در مسير مقابله با نفوذ جهل و خرافه در مراثي و عزاداري ها
نويسنده:
در مسير مقابله با نفوذ جهل و خرافه در مراثي و عزاداري ها
مرثيه سرايي و عزاداري براي مصائب و رنج ها و شهادت جانسوز حضرت امام حسين (علیه السلام ) و فرزندان و اصحاب آن حضرت سنت شريف و بزرگي است كه توسط ائمه اطهار(علیهم السلام ) بنيان نهاده شد.
امامان معصوم (علیهم السلام ) كه با آثار به جاي مانده از نهضت مقدس و عظيم و شگفت انگيز عاشورا مواجه بودند و از اهداف و آرمان هاي والا و ارزش هاي جامع و تحول زاي نهفته در آن وقوف و شناخت كامل داشتند و از نقش حياتي و زيربنايي و هميشه زنده و پويا و تحرك آفرين آن در همه اعصار و زمان ها و ادوار و مقاطع تاريخي آگاه بودند مسئوليت سنگيني بر دوش خويش احساس مي كردند تا از همه شيوه هاي مشروع و الهي براي نشر و گسترش آن در بستر زمان استفاده شايسته كنند.
در نگاه گسترده و هدفمند ائمه دين (علیه السلام ) اولين وظيفه و مسئوليت تبيين فلسفه و انگيزه ها و آثار ارزشمند نهضت مقدس امام حسين (علیه السلام ) بود و اين مهم را در رهنمودهاي ژرف و راهگشاي خويش به جوامع ديروز و امروز ارائه دادند وآگاهي و بينش آفريدند. لكن ائمه دين (علیهم السلام ) مسئوليت خويش را با تشريح آرمان هاي نهضت عاشورا تمام شده تلقي نمي كردند و معتقد بودند كه تبيين قيام حسيني براي ماندگاري راه مقدس او كافي نيست و بايد در كنار اين عنصر كه با « اذهان و افكار » پيوند و ارتباط دارد از « عواطف و احساسات » نيز بهره جست .
نگرش ائمه اطهار(علیهم السلام ) در اين موضوع بسيار دقيق و عميق بود زيرا انسان را نمي توان در ذهن و فكر محدود كرد و بر عاطفه و احساس او چشم فرو خوابانيد كه او بر اساس آفرينش خاص و كامل خود مجموعه اي از اين عناصر حياتي است و نبايد و نمي توان نگرشي يكسويه به او افكند. در نگاه جامع ائمه دين (علیهم السلام ) ـ كه از نگرش همه جانبه تعاليم ومعارف اسلام مايه مي گيرد ـ نه مي توان انسان را در فكر و عقل محدود نمود و نه مي توان او را در عاطفه و احساس محصور كرد. هيچ كدام از اين دو به تنهايي قادر به رشد و كمال جامع و واقعي انسان نخواهد بود. انسان تابع فكر و عقل محض ناقص است و در يك جهت خاص رشد مي كند و سرانجام تبديل به موجودي تك ساحتي و سخت و انعطاف ناپذير مي شود و انسان تابع عاطفه و احساس مطلق نيز كامل نيست و ناقص و يكسويه است و از راهگشايي ها و رشد و پيشرفت هاي ناشي از نقش آفريني فكر و عقل بي بهره مي ماند.
ائمه اطهار(علیهم السلام ) براي تبليغ و ترويج نهضت مقدس كربلا در بستر زمان هم تبيين و تشريح فكري اين انقلاب بزرگ را ضروري مي دانستند و هم بر محمل بال هاي عاطفه و احساس نشاندن ارزش هاي والا و مقدس حماسه پرشور حسيني را لازم و مهم تلقي مي كردند.
مرثيه سرايي و عزاداري براي حضرت اباعبدالله الحسين (علیه السلام ) به اين دليل توسط امامان معصوم (علیهم السلام ) پايه گذاري شد كه عواطف و احساسات مردم را با آرمان ها و ارزش هاي نهضت عاشورا پيوند زنند و آنان با گريستن و سوگواري براي امام حسين (علیه السلام ) به حضور در حماسه حسيني و همراهي با اين قيام و مقابله با « يزيديان » در هر عصر و زمان ترغيب گردند. تحقق اين هدف باعث مي گردد جوامع اسلامي در تمام مقاطع تاريخي و مناطق جغرافيايي همچنان كه نهضت حسيني به صيانت و پاسداري از دين و تقابل و تعارض با دشمنان جبهه حق پرداخت در محافظت از اسلام و قوانين جامع و حياتبخش آن بكوشند و با موانع راه كه توسط جبهه مشترك كفر وشرك و نفاق ايجاد مي گردد مقابله نمايند.
نقل چند نمونه از رهنمودهاي ائمه دين (علیهم السلام ) درباره ارزش و ثواب گريستن براي حضرت امام حسين (علیه السلام ) ژرفاي تفكر و صلاحديدهاي عميق آن مطهران دربنيان نهادن سنت متحرك و انقلاب آفرين مرثيه سرايي و عزاداري را مي نماياند.
حضرت امام زين العابدين (علیه السلام ) مي فرمايد :
« هر مومني كه بر شهادت حسين (علیه السلام ) به گونه اي بگريد كه اشك بر گونه اش جاري شود خداوند براي او غرفه هايي در بهشت آماده مي سازد تا در آن ها سكونت گزيند . » (1 )
امام زين العابدين (علیه السلام ) خود همواره در سوگ حضرت امام حسين (علیه السلام ) به شدت مي گريست و الگوي عملي براي جامعه اسلامي در اين گرايش و رفتار پسنديده و حكمت زا محسوب مي شد . (2 )
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) مي فرمايد :
« همانا گريستن و بي تابي كردن در تمام ناملايمات و مصائب ناپسند است مگر در مصيبت حسين بن علي كه آدمي دراين گريه و جزع اجر و پاداش خواهد يافت . » (3 )
امام صادق (علیه السلام ) نيز در مصائب حضرت اباعبدالله الحسين (علیه السلام ) همواره نالان وگريان بود و به طور عملي اين سنت آگاهي بخش و حركت زا را در جامعه اسلامي ترويج مي نمود . (4 )
حضرت امام رضا(علیه السلام ) نيز افراد جامعه را به گريستن براي امام حسين (علیه السلام ) ترغيب فراوان مي نمود و علاوه بر آن خود به اين سنت پايدار همواره عمل مي كرد و گريه هاي سوزناك و عزاداري هاي جانگداز داشت و با دعوت از « دعبل بن خزاعي » شاعر آن زمان ودرخواست سرائيدن شعر در سوگ امام حسين (علیه السلام ) به همراه خانواده اش به عزاداري مي پرداخت (5 )
به اين ترتيب مرثيه سرايي و عزاداري براي حضرت اباعبدالله (علیه السلام ) به صورت « سنت متحرك » براي جامعه اسلامي در همه اعصار و زمان ها بنيان گذاشته شد و در طول تاريخ اين گرايش و روش به صورت برگزاري مراسم عزاداري در محافل مذهبي استمرار يافت .
از آنجا كه هر قانون يا سنت اسلامي در گستره تاريخ در معرض دستبرد تحريف و بدعت قرار گرفته و از طرف افراد و گروه هاي ناسالم و سوداگر به جهل و خرافه آلوده شده است سنت عزاداري نيز از اين تهاجم و آفت و آسيب مصون نمانده است و افراد وگروه هاي شياد و سودجو درصدد ايجاد انحراف در اين سنت به منظور نيل به اهداف و مطامع سياسي و اقتصادي برآمدند و سعي وافر و همه جانبه كردند تا مرثيه سرايي ها و عزاداري را از محتواي غني و آگاهي بخش و انقلاب آفرين آن تهي كنند.
طبيعي است كه نابودي و اضمحلال مطلق اين سنت متحرك براي افراد و گروه هاي نفع طلب و شياد امكان پذير نبود زيرا اين هدف بايد با مقابله نمايان و مستقيم و تهاجم فيزيكي صورت مي پذيرفت و اين عمل نه تنها سنت پايدار عزاداري را منهدم و مضمحل نمي ساخت كه بر حيات و بالندگي و پوياپي و اثربخشي آن مي افزود. بنابر اين چاره اصلي در فعاليت مرموز و پنهان خلاصه مي شد و اين تهاجم به دليل مرئي و نمايان نبودن بسيار موثر و نتيجه بخش بود و بدون آن كه كسي بفهمند همه چيز را به نفع افراد و گروه هاي فريبكار و بازيگر تمام مي كرد.
در نگاه وابستگان به مطامع اقتصادي و اهداف سياسي ـ چه در ابعاد خارجي و متمايل به بيگانگان و چه در ابعاد داخلي و وابسته به طيف ها و گروه هاي اقتصادي و سياسي معاند با اسلام اصيل و جامع و حركت آفرين ـ راه وچاره اصلي براي تقابل و تعارض با مرثيه سرايي و عزاداري حضرت امام حسين (علیه السلام ) عبارت بود از تبديل اين « سنت متحرك » به « عادت متحجر » .
اينان معتقد بودند و هستند كه اگر سنت تحول زا و حركت بخش عزاداري را از درون تهي كنيم و از هدف و مقصد اصلي منحرف نمائيم و آن را به صورت يك عادت آلوده به تحجر و جمود متبدل سازيم بدون هيچ رنج و سختي و تحمل ضايعات به هدف اصلي خويش نائل مي آييم و در اين صورت است كه سوگواري وگريستن براي امام حسين هيچ مانع و تهديدي براي اهداف و منافع ما ايجاد نخواهد كرد و در چنين حالتي هر چه عزاداري ها بيشتر باشد نه تنها به زيان ما نيست كه به نفع ماست . زيرا آنچه به شكل عادت متحجر فزوني يابد به همان ميزان كه شدت مي گيرد از اهداف حسيني خالي مي شود و اهداف و برنامه هاي يزيدي را جايگزين مي سازد و اين همان مقصدي است كه ما به شدت درصدد تحقق آن هستيم !
متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري تعبيري از اين تغيير و تبديل در عزاداري حضرت امام حسين (علیه السلام ) دارد كه با هدف ما منطبق است . استاد اينگونه توضيح مي دهد :
« عزاداري سنتي امروز امام حسين عليه السلام كه به حق درباره اش گفته شده « من بكي او ابكي او تباكي وجبت له الجنه » كه حتي براي تباكي (خود را شبيه گريه كن ساختن ) هم ارزش فراوان قائل شده در اصل فلسفه اش تهييج احساسات عليه يزيدها و ابن زيادها و به سودحسين و حسيني ها بوده . در شرايطي كه حسين به صورت يك مكتب در يك زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعي معين و نفي كننده راه و روش موجود معين ديگري است يك قطره اشك برايش ريختن واقعا نوعي سربازي است . در شرايط خشن يزيدي در حزب حسيني ها شركت كردن و تظاهر به گريه كردن بر شهدا نوعي اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ باگروه اهل باطل و درحقيقت نوعي از خودگذشتگي است . اينجاست كه عزاداري حسين بن علي يك حركت است يك موج است يك مبارزه اجتماعي است .
اما تدريجا روح و فلسفه اين دستور فراموش مي شود و محتواي اين ظرف بيرون مي ريزد ومساله شكل يك « عادت » به خود مي گيرد كه مردمي دور هم جمع بشوند و به مراسم عزاداري مشغول شوند بدون اين كه نمايانگر يك جهت گيري خاص اجتماعي باشد و بدون آن كه از نظر اجتماعي عمل « معني داري » به شمار رود فقط براي كسب ثواب (كه البته ديگر ثوابي هم در كار نخواهد بود) مراسمي را مجرد از وظايف اجتماعي و بي رابطه با حسين هاي زمان و بي رابطه با يزيدها و عبيدالله هاي زمان به پاي مي دارند . » (6 )
استاد مطهري ضمن اعلام اين واقعيت تلخ كه وقتي عزاداري ها از اين جهت گيري هاي اجتماعي خارج گرديد « حركت » به « عادت » تبديل شده و محتواي اين مراسم بيرون ريخته مي شود وظاهر باقي مي ماند اذعان مي نمايد : « در چنين مراسمي است كه اگر شخص يزيد بن معاويه هم از گور به در آيد حاضر است كه شركت كند بلكه بزرگ ترين مراسم را به پا دارد. در چنين مراسمي است كه نه تنها تباكي اثر ندارد اگر يك من اشك هم نثار كنيم به جايي بر نمي خورد . » (7 )
افراد وگروه هاي شياد و منحرف براي تبديل اين « سنت متحرك » به « عادت متحجر » و از محتوا تهي كردن مرثيه سرايي و عزاداري به سراغ اهل جهل و جمود مي روند و از اين راه به اهداف ناپاك خويش جامه عمل مي پوشانند.
بازيگرهاي پشت صحنه ـ كه هم دستي به بيرون از مرزها دارند و هم از درون تغذيه و حمايت مي شوند ـ به اين دليل به بهره برداري از جاهلان و جمودگرايان مي پردازند كه هر جا جهل خيمه زند و تصلب و قشري گري و تحجر حضور يابد اشتياق به خرافات و موهومات نيز فزوني مي گيرد. آنان با توجه به اين واقعيت تلخ به استقبال و پذيرش از جاهلان و جمودگرايان مي روند و با تحريف گري و بدعت آفريني در دين هر خرافه و موهوم مورد نظر خويش را درباره مراثي و عزاداري امام حسين (علیه السلام ) القا و تثبيت مي نمايند.
آنچه تاكنون در گستره تاريخ ـ از ديروز تا امروز ـ در تبديل سنت حركت زاي عزاداري براي امام حسين (علیه السلام ) به عادت ساكن و آميخته با جهل و جمود تداوم داشته است با همين شيوه و رويكرد به ظهور و بروز در آمده و آفت و آسيب به وجود آورده است .
هم اينك بخشي از مراثي و عزاداري ها به همين آفت بزرگ ممزوج گرديده و به همين دليل نه تنها چنين مراسمي هيچ سود و نفعي براي ترويج و تبليغ اهداف و آرمان هاي حسيني نمي آفرينند كه همواره ضرر و زيان توليد مي نمايند و انحراف وگمراهي به وجود مي آورند.
امروز بايد همه تلاش هاي علمي و عملي صاحبان انديشه و تفكر ديني ـ در حوزه هاي علميه و مراكز فرهنگي و مطبوعات و رسانه ها ـ به مقابله و مبارزه با مراثي و عزاداري هايي كه به صورت « عادت متحجر » در حال نشر مي باشند بپردازند و در نقطه مقابل سوگواري ها و مرثيه سرايي هاي اصيل و ريشه دار و تحول زا به صورت « سنت متحرك » ترويج و تبليغ نمايند.
يكي از اجزاي اين تلاش علمي و عملي حمايت از افراد و گروه ها و مرثيه سرايان و محافل و مراسمي است كه از مخالفان جدي و سرسخت عزاداري هاي آميخته با تحريفات و خرافات مي باشند و فعاليت هاي خود را با « دانش و آگاهي » مي آميزند و بدون مطالعات دقيق در متون معتبر و استفاده از تاريخ صحيح وقايع عاشورا به انجام مراثي و مداحي نمي پردازند و همواره به اين « تعهد و مسئوليت » تقيد و پايبندي روا مي دارند.
ترديدي وجود ندارد كه اگر اين « جريان سالم » حمايت نشود و به حال خود رها گردد حضور وشتاب گيري جريان آلوده و ناسالم و آفت و آسيب آفريني هاي مكرر آن و در نتيجه انزواي « سنت متحرك » و گسترش همه جانبه و بسيار خطرناك عادت متحجر » در مراثي و عزاداري ها قطعي وحتمي است و در چنين شرايط سخت و نامطلوب و نامساعد تعجبي ندارد كه قشرهايي از مردم جامعه به ويژه نسل جوان را بيابيم كه يا در حالت ترديد و آشفتگي در يافتن راه اصلي و نجاتگر براي رويكرد به مراثي و عزاداري باقي بمانند و يا جذب افراد و گروه ها و محافل سودجو و عافيت طلب و فاقد تعهدي شوند كه به سهولت و راحتي حقايق و واقعيت ها را با دروغ و تحريف و خرافه مي آميزند و به مشتاقان ناآگاه القا مي كنند.
ـــــــــــــــــــــــــــ
يكي از اجزاي تلاش هاي علمي و عملي براي مقابله با مراثي و عزاداري هايي كه به صورت « عادت متحجر » در حال نشر مي باشند حمايت از مداحان و مرثيه سرايان و محافل و مراسمي است كه از مخالفان جدي و سرسخت عزاداري هاي آميخته با تحريفات و خرافات مي باشند و فعاليت هاي خود را با « دانش و آگاهي » مي آميزند و بدون مطالعات دقيق در متون معتبر و استفاده از تاريخ صحيح وقايع عاشورا به انجام مدايح و مراثي نمي پردازند و به اين « تعهد و مسئوليت » تقيد و پايبندي روامي دارند
بازيگران پشت صحنه ـ كه هم دستي به بيرون از مرزها دارند و هم از درون تغذيه و حمايت مي شوند ـ به اين دليل به بهره برداري از جاهلان و جمودگرايان مي پردازند كه هر جا جهل خيمه زند و تصلب و قشري گري حضور يابد اشتياق به خرافات و موهومات نيز فزوني مي گيرد و به اين ترتيب اهداف سياسي و اقتصادي شيادان به سهولت تحقق مي يابد
ائمه اطهار(علیه السلام ) براي تبليغ و ترويج نهضت مقدس كربلا در بستر زمان هم تبيين و تشريح فكري اين انقلاب بزرگ را ضروري مي دانستند و هم بر محمل بال هاي عاطفه و احساس نشاندن ارزش هاي والاي حماسه پرشور حسيني را لازم و مهم تلقي مي كردند. مرثيه سرايي و عزاداري براي امام حسين (علیه السلام ) به اين دليل توسط امامان معصوم (علیه السلام ) پايه گذاري شد كه عواطف و احساسات مردم را با اهداف و آرمان هاي نهضت عاشورا پيوند زنند و با تثبيت اين حركت بزرگ در « اذهان و افكار » و « عواطف و احساسات » بهره وري از حماسه حسيني را به « جامعيت » برسانند
وابستگان به مطامع اقتصادي و اهداف سياسي معتقدند اگر سنت تحول زا و حركت بخش عزاداري را از درون تهي كنيم و از هدف و مقصد اصلي منحرف نمائيم و آن را به صورت يك عادت آلوده به تحجر و جمود و خرافه متبدل سازيم بدون هيچ رنج و تحمل ضايعات به هدف اصلي خويش نائل مي آييم و در اين صورت است كه سوگواري براي امام حسين (علیه السلام ) هيچ مانع و تهديدي براي منافع ما ايجاد نخواهد كرد و در چنين حالتي هر چه عزاداري ها بيشتر باشد نه تنها به زيان ما نيست كه به نفع ماست !
انتظام و تعامل نه انفصال و تغافل
در فرهنگ و معارف اسلامي نظم و ترتيب و سامان يابي و سازمان دهي از اهميت و نقش ارزنده اي برخوردار مي باشد و آثاري مي آفريند كه توسط آن حيات سالم و سازنده در همه ابعاد و جنبه ها تحقق مي يابد.
