رمانوارهی «حاجیبابا» داستانی است که در ترجمهی فارسیاش با نثر جذاب، ایران، ایرانیان، هویت مردم ایران و باورهای مذهبی و اعتقادی آنان را از طریق طنز و هزل، مورد اهانت و تمسخر قرار داده،هنوز پس از گذشت بیش از یک قرن، در خصوص اینکه میرزا حبیب مترجم این کتاب بوده یا نویسندهاش اختلافنظر و ابهام بسیار وجود دارد.
میرزا حبیب اصفهانی یکی از روشنفکران نیمهی دوم قرن سیزدهم هجری است که در زمینهی ترجمه و تألیف، فعالیت داشته است. میرزا حبیب شاعر و نویسنده بود و شهرت او عمدتاً به دلیل کتاب «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» است که هنوز پس از گذشت بیش از یک قرن، در خصوص اینکه میرزا حبیب مترجم این کتاب بوده یا نویسندهاش (و اگر واقعاً مترجم آن بوده، نویسندهی حقیقی این کتاب چه کسی است؟) اختلافنظر و ابهام بسیار وجود دارد. به هر حال، حتی اگر آنگونه که رسماً عنوان شده است، جیمز موریهی انگلیسی را نویسندهی «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» و میرزا حبیب را صرفاً مترجم آن بدانیم، باز هم با توجه به دخلوتصرفاتی که میرزا حبیب در ترجمه انجام داده و به عبارتی اصلاً داستان حاجیبابا را هنگام ترجمه نگاشته است و با توجه به نوع نگارش و نثر او در کتاب «حاجیبابا»، بهراستی میرزا حبیب اصفهانی را باید در زمرهی یکی از نویسندگان تأثیرگذار ادبیات زمینهساز مشروطه دانست. نثر میرزا حبیب، پرداخت داستانی و وجه ایرانی خاصی که به اثر داده است (اگر میرزا حبیب را مترجم این اثر و احیاناً جیمز موریه را نویسندهی آن بدانیم)، با توجه به نثر و آثار نویسندگان آن مقطع، آنقدر قوی و تأثیرگذار است که مقام نویسندگی میرزا حبیب را بالاتر از اعتمادالسلطنه و بسیاری از معاصران دیگر او قرار میدهد.
میرزا حبیب اصفهانی در قریهی «بن» از توابع چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. در اصفهان و تهران به تحصیل مقدمات پرداخت و پس از آن، برای ادامهی تحصیلات، به بغداد رفت. میرزا حبیب، منورالفکر و از دوستان میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی بود. نگاه میرزا حبیب به دین و دیانت نیز نگاهی مبتنی بر تفسیر مدرنیستی روشنفکرانه از دین بود. عالم او عالم تجددگرایی سطحی منورالفکران اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری بود و مفاهیم و معانی و احکام دینی را نیز از منظر تعلقات روشنفکرانه و مشهورات مدرنیستی تفسیر (و در حقیقت تحریف) میکرد. میرزا حبیب شعر میسرود و در شاعری، «دستان» تخلص میکرد. او بود که برای اولینبار لغت «دستور» را برای قواعد زبان فارسی به کار برد.
میرزا حبیب صاحب تألیفاتی بود و سه کتاب در دستور زبان فارسی از او باقی مانده است. در اواخر عمر، در عثمانی اقامت گزید و با منورالفکرانی چون میرزا آقاخان کرمانی، خبیر الملک و شیخ احمد روحی به فعالیتهای سیاسی-فرهنگی روشنفکرانه پرداخت. میرزا حبیب اصفهانی در سال 1311، دچار بیماری شد و برای معالجه به منطقهی آبهای معدنی «بورسا» رفت و سرانجام در سال 1315هـ.ق درگذشت. از میرزا حبیب ترجمهای از رمان «ژیل بلاس» اثر لوساژ، رماننویس فرانسوی، باقی مانده است. البته مشهورترین اثر مرتبط با میرزا حبیب، «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» است که تألیف و یا شاید ترجمهی اوست.
رمانوارهی «حاجیبابا»
ملکالشعرای بهار در کتاب «سبکشناسی»، دربارهی سرگذشت حاجی بابای اصفهانی چنین مینویسد:
«نثر حاجی بابا گاهی در سلامت و انسجام و لطافت و پختگی مقلد گلستان، گاه در مجسم ساختن داستانها و تحریک نفوس و ایجاد هیجان در خواننده، نظیر نثرهای فرنگستان است. هم ساده است و هم فنی، هم با اصول کهنهکاری استادان نثر موافق و هم با اسلوب تازه و طرز نو همداستان و در جمله، یکی از شاهکارهای قرن سیزدهم هجری قمری است. تنها عیبی که در این کتاب دیدهایم آن است که در استعمال افعال انشایی، طرز جدید و قدیم را با هم ترکیب کرده و از تحت ضابطه و رسم بیرون شده است.»[2]
جیمز موریه یکی از کارمندان سفارت انگلیس در ایران بود که مورد توجه سر هارفورد جونز واقع گردید و پس از آنکه جونز، وزیر مختار انگلیس در ایران شد، با سمت «منشی مخصوص و وزیر مختار» در ایران مشغول به کار گردید. جیمز موریه در انعقاد قرارداد استعماری علیه ایران همدست میرزا ابوالحسنخان ایلچی (روشنفکر فراماسون که مدتی وزیر خارجهی رژیم قاجار بود) و همراه او بود. موریه چند سال از پایان مأموریت استعماریاش و هنگام اقامت در انگلستان، کتاب «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» را منتشر کرد. (1824)
انتشار کتاب در انگلستان، موجب خشم شدید فتحعلیشاه گردید. رمانوارهی «حاجیبابا» داستانی است که در ترجمهی فارسیاش با نثر جذاب، ایران، ایرانیان، هویت مردم ایران و باورهای مذهبی و اعتقادی آنان را از طریق طنز و هزل، مورد اهانت و تمسخر قرار داده و ایرانیان را مردمی دغلکار و فاقد اصول اخلاقی جلوه داده است. در حالی که در همان زمان که رمانوارهی «حاجیبابا» منتشر شده است (یعنی انگلستان سال 1824م. و ایران سال 1240هـ.ق)، بنا بر آنچه رماننویسان انگلیسی برای ما توصیف میکنند، انگلستان کشوری درگیر استثمار علیه کارگران و روستاییان محروم بوده و مردم آن (حداقل گروههای شهرنشینی که در رمانهای دیکنز، تاکری و در برخی آثار خواهران برونته توصیف آنها آمده است) گرفتار انبوهی از رذایل اخلاقی و تنگنظریهای طمعکارانه بودهاند و اگر بخواهیم منصفانه قضاوت نماییم، بهراستی ایرانیان آن زمان از همتایان انگلیسی همزمان خود، بیشتر متصف به جوانمردی و پایبندیهای اخلاقی بودهاند و موریه (اگر نویسندهی این کتاب اوست) خوب بود که قبل از اهانت به اخلاق و رفتار ایرانیان، نگاهی به شخصیت فرهنگی و رفتار جمعی هموطنان خود میافکند.
البته رمانوارهی «حاجیبابا» توسط هر شخصی که نوشته شده باشد، رمانی با جهتگیری و مضمون استعماری است. در آن دوران مرسوم بود که آثاری در مذمت و تحقیر خلقیات و فرهنگ مردم تحت سلطه (و یا مردمی که انگلستان قصد داشت آنها را تحت سلطهی خود قرار دهد) نوشته میشد که هدف آن تخریب و تخطئهی هویت و وجوه فرهنگی و شخصیتی و اعتمادبهنفس مردمی بود که استعمار بریتانیا بر آنها مسلط شده بود و یا قصد داشت آنها را تحت سلطه قرار دهد. نظیر این کار را برخی نویسندگان (در همین مقطع مورد بررسی) علیه مردم مصر نیز انجام داده بودند. (داستان «آناستازیوس» نوشتهی توماس هوپ که به تخریب سیما و هویت مسلمانان مصر و عثمانی پرداخته بود.) جیمز موریه از شرق و مردم مشرقزمین و بهویژه مسلمانان، نفرت و نسبت به آنها دشمنی فوقالعاده داشت.
«تنفر موریه از شرق و شرقیها از دوران زندگی او در ترکیه سرچشمه میگرفت و به قول حسن جوادی، یکی از علل خصومت او نسبت به ایرانیان، خصومتی بود که نسبت به دین اسلام داشت... محیط زندگی و جوانی موریه یک محیط سیاسی و مستعمراتی بود.»[3]
رمانوارهی «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی»، ماجرای زندگی جوانی است که دکان دلاکی پدرش (کربلایی حسن) را ترک میگوید. این جوان که «حاجیبابا» نام دارد، در شانزدهسالگی، با یکی از مشتریانش که «عثمانآقا بغدادی» نامیده میشود و سنیمذهب است، همراه میشود تا بهعنوان منشی او به سفر تجارتی برود. قصد عثمانآقا این بود که به خراسان برود و پوست بخارایی خریداری کند، اما او و حاجیبابا در راه به دست ترکمانان اسیر میشوند و مجموعهای از اتفاقات برایشان رخ میدهد که رمانوارهی «حاجیبابا» شرح این ماجراهاست.
