«اَلحَمدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ و صَلّى اللّه على سَیّدنا و نبیّنا محمّدٍ و اهل بَیْتِه المَعصومین و لَعنَةُ اللَّهِ على اَعدائِهم اَجمَعین»
با یک نگاه گذرا به سوره مبارکه والعصر مىفهمیم که :
بر خلاف گمان انسان که خیال مىکند هر روز به عمرش افزوده مىشود، هر روز که مىگذرد از سرمایه او کاسته مىشود؛ پدر بزرگها در حقیقت «پدر کوچک» هستند و نوزادها که عمرى در پیش دارند، بیشترین سرمایهها را دارا مىباشند. به زمان سوگند که انسان همچون یخ هر لحظه در حال آب شدن است (وَالْعَصْرِ اِنَّ اْلاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ) پس در برابر به هدر رفتن عمر باید چیزى بهتر از عمر به دست آوریم. مال و مقام و مدال بهتر از عمر نیست. آنچه بهتر از عمر ماست، ایمان و عمل صالح است (اِلاّالْذینَ امَنوا و عَمِلواالْصالِحاتِ). ایمان و کار نیک اگر توسعه پیدا نکند، ارزشى نخواهد داشت. بنابراین، باید دیگران را نیز به ایمان و عمل صالح سفارش و دعوت کنیم (وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ)؛ البته پیمودن این راه، مشکلاتى در بر خواهد داشت؛ یعنى اگر بخواهیم مردم را به خیر و معروف دعوت کنیم و از مفاسد و انحرافاتى که دارند، باز داریم، احتمال دارد که برخوردهاى ناگوارى پیش آید؛ ولى به هر حال باید با پشتکار این راه را بپیماییم (وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ).
کوتاه سخن اینکه هستى براى ما آفریده شده است و هر روز که از عمرمان کاسته مىشود، اگر چیزى ذخیره نکنیم، در این بازار هستى باخته ایم. بهترین ذخیرهها ایمان و عمل صالح و سفارش کردن دیگران به حق و صبر است. سفارش به حق، همان امر بمعروف است که شامل فکر حق، حرف حق، قانون حق، رهبر حق، حکومت حق مىشود؛ یعنى باید هر روز معروفها را گسترش دهیم و از مفاسد و منکرها جلوگیرى کنیم.
در زمان ما، با رهبرى امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) و خون شهدا، بزرگترین منکر (طاغوت و سلطه آمریکا) محو و بزرگترین معروف (استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى) بر پا شد.
ولى این بنا و ساختمان نیاز به حفاظت دارد. اگر دیوارى بندکشى نشود، آجرها و سنگهاى آن یکى پس از دیگرى فرو مىریزد.
به هر حال امام خمینى و شهداى عزیز، نظامى ساخته و به دست ما سپردهاند و این ما هستیم که باید از آن بخوبى پاسدارى کنیم؛ هر جا فسادى دیدیم، فریاد بزنیم و آن را بیان کنیم. همچنین، هر روز معروفى را گسترش دهیم.
یکى از معروفها برپایى نماز است که بحمد الله در جامعه ما گسترش یافته است. امروز که این کلمات را مىنویسم، دهها هزار نماز جماعت به طور آزاد در مراکز آموزشى، میادین ورزشى، پادگانها، ادارات و کارخانجات بر پا مىشود.
معروف دیگر، توجه به قرآن است که صدها هزار نفر از این نسل به آموزش و حفظ و مفاهیم آن رو آوردهاند.
معروف دیگر، پیشرفتهاى علمى، ابتکارات، اختراعات، برندهشدن در مسابقات علمى و از همه مهمتر پیروزى رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس و خنثى کردن توطئهها و توسعه کتابخانهها و دانشگاهها و کم شدن بى سوادى و افزایش خدمات بهداشتى و علمى، رفاهى و... است. اما در کنار همه اینها، مفاسد فراوانى نیز وجود دارد که باید براى محو آنها فکرى کرد.
ستاد احیاى امر به معروف
به فکرم رسید، اکنون که خداوند توفیق تشکیل ستاد اقامه نماز را به ما داد و توانستیم میلیونها جلد کتاب نماز در سطوح مختلف تهیه، تکثیر و توزیع کنیم و فرهنگ نماز را گسترش دهیم، دوستانى را پیدا کنیم تا براى زکات و امر به معروف نیز کارى فرهنگى انجام دهیم.
به جمع فضلاى قم - که از شاگردان شهید آیت الله بهشتى و قدوسى - رفتم و نالهاى زدم و همراهانى پیدا کردم. با آیت الله جنتى ستاد احیاى امر به معروف را تشکیل دادیم و کار را شروع کردیم. از خداوند هم توفیق خواستیم. در این ستاد، هر یک از دوستان کارى را به عهده گرفت و سهم من هم کار فرهنگى و تبلیغى شد. لازم دانستم کتابى در این زمینه بنویسم. این کتاب تکمیل پانزده جلسه درسهایى از قرآن است که در تلویزیون پیرامون امر به معروف داشتهام. در این کتاب، علاوه بر اهمیت موضوع و آثار شوم ترک آن، به شیوه ها و وظایف آمران به معروف و نیز علاوه بر آیات و روایات، به مسائل اجتماعى و حکومتى و روانى که مربوط به این فریضه مىشود اشاراتى شده است.
نکته قابل توجه اینکه، معروف و منکر هاى هر گروه و دستگاهى را مؤمنان واقعى آن نظام بهتر مىشناسند؛ یعنى فرمانده یک ارتش، بهتر از هر کس معروف و منکر پادگان را مىشناسد. اگر او با همفکران مؤمن خود جلساتى در جهت گسترش معروف و جلوگیرى از منکرات تشکیل دهد، با امدادهاى الهى مىتواند پادگان را به یک محیط بسیار سالم تبدیل کند. همچنین معتمدین بازار، مدیران کارخانهها، پیرمردان روستاها، قهرمانان ورزشکار، اساتید دانشگاهها، معلمان دلسوز و مسئولین نظام، هر یک در هر رتبهاى که هستند، به خاطر محبوبیت و تخصص و سابقه و شناخت عمیق از جزئیات، بیش از هرکس مىتواند معروف را گسترش دهند لذا قرآن، امر به معروف و نهى از منکر را بیشتر به دوش کسانى گذاشته، که از امکانات ویژهاى برخودارند؛ زیرا مردم از این افراد حرف شنوى بیشترى دارند.(1)
از خداوند توفیق همه را در انجام این فریضه الهى خواهانم و اگر لغزشى در نوشتههایم هست، از خداوند عزیز عذر مىخواهم و از بزرگانى که به من یارى مىدهند، تشکر مى کنم.
* سیماى امر به معروف و نهی از منکر
- امر به معروف، نشانه عشق انسان به مکتب است.
- امر به معروف، نشانه عشق انسان به مردم است.
- امر به معروف، نشانه تعهد و سوز و علاقه انسان به سلامتى جامعه است.
- امر به معروف، نشانه تولّى و تبرّى است.
- امر به معروف، نشانه آزادى در جامعه است.
- امر به معروف، نشانه ارتباط میان آحاد مردم است.
- امر به معروف، نشانه فطرت بیدار است.
- امر به معروف، حضور و غیاب واجبات است ؛ چرا نماز نخواندى ؟ چرا روزه نگرفتى؟
- امر به معروف، ضامن اجراى تمام واجبات و نهى از منکر، ضامن ترک همه محرمات است.
- امر به معروف، تشویق نیکوکاران در جامعه است.
- امر به معروف، تذکر و آگاه کردن افراد جاهل است.
- نهى از منکر، تلخ کردن کام خلافکاران است.
- امر به معروف و نهى از منکر، گاز و ترمزى است که ماشین جامعه را هدایت مىکند.
- امر به معروف و نهى از منکر والدین است که اساس تربیت کودک را تشکیل مىدهد.
- امر به معروف، سبب دلگرمى و تقویت افراد کم اراده مىشود.
- امر به معروف، نشانه حضور در صحنه است.
- امر به معروف، مقام و حقى است که خداوند به اهل ایمان داده تا بر اعمال یکدیگر نظارت داشته باشند.
- نهى از منکر، جبران کننده کمبود تقواى بعضى از افراد جامعه است.
- امر به معروف، جامعه را رشد مىدهد و نهى از منکر، جامعه را از سقوط نجات مىدهد.
- امر به معروف حافظ مرزها و حقوق افراد است ؛ و جامعه بىفریاد، جامعهاى مرده است و افراد ساکت، جماداتى متنفّس بیش نیستند.
- امر به معروف و نهى از منکر، نشانه غیرت دینى، احساس مسئولیت و مشکلات مردم را مشکلات خود دانستن است.
- امر به معروف و نهى از منکر، نوعى قرنطینه روحى در برابر عیبها و گناهانِ مُسرى است.
- امر به معروف و نهى از منکر، نوعى انضباط اجتماعى است؛ یعنى محدود کردن تمایلات اشخاص در برابر مصالح جامعه ؛ در واقع نوعى کنترل افراد لاابالى است.
- امر به معروف و نهى از منکر، نشانه رشد است. حضرت لوط در برابر گروه گناهکار پرسید: آیا در میان شما یک نفر رشید هست تا مانع این کار شما شود؟(2)
- با امر به معروف و نهى از منکر، مسائل داخلى جامعه حل مىشود و مىتواند با دشمنان خارجى مقابله کند.
در اهمیت امر به معروف همین بس که علما به دلیل ارتباط قلبى انسان با آن (یعنى تنفر قلبى از منکر)، آن را در اصول دین؛ و به دلیل برخوردهاى عملى، و اینکه یکى از واجبات است، آن را در ردیف فروع دین مطرح کرده اند. شهید ثانى مىفرماید: آیات و روایات امر به معروف و نهى از منکر آنقدر زیاد است که کمر را مىشکند.(3)
همین امروز اگر یک ابر قدرت یا قلدرى که منطقهاى را بمباران مىکند و بزرگترین منکرات را انجام مىدهد، خود را در برابر فریاد همه کشورها ببیند، هرگز دست به این جنایت نمى زند. سکوت جوامع بین المللى و ترس سردمداران و بى تفاوتى و بى خبرى توده هاى مردم سبب شده است که مستکبران جهانى در برابر بزرگترین منکرات خود هیچ احساس خطرى نکنند.
اگر کارخانهاى نیاز به بازرسى و نظارت مهندسان متخصص دارد، جامعه بشرى هم نیاز به نظارت و بازرسى دانشمندان اسلام شناس دارد.
در حدیث مىخوانیم : بهترین دوست آن است که هنگام خلاف، مانع تو شود و بدترین دوست آن است که به تو تذکر ندهد. امام صادق علیه السلام مىفرماید: بهترین دوست من کسى است که عیب هاى مرا به من هدیه کند.
در روایات مىخوانیم: «مؤمن همیشه مراقب کارهاى خود است» یعنى از خودش حساب پس مىگیرد.
آرى ! اگر ما از درون مراقب خود باشیم و مردم از برون مراقب ما باشند و در رأس، نظامى سیاسى و حکومتى مشوق خوبیها و مانع بدیها باشد، بهترین امت خواهیم بود. چنان که قرآن مىفرماید: کُنْتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعروفِ و تَنْهَوْن عن الْمُنکَرِ تُؤمِنُونَ بِاللّه(4)
در نهج البلاغه مىخوانیم: تمام کارهاى خیر و حتى جهاد در راه خدا، نسبت به امر به معروف مثل رطوبت دهان است نسبت به آب دریا.(5)
* ریشه هاى فطرى و غریزى و عقلى امر به معروف و نهی از منکر
تمام پدران و مادران در طول تاریخ، فرزندان خود را به کارهایى واداشته و از کارهایى نهى کردهاند بنابراین، مسأله امر و نهى و تشویق و هشدار، ریشه در درون هر انسانى دارد و مربوط به زمان و مکان و یا نژاد و منطقه خاصّى نمى شود.هر مسألهاى این گونه فراگیر باشد، نشانه از فطرى بودن آن دارد.
عکس العمل حیوانات در برابر خطرها
مسأله هشدار و اخطار و یا فریاد در برابر خطرها و انحرافها، مخصوص انسانها نیست. در قرآن مىخوانیم: همین که مورچهاى دید حضرت سلیمان با لشکرش در حرکتند، فریاد زد و به سایر مورچگان گفت: به لانههاى خود بروید تا پایمال آنان نشوید.(6)
و همین که هدهد در پرواز خود از فضاى کشور سبا متوجه انحراف مردم شد و دریافت که مردم خورشید پرستند، نزد حضرت سلیمان آمد و با ناله خود، از این انحراف شکایت کرد.(7)
بنابراین، فریاد در برابر انحراف و دلسوزى براى دیگران، نه تنها مسألهاى فطرى براى انسانهاست، بلکه ریشه غریزى در حیوانات دارد؛ لذا اگر گفته شود که انسانِ بى تفاوت از حیوان پست تر است، سخن گزافى نباشد، البته مسؤولیت همه مردم نسبت به امر به معروف و نهى از منکر یکسان نیست؛ بلکه وظیفه علما و دولتمردان از دیگران بیشتر است.(8)
ریشه عقلى
امر به معروف و نهى از منکر یک ضرورت عقلى است. این مسأله بقدرى روشن است که نگرانم اگر توضیحى داده شود، همچون ابرى جلوى خورشید، از شفافیت آن بکاهد.
کدام عاقل است که سکوت در مقابل خطر و انحراف راپسندیده و آن را محکوم نکند؟
کدام عقل است که راهنمایى، دلسوزى، تشویق به کار خیر و جلوگیرى از مفاسد را لازم نداند؟
از آنجا که دین اسلام مطابق با عقل و فطرت است، مىتوان گفت که تمام آیات و روایاتِ امر به معروف و نهى از منکر، ما را به همین قضاوتِ روشن عقل ارشاد مىکند.
*امر به معروف و نهی از منکر در قرآن
مسأله امر به معروف از همان روزهاى اول بعثت در مکّه مورد عنایت اسلام بوده است.
بعنوان مثال در سوره والعصر که شعار مسلمانان به هنگام جدایى از یکدیگر بود و در اوائل بعثت در مکه نازل شده است، در جمله : تَواصَوْا بِالْحَقِّ و تَواصَوْا بِالصَّبْرِ، اشاره به امر به معروف مىکند.
اولین وظیفه انبیا
قرآن، اولین وظیفه همه انبیا را امر به معروف و نهى از منکر مىداند و مىفرماید: «ما در میان هر امّتى، پیامبرى را مبعوث کردیم که مهمترین وظیفه آنان دو چیز بود : یکى امر به یکتاپرستى که بزرگترین معروفهاست (اَنِ اعْبُدُوااللَّه)، و دوم نهى از اطاعت طاغوتها که بزرگ ترین منکرهاست (اِجْتَنِبُوا الطَّاغوتَ).»(9) در سوره اعراف نیز مىخوانیم: «پیامبر اسلام که نام و نشانش در تورات و انجیل آمده، اوّلین وظیفهاش امر به معروف و نهى از منکر است.(10)
*امر به معروف و نهی از منکر، نشانه بهترین امّت
قرآن خطاب به مسلمانان مىفرماید، «شما بهترین امتى هستید که بر مردم ظاهر شدهاید؛ به شرط آنکه امر به معروف و نهى از منکر کنید.»(11)
قرآن با آنکه بارها از اهل کتاب به خاطر تعصبات نابجا و تحریفهاى نامشروع و توقعات بیهوده انتقاد کرده، اما از گروهى از آنان به خاطر ایمان و تلاوت آیات الهى و امر به معروف و نهى از منکر ستایش کرده است.(12)
امر به معروف کارى است که خداوند انجام مىدهد :
اِنَّ اللَّهَ یَأمُرُ بِالعَدْلِ و ْلاِحْسانِ(13)
همانا که امر به منکر کار شیطان است:
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ و َأْمُرُکُم بِالْفَحْشاء(14)
امر به معروف وظیفه عمومى است که قرآن مىفرماید: تمام مردان و زنان با ایمان نسبت به یکدیگر حق ولایت دارند که یکدیگر را به معروف وادار کنند و از منکر باز دارند و نماز به پا دارند و زکات بپردازند.(15)
آنچه در این آیه جلب توجه مىکند، چند نکته است:
1) از آغازِ تکلیف، همه مردم از هر سن و صنف و نژادى که باشند، بر دیگر مؤمنان حق ولایت دارند؛ یعنى امر و نهى آنان بر اساس حق ولایتى است که خداوند قرار داده است و هرگز نام دخالت بى جا، مزاحمت و فضولى بر این کار روا نیست.
2) مقام ایمان است که به مسلمانان این حق را مىدهد و این حق براى سایر مردم وجود ندارد.
3) همیشه امر به معروف، مقدم بر نهى از منکر به کار رفته است تا به ما بفهماند که کارها را از راه مثبت پیگیرى کنید و در جامعه، تنها انتقاد کننده نباشید.
4) در این آیه، امر به معروف و نهى از منکر قبل از نماز و زکات مطرح شده است، زیرا اقامه نماز و اداى زکات نیاز به یک سلسله تبلیغات دارد که همان امر به معروف است؛ براى مثال، در مقدمه نماز وقتى با بهترین و رساترین صدا مىگوییم: «حَىّ على الصّلوة»، این کلام خود امر به معروف است که بر نماز مقدم شده است. قرآن، خود اقامه نماز را نهى از منکر مىداند؛ آنجا که مىفرماید:
(اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ و الْمُنکَرِ)(16)
5) گرچه باید به اولویتها توجه داشت، اما آنچه مورد پسند اسلام است، سفارش به تمام معروفها و جلوگیرى از همه منکرات است.
به عبارت دیگر، زمانى ما به جامعه دلخواه مىرسیم که :
1) مرد و زن هر دو قیام کنند.
2) بر اساس ولایت و محبت امر و نهى کنند.
3) از خوبیها شروع کنند.
4) به همه نقاط مثبت و منفى توجه کنند.
این وظیفه عموم مسلمانان بود؛ اما از برخى آیات استفاده مىشود که براى این دو فریضه بزرگ، گروه ویژهاى نیز لازم است.
گروه ویژه
قرآن مىفرماید: از میان شما، گروهى باید دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر کنند.(17)
حسابِ این گروه از حسابِ وظیفه عمومى جداست. این دسته باید با قدرت و امکانات وارد عمل شوند و جلوى منکرات را بگیرند؛ براى مثال، اگر ماشینى در خیابان یک طرفه بر خلاف مسیر حرکت کند، دو وظیفه وجود دارد یکى وظیفه عموم رانندگان است که تخلف او را با بوق و چراغ به او مىفهمانند؛ و یک وظیفهاى هم پلیس دارد که او را جریمه مىکند.
در اهمیت امر به معروف و نهى از منکر همین بس که در قرآن، نام آمرین به معروف در کنار نام انبیا آمده است و کیفر قاتلان آنان همچون قتل انبیاست.(18)
بر خلاف بعضى که خیال مىکنند رستگارى در انزوا و گوشه گیرى است، قرآن، رستگاران را تنها کسانى مىداند که دیگران را دعوت به خیر و امر به معروف مىکنند.(19)
البته، زمانى امر به معروف و نهى از منکر رمز برترى و کرامت است که این کار براساس ایمان و برخاسته از انگیزه الهى باشد.(20)
گرچه مسؤولیت علما و افراد با تقوا بیشتر است ولى امر به معروف و نهى از منکر وظیفه طرفین است و همه باید یکدیگر را به حق و صبر سفارش دهیم.(21) و همه یکدیگر را از منکر نهى کنیم.(22) و در این راه آماده پذیرش مشکلات باشیم.
انسان با آنکه روح خدا در او دمیده شده و جانشین او در زمین است، همچنین مورد کرامت و فضیلت خاصى است، اما به خاطر غرایز سرکش و وسوسه هاى شیطانى و استکبار طاغوتها بشدت نیاز به کنترل دارد و خداوند متعال انواع مهارها را براى او قرار داده است؛ از جمله :
1) کلمه مقدس عقل به معناى عقال و وسیله کنترل انسان است. اگر مهارِ عقل نباشد، انسان خیلى زود خود را نابود مىکند.
2) فطرت نیز مىتواند انسان را به سوى خوبیها سوق و از بدیها باز دارد.
3) انبیا و فرستادگان خداوند نیز به همین منظور مبعوث شده اند.(23)
4) امر به معروف و نهى از منکر نیز بهترین وسیله ارشاد مردم است.
راستى اگر انسان این مهارها را نداشته باشد و بر اساس هوسهاى درونى خود گام بردارد، آثار فتنه و فسادش تا به آسمانها کشیده مىشود.(24)
نهى از منکر در جاهلیت
در زمان جاهلیت، گروهى از جوانان مشرک با هم پیمان بستند که اجازه ندهند به مسافران مکه تجاوز و ظلمى شود و از هر مظلومى حمایت کنند. در آن روزها که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) هنوز مبعوث نشده بود، در این حرکت مظلوم یابى و ظالم کوبى جوانان مکه شرکت کرد و بعد از نبوت فرمود: الان نیز اگر براى دفاع از مظلوم دعوتم کنند، شرکت مىکنم.(25)
*امر به معروف و نهی از منکر ، مایه حفظ توحید،نبوت و امامت
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: «کلمه لااِلهَ اِلاَّاللَّه عذاب الهى را از انسان دور مىکند؛ به شرط آنکه این کلمه مبارک مورد تحقیر و استخفاف قرار نگیرد.»
مردى از پیامبر عزیز پرسید: «چگونه ممکن است کلمه توحید مورد استخفاف قرار گیرد؟!»
فرمود: «اگر گناهان علنى انجام گیرد و کسى گناهکار را نهى نکند و او را تغییر ندهد، به توحید اهانت شده است.(26)
رابطه نبوت با امر به معروف و نهى از منکر
در سوره اعراف، در شرح وظایف پیامبر اکرم مىخوانیم: «مردم را امر به معروف و نهى از منکر مىکند.»(27)
چه معروفى از یکتاپرستى خداوند مهمتر و چه منکرى از اطاعت طاغوت بدتر است؟ در قرآن مىخوانیم؛ وظیفه تمام پیامبران نسبت به مردم، دعوت به بندگى خدا و دورى دادن آنان از طاغوت است.»(28)
رابطه امامت با امر به معروف و نهى از منکر
امام حسین (ع)، هدف از قیام خود را چنین مىفرماید: آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى به عمل نمى آید(29). و در جاى دیگر مىفرماید: من بنا دارم امر به معروف و نهى از منکر کنم. مىخواهم در دین جدم اصلاح کنم.
* آمرین به معروف و ناهیان از منکر
در سوره توبه آیههاى 111 و 112 مىخوانیم : «خدا از مؤمنان، جانها و مالهایشان را خرید تا بهشت از آنان باشد. آنان رزمندگانى هستند که در راه خدا مىجنگند، دشمنان خدا را مىکشند و در راه خدا کشته مىشوند.وعده بهشت به آنان در تورات و انجیل و قرآن آمده است و چه کسى بهتر از خدا به عهد خود وفا مىکند.»
سپس مىفرماید: «جان دادن و بهشت گرفتن براى شما مبارک باشد و خود را به این معامله بشارت دهید که رستگارى بزرگى است.»
در ادامه مىفرماید: این مؤمنان جان بر کف، هم از لغزشهاى خود توبه مىکنند، هم خدا را مىپرستند و ستایش مىکنند، و هم اهل روزه و رکوع و سجودند. این افرادند که امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و حدود الهى را پاس مىدارند.»
با یک نگاه سطحى به این دو آیه، سیما و صفات آمرین به معروف بر همه ما روشن مىشود. آنها افرادى جان برکف و شجاع هستند. فریادشان در روز، با اشک و توبه، و رکوع و سجودشان در شب همراه است. هشدار آنان به خلافکاران، همراه با حفاظت و پاسدارى خودشان از قانون الهى است.
آرى ! فوز بزرگى که خدا در ستایش آنان وعده کرده، مخصوص این گروه از افراد است نه کسانى که خود خلاف کارند و مقررات و قوانین را زیر پا مىگذارند. مانند کسانى که از چراغ قرمز رد مىشوند، ولى به بى حجاب تذکر مىدهند.