نظم و سامان در هر كار وتلاش و مديريتي « حرف اول » است و « رفتارآغازين » و « عمل بنيادين » و با اين وصف هيچ انديشه و فكر و كلام و گفتار و كنش و عملكردي كه فاقد نظم و سامان باشد ارزش و اعتباري نخواهد داشت كه در بي نظمي و هرج و مرج و اغتشاش هيچ برنامه ريزي و فعاليت و مديريتي به مقصد و هدف نمي رسد.
فرهنگ اسلامي براي نماياندن جايگاه و نقش و ارزشمندي انتظام در امور و سازماندهي برنامه ها و طرح ها به خلقت و آفرينش نظر مي گسترد و به وجود نظم شگرف در جهان هستي استناد مي جويد كه تعميم آن در همه عرصه ها و صحنه هاي حيات ضرورت مي يابد . (8)
همچنين فرهنگ اسلامي براي نشان دادن اهميت و نقش كلان و محوري نظم و سامان به ركن بزرگ « امامت و رهبري » در اسلام اشاره مي كند و فلسفه وجودي آن را انتظام بخشيدن به امور امت اسلامي معرفي مي نمايد . (9 )
« نظارت كامل » بر همه امور درتمام صحنه هاي فعاليت هاي گوناگون كه از ضروريات بزرگ محسوب مي شود از جلوه هاي بارز انتظام و ساماندهي در كارها به شمار مي رود كه فرهنگ اسلامي بر اين اصل نيز در همه امور تاكيد و توصيه فراوان دارد . (10 )
يكي از مشكلات موجود كه بايد براي غلبه بر جهل و جمود و خرافه به رفع آن اهتمام ورزيد فقدان انتظام و ساماندهي در عزاداري ها و محافل و دستجات سوگواري است .
در گذشته و هم امروز هيچ مديريتي براي نظم دهي و در پي آن تعامل صحيح و همه جانبه با پايگاه ها و افراد و گروه هاي مرثيه سرا و نظارت دقيق با افكار و عملكردهاي آنان وجود نداشته و ندارد و اين يكي از ضعف هاي بزرگ و زمينه ساز رشد و ترويج مطالب موهوم و خلاف واقع به شمار مي رود.
جاي تاسف شديد است كه نه تنها مديريت كارآمد و حاضر و ناظري براي تحقق اصل ضروري « انتظام و تعامل » در مراثي و سوگواري به منظور نظم و سامان گرفتن و به بيراهه نرفتن محافل و مجالس عزاداري وجود نداشته است كه در نقطه مقابل « انفعال و تغافل » حضور داشته و اين نقص و كاستي بزرگ باعث پيشرفت ويروس خرافه و جهل در پيكره مراثي و مدايح گشته است !
« انفعال » يعني تاثيرپذيري از يك فكر و فعل و رفتار و جريان و اين نوع تاثيرپذيري نه به شكل يك امر مثبت و سازنده كه به صورت امري منفي و مخرب محقق ميگردد زيرا شخص منفعل گرفتار شرم و آزرم مذموم و ناپسند وغيرضروري مي باشد و در عين حال كه فكر و فعل و رفتاري را ناصحيح مي داند و نمي خواهد بپذيرد به دليل شرم و خجلت ناشي از انفعال مي پذيرد و در برابر آن سكوت مي كند و بر آثارو نتايج نامناسب و مخربش ديده فرو مي خواباند!
طبيعي است كه اين نوع شرم و آزرم مورد توجه و توصيه تعاليم اسلام نمي باشد و از نوع شرم مذموم و ناپسند به شمار مي رود نه از نوع شرم ممدوح و پسنديده كه يكي از فضايل بزرگ اخلاقي محسوب مي شود.
وجود مشكل رنج آور « انفعال » موجب مي گردد كه افراد و گروه ها ـ چه وعاظ و روضه خوانان چه مداحان و مرثيه سرايان و چه مردم آگاه به حق و باطل در مراثي و مدايح ـ بامشاهده هر دروغ و خرافه در مرثيه و روضه اي كه توسط كسي خوانده مي شود به جاي تذكر و موعظه و نهي از منكر به « انفعال » گرفتار گردند يعني به تاثير پذيري ناخواسته و ناشي از شرم و آزرم مذموم بيفتند و بر خطا و خرافه ديده فرو خوابانند و بر زبان قفل سكوت زنند!.
در مواجهه با مراثي و مدايح و عزاداري ها و در كنار مشكل بزرگ انفعال با مشكل و رنج ديگري به نام « تغافل » روبرو هستيم .
تغافل كه از پي آمدهاي سريع انفعال محسوب مي شود يعني خود را به غفلت و بي خبري زدن به گونه اي كه گويي جهلي تحقق نيافته و خرافه اي به وجود نيامده و تحريفي به مجالس عزاداري حضرت امام حسين (علیه السلام ) راه نيافته است !
تغافل در مسائل « فردي » و در مواجهه با خطا و نقص و گناهي كه انسان در كسي ـ از دوستان و نزديكان و همكاران و ساير افراد ـ مشاهده مي كند امري ممدوح و پسنديده است و آموزه هاي ديني بر آن تصريح دارند وآن را موجب اصلاح خاطيان مي دانند (11 )
تغافل در مسائل اجتماعي و فرهنگي و سياسي كه با سرنوشت جامعه و كشور پيوند مي خورد بسيار خطرناك مي باشد و بايد با آن مقابله شود و از آفات و آسيب هاي آن جلوگيري به عمل آيد.
در صورت مشاهده جهل و خرافات درمراسم عزاداري حضرت امام حسين (علیه السلام ) چنانچه تغافل ـ يعني خود را به غفلت و بي خبري زدن ـ صورت گيرد به نشر و ترويج خرافه و موهوم شدت مي دهد و هر چه مي گذرد تحريف و دروغ و جهل و جمود در جلوه و نمودهاي مختلف شيوع مي يابد و در نهايت همه حقايق واژگونه مي گردند و آنچه باقي مي ماند با اصل رخدادها و فضايل نهفته در نهضت مقدس عاشورا در تضاد و تعارض كامل قرار مي گيرد. اين نوع تغافل همان امر خطرناكي است كه در فرهنگ ومعارف اسلامي موجب ضلالت و گمراهي (12 ) و عامل شقاوت (13 ) و زيانبارترين دشمنان (14 ) معرفي شده است .
از تحسر و تاسف هاي بزرگ و دردناك اين است كه عمل ناشايست و زيانمند « انفعال » و « تغافل » در موارد متعددي توسط برخي از وعاظ و روضه خوانان ملبس به لباس روحانيت صورت مي گيرد. اينان با مشاهده تحريف و خرافه و دروغ در مراثي و مداحي كه توسط مرثيه سرايان و مداحان ناآگاه و فاقد تعهد و مسئوليت صورت مي گيرد از موعظه و تذكر و نهي از منكر امتناع مي ورزد و به حالت انفعال مي افتند و به دنبال آن خود را به تغافل مي زنند و به سهولت از كنار يك انحراف بزرگ عبور مي كنند!
اين دسته از وعاظ به دليل عمل نكردن به وظايف و مسئوليت هاي ديني و تبليغي خود موجب رشد فزاينده تحريف و خرافه در مدايح و مراثي مي گردند و تلاش و فعاليت آگاهانه و متعهدانه آن دسته از علما وعاظ دلسوخته و درد آشنا را كه به شدت در حال مبارزه با نفوذ خرافات و موهومات در مراثي و عزاداري ها مي باشند سخت و مشكل مي سازند و از تاثيرات و نتايج مثبت و سازنده كوشش هاي آنان جلوگيري مي كنند. زيرا بر اساس اصل « الانسان حريص علي مامنع » در سطح جامعه و كشور حال و وضعيت بسياري از مردم را اينگونه مي بينيم و مي يابيم كه نسبت به آنچه از جهل و خرافه و هر فعل و رفتار ديگري كه منع مي شوند حريص تر مي گردند و در انجام آن ها شتاب و سرعت مي گيرند! در چنين حالتي است كه عالمان و واعظان سخت كوش هر چه بيشتر در مسير مقابله با تحريفات و خرافات حركت نمايند كمتر به نتيجه و هدف مي رسند و اگر چه برشناخت و آگاهي هاي عمومي نسبت به حقايق و واقعيت هاي نهفته در تاريخ نهضت عاشورا مي افزايند لكن اين بينش آفريني در مقايسه با گسترش تحريف و بدعت و جهل وجمود در جامعه توسط افراد و گروه هاي شياد و نفع طلب و عافيت جو اندك مي باشد و اين واقعيت تلخي است كه بايد پذيرفت و باور كرد و براي رفع آن چاره انديشي نمود.
آن دسته از وعاظ و روضه خوان هايي كه در مواجهه با مراثي و روضه هاي آميخته به تحريف و خرافه به حالت انفعال مي افتند و به تغافل مي گرايند به مرور زمان و در اثر استمرار اين حالت نكوهيده و ناپسند به درد و مصيبت بزرگ ديگري مبتلا مي شوند كه « عوام زدگي » نام دارد!
اين عوام زدگي داراي بستر خاص و مراحل ويژه اي مي باشد. مرحله اول نفوذ جهل و خرافه توسط مرثيه سرايان و مداحان ناآگاه و فاقد مسئوليت در ميان مردم جامعه است . مرحله دوم انفعال و تغافل برخي از وعاظ و مداحاني است كه مي توانستند به مقابله با مرثيه ها و روضه هاي آميخته با تحريف و خرافه بپردازند و چنين نكردند. مرحله سوم آلوده شدن « عوام » به بيماري مسرعي خرافه گرايي مي باشد كه به شدت در جامعه و در ميان اقشار مختلف مردم ناآگاه شيوع مي يابد. مرحله چهارم گرايش برخي از وعاظ و روحانيون به عوام و توجه به پسند و خوشايند آنان و عمل به خواسته هايشان در ارائه مطالب و روضه ها و عزاداري هايي است كه به تحريفات و خرافات ممزوج گرديده اند و اين آخرين مرحله تكوين عارضه و بيماري خطرناك « عوام زدگي » مي باشد.
در نقطه مقابل اين گروه از وعاظ و مداحان و مرثيه سرايان مبتلا به عوام زدگي كه همواره به پسند و خوشايند عوام الناس نظر دارند و براساس افكار ناصحيح و سلايق باطل و رفتار و اعمال آلوده به جهل و خرافه آنان عمل مي كنند وعاظ و مداحان آگاه و مسئول و كاردان و شجاع قرار دارند كه به نشر صحيح مراثي و مدايح و عزاداري ها اهتمام مي ورزند و در مسير تقابل با كاستي ها و ناراستي ها و تحريفات و خرافات نفوذ يافته در محافل و مراسم سوگواري امام حسين (علیه السلام ) حركت مي كنند.
ما به شدت معتقديم كه بايد مراثي و مدايح و محافل و مراسم عزاداري امام حسين (علیه السلام ) به « انتظام و تعامل » برسد و همه امور فكري و عملي آن با ايجاد نظم و سامان دقيق و تعامل مستمر و موثر با عوامل و عناصر دست اندركار تحت كنترل و نظارت درآيد و هرگونه « انفعال و تغافل » در مواجهه با اين موضوع حساس و حياتي رها گردد.
اين هدف با نصيحت و توصيه هاي فاقد پشتوانه تحقق نمي يابد بلكه بايد به سرعت از سطح انديشي ها و ظاهرگرايي ها عبور نمود و به عمل دقيق و كامل و همه جانبه پرداخت .
پيشنهاد مي كنيم سازمان و تشكيلاتي منسجم با درون مايه اي از دانش و فهم و اطلاعات وسيع از تاريخ اسلام و منابع معتبر وقايع و رخدادهايي كه مي توان مراثي و مدايح و روضه هاي صحيح را از آنها استخراج كرد و تنظيم و آماده بهره وري نمود تشكيل گردد. اين سازمان علاوه بر داشتن طرح و برنامه براي كنكاش و بررسي به منظور دست يابي به متون معتبر و تدوين و آماده سازي آثار متقن و روشن و مطابق با واقع بايد از قدرت و توانايي لازم براي آسيب شناسي مدايح و مراثي برخوردار باشد و به اين مشكل و معضل نگاهي همه جانبه بگسترد و هيچ درنگ و غفلت و مسامحه اي را جايز و روا نداند. مشخصه سوم اين سازمان تعامل نزديك با مراكز و محافل مختلف به منظور تحقق اصل « كنترل » و « نظارت » بر برنامه ها و تلاش هاي فكري و عملي آنها مي باشد كه تا اين امر از نزديك و با دقت و مراقبت و نظارت صورت نپذيرد به سختي مي توان پذيرفت كه كاوش ها و مطالعات علمي و طرح و برنامه ريزي هاي انجام يافته در اين موضوع به نتيجه و بازدهي لازم برسد.
ترديدي وجود ندارد كه اين پيشنهاد در صورت تحقق كامل و جامع و نه به شكل برخي از اموري كه آغازي مفيد داشته اند و در ميانه راه رها شده اند و يا تقويت و حمايت مستمر نشده اند و در نهايت بودجه اي صرف گرديده و بذرهايي افشانده شده و هيچ حاصل و ثمري به دست نيامده است مي تواند در رفع اين مشكل و مانع بزرگي كه بر سر راه ترويج نهضت سترگ و تاريخي عاشورا ايجاد شده است موثر گردد.
اين كلام گهربار به مواجهه انسان كريم و بزرگوار با شخص خاطي و گناهكار نظر دارد كه با مشاهده نقص و كاستي و معصيت در گفتار و رفتار او خويشتن را به غفلت و بي خبري مي زند و بردباري و شكيبايي مي ورزد تا به اين وسيله زمينه و فرصتي فراهم آيد براي رفع خطا و گناه . اين روش موجب مي گردد تا خاطيان در خلوت دل بنشينند و به خودكاوي بپردازند و پس از پذيرش ضعف و كاستي به تهذيب نفس و پالايش درون اهتمام ورزند. بديهي است كه اين تغافل و حلم و بردباري به طور مطلق و هميشه ممدوح و پسنديده نيست و چنانچه تداوم و استمرار آن بر گناه خاطيان بيفزايد ترك آن لازم است و بايد روش توصيه شده ديگري اتخاذ گردد همان گونه كه در متن معارف اسلامي آمده است كه اگر حلم و مدارا و شكيبايي انسان مجرم و خاطي اصلاح نكرد و از كژي و ناراستي باز نداشت مجازات مناسب و به موقع او را اصلاح خواهد كرد و از خطا و گناه بازخواهد داشت . بنابراين بايد دقت كرد كه اولا تغافل در مواجهه با خطاها و گناهان فردي در مقايسه با معاصي و مفاسد اجتماعي كه امنيت جامعه را تهديد مي كنند و بايد به مقابله سريع و صريح با آنها پرداخت داراي موضوع و حوزه اي مجزا مي باشد. ثانيا همان تغافل فردي نيز داراي حد و مرز مشخص است و مطلق و هميشگي نيست و در صورت فقدان اثر و تكرار خطا و گناه بايد ترك شود و روش ديگري اتخاذ گردد.
در نقطه مقابل گروه وعاظ و مداحان و مرثيه سرايان مبتلا به « عوام زدگي » كه همواره به پسند و خوشايند عوام الناس نظر دارند و براساس افكار ناصحيح و سلايق باطل و رفتار و اعمال آلوده به جهل و خرافه آنان عمل مي كنند وعاظ و مداحان آگاه و مسئول و كاردان و شجاع قرار دارند كه به نشر صحيح مراثي و مدايح اهتمام مي ورزند و در مسير تقابل با كاستي ها و ناراستي ها و تحريفات و خرافات نفوذ يافته در محافل و مراسم سوگواري حركت مي كنند.
پيشنهاد مي كنيم سازمان و تشكيلاتي منسجم با درون مايه اي از دانش و فهم و اطلاعات وسيع از تاريخ اسلام و منابع معتبر وقايع و رخدادهايي كه مي توان مراثي و مدايح و روضه هاي صحيح را از آنها استخراج كرد و تنظيم و آماده بهره وري نمود تشكيل گردد. اين سازمان علاوه بر داشتن طرح و برنامه براي كنكاش و تحقيق علمي بايد از قدرت و توانايي لازم براي آسيب شناسي مدايح و مراثي برخوردار باشد. مشخصه سوم اين سازمان تعامل نزديك با مراكز و محافل مختلف به منظور تحقق اصل « كنترل » و « نظارت » بر برنامه ها و تلاش هاي فكري و عملي آنها مي باشد.
وجود مشكل رنج آور « انفعال » موجب مي گردد كه افراد و گروه ها ـ چه وعاظ و روضه خوانان چه مداحان و مرثيه سرايان و چه مردم آگاه به حق و باطل در مراثي و مدايح ـ با مشاهده دروغ و خرافه در مرثيه و روضه اي كه توسط كسي خوانده مي شود به جاي تذكر و نهي از منكر به تاثيرپذيري ناخواسته و ناشي از شرم و آزرم مذموم بيفتند و بر خطا و خرافه ديده فرو خوابانند و بر زبان قفل سكوت زنند!
نظم و سامان در هر كار و تلاش و مديريتي « حرف اول » است و « رفتار آغازين » و « عمل بنيادين » و با اين وصف هيچ فكر و كلام و كنشي كه فاقد نظم و سامان باشد ارزش و اعتباري نخواهد داشت كه در بي نظمي و هرج ومرج و اغتشاش هيچ برنامه ريزي و فعاليت و مديريتي به مقصد و هدف نمي رسد.
تبيين نه تخدير
تداوم آثار عظيم و ارزشمند نهضت مقدس عاشورا و تجلي فضايل و ارزش هاي والاي آن در ابعاد و جنبه هاي اخلاقي تربيتي اجتماعي و سياسي و حضور مكرر نام و ياد و راه حسين (علیه السلام ) در همه صحنه هاي حيات معلول نقش آفريني دو عنصر مهم در مراسم عزاداري ـ چه در محافل خصوصي چه در حسينيه ها و تكايا و چه در خيابان ها و با حركت دستجات ـ مي باشد. عنصر اول « تبيين » نام دارد و عنصر دوم « تهييج » .
عنصر « تبيين » در خطابه ها و سخنراني هاي آميخته با شعور و فهم و آگاهي نهفته است و عالمان آگاه و انديشمندان بصير در اين جايگاه و مسئوليت مهم قرار مي گيرند و هم آنان هستند كه اهداف و فلسفه هاي نهضت عاشورا و آثار و ثمرات اين حركت بزرگ تاريخي را تشريح مي نمايند و مردم جامعه را به شناخت و بينش مي رسانند و همه زمينه هاي لازم براي درك و فهم هاي اصيل و صحيح از قيام امام حسين (علیه السلام ) را مساعد مي سازند. عنصر « تهييج » . در مراثي و مدايح و عزاداري ها و گريستن ها نهفته است و با مسئوليت مرثيه سرايان و مداحان و روضه خوانان پيوند و ارتباط پيدا مي كند كه اينان عواطف و احساسات را به هيجان مي آورند و بين مردم و نهضت عاشورا و حماسه هاي جاودانه آن ارتباط عاطفي برقرار مي سازند و آنان را به حضور مستمر در راه امام حسين (علیه السلام ) و حركمت در مسير تحقق اهداف آن حضرت در تقابل با ظلم و جور و تباهي ترغيب مي نمايند.
