مراد همين ابوبصير است. به كتاب قاموس الرجال مراجعه فرمائيد.
2- كافى 239/1، بصائر الدرجات ص 151 - 152، وافى .135/2 البته اين روايت طولانى است و ما به قدر حاجت ازآن برگزيده‏ايم. حديثى ديگر نيز از ابوبصير روايت شده كه با حديث مزبور در لفظ قدرى اختلاف دارد. رجوع شود به بصائر الدرجات ص 149 ح 14، و ص 154 ح 7، و ص 142 ح 1، و وافى 135/2.
3- سليم بن قيس ابوصادق الهلالى العامرى از جمله اصحاب اميرالمؤمنين (ع) بوده است كه ساير ائمه تا حضرت سجاد (ع) را نيز درك كرده است. قاموس الرجال 445/4.
4- كافى 297/1 - 298، وافى 79/2.
5- ابوحمزه يا ابوالحسن، حمران بن اعين شيبانى، مردى تابعى و مورد قبول و اطمينان بوده است و از امام باقر و امام صادق (ع) روايت كرده است. به قاموس الرجال (413/4) مراجعه نمائيد.
6- كافى 235/1، بصائر الدرجات ص 177 و 186 و 188 و وافى 132/2.
7- ابوحفص، عمربن ابان كلبى كوفى از جمله اصحاب امام جعفر صادق (ع) بوده است، معجم رجال الحديث 12/13.
8- كافى 236/1، بصائر الدرجات ص 184 و 177، وافى 134/2.
9- ابوالقاسم، فضيل بن يسار آزاد كرده «بنى نهد» از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) بوده است. قاموس الرجال 343/7.
10- كتاب الغيبه شيخ طوسى (تبريز 1323 ه') ص 128، مناقب ابن شهر آشوب .172/4 بحارالانوار 18/46 ح 3.
11- ابوبكر حضرمى، عبدالله بن محمد نام دارد و از امام صادق (ع) احاديث بسيارى روايت كرده است. قاموس الرجال 15/16.
12- كافى 304/1، اعلام الورى ص 152، بحارالانوار 19/46، مناقب ابن شهرآشوب 172/4.
13- عبسى بن عبدالله بن عمر بن على بن ابى طالب (ع) كه به او هاشمى مى‏گفتند از اصحاب امام صادق (ع) بوده و احاديث بسيارى از آن حضرت روايت كرده است. قاموس الرجال 275/7 - 276.
14- كافى 305/1 ح 2، اعلام الورى ص 260، بصائر الدرجات ص 44، بحارالانوار 229/46، وافى 83/2.
15- كافى 305/1 ح 1، وافى 82/2، بصائر الدرجات ص 165، اعلام الورى ص 260، بحار الانوار 229/46.
16- زراره ابوالحسن و نام او عبدربه، فرزند اعين آزاد كرده بنى شيبان كوفى بوده و از امام صادق (ع) روايت كرده است وى در سال 150 ه' وفات نموده است. قاموس الرجال 154/4.
17- بصائر الدرجات ص 158 و 180 و 181 و 186.
18- كتاب الغيبه نعمانى ص 177، بحارالانوار 22/48 ح 34.
19- اصول كافى 311/1، ارشاد مفيد ص 285، غيبت شيخ ص 28، و وافى .83/2 و نيز رجوع كنيد به بصائر الدرجات ص 164 ح 7 تا 9.
20- ابان بن تغلب رياح ابوسعيد بكرى از موالى بنى جرير است كه از امامانى چون حضرت سجاد وحضرت باقر، و حضرت صادق (ع) روايت كرده است. او به كسانى كه از روايت احاديث امام صادق (ع) به سرزنش برخاستند گفته است: چطور به خود اجازه مى‏دهيد مرا از روايت احاديث مردى سرزنش كنيد كه از او سؤالى نكردم مگر اينكه در پاسخ فرمود: رسول خدا فرمود...