*امر به معروف و نهی از منکر در روایات
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود : آمران به معروف، خلیفه خدا در زمین هستند.(30)
در حدیث دیگر مىخوانیم: «خداوند، دشمن مؤمن بى دین است. پرسیدند یا رسول الله! مگر مؤمن بى دین مىشود؟ فرمود: مسلمانى که امر به معروف نکند، بى دین است.(31)
حضرت على (علیه السلام) فرمود: نهى از منکر، به خاک مالیدن بینى فاسقان است.(32)
امر به معروف و نهى از منکر دو خلق از اخلاق الهى است که هر کس این دو فریضه را یارى کند، خداوند به او عزت مىدهد.(33)
حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: امر به معروف و نهى از منکر براى عموم مردم یک مصلحت است (انگیزه آنان را نسبت به کار خیر زیاد مىکند)، و نهى از منکر براى افراد نابخرد که گرایش به انحراف در آنان زیاد است، وسیله کنترل قوى است.(34)
امام باقر علیهالسلام در مقام شکایت مىفرماید: افرادى هستند که اگر نماز ضررى به مال یا جانشان بزند، آن را ترک مىکنند؛ همان گونه که امر به معروف و نهى از منکر را که بزرگ ترین و شریف ترین واجبات است، به همین خاطر رها کردند.»(35)
کسى که جلو منکر را نگیرد، همانند کسى است که مجروحى را در کنار جاده رها کند تا بمیرد.(36)
افراد ساکتى که در برابر خلافکار هیچ گونه عکس العملى نشان نمى دهند، مردگانى هستند در میان زندگان.
منکر مثل آتشى است که اگر با نهى شما خاموش نشود، همه چیز را مىسوزاند.(37) اگر گزندهاى را دیدى که به سوى انسان خفتهاى مىرود، ولى فریاد نکشیدى، در قتل او شریکى.(38)
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
کسى که بتواند جلوى مفاسد را بگیرد، ولى نگیرد، دوست دارد که خداوند متعال معصیت شود. چنین کسى اعلام دشمنى با خدا کرده است.(39)
آرى! کسى که گناه را آشکارا انجام دهد، دین خدا را ذلیل و دشمنان خدا را دلشاد کرده است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: گروهى هستند که نه پیامبرند و نه شهید؛ ولى مردم به مقام آنان که به خاطر امر به معروف به دست آورده اند، غبطه مىخوردند.(40)
در قرآن مىخوانیم: «قُوا اَنْفُسَکُم وَ اَهْلیکُم ناراً»، خود و بستگانتان را از آتش دوزخ حفظ کنید.
روایات ذیل این آیه مىفرماید: «این حفظ باید از طریق امر به معروف و نهى از منکر صورت گیرد.»
اگر مردم در برابر منکر سکوت کنند، قهر خدا همه را با هم خواهد گرفت:
«وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاتُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُم خاصَّة»
هر کس به امر به معروف و نهى از منکر ایمان ندارد، دین ندارد.(41)
قله دین، امر به معروف و نهى از منکر، و اجراى حدود الهى است.(42)
پایه و اساس دین بر امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود الهى است.(43)
خداوند راضى نیست که در زمین معصیتى شود و اولیاى او همچنان ساکت بمانند.(44)
رسول خدا (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: جبرئیل آمد و گفت که اسلام ده بخش دارد و بخش هفتم آن امر به معروف و نهى از منکر است.»
در روایات، به مسلمانى که نهى از منکر نمى کند، لقب ضعیف و بى دین داده شده و مورد غضب خداوند قرار گرفته است.(45)
در قرآن مىخوانیم: پیامبرانى همچون داوود (علیه السلام) و عیسى (علیه السلام) به کسانى که نهى از منکر نمى کنند، لعنت فرستادهاند.(46)
امر به معروف و نهى از منکر راه انبیا، سیره صلحا و واجبى بزرگ است که با انجام آن، جادهها امن و درآمدها حلال و حقوق مردم ادا مىشود.
چند درس از نهى از منکر امام حسین (ع)
امام حسین (علیه السلام) در آخرین لحظه عمر خود، هنگامیکه دید لشکر یزید به خیمههاى اهل بیت حملهور شدند. آخرین جملهاى که به آنها فرمود، این بود: اگر دین ندارید، لااقل در دنیاى خود آزاده باشید.» این سخن اثر کرد و تا امام زنده بود، از هجوم به خیمه ها دست کشیدند. ما از این جمله آخر، چند درس بگیریم:
1) نهى از منکر واجب است، حتى در لحظه آخر عمر.
2) نهى از منکر واجب است، حتى نسبت به وحشى ترین افراد.
3) اگر چند منکر انجام مىشود و ما مىتوانیم از یکى از آنها جلوگیرى کنیم، باز هم نسبت به آن یکى واجب است که اقدام کنیم.
4) افراد خلافکار ممکن است از بعضى از منکرات دست بردارند و تحت تأثیر وجدان قرار بگیرند.
5) اگر از دین مردم نمى توان براى نهى از منکر کمک گرفت، از صفات دیگر آنان و از عوامل عاطفى استفاده کنید.
6) حمایت از ناموس از بزرگترین واجبات است.
نهى از منکر در سخت ترین شرایط
پدر، برادر، عمو و ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آۀه و سلم) را در پیش چشم امام سجاد علیهالسلام شهید کردند و خود او را نیز به اسارت گرفتند و در کوفه و شام گرداندند. وقتى او را به مسجد شام بردند و دید که خطیب روى منبر از یزید ستایش مىکند، یک تنه در حضور یزید فریاد زد: اى خطیب! تو با این تملق و ستایش، رضاى یزید را به قهر خدا معامله کردى. تو مورد غضب پروردگار هستى. من باید از این چوبها بالا بروم و جاى این واعظ چاپلوس بنشینم تا بزرگترین معروف ها را که معرفى اسلام محمدى و اهل بیت پیامبر است، زنده کنم.»
سپس امام به بالاى منبر رفت و با سخنرانى خود، کودتاى فکرى و فرهنگى و عاطفى و سیاسى کرد.(47)
سکوت کافى نیست، حرکت و فریاد لازم است.
امام صادق (علیه السلام) که در یک مهمانى شرکت فرموده بودند، یکى از مهمانها از صاحبخانه با اشاره آب طلبید. او هم شرابى آورد.
حضرت به محض آنکه متوجه شد، مجلس را ترک کرد و فرمود: «جلسهاى که در آن شراب بنوشند، نه تنها نباید خورد که باید آن جلسه را ترک کرد تا دیگران بفهمند که شرابخوارى کارى زشت است.»(48)
در تاریخ نوشته اند: اسامة بن زید که در زمان رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمانده جنگ شد و در آن هنگام جوانى هیجده ساله بود، روزى به خدمت مولى امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرفیاب شد و از حضرت کمک خواست. امام فرمود: من کمک نمىکنم. او گفت: من همان اسامه، صحابى نزدیک رسول خدایم. فرمود: درست است؛ اما به یاد دارى که وقتى ما با معاویه درگیر بودیم، تو ساکت نشستى. سکوت تو گناه بود؛ اگر چه با معاویه نبودى، اما با سکوتت وى را همراهى کردى.
بنابراین، منطق سکوت و در عین حال سلامت از گناه، منطق صحیحى نیست. «یکى از نمایندگان مجلس در قبل از انقلاب اسلامى، خدمت امام امت (ره) رسید و گفت: قانونى مىخواست تصویب شود که ضد اسلام بود من رأى ندادم. امام با عصبانیت فرمودند: کافى نبود. باید داد و فریاد به راه مىانداختى و مجلس را ترک مىکردى.»
بنابراین، خوبها نباید در برابر انحرافات سکوت کنند. اگر خوبها به میدان بیایند، فضاى آلوده را تغییر مىدهند؛ براى مثال، اگر همه خوبها اول ظهر اذان بگویند، فضا بکلى دگرگون مىشود.
* اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
ناگفته پیداست که حساب امر به معروف و نهى از منکر از حساب نماز، روزه و حج جداست؛ زیرا آنها ضررى به منافع و هوسهاى دیگران نمى زنند و لذا کسى با آنها مخالفتى ندارد.
اما نهى از منکر، مخالفت با انحرافات و هوسهاى مردم است و قهراً گروهى در مقابل آن مقاومت مىکنند.
بگذریم که شناخت معروف و منکر کار هر کس نیست و قدرت برخورد و تماس با افراد مختلف نیز روان شناسى تبلیغاتى لازم دارد. اما امر به معروف زمانى مؤثر است که آمران به معروف و ناهیان از منکر، از خلق و خوى عالى، اطلاعات کافى، آموزشهاى لازم برخودار باشند.
از سوى دیگر، دولت و مردم از هر گونه حمایت هاى قانونى و مالى دریغ نکنند؛ براى مثال مسیر همه فیلمها و برنامه هاى صدا و سیما زنده کردن خوبیها در جامعه و محو کردن منکرات باشد. بعلاوه، مردم باید امر به معروف را یک فریضه اسلامى بدانند و نه دخالت و مزاحمت. در شعارهاى در و دیوار نیز جملاتى باشد که مردم را به سوى کمال و نور دعوت کند و فضاى جامعه، اسلامى و فضاى رشد خوبیها و محو بدیها باشد.
به فرموده روایات، امر به معروف حتى از جهاد در راه خدا مهمتر است؛ زیرا جهاد در تمام عمر یکى دوبار صورت مىگیرد؛ ولى این واجب الهى هر شب و روز در برابر چشم مردم جلوهگیرى مىکند.
اگر امر به معروف و نهى از منکر نباشد، جامعه اسلامى بیمه نمى شود و هر روز اگر هنرمندى مثل سامرى یک گوساله طلائى درست کند، مىتواند نسل ما را مورد تهاجم فرهنگى خود قرار دهد. به گفته همه علما، امر به معروف و نهى از منکر از واجبات قطعى است و آن قدر اهمیت دارد که امام حسین (علیه السلام) فرمود: هدف من از رفتن به کربلا، امر به معروف و نهى از منکر است.
با امر به معروف تمام واجبات در جامعه عملى مىشود. با نهى از منکر، از همه مفاسد جلوگیرى مىشود. اگر یک میلیارد مسلمان هر روز به یک معروف امر و از یک منکر نهى کنند، سیماى جهان عوض مىشود.
اگر روزى که اسرائیل و آمریکا، مسلمانان منطقهاى را بمباران مىکنند، یک میلیارد فریاد بلند شود، آنها عقب نشینى خواهند کرد.
ما هنوز مزه اتحاد و ایمان و فریاد را به طور کامل نچشیده ایم. آرى از یک قطره آب کارى بر نمى آید؛ همین که قطرات فراوان به صورت جویها و جویها به صورت رودخانه پشت سدى قرار گیرند، وسیلهاى براى تولید برق مىشوند و منطقهاى را روشن مىکنند.
مرحوم شهید مطهرى مىفرماید: «در قرآن، قبل از آیه امر به معروف ، مسأله اتحاد مسلمانان مطرح شده است؛ یعنى اگر خواستید جلو مفاسد را بگیرید، باید قدرت داشته باشید و قدرت زمانى دارید که متحد باشید.»
مرحوم شیخ انصارى مىفرماید: اگر امر به معروف و نهى از منکر نیاز به قدرت و ولایت و حکومت داشت، واجب است که به سراغ تشکیل قدرت رویم و حکومت تشکیل دهیم.»
مفاسد دیروز دروغ و غیبت بود که از فردى صادر مىشد و فرد دیگرى او را منع مىکرد؛ ولى مفاسد امروز، شکل دیگرى دارد. امروز، ناگهان مسلمانان خود را در برابر بزرگترین توطئه ها مىبینند که اگر از تخصص و تکنولوژى و قدرت و وحدت و اقتصاد کافى برخوردار نباشند، همه چیزشان دستخوش تهاجم قرار مىگیرد.
بنابراین، تشکیل نظام اسلامى براى نهى از منکر هاى اجتماعى و جهانى، یک ضرورت است.
هدف نهائى
هدف از امر به معروف، انجام گرفتن خوبیها و هدف در نهى از منکر، ترک کردن منکرات است. البته، منظور برخورد سطحى و بى نتیجه نیست.
قرآن مىفرماید: اگر در مجلسى به آیات الهى توهین مىشود، جلسه را به عنوان اعتراض ترک کنید تا مسیر بحث عوض شود (حَتَّى یَخُوضُوا فى حَدیثٍ غَیرِه).(49)
بنابراین، اگر با ترک مجلس بحث ها عوض نشد، باید چاره دیگرى اندیشید؛ چون در قرآن هدف را تنها تذکر و ترک جلسه ندانسته، بلکه تغییر مسیر بحث دانسته است. لذا براى رسیدن به این هدف،از هر راه ممکن باید استفاده کرد.
در بعضى روایات مىخوانیم: گناهکار را آزار دهید تا خلاف را ترک کند (حَتَّى یَتْرُکَه)(50)
اگر با تذکر و آزار ترک نکرد، مسؤولیت ما تمام نمى شود؛ بلکه از راههاى دیگر باید به نتیجه برسیم.
در آیات جنگ، هدف برطرف شدن فتنه معرفى شده است. (وَ قاتَلُوهُم حَتَّى لاتَکُونَ فِتْنَة)(51) بنابراین، باید تا رسیدن به این هدف، مبارزه را به شکلهاى مختلف ادامه داد. این، مربوط به هدف است.
اما مقدار تلاش: عباداتى مثل نماز و روزه و حج، اعمالى صد در صد تعبدى است و مقدار و زمان آن کاملاً روشن است؛ اما امر به معروف و نهى از منکر مقدار خاصى ندارد و نظیر مراجعه به پزشک است که نمى توان گفت هر مریض در عمر خود به چه تعداد پزشک مراجعه کند و براى هر پزشک چند دقیقه صرف کند؛ یا براى خرید دارو چه مبلغى در نظر بگیرد. هدف، سالم شدن مریض است و صرف زمان و مبلغ و مقدار تلاش، هیچ اندازهاى ندارد. لذا انبیا مىگفتند: تمام توان خود را براى اصلاح بکار مى بریم.(52)
*امر به معروف و نهی از منکر، واجب عینى یا کفایى
یعنى : «آیا مثل دفن مرده است که با اقدام بعضى، کفایت مىکند یا مثل اقامه نماز است که بر هر فردى عیناً واجب است ؟».
هر کدام از نظریهها طرفدارانى دارد. در اینجا، نکاتى وجود دارد که شاید بیان آنها مفید باشد؛ براى مثال:
1) از نظر «انکار قلبى» بر فرد فرد مردم واجب است که قلباً از گناه متنفر باشند؛ ولى از نظر «اقدام عملى و بیانى» همین که بعضى اقدام کنند، از دیگران ساقط مىشود.(53)
2) اگر مراد ما از معروف، احیاى تمام خوبیهاى جامعه است، باید تمام مردم قیام کنند؛ اما اگر مراد احیاى نماز، روزه، حج و ... است، اقدام گروهى کافى است. همچنین، اگر مراد از منکر برچیده شدن تمام مفاسداز تمام جامعه است، باید تمام مردم به پا خیزند؛ درست مثل نظافت کردن که اگر هدف ما نظافت همه خیابان ها، بازارها، مدارس، کوچهها و خانه هاست، این کار مربوط به همه مردم مىشود؛ ولى اگر هدف از نظافت، قسمتهاى جلو چشم و حساس است، قیام بعضى کافى است.(54)
امر به معروف و دعوت به حق، مخصوص یک گروه نیست
در جامعه، از نقش افراد غافل نشویم. اگر یک فوتبالیست در میدان بازى در برابر چشم دیگران از خدا یاد کند و برنامه هاى نماز جماعت را در میدان ورزشى احیا کند؛ و اگر یک دانشگاهى در وسط درس کلام خود را قطع کند و به نماز اول وقت بایستد؛ و اگر مجریان سیما سخن و برنامههاى خود را قطع کنند و در اول وقت به نماز بایستند، فرهنگ نماز اول وقت ترویج مىشود.
خاطره
روزى که شاه از ایران فرار کرد، امام خمینى در اطراف پاریس بود. صدها خبرنگار و فیلمبردار گرد ایشان جمع شدند تا سخنان ایشان را به طور مستقیم به دنیا مخابره کنند.
آن روز، مهمترین روز در تاریخ ایران و آن پیام هم مهمترین سخن امام بود.
همین که امام روى صندلى نشست و چند کلمهاى با دنیا سخن گفت، ناگاه از فرزند عزیزش که در کنار ایشان بود، پرسید: آیا اول وقت نماز شده است؟ گفت: بله، الان اول وقت نماز است.
امام سخن خود را که در تمام دنیا به طور مستقیم پخش مىشد، قطع کرد و به سراغ نماز رفت. همه خبرنگاران و فیلمبرداران متحیر شدند که چرا ناگهان سخن قطع شد. به آنان گفته شد: امام در اول وقت، سخنى با خدا دارد، نه با مردم»(55)
* نقش قدرت در امر به معروف و نهی از منکر
در آیه 41، سوره حج مىخوانیم: کسانى که هر گاه به آنان قدرت و امکان دادیم. اقامه نماز مىکنند و زکات مىپردازند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.(56)
از این آیه معلوم مىشود که مسأله امر به معروف و نهى از منکر تنها یک موعظه عاجزانه در برابر خلافکار نیست؛ بلکه مأموریتى از موضع قدرت است. بدون قدرت نمىتوان از بسیارى از منکرات و بویژه منکرات بین المللى جلوگیرى کرد. در قرآن مىخوانیم: اگر طایفهاى از مسلمانان دست به تجاوز بزنند، وظیفه دیگران است که با قدرت جلو او بایستند تا به امر خدا، بازگردد و دست از طغیان بردارد.(57)
اگر در جامعه قدرت نباشد، احکام الهى مثل حدود و دیات و قصاص اجرا نمىشود.
کسالت و بىحالى و ترس، از امراض و آفاتى است که در دعاها از آنها به خداوند پناه برده مىشود.(58)
یکى از دلایل شکست مسلمانان در جنگ احد، سستى آنان بود.(59)
ناگفته پیداست که این قدرت،در سایه وحدت و اطاعت از رهبرى عادل و شجاع و بصیر و داشتن تخصصهاى گوناگون و هوشیارى همه مردم پیدا مىشود.
امر به معروف از موضع ولایت و قدرت، نه از موضع ضعف
قرآن مىفرماید : امر و نهى از موضع ولایت سرچشمه مىگیرد، نه ضعف ؛
مردان و زنان با ایمان، هر یک نسبت به دیگرى ولایت دارند. بنابراین، یکدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.(60)
در جامعه اسلامى همه مردم از یکدیگرند(61) و نسبت به یکدیگر محبت دارند. براى مثال، انصار و مردم مدینه از ورود مسلمانان مکه و مهاجرین خوشحال بودند.(62) و حتى در شرایط سخت، دیگران را بر خود ترجیح مىدادند.(63)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) بارها میان آنان برادرى برقرار کرد و فرمود: همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند.(64)
با این حال، اگر کسى دیگرى را از منکرى باز دارد و یا به معروفى امر کند، نباید او را یک فضول و یا مزاحم تلقى کرد؛ بلکه باید او را دلسوز دانست که از طرف خداوند، محبت و ولایت و حق نظارت و امر و نهى به او داده شده است.
یک نمونه قرآنى از نهى از منکر
حضرت ابراهیم همین که عموى خود را بت پرست دید، به او گفت: این مجسمههایى که شما پابند عبادت آنها شدهاید، چه معنا دارد(65)
در این بیان بسیار کوتاه، به چند اصل مهم در امر به معروف و نهى از منکر پى مىبریم : از جمله :
1 - کسى که امر به معروف مىکند، باید از رشد و کفایت خاصى برخوردار باشد.
2 - در امر و نهى شرط سنى وجود ندارد (قالَ ِلاَبیه).
3 - امر و نهى را از نزدیکان شروع کنید. (قالَ ِلاَبیه).
4 - در نهى از منکر، ابتدا از بزرگترین منکرات نهى کنید (ما هذِهِ التَّماثیل).
5 - در امر و نهى، مردم را به کرامت و شخصیت خودشان متوجه سازید (اَنْتُم لَها عاکِفُون)
6 - در نهى از منکر، گاهى باید یک نفر در برابر گروهى قرار گیرد (ِلاَبیهِ و قَوْمِه).
7 - در امر و نهى با شیوه سؤال، وجدانها را بیدار کنید. (ما هذِهِ التَّماثیل).
8 - در امر و نهى، قاطعیت و صراحت داشته باشید. (اَنْتُم وَ اباءَکُم).
این اصول و درسهایى بود که در نگاه نخست به ذهنم آمد. شاید شما اگر فکر کنید و یا به تفاسیر مراجعه کنید، مطالب دیگرى نیز فرا گیرید.
* برکات معنوى امر به معروف و نهی از منکر
1 - نجات از قهر خدا
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: هر کس منکر و خلافى را دید و قلباً از آن ناراحت شد، همانا از قهر خدا نجات پیدا کرده و تن به سلامت برده است؛ و هر کس با زبان از کار خلاف نهى کرد، به پاداش رسیده است.
2 - بهره از الطاف خدا
هر کس با شمشیر و قوت و قدرت براى عزت کلمة الله قیام کند، به واقعیت الطاف الهى رسیده است.(66)
هر کس بدعتگزارى را با نهى از منکر بترساند، خداوند قلبش را از ایمان پرکند؛ ولى اگر نسبت به او نرمش نشان دهد، قانون خدا را تحقیر کرده است.
3 - نشانه بهترین بودن
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: بهترین مردم کسى است که مردم را به معروف دعوت کند.(67)
و برعکس، اگر کسى در برابر معروف و منکر هیچ گونه احساسى نداشته باشد، انسانیت او دگرگون شده است؛ بنحوى که دیگر حرف خیرى را نمىپذیرد.(68)
4 - اثر امر به معروف در خود انسان
حضرت على (علیه السلام) به فرزندش فرمود: امر به معروف کن تا اهل معروف باشى.(69)
آرى! همان گونه که هر کس لباس مىشوید، دست خودش نیز پاک مىشود، کسى که مردم را به خیر دعوت مىکند، به طور طبیعى سعى مىکند تا خودش نیز به آن کارى عمل کند که به دیگران سفارش مىکند.
5 - شرکت در همه ثوابها
در روایات متعدد مىخوانیم: هر کس مردم را به کار خیر راهنمائى و سفارش و دعوت کند و مردم به خاطر دعوت او آن کار را انجام دهند، دعوت کننده در پاداش شریک مىشود؛ بدون آنکه از اجر دیگرى کاسته شود.
هر کس دیگرى را به کار خلاف و انحراف دعوت کند، در کیفر مفاسد او شریک است. بنابراین، کسى که امر به معروف مىکند، در پاداش همه کارهایى که مردم به خاطر دعوتش انجام مىدهند شریک است.(70)
* برکات اقتصادى امر به معروف و نهی از منکر
قرآن مىفرماید: اگر مردم مناطق ایمان آورند و تقوا پیشه کنند (که یکى از مصادیق تقوى امر به معروف و نهى از منکر است) به طور قطع، از آسمان و زمین برکاتى خواهیم گشود.(71)
امام باقر (علیه السلام) مىفرماید: با امر به معروف و نهى از منکر، کسبها حلال و زمینها آباد مىشود.(72)
و در جاى دیگر مىفرماید: مقدار باران در هر سال یکسان است؛ ولى اگر مردم گناه کردند، خداوند مسیر باران را تغییر مىدهد. سپس ایشان براى هر گناهى آثارى را بیان فرمود :
- اگر در جامعه زنا زیاد شود، سکته و مرگ ناگهانى زیاد مىشود.
- اگر کم فروشى رایج شود، قحطى پیدا مىشود.
- اگر زکات پرداخت نشود، برکات زمین کم مىشود.
- اگر پیمان شکنى و بى وفایى زیاد شد، دشمن غالب مىشود.
- اگر صله رحم قطع شود، اموال به دست نااهلان مىافتد.
- اگر امر به معروف و نهى از منکر ترک شود، اشرار بر مردم تسلط مىیابند؛ بنحوى که فریادها بى اثر مىشود.(73)
* برکات اجتماعى امر به معروف و نهی از منکر
قرآن، جامعهاى را رستگار مىداند که گروه ویژهاى براى امر به معروف و نهى از منکر داشته باشد.(74)
در آیه دیگرى مىفرماید: نشانه بهترین جامعه آن است که امر به معروف و نهى از منکر در آن زنده باشد.(75)
صالحانى را که ما در هر نماز با جمله «السلام علینا و على عباد الله الصالحین» بر آنان سلام مىفرستیم، کسانى هستند که امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.(76)
در آیه دیگرى مىخوانیم: هنگام عذاب، تنها ناهیان از منکر نجات پیدا مىکنند و بقیه مردم خواه گناهکار و خواه افراد ساکت و بى تفاوت گرفتار قهر خداشوند.(77)
امام باقر (علیه السلام) درباره امر به معروف و نهى از منکر فرمود:
هر کس آن دو را یارى کند، خداوند به او عزت مىدهد. هر کس خوارشان کند، خدا او را خوار مىکند.(78)
* برکات سیاسى امر به معروف و نهی از منکر
حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: پشتوانه مؤمنان و وسیله تحقیر کفار، امر به معروف و نهى از منکر است.(79)
اگر امر به معروف و نهى از منکر نشود، بتدریج اشرار بر شما حاکم خواهند شد و کار به جایى خواهد رسید که خوبان شما هر چه فریاد زنند، پاسخى نشنوند.(80)
در روایت دیگرى مىخوانیم: اگر نهى از منکر نکنید و پیرو اهل بیت پاک رسول خدا نباشید، خداوند، اشرار را بر شما مسلط خواهد کرد و چنان در فشار قرار خواهید گرفت که هر چه خوبان شما دعا کنند، مستجاب نشود.(81)
* دایره امر به معروف و نهى از منکر
برخلاف تصور بعضى که امر و نهى را مربوط به تذکرات فردى در گناهان شخصى مىدانند، این دو واجب در مدارى به وسعت تمام دین در حرکت هستند.