در نقطه مقابل دو عنصر آگاهي بخش و حركت زا و پوياي « تبيين و تهييج » . عنصر آفت زا و آسيب رسان « تخدير » قرار دارد كه از آثار جهل و ناداني مي باشد.
به جهالت افكندن و در ناداني فروبردن و راه هاي رشد و بينش و آگاهي را ناهموار و مسدودكردن عنصر مخربي است كه با فقدان و غيبت عنصر تبيين حاضر و زيان بار مي گردد زيرا اين يك اصل بديهي و طبيعي است كه وقتي حقايق و واقعيت ها به شرح و توضيح در نيايند و مردم به شعور و آگاهي و دانايي نرسند آنچه باقي مي ماند جهالت و ناداني است .
جهالت پس از ظهور و عينيت يافتن عامل « تخدير » مي شود و اين عنصر آثاري تلخ و ناگوار همچون خمودگي و سستي و ركود و سكون توليد مي كند و توده هاي مردم را به « خواب غفلت » فرومي برد.
متون فرهنگ و معارف اسلامي همواره به تحقق اصل تبيين و آثار آن كه معرفت و شناخت و آگاهي نسبت به تعاليم ديني و وقايع تاريخ اسلام است تصريح و توصيه مكرر دارند و در نقطه مقابل از جهل و پي آمدهاي هلاكت بار آن به شدت نهي مي كنند.
قرآن كريم پشتوانه هاي شناخت و بصيرت ديني را كه توسط پيامبر الهي و با تبيين تعاليم و معارف دين براي مردم جامعه ايجاد شده است وسيله انتخاب راه آزادانه براي رسيدن به رشد و كمال معرفي مي نمايد . (15 ) همچنين قرآن كريم بين كسي كه در اثر تبيين معارف الهي به دانايي و شناخت رسيده و آن كس كه به اين مهم نائل نيامده است تفاوت فراوان قائل مي باشد و در جهل ماندگان را به « كور » تشبيه مي نمايد . (16 )
متون روايي نيز به همين ترتيب به نقش و ارزش شناخت و آگاهي تصريح دارند و فقدان اين عنصر را عامل تباهي امور معرفي مي كنند(17 ) و جهالت و ناداني را مرگ (18 ) و جاهل و نادان را مرده نام مي نهند . (19 )
در همين جا نقش عالمان در تبيين فرهنگ و معارف اسلامي و شناخت و آگاهي آفريني براي مردم جامعه و پيمان و ميثاق آنان با خدا در انجام اين مسئوليت سنگين مشخص مي شود چنان كه اميرمومنان (علیه السلام ) فرمود : « خدا از نادانان از آن پس پيمان دانش و شناخت طلبي گرفت كه از عالمان پيمان گرفته بود دانش و علم را به ديگران بياموزند . » (20 )
و نيز از همين جاست كه در كلام پيشوايان معصوم (علیه السلام ) مبارزه وقفه ناپذير با بدعت هاي بدعت گزاران و تاويل هاي باطل انديشان و تحريف هاي گزافه كاران و ساخته هاي جاهلان از وظايف عالمان آگاه برشمرده مي شود و آنان بايد همچنان كه زنگارها و ناخالصي هاي آهن توسط كوره آتش زدوده مي شود دين خدا را از اين اوهام و خرافه ها و تحريف و گزافه ها پاك و منزه سازند . (21 )
مسئوليت « تبيين » در همه جلوه هاي فرهنگ و معارف اسلامي حائز اهميت خاص و حياتي مي باشد و ازجمله براي تبيين و تشريح انگيزه ها و اهداف و ارزش ها و آثار نهضت مقدس عاشورا جايگاه و نقش ويژه اي را به خود اختصاص مي دهد.
وظيفه عالمان انديشمند و ژرف نگر است كه مسئوليت سنگين خويش در تشريح قيام امام حسين (علیه السلام ) را در هيچ شرايطي زمين نگذارند و به هيچ وجه تحت تاثير فضاسازي هايي كه به رشد روزافزون محافل عزاداري فاقد خطابه و سخنراني هاي آگاهي بخش مي انجامد قرار نگيرند.
متاسفانه هرچه به جلو مي رويم از تبيين و تبليغ فلسفه هاي انقلاب خونين كربلا كاسته مي شود و حضور عالمان فرهيخته و تحليل گر در محافل و مجالس مختص به بزرگداشت نهضت عاشورا كم رنگ مي گردد و خطابه هاي بينش زا نقصان مي يابد! و حال آن كه ارزش هاي والاي نهفته در نهضت مقدس كربلا بدون تبليغ و آگاهي بخشي ترويج و گسترش نمي يابد و به اثربخشي و تحول آفريني در افكار توده هاي مردم به ويژه نسل جوان نمي رسد.
يكي از مشكلات بزرگ اين است كه اصل تبيين و تبليغ حركت و نهضت تاريخي عاشورا از اهميت افتاده و عالمان آگاه و خطيبان ژرف نگر و مبلغان شعورآفرين منزوي شده اند و در نقطه مقابل كساني كه فاقد علم و دانش و تعهد و مسئوليت مي باشند از محدوده مرثيه سرايي و مداحي پا فراتر گذاشته و در جايگاه تبيين و تبليغ قيام حسيني نشسته اند.
نمي خواهيم ضرورت مراثي و مدايح و تلاش هاي مرثيه سرايان و مداحان را نفي كنيم بلكه قصد داريم اين واقعيت را مورد توجه ونظر قرار دهيم كه اولا جايگاه مرثيه سرايي و مداحي و عزاداري با تبيين و تبليغ و خطابه و سخنراني از هم منفك و مجزا مي باشد. ثانيا مرثيه سرايان و مداحان ـ به ويژه آنان كه از تعهد و مسئوليت بي بهره اند و از فكرت و معرفت و آگاهي بي نصيب مي باشند ـ نبايد به خود اجازه دهند كه در كنار مرثيه سرايي و سوگواري به امر مهم تشريح و تبليغ نهضت حسيني بپردازند كه اين كار علم و دانش جامع و وسيعي مي طلبد كه آنها فاقد آن مي باشند و مختص به كساني است كه سال هاي مديد به تحصيل و تحقيق و پژوهش و طي مراتب مختلف علمي پرداخته اند و در كار تبيين و تبليغ جلوه ها و ابعاد مختلف فرهنگ و معارف اسلامي و در موضوعات گوناگون ازجمله تاريخ اسلام به تبحر و تخصص و كارشناسي رسيده اند و هم آنان هستند كه بايد به تشريح فلسفه و اهداف و ارزش هاي نهضت مقدس عاشورا اهتمام ورزند.
متفكر شهيد آيت الله استاد مرتضي مطهري درباره اين مشكل و نقص بزرگ در جامعه اسلامي دردمندانه نداي بيداري و هشياري سر مي دهد.
استاد مطهري ابتدا درباره جايگاه و مقام رفيع و ارزشمند « تبليغ » و نقش « تبيين گران و مبلغان » چنين آگاهي مي دهد :
« ارزش بعضي از مسائل در جامعه محفوظ است ولي ارزش واقعي بعضي ديگر به علل خاصي از بين مي رود... يكي از شئون ديني اجتماعي ما مقام افتا و مرجعيت تقليد است كه يك مقام عالي روحاني است . خوشبختانه جامعه ما اين مقام را در حد خودش مي شناسد... و اين درست است و بايد هم چنين باشد و خدا نكند كه اين مقام در ذهن ها سقوط بكند آن چنان كه مقام تبليغ و مبلغ سقوط كرده است .
در دوران گذشته اسلام مطلب اين طور نبوده است . شما اگر به كتب رجال مراجعه بكنيد مي بينيد عده زيادي از علما به نام واعظ يا خطيب معروفند : خطيب رازي خطيب تبريزي خطيب بغدادي خطيب دمشقي ... هر كدام از كساني كه به نام خطيب معروف هستند دريايي از علم بوده اند. مثلا خطيب رازي ... يكي از كتاب هايش « تفسير كبير » است ... و يكي از تفاسيري است كه مزاياي بسيار زيادي دارد. اين مرد در طب نجوم فلسفه منطق حديث فقه و وعظ و خطابه وارد بوده ... اين شخص يك واعظ و خطيب زبردست در تاريخ اسلام است ... در گذشته در ميان علماي اسلام مقام خطيب و مبلغ و واعظ مقام كسي كه اسلام را معرفي مي كرد همپايه مقام مرجعيت تقليد بود...