21- كافى 40/7 ح 1، من لا يحضره الفقيه 151/4، معانى الاخبار ص 217، تهذيب 211/9 ح 835، وسائل الشيعه 450/13 ح 1.
22- خصال شيخ صدوق ص 124، عقاب الاعمال شيخ صدوق ص 261، وسائل الشيعه 119/16.
23- استبصار شيخ طوسى 64/3، وسائل الشيعه 184/7.
24- رجوع كنيد به معالم المدرستين 336/2 - 339.
25- ابوجعفر اوقص، محمد بن مسلم بن رياح طحان، از امام باقر (ع) روايت كرده و مؤلف كتاب «اربعمائة مسألة فى ابواب الحلال والحرام» بوده است. وفاتش در سال 150 هجرى است. قاموس الرجال 378/8.
26- مى‏گويند نامش محمد بن عمر بن اذينه بوده كه نام پدرش بر نام خودش پيشى گرفته است. وى از اصحاب امام صادق (ع) بوده است. معجم رجال الحديث 21/13.
27- ابن بكير، ابوعلى عبدالله بن بكير بن اعين شيبانى است. از ثقات مى‏باشد و از امام صادق (ع) روايت كرده است. قاموس الرجال 399/5.
28- عبدالملك بن اعين، ابوفراس شيبانى است كه از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روايت كرده و در زمان امام صادق (ع) از دنيا رفته است. قاموس الرجال 181/6.
29- معتب آزاد كرده، امام صادق (ع) است منصور دو انيقى خليفه عباسى فرمان داد تا او را هزار تازيانه بزنند كه بر اثر آن درگذشت. قاموس الرجال 47/9.
30- براى ملاحظه‏روايات مربوط مراجعه كنيد به، معالم المدرستين 339/2 - 343.
31- عذافر بن عيسى خزاعى صيرفى است كه از امام جعفر صادق (ع) روايت كرده است. قاموس الرجال 295/6.
32- حكم بن عتيبه كوفى است كه از امام باقر و صادق (ع) روايت نقل كرده است. حكم به سال 113 يا 114 يا 115 در سن شصت و چند سالگى درگذشت. اصحاب صحاح در مكتب خلفا احاديث او را آورده‏اند. قاموس الرجال 375/3، و تهذيب 292/1.
33- سلمة بن كهيل، ابو يحيى حضرمى كوفى است. امام باقر و امام صادق (ع) را درك كرده است. قاموس الرجال 439/4.
34- ابوالمقدام، ثابت بن هرمز آهنگر پارسى است. امام باقر و امام صادق (ع) را درك كرده است. او، و سلمه از «بتريه» بودند كه مردم را به ولايت على (ع) دعوت مى‏كردند، در حاليكه امامت ابوبكر و عمر را نيز قبول داشتند و عثمان و طلحه و زبير و عايشه را دشمن مى‏داشتند. اينها معتقد به خروج با اولاد على بن ابى طالب (ع) بوده در اين راه امر به معروف و نهى از منكر هم مى‏كردند وهر كدام از اولاد على (ع) را كه بر حاكم زمان مى‏شوريد و خروج مى‏كرد، امام مى‏دانستند. قاموس الرجال 287/2 - 289.
35- رجال نجاشى ص 279.
36- معالم المدرستين 344/2.
37- هشام بن سالم، ابو محمد جواليقى كوفى است از امام صادق روايت كرده و كتابى نيز تأليف كرده است قاموس الرجال 357/9.
38- حماد بن عثمان فزارى از امام صادق و كاظم و رضا (ع) روايت كرده است قاموس الرجال 397/3.
39- كافى 53/1، ارشاد مفيد ص 257.
40- امالى مفيد ص 26.
41- حفص بن بخترى بغدادى، در اصل كوفى، از جمله اشخاصى است كه از امام جعفر صادق (ع) روايت كرده است و داراى كتابى نيز مى‏باشد قاموس الرجال 355/3.
42- وسائل الشيعه 380/3 ح 86.

منبع: نقش ائمه در احياء دين، ج 11، صص 43 - 29




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط