نويسنده: عباس کوثري
به هر کار يا گفتار بسيار زشت «فاحشه» گفته ميشود. (1) نيز به هر کاري که موافق با حق و اندازهي خود نباشد، فاحشه گويند، (2) چنانکه بر چيزي که از حد بگذرد، «فاحش» اطلاق ميشود و جمله «غبن فاحش» به معناي زياني است که از حد متعارف بيشتر است. (3) برخي معتقدند معناي اصلي «فحش» زشتي و شناعت است و زماني به خارج شدن يک شيء از حد و اندازه فاحش گفته ميشود که بسيار ناخوشايند باشد. (4) کلمه فاحشه در قرآن علاوه بر معناي عامش در دو مصداق خاص نيز به کار رفته است.
از ديدگاه راغب، فاحشه به معناي عمل يا گفتاري است که زشتياش زياد است. زمخشري نيز ذيل آيه «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ» (8) همين معنا را ذکر کرده است. (9) او درباره فرق فحشا و منکر و بغي ميگويد: فحشا تجاوز از مرزها و حدود الهي است و منکر آن چيزي است که عقل آن را ناپسند ميداند و بغي ستمگري است. (10)
مؤلف الميزان نيز بر اين باور است که فحشا عمل و گفتار بسيار زشت است و منکر آن چيزي است که در اجتماع قبح روشني داشته باشد همانند کشف عورت، و بغي ستمگري و ظلم است. (11)
خداوند متعال در آيهي ديگر ميفرمايد: «وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلاً»: (13) و نزديک زنا نشويد که کار بسيار زشت و بد راهي است. همچنين در سوره يوسف آمده است: «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ». (14) سياق آيات مقتضي است مقصود از فحشا در اين آيه، عمل منافي عفت و زنا باشد؛ يعني همان کاري که زليخا درخواست آن را داشت. بر اين اساس مؤلف الميزان مينويسد: مناسبتر اين است که مقصود از «سوء» ميل به همسر عزيز و «فحشا» عمل زنا باشد که حضرت يوسف بر اثر ديدن برهان پروردگار از هر دو مصون و محفوظ ماند. (15)
همينسان است کلام ديگر الهي که درباره کنيزان شوهردار ميفرمايد: «فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ»: (16) و در صورتي که [کنيزان] شوهردار و محصنه باشند و مرتکب عمل زنا شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. برخي از خوارج براي بطلان رجم در اسلام به اين آيه استدلال کردهاند و گفتهاند قرآن فرموده حد کنيزانِ محصنه نصف زنان شوهردار و محصنه است. اگر حد زنان شوهردار رجم باشد، تنصيف معنا نخواهد داشت. پاسخ آن اين است که اين مطلب در صورتي صحيح است که مقصود از «محصنات» زنان شوهردار باشند؛ در حالي که محصنات به معناي زنان آزاد مؤمن است، چنانکه در صدر آيه به همين معناست؛ زيرا فرموده است: «وَمَن لَم يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَا مَلَكَتْ أَيْمَانِكُم». در واقع امکان ندارد مقصود از الْمُحْصَنَاتِ در اين آيه زنان شوهردار باشند؛ چرا که عقد با چنين زناني امکان ندارد و آيه ميفرمايد: در صورت امکان با زنان محصنات مؤمنه ازدواج کنيد و اگر برايتان اين امکان نيست با کنيزان پاکدامن ازدواج کنيد. بنابراين مراد از «الْمُحْصَنَاتِ» در آيه 25 زنان آزاده عفيفه بدون شوهر است و معناي آيه اين است که حد کنيزان در صورت ارتکاب فحشا، نصف حد زنان آزاده بدون شوهر است. (17)
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
کاربردهاي فاحشه در قرآن
1. اعمال بسيار زشت
ميتوان در آياتي از قرآن کريم کلمه فحشا را به معناي عمل بسيار زشت دانست. خداوند متعال ميفرمايد: «إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»، (5) «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (6) و «إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ». (7)از ديدگاه راغب، فاحشه به معناي عمل يا گفتاري است که زشتياش زياد است. زمخشري نيز ذيل آيه «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ» (8) همين معنا را ذکر کرده است. (9) او درباره فرق فحشا و منکر و بغي ميگويد: فحشا تجاوز از مرزها و حدود الهي است و منکر آن چيزي است که عقل آن را ناپسند ميداند و بغي ستمگري است. (10)
مؤلف الميزان نيز بر اين باور است که فحشا عمل و گفتار بسيار زشت است و منکر آن چيزي است که در اجتماع قبح روشني داشته باشد همانند کشف عورت، و بغي ستمگري و ظلم است. (11)
2. زنا