لذا تمام وزارت خانهها، سازمان ها، ارگانها، قوه قضائیه، مرزها و پادگانهاو صدا و سیما میدان امر به معروف و نهى از منکر است. این مدار بزرگ را ما از حدیثى مىفهمیم که مىفرماید : بهما تقام الفرائض ؛ یعنى قوام واجبات به امر معروف و نهى از منکر است.
احیاى نماز به دعوت مردم است؛ آن هم با صوت زیبا و رسا در مکان بلند به طور مکرر که بگوئیم : حى على الصلوة. این جمله خود امر به معروف است.
در مسأله جهاداگر تبلیغات و دعوت و تشویق از یک سو و برنامه ریزى اجرائى از سوى دیگر نباشد، جبهه ها خلوت مىشود. در موضوع زکات نیز اگر تذکرات پى در پى نباشد، انگیزه براى پرداخت خمس و زکات از بین مىرود. در ادامه حدیث مىخوانیم : و تأمن المذاهب ؛ یعنى با اجراى امر به معروف و نهى از منکر، امنیت جادهها تأمین شود.
همین تابلوهاى ساده که در جادهها مىبینیم و این تذکرات و هشدارها و اعلام خطرها و کنترلها و تعیین مقدار سرعت، جلو هزاران حادثه تلخ را مىگیرد. اگر پلیس و بازرس در مسیر راهها و یا این هشدارها و جریمه ها و پیامها و نظارت نبود، هر روز ماشینهایى سرقت مىشدند؛ افرادى ربوده مىشدند؛ ماشینهایى با سرعت هاى غیر مجاز مىرفتند و سبقت هاى نابجا مىگرفتند؛ کرایه هاى گزاف و بى رویه گرفته مىشد؛ و...، هرج و مرجى در جاده ها به وجود مىآمد و براى هر مسافرت تمام بستگان دلهره پیدا مىکردند.
در جمله دیگرى که از برکات امر به معروف سخن مىگوید، مىخوانیم: و تحل المکاسب؛ یعنى با امر به معروف و نهى از منکر، درآمدها حلال مىشود.
اگر فروشندهاى که جنس معیوب وارد بازار مىکند، همه مردم فریاد بزنند و انتقاد کنند، دولت او را تنبیه کند، بازار اصلاح مىشود. اگر در برابر کم فروشیها، گرانفروشیها، ربا خوریها و حیله و تزویرها همه افراد حساس باشند، بازار اصلاح مىشود.
حضرت على علیهالسلام همواره با تازیانه وارد بازار مىشد و به کسانى که جنس خود را در سایه مىفروختند تا عیب آن مخفى بماند و یا جنس بهتر را روى دیگر اجناس و نوع نامرغوب را در زیر مىنهادند، هشدار مىداد.
در بحث شیوهها، در همین کتاب ان شاءالله خواهیم خواند که:
رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به ابن مسعود فرمود: با گناهکاران معامله نکنید! اگر مسلمانان به همین جمله عمل کنند، یعنى تجار خلافکار را بایکوت و همه بر ضد او اعتصاب کنند، او مجبور است خود و تجارتش را اصلاح کند.
به هر حال، با امر به معروف و نهى از منکر مىتوان درآمدها را حلال کرد و مردم را از لقمههاى حرام که عامل سنگدلى و انواع مفاسد و انحرافات در خود و نسل انسان است، نجات داد.
حق به حقدار مىرسد.
جمله دیگر درباره نقش امر به معروف و نهى از منکر، در سالم نمودن قوه قضائیه است؛ آنجا که مىفرماید: و ترد المظالم؛ با امر به معروف و نهى از منکر حق به صاحبش بر مىگردد. آرى! اگر مردم اطلاعات صادقانه خود را به عنوان شاهد در اختیار قاضى و دادستان قرار دهند و مسؤولان قضایى را آگاه کنند، بسیارى از ظلمها قابل برگشت است.
اگر هرکس در برابر ظالم به وظیفه خود عمل کند، ظالم، میدانى براى ظلم کردن نمى یابد و قهراً حقها به صاحبش بر مىگردد.
امام صادق (علیه السلام) به یکى از یاران خود فرمود: اگر شما دور بنى عباس را نمى گرفتید، آنها ما را خانه نشین نمى کردند. سکوت شما ما را خانه نشین کرد.(82)
اگر امروز همه کشورهاى اسلامى بر سر اسرائیل غاصب فریاد زنند، او مناطق تحت اشغال خود را به اعراب پس مىدهد.
زمین آباد مىشود.
حضرت مىفرماید: و تعمر الارض. آباد شدن زمین، یکى دیگر از آثار امر به معروف و نهى از منکر است؛ زیرا آبادى نیاز به تلاش و سرمایه گزارى و علاقه و تخصص و بسیج شدن و تعاون دارد که همه آنها از معروفهاست و باید به آن امر شود فاسد کردن زمین از طریق جنگ و بیکارى و رها کردن و راکد گذاشتن سرمایهها و فتنه و تفرقه و اسراف و عیاشى است - که همه آنها از منکرات است - و باید از آنها جلوگیرى شود.
انتقام از دشمن
با امر به معروف و نهى از منکر مىتوان از دشمن انتقام گرفت. آرى! گرفتن حق نیاز به آگاهى، قدرت، اراده، وحدت، شجاعت، تبلیغات دارد که هر یک از آنها با تذکر و حمایت و تشویق و در یک کلمه با امر به معروف حاصل مىشود. چه زیباست سخن حضرت که مىفرماید: و ینصف من الاعداء.
برقرارى نظام و ثبات
با امر به معروف و نهى از منکر، نظام شما ثبات پیدا مىکند (و یستقیم الامر)؛ زیرا اگر بهترین قانون و نظام، مراقبت و حمایت نشود، متزلزل خواهد شد. امر به معروف و نهى از منکر ضامن پایدارى نظام و حمایت از نیکوکاران، و استخوانى در گلوى خلافکاران است.
* مراحل امر به معروف و نهى از منکر
براى دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر، سه مرحله گفته اند که آنها را خلاصه و فهرست وار بیان مىکنیم:
مرحله اول آن است که انسان قلباً از اینکه معصیت خدا شود، ناراحت باشد و کار خلاف را در روح خود منکر بداند و از آن متنفر باشد. در این مرحله، احدى معاف نیست؛ یعنى حتى افراد ناتوان و لال و نابینا و بى پول باید قلباً از گناه متنفر باشند.
مرحله دوم آن است که آمر به معروف با زبان به خلافکار هشدار دهد و به خوبیها سفارش کند.
در قرآن مىخوانیم: کیست بهتر از کسى که به سوى خدا دعوت کند و کردار خودش نیکو باشد و بگوید که من از مسلمانانم.(83)
مرحله سوم آن است که اگر بیان اثر نکرد، با قدرت جلو خلاف گرفته شود.
* اصل تاثیر امر به معروف و نهی از منکر
نکته مهمى که باید در اینجا بیان شود، این است که محور امر به معروف و نهى از منکر، تأثیر است؛ یعنى اصل این است که خلافکار از چه طریقى از کردار خود دست برمىدارد؛ براى مثال:
اگر با اشاره اثر دارد، اشاره واجب مىشود.
اگر فریاد اثر دارد، فریاد واجب است.
اگر تهدید اثر دارد، تهدید واجب است.
اگر تذکرهاى مکرر اثر دارد، تکرار واجب است.
اگر ناله و طومار و تقاضاى دسته جمعى اثر دارد، این قبیل کارها واجب است.
اگر سخن ما اثر ندارد، ولى تذکر شخص دیگرى اثر دارد، باید آن شخص را وادار به گفتن کنیم.
محور کار در این واجب آن است که خداوند معصیت نشود این کار مقدس منحصر و محدود به راه خاصى نیست؛ ولى :
اگر تذکر در زمان خاصى اثر دارد، باید هشدار ما در همان زمان باشد.
اگر تذکر در فضا و مکان خاصى اثر دارد - براى مثال در قالب تفریح، اردو و مهمانى آمادگى حرف شنوى بیشتر است - باید آن شرایط را فراهم کرد.
اگر تأثیر کلام و مبارزه با منکرات زمانى است که حکومت و قدرت داشته باشیم،باید سراغ به دست گرفتن قدرت و تشکیل حکومت رفت.
آنچه اسلام از ما خواسته، محو باطل و احقاق حق و منع از منکرات و سفارش به معروفهاست؛ ولى در شیوه و راه انجام آن تعبدى نیست؛ یعنى انحصارى در اینکه: به چه نحو باشد؛ در چه زمان باشد؟ با چه وسیله باشد؟ از طرف چه کسى باشد؟ به چه شکل باشد؟ و ... نیست.
اسلام پاسخ همه اینها را به عقل واگذار کرده و محور و راهنماى عقل را بهترین، بیشترین و سریعترین تأثیر دانسته است.
دیدگاه آیت الله شهید صدر(رحمت الله علیه)
ایشان آیات و روایات امر به معروف و نهى از منکر و شرایط آن را به شرح زیر
بررسى فرموده است :
گاهى مراد ما از امر و نهى، تذکرات و موعظه فرد به فرد و درباره کارهاى شخصى یا جزئى است؛ نظیر کسى که غیبت مىکند و شما او را از این منکر نهى مىکنید. در این امر و نهى، شرط احتمال اثر و نبود خطر جانى قابل قبول است.
اما گاهى مراد از امر به معروف و نهى از منکر جلوگیرى قاطع از بدعتها، انحرافات فکرى و عملى و سیاسى جامعه، مفسدین فى الارض و احقاق حق و حذف باطل از جامعه و تغییر نظام رژیم فاسد است. در این موارد، شرط احساس امنیت در کار نیست و اگر جانها و مالها فدا شود تا قانون خدا عمل شود، ارزش دارد.(84)
بنابراین، گاهى باید مثل امام حسین (علیه السلام) براى امر به معروف، خود را فدا کرد تا مردم خط نبوى را از خط اموى باز شناسند.
آرى! براى حفظ ارزشها اگر حتى افراد نابود شوند؛ جایز است. حضرت على(علیه السلام) در نامهاى که به عثمان بن حنیف نوشته است، او را به خاطر حضور در سفرهاى که اغنیا گرد آن حضور داشته اند، ولى خبرى از فقرا نبوده، بشدت مورد انتقاد قرار داده است؛ چنان که قرنهاست آبروى عثمان به خاطر این نامه از بین رفته است؛ ولى حضرت على (علیه السلام) خط را حفظ کرد راه على راه زهد، نه راه رفاه و لذت و خوشگذرانى با اغنیا، و توجه به محرومین است. و حفظ ارزشها مهمتر از حفظ افراد است و فرد باید فداى مکتب شود؛ نه مکتب فداى فرد.
انجام امر به معروف و نهى از منکر، حتى اگر اثر نکرد.
بزرگان، شرط وجوب امر به معروف را احتمال تأثیر فرمودهاند. یعنى اگر اثر نکرد، واجب نیست.
ما ضمن احترام به این اصل کلى، به چند نکته دیگر نیز توجه مى کنیم :
1 ) ممکن است فعلاً اثر نکند؛ ولى به خاطر اهمیت کار، باید بعضى اشخاص تا مرز شهادت پیش بروند و حرف حق را بزنند.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: من براى احیاى امر به معروف و نهى از منکر به کربلا مىروم. در آن وقت، امام شهید شد و یزید و لشکرش؛ تحت تأثیر قرار نگرفتند؛ ولى در فطرت عمومى مردم و تاریخ، ناحق بودن بنى امیه و عصمت و مظلومیت اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) نقش بست.
در قرآن هم به جملاتى برخورد مىکنیم که نشان مىدهند گاهى باید براى عدالت و معروف شهید شد.
وَ یَقْتُلُونَ النَّبیّین
وَ یَقْتُلُونَ اْلاَنْبیاء
وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأمُرُونَ بِالْقِسْط
به هر حال، گرچه براى عموم مردم شرط وجوب، تأثیر امر به معروف است؛ اما براى انبیا و اولیا و علما گاهى فریاد زدن لازم است و آنها باید تا مرز شهادت پیش روند تا خط توسط طاغوتها و از طریق بدعت ها و انحرافات محو نشود.
2 ) فضاسازى یک ارزش است؛ براى مثال، هر کسى که به تنهایى مشغول نماز مى شود، مستحب است که اذان بگوید و در اذان، فریاد «حى على الصلوة» سردهد. در اینجا مىبینیم که گفتن و فریاد این جمله یک ارزش است؛ هر چند که شنوندهاى وجود نداشته باشد تا براى برپایى نماز بشتابد. حفظ قانون و جلوگیرى از محو آن، یک ارزش است.
لذا اسلام به زنانى که در هر ماه چند روزى نماز برایشان واجب نیست، دستور مىدهد که در هنگام نماز، رو به قبله بنشینند و ذکر خدا بگویند تا رسم نماز خوانى آنان حفظ شود.
اسلام به زائران خانه خدا که براى اولین بار به حج مىروند، فرموده است: در روز عید قربان، سرخود را بتراشید.
سپس به کسانى که سرشان مو ندارد، سفارش مىکند: تیغى روى سر خود بکشید تا فرم قانونى آن مراعات شود.(85)
حتى اگر در چهارراه و یا خیابان ماشینى نباشد، لازم است در هنگام چراغ قرمز بایستیم تا به قانون عمل کرده باشیم.
این نمونه ها به ما مىگویند که اگر همه سکوت کنند و بگویند: امر به معروف اثرى ندارد، کم کم معروف در جامعه کمرنگ و گناهکار هر روز جسورتر و مسلمانان بیشتر عقب نشینى مىکنند. در این موارد به هر نحو باید امر و نهى در کار باشد؛ گرچه اثر نکند.
3 ) ممکن است امر و نهى در افراد اثر نکند؛ ولى با نهى از منکر لذت گناه را از کام گناهکار مىگیریم و نمى گذاریم که او لااقل با خیال راحت گناه کند. این ایجاد دلهره با نهى از منکر، عرصه را بر گناهکار تنگ مىکند و این خود یک ارزش است. اسلام به ما سفارش کرده است که به گناهکار با قیافه هاى گرفته و عبوس نگاه کنید تا او خود را نزد شما منفور ببیند. بنابراین، ممکن است دست از خلاف برندارد، امّا کام گناهکار را تلخ کردن لازم است.
4 ) نهى از منکر نشانه آزادى است؛ و اگر بخاطر تأثیر نکردن آن نهى، همه ساکت شویم، با دست خودمان جامعه را به محیط خفقان، وحشت و مرگ آفرین تبدیل کردهایم. بنابراین، براى حفظ و دفاع از آزادى باید فریاد زد؛ گرچه در آن زمان کسى گوش ندهد.
5 ) نهى از منکر و امر به معروف؛ گامى به سوى خودسازى است؛ زیرا: تلقین به خود است؛ اعلام موجودیت است؛ نشانه بیدارى، شناخت و تعهد است. آرى گفتن، حداقل این آثار را در خود انسان دارد؛ گرچه گناهکار در آن زمان عکسالعملى از خود نشان ندهد.
6 ) با آنکه ممکن است سخن امروز من در شنونده اثر نکند؛ ولى پاداش اخروى من همچنان ثابت است. یکى از برکات ایمان به خدا و معاد همین است که هرگز انسان خود را بازنده نمى پندارد.
اگر براى رضاى خداوند به سوى مسجد رفتید، پاداش جماعت خواهید داشت؛ هر چند که مسجد بسته باشد. انسان مخلص با خدا معامله مىکند و گفتن براى خدا پاداش فراوانى دارد؛ خواه طرف گوش دهد و یا ندهد. قرآن، بهترین مردم را کسى مىداند که به حق دعوت کند.(86) گرچه همیشه این دعوت ها مؤثر نباشند. آرى! اگر شاگرد درس استاد را فرا نگرفت، حقوق معلم لطمهاى نمىبیند.
7 ) اثر فورى لازم نیست؛ گاهى امر به معروف و نهى از منکر شما اثر فورى ندارد؛ ولى مطمئن باشید که در آینده اثر دارد؛ زیرا گاهى حالات انسان طورى است که حال حق شنوى ندارد، ولى تذکر شما در زمان دیگر کار خودش را روى فکر او خواهد کرد.
8 ) تمرین جرأت؛ امر و نهى کردن، حفظ روحیه جرأت است. اگر به دلیل آنکه اثر ندارد، امر و نهى نکنید، کم کم جرأت فریاد زدن و گفتن در شما کم مىشود.
9 ) تسکین وجدان؛ فریاد بر سر گناهکار، سبب آرامش وجدان ایمانى خود انسان مىشود. کسى که فریاد مىزند، هرگز در وجدان، خود را محکوم به ترس و سکوت و سازش و بى تفاوتى نمى کند.
10 ) راه قرآن و انبیا است؛ راستى، که از انبیا بهتر نیستیم. آن بزرگواران معصوم بارها با استدلال و معجزه و بهترین اخلاق نهى از منکر مىکردند؛ ولى اکثر مردم گوش نمىدادند. به قول قرآن کریم :
وَ اِذا ذُکِّرُوا لایَذکُرون ؛ هرگاه تذکرى به آنان داده مىشد، متذکر نمى شدند.
اتَیْناهُ ایاتِنا کُلّها فَاَبى ؛ ما همه معجزات خود را به فرعون نشان دادیم، ولى زیر بار نرفت.
وَ اِن یَّرَوْا کُلّ ایَةٍ یُعْرَضُوا وَ یَقُولُوا سِحْر ؛ اگر هر معجزهاى ببینند، اعراض مىکنند. و مىگویند سحر است.
11 ) عذر براى ما و اتمام حجت بر گناهکار؛ امر به معروف و نهى از منکر اتمام حجت بر گناهکار است تا نگوید: کسى به من تذکر نداد. و عذرى است براى مؤمن تا به او گفته نشود: چرا فریاد نزدى. قرآن مىفرماید : گفتن، یا سبب تذکر است و یا وسیله عذر (عذراً او نذراً) احتمال اثر شرط وجوب است؛ یعنى اگر احتمال اثر نمىدهى، واجب نیست؛ نه آنکه ممنوع است. تا آنجا که خداوند منع نکرده است مىتوان پیش رفت؛ ولى اگر کار به جایى رسید که دیگر از طرف خداوند فرمان توقف آمد، تکلیف عوض مىشود؛ نظیر آیاتى که مىفرماید:
- از آنان اعراض کن که فایدهاى ندارد.(87)
- نداى تو به گوش افراد کر نمى رسد.(88)
- گروهى مثل مردههاى قبورند که تو نمى توانى حرفى به آنان بشنوانى.(89)
- آنان را رها کن.(90)
* اصل تاثیر امر به معروف و نهی از منکر
* ایمان به خدا و امر به معروف و نهی از منکر
بهترین اهرم و وسیله امر به معروف و نهى از منکر، عقیده به مبدأ و معاد است. لذا کسى که مىخواهد به طور ریشهاى مردم را به معروف وادار نماید و از منکرات باز دارد، باید روى عقائد مردم کار کند. براى مثال، به کسى که وارد منزلى مىشود، زمانى مىتوان گفت: این کار را بکن و این کار را نکن! که عقیده داشته باشد: منزل صاحبى دارد. حسابى در کار است. از حرکات او در منزل فیلمبردارى مىشود و ...
با این عقیده مىتوان به او خط صحیح را ارائه کرد؛ ولى اگر او گفت: این خانه بىصاحب و بىحساب است و من آزاد هستم. حسابرسى و کنترل و فیلمبردارى هم در کار نیست. ما دیگر نمىتوانیم او را کنترل کنیم؛ چون فکر مىکند که هر چه نچاپد، از کیسهاش رفته است و هر چه عیاشى نکند، باخته است. پس، در خانه بىصاحب و حساب، آخرین ریخت و پاش را خواهد کرد.
آرى، اگر انسان معتقد شد: این جهان که خانه بزرگى است، صاحبى همچون خداوند و حسابى همچون قیامت دارد؛ تمام کارهاى او ثبت و کنترل مىشود؛ حتى بر افکار و نیّات او ناظرى نظارت مىکند؛ همین ایمان و بینش، او را در جهان تبدیل به یک انسان وارسته و متقى مىسازد. برعکس انسانهاى بىاعتنا که همچون چاه بىآب هستند که هرگز با دو سطل آب ریختن در آن چاه، آبى در آنها جمع نمىشود. قوانین و تبصرهها و جریمهها براى افراد بىایمان همچون ریختن سطل آب در چاه خشک است. بنابراین مهمترین و اصلىترین اهرم براى دعوت به خیر و نهى از گناه، ایمان به مبدأ و معاد است. ایمان در درون انسان، همچون جوشش آب در درون چاه است که خود به خود انسان را از مفاسد باز مىدارد.
ایمان به خدا کافى نیست، یاد خدا نیز لازم است.
بعضى افراد ایمان دارند و حتى مىتوانند ساعتها در اثبات خدا و معاد سخنرانى کنند؛ یا مقالهاى بنویسند؛ ولى فراموشکارند؛ لذا هم ایمان لازم است و هم توجه.
خداوند در قرآن درباره بعضى مىفرماید: ایمان ندارند.(91) و درباره گروه دیگرى مىفرماید : خدا را فراموش مىکنند(92). و یا: قیامت را به فراموشى مىسپارند(93).
دلیل و راز و رمز نماز آن است که انسان مؤمن با یاد خدا هم باشد(94).
در مواردى که حوادث تلخ و شیرین یا فشار به انسان رو مىآورد، سفارش قرآن آن است که انسان زیاد یاد خدا کند(95). ایمان به خدا اگر همراه با یاد او نباشد، کارایى زیادى نخواهد داشت. یاد خدا باید در سراسر زندگى با ما باشد؛ غذایى که مىخوریم باید گوشت حیوان ذبح شده با نام خدا باشد؛ آمیزش جنسى با همسر با بِسْمِ اللَّه باشد؛ سوارشدن به مرکب، پوشیدن لباس و یا هر کار مادى یا معنوى مثل خواندن یک سطر شعر و یا نامه، همگى باید با نام خدا باشد.
کسى که: خدا را ناظر(96) و پروردگار را در کمین خود(97) و فرشتگانِ او را مأمور ثبت و ضبط کار خود بداند(98)؛ ایمان داشته باشد که نه تنها کارهاى او حساب و کتاب دارد، بلکه آثار و عکسالعمل کارهاى او نیز محاسبه و پاى او نوشته مىشود(99)؛ قبول داشته باشد که خداوند لحظهاى از آفریده خود غافل نیست(100)؛ هر ریز و درشتى مو به مو ثبت مىشود(101)؛ در روز قیامت خداوند پرونده همه اعمال انسان را جلو روى او خواهد گذاشت(102)؛ او باید پاسخگوى همه کارها، بلکه افکار و نیّات خود باشد(103)؛ و ... چنین فردى دست به اعمال گناه نمىزند و چنین ایمان و یادى، انسان را از انجام گناه باز مىدارد. کسانى که مىخواهند امر به معروف و نهى از منکر کنند، قبل از هر چیز باید ایمان، یاد خدا و معاد را در دل مردم زنده کنند. لذا قرآن به کمفروشان مىفرماید: آیا آنان نمىدانند که در روز بزرگ قیامت زنده خواهند شد و باید پاسخ کمفروشى خود را بدهند؟(104)
* تشکر از خدا و امر به معروف و نهی از منکر
دومین اهرم براى نهى از منکر آن است که خلافکار را به یاد الطاف خداوند بیندازیم تا بداند که او چقدر به ما لطف کرد و انسان را از ذرهاى آفرید و همه چیز را در اختیارش گذاشت؛ عیب او پوشاند؛ و همچنین خوبى او را چند برابر پاداش مىدهد؛ درد او را شفا مىبخشد؛ دعاى او را مستجاب مىکند؛ بهترین رفیق، بهترین مولى و بهترین یارى رسان او است.
حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: حتى اگر خداوند براى گناه، دوزخى هم قرار نمىداد، واجب بود که به خاطر تشکر از آن همه الطاف او، از گناه و مخالفتش دورى کرد(105).
*امر به معروف و نهی از منکر و عرض اعمال
از جمله اهرمهاى بازدارنده از گناه و تشویق کننده به خوبیها، عقیده بر عرض اعمال بر پیامبر و امامان معصوم است. آرى! اگر بدانیم که نوار گفتگوى ما به مقامات عالى رتبه مملکتى عرضه مىشود، در گفتار خود دقت بیشترى مىکنیم.
در اصول کافى، روایات متعددى نقل شده است مبنى بر اینکه : در هر هفته، اعمال شما به امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف و پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله عرضه مىشود و آن بزرگواران را خشنود یا ناراحت مىکند.
این عقیده که برخاسته از قرآن (106) و روایات است، مىتواند از بهترین اهرمها باشد.(107)
* توجه به آثار گناه و امر به معروف و نهی از منکر
در آیات و روایات، فراوان به این حقیقت اشاره شده است که نزول بلاها به خاطر گناهانى است که مرتکب شدهاید.
قرآن مىفرماید: هر مصیبت که به شما مىرسد، به خاطر عملکرد خودتان است.(108)
اگر فلان قوم هلاک شدند، به خاطر طغیانشان بود.(109)
تا گناهکار نباشید، قهرى نیست و هر کجا قهرى است، گناهانى در کار بوده است.(110)
در اول دعاى کمیل، حضرت على علیه السلام مىفرماید:
خداوندا: گناهانى که عامل پاره شدن پرده حیا است، بر من ببخش!
خداوندا! گناهانى که عامل تغییر پیدا کردن نعمتهاست، بر من ببخش!
خداوندا! گناهانى که عامل حبس شدن دعاهاست، بر من ببخش!
از این جملات معلوم مىشود که هر گناهى، آثار شوم مخصوص به خود دارد. بنابراین توجه دادن به آثار شوم گناهان، یکى از عوامل بازدارنده از منکر است.
* توجه به برکات معروف
همانگونه که آشنایى با آثار شوم گناه انسان را براى ترک منکر آماده مىکند، آشنایى به منافع و آثار خوبیها، انسان را براى انجام معروف آماده مىسازد. اکنون که سخن به اینجا رسیده است، نمونههایى را در چند سطر نقل مىکنیم؛ ولى این نمونهها قطرهاى است از دریا؛ زیرا قرنها قبل، علماى ما کتابهایى پیرامون علل احکام نوشتهاند و هر چه علم پیشرفت کند، پرده از اسرار احکام اسلامى بیشتر برداشته مىشود. براى مثال :
روایاتى داریم که بهترین غذا براى نوزاد را شیر مادر مىداند. امروز که علم پیشرفت کرده است، علت آن را فهمیدهایم.
- امروز که مىتوانند از مجارى ادرار عکسبردارى کنند، بهتر مىفهمیم که چرا اسلام مىفرماید: ایستاده ادرار نکنید، زیرا مجارى ادرار در حال ایستاده براحتى باز نیست.
- امروز آثار شوم شراب بر دستگاههاى بدن بهتر از قدیم قابل آزمایش و مشاهده است.
- امروز دنیا مضرّات گوشت خوک را بهتر از دوران صدر اسلام مىفهمد.
اکنون به سراغ چند نمونه مىرویم در مورد اینکه در معروفها برکاتى است که اگر مردم آنان را بدانند، به سوىِشان کشیده مىشوند. بد نیست اکنون که اولین روز عید نوروز سال 1375 است و توفیقى یافتهام تا در لحظه سال تحویل مشغول نوشتن کتاب امر به معروف و نهى از منکر در جوار مرقد مطهر امام رضا علیهالسلام باشم، جملهاى را در همین موضوع از امام رضا (علیه السلام) نقل کنم. ایشان فرمود: اگر مردم زیباییهاى سخنان ما را بدانند، حتماً پیرو ما مىشوند.(111).
امام مىفرماید: دلیل انحراف مردم، بىخبرى آنان از راز و رمز سخنان ماست. در این سالها افراد زیادى که نسبت به نماز کاهل بودند، رو به نماز کردهاند و این به خاطر آن است که در سایه نظام مقدس جمهورى اسلامى، میلیونها جلد کتاب در سطوح مختلف در میان نسل نو درباره اسرار نماز پخش شده است. برگردیم به سراغ نمونههایى از اسرار معروفها که آگاهى از آنها ما را آماده انجام آن مىکند.
نمونهها
احسان ما به مردم، سبب احسان خداوند و مردم به ما مىشود.(112)
صدقه دفع بلا مىکند.(113)
حج، انسان را از فقیر شدن بیمه مىکند.(114)
زکات مال را بیمه مىکند.(115)
عفو از مردم، کلید عفو الهى از ماست.(116)
صله رحم، عمر را طولانى مىکند.(117)
نماز، انسان را از فحشا و منکر باز مىدارد.(118)
کارهاى نیکوى شما، گناهانتان را از بین مىبرد.(119)
عقیقه، وسیله بیمه کردن نوزاد از خطرات است.
استعاذه و دعا، انسان را از خطرات نجات مىدهد.(120)
دورى از ناز و کرشمه، زنان را گزند افراد هوسباز حفظ مىکند.(121)
توحید و ولایت على بن ابیطالب، دژى است که انسان را از طاغوتزدگى حفظ مىکند.(122)
روزه، وسیله سلامتى است.(123)
قناعت، کلید عزت است.(124)
زهد، رمز رحمت است.(125)
یاد خدا، تنها وسیله آرامش است.(126)
به هر حال براى گسترش و احیاى معروفها باید مردم را با آثار و برکات دنیوى و اجر اخروى آنها آشنا کنیم.
* بیان مکافات عمل
براى بازداشتن مردم از منکرات و یا تشویق به خوبیها مىتوانیم از طریق بیان مکافات عمل وارد شویم؛ یعنى به مردم بگوییم که کار خیر یا شر شما در همین دنیا بىپاسخ نمىماند. به سراغ نمونههایى از آیات و روایات مىرویم:
1 - مرد صالحى مقدار ارثى زیر دیوارى براى فرزندان کوچک خود ذخیره کرده بود. دیوار در آستانه خرابى بود. حضرت خضر (علیه السلام) و موسى (علیه السلام) گرسنه وارد روستاى این مرد صالح شدند و از مردم تقاضاى غذا کردند، اما مردم به آن دو پیامبر غذایى ندادند. در این میان، نگاه خضر به دیوار در حال سقوط افتاد. به موسى گفت: باید دیوار را بازسازى کنیم.
موسى گفت : کارگرىِ مجانى براى مردمى که حاضر نشدند قطعه نانى به ما بدهند، چه معنا دارد؟!
ولى خضر دست به کار شد و دیوار را ساخت. به موسى فرمود: زیر این دیوار گنجى است که پدر نیکوکارى براى فرزندانش ذخیره کرده و اگر ما دیوار را نمىساختیم، خراب مىشد و افراد نااهل گنج را پیدا مىکردند و مىبردند و یتیمان آن مرد نیکوکار فقیر مىماندند.(127)
آرى! خداوند به خاطر نیکوکارى پدر، دو پیامبر را به کارگرى مجانى وادار کرد. این داستان را که در سوره کهف مىخوانیم ما را تشویق مىکند به اینکه هر کار خیر و معروفى حتى در این دنیا بىپاسخ نمىماند. خیر آن کار یا به خود ما مىرسد و یا به فرزندان ما.
امام صادق (علیه السلام) تحت این آیه مىفرمایند :
خداوند متعادل به موسى وحى کرد: من به خاطر تلاش پدران به فرزندان لطف مىکنم. اگر پدران نیکوکار باشند، به فرزندانشان خیر و برکت مىرسد؛ اما اگر شرور باشند، به فرزندانشان شر مىرسد. سپس فرمود: زنا نکنید تا به زنان شما زنانشود.(128)
آرى : توجه به مکافات عمل، اهرم خوبى براى انجام معروفهاو ترک منکرات است. نمونه دیگر در جاى دیگر قرآن مىخوانیم: کسانى که فرزندان ناتوانى از خود به یادگار مىگذارند و از آینده آنان مىترسند، باید از ستم درباره یتیمان مردم بترسند.(129) آرى: با یتیمان مردم چنان رفتار کنید که دوست دارید با یتیمان شما رفتار شود. هر کس آتشى روشن کند، دودش به چشم خودش مىرود. ظلم امروز ما به یتیمان جامعه، کم کم به صورت یک سنت بد در مىآید که فردا دامن یتیمان خود ما را نیز مىگیرد. به گفته مثنوى:
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوى ما آید صداها را ندا
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
در حدیث مىخوانیم: هر کس، دیگرى را به عیبى سرزنش کند، نمىمیرد مگر آنکه به همان عیب گرفتار شود.(130)
*» مطالعه تاریخ و امر به معروف و نهی از منکر
یکى از اهرمها تاریخ است. آشنایى با زندگى اقوام و گروههایى که اهل معروف یا منکر بودند، انسان را به انجام خوبیها و دورى از منکرات مىکشاند. در قرآن کریم صدها آیه در این زمینه آمده است: ما فلان قوم را به خاطر گناهانش هلاک کردیم.(131)
طغیان مردم سبب نابودى آنان است.(132)
قومى را در آب غرق کردیم.(133)
گروهى را با صاعقه نابود کردیم.(134)
جمعى را با باد سرد کننده هلاک کردیم.(135)
شهر قومى را زیر و رو کردیم.(136)
آشنایى با این هشدارها براى نسلهاى بعد یکى از عوامل دست برداشتن از منکرات و کفر و طغیان است. تمام آیاتى که سفارش به سیر در زمین و نگاه به عبرت کرده، به خاطر همین درس گرفتنها مىباشد. تمام آیاتى که ما را به مطالعه عاقبت کار نیکوکاران یا فاسدان دعوت کرده، به همین منظور است.
تفاوت تاریخ با فلسفه تاریخ
حوادث گذشته را تاریخ مىگویند. ولى فلسفه تاریخ، آن قوانین، اصول، درسها، عبرتها و پندهایى است که از حوادث گذشته براى زندگى آینده به دست مىآید.
یک مثال ساده :
مادرى به فرزند خردسالش مىگوید: به خیابان نرو! مگر ندیدى دیروز فرزند فلانى با ماشین تصادف کرد. در این سخن، حادثه دیروز تاریخ است و پندى که مادر از آن براى فرزند امروزش مىگیرد، فلسفه تاریخ است. قرآن، داستان حضرت یوسف را به طور مفصل بیان مىکند و در پایان مىفرماید: کَذلِکَ نَجْزىِ الْمُحْسِنین؛ یعنى: این گونه ما به نیکوکاران پاداش مىدهیم.
در اینجا، آنچه قبل از کلمه (کذلک) است، تاریخ است و کلمه کذلک، فلسفه تاریخ است؛ یعنى: خیال نکنید که لطف ما به یوسف یک لطف شخصى است. هرگز! بلکه هر کس همچون یوسف در حوادث تلخ و شیرین مواظب خود باشد، ما با او اینگونه برخورد خواهیم کرد.
در گرفتار حضرت یونس نیز مىخوانیم که او از خداوند عذرخواهى کرد و نجات یافت. سپس مىفرماید: وَ کَذلِکَ نُنْجِى الْمُوْمِنین؛ یعنى هر کس صادقانه از ما عذرخواهى کند، او را از لابهلاى تاریکیها و بلاها نجات مىدهیم.
بنابراین، فلسفه تاریخ یک قانون و سنت الهى و یک جریان دائمى است؛ نه یک جرقه موسمى.
در امر به معروف و نهى از منکر، اگر ما مردم را با نتیجه و پایان کار گناهکاران یا نیکوکاران آشنا کنیم و بدانیم که سرنوشت تلخ و شیرین اقوام قبلى با مردم امروز تفاوتى ندارد، این آگاهى گامى به سوى رشد آنها خواهند بود. پی نوشتها:
1) الذین ان مکناهم فى الارض اقامواالصلوة و اتواالزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر. حج /41.
2) اَلَیسَ مِنْکُم رَجُلٌ رَشیدٌ. سوره هود / آیه 78.
3) گفتار ماه / ص 80.
4) سوره آل عمران / آیه 110
5) نهج البلاغه، کلمات قصار، ص 374 : «کنفثة فى بحر لجّى».
6) حَتّى اِذا اَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا اَیُّها النَّمْلُ اُدْخُلُوا مَساکِنَکُم لایَحْطِمَنَّکُم سُلَیمانُ و جُنُودُه و هُم لایَشْعُرونَ. نمل / 18.
7) وَجَدْتُها و قَومَها یَسجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللّه ...نمل/24.
8) لَولا یَنْهاهُمُ الرَّبّانیُّونَ و الاَحْبارُ عَن قَولِهِمُ اْلاِثْمَ. مائده / 63.
9) سوره نحل، آیه 36: و لقد بعثنا فى کلّ امة رسولاً ان اعبدواالله و اجتنبواالطاغوت .
10) اعراف / 157. الذین یتبعون
11) کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر (آل عمران/110).
12) لَیْسُوا سَواءً مِنْ اَهْلِ الْکِتَابِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّه ... وَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ و یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر (آل عمران /112و113).
13) سوره نحل، آیه 90.
14) سوره بقره، آیه 268.
15) و الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بَعْضُهُمْ اَوْلِیَآءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَر (توبه/71).
16) سوره عنکبوت، آیه 45.
17) وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ اِلىَ الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران/104).
18) یَقْتُلوُنَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الحَقِّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ اَلِیم (آل عمران/21).
19) یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ... اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران/104).
20) تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه (آل عمران/110).
21) و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
22) کانُوا لایَتَناهَونَ عَن مُنْکَرٍ فَعَلُوه.. (مائده/79).
23) نهج البلاغه، خطبه 1.
24) وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ اَهْوَائَهُم لَفَسَدَتِ السَّموَاتُ وَ اْلاَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنّ (سوره مؤمنون/71).
25) ولو ادعى به فى الاسلام لَاَجبتُ. (گفتار ماه، ج 1، ص 64، از مرحوم دکتر آیتى).
26) میزان الحکمه، ج 6، ص 266.
27) یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَر (اعراف/157).
28) وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فى کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت (نحل 36).
29) الا تَرون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه.
30) پیامبر (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: من امر بالمعروف ونهى عن المنکر فهو خلیفه الله فى ارضه (تفسیر نمونه، ج 3، ص 38).
31) بحار، ج 97، ص 86.
32) على علیه السلام: من نهى عن المنکر ارغم انوف الفاسقین (غرر الحکم).
33) لئالى الاخبار، ص 270.
34) ان الامر بالمعروف مصلحة العامه و النهى عن المنکر روعاً للسفهاء (کلمات قصار شماره 252).
35) ولو اضرت الصلوة بسائر ما یعملون باموالهم و ابدانهم سرفضوها کما رفضوا اسمى الفرائض و اشرفها (فروع کافى ج 4 ص 55 به نقل از میزان الحکمه).
36) کنز، ج 3، ص 170 (متن عربى).
37) بحار، ج 14، ص 308 (متن عربى).
38) مستدرک، ج 12، ص 184 (متن عربى).
39) مستدرک ج 2 ص 357.
40) مستدرک، ج 2، ص 358.
41) لا دین لمن لایدین الله بالامر بالمعروف و النهى عن المنکر. (بحار، ج 97، ص86).
42) غایة الدین الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامة الحدود (مستدرک، ج 2، ص 359).
43) قوام الشریعة الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامة الحدود (غررالحکم به نقل از میزان).
44) ان الله لم یرض من اولیائه ان یعص و هم سکوت ندعنون (نهج السعادة ج 2 / 226).
45) ان الله لیبغض المؤمن الضعیف الذى لا دین له، فقیل من هو؟ قال الذى لاینهى عن المنکر (وسائل 11 ص 399).
46) لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِى اِسْرَائِیلَ عَلى لِسَانِ داوُودَ وَ عِیسَى بْنَ مَرْیَمَ ذلِکَ بِمَا عَصَوْا وَ کَانُوا یَعْتَدُونَ *کانُوا لایَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوه (سوره مائده، آیه 78و79).
47) رجوع شود به مقاتل . (لهوف سید بن طاووس).
48) بحار، ج 79، ص 141 / 54.
49) نساء / 140 انعام / 68.
50) التهذیب، ج 6، ص 181.
51) بقره / 193).
52) اِنْ اُریدُ اِلاَّ اْلاِصلاحَ ما اِسْتَطَعْتُ (هود/88).
53) صاحب جواهر
54) کتاب امر به معروف آیة الله نورى با مثالى از بنده.
55) این خاطره را مرحوم حاج احمد آقا، فرزند امام در رمضان سال 73 در سخنرانى که براى رانندگان تاکسى تهران داشتند، فرمودند.
56) اَلَّذینَ اِنْ مَکَّنّاهُم فِى اْلاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ و اتَوالزَّکاةَ و اَمَرُوا بِالْمَعرْوفِ ... (حج/41).
57) فَاِنْ بَغَتْ اِحْداهُما عَلَى اْلاُخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتَّى تَفىءَ اِلى اَمْرِ اللَّه (حجرات / 9).
58) اللهم انى اعوذبک من الکسل و الفشل (بحار 98، ص 93، ج 2).
59) حَتَّى اِذا فَشِلْتُم.. (آل عمران / 152).
60) وَاْلمُؤمِنُونَ وَالْمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاة (توبه / 71).
61) بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض (آل عمران / 195).
62) یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ اِلَیْهِم (حشر / 9).
63) و یُؤْثِرُونَ عَلى اَنْفُسِهِم (حشر / 9).
64) اِنَّما الْمُؤمِنُونَ اِخْوَة (حجرات / 10).
65) اِذْ قالَ ِلاَبیهِ و قَوْمِه ما هذِه التَّماثیلُ التَّى اَنْتُم لَها عاکِفُون (انبیا/52).
66) من راى منکراً فانکره بقلبه فقد برى و سلم و من انکره بلسانه فقد اجر فهو افضل من صاحبه و من انکره بالسیف لتکون کلمة الله هى العلیا فذلک الذى اصاب (وسایل 11 ص 405).
67) نهج الفصاحه، جمله 8499 خیر الناس ... آمرهم بالمعروف.
68) جعل اعلاه اسفله و لا یقبل خیراً ابداً (بحار 97، ص 72).
69) و امر بالمعروف تکن اهله، (نهج البلاغه، نامه 31).
70) بحار، جلد 97، ص 87 - وسائل 11، ص 398، نهج الفصاحه، جمله 1026 (من امر بمعروف و نهى عن منکر او دل على خیر فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک).
71) اعراف / 96.
72) تحل المکاسب و تعمر الارض (تفسیر نمونه ج 3 ص 38).
73) بحار، ج 97، ص 72.
74) وَ لْتَکُنْ مِنْکُم اُمَّةٌ یَدعُونَ اِلَى الْخَیْرِ و یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ و اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران / 104).
75) کُنتُم خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعرُوف (آل عمران / 110).
76) یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و یَنْهَونَ عَنِ الْمُنکَرِ و یُسارِعُونَ فِى الْخَیْراتِ و اُولئِکَ مِنَ الصّالِحین (آل عمران / 114).
77) اَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ الُّسوُءِ و اَخَذْنزا الَّذینَ ظَلَمُوا(اعراف / 164).
78) من نصرهما اعزّه اللّه و من خذلهما خذله اللّه (بحار/ 97، ص 75 - به نقل میزان الحکمه).
79) شد ظهور المؤمنین و ارغام انف الکافرین (نهج البلاغه حکمت 31).
80) لیسلطن علیکم شرارکم فیدعوا خیارکم فلا یستجاب لکم (تهذیب 6 ، ص 176).
81) اذا لم یأمروا بالمعروف و لم ینهوا عن منکر و لم یتبعوا الاخیار من اهل بیتى سلّط اللّه علیهم شرارهم فیدعوا عند ذلک خیارهم فلایستجاب لهم (بحار 97، ص 72 - به نقل از میزان الحکمه).
82) وسائل / ج 12 / ص 144
83) و مَنْ اَحْسَنُ قَوَلاً مِمَّنْ دَعا اِلَى اللّهِ و عَمِلَ صالِحاً و قالَ اِنَّنى مِنَالمُسْلِمین (فصلت / 33).
84) این بیان را آیت الله سید محمود هاشمى از ایشان نقل کردهاند.
85) رجوع شود به مناسک حج در قسمت حلق.
86) وَمَنْ اَحْسَنُ مِمَّنْ دَعا اِلَى اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً (فصلت / 33).
87) فَاَعْرِضْ عَنهُم*نساء 63 و 81 و انعام 68.
88) وَاِنَّکَ لاتُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعاء*(روم 52 نمل 80).
89) اِنَّکَ لاتُسمِعُ الْمَوْتى* نمل 80، روم 52.
90) ذَرْهُم *انعام 91، حجر 3.
91) لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ الْعَظیم (الحاقة/32).
92) نَسُوا اللّه (حشر/19).
93) نَسُوا یَوْمَ الْحِساب (ص/26).
94) اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْری (طه/14).
95) وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثیرا (انفال/45).
96) اَلَمْ یَعْلَم بِاَنَّ اللَّه یَرى (علق/14).
97) اِنَّ رَبِّکَ لَبِالْمِرْصاد (فجر/14).
98) وَ رُسُلُنا لَدَیْهِم یَکْتُبُون (زخرف/80).
99) نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ اثارَهُم (یس/12).
100) وَ ما کُنّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلین (مؤمنون/17).
101) وَ کُلُّ صَغیرٍ وَ کَبیرٍ مُسْتَطَر (قمر/53).
102) ما لِهذا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً اِلاَّاَحْصاها (کهف/49).
103) یَعْلَمُ خائِنَةَ اْلاَعْیُنِ وَ ما تُخْفِى الْصُدُور (غافر/19).
104) اَلا یَظُنُّ اُؤلئِکَ انَّهُم مَبْعُوثُونَ لِیَومٍ عَظیم (مطففین/4).
105) و لو لم یتواعد الله على معصیة لکان یجب ان لا یعصى شکراً لنعمته (نهجالبلاغه حکمت/282).
106) قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُم وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُون (توبه/105).
107) در حدیثى مىخوانیم که امام صادق علیه السلام به یارانش فرمود: «چرا رسول خدا صلى الله علیه و اله را ناراحت مىکنید؟ یکى از آنان پرسید: «چگونه ناراحت مىکنیم؟»
امام فرمود: «هر گناهى را که انجام مىدهید، به رسول خدا صلى الله علیه و اله عرضه مىکنید و آن حضرت ناراحت مىشود. لا تسؤوا رسول الله». (بحار، 23، ص 349).
108) ما اَصابَکُم مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُم (شورى/30).
109) فَاَهْلِکُوا بِالطّاغِیَه (الحاقه/5).
110) فَاَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِم (غافر/21) (آل عمران/11).
111) انَّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لا تبعونا (وسائل، ج 18، باب 8، ص 65).
112) اِنْ اَحْسَنْتُم اَحْسَنْتُم ِلاَنْفُسِکُم (اسراء / 7).
113) الصدقه تستدفع البلاء (رقم 166/2).
114) خطبه 110
115) حصنوا اموالکم بالزکاة (بحار 10، ص 99).
116) وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا اَلاتُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَاللَّهُ لَکُم (نور / 22).
117) صلة الارحام تنسى الاجال (غرر).
118) اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر (عنکبوت / 45).
119) اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیّئات (هود / 114).
120) بالدعاء یستدفع البلاء (غرر 3737 / (213/3).
121) فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَولِ فَیَطْمَعَ الّذى فى قَلْبِهِ مَرَض (احزاب/32).
122) کلمه لا اله الا الله حصنى ولایة على بن ابیطالب حصنى.
123) صوموا تصحوا (بحار 62 / 67، روایة 45).
124) القناعة عزّ (غرر / 900 / (25/1).
125) ازهد فى الدنیا تنزل علیک الرحمة (غرر).
126) اَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب (رعد / 28).
127) وَ اَمّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِى الْمَدینَةِوَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ اَبُوهما صالِحَاً فَاَرادَ رَبّکَ اَنْ یَبْلُغا اشدَّ هما و لیستخرجا کَنْزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّک (کهف آیه 82).
128) بحار، جلد 13، صفحه 296.
129) وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِن خَلْفِهِم ذُرّیَّةً ضِعافَاً خافُوا عَلَیْهِم... نساء / 9.
130) بحار، جلد 70، ص 384.
131) فَاَهْلَکْنا هُم بِذُنُوبِهِم (انعام /6 و انفال / 54).
132) فَاَهْلِکُوا بِالّطاغِیَه (الحاقه / 5).
133) وَ مِنْهُم مَنْ اَغْرَقْنا (عنکبوت / 40).
134) فَاَخَذَتْهُم صاعِقَةَ الْعَذاب (فصلت / 17).
135) بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَه (الحاقه / 6). منبع:www.isfahanheiat.com الف
با یک نگاه گذرا به سوره مبارکه والعصر مىفهمیم که :
بر خلاف گمان انسان که خیال مىکند هر روز به عمرش افزوده مىشود، هر روز که مىگذرد از سرمایه او کاسته مىشود؛ پدر بزرگها در حقیقت «پدر کوچک» هستند و نوزادها که عمرى در پیش دارند، بیشترین سرمایهها را دارا مىباشند. به زمان سوگند که انسان همچون یخ هر لحظه در حال آب شدن است (وَالْعَصْرِ اِنَّ اْلاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ) پس در برابر به هدر رفتن عمر باید چیزى بهتر از عمر به دست آوریم. مال و مقام و مدال بهتر از عمر نیست. آنچه بهتر از عمر ماست، ایمان و عمل صالح است (اِلاّالْذینَ امَنوا و عَمِلواالْصالِحاتِ). ایمان و کار نیک اگر توسعه پیدا نکند، ارزشى نخواهد داشت. بنابراین، باید دیگران را نیز به ایمان و عمل صالح سفارش و دعوت کنیم (وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ)؛ البته پیمودن این راه، مشکلاتى در بر خواهد داشت؛ یعنى اگر بخواهیم مردم را به خیر و معروف دعوت کنیم و از مفاسد و انحرافاتى که دارند، باز داریم، احتمال دارد که برخوردهاى ناگوارى پیش آید؛ ولى به هر حال باید با پشتکار این راه را بپیماییم (وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ).
کوتاه سخن اینکه هستى براى ما آفریده شده است و هر روز که از عمرمان کاسته مىشود، اگر چیزى ذخیره نکنیم، در این بازار هستى باخته ایم. بهترین ذخیرهها ایمان و عمل صالح و سفارش کردن دیگران به حق و صبر است. سفارش به حق، همان امر بمعروف است که شامل فکر حق، حرف حق، قانون حق، رهبر حق، حکومت حق مىشود؛ یعنى باید هر روز معروفها را گسترش دهیم و از مفاسد و منکرها جلوگیرى کنیم.
در زمان ما، با رهبرى امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) و خون شهدا، بزرگترین منکر (طاغوت و سلطه آمریکا) محو و بزرگترین معروف (استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى) بر پا شد.
ولى این بنا و ساختمان نیاز به حفاظت دارد. اگر دیوارى بندکشى نشود، آجرها و سنگهاى آن یکى پس از دیگرى فرو مىریزد.
به هر حال امام خمینى و شهداى عزیز، نظامى ساخته و به دست ما سپردهاند و این ما هستیم که باید از آن بخوبى پاسدارى کنیم؛ هر جا فسادى دیدیم، فریاد بزنیم و آن را بیان کنیم. همچنین، هر روز معروفى را گسترش دهیم.
یکى از معروفها برپایى نماز است که بحمد الله در جامعه ما گسترش یافته است. امروز که این کلمات را مىنویسم، دهها هزار نماز جماعت به طور آزاد در مراکز آموزشى، میادین ورزشى، پادگانها، ادارات و کارخانجات بر پا مىشود.
معروف دیگر، توجه به قرآن است که صدها هزار نفر از این نسل به آموزش و حفظ و مفاهیم آن رو آوردهاند.
معروف دیگر، پیشرفتهاى علمى، ابتکارات، اختراعات، برندهشدن در مسابقات علمى و از همه مهمتر پیروزى رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس و خنثى کردن توطئهها و توسعه کتابخانهها و دانشگاهها و کم شدن بى سوادى و افزایش خدمات بهداشتى و علمى، رفاهى و... است. اما در کنار همه اینها، مفاسد فراوانى نیز وجود دارد که باید براى محو آنها فکرى کرد.
ستاد احیاى امر به معروف
به فکرم رسید، اکنون که خداوند توفیق تشکیل ستاد اقامه نماز را به ما داد و توانستیم میلیونها جلد کتاب نماز در سطوح مختلف تهیه، تکثیر و توزیع کنیم و فرهنگ نماز را گسترش دهیم، دوستانى را پیدا کنیم تا براى زکات و امر به معروف نیز کارى فرهنگى انجام دهیم.
به جمع فضلاى قم - که از شاگردان شهید آیت الله بهشتى و قدوسى - رفتم و نالهاى زدم و همراهانى پیدا کردم. با آیت الله جنتى ستاد احیاى امر به معروف را تشکیل دادیم و کار را شروع کردیم. از خداوند هم توفیق خواستیم. در این ستاد، هر یک از دوستان کارى را به عهده گرفت و سهم من هم کار فرهنگى و تبلیغى شد. لازم دانستم کتابى در این زمینه بنویسم. این کتاب تکمیل پانزده جلسه درسهایى از قرآن است که در تلویزیون پیرامون امر به معروف داشتهام. در این کتاب، علاوه بر اهمیت موضوع و آثار شوم ترک آن، به شیوه ها و وظایف آمران به معروف و نیز علاوه بر آیات و روایات، به مسائل اجتماعى و حکومتى و روانى که مربوط به این فریضه مىشود اشاراتى شده است.
نکته قابل توجه اینکه، معروف و منکر هاى هر گروه و دستگاهى را مؤمنان واقعى آن نظام بهتر مىشناسند؛ یعنى فرمانده یک ارتش، بهتر از هر کس معروف و منکر پادگان را مىشناسد. اگر او با همفکران مؤمن خود جلساتى در جهت گسترش معروف و جلوگیرى از منکرات تشکیل دهد، با امدادهاى الهى مىتواند پادگان را به یک محیط بسیار سالم تبدیل کند. همچنین معتمدین بازار، مدیران کارخانهها، پیرمردان روستاها، قهرمانان ورزشکار، اساتید دانشگاهها، معلمان دلسوز و مسئولین نظام، هر یک در هر رتبهاى که هستند، به خاطر محبوبیت و تخصص و سابقه و شناخت عمیق از جزئیات، بیش از هرکس مىتواند معروف را گسترش دهند لذا قرآن، امر به معروف و نهى از منکر را بیشتر به دوش کسانى گذاشته، که از امکانات ویژهاى برخودارند؛ زیرا مردم از این افراد حرف شنوى بیشترى دارند.(1)
از خداوند توفیق همه را در انجام این فریضه الهى خواهانم و اگر لغزشى در نوشتههایم هست، از خداوند عزیز عذر مىخواهم و از بزرگانى که به من یارى مىدهند، تشکر مى کنم.
* سیماى امر به معروف و نهی از منکر
- امر به معروف، نشانه عشق انسان به مکتب است.
- امر به معروف، نشانه عشق انسان به مردم است.
- امر به معروف، نشانه تعهد و سوز و علاقه انسان به سلامتى جامعه است.
- امر به معروف، نشانه تولّى و تبرّى است.
- امر به معروف، نشانه آزادى در جامعه است.
- امر به معروف، نشانه ارتباط میان آحاد مردم است.
- امر به معروف، نشانه فطرت بیدار است.
- امر به معروف، حضور و غیاب واجبات است ؛ چرا نماز نخواندى ؟ چرا روزه نگرفتى؟
- امر به معروف، ضامن اجراى تمام واجبات و نهى از منکر، ضامن ترک همه محرمات است.
- امر به معروف، تشویق نیکوکاران در جامعه است.
- امر به معروف، تذکر و آگاه کردن افراد جاهل است.
- نهى از منکر، تلخ کردن کام خلافکاران است.
- امر به معروف و نهى از منکر، گاز و ترمزى است که ماشین جامعه را هدایت مىکند.
- امر به معروف و نهى از منکر والدین است که اساس تربیت کودک را تشکیل مىدهد.
- امر به معروف، سبب دلگرمى و تقویت افراد کم اراده مىشود.
- امر به معروف، نشانه حضور در صحنه است.
- امر به معروف، مقام و حقى است که خداوند به اهل ایمان داده تا بر اعمال یکدیگر نظارت داشته باشند.
- نهى از منکر، جبران کننده کمبود تقواى بعضى از افراد جامعه است.
- امر به معروف، جامعه را رشد مىدهد و نهى از منکر، جامعه را از سقوط نجات مىدهد.
- امر به معروف حافظ مرزها و حقوق افراد است ؛ و جامعه بىفریاد، جامعهاى مرده است و افراد ساکت، جماداتى متنفّس بیش نیستند.
- امر به معروف و نهى از منکر، نشانه غیرت دینى، احساس مسئولیت و مشکلات مردم را مشکلات خود دانستن است.
- امر به معروف و نهى از منکر، نوعى قرنطینه روحى در برابر عیبها و گناهانِ مُسرى است.
- امر به معروف و نهى از منکر، نوعى انضباط اجتماعى است؛ یعنى محدود کردن تمایلات اشخاص در برابر مصالح جامعه ؛ در واقع نوعى کنترل افراد لاابالى است.
- امر به معروف و نهى از منکر، نشانه رشد است. حضرت لوط در برابر گروه گناهکار پرسید: آیا در میان شما یک نفر رشید هست تا مانع این کار شما شود؟(2)
- با امر به معروف و نهى از منکر، مسائل داخلى جامعه حل مىشود و مىتواند با دشمنان خارجى مقابله کند.
در اهمیت امر به معروف همین بس که علما به دلیل ارتباط قلبى انسان با آن (یعنى تنفر قلبى از منکر)، آن را در اصول دین؛ و به دلیل برخوردهاى عملى، و اینکه یکى از واجبات است، آن را در ردیف فروع دین مطرح کرده اند. شهید ثانى مىفرماید: آیات و روایات امر به معروف و نهى از منکر آنقدر زیاد است که کمر را مىشکند.(3)
همین امروز اگر یک ابر قدرت یا قلدرى که منطقهاى را بمباران مىکند و بزرگترین منکرات را انجام مىدهد، خود را در برابر فریاد همه کشورها ببیند، هرگز دست به این جنایت نمى زند. سکوت جوامع بین المللى و ترس سردمداران و بى تفاوتى و بى خبرى توده هاى مردم سبب شده است که مستکبران جهانى در برابر بزرگترین منکرات خود هیچ احساس خطرى نکنند.
اگر کارخانهاى نیاز به بازرسى و نظارت مهندسان متخصص دارد، جامعه بشرى هم نیاز به نظارت و بازرسى دانشمندان اسلام شناس دارد.
در حدیث مىخوانیم : بهترین دوست آن است که هنگام خلاف، مانع تو شود و بدترین دوست آن است که به تو تذکر ندهد. امام صادق علیه السلام مىفرماید: بهترین دوست من کسى است که عیب هاى مرا به من هدیه کند.
در روایات مىخوانیم: «مؤمن همیشه مراقب کارهاى خود است» یعنى از خودش حساب پس مىگیرد.
آرى ! اگر ما از درون مراقب خود باشیم و مردم از برون مراقب ما باشند و در رأس، نظامى سیاسى و حکومتى مشوق خوبیها و مانع بدیها باشد، بهترین امت خواهیم بود. چنان که قرآن مىفرماید: کُنْتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعروفِ و تَنْهَوْن عن الْمُنکَرِ تُؤمِنُونَ بِاللّه(4)
در نهج البلاغه مىخوانیم: تمام کارهاى خیر و حتى جهاد در راه خدا، نسبت به امر به معروف مثل رطوبت دهان است نسبت به آب دریا.(5)
* ریشه هاى فطرى و غریزى و عقلى امر به معروف و نهی از منکر
تمام پدران و مادران در طول تاریخ، فرزندان خود را به کارهایى واداشته و از کارهایى نهى کردهاند بنابراین، مسأله امر و نهى و تشویق و هشدار، ریشه در درون هر انسانى دارد و مربوط به زمان و مکان و یا نژاد و منطقه خاصّى نمى شود.هر مسألهاى این گونه فراگیر باشد، نشانه از فطرى بودن آن دارد.
عکس العمل حیوانات در برابر خطرها
مسأله هشدار و اخطار و یا فریاد در برابر خطرها و انحرافها، مخصوص انسانها نیست. در قرآن مىخوانیم: همین که مورچهاى دید حضرت سلیمان با لشکرش در حرکتند، فریاد زد و به سایر مورچگان گفت: به لانههاى خود بروید تا پایمال آنان نشوید.(6)
و همین که هدهد در پرواز خود از فضاى کشور سبا متوجه انحراف مردم شد و دریافت که مردم خورشید پرستند، نزد حضرت سلیمان آمد و با ناله خود، از این انحراف شکایت کرد.(7)
بنابراین، فریاد در برابر انحراف و دلسوزى براى دیگران، نه تنها مسألهاى فطرى براى انسانهاست، بلکه ریشه غریزى در حیوانات دارد؛ لذا اگر گفته شود که انسانِ بى تفاوت از حیوان پست تر است، سخن گزافى نباشد، البته مسؤولیت همه مردم نسبت به امر به معروف و نهى از منکر یکسان نیست؛ بلکه وظیفه علما و دولتمردان از دیگران بیشتر است.(8)
ریشه عقلى
امر به معروف و نهى از منکر یک ضرورت عقلى است. این مسأله بقدرى روشن است که نگرانم اگر توضیحى داده شود، همچون ابرى جلوى خورشید، از شفافیت آن بکاهد.
کدام عاقل است که سکوت در مقابل خطر و انحراف راپسندیده و آن را محکوم نکند؟
کدام عقل است که راهنمایى، دلسوزى، تشویق به کار خیر و جلوگیرى از مفاسد را لازم نداند؟
از آنجا که دین اسلام مطابق با عقل و فطرت است، مىتوان گفت که تمام آیات و روایاتِ امر به معروف و نهى از منکر، ما را به همین قضاوتِ روشن عقل ارشاد مىکند.
*امر به معروف و نهی از منکر در قرآن
مسأله امر به معروف از همان روزهاى اول بعثت در مکّه مورد عنایت اسلام بوده است.
بعنوان مثال در سوره والعصر که شعار مسلمانان به هنگام جدایى از یکدیگر بود و در اوائل بعثت در مکه نازل شده است، در جمله : تَواصَوْا بِالْحَقِّ و تَواصَوْا بِالصَّبْرِ، اشاره به امر به معروف مىکند.
اولین وظیفه انبیا
قرآن، اولین وظیفه همه انبیا را امر به معروف و نهى از منکر مىداند و مىفرماید: «ما در میان هر امّتى، پیامبرى را مبعوث کردیم که مهمترین وظیفه آنان دو چیز بود : یکى امر به یکتاپرستى که بزرگترین معروفهاست (اَنِ اعْبُدُوااللَّه)، و دوم نهى از اطاعت طاغوتها که بزرگ ترین منکرهاست (اِجْتَنِبُوا الطَّاغوتَ).»(9) در سوره اعراف نیز مىخوانیم: «پیامبر اسلام که نام و نشانش در تورات و انجیل آمده، اوّلین وظیفهاش امر به معروف و نهى از منکر است.(10)
*امر به معروف و نهی از منکر، نشانه بهترین امّت
قرآن خطاب به مسلمانان مىفرماید، «شما بهترین امتى هستید که بر مردم ظاهر شدهاید؛ به شرط آنکه امر به معروف و نهى از منکر کنید.»(11)
قرآن با آنکه بارها از اهل کتاب به خاطر تعصبات نابجا و تحریفهاى نامشروع و توقعات بیهوده انتقاد کرده، اما از گروهى از آنان به خاطر ایمان و تلاوت آیات الهى و امر به معروف و نهى از منکر ستایش کرده است.(12)
امر به معروف کارى است که خداوند انجام مىدهد :
اِنَّ اللَّهَ یَأمُرُ بِالعَدْلِ و ْلاِحْسانِ(13)
همانا که امر به منکر کار شیطان است:
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ و َأْمُرُکُم بِالْفَحْشاء(14)
امر به معروف وظیفه عمومى است که قرآن مىفرماید: تمام مردان و زنان با ایمان نسبت به یکدیگر حق ولایت دارند که یکدیگر را به معروف وادار کنند و از منکر باز دارند و نماز به پا دارند و زکات بپردازند.(15)
آنچه در این آیه جلب توجه مىکند، چند نکته است:
1) از آغازِ تکلیف، همه مردم از هر سن و صنف و نژادى که باشند، بر دیگر مؤمنان حق ولایت دارند؛ یعنى امر و نهى آنان بر اساس حق ولایتى است که خداوند قرار داده است و هرگز نام دخالت بى جا، مزاحمت و فضولى بر این کار روا نیست.
2) مقام ایمان است که به مسلمانان این حق را مىدهد و این حق براى سایر مردم وجود ندارد.
3) همیشه امر به معروف، مقدم بر نهى از منکر به کار رفته است تا به ما بفهماند که کارها را از راه مثبت پیگیرى کنید و در جامعه، تنها انتقاد کننده نباشید.
4) در این آیه، امر به معروف و نهى از منکر قبل از نماز و زکات مطرح شده است، زیرا اقامه نماز و اداى زکات نیاز به یک سلسله تبلیغات دارد که همان امر به معروف است؛ براى مثال، در مقدمه نماز وقتى با بهترین و رساترین صدا مىگوییم: «حَىّ على الصّلوة»، این کلام خود امر به معروف است که بر نماز مقدم شده است. قرآن، خود اقامه نماز را نهى از منکر مىداند؛ آنجا که مىفرماید:
(اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ و الْمُنکَرِ)(16)
5) گرچه باید به اولویتها توجه داشت، اما آنچه مورد پسند اسلام است، سفارش به تمام معروفها و جلوگیرى از همه منکرات است.
به عبارت دیگر، زمانى ما به جامعه دلخواه مىرسیم که :
1) مرد و زن هر دو قیام کنند.
2) بر اساس ولایت و محبت امر و نهى کنند.
3) از خوبیها شروع کنند.
4) به همه نقاط مثبت و منفى توجه کنند.
این وظیفه عموم مسلمانان بود؛ اما از برخى آیات استفاده مىشود که براى این دو فریضه بزرگ، گروه ویژهاى نیز لازم است.
گروه ویژه
قرآن مىفرماید: از میان شما، گروهى باید دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر کنند.(17)
حسابِ این گروه از حسابِ وظیفه عمومى جداست. این دسته باید با قدرت و امکانات وارد عمل شوند و جلوى منکرات را بگیرند؛ براى مثال، اگر ماشینى در خیابان یک طرفه بر خلاف مسیر حرکت کند، دو وظیفه وجود دارد یکى وظیفه عموم رانندگان است که تخلف او را با بوق و چراغ به او مىفهمانند؛ و یک وظیفهاى هم پلیس دارد که او را جریمه مىکند.
در اهمیت امر به معروف و نهى از منکر همین بس که در قرآن، نام آمرین به معروف در کنار نام انبیا آمده است و کیفر قاتلان آنان همچون قتل انبیاست.(18)
بر خلاف بعضى که خیال مىکنند رستگارى در انزوا و گوشه گیرى است، قرآن، رستگاران را تنها کسانى مىداند که دیگران را دعوت به خیر و امر به معروف مىکنند.(19)
البته، زمانى امر به معروف و نهى از منکر رمز برترى و کرامت است که این کار براساس ایمان و برخاسته از انگیزه الهى باشد.(20)
گرچه مسؤولیت علما و افراد با تقوا بیشتر است ولى امر به معروف و نهى از منکر وظیفه طرفین است و همه باید یکدیگر را به حق و صبر سفارش دهیم.(21) و همه یکدیگر را از منکر نهى کنیم.(22) و در این راه آماده پذیرش مشکلات باشیم.
انسان با آنکه روح خدا در او دمیده شده و جانشین او در زمین است، همچنین مورد کرامت و فضیلت خاصى است، اما به خاطر غرایز سرکش و وسوسه هاى شیطانى و استکبار طاغوتها بشدت نیاز به کنترل دارد و خداوند متعال انواع مهارها را براى او قرار داده است؛ از جمله :
1) کلمه مقدس عقل به معناى عقال و وسیله کنترل انسان است. اگر مهارِ عقل نباشد، انسان خیلى زود خود را نابود مىکند.
2) فطرت نیز مىتواند انسان را به سوى خوبیها سوق و از بدیها باز دارد.
3) انبیا و فرستادگان خداوند نیز به همین منظور مبعوث شده اند.(23)
4) امر به معروف و نهى از منکر نیز بهترین وسیله ارشاد مردم است.
راستى اگر انسان این مهارها را نداشته باشد و بر اساس هوسهاى درونى خود گام بردارد، آثار فتنه و فسادش تا به آسمانها کشیده مىشود.(24)
نهى از منکر در جاهلیت
در زمان جاهلیت، گروهى از جوانان مشرک با هم پیمان بستند که اجازه ندهند به مسافران مکه تجاوز و ظلمى شود و از هر مظلومى حمایت کنند. در آن روزها که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) هنوز مبعوث نشده بود، در این حرکت مظلوم یابى و ظالم کوبى جوانان مکه شرکت کرد و بعد از نبوت فرمود: الان نیز اگر براى دفاع از مظلوم دعوتم کنند، شرکت مىکنم.(25)
*امر به معروف و نهی از منکر ، مایه حفظ توحید،نبوت و امامت
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: «کلمه لااِلهَ اِلاَّاللَّه عذاب الهى را از انسان دور مىکند؛ به شرط آنکه این کلمه مبارک مورد تحقیر و استخفاف قرار نگیرد.»
مردى از پیامبر عزیز پرسید: «چگونه ممکن است کلمه توحید مورد استخفاف قرار گیرد؟!»
فرمود: «اگر گناهان علنى انجام گیرد و کسى گناهکار را نهى نکند و او را تغییر ندهد، به توحید اهانت شده است.(26)
رابطه نبوت با امر به معروف و نهى از منکر
در سوره اعراف، در شرح وظایف پیامبر اکرم مىخوانیم: «مردم را امر به معروف و نهى از منکر مىکند.»(27)
چه معروفى از یکتاپرستى خداوند مهمتر و چه منکرى از اطاعت طاغوت بدتر است؟ در قرآن مىخوانیم؛ وظیفه تمام پیامبران نسبت به مردم، دعوت به بندگى خدا و دورى دادن آنان از طاغوت است.»(28)
رابطه امامت با امر به معروف و نهى از منکر
امام حسین (ع)، هدف از قیام خود را چنین مىفرماید: آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى به عمل نمى آید(29). و در جاى دیگر مىفرماید: من بنا دارم امر به معروف و نهى از منکر کنم. مىخواهم در دین جدم اصلاح کنم.
* آمرین به معروف و ناهیان از منکر
در سوره توبه آیههاى 111 و 112 مىخوانیم : «خدا از مؤمنان، جانها و مالهایشان را خرید تا بهشت از آنان باشد. آنان رزمندگانى هستند که در راه خدا مىجنگند، دشمنان خدا را مىکشند و در راه خدا کشته مىشوند.وعده بهشت به آنان در تورات و انجیل و قرآن آمده است و چه کسى بهتر از خدا به عهد خود وفا مىکند.»
سپس مىفرماید: «جان دادن و بهشت گرفتن براى شما مبارک باشد و خود را به این معامله بشارت دهید که رستگارى بزرگى است.»
در ادامه مىفرماید: این مؤمنان جان بر کف، هم از لغزشهاى خود توبه مىکنند، هم خدا را مىپرستند و ستایش مىکنند، و هم اهل روزه و رکوع و سجودند. این افرادند که امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و حدود الهى را پاس مىدارند.»
با یک نگاه سطحى به این دو آیه، سیما و صفات آمرین به معروف بر همه ما روشن مىشود. آنها افرادى جان برکف و شجاع هستند. فریادشان در روز، با اشک و توبه، و رکوع و سجودشان در شب همراه است. هشدار آنان به خلافکاران، همراه با حفاظت و پاسدارى خودشان از قانون الهى است.
آرى ! فوز بزرگى که خدا در ستایش آنان وعده کرده، مخصوص این گروه از افراد است نه کسانى که خود خلاف کارند و مقررات و قوانین را زیر پا مىگذارند. مانند کسانى که از چراغ قرمز رد مىشوند، ولى به بى حجاب تذکر مىدهند.
*امر به معروف و نهی از منکر در روایات
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود : آمران به معروف، خلیفه خدا در زمین هستند.(30)
در حدیث دیگر مىخوانیم: «خداوند، دشمن مؤمن بى دین است. پرسیدند یا رسول الله! مگر مؤمن بى دین مىشود؟ فرمود: مسلمانى که امر به معروف نکند، بى دین است.(31)
حضرت على (علیه السلام) فرمود: نهى از منکر، به خاک مالیدن بینى فاسقان است.(32)
امر به معروف و نهى از منکر دو خلق از اخلاق الهى است که هر کس این دو فریضه را یارى کند، خداوند به او عزت مىدهد.(33)
حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: امر به معروف و نهى از منکر براى عموم مردم یک مصلحت است (انگیزه آنان را نسبت به کار خیر زیاد مىکند)، و نهى از منکر براى افراد نابخرد که گرایش به انحراف در آنان زیاد است، وسیله کنترل قوى است.(34)
امام باقر علیهالسلام در مقام شکایت مىفرماید: افرادى هستند که اگر نماز ضررى به مال یا جانشان بزند، آن را ترک مىکنند؛ همان گونه که امر به معروف و نهى از منکر را که بزرگ ترین و شریف ترین واجبات است، به همین خاطر رها کردند.»(35)
کسى که جلو منکر را نگیرد، همانند کسى است که مجروحى را در کنار جاده رها کند تا بمیرد.(36)
افراد ساکتى که در برابر خلافکار هیچ گونه عکس العملى نشان نمى دهند، مردگانى هستند در میان زندگان.
