نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
مردي پس از سفري طولاني، کنار دهانهي چاهي دراز کشيد و به خواب رفت. (1) چيزي به سقوط مرد در چاه نمانده بود که «بخت» ظاهر شد و او را از خواب بيدار کرد.
بخت به مرد گفت: «دوست من، اگر به درون چاه افتاده بودي، بهجاي آنکه خودت را بهدليل بياحتياطي سرزنش کني لابد مرا سرزنش ميکردي.»
بسياري از مردم بلاهايي را که بهواسطهي اشتباههاي خودشان بر سرشان ميآيد، به گردن خدايان مياندازند.
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
بخت به مرد گفت: «دوست من، اگر به درون چاه افتاده بودي، بهجاي آنکه خودت را بهدليل بياحتياطي سرزنش کني لابد مرا سرزنش ميکردي.»
بسياري از مردم بلاهايي را که بهواسطهي اشتباههاي خودشان بر سرشان ميآيد، به گردن خدايان مياندازند.
پينوشتها:
1- Brutus؛ (حدود سالهاي 85-42 ق.م) او فرزندخواندهي قيصر روم بود و قيصر همواره از او حمايت ميکرد. امّا بروتوس با توطئهگران عليه قيصر همدست شد. هنگاميکه قيصر او را در ميان قاتلان خود ديد اين جملهي معروف را به زبان آورد: «بروتوس، پسرم، تو هم آري؟» - م.
منبع مقاله :هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.