اگر بگويم مقام « تبليغ اسلام » « رساندن پيام اسلام » به عموم مردم « معرفي و شناساندن اسلام » به صورت يك مكتب از « مرجعيت تقليد » كمتر نيست تعجب نكنيد. مقامي است در همان حد. البته براي مرجعيت تقليد يك چيزهايي لازم است كه براي يك مبلغ لازم نيست ولي جامعه ما به اين مسئله كه مي رسد همه چيز را فراموش مي كند! » (22 )
متفكر شهيد استاد مطهري پس از نماياندن جايگاه رفيع تبليغ و تبيين علوم و معارف اسلامي و مقام ارزشمند وعظ و خطابه و سخنراني درباره مصيبت و بلاي بزرگي كه از فراموش شدن اين جايگاه و مقام در جامعه اسلامي به وجود آمده و كساني در كسوت « مداح » و « مرثيه سرا » خود را بر كرسي تبليغ و تبيين و خطابه نشانده اند و مطالب سطحي و فاقد پشتوانه هاي متقن و مستحكم علمي را نشر و ترويج مي نمايند اينگونه ناله و فغان مي كند و سوگمندانه راه رسيدگي و اصلاح مي طلبد:
« شما ببينيد در جامعه ما سرمايه مبلغ شدن چيست و مبلغ شدن از كجا شروع مي شود : اگر كسي آواز خوبي داشته باشد و بتواند چهار تا شعر بخواند كم كم به صورت يك مداح درمي آيد مي ايستد پاي منبرها و شروع مي كند به مداحي و مرثيه خواندن . بعد شما مي بينيد كه يك شالكي هم به سر خودش بست و آمد و روي پله اول منبر نشست . مدتي به اين ترتيب سخن مي گويد بعد از كتاب جودي جوهري جامع التفصيل حكايتي قصه اي نقل مي كند و يا به اصطلاح از صدرالوعظين نقل مي كند كه وقتي از او مي پرسي از كجا نقل مي كني مي گويد از صدرالواعظين يا لسان الواعظين . هر كس خيال مي كند كتابي است به نام صدرالواعظين . وقتي كه دقت مي كنيم مي فهميم كه مي خواهد بگويد از سينه ديگران از زبان ديگران شنيده ام . چند تا از اين ياد بگير چند تا از ديگري دروغ راست اصلا خبر ندارد قضيه چه هست ! كم كم چند تا پا منبري جور مي كند و از پله پائين مي آيد پله بالاتر كم كم مي آيد بالاتر و عوام مردم را جمع مي كند. و اكثر بانيان مجالس فقط روي يك مسئله تكيه مي كنند و آن جمعيت كشيدن است كه چه كسي بهتر مي تواند جمعيت جمع بكند. بابا آخر اين جمعيت كشيدن براي حرف حسابي گفتن است . بعد كه جمعيت جمع شد چه حرفي مي گويد! اين خيانت است به اسلام . خيانت است نسبت به اسلام كه از يك آواز گرم مطلب شروع بشود. و اين قاعده اي است كه عموميت دارد و در بسياري از جاها كه ما بوده ايم معيار و ملاك همين بوده است و از امثال چنين چيزي مطلب شروع مي شده است و واي به حال ما در اين عصر در عصر علم در عصر شك و ترديد در عصر شبهه در عصري كه براي اسلام اين همه مخالف خواني هاهست . » (23 )
مي بينيم كه اصل حياتي و محوري تبيين و تبليغ چگونه در جامعه اسلامي تنزل پيدا مي كند و به حاشيه رانده مي شود و از نقش آفريني جامع و اثرگذاري مفيد و سازنده باز مي ماند و به اين ترتيب شناساندن اسلام و رساندن پيام هاي آن و ايجاد تحول و حركت در توده هاي مردم نه تنها به ركود و كاهش و ضعف مي رسد كه ملعبه دست كساني قرار مي گيرد كه از شرايط وعظ و خطابه و تبليغ بي بهره اند و نان نام و عنوان و ظاهر و صداي خوش خود را مي خورند!
نبايد فراموش كنيم كه اصل « تبيين و تهييج » در مجالس و محافل مختص به مراثي و عزاداري حضرت امام حسين (علیه السلام ) فقط با حضور و خطابه هاي غني و بينش زاي علما و وعاظ و خطباي اسلام به تحقق و تحول آفريني درمي آيد و اين « سنت حسنه » ـ كه متاسفانه امروز به حاشيه و انزوا خزيده است ـ با چاره انديشي ها و برنامه ريزي هاي متوليان اصلي نشر و ترويج فرهنگ و معارف اسلامي يعني مراكز حوزوي و سازمان هاي تبليغي و ناظر بر فرهنگ عمومي احياي مجدد مي گردد.
اين نكته نيز بسيار قابل توجه است كه « تبيين و تهييج » كه دو عنصر با دو درون مايه و هدفمندي مي باشند به هم پيوسته و انفكاك ناپذير هستند و با تبليغ و وعظ و خطابه محقق مي گردند. توضيح اين كه « تهييج » كه عبارت است از به هيجان درآوردن عواطف و احساسات مردم حاضر در محافل عزاداري در صورتي به طور آگاهانه و صحيح و به دور از عادات و حركات سطحي به ظهور و عينيت درمي آيد كه اولا با شناخت و آگاهي هاي لازم درباره اهداف و آرمان هاي نهضت عاشورا ممزوج گردد و ثانيا در مسير و مجراي صحيح قرار گيرد و به جهت دهي هاي لازم درآيد. و ثالثا آثار و نتايج مورد نظر اجتماعي و سياسي را به تجلي درآورد و اين سه هدف در صورتي جامه عمل مي پوشند كه تبيين و تبليغ قيام حسيني توسط عالمان و واعظان فهيم و مسئول افكار و اذهان و جان و روح مستمعين را به بينش و بصيرت هاي لازم درباره آنچه براي آن عزاداري مي كنند و اشك از ديدگان جاري مي سازند نائل گرداند. بنابراين تهييج عواطف و احساسات در مرتبه و درجه اول با خطابه ها و سخنراني هاي آگاهي بخش پيوند و ارتباط پيدا مي كنند و تا عنصر « تبيين » تحقق نپذيرد « تهييج » به بيراهه مي افتد و نه تنها اثر و ثمري نمي آفريند كه در نقطه مقابل باعث جهل و « تخدير » مي شود و اين چنين مراثي و عزاداري ها مورد استقبال دشمنان دين مي باشد و نه تنها هيچ مبارزه و مقابله اي را با آن ضروري نمي دانند كه در گسترش آن تلاش و فعاليت نيز مي كنند!
پاورقي :
1 ـ سوره انعام (6 ) آيه 104
2 ـ سوره رعد (13 ) آيه 19
3 ـ تحف العقول ص 39 كلام امام جعفر صادق (علیه السلام )
به جهالت افكندن و در ناداني فرو بردن و راه هاي رشد و آگاهي را ناهموار و مسدود كردن عنصر مخربي است كه با فقدان و غيبت عنصر « تبيين » حاضر و زيان بار مي گردد زيرا اين يك اصل بديهي و طبيعي است كه وقتي حقايق و واقعيت ها به شرح و توضيح درنيايند و مردم به شعور و آگاهي و دانايي نرسند آنچه باقي مي ماند جهالت و ناداني و غفلت و تخدير است
در كلام پيشوايان معصوم (علیه السلام ) مبارزه وقفه ناپذير با بدعت بدعت گزاران و تاويل باطل انديشان و تحريف گزافه كاران و ساخته هاي جاهلان از وظايف عالمان آگاه برشمرده مي شود و آنان بايد همچنان كه زنگارها و ناخالصي هاي آهن توسط كوره آتش زدوده مي شود دين خدا را از اوهام و خرافات و تحريفات پاك و منزه سازند .
امروز به وضوح مشاهده مي كنيم كه اصل حياتي و محوري تبيين و تبليغ در جامعه اسلامي تنزل پيدا مي كند و به حاشيه رانده مي شود و از نقش آفريني جامع و اثرگذاري مفيد و سازنده باز مي ماند و به اين ترتيب شناساندن اسلام و رساندن پيام هاي آن و ايجاد تحول و حركت در توده هاي مردم نه تنها به ركود و كاهش و ضعف مي رسد كه ملعبه دست كساني قرار مي گيرد كه از شرايط وعظ و خطابه و تبليغ بي بهره اند و نان نام و عنوان و ظاهر و صداي خوش خود را مي خورند!
« تهييج » كه عبارت است از به هيجان درآوردن عواطف و احساسات مردم حاضر در محافل عزاداري در صورتي به طور آگاهانه و صحيح و به دور از عادات و حركات سطحي به ظهور و عينيت درمي آيد كه اولا با شناخت و آگاهي هاي لازم درباره اهداف و آرمان هاي نهضت عاشورا ممزوج گردد و ثانيا در مسير و مجراي صحيح قرار گيرد و به جهت دهي هاي لازم درآيد و ثالثا آثار و نتايج مورد نظر اجتماعي و سياسي را به تجلي درآورد و اين سه هدف در صورتي جامعه عمل مي پوشند كه تبيين و تبليغ قيام حسيني افكار و اذهان و جان و روح مستمعين را به بينش و بصيرت هاي لازم درباره آنچه براي آن عزاداري مي كنند و اشك از ديدگان جاري مي سازند نائل گرداند.
بينش و پايبندي نه نمايش و لاقيدي
« بينش » يكي از نيازهاي « حياتي » است كه بدون آن زندگي مفهوم حقيقي خود را نمي يابد و در رفتار و عمل واقعي و راستين به تجلي درنمي آيد. زيرا همان گونه كه بدون محقق گشتن ديدن ظاهري با چشم سر نمي توان راه و مقصد را يافت و حركت كرد و رسيد بدون محقق گرديدن ديدن باطني با چشم عقل نمي توان راه حق را شناخت و به حركت و تلاش پرداخت و به كمال و فلاح نائل آمد.
« چشم سر » كه در قسمت پيشين سر و پائين تر از پيشاني خلق و نظم يافته است امور مادي و ملموس و مشهود را مي نگرد و وسيله نگريستن و تلاش و فعاليت نمودن براي تامين نيازهاي زندگي و بهره وري از نعمت هاي الوان الهي مي باشد و « چشم عقل » درون و باطن اشيا و پديده هاي هستي را مي كاود و حقايق و واقعيت هاي ماوراي ماده را مي بيند و به امور معنوي نظر مي گسترد و نعمت هاي زيبا و پايدار و متجلي در اخلاق و رفتار و پرورنده شخصيت جامع الهي انسان را مي نگرد و به بهره وري مي رساند.
در نقطه مقابل بينش نابينايي و كوري قرار دارد كه دوگونه است : نابينايي و كوري ظاهري و جسمي كه با نقص و ضايعه در چشم سر عارض مي شود و نابينايي و كوري باطني و روحي كه در اثر تنزل از اعتقادات و باورهاي سالم معنوي و گريز از تعاليم و ارزش ها و فضايل بزرگ اخلاقي به وجود مي آيد.