منکر مثل آتشى است که اگر با نهى شما خاموش نشود، همه چیز را مىسوزاند.(37) اگر گزندهاى را دیدى که به سوى انسان خفتهاى مىرود، ولى فریاد نکشیدى، در قتل او شریکى.(38)
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
کسى که بتواند جلوى مفاسد را بگیرد، ولى نگیرد، دوست دارد که خداوند متعال معصیت شود. چنین کسى اعلام دشمنى با خدا کرده است.(39)
آرى! کسى که گناه را آشکارا انجام دهد، دین خدا را ذلیل و دشمنان خدا را دلشاد کرده است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: گروهى هستند که نه پیامبرند و نه شهید؛ ولى مردم به مقام آنان که به خاطر امر به معروف به دست آورده اند، غبطه مىخوردند.(40)
در قرآن مىخوانیم: «قُوا اَنْفُسَکُم وَ اَهْلیکُم ناراً»، خود و بستگانتان را از آتش دوزخ حفظ کنید.
روایات ذیل این آیه مىفرماید: «این حفظ باید از طریق امر به معروف و نهى از منکر صورت گیرد.»
اگر مردم در برابر منکر سکوت کنند، قهر خدا همه را با هم خواهد گرفت:
«وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاتُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُم خاصَّة»
هر کس به امر به معروف و نهى از منکر ایمان ندارد، دین ندارد.(41)
قله دین، امر به معروف و نهى از منکر، و اجراى حدود الهى است.(42)
پایه و اساس دین بر امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود الهى است.(43)
خداوند راضى نیست که در زمین معصیتى شود و اولیاى او همچنان ساکت بمانند.(44)
رسول خدا (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: جبرئیل آمد و گفت که اسلام ده بخش دارد و بخش هفتم آن امر به معروف و نهى از منکر است.»
در روایات، به مسلمانى که نهى از منکر نمى کند، لقب ضعیف و بى دین داده شده و مورد غضب خداوند قرار گرفته است.(45)
در قرآن مىخوانیم: پیامبرانى همچون داوود (علیه السلام) و عیسى (علیه السلام) به کسانى که نهى از منکر نمى کنند، لعنت فرستادهاند.(46)
امر به معروف و نهى از منکر راه انبیا، سیره صلحا و واجبى بزرگ است که با انجام آن، جادهها امن و درآمدها حلال و حقوق مردم ادا مىشود.
چند درس از نهى از منکر امام حسین (ع)
امام حسین (علیه السلام) در آخرین لحظه عمر خود، هنگامیکه دید لشکر یزید به خیمههاى اهل بیت حملهور شدند. آخرین جملهاى که به آنها فرمود، این بود: اگر دین ندارید، لااقل در دنیاى خود آزاده باشید.» این سخن اثر کرد و تا امام زنده بود، از هجوم به خیمه ها دست کشیدند. ما از این جمله آخر، چند درس بگیریم:
1) نهى از منکر واجب است، حتى در لحظه آخر عمر.
2) نهى از منکر واجب است، حتى نسبت به وحشى ترین افراد.
3) اگر چند منکر انجام مىشود و ما مىتوانیم از یکى از آنها جلوگیرى کنیم، باز هم نسبت به آن یکى واجب است که اقدام کنیم.
4) افراد خلافکار ممکن است از بعضى از منکرات دست بردارند و تحت تأثیر وجدان قرار بگیرند.
5) اگر از دین مردم نمى توان براى نهى از منکر کمک گرفت، از صفات دیگر آنان و از عوامل عاطفى استفاده کنید.
6) حمایت از ناموس از بزرگترین واجبات است.
نهى از منکر در سخت ترین شرایط
پدر، برادر، عمو و ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آۀه و سلم) را در پیش چشم امام سجاد علیهالسلام شهید کردند و خود او را نیز به اسارت گرفتند و در کوفه و شام گرداندند. وقتى او را به مسجد شام بردند و دید که خطیب روى منبر از یزید ستایش مىکند، یک تنه در حضور یزید فریاد زد: اى خطیب! تو با این تملق و ستایش، رضاى یزید را به قهر خدا معامله کردى. تو مورد غضب پروردگار هستى. من باید از این چوبها بالا بروم و جاى این واعظ چاپلوس بنشینم تا بزرگترین معروف ها را که معرفى اسلام محمدى و اهل بیت پیامبر است، زنده کنم.»
سپس امام به بالاى منبر رفت و با سخنرانى خود، کودتاى فکرى و فرهنگى و عاطفى و سیاسى کرد.(47)
سکوت کافى نیست، حرکت و فریاد لازم است.
امام صادق (علیه السلام) که در یک مهمانى شرکت فرموده بودند، یکى از مهمانها از صاحبخانه با اشاره آب طلبید. او هم شرابى آورد.
حضرت به محض آنکه متوجه شد، مجلس را ترک کرد و فرمود: «جلسهاى که در آن شراب بنوشند، نه تنها نباید خورد که باید آن جلسه را ترک کرد تا دیگران بفهمند که شرابخوارى کارى زشت است.»(48)
در تاریخ نوشته اند: اسامة بن زید که در زمان رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمانده جنگ شد و در آن هنگام جوانى هیجده ساله بود، روزى به خدمت مولى امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرفیاب شد و از حضرت کمک خواست. امام فرمود: من کمک نمىکنم. او گفت: من همان اسامه، صحابى نزدیک رسول خدایم. فرمود: درست است؛ اما به یاد دارى که وقتى ما با معاویه درگیر بودیم، تو ساکت نشستى. سکوت تو گناه بود؛ اگر چه با معاویه نبودى، اما با سکوتت وى را همراهى کردى.
بنابراین، منطق سکوت و در عین حال سلامت از گناه، منطق صحیحى نیست. «یکى از نمایندگان مجلس در قبل از انقلاب اسلامى، خدمت امام امت (ره) رسید و گفت: قانونى مىخواست تصویب شود که ضد اسلام بود من رأى ندادم. امام با عصبانیت فرمودند: کافى نبود. باید داد و فریاد به راه مىانداختى و مجلس را ترک مىکردى.»
بنابراین، خوبها نباید در برابر انحرافات سکوت کنند. اگر خوبها به میدان بیایند، فضاى آلوده را تغییر مىدهند؛ براى مثال، اگر همه خوبها اول ظهر اذان بگویند، فضا بکلى دگرگون مىشود.
* اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
ناگفته پیداست که حساب امر به معروف و نهى از منکر از حساب نماز، روزه و حج جداست؛ زیرا آنها ضررى به منافع و هوسهاى دیگران نمى زنند و لذا کسى با آنها مخالفتى ندارد.
اما نهى از منکر، مخالفت با انحرافات و هوسهاى مردم است و قهراً گروهى در مقابل آن مقاومت مىکنند.
بگذریم که شناخت معروف و منکر کار هر کس نیست و قدرت برخورد و تماس با افراد مختلف نیز روان شناسى تبلیغاتى لازم دارد. اما امر به معروف زمانى مؤثر است که آمران به معروف و ناهیان از منکر، از خلق و خوى عالى، اطلاعات کافى، آموزشهاى لازم برخودار باشند.
از سوى دیگر، دولت و مردم از هر گونه حمایت هاى قانونى و مالى دریغ نکنند؛ براى مثال مسیر همه فیلمها و برنامه هاى صدا و سیما زنده کردن خوبیها در جامعه و محو کردن منکرات باشد. بعلاوه، مردم باید امر به معروف را یک فریضه اسلامى بدانند و نه دخالت و مزاحمت. در شعارهاى در و دیوار نیز جملاتى باشد که مردم را به سوى کمال و نور دعوت کند و فضاى جامعه، اسلامى و فضاى رشد خوبیها و محو بدیها باشد.
به فرموده روایات، امر به معروف حتى از جهاد در راه خدا مهمتر است؛ زیرا جهاد در تمام عمر یکى دوبار صورت مىگیرد؛ ولى این واجب الهى هر شب و روز در برابر چشم مردم جلوهگیرى مىکند.
اگر امر به معروف و نهى از منکر نباشد، جامعه اسلامى بیمه نمى شود و هر روز اگر هنرمندى مثل سامرى یک گوساله طلائى درست کند، مىتواند نسل ما را مورد تهاجم فرهنگى خود قرار دهد. به گفته همه علما، امر به معروف و نهى از منکر از واجبات قطعى است و آن قدر اهمیت دارد که امام حسین (علیه السلام) فرمود: هدف من از رفتن به کربلا، امر به معروف و نهى از منکر است.
با امر به معروف تمام واجبات در جامعه عملى مىشود. با نهى از منکر، از همه مفاسد جلوگیرى مىشود. اگر یک میلیارد مسلمان هر روز به یک معروف امر و از یک منکر نهى کنند، سیماى جهان عوض مىشود.
اگر روزى که اسرائیل و آمریکا، مسلمانان منطقهاى را بمباران مىکنند، یک میلیارد فریاد بلند شود، آنها عقب نشینى خواهند کرد.
ما هنوز مزه اتحاد و ایمان و فریاد را به طور کامل نچشیده ایم. آرى از یک قطره آب کارى بر نمى آید؛ همین که قطرات فراوان به صورت جویها و جویها به صورت رودخانه پشت سدى قرار گیرند، وسیلهاى براى تولید برق مىشوند و منطقهاى را روشن مىکنند.
مرحوم شهید مطهرى مىفرماید: «در قرآن، قبل از آیه امر به معروف ، مسأله اتحاد مسلمانان مطرح شده است؛ یعنى اگر خواستید جلو مفاسد را بگیرید، باید قدرت داشته باشید و قدرت زمانى دارید که متحد باشید.»
مرحوم شیخ انصارى مىفرماید: اگر امر به معروف و نهى از منکر نیاز به قدرت و ولایت و حکومت داشت، واجب است که به سراغ تشکیل قدرت رویم و حکومت تشکیل دهیم.»
مفاسد دیروز دروغ و غیبت بود که از فردى صادر مىشد و فرد دیگرى او را منع مىکرد؛ ولى مفاسد امروز، شکل دیگرى دارد. امروز، ناگهان مسلمانان خود را در برابر بزرگترین توطئه ها مىبینند که اگر از تخصص و تکنولوژى و قدرت و وحدت و اقتصاد کافى برخوردار نباشند، همه چیزشان دستخوش تهاجم قرار مىگیرد.
بنابراین، تشکیل نظام اسلامى براى نهى از منکر هاى اجتماعى و جهانى، یک ضرورت است.
هدف نهائى
هدف از امر به معروف، انجام گرفتن خوبیها و هدف در نهى از منکر، ترک کردن منکرات است. البته، منظور برخورد سطحى و بى نتیجه نیست.
قرآن مىفرماید: اگر در مجلسى به آیات الهى توهین مىشود، جلسه را به عنوان اعتراض ترک کنید تا مسیر بحث عوض شود (حَتَّى یَخُوضُوا فى حَدیثٍ غَیرِه).(49)
بنابراین، اگر با ترک مجلس بحث ها عوض نشد، باید چاره دیگرى اندیشید؛ چون در قرآن هدف را تنها تذکر و ترک جلسه ندانسته، بلکه تغییر مسیر بحث دانسته است. لذا براى رسیدن به این هدف،از هر راه ممکن باید استفاده کرد.
در بعضى روایات مىخوانیم: گناهکار را آزار دهید تا خلاف را ترک کند (حَتَّى یَتْرُکَه)(50)
اگر با تذکر و آزار ترک نکرد، مسؤولیت ما تمام نمى شود؛ بلکه از راههاى دیگر باید به نتیجه برسیم.
در آیات جنگ، هدف برطرف شدن فتنه معرفى شده است. (وَ قاتَلُوهُم حَتَّى لاتَکُونَ فِتْنَة)(51) بنابراین، باید تا رسیدن به این هدف، مبارزه را به شکلهاى مختلف ادامه داد. این، مربوط به هدف است.
اما مقدار تلاش: عباداتى مثل نماز و روزه و حج، اعمالى صد در صد تعبدى است و مقدار و زمان آن کاملاً روشن است؛ اما امر به معروف و نهى از منکر مقدار خاصى ندارد و نظیر مراجعه به پزشک است که نمى توان گفت هر مریض در عمر خود به چه تعداد پزشک مراجعه کند و براى هر پزشک چند دقیقه صرف کند؛ یا براى خرید دارو چه مبلغى در نظر بگیرد. هدف، سالم شدن مریض است و صرف زمان و مبلغ و مقدار تلاش، هیچ اندازهاى ندارد. لذا انبیا مىگفتند: تمام توان خود را براى اصلاح بکار مى بریم.(52)
*امر به معروف و نهی از منکر، واجب عینى یا کفایى
یعنى : «آیا مثل دفن مرده است که با اقدام بعضى، کفایت مىکند یا مثل اقامه نماز است که بر هر فردى عیناً واجب است ؟».
هر کدام از نظریهها طرفدارانى دارد. در اینجا، نکاتى وجود دارد که شاید بیان آنها مفید باشد؛ براى مثال:
1) از نظر «انکار قلبى» بر فرد فرد مردم واجب است که قلباً از گناه متنفر باشند؛ ولى از نظر «اقدام عملى و بیانى» همین که بعضى اقدام کنند، از دیگران ساقط مىشود.(53)
2) اگر مراد ما از معروف، احیاى تمام خوبیهاى جامعه است، باید تمام مردم قیام کنند؛ اما اگر مراد احیاى نماز، روزه، حج و ... است، اقدام گروهى کافى است. همچنین، اگر مراد از منکر برچیده شدن تمام مفاسداز تمام جامعه است، باید تمام مردم به پا خیزند؛ درست مثل نظافت کردن که اگر هدف ما نظافت همه خیابان ها، بازارها، مدارس، کوچهها و خانه هاست، این کار مربوط به همه مردم مىشود؛ ولى اگر هدف از نظافت، قسمتهاى جلو چشم و حساس است، قیام بعضى کافى است.(54)
امر به معروف و دعوت به حق، مخصوص یک گروه نیست
در جامعه، از نقش افراد غافل نشویم. اگر یک فوتبالیست در میدان بازى در برابر چشم دیگران از خدا یاد کند و برنامه هاى نماز جماعت را در میدان ورزشى احیا کند؛ و اگر یک دانشگاهى در وسط درس کلام خود را قطع کند و به نماز اول وقت بایستد؛ و اگر مجریان سیما سخن و برنامههاى خود را قطع کنند و در اول وقت به نماز بایستند، فرهنگ نماز اول وقت ترویج مىشود.
خاطره
روزى که شاه از ایران فرار کرد، امام خمینى در اطراف پاریس بود. صدها خبرنگار و فیلمبردار گرد ایشان جمع شدند تا سخنان ایشان را به طور مستقیم به دنیا مخابره کنند.
آن روز، مهمترین روز در تاریخ ایران و آن پیام هم مهمترین سخن امام بود.
همین که امام روى صندلى نشست و چند کلمهاى با دنیا سخن گفت، ناگاه از فرزند عزیزش که در کنار ایشان بود، پرسید: آیا اول وقت نماز شده است؟ گفت: بله، الان اول وقت نماز است.
امام سخن خود را که در تمام دنیا به طور مستقیم پخش مىشد، قطع کرد و به سراغ نماز رفت. همه خبرنگاران و فیلمبرداران متحیر شدند که چرا ناگهان سخن قطع شد. به آنان گفته شد: امام در اول وقت، سخنى با خدا دارد، نه با مردم»(55)
* نقش قدرت در امر به معروف و نهی از منکر
در آیه 41، سوره حج مىخوانیم: کسانى که هر گاه به آنان قدرت و امکان دادیم. اقامه نماز مىکنند و زکات مىپردازند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.(56)
از این آیه معلوم مىشود که مسأله امر به معروف و نهى از منکر تنها یک موعظه عاجزانه در برابر خلافکار نیست؛ بلکه مأموریتى از موضع قدرت است. بدون قدرت نمىتوان از بسیارى از منکرات و بویژه منکرات بین المللى جلوگیرى کرد. در قرآن مىخوانیم: اگر طایفهاى از مسلمانان دست به تجاوز بزنند، وظیفه دیگران است که با قدرت جلو او بایستند تا به امر خدا، بازگردد و دست از طغیان بردارد.(57)
اگر در جامعه قدرت نباشد، احکام الهى مثل حدود و دیات و قصاص اجرا نمىشود.
کسالت و بىحالى و ترس، از امراض و آفاتى است که در دعاها از آنها به خداوند پناه برده مىشود.(58)
یکى از دلایل شکست مسلمانان در جنگ احد، سستى آنان بود.(59)
ناگفته پیداست که این قدرت،در سایه وحدت و اطاعت از رهبرى عادل و شجاع و بصیر و داشتن تخصصهاى گوناگون و هوشیارى همه مردم پیدا مىشود.
امر به معروف از موضع ولایت و قدرت، نه از موضع ضعف
قرآن مىفرماید : امر و نهى از موضع ولایت سرچشمه مىگیرد، نه ضعف ؛
مردان و زنان با ایمان، هر یک نسبت به دیگرى ولایت دارند. بنابراین، یکدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.(60)
در جامعه اسلامى همه مردم از یکدیگرند(61) و نسبت به یکدیگر محبت دارند. براى مثال، انصار و مردم مدینه از ورود مسلمانان مکه و مهاجرین خوشحال بودند.(62) و حتى در شرایط سخت، دیگران را بر خود ترجیح مىدادند.(63)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) بارها میان آنان برادرى برقرار کرد و فرمود: همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند.(64)
با این حال، اگر کسى دیگرى را از منکرى باز دارد و یا به معروفى امر کند، نباید او را یک فضول و یا مزاحم تلقى کرد؛ بلکه باید او را دلسوز دانست که از طرف خداوند، محبت و ولایت و حق نظارت و امر و نهى به او داده شده است.
یک نمونه قرآنى از نهى از منکر
حضرت ابراهیم همین که عموى خود را بت پرست دید، به او گفت: این مجسمههایى که شما پابند عبادت آنها شدهاید، چه معنا دارد(65)
در این بیان بسیار کوتاه، به چند اصل مهم در امر به معروف و نهى از منکر پى مىبریم : از جمله :
1 - کسى که امر به معروف مىکند، باید از رشد و کفایت خاصى برخوردار باشد.
2 - در امر و نهى شرط سنى وجود ندارد (قالَ ِلاَبیه).
3 - امر و نهى را از نزدیکان شروع کنید. (قالَ ِلاَبیه).
4 - در نهى از منکر، ابتدا از بزرگترین منکرات نهى کنید (ما هذِهِ التَّماثیل).
5 - در امر و نهى، مردم را به کرامت و شخصیت خودشان متوجه سازید (اَنْتُم لَها عاکِفُون)
6 - در نهى از منکر، گاهى باید یک نفر در برابر گروهى قرار گیرد (ِلاَبیهِ و قَوْمِه).
7 - در امر و نهى با شیوه سؤال، وجدانها را بیدار کنید. (ما هذِهِ التَّماثیل).
8 - در امر و نهى، قاطعیت و صراحت داشته باشید. (اَنْتُم وَ اباءَکُم).
این اصول و درسهایى بود که در نگاه نخست به ذهنم آمد. شاید شما اگر فکر کنید و یا به تفاسیر مراجعه کنید، مطالب دیگرى نیز فرا گیرید.
* برکات معنوى امر به معروف و نهی از منکر
1 - نجات از قهر خدا
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: هر کس منکر و خلافى را دید و قلباً از آن ناراحت شد، همانا از قهر خدا نجات پیدا کرده و تن به سلامت برده است؛ و هر کس با زبان از کار خلاف نهى کرد، به پاداش رسیده است.
2 - بهره از الطاف خدا
هر کس با شمشیر و قوت و قدرت براى عزت کلمة الله قیام کند، به واقعیت الطاف الهى رسیده است.(66)
هر کس بدعتگزارى را با نهى از منکر بترساند، خداوند قلبش را از ایمان پرکند؛ ولى اگر نسبت به او نرمش نشان دهد، قانون خدا را تحقیر کرده است.
3 - نشانه بهترین بودن
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: بهترین مردم کسى است که مردم را به معروف دعوت کند.(67)
و برعکس، اگر کسى در برابر معروف و منکر هیچ گونه احساسى نداشته باشد، انسانیت او دگرگون شده است؛ بنحوى که دیگر حرف خیرى را نمىپذیرد.(68)
4 - اثر امر به معروف در خود انسان
حضرت على (علیه السلام) به فرزندش فرمود: امر به معروف کن تا اهل معروف باشى.(69)
آرى! همان گونه که هر کس لباس مىشوید، دست خودش نیز پاک مىشود، کسى که مردم را به خیر دعوت مىکند، به طور طبیعى سعى مىکند تا خودش نیز به آن کارى عمل کند که به دیگران سفارش مىکند.
5 - شرکت در همه ثوابها
در روایات متعدد مىخوانیم: هر کس مردم را به کار خیر راهنمائى و سفارش و دعوت کند و مردم به خاطر دعوت او آن کار را انجام دهند، دعوت کننده در پاداش شریک مىشود؛ بدون آنکه از اجر دیگرى کاسته شود.
هر کس دیگرى را به کار خلاف و انحراف دعوت کند، در کیفر مفاسد او شریک است. بنابراین، کسى که امر به معروف مىکند، در پاداش همه کارهایى که مردم به خاطر دعوتش انجام مىدهند شریک است.(70)
* برکات اقتصادى امر به معروف و نهی از منکر
قرآن مىفرماید: اگر مردم مناطق ایمان آورند و تقوا پیشه کنند (که یکى از مصادیق تقوى امر به معروف و نهى از منکر است) به طور قطع، از آسمان و زمین برکاتى خواهیم گشود.(71)
امام باقر (علیه السلام) مىفرماید: با امر به معروف و نهى از منکر، کسبها حلال و زمینها آباد مىشود.(72)
و در جاى دیگر مىفرماید: مقدار باران در هر سال یکسان است؛ ولى اگر مردم گناه کردند، خداوند مسیر باران را تغییر مىدهد. سپس ایشان براى هر گناهى آثارى را بیان فرمود :
- اگر در جامعه زنا زیاد شود، سکته و مرگ ناگهانى زیاد مىشود.
- اگر کم فروشى رایج شود، قحطى پیدا مىشود.
- اگر زکات پرداخت نشود، برکات زمین کم مىشود.
- اگر پیمان شکنى و بى وفایى زیاد شد، دشمن غالب مىشود.
- اگر صله رحم قطع شود، اموال به دست نااهلان مىافتد.
- اگر امر به معروف و نهى از منکر ترک شود، اشرار بر مردم تسلط مىیابند؛ بنحوى که فریادها بى اثر مىشود.(73)
* برکات اجتماعى امر به معروف و نهی از منکر
قرآن، جامعهاى را رستگار مىداند که گروه ویژهاى براى امر به معروف و نهى از منکر داشته باشد.(74)
در آیه دیگرى مىفرماید: نشانه بهترین جامعه آن است که امر به معروف و نهى از منکر در آن زنده باشد.(75)
صالحانى را که ما در هر نماز با جمله «السلام علینا و على عباد الله الصالحین» بر آنان سلام مىفرستیم، کسانى هستند که امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.(76)
در آیه دیگرى مىخوانیم: هنگام عذاب، تنها ناهیان از منکر نجات پیدا مىکنند و بقیه مردم خواه گناهکار و خواه افراد ساکت و بى تفاوت گرفتار قهر خداشوند.(77)
امام باقر (علیه السلام) درباره امر به معروف و نهى از منکر فرمود:
هر کس آن دو را یارى کند، خداوند به او عزت مىدهد. هر کس خوارشان کند، خدا او را خوار مىکند.(78)
* برکات سیاسى امر به معروف و نهی از منکر
حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: پشتوانه مؤمنان و وسیله تحقیر کفار، امر به معروف و نهى از منکر است.(79)
اگر امر به معروف و نهى از منکر نشود، بتدریج اشرار بر شما حاکم خواهند شد و کار به جایى خواهد رسید که خوبان شما هر چه فریاد زنند، پاسخى نشنوند.(80)
در روایت دیگرى مىخوانیم: اگر نهى از منکر نکنید و پیرو اهل بیت پاک رسول خدا نباشید، خداوند، اشرار را بر شما مسلط خواهد کرد و چنان در فشار قرار خواهید گرفت که هر چه خوبان شما دعا کنند، مستجاب نشود.(81)
* دایره امر به معروف و نهى از منکر
برخلاف تصور بعضى که امر و نهى را مربوط به تذکرات فردى در گناهان شخصى مىدانند، این دو واجب در مدارى به وسعت تمام دین در حرکت هستند.