نویسندهی کتاب (موریه، میرزا حبیب یا هر نویسندهی ناشناس دیگر) در لابهلای صفحات داستان و شرح حوادث و ماجراها، ضمن حمله و هتاکی و تخطئه و تحقیر و به سخره گرفتن مسلمانان و ایرانیان، روحانیت شیعه را نیز بهطور مستمر مورد حمله و اهانت قرار داده است. رمانوارهی «حاجیبابا» به این منظور نوشته شده است تا ضمن ارائهی تصویری زشت و کریه از مسلمانان ایران و روحانیون شیعه، اعتمادبهنفس و وجوه هویتی و عزت مردم ما را نیز تخریب نماید. نویسنده و مترجم (اگر واقعاً مترجمی در کار باشد)، ضمن نشان دادن معایب و مظالم استبداد قاجاری، روایت و توصیف آن ضعفها را دستمایهای برای حمله به روحانیت و تخطئه و تخریب اسلام و مسلمانان ایرانی و ترویج نوعی مرعوبیت و مجذوبیت نسبت به غرب مدرن و فرهنگ و رسم مدرنیستهای غربی قرار داده است.
نویسندهی «سرگذشت حاجیبابا» کیست؟
بسیاری از منتقدین که دربارهی رمانوارهی حاجیبابا سخن گفتهاند، به این مهم اشاره کردهاند که نثر کتاب و شخصیتپردازیها و آشنایی عمیق نویسنده با وجوه و لایههای فرهنگی مردم ایران (که در این کتاب سعی وافر در تخریب و تحقیر آن داشته است) بهگونهای است که بسیار بعید، بلکه محال مینماید که نویسندهی آن یک نفر انگلیسی باشد که فقط چند سال در ایران اقامت داشته و حتی نمیتوانسته است زبان فارسی را خوب صحبت کند.
«در اینکه موریه زبان فارسی را بهخوبی نمیدانسته و حتی بسیار بدتلفظ بوده، حرفی نیست و نیز در این مسئله که خود او در مقدمه مینویسد این کتاب را از فارسی ترجمه کرده است و در متن انگلیسی کتاب نیز اصلاحاتی هست که داد میزند ترجمه تحتاللفظ فارسی است، باز حرفی نیست. حرف در این است که کدام ایرانی این کتاب را نوشته است.»[4]
کریستف بالائی و میشل کویی پرس در کتاب «سرچشمههای داستان کوتاه فارسی» مینویسند:
«آیا نویسندهی این سرگذشت بهراستی انگلیسی بوده است یا ایرانی؟ [اسماعیل] رائین به نظریهی دوم گرایش نشان داده است و دلیل او در این نظر آن است که سرگذشت حاجیبابا شامل تعداد زیادی عبارات عامیانهی ایرانی است که ناگزیر از فارسی به انگلیسی ترجمه شده است.»[5]
هرچند کریستف بالائی و میشل کویی پرس مدعیاند «این استدلال چندان وزنی ندارد»، اما حقیقت این است که پذیرش اینکه جیمز موریه نویسندهی اصلی این رمانواره باشد بسیار دشوار است. اگر هم بخواهیم این رأی را بپذیریم، آنگاه باید مدعی شویم که میرزا حبیب اصفهانی در واقع متن موریه را ترجمهی آزاد و یا به عبارت دقیقتر، بازنویسی کرده است و بنابراین دقیقتر آن است که «حاجیبابا» را انگاشتهی میرزا حبیب اصفهانی بدانیم.
میرزا حبیب اصفهانی نویسندهی روشنفکر شبهمدرنیستی بود که در مسیر ترویج مشهورات سکولار-اومانیستی و بسترسازی برای غربزدگی شبهمدرن در ایران فعالیت میکرد. او در «سرگذشت حاجیبابا» همهی عداوت، کینه و نفرتش علیه روحانیت (که چونان سدی محکم علیه استعمار انگلیس ایستاده بود)، اسلام و مسلمانان ایرانی را در هیئت یک رمانواره نوشت و منتشر کرد.
ادامه دارد...
پینوشتها:
1. شهریار زرشناس متولد 1344 است. در خارج از کشور تاریخ،فلسفه و روانشناسی شخصیت خوانده است. موضع رساله او بررسی مفهوم شخصیت در پرتو سوبژکتیوتیه بود .از سال 1371 به تدریس در دانشگاههای مختلف پرداخت.
زرشناس از دوستان و همکاران شهید سید مرتضی آوینی در مجله سوره بوده و تا کنون حدود 30 کتاب و صده ها مقاله از وی منتشر شده است.
2. ملکالشعرای بهار، محمدتقی، سبکشناسی، جلد سوم، امیرکبیر، تهران، 1373، ص 166.
3. ناطق، هما، از ماست که بر ماست، انتشارات آگاه، تهران، 1357، ص 107.
4. فشاهی، محمدرضا، گزارشی کوتاه از تحولات فکری و اجتماعی در جامعهی فئودالی ایران، انتشارات گوتنبرگ، تهران، 1354، ص 409.
5. بالائی،کریستف و کویی پرس، میشل، سرچشمههای داستان کوتاه فارسی، احمد کریمی حکاک، انتشارات معین، انجمن ایرانشناسی فرانسه، تهران، 1378، ص 41.