بينش و بصيرت داراي انواع و ابعادي گوناگون مي باشد و از همين روست كه وسعت مي گيرد و ضرورت وجود و حضور آن در تمام امور مرتبط با « دين » و « دنيا » قطعيت مي يابد.
در نگاه كلان و فراگير به بينش و بصيرت در موضوع دين باوري و دينداري همه جلوه هاي تعاليم و معارف جامع اسلام در امور اعتقادي عبادي اخلاقي تربيتي اجتماعي اقتصادي سياسي و حكومتي با ارتباط و امتزاج با بينش و بصيرت به تحقق واقعي و اثربخشي و ثمردهي كامل و راستين درمي آيند و به همين دليل است كه عبادات و طاعات و اعمال فاقد بينش و بصيرت مورد پذيرش قرار نمي گيرند زيرا هر نوع نابينايي و كوري عقل و جان نسبت به فرهنگ و معارف و احكام و قوانين اسلامي موجب دورماندن از آثار ارزشمند آن در همه جلوه هاي حيات دنيوي و اخروي مي گردد و وقتي چنين شد عبادات و اعمال به آن دليل كه سطحي و تهي از بصيرت مي باشند و جهت و هدفي را دنبال نمي كنند بي نتيجه و ثمر و ارزش مي باشند.
بايد به اين نكته مهم و عميق توجه كافي مبذول داريم كه هر انسان مسلماني كه به بينش و بصيرت در احكام و ارزش ها و هنجارهاي اسلامي نائل آيد به « پايبندي » نسبت به آن ها مي رسد و با ميل و اشتياق تمام رفتار و سلوك و عملكردهاي خود را بر محور معارف و تعاليم و ارزش هاي اسلامي تنظيم مي كند و شخصيتي سالم و پاك و وارسته مي يابد و براي جامعه سازنده و ثمردهنده مي شود همچنان كه فقدان بينش و بصيرت در برابر تعاليم جامع اسلام به « لاقيدي » منتهي مي گردد و اگر هم طاعت و عبادت و عملكردي از جانب فاقدان بينش و بصيرت ـ يعني جاهلان و جمودگرايان ـ انجام پذيرد خالص و راستين نيست و ظاهري و سطحي مي باشد و واقعيتي جز « نمايش » ندارد!
علت اصلي اصرار مكرر فرهنگ و معارف اسلامي به كسب بينش و بصيرت و نماياندن آثار و پي آمدهاي آن و در نقطه مقابل مخالفت با كوري و نابينايي عقل و جان جز اين نيست كه مسلمان فاقد بينش و بصيرت نه درك و فهم صحيحي از اسلام دارد و نه در برابر احكام عملي آن به پايبندي واقعي مي رسد.
قرآن كريم با صراحت تمام « هدايت » را « بصيرت و بينايي » نام مي نهد(24 ) و در نقطه مقابل « ضلالت » را « كوري و نابينايي » مي نامد(25 )
پيامبر اكرم (ص ) در معرفي كوري و نابينايي عقل و جان و خطر آن در مقايسه با كوري و نابينايي جسمي و عضوي چنين مي فرمايد :
« نابيناي واقعي آن نيست كه چشم ظاهري اش را از دست داده است بلكه نابيناي واقعي كسي است كه چشم باطن و بصيرت او كور گشته و حقايق را نمي بيند . » (26 )
در رهنمودهاي حضرت علي (علیه السلام ) ارزش و اهميت بينش و بصيرت و نيز خطر كوري و نابينايي عقل و جان نماينده شده است . چنان كه امام (علیه السلام ) مي فرمايد : « كسي كه بصيرت و بينش ندارد فاقد علم و آگاهي مي باشد . » (27 ) و اعلام مي نمايد : « نگاه ديده سود ندهد آنجا كه چشم دل و بصيرت كور باشد . » (28 ) و در مقايسه كوري ظاهري و جسمي با كوري باطني و روحي مي فرمايد : « كوري ديده بهتر است از كوري بصيرت » (29 ) و « از دست دادن چشم بهتر از فقدان بينش و بصيرت مي باشد . »(30 )
تعاليم و ارزش هاي نهفته در نهضت مقدس حضرت امام حسين (علیه السلام ) بخش مهم و قابل توجهي از فرهنگ و معارف اسلامي را تشكيل مي دهد. اين تعاليم به صورت اهداف و مقاصد آرمان هاي والا فضايل و ارزش هاي بزرگ در جنبه ها و جلوه هاي مختلف درس ها و عبرت ها پيام ها و راهگشايي ها در همه اعصار و زمان ها جوامع اسلامي را به بلنداي قله هاي اقتدار و اتحاد وحدت و صلابت عزت و شرف استقلال و آزادي و رشد و پويايي مي رساند و امتي بزرگ و سترگ بنيان مي نهد.
شرط اصلي بهره گيري جامع از فضايل و درس ها و پيام هاي نهفته در قيام و حركت تاريخي امام حسين (علیه السلام ) اين است كه نسبت به اين تعاليم و ارزش ها به « بينش » برسيم و حقايق را آنگونه كه « هست » بيابيم كه در اين صورت به « پايبندي » در برابر همه يافته هاي مقدس اين نهضت پرشور نائل مي آئيم و از سطحي نگري و جهل و جمودگرايي نسبت به فضايل و ارزش هاي نهفته در اين انقلاب تاريخساز پرهيز نمائيم كه در اين صورت هر عملي كه به عنوان مراثي و مدايح و عزاداري براي بزرگداشت حماسه حسيني انجام دهيم « نمايش » خواهد بود و به « لاقيدي » در برابر تعاليم مقدس آن منتهي خواهد گرديد.
يكي از تهديدها و خطرات بزرگ كه همواره مراثي و مدايح و عزاداري هاي حسيني را از درون مي پوساند و به بيراهه سوق مي دهد فقدان بينش و پايبندي واقعي و ابتلا به نمايش و لاقيدي مي باشد.
واقعيت تلخ و اسف انگيز اين است كه برخي از اين عزاداري ها به مراسمي تبديل مي شود كه با ماهيت و حقيقت و اهداف والاي اين نهضت و مقاصدي كه از مراثي و سوگواري براي امام حسين (علیه السلام ) مورد نظر مي باشد به شدت فاصله مي گيرد و به مقابله آشكار با آنها درمي آيد. اين مشكل بزرگ از نفسانيت ها و هواپرستي هاي افراد و گروه هايي برمي خيزد كه تابع هيچ اصل و قانوني از دين مبين حق نمي باشند و هرچه مي خواهند به نام مراثي و عزاداري انجام مي دهند و زير بار هيچ حقيقت و موعظه و توصيه اي نيز نمي روند!
يكي از انواع اين نفسانيت ها و خودخواهي و حقيقت گريزي ها در برخي از « شبيه خواني » ها متجلي مي شود و عامل اصلي بروز اين مشكل نيز كساني هستند كه شبيه خواني ها و تعزيه ها را با افكار سطحي و قشري و خرافه و موهوم مي آميزند و از هدف اصلي دور مي دارند.
يكي از رنج هاي انديشمند بزرگي همچون آيت الله مطهري كه همواره آسيب شناسي مدايح و مراثي و شبيه خواني ها را يكي از اهداف و برنامه ها و مسئوليت هاي مهم خويش مي دانست و در اين مسير مجاهده اي وافر و دقيق داشت حركات خودخواهانه و آلوده به جهل و خرافه برخي از شبيه خوانان بود كه در پي آن انحراف هايي در جامعه به وجود آورده و نهضت عاشورا و اهداف امام حسين (علیه السلام ) را به شدت تهديد مي كرد.
در نگاه استاد مطهري اين نوع شبيه خواني هاي ناصحيح و آميخته با جهل و هواي نفس به آن دليل كه از « بينش » برخوردار نيست و به طور طبيعي به « پايبندي » در برابر تعاليم و ارزش هاي نهضت حسيني منتهي نمي گردد به « نمايش » آلوده مي شود و حاصل و ثمره اش « لاقيدي » و ارتكاب معاصي و گناهان خواهد بود.
متفكر شهيد استاد مطهري در اين باره چنين توضيح مي دهد :
« در قديم موضوعي بود به نام شبيه خواني (در تهران هم خيلي زياد بوده است ) كه در واقع نوعي نمايش از حادثه كربلا بود. نمايش قضيه كربلا في حد ذاته بدون شك اشكال ندارد. يعني نمايش از آن جهت كه نمايش است اشكال ندارد. ولي ما مي ديديم و همه اطلاع دارند كه خود مسئله شبيه خواني براي مردم هدف شده بود ديگر هدف امام حسين و ارائه داستان كربلا و مجسم كردن آن حادثه مطرح نبود! هزاران چيز در شبيه خواني داخل شده بود كه آن را به هرچيزي شبيه مي كرد غير از حادثه كربلا و قضيه امام حسين و چه خيانت ها و شهوت راني ها و اكاذيب و حقه بازي ها در همين شبيه خواني ها مي شد كه گاهي به طور قطع مرتكب امر حرام مي شدند. به هيچ چيز پايبند نبودند! » (31 )
استاد مطهري سپس از پدر خويش كه عالمي متقي و متعهد بود ياد مي كند و به تلاش او در مقابله با شبيه خواني هاي آلوده اين گونه اشاره مي نمايد :
« هميشه مسئله شبيه خواني مورد نزاع مرحوم ابوي ما رضوان الله عليه و مردم بود گو اين كه ايشان در اثر نفوذي كه داشتند تا حد زيادي در آن منطقه (فريمان ) جلوي اين مسئله را گرفته بودند ولي هميشه يك كشمكش در اين مورد وجود داشت . ايشان مي گفتند كه شما كارهاي مسلم الحرامي را به نام امام حسين (علیه السلام ) مرتكب مي شويد و اين كار درستي نيست » (32 )
استاد مطهري سپس به واقعه اي بسيار تامل برانگيز و شگفتي زا اشاره مي نمايد كه در دوران تحليل ايشان در قم اتفاق مي افتد. اين واقعه مربوط مي شود به دعوت مرجع بزرگ تقليد آيت الله العظمي بروجردي از روساي برخي از هيئت هاي عزاداري و درخواست از آنان براي پرهيز از شبيه خواني هاي آلوده به گناه . استاد مطهري در اين باره چنين نقل مي كند :
« در سال هايي كه در قم بوديم يادم هست كه در آن جا هم يك نمايش ها و شبيه هاي خيلي مزخرفي در ميان مردم بود. سال هاي اول مرجعيت مرحوم آيت الله بروجردي رضوان الله عليه بود كه قدرت فوق العاده داشتند. قبل از محرم بود. به ايشان گفتند كه وضع شبيه خواني ما اين جور است . دعوت كردند تمام روساي هيئت ها به منزل ايشان آمدند از آنها پرسيدند : شما مقلد كي هستيد
همه گفتند : ما مقلد شما هستيم .