لذا تمام وزارت خانهها، سازمان ها، ارگانها، قوه قضائیه، مرزها و پادگانهاو صدا و سیما میدان امر به معروف و نهى از منکر است. این مدار بزرگ را ما از حدیثى مىفهمیم که مىفرماید : بهما تقام الفرائض ؛ یعنى قوام واجبات به امر معروف و نهى از منکر است.
احیاى نماز به دعوت مردم است؛ آن هم با صوت زیبا و رسا در مکان بلند به طور مکرر که بگوئیم : حى على الصلوة. این جمله خود امر به معروف است.
در مسأله جهاداگر تبلیغات و دعوت و تشویق از یک سو و برنامه ریزى اجرائى از سوى دیگر نباشد، جبهه ها خلوت مىشود. در موضوع زکات نیز اگر تذکرات پى در پى نباشد، انگیزه براى پرداخت خمس و زکات از بین مىرود. در ادامه حدیث مىخوانیم : و تأمن المذاهب ؛ یعنى با اجراى امر به معروف و نهى از منکر، امنیت جادهها تأمین شود.
همین تابلوهاى ساده که در جادهها مىبینیم و این تذکرات و هشدارها و اعلام خطرها و کنترلها و تعیین مقدار سرعت، جلو هزاران حادثه تلخ را مىگیرد. اگر پلیس و بازرس در مسیر راهها و یا این هشدارها و جریمه ها و پیامها و نظارت نبود، هر روز ماشینهایى سرقت مىشدند؛ افرادى ربوده مىشدند؛ ماشینهایى با سرعت هاى غیر مجاز مىرفتند و سبقت هاى نابجا مىگرفتند؛ کرایه هاى گزاف و بى رویه گرفته مىشد؛ و...، هرج و مرجى در جاده ها به وجود مىآمد و براى هر مسافرت تمام بستگان دلهره پیدا مىکردند.
در جمله دیگرى که از برکات امر به معروف سخن مىگوید، مىخوانیم: و تحل المکاسب؛ یعنى با امر به معروف و نهى از منکر، درآمدها حلال مىشود.
اگر فروشندهاى که جنس معیوب وارد بازار مىکند، همه مردم فریاد بزنند و انتقاد کنند، دولت او را تنبیه کند، بازار اصلاح مىشود. اگر در برابر کم فروشیها، گرانفروشیها، ربا خوریها و حیله و تزویرها همه افراد حساس باشند، بازار اصلاح مىشود.
حضرت على علیهالسلام همواره با تازیانه وارد بازار مىشد و به کسانى که جنس خود را در سایه مىفروختند تا عیب آن مخفى بماند و یا جنس بهتر را روى دیگر اجناس و نوع نامرغوب را در زیر مىنهادند، هشدار مىداد.
در بحث شیوهها، در همین کتاب ان شاءالله خواهیم خواند که:
رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به ابن مسعود فرمود: با گناهکاران معامله نکنید! اگر مسلمانان به همین جمله عمل کنند، یعنى تجار خلافکار را بایکوت و همه بر ضد او اعتصاب کنند، او مجبور است خود و تجارتش را اصلاح کند.
به هر حال، با امر به معروف و نهى از منکر مىتوان درآمدها را حلال کرد و مردم را از لقمههاى حرام که عامل سنگدلى و انواع مفاسد و انحرافات در خود و نسل انسان است، نجات داد.
حق به حقدار مىرسد.
جمله دیگر درباره نقش امر به معروف و نهى از منکر، در سالم نمودن قوه قضائیه است؛ آنجا که مىفرماید: و ترد المظالم؛ با امر به معروف و نهى از منکر حق به صاحبش بر مىگردد. آرى! اگر مردم اطلاعات صادقانه خود را به عنوان شاهد در اختیار قاضى و دادستان قرار دهند و مسؤولان قضایى را آگاه کنند، بسیارى از ظلمها قابل برگشت است.
اگر هرکس در برابر ظالم به وظیفه خود عمل کند، ظالم، میدانى براى ظلم کردن نمى یابد و قهراً حقها به صاحبش بر مىگردد.
امام صادق (علیه السلام) به یکى از یاران خود فرمود: اگر شما دور بنى عباس را نمى گرفتید، آنها ما را خانه نشین نمى کردند. سکوت شما ما را خانه نشین کرد.(82)
اگر امروز همه کشورهاى اسلامى بر سر اسرائیل غاصب فریاد زنند، او مناطق تحت اشغال خود را به اعراب پس مىدهد.
زمین آباد مىشود.
حضرت مىفرماید: و تعمر الارض. آباد شدن زمین، یکى دیگر از آثار امر به معروف و نهى از منکر است؛ زیرا آبادى نیاز به تلاش و سرمایه گزارى و علاقه و تخصص و بسیج شدن و تعاون دارد که همه آنها از معروفهاست و باید به آن امر شود فاسد کردن زمین از طریق جنگ و بیکارى و رها کردن و راکد گذاشتن سرمایهها و فتنه و تفرقه و اسراف و عیاشى است - که همه آنها از منکرات است - و باید از آنها جلوگیرى شود.
انتقام از دشمن
با امر به معروف و نهى از منکر مىتوان از دشمن انتقام گرفت. آرى! گرفتن حق نیاز به آگاهى، قدرت، اراده، وحدت، شجاعت، تبلیغات دارد که هر یک از آنها با تذکر و حمایت و تشویق و در یک کلمه با امر به معروف حاصل مىشود. چه زیباست سخن حضرت که مىفرماید: و ینصف من الاعداء.
برقرارى نظام و ثبات
با امر به معروف و نهى از منکر، نظام شما ثبات پیدا مىکند (و یستقیم الامر)؛ زیرا اگر بهترین قانون و نظام، مراقبت و حمایت نشود، متزلزل خواهد شد. امر به معروف و نهى از منکر ضامن پایدارى نظام و حمایت از نیکوکاران، و استخوانى در گلوى خلافکاران است.
* مراحل امر به معروف و نهى از منکر
براى دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر، سه مرحله گفته اند که آنها را خلاصه و فهرست وار بیان مىکنیم:
مرحله اول آن است که انسان قلباً از اینکه معصیت خدا شود، ناراحت باشد و کار خلاف را در روح خود منکر بداند و از آن متنفر باشد. در این مرحله، احدى معاف نیست؛ یعنى حتى افراد ناتوان و لال و نابینا و بى پول باید قلباً از گناه متنفر باشند.
مرحله دوم آن است که آمر به معروف با زبان به خلافکار هشدار دهد و به خوبیها سفارش کند.
در قرآن مىخوانیم: کیست بهتر از کسى که به سوى خدا دعوت کند و کردار خودش نیکو باشد و بگوید که من از مسلمانانم.(83)
مرحله سوم آن است که اگر بیان اثر نکرد، با قدرت جلو خلاف گرفته شود.
* اصل تاثیر امر به معروف و نهی از منکر
نکته مهمى که باید در اینجا بیان شود، این است که محور امر به معروف و نهى از منکر، تأثیر است؛ یعنى اصل این است که خلافکار از چه طریقى از کردار خود دست برمىدارد؛ براى مثال:
اگر با اشاره اثر دارد، اشاره واجب مىشود.
اگر فریاد اثر دارد، فریاد واجب است.
اگر تهدید اثر دارد، تهدید واجب است.
اگر تذکرهاى مکرر اثر دارد، تکرار واجب است.
اگر ناله و طومار و تقاضاى دسته جمعى اثر دارد، این قبیل کارها واجب است.
اگر سخن ما اثر ندارد، ولى تذکر شخص دیگرى اثر دارد، باید آن شخص را وادار به گفتن کنیم.
محور کار در این واجب آن است که خداوند معصیت نشود این کار مقدس منحصر و محدود به راه خاصى نیست؛ ولى :
اگر تذکر در زمان خاصى اثر دارد، باید هشدار ما در همان زمان باشد.
اگر تذکر در فضا و مکان خاصى اثر دارد - براى مثال در قالب تفریح، اردو و مهمانى آمادگى حرف شنوى بیشتر است - باید آن شرایط را فراهم کرد.
اگر تأثیر کلام و مبارزه با منکرات زمانى است که حکومت و قدرت داشته باشیم،باید سراغ به دست گرفتن قدرت و تشکیل حکومت رفت.
آنچه اسلام از ما خواسته، محو باطل و احقاق حق و منع از منکرات و سفارش به معروفهاست؛ ولى در شیوه و راه انجام آن تعبدى نیست؛ یعنى انحصارى در اینکه: به چه نحو باشد؛ در چه زمان باشد؟ با چه وسیله باشد؟ از طرف چه کسى باشد؟ به چه شکل باشد؟ و ... نیست.
اسلام پاسخ همه اینها را به عقل واگذار کرده و محور و راهنماى عقل را بهترین، بیشترین و سریعترین تأثیر دانسته است.
دیدگاه آیت الله شهید صدر(رحمت الله علیه)
ایشان آیات و روایات امر به معروف و نهى از منکر و شرایط آن را به شرح زیر
بررسى فرموده است :
گاهى مراد ما از امر و نهى، تذکرات و موعظه فرد به فرد و درباره کارهاى شخصى یا جزئى است؛ نظیر کسى که غیبت مىکند و شما او را از این منکر نهى مىکنید. در این امر و نهى، شرط احتمال اثر و نبود خطر جانى قابل قبول است.
اما گاهى مراد از امر به معروف و نهى از منکر جلوگیرى قاطع از بدعتها، انحرافات فکرى و عملى و سیاسى جامعه، مفسدین فى الارض و احقاق حق و حذف باطل از جامعه و تغییر نظام رژیم فاسد است. در این موارد، شرط احساس امنیت در کار نیست و اگر جانها و مالها فدا شود تا قانون خدا عمل شود، ارزش دارد.(84)
بنابراین، گاهى باید مثل امام حسین (علیه السلام) براى امر به معروف، خود را فدا کرد تا مردم خط نبوى را از خط اموى باز شناسند.
آرى! براى حفظ ارزشها اگر حتى افراد نابود شوند؛ جایز است. حضرت على(علیه السلام) در نامهاى که به عثمان بن حنیف نوشته است، او را به خاطر حضور در سفرهاى که اغنیا گرد آن حضور داشته اند، ولى خبرى از فقرا نبوده، بشدت مورد انتقاد قرار داده است؛ چنان که قرنهاست آبروى عثمان به خاطر این نامه از بین رفته است؛ ولى حضرت على (علیه السلام) خط را حفظ کرد راه على راه زهد، نه راه رفاه و لذت و خوشگذرانى با اغنیا، و توجه به محرومین است. و حفظ ارزشها مهمتر از حفظ افراد است و فرد باید فداى مکتب شود؛ نه مکتب فداى فرد.
انجام امر به معروف و نهى از منکر، حتى اگر اثر نکرد.
بزرگان، شرط وجوب امر به معروف را احتمال تأثیر فرمودهاند. یعنى اگر اثر نکرد، واجب نیست.
ما ضمن احترام به این اصل کلى، به چند نکته دیگر نیز توجه مى کنیم :
1 ) ممکن است فعلاً اثر نکند؛ ولى به خاطر اهمیت کار، باید بعضى اشخاص تا مرز شهادت پیش بروند و حرف حق را بزنند.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: من براى احیاى امر به معروف و نهى از منکر به کربلا مىروم. در آن وقت، امام شهید شد و یزید و لشکرش؛ تحت تأثیر قرار نگرفتند؛ ولى در فطرت عمومى مردم و تاریخ، ناحق بودن بنى امیه و عصمت و مظلومیت اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آۀه و سلم) نقش بست.
در قرآن هم به جملاتى برخورد مىکنیم که نشان مىدهند گاهى باید براى عدالت و معروف شهید شد.
وَ یَقْتُلُونَ النَّبیّین
وَ یَقْتُلُونَ اْلاَنْبیاء
وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأمُرُونَ بِالْقِسْط
به هر حال، گرچه براى عموم مردم شرط وجوب، تأثیر امر به معروف است؛ اما براى انبیا و اولیا و علما گاهى فریاد زدن لازم است و آنها باید تا مرز شهادت پیش روند تا خط توسط طاغوتها و از طریق بدعت ها و انحرافات محو نشود.
2 ) فضاسازى یک ارزش است؛ براى مثال، هر کسى که به تنهایى مشغول نماز مى شود، مستحب است که اذان بگوید و در اذان، فریاد «حى على الصلوة» سردهد. در اینجا مىبینیم که گفتن و فریاد این جمله یک ارزش است؛ هر چند که شنوندهاى وجود نداشته باشد تا براى برپایى نماز بشتابد. حفظ قانون و جلوگیرى از محو آن، یک ارزش است.
لذا اسلام به زنانى که در هر ماه چند روزى نماز برایشان واجب نیست، دستور مىدهد که در هنگام نماز، رو به قبله بنشینند و ذکر خدا بگویند تا رسم نماز خوانى آنان حفظ شود.
اسلام به زائران خانه خدا که براى اولین بار به حج مىروند، فرموده است: در روز عید قربان، سرخود را بتراشید.
سپس به کسانى که سرشان مو ندارد، سفارش مىکند: تیغى روى سر خود بکشید تا فرم قانونى آن مراعات شود.(85)
حتى اگر در چهارراه و یا خیابان ماشینى نباشد، لازم است در هنگام چراغ قرمز بایستیم تا به قانون عمل کرده باشیم.
این نمونه ها به ما مىگویند که اگر همه سکوت کنند و بگویند: امر به معروف اثرى ندارد، کم کم معروف در جامعه کمرنگ و گناهکار هر روز جسورتر و مسلمانان بیشتر عقب نشینى مىکنند. در این موارد به هر نحو باید امر و نهى در کار باشد؛ گرچه اثر نکند.
3 ) ممکن است امر و نهى در افراد اثر نکند؛ ولى با نهى از منکر لذت گناه را از کام گناهکار مىگیریم و نمى گذاریم که او لااقل با خیال راحت گناه کند. این ایجاد دلهره با نهى از منکر، عرصه را بر گناهکار تنگ مىکند و این خود یک ارزش است. اسلام به ما سفارش کرده است که به گناهکار با قیافه هاى گرفته و عبوس نگاه کنید تا او خود را نزد شما منفور ببیند. بنابراین، ممکن است دست از خلاف برندارد، امّا کام گناهکار را تلخ کردن لازم است.
4 ) نهى از منکر نشانه آزادى است؛ و اگر بخاطر تأثیر نکردن آن نهى، همه ساکت شویم، با دست خودمان جامعه را به محیط خفقان، وحشت و مرگ آفرین تبدیل کردهایم. بنابراین، براى حفظ و دفاع از آزادى باید فریاد زد؛ گرچه در آن زمان کسى گوش ندهد.
5 ) نهى از منکر و امر به معروف؛ گامى به سوى خودسازى است؛ زیرا: تلقین به خود است؛ اعلام موجودیت است؛ نشانه بیدارى، شناخت و تعهد است. آرى گفتن، حداقل این آثار را در خود انسان دارد؛ گرچه گناهکار در آن زمان عکسالعملى از خود نشان ندهد.
6 ) با آنکه ممکن است سخن امروز من در شنونده اثر نکند؛ ولى پاداش اخروى من همچنان ثابت است. یکى از برکات ایمان به خدا و معاد همین است که هرگز انسان خود را بازنده نمى پندارد.
اگر براى رضاى خداوند به سوى مسجد رفتید، پاداش جماعت خواهید داشت؛ هر چند که مسجد بسته باشد. انسان مخلص با خدا معامله مىکند و گفتن براى خدا پاداش فراوانى دارد؛ خواه طرف گوش دهد و یا ندهد. قرآن، بهترین مردم را کسى مىداند که به حق دعوت کند.(86) گرچه همیشه این دعوت ها مؤثر نباشند. آرى! اگر شاگرد درس استاد را فرا نگرفت، حقوق معلم لطمهاى نمىبیند.
7 ) اثر فورى لازم نیست؛ گاهى امر به معروف و نهى از منکر شما اثر فورى ندارد؛ ولى مطمئن باشید که در آینده اثر دارد؛ زیرا گاهى حالات انسان طورى است که حال حق شنوى ندارد، ولى تذکر شما در زمان دیگر کار خودش را روى فکر او خواهد کرد.
8 ) تمرین جرأت؛ امر و نهى کردن، حفظ روحیه جرأت است. اگر به دلیل آنکه اثر ندارد، امر و نهى نکنید، کم کم جرأت فریاد زدن و گفتن در شما کم مىشود.
9 ) تسکین وجدان؛ فریاد بر سر گناهکار، سبب آرامش وجدان ایمانى خود انسان مىشود. کسى که فریاد مىزند، هرگز در وجدان، خود را محکوم به ترس و سکوت و سازش و بى تفاوتى نمى کند.
10 ) راه قرآن و انبیا است؛ راستى، که از انبیا بهتر نیستیم. آن بزرگواران معصوم بارها با استدلال و معجزه و بهترین اخلاق نهى از منکر مىکردند؛ ولى اکثر مردم گوش نمىدادند. به قول قرآن کریم :
وَ اِذا ذُکِّرُوا لایَذکُرون ؛ هرگاه تذکرى به آنان داده مىشد، متذکر نمى شدند.
اتَیْناهُ ایاتِنا کُلّها فَاَبى ؛ ما همه معجزات خود را به فرعون نشان دادیم، ولى زیر بار نرفت.
وَ اِن یَّرَوْا کُلّ ایَةٍ یُعْرَضُوا وَ یَقُولُوا سِحْر ؛ اگر هر معجزهاى ببینند، اعراض مىکنند. و مىگویند سحر است.
11 ) عذر براى ما و اتمام حجت بر گناهکار؛ امر به معروف و نهى از منکر اتمام حجت بر گناهکار است تا نگوید: کسى به من تذکر نداد. و عذرى است براى مؤمن تا به او گفته نشود: چرا فریاد نزدى. قرآن مىفرماید : گفتن، یا سبب تذکر است و یا وسیله عذر (عذراً او نذراً) احتمال اثر شرط وجوب است؛ یعنى اگر احتمال اثر نمىدهى، واجب نیست؛ نه آنکه ممنوع است. تا آنجا که خداوند منع نکرده است مىتوان پیش رفت؛ ولى اگر کار به جایى رسید که دیگر از طرف خداوند فرمان توقف آمد، تکلیف عوض مىشود؛ نظیر آیاتى که مىفرماید:
- از آنان اعراض کن که فایدهاى ندارد.(87)
- نداى تو به گوش افراد کر نمى رسد.(88)
- گروهى مثل مردههاى قبورند که تو نمى توانى حرفى به آنان بشنوانى.(89)
- آنان را رها کن.(90)
* اصل تاثیر امر به معروف و نهی از منکر
* ایمان به خدا و امر به معروف و نهی از منکر
بهترین اهرم و وسیله امر به معروف و نهى از منکر، عقیده به مبدأ و معاد است. لذا کسى که مىخواهد به طور ریشهاى مردم را به معروف وادار نماید و از منکرات باز دارد، باید روى عقائد مردم کار کند. براى مثال، به کسى که وارد منزلى مىشود، زمانى مىتوان گفت: این کار را بکن و این کار را نکن! که عقیده داشته باشد: منزل صاحبى دارد. حسابى در کار است. از حرکات او در منزل فیلمبردارى مىشود و ...
با این عقیده مىتوان به او خط صحیح را ارائه کرد؛ ولى اگر او گفت: این خانه بىصاحب و بىحساب است و من آزاد هستم. حسابرسى و کنترل و فیلمبردارى هم در کار نیست. ما دیگر نمىتوانیم او را کنترل کنیم؛ چون فکر مىکند که هر چه نچاپد، از کیسهاش رفته است و هر چه عیاشى نکند، باخته است. پس، در خانه بىصاحب و حساب، آخرین ریخت و پاش را خواهد کرد.
آرى، اگر انسان معتقد شد: این جهان که خانه بزرگى است، صاحبى همچون خداوند و حسابى همچون قیامت دارد؛ تمام کارهاى او ثبت و کنترل مىشود؛ حتى بر افکار و نیّات او ناظرى نظارت مىکند؛ همین ایمان و بینش، او را در جهان تبدیل به یک انسان وارسته و متقى مىسازد. برعکس انسانهاى بىاعتنا که همچون چاه بىآب هستند که هرگز با دو سطل آب ریختن در آن چاه، آبى در آنها جمع نمىشود. قوانین و تبصرهها و جریمهها براى افراد بىایمان همچون ریختن سطل آب در چاه خشک است. بنابراین مهمترین و اصلىترین اهرم براى دعوت به خیر و نهى از گناه، ایمان به مبدأ و معاد است. ایمان در درون انسان، همچون جوشش آب در درون چاه است که خود به خود انسان را از مفاسد باز مىدارد.
ایمان به خدا کافى نیست، یاد خدا نیز لازم است.
بعضى افراد ایمان دارند و حتى مىتوانند ساعتها در اثبات خدا و معاد سخنرانى کنند؛ یا مقالهاى بنویسند؛ ولى فراموشکارند؛ لذا هم ایمان لازم است و هم توجه.
خداوند در قرآن درباره بعضى مىفرماید: ایمان ندارند.(91) و درباره گروه دیگرى مىفرماید : خدا را فراموش مىکنند(92). و یا: قیامت را به فراموشى مىسپارند(93).
دلیل و راز و رمز نماز آن است که انسان مؤمن با یاد خدا هم باشد(94).
در مواردى که حوادث تلخ و شیرین یا فشار به انسان رو مىآورد، سفارش قرآن آن است که انسان زیاد یاد خدا کند(95). ایمان به خدا اگر همراه با یاد او نباشد، کارایى زیادى نخواهد داشت. یاد خدا باید در سراسر زندگى با ما باشد؛ غذایى که مىخوریم باید گوشت حیوان ذبح شده با نام خدا باشد؛ آمیزش جنسى با همسر با بِسْمِ اللَّه باشد؛ سوارشدن به مرکب، پوشیدن لباس و یا هر کار مادى یا معنوى مثل خواندن یک سطر شعر و یا نامه، همگى باید با نام خدا باشد.
کسى که: خدا را ناظر(96) و پروردگار را در کمین خود(97) و فرشتگانِ او را مأمور ثبت و ضبط کار خود بداند(98)؛ ایمان داشته باشد که نه تنها کارهاى او حساب و کتاب دارد، بلکه آثار و عکسالعمل کارهاى او نیز محاسبه و پاى او نوشته مىشود(99)؛ قبول داشته باشد که خداوند لحظهاى از آفریده خود غافل نیست(100)؛ هر ریز و درشتى مو به مو ثبت مىشود(101)؛ در روز قیامت خداوند پرونده همه اعمال انسان را جلو روى او خواهد گذاشت(102)؛ او باید پاسخگوى همه کارها، بلکه افکار و نیّات خود باشد(103)؛ و ... چنین فردى دست به اعمال گناه نمىزند و چنین ایمان و یادى، انسان را از انجام گناه باز مىدارد. کسانى که مىخواهند امر به معروف و نهى از منکر کنند، قبل از هر چیز باید ایمان، یاد خدا و معاد را در دل مردم زنده کنند. لذا قرآن به کمفروشان مىفرماید: آیا آنان نمىدانند که در روز بزرگ قیامت زنده خواهند شد و باید پاسخ کمفروشى خود را بدهند؟(104)
* تشکر از خدا و امر به معروف و نهی از منکر
دومین اهرم براى نهى از منکر آن است که خلافکار را به یاد الطاف خداوند بیندازیم تا بداند که او چقدر به ما لطف کرد و انسان را از ذرهاى آفرید و همه چیز را در اختیارش گذاشت؛ عیب او پوشاند؛ و همچنین خوبى او را چند برابر پاداش مىدهد؛ درد او را شفا مىبخشد؛ دعاى او را مستجاب مىکند؛ بهترین رفیق، بهترین مولى و بهترین یارى رسان او است.
حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: حتى اگر خداوند براى گناه، دوزخى هم قرار نمىداد، واجب بود که به خاطر تشکر از آن همه الطاف او، از گناه و مخالفتش دورى کرد(105).
*امر به معروف و نهی از منکر و عرض اعمال
از جمله اهرمهاى بازدارنده از گناه و تشویق کننده به خوبیها، عقیده بر عرض اعمال بر پیامبر و امامان معصوم است. آرى! اگر بدانیم که نوار گفتگوى ما به مقامات عالى رتبه مملکتى عرضه مىشود، در گفتار خود دقت بیشترى مىکنیم.