در برخي از آيات قرآن کريم فاحشه به معناي عمل منافي عفت و زنا آمده است. خداوند متعال ميفرمايد: «وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنكُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً»: (12) و کساني از زنان شما که مرتکب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنان بطلبيد، اگر گواهي دادند، آنان را در خانههاي خود نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا اينکه خداوند راهي براي آنان قرار دهد. گفتني است ذيل آيه اشاره به نسخ حکم حبس ابدي در خانه است که در آينده به حکم رجم و شلاق تغيير يافت.خداوند متعال در آيهي ديگر ميفرمايد: «وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلاً»: (13) و نزديک زنا نشويد که کار بسيار زشت و بد راهي است. همچنين در سوره يوسف آمده است: «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ». (14) سياق آيات مقتضي است مقصود از فحشا در اين آيه، عمل منافي عفت و زنا باشد؛ يعني همان کاري که زليخا درخواست آن را داشت. بر اين اساس مؤلف الميزان مينويسد: مناسبتر اين است که مقصود از «سوء» ميل به همسر عزيز و «فحشا» عمل زنا باشد که حضرت يوسف بر اثر ديدن برهان پروردگار از هر دو مصون و محفوظ ماند. (15)
همينسان است کلام ديگر الهي که درباره کنيزان شوهردار ميفرمايد: «فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ»: (16) و در صورتي که [کنيزان] شوهردار و محصنه باشند و مرتکب عمل زنا شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. برخي از خوارج براي بطلان رجم در اسلام به اين آيه استدلال کردهاند و گفتهاند قرآن فرموده حد کنيزانِ محصنه نصف زنان شوهردار و محصنه است. اگر حد زنان شوهردار رجم باشد، تنصيف معنا نخواهد داشت. پاسخ آن اين است که اين مطلب در صورتي صحيح است که مقصود از «محصنات» زنان شوهردار باشند؛ در حالي که محصنات به معناي زنان آزاد مؤمن است، چنانکه در صدر آيه به همين معناست؛ زيرا فرموده است: «وَمَن لَم يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَا مَلَكَتْ أَيْمَانِكُم». در واقع امکان ندارد مقصود از الْمُحْصَنَاتِ در اين آيه زنان شوهردار باشند؛ چرا که عقد با چنين زناني امکان ندارد و آيه ميفرمايد: در صورت امکان با زنان محصنات مؤمنه ازدواج کنيد و اگر برايتان اين امکان نيست با کنيزان پاکدامن ازدواج کنيد. بنابراين مراد از «الْمُحْصَنَاتِ» در آيه 25 زنان آزاده عفيفه بدون شوهر است و معناي آيه اين است که حد کنيزان در صورت ارتکاب فحشا، نصف حد زنان آزاده بدون شوهر است. (17)
3. لواط
در بعضي از آيات فاحشه به معناي لواط آمده است: «وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَاسَبَقَكُمْ بِهَا مِن أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ». (18) نزديک به همين مضمون در سوره نمل آيه 54 و 55 و سوره عنکبوت آيه 28 و 29 آمده است. جمله «لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ» بيانگر اين است که مقصود از فاحشه، همجنسگرايي و لواط است.4. ازدواج با همسر پدر
از رسمهاي غلطي که در جاهليت رواج داشت، ازدواج با همسر پدر بود؛ البته عدهاي از مردم که مروت و آزادگي داشتند، مخالف اين نکاح بودند و اين نکاح نزد آنان معروف به نکاح مقت بود. (19) قرآن اين رسم جاهلي را نکوهش ميکند و آن را فاحشه ميخواند: «وَلاَ تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِيلاً»: (20) با زناني که پدران شما با آنان ازدواج کردهاند، ازدواج نکنيد، مگر آنچه در گذشته انجام شده است؛ زيرا اين کار عملي بسيار زشت و مورد خشم الهي و راه نادرستي است.پينوشتها:
1. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 626.
2. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 10، ص 192.
3. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 463.
4. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 4، ص 478.
5. بقره: 169.
6. نحل: 90.
7. عنکبوت: 45.
8. آل عمران: 135.
9. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 416.
10. همان، ج 3، ص 629.
11. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 12، ص 233.
12. نساء: 15.
13. اسراء: 32.
14. يوسف: 24.
15. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 11، ص 128.
16. نساء: 25.
17. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 56. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 4، ص 279.
18. اعراف: 80-81.
19. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 492-493.
20. نساء: 22.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.