فرمودند : اگر مقلد من هستيد فتواي من اين است كه اين شبيه هايي كه شما به اين شكل درمي آوريد حرام است .
با كمال صراحت به آقا عرض كردند : آقا ما در تمام سال مقلد شما هستيم الا اين سه چهار روز كه ابدا از شما تقليد نمي كنيم !
گفتند و رفتند و به حرف مرجع تقليدشان اعتنا نكردند. خوب اين نشان مي دهد كه هدف امام حسين نيست هدف اسلام نيست نمايشي است كه از آن استفاده هاي ديگري و لااقل لذتي مي برند! » (33 )
همان طور كه استاد مطهري تصريح مي نمايد « شبيه خواني » يا « تعزيه » از منع و اشكال شرعي به دور مي باشد و براساس ضوابط فقهي در صورتي كه عمل حرام و گناهي بر آن مترتب نگردد و خرافه و موهومي در آن نفوذ نكند و درس و پيام صحيحي را از نهضت حضرت امام حسين (علیه السلام ) به جامعه منتقل نمايد مانع شرعي براي انجام آن وجود ندارد. لكن اگر اين عمل با حقايق و واقعيت هاي قيام عاشورا انطباق نداشت و با ارزش هاي بزرگ نهفته در اين حركت مقدس در تضاد و تعارض بود و به واژگونه سازي ماهيت و اهداف آن پرداخت به طور قطع حرام مي باشد.
متاسفانه چه در گذشته و چه حال شاهد خروج برخي از شبيه خواني ها از مسير صحيح و به بيراهه هاي جهل و خرافه افتادن آنها بوده ايم و به وضوح مشاهده كرده ايم كه اين مراسم از « بينش و پايبندي » كه دو عنصر اساسي در مراثي و مراسم مختص به امام حسين (علیه السلام ) مي باشد و سطح آگاهي ها را از اين نهضت و اهداف و آرمان هاي آن بالا مي برد و به ميزان تقيد و تعهد عملي به تعاليم و ارزش هاي والاي آن مي افزايد تهي گشته است و به اين ترتيب بهره برداري هاي صحيح و همه جانبه فكري و عملي از اين حركت الهي و تاريخساز به عمل نيامده است . در نقطه مقابل شاهد بوده و هستيم كه بسياري از اين شبيه خواني ها به « نمايش » هاي مبتني بر عقايد و افكاري كه خاستگاهي جز جهل و جمود و خرافه ندارند تبديل شده اند و به طور طبيعي آثار تلخي چون « لاقيدي » در افراد بوجود آورده اند!
اين وضعيت ناگوار در حالي چهر مي نمايد و رنج و مرارت مي آفريند كه علاوه بر نفوذ جهل و جمود در برخي شبيه خواني ها افرادي كه به صورت هيئت هاي عزاداري و متوليان اصلي به انجام اين امور اشتغال دارند به هيچ اصل و قانوني اهميت نمي دهند و هيچ موعظه و ارشاد و نفي و منعي را نمي پذيرند! وجود اين مشكل به اين شكل نشان مي دهد كه علاوه بر تلاش و فعاليت به صورت نصيحت و اندرز وجود يك سيستم قوي نظارتي و يك بازوي اجرايي قوي براي ارسال بازرسان و تهيه گزارش هاي دقيق و رسيدگي سريع به اين نوع مشكلات و انحرافات بسيار ضروري مي باشد.
آيا در اين زمينه چاره اي انديشيده شده و مديريت كارآمد و موثر و دقيقي به اين عرصه و ميدان مهم و سخت و نه سهل و ساده وارد شده است
واقعيت هاي موجود نشان مي دهند كه چنين تدبير و مديريتي وجود ندارد و چاره اي اساسي براي مقابله با اين مشكل انديشيده نشده است و اگرچه شبيه خواني ها از انحرافات بزرگ و خطرناك و فساد و تباهي هاي گذشته رها گرديده است لكن به پيراستگي كامل از تحريف و خرافه و امور خلاف واقع نرسيده است و وجود تدابير و اهرم هاي نظارتي براي سامان دهي و كنترل آنها ضرورتي اجتناب ناپذير مي باشد
در نگاه كلان و فراگير به « بينش و بصيرت » در موضوع دين باوري و دينداري همه جلوه هاي تعاليم و معارف جامع اسلام در امور اعتقادي عبادي اخلاقي . تربيتي اجتماعي اقتصادي و سياسي و حكومتي با ارتباط و امتزاج با بينش و بصيرت به تحقق واقعي و اثر بخشي و ثمردهي كامل و راستين در مي آيند و به همين دليل است كه عبادات و طاعات و اعمال فاقد بينش مورد پذيرش قرار نمي گيرند زيرا هر نوع كوري عقل و جان نسبت به فرهنگ و معارف و قوانين اسلامي موجب دور ماندن از آثار ارزشمند آن مي گردد
فقدان شناخت و بينش در برابر تعاليم جامع اسلام به « لاقيدي » منتهي مي گردد و اگر هم طاعت و عبادت و عملكردي از جانب فاقدان بصيرت ـ يعني جاهلان و جمودگرايان ـ انجام پذيرد خالص و عميق نيست و ظاهري و سطحي مي باشد و واقعيتي جز « نمايش » ندارد! همين واقعيت تلخ درباره مراثي و عزاداري ها از جانب اهل جهل و خرافه وجود دارد و آنها به آن دليل كه در برابر تعاليم و ارزش هاي نهضت حسيني به « بينش و پايبندي » نمي رسند و حقايق را آنگونه كه « هست » نمي يابند به « نمايش و لاقيدي » فرو مي افتند و هر كاري كه خودشان بخواهند به نام عزاداري و شبيه خواني انجام مي دهند و زير بار هيچ موعظه و توصيه از جانب هيچ كس حتي مراجع تقليد نمي روند!
واقعيت هاي تلخ موجود درباره برخي شبيه خواني ها نشان مي دهد كه در اين زمينه تدبير و مديريتي وجود ندارد و چاره اي اساسي براي مقابله با اين مشكل انديشيده نشده است و اگر چه شبيه خواني ها و تعزيه ها از انحرافات بزرگ و خطرناك و فساد و تباهي هاي گذشته رها گرديده است لكن به پيراستگي كامل از تحريف و امور خلاف واقع نرسيده است و وجود تدابير و اهرم هاي نظارتي براي سامان دهي و كنترل آنها ضرورتي اجتناب ناپذير مي باشد
پاورقي :
1 ـ بحار ج 45 ص 211
2 ـ كامل الزيارات . ص 28
3 ـ بحار ج 98 ص 30
4 ـ همان منبع ج 44 ص 291
5 ـ وسايل الشيعه ج 10 ص 307 393
6 ـ نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري انتشارات صدرا ص 80 و 81
7 ـ همان منبع ص 81
8 ـ نهج البلاغه خطبه 91
9ـ همان مدرك حكمت 252
10 ـ همان مدرك نامه 53
11 ـ در رهنمودي از امير مومنان حضرت علي (علیه السلام ) آمده است : « هيچ بردباري و حلمي همچون تغافل نيست »
12 ـ غررالحكم ترجمه و تنظيم موضوعي به كوشش سيدهاشم رسولي محلاتي دفتر نشر فرهنگ اسلامي ج 2 ص 257
13 ـ همان مدرك ص 256
14 ـ سوره انعام (6 ) آيه 104
15 ـ سوره رعد (13 ) آيه 19
16 ـ تحف العقول ص 39 كلام امام جعفر صادق (علیه السلام )
17 ـ غررالحكم ج 1 ص 202
18 ـ همان منبع ص 204
19 ـ اصول كافي ج 1 ص 41
20ـ رجوع شود به « الحياه » ج 2 فصل 6 مسئوليت هاي عالمان ديني
21 ـ حماسه حسيني متفكر شهيد آيت الله مرتضي مطهري انتشارات صدرا صفحات 342 343 344 و 347
22 ـ سوره عنكبوت (29 ) آيه 38
23 ـ سوره فصلت (41 ) آيه 17
24 ـ نهج الفصاحه ترجمه ابوالقاسم پاينده انتشارات جاويدان . ص 502 روايت 2373
25 ـ غررالحكم تنظيم موضوعي به كوشش سيدهاشم رسولي محلاتي دفتر نشر فرهنگ اسلامي ج 1 ص 106 روايت 939
26ـ همان منبع روايت 938
27ـ همان منبع روايت 934
28 ـ همان منبع روايت 935
29ـ حماسه حسيني متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري انتشارات صدرا ج 1 ص 212 و 213
30 ـ همان منبع ص 213
31 ـ همان منبع ص 213 و 214ان منبع ص 347 و 348 همان مدرك ص 257
● منبع: روزنامه - جمهوری اسلامی