در اصول کافى، روایات متعددى نقل شده است مبنى بر اینکه : در هر هفته، اعمال شما به امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف و پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله عرضه مىشود و آن بزرگواران را خشنود یا ناراحت مىکند.
این عقیده که برخاسته از قرآن (106) و روایات است، مىتواند از بهترین اهرمها باشد.(107)
* توجه به آثار گناه و امر به معروف و نهی از منکر
در آیات و روایات، فراوان به این حقیقت اشاره شده است که نزول بلاها به خاطر گناهانى است که مرتکب شدهاید.
قرآن مىفرماید: هر مصیبت که به شما مىرسد، به خاطر عملکرد خودتان است.(108)
اگر فلان قوم هلاک شدند، به خاطر طغیانشان بود.(109)
تا گناهکار نباشید، قهرى نیست و هر کجا قهرى است، گناهانى در کار بوده است.(110)
در اول دعاى کمیل، حضرت على علیه السلام مىفرماید:
خداوندا: گناهانى که عامل پاره شدن پرده حیا است، بر من ببخش!
خداوندا! گناهانى که عامل تغییر پیدا کردن نعمتهاست، بر من ببخش!
خداوندا! گناهانى که عامل حبس شدن دعاهاست، بر من ببخش!
از این جملات معلوم مىشود که هر گناهى، آثار شوم مخصوص به خود دارد. بنابراین توجه دادن به آثار شوم گناهان، یکى از عوامل بازدارنده از منکر است.
* توجه به برکات معروف
همانگونه که آشنایى با آثار شوم گناه انسان را براى ترک منکر آماده مىکند، آشنایى به منافع و آثار خوبیها، انسان را براى انجام معروف آماده مىسازد. اکنون که سخن به اینجا رسیده است، نمونههایى را در چند سطر نقل مىکنیم؛ ولى این نمونهها قطرهاى است از دریا؛ زیرا قرنها قبل، علماى ما کتابهایى پیرامون علل احکام نوشتهاند و هر چه علم پیشرفت کند، پرده از اسرار احکام اسلامى بیشتر برداشته مىشود. براى مثال :
روایاتى داریم که بهترین غذا براى نوزاد را شیر مادر مىداند. امروز که علم پیشرفت کرده است، علت آن را فهمیدهایم.
- امروز که مىتوانند از مجارى ادرار عکسبردارى کنند، بهتر مىفهمیم که چرا اسلام مىفرماید: ایستاده ادرار نکنید، زیرا مجارى ادرار در حال ایستاده براحتى باز نیست.
- امروز آثار شوم شراب بر دستگاههاى بدن بهتر از قدیم قابل آزمایش و مشاهده است.
- امروز دنیا مضرّات گوشت خوک را بهتر از دوران صدر اسلام مىفهمد.
اکنون به سراغ چند نمونه مىرویم در مورد اینکه در معروفها برکاتى است که اگر مردم آنان را بدانند، به سوىِشان کشیده مىشوند. بد نیست اکنون که اولین روز عید نوروز سال 1375 است و توفیقى یافتهام تا در لحظه سال تحویل مشغول نوشتن کتاب امر به معروف و نهى از منکر در جوار مرقد مطهر امام رضا علیهالسلام باشم، جملهاى را در همین موضوع از امام رضا (علیه السلام) نقل کنم. ایشان فرمود: اگر مردم زیباییهاى سخنان ما را بدانند، حتماً پیرو ما مىشوند.(111).
امام مىفرماید: دلیل انحراف مردم، بىخبرى آنان از راز و رمز سخنان ماست. در این سالها افراد زیادى که نسبت به نماز کاهل بودند، رو به نماز کردهاند و این به خاطر آن است که در سایه نظام مقدس جمهورى اسلامى، میلیونها جلد کتاب در سطوح مختلف در میان نسل نو درباره اسرار نماز پخش شده است. برگردیم به سراغ نمونههایى از اسرار معروفها که آگاهى از آنها ما را آماده انجام آن مىکند.
نمونهها
احسان ما به مردم، سبب احسان خداوند و مردم به ما مىشود.(112)
صدقه دفع بلا مىکند.(113)
حج، انسان را از فقیر شدن بیمه مىکند.(114)
زکات مال را بیمه مىکند.(115)
عفو از مردم، کلید عفو الهى از ماست.(116)
صله رحم، عمر را طولانى مىکند.(117)
نماز، انسان را از فحشا و منکر باز مىدارد.(118)
کارهاى نیکوى شما، گناهانتان را از بین مىبرد.(119)
عقیقه، وسیله بیمه کردن نوزاد از خطرات است.
استعاذه و دعا، انسان را از خطرات نجات مىدهد.(120)
دورى از ناز و کرشمه، زنان را گزند افراد هوسباز حفظ مىکند.(121)
توحید و ولایت على بن ابیطالب، دژى است که انسان را از طاغوتزدگى حفظ مىکند.(122)
روزه، وسیله سلامتى است.(123)
قناعت، کلید عزت است.(124)
زهد، رمز رحمت است.(125)
یاد خدا، تنها وسیله آرامش است.(126)
به هر حال براى گسترش و احیاى معروفها باید مردم را با آثار و برکات دنیوى و اجر اخروى آنها آشنا کنیم.
* بیان مکافات عمل
براى بازداشتن مردم از منکرات و یا تشویق به خوبیها مىتوانیم از طریق بیان مکافات عمل وارد شویم؛ یعنى به مردم بگوییم که کار خیر یا شر شما در همین دنیا بىپاسخ نمىماند. به سراغ نمونههایى از آیات و روایات مىرویم:
1 - مرد صالحى مقدار ارثى زیر دیوارى براى فرزندان کوچک خود ذخیره کرده بود. دیوار در آستانه خرابى بود. حضرت خضر (علیه السلام) و موسى (علیه السلام) گرسنه وارد روستاى این مرد صالح شدند و از مردم تقاضاى غذا کردند، اما مردم به آن دو پیامبر غذایى ندادند. در این میان، نگاه خضر به دیوار در حال سقوط افتاد. به موسى گفت: باید دیوار را بازسازى کنیم.
موسى گفت : کارگرىِ مجانى براى مردمى که حاضر نشدند قطعه نانى به ما بدهند، چه معنا دارد؟!
ولى خضر دست به کار شد و دیوار را ساخت. به موسى فرمود: زیر این دیوار گنجى است که پدر نیکوکارى براى فرزندانش ذخیره کرده و اگر ما دیوار را نمىساختیم، خراب مىشد و افراد نااهل گنج را پیدا مىکردند و مىبردند و یتیمان آن مرد نیکوکار فقیر مىماندند.(127)
آرى! خداوند به خاطر نیکوکارى پدر، دو پیامبر را به کارگرى مجانى وادار کرد. این داستان را که در سوره کهف مىخوانیم ما را تشویق مىکند به اینکه هر کار خیر و معروفى حتى در این دنیا بىپاسخ نمىماند. خیر آن کار یا به خود ما مىرسد و یا به فرزندان ما.
امام صادق (علیه السلام) تحت این آیه مىفرمایند :
خداوند متعادل به موسى وحى کرد: من به خاطر تلاش پدران به فرزندان لطف مىکنم. اگر پدران نیکوکار باشند، به فرزندانشان خیر و برکت مىرسد؛ اما اگر شرور باشند، به فرزندانشان شر مىرسد. سپس فرمود: زنا نکنید تا به زنان شما زنانشود.(128)
آرى : توجه به مکافات عمل، اهرم خوبى براى انجام معروفهاو ترک منکرات است. نمونه دیگر در جاى دیگر قرآن مىخوانیم: کسانى که فرزندان ناتوانى از خود به یادگار مىگذارند و از آینده آنان مىترسند، باید از ستم درباره یتیمان مردم بترسند.(129) آرى: با یتیمان مردم چنان رفتار کنید که دوست دارید با یتیمان شما رفتار شود. هر کس آتشى روشن کند، دودش به چشم خودش مىرود. ظلم امروز ما به یتیمان جامعه، کم کم به صورت یک سنت بد در مىآید که فردا دامن یتیمان خود ما را نیز مىگیرد. به گفته مثنوى:
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوى ما آید صداها را ندا
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
در حدیث مىخوانیم: هر کس، دیگرى را به عیبى سرزنش کند، نمىمیرد مگر آنکه به همان عیب گرفتار شود.(130)
*» مطالعه تاریخ و امر به معروف و نهی از منکر
یکى از اهرمها تاریخ است. آشنایى با زندگى اقوام و گروههایى که اهل معروف یا منکر بودند، انسان را به انجام خوبیها و دورى از منکرات مىکشاند. در قرآن کریم صدها آیه در این زمینه آمده است: ما فلان قوم را به خاطر گناهانش هلاک کردیم.(131)
طغیان مردم سبب نابودى آنان است.(132)
قومى را در آب غرق کردیم.(133)
گروهى را با صاعقه نابود کردیم.(134)
جمعى را با باد سرد کننده هلاک کردیم.(135)
شهر قومى را زیر و رو کردیم.(136)
آشنایى با این هشدارها براى نسلهاى بعد یکى از عوامل دست برداشتن از منکرات و کفر و طغیان است. تمام آیاتى که سفارش به سیر در زمین و نگاه به عبرت کرده، به خاطر همین درس گرفتنها مىباشد. تمام آیاتى که ما را به مطالعه عاقبت کار نیکوکاران یا فاسدان دعوت کرده، به همین منظور است.
تفاوت تاریخ با فلسفه تاریخ
حوادث گذشته را تاریخ مىگویند. ولى فلسفه تاریخ، آن قوانین، اصول، درسها، عبرتها و پندهایى است که از حوادث گذشته براى زندگى آینده به دست مىآید.
یک مثال ساده :
مادرى به فرزند خردسالش مىگوید: به خیابان نرو! مگر ندیدى دیروز فرزند فلانى با ماشین تصادف کرد. در این سخن، حادثه دیروز تاریخ است و پندى که مادر از آن براى فرزند امروزش مىگیرد، فلسفه تاریخ است. قرآن، داستان حضرت یوسف را به طور مفصل بیان مىکند و در پایان مىفرماید: کَذلِکَ نَجْزىِ الْمُحْسِنین؛ یعنى: این گونه ما به نیکوکاران پاداش مىدهیم.
در اینجا، آنچه قبل از کلمه (کذلک) است، تاریخ است و کلمه کذلک، فلسفه تاریخ است؛ یعنى: خیال نکنید که لطف ما به یوسف یک لطف شخصى است. هرگز! بلکه هر کس همچون یوسف در حوادث تلخ و شیرین مواظب خود باشد، ما با او اینگونه برخورد خواهیم کرد.
در گرفتار حضرت یونس نیز مىخوانیم که او از خداوند عذرخواهى کرد و نجات یافت. سپس مىفرماید: وَ کَذلِکَ نُنْجِى الْمُوْمِنین؛ یعنى هر کس صادقانه از ما عذرخواهى کند، او را از لابهلاى تاریکیها و بلاها نجات مىدهیم.
بنابراین، فلسفه تاریخ یک قانون و سنت الهى و یک جریان دائمى است؛ نه یک جرقه موسمى.
در امر به معروف و نهى از منکر، اگر ما مردم را با نتیجه و پایان کار گناهکاران یا نیکوکاران آشنا کنیم و بدانیم که سرنوشت تلخ و شیرین اقوام قبلى با مردم امروز تفاوتى ندارد، این آگاهى گامى به سوى رشد آنها خواهند بود. پی نوشتها:
1) الذین ان مکناهم فى الارض اقامواالصلوة و اتواالزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر. حج /41.
2) اَلَیسَ مِنْکُم رَجُلٌ رَشیدٌ. سوره هود / آیه 78.
3) گفتار ماه / ص 80.
4) سوره آل عمران / آیه 110
5) نهج البلاغه، کلمات قصار، ص 374 : «کنفثة فى بحر لجّى».
6) حَتّى اِذا اَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا اَیُّها النَّمْلُ اُدْخُلُوا مَساکِنَکُم لایَحْطِمَنَّکُم سُلَیمانُ و جُنُودُه و هُم لایَشْعُرونَ. نمل / 18.
7) وَجَدْتُها و قَومَها یَسجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللّه ...نمل/24.
8) لَولا یَنْهاهُمُ الرَّبّانیُّونَ و الاَحْبارُ عَن قَولِهِمُ اْلاِثْمَ. مائده / 63.
9) سوره نحل، آیه 36: و لقد بعثنا فى کلّ امة رسولاً ان اعبدواالله و اجتنبواالطاغوت .
10) اعراف / 157. الذین یتبعون
11) کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر (آل عمران/110).
12) لَیْسُوا سَواءً مِنْ اَهْلِ الْکِتَابِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّه ... وَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ و یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر (آل عمران /112و113).
13) سوره نحل، آیه 90.
14) سوره بقره، آیه 268.
15) و الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بَعْضُهُمْ اَوْلِیَآءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَر (توبه/71).
16) سوره عنکبوت، آیه 45.
17) وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ اِلىَ الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران/104).
18) یَقْتُلوُنَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الحَقِّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ اَلِیم (آل عمران/21).
19) یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ... اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران/104).
20) تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه (آل عمران/110).
21) و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
22) کانُوا لایَتَناهَونَ عَن مُنْکَرٍ فَعَلُوه.. (مائده/79).
23) نهج البلاغه، خطبه 1.
24) وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ اَهْوَائَهُم لَفَسَدَتِ السَّموَاتُ وَ اْلاَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنّ (سوره مؤمنون/71).
25) ولو ادعى به فى الاسلام لَاَجبتُ. (گفتار ماه، ج 1، ص 64، از مرحوم دکتر آیتى).
26) میزان الحکمه، ج 6، ص 266.
27) یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَر (اعراف/157).
28) وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فى کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت (نحل 36).
29) الا تَرون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه.
30) پیامبر (صلی الله علیه و آۀه و سلم) فرمود: من امر بالمعروف ونهى عن المنکر فهو خلیفه الله فى ارضه (تفسیر نمونه، ج 3، ص 38).
31) بحار، ج 97، ص 86.
32) على علیه السلام: من نهى عن المنکر ارغم انوف الفاسقین (غرر الحکم).
33) لئالى الاخبار، ص 270.
34) ان الامر بالمعروف مصلحة العامه و النهى عن المنکر روعاً للسفهاء (کلمات قصار شماره 252).
35) ولو اضرت الصلوة بسائر ما یعملون باموالهم و ابدانهم سرفضوها کما رفضوا اسمى الفرائض و اشرفها (فروع کافى ج 4 ص 55 به نقل از میزان الحکمه).
36) کنز، ج 3، ص 170 (متن عربى).
37) بحار، ج 14، ص 308 (متن عربى).
38) مستدرک، ج 12، ص 184 (متن عربى).
39) مستدرک ج 2 ص 357.
40) مستدرک، ج 2، ص 358.
41) لا دین لمن لایدین الله بالامر بالمعروف و النهى عن المنکر. (بحار، ج 97، ص86).
42) غایة الدین الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامة الحدود (مستدرک، ج 2، ص 359).
43) قوام الشریعة الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامة الحدود (غررالحکم به نقل از میزان).
44) ان الله لم یرض من اولیائه ان یعص و هم سکوت ندعنون (نهج السعادة ج 2 / 226).
45) ان الله لیبغض المؤمن الضعیف الذى لا دین له، فقیل من هو؟ قال الذى لاینهى عن المنکر (وسائل 11 ص 399).
46) لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِى اِسْرَائِیلَ عَلى لِسَانِ داوُودَ وَ عِیسَى بْنَ مَرْیَمَ ذلِکَ بِمَا عَصَوْا وَ کَانُوا یَعْتَدُونَ *کانُوا لایَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوه (سوره مائده، آیه 78و79).
47) رجوع شود به مقاتل . (لهوف سید بن طاووس).
48) بحار، ج 79، ص 141 / 54.
49) نساء / 140 انعام / 68.
50) التهذیب، ج 6، ص 181.
51) بقره / 193).
52) اِنْ اُریدُ اِلاَّ اْلاِصلاحَ ما اِسْتَطَعْتُ (هود/88).
53) صاحب جواهر
54) کتاب امر به معروف آیة الله نورى با مثالى از بنده.
55) این خاطره را مرحوم حاج احمد آقا، فرزند امام در رمضان سال 73 در سخنرانى که براى رانندگان تاکسى تهران داشتند، فرمودند.
56) اَلَّذینَ اِنْ مَکَّنّاهُم فِى اْلاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ و اتَوالزَّکاةَ و اَمَرُوا بِالْمَعرْوفِ ... (حج/41).
57) فَاِنْ بَغَتْ اِحْداهُما عَلَى اْلاُخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتَّى تَفىءَ اِلى اَمْرِ اللَّه (حجرات / 9).
58) اللهم انى اعوذبک من الکسل و الفشل (بحار 98، ص 93، ج 2).
59) حَتَّى اِذا فَشِلْتُم.. (آل عمران / 152).
60) وَاْلمُؤمِنُونَ وَالْمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاة (توبه / 71).
61) بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض (آل عمران / 195).
62) یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ اِلَیْهِم (حشر / 9).
63) و یُؤْثِرُونَ عَلى اَنْفُسِهِم (حشر / 9).
64) اِنَّما الْمُؤمِنُونَ اِخْوَة (حجرات / 10).
65) اِذْ قالَ ِلاَبیهِ و قَوْمِه ما هذِه التَّماثیلُ التَّى اَنْتُم لَها عاکِفُون (انبیا/52).
66) من راى منکراً فانکره بقلبه فقد برى و سلم و من انکره بلسانه فقد اجر فهو افضل من صاحبه و من انکره بالسیف لتکون کلمة الله هى العلیا فذلک الذى اصاب (وسایل 11 ص 405).
67) نهج الفصاحه، جمله 8499 خیر الناس ... آمرهم بالمعروف.
68) جعل اعلاه اسفله و لا یقبل خیراً ابداً (بحار 97، ص 72).
69) و امر بالمعروف تکن اهله، (نهج البلاغه، نامه 31).
70) بحار، جلد 97، ص 87 - وسائل 11، ص 398، نهج الفصاحه، جمله 1026 (من امر بمعروف و نهى عن منکر او دل على خیر فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک).
71) اعراف / 96.
72) تحل المکاسب و تعمر الارض (تفسیر نمونه ج 3 ص 38).
73) بحار، ج 97، ص 72.
74) وَ لْتَکُنْ مِنْکُم اُمَّةٌ یَدعُونَ اِلَى الْخَیْرِ و یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ و اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران / 104).
75) کُنتُم خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعرُوف (آل عمران / 110).
76) یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و یَنْهَونَ عَنِ الْمُنکَرِ و یُسارِعُونَ فِى الْخَیْراتِ و اُولئِکَ مِنَ الصّالِحین (آل عمران / 114).
77) اَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ الُّسوُءِ و اَخَذْنزا الَّذینَ ظَلَمُوا(اعراف / 164).
78) من نصرهما اعزّه اللّه و من خذلهما خذله اللّه (بحار/ 97، ص 75 - به نقل میزان الحکمه).
79) شد ظهور المؤمنین و ارغام انف الکافرین (نهج البلاغه حکمت 31).
80) لیسلطن علیکم شرارکم فیدعوا خیارکم فلا یستجاب لکم (تهذیب 6 ، ص 176).
81) اذا لم یأمروا بالمعروف و لم ینهوا عن منکر و لم یتبعوا الاخیار من اهل بیتى سلّط اللّه علیهم شرارهم فیدعوا عند ذلک خیارهم فلایستجاب لهم (بحار 97، ص 72 - به نقل از میزان الحکمه).
82) وسائل / ج 12 / ص 144
83) و مَنْ اَحْسَنُ قَوَلاً مِمَّنْ دَعا اِلَى اللّهِ و عَمِلَ صالِحاً و قالَ اِنَّنى مِنَالمُسْلِمین (فصلت / 33).
84) این بیان را آیت الله سید محمود هاشمى از ایشان نقل کردهاند.
85) رجوع شود به مناسک حج در قسمت حلق.
86) وَمَنْ اَحْسَنُ مِمَّنْ دَعا اِلَى اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً (فصلت / 33).
87) فَاَعْرِضْ عَنهُم*نساء 63 و 81 و انعام 68.
88) وَاِنَّکَ لاتُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعاء*(روم 52 نمل 80).
89) اِنَّکَ لاتُسمِعُ الْمَوْتى* نمل 80، روم 52.
90) ذَرْهُم *انعام 91، حجر 3.
91) لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ الْعَظیم (الحاقة/32).
92) نَسُوا اللّه (حشر/19).
93) نَسُوا یَوْمَ الْحِساب (ص/26).
94) اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْری (طه/14).
95) وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثیرا (انفال/45).
96) اَلَمْ یَعْلَم بِاَنَّ اللَّه یَرى (علق/14).
97) اِنَّ رَبِّکَ لَبِالْمِرْصاد (فجر/14).
98) وَ رُسُلُنا لَدَیْهِم یَکْتُبُون (زخرف/80).
99) نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ اثارَهُم (یس/12).
100) وَ ما کُنّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلین (مؤمنون/17).
101) وَ کُلُّ صَغیرٍ وَ کَبیرٍ مُسْتَطَر (قمر/53).
102) ما لِهذا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً اِلاَّاَحْصاها (کهف/49).
103) یَعْلَمُ خائِنَةَ اْلاَعْیُنِ وَ ما تُخْفِى الْصُدُور (غافر/19).
104) اَلا یَظُنُّ اُؤلئِکَ انَّهُم مَبْعُوثُونَ لِیَومٍ عَظیم (مطففین/4).
105) و لو لم یتواعد الله على معصیة لکان یجب ان لا یعصى شکراً لنعمته (نهجالبلاغه حکمت/282).
106) قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُم وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُون (توبه/105).
107) در حدیثى مىخوانیم که امام صادق علیه السلام به یارانش فرمود: «چرا رسول خدا صلى الله علیه و اله را ناراحت مىکنید؟ یکى از آنان پرسید: «چگونه ناراحت مىکنیم؟»
امام فرمود: «هر گناهى را که انجام مىدهید، به رسول خدا صلى الله علیه و اله عرضه مىکنید و آن حضرت ناراحت مىشود. لا تسؤوا رسول الله». (بحار، 23، ص 349).
108) ما اَصابَکُم مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدیکُم (شورى/30).
109) فَاَهْلِکُوا بِالطّاغِیَه (الحاقه/5).
110) فَاَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِم (غافر/21) (آل عمران/11).
111) انَّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لا تبعونا (وسائل، ج 18، باب 8، ص 65).
112) اِنْ اَحْسَنْتُم اَحْسَنْتُم ِلاَنْفُسِکُم (اسراء / 7).
113) الصدقه تستدفع البلاء (رقم 166/2).
114) خطبه 110
115) حصنوا اموالکم بالزکاة (بحار 10، ص 99).
116) وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا اَلاتُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَاللَّهُ لَکُم (نور / 22).
117) صلة الارحام تنسى الاجال (غرر).
118) اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر (عنکبوت / 45).
119) اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیّئات (هود / 114).
120) بالدعاء یستدفع البلاء (غرر 3737 / (213/3).
121) فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَولِ فَیَطْمَعَ الّذى فى قَلْبِهِ مَرَض (احزاب/32).
122) کلمه لا اله الا الله حصنى ولایة على بن ابیطالب حصنى.
123) صوموا تصحوا (بحار 62 / 67، روایة 45).
124) القناعة عزّ (غرر / 900 / (25/1).
125) ازهد فى الدنیا تنزل علیک الرحمة (غرر).
126) اَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب (رعد / 28).
127) وَ اَمّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِى الْمَدینَةِوَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ اَبُوهما صالِحَاً فَاَرادَ رَبّکَ اَنْ یَبْلُغا اشدَّ هما و لیستخرجا کَنْزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّک (کهف آیه 82).
128) بحار، جلد 13، صفحه 296.
129) وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِن خَلْفِهِم ذُرّیَّةً ضِعافَاً خافُوا عَلَیْهِم... نساء / 9.
130) بحار، جلد 70، ص 384.
131) فَاَهْلَکْنا هُم بِذُنُوبِهِم (انعام /6 و انفال / 54).
132) فَاَهْلِکُوا بِالّطاغِیَه (الحاقه / 5).
133) وَ مِنْهُم مَنْ اَغْرَقْنا (عنکبوت / 40).
134) فَاَخَذَتْهُم صاعِقَةَ الْعَذاب (فصلت / 17).
135) بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَه (الحاقه / 6). منبع:www.isfahanheiat